متروپولیت پاول: کلیسا رقیبی برای دولت نیست.

رهبر کلیسای ارتدوکس بلاروس در مصاحبه با خبرگزاری "اسپوتنیک" از دیدