تاثیر تغییرات اقلیمی برزندگی کودکان پاکستانی

در این مقاله، دکتر سائمه به بحران‌های پیش رو در پاکستان، از جمله بحران‌های ناشی از تغییرات اقلیمی که به شدت بر زندگی کودکان پاکستانی تأثیر منفی می‌گذارند، اما هیچ کس متوجه آن بحران می‌شود و نه درد آن مادران را درک می‌کند که هرساله هزاران فرزندان کودک خود را از دست می‌دهند، حتی سیاست‌گذاران کشور نیز هنگام سیاست‌گذاری این بحران‌ها را فراموش می‌کنند. وی همچنین می‌گوید که سالانه تعداد زیادی از مادران به دلیل کمبود امکانات مناسب، فرزندان خود را از دست می‌دهند، در حالیکه این مشکلات و سختی‌ها مربوط به یک ایالت خاصی از پاکستان نیست، بلکه در هر چهار ایالت پاکستان همین امر صادق است.

     مادر و ترس‌های فرزندش بازتاب بُعدی از تغییرات اقلیمی است که اغلب در بحث‌های سیاست‌گذاری نادیده گرفته می‌شود؛ هزینه‌ی روانی بلایاهای طبیعی بر کودکان. با وجود آن‌که پاکستان در سال‌های اخیر گام‌هایی برای افزایش تاب‌آوری اقلیمی برداشته است، این خلأ اساسی همچنان بی‌پاسخ مانده است. برای بسیاری از کودکان در سند، بلوچستان، جنوب پنجاب و خیبر پختونخوا، سیل با فروکش کردن آب‌ها پایان نمی‌یابد؛ بلکه به درون ذهن و روان آنان منتقل می‌شود. آسیب روانی این پسر یک مورد استثنایی نیست، بلکه نشانه‌ی بحرانی بزرگ‌تر و روبه‌گسترش است. بر اساس مصاحبه‌هایی که پس از سیلاب‌های ۲۰۲۲ با والدین در ایالت سند انجام شد، حدود ۷۰ درصد از شرکت‌کنندگان گزارش دادند که فرزندانشان علائم افسردگی مرتبط با ترس از سیل را نشان می‌دهند. اگرچه این مطالعه بینش‌های ارزشمندی ارائه می‌دهد، اما پژوهش درباره‌ی تأثیرات روانی بلایای مرتبط با اقلیم بر کودکان در پاکستان همچنان بسیار محدود است. با این حال، چالش‌های مشابهی در دیگر ایالت‌ها نیز مشاهده شده است که نشان می‌دهد اضطراب و افسردگی ناشی از سیل در میان کودکان، مسئله‌ای فراگیر و ملی است.

آشکار شدن زخم‌های پنهان

این مشکلات سلامت روان تنها به سند محدود نمی‌شود، بلکه در سراسر کشور، از روستاهای میان کوه‌ها تا شهرهای کهن واقع بر کرانه‌ی رودخانه‌ها، گسترش یافته است. کودکان در کشورهای با درآمد کم و متوسط به دلیل مجموعه‌ای از عوامل زیستی، اجتماعی، اقتصادی و زیرساختی، به‌ویژه در برابر تغییرات اقلیمی و بلایای ناشی از آن آسیب‌پذیرند. این موضوع در مروری که در PubMed Central، معتبرترین منبع ادبیات زیست‌پزشکی، منتشر شده نیز مورد تأکید قرار گرفته است. با این‌همه، با وجود توجه روزافزون به زیرساخت‌های تاب‌آور در برابر اقلیم و پاسخ به بلایاهای طبیعی، سیاست‌های پاکستان تا حد زیادی پس‌لرزه‌های عاطفی رویدادهای فاجعه‌بار را نادیده می‌گیرند. در سنگر، این مادر ۲۸ ساله هر روز آثار آسیب‌های ناشی از سیل۲۰۲۲ را در فرزندش می‌بیند. او آهی می کشد و  می‌گوید که اگر صبح‌ها او را مجبور کنیم به مدرسه برود، از سردرد یا دل‌درد شکایت می‌کند. اما پزشکان می‌گویند از نظر جسمی هیچ مشکلی ندارد. در واقع، این دردهای جسمانی نقابی هستند بر اضطراب و آسیب روانی عمیق‌تر. متأسفانه در پاکستان، خدمات سلامت روان تقریباً وجود ندارد و بازدیدهای میدانی از مناطق سیل‌زده این واقعیت تلخ را آشکار می‌کند. کرسی‌های روان‌شناسان بالینی در مراکز بهداشتی محلی و پست‌های مربوط به روان‌پزشکان اغلب خالی می‌ماند. در نبود این خدمات، کودکان و خانواده‌ها نمی‌توانند به‌طور کامل بهبود یابند یا از برنامه‌های حمایت اجتماعی بهره‌مند شوند.

وعده‌های پراکنده

نظام حمایت اجتماعی پاکستان شامل برنامه‌هایی مانند "برنامه حمایت مالی بی‌نظیر" و " برنامه رشد و توسعه بی‌نظیر" است که عمدتاً بر کمک های مالی، امنیت غذایی و حمایت‌های زیرساختی در زمان و پس از بحران‌ها تمرکز دارند. این برنامه‌ها برای بسیاری از خانواده‌ها حیاتی‌اند، اما به‌ندرت شامل غربالگری سلامت روان، مشاوره یا حمایت‌های جامعه‌محور برای درمان آسیب‌های روانی می‌شوند. نادیده گرفتن نیازهای روانی و اجتماعی روند بهبود را تضعیف می‌کند. باید درک کرد کودکی که با اضطراب دست‌وپنجه نرم می‌کند، نمی‌تواند به‌طور کامل از آموزش یا برنامه‌های حمایتی نقدی بهره ببرد و والدینی که خود دچار آسیب روانی‌اند، با موانع بیشتری برای بازسازی معیشت روبه‌رو می‌شوند. گرچه در سال‌های اخیر تلاش‌های امیدبخشی صورت گرفته، اما این اقدامات همچنان پراکنده‌اند. در خیبر پختونخوا، دولت با همکاری آژانس توسعه آلمان (GIZ) در حال اجرای آزمایشی مدل "حمایت‌ سلامت روان و روانی-اجتماعی (MHPSS)" است؛ مدلی که شامل آموزش ۵۰۰ داوطلب محلی تحت عنوان نیروی همدرد، توانمندسازی ۸۰ پزشک مراقبت‌های اولیه برای شناسایی و مدیریت اختلالات شایع روانی، و به‌کارگیری روان‌شناسان بالینی برای هدایت و نظارت بر خدمات درمانی است. این طرح یکی از معدود ابتکارات دولتی برای ایجاد یک نظام لایه‌بندی‌شده سلامت روان در سطح جامعه است. با این حال، با وجود اهمیت آن، این تلاش‌ها همچنان پراکنده، موقتی و وابسته به کمک‌های خارجی‌اند و در سیاست‌های کلان اقلیمی یا حمایت اجتماعی پاکستان ادغام نشده‌اند.

در عین حال، سازمان ملی مدیریت بحران (NDMA) و سیاست ملی تغییرات اقلیمی پاکستان به‌تدریج برنامه‌ریزی تاب‌آوری، دفاع‌های ساختاری و سامانه‌های هشدار زودهنگام را برای مقابله با خطرات فزاینده‌ی سیلاب‌ها، طغیان دریاچه‌های یخچالی و تغییر الگوهای موسمی در نظر گرفته‌اند. قابل توجه است که سیاست ملی کاهش خطر بلایاهای طبیعی (۲۰۲۵–۲۰۳۰) وابسته به سازمان ملی مدیریت بحران، به ضرورت حمایت‌های روانی-اجتماعی در مرحله‌ی بازسازی اشاره کرده است. با این حال، این حمایت‌ها هنوز به‌عنوان مؤلفه‌ای پایدار و دارای بودجه‌ی کافی نهادینه نشده‌اند و بخش عمده‌ی ارائه‌ی خدمات به آسیب‌دیدگان همچنان بر دوش سازمان‌های غیردولتی و مداخلات کوتاه‌مدت است.

هزینه‌ی نادیده گرفتن سلامت روان

نادیده گرفتن سلامت روان کودکان، تنها هزینه‌ای اخلاقی و اجتماعی ندارد، بلکه پیامدهای اقتصادی نیز به همراه دارد. بر اساس گزارش سال ۲۰۲۲ کمیسیون ملی حقوق بشر پاکستان، بار اقتصادی بیماری‌های روانی درمان‌نشده در این کشور حدود ۶.۲ میلیارد دلار برآورد شده است؛ رقمی که ناشی از کاهش بهره‌وری، از دست رفتن فرصت‌ها و اشتغال ناقص است. این گزارش همچنین هشدار می‌دهد که به دلیل ضعف نظارت بر خدمات سلامت روان، بسیاری از افراد فاقد صلاحیت اقدام به ارائه‌ی مشاوره می‌کنند و در نتیجه، افراد آسیب‌پذیر در معرض نقض حقوق انسانی قرار می‌گیرند؛ چرا که دولت در سرمایه‌گذاری مؤثر برای خدمات اخلاق‌مدار و پاسخ‌گو در حوزه سلامت روان ناکام مانده است. این ارقام نشان می‌دهد که بیماری روانی نه‌تنها یک بحران سلامت، بلکه مانعی جدی برای توسعه و تاب‌آوری ملی است. آسیب‌های درمان‌نشده‌ی روانی در کودکان، پیامدهایی فراتر از زیان‌های مالی دارند. اضطراب، افسردگی و اختلال استرس پس از سانحه می‌تواند رشد شناختی را مختل کند، حضور در مدرسه را کاهش دهد و بهره‌وری آینده را محدود سازد؛ امری که در نهایت سرمایه‌گذاری در آموزش و حمایت اجتماعی را تضعیف می‌کند.

اگر پاکستان واقعاً به دنبال حمایت اجتماعی سازگار با اقلیم است، سلامت روان باید خط قرمزی غیرقابل مذاکره تلقی شود. در عمل، این به معنای ادغام حمایت‌های روانی-اجتماعی در پاسخ به بلایا، آموزش سراسری کارکنان بهداشت جامعه و مشاوران مدارس، ایجاد واحدهای حمایت از آسیب‌های روانی در مناطق پرخطر، گنجاندن شاخص‌های سلامت روان در نظام‌های هدف‌گذاری حمایت اجتماعی و تضمین آن است که هر برنامه‌ی پاسخ اقلیمی، به رفاه عاطفی نیز توجه کند. بلایای اخیر مرتبط با تغییرات اقلیمی نشان داده‌اند که نه‌تنها سطح آب، بلکه سطح آسیب‌پذیری عاطفی نیز در حال افزایش است. کودکانی که در معرض چنین فجایعی قرار می‌گیرند، در معرض خطر بالاتری از ابتلا به اختلالات روانی هستند؛ اختلالاتی که پیامدهای بلندمدتی مانند بیماری‌های مزمن روانی، اختلال در رشد اجتماعی و دشواری در مواجهه با بزرگسالی به دنبال دارند. اگر به این مسئله رسیدگی نشود، این بار روانی می‌تواند نسل به نسل انباشته شود و اثربخشی کلی نظام‌های حمایت اجتماعی را تضعیف کند. از این‌رو، گشودن باب گفت‌وگو درباره‌ی این بحران نامرئی اما حیاتی، ضرورتی انکارناپذیر است. حفاظت از کودکان تنها به تأمین غذا، سرپناه و آموزش محدود نمی‌شود؛ بلکه تضمین سلامت روانی و عاطفی آنان را نیز در بر می‌گیرد. ترس کودک سنگری که نگران است مادرش را در سیل دیگری از دست بدهد، نه‌تنها دل‌خراش، بلکه قابل پیشگیری است. اگر پاکستان می‌خواهد به تاب‌آوری واقعی دست یابد، باید اطمینان حاصل کند که سیاست‌ها و برنامه‌های حمایت اجتماعی، به‌صورت نظام‌مند مداخلات سلامت روان را در کنار پاسخ و بازسازی پس از بلایا ادغام می‌کنند. [i]

کد خبر 25847

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 8 =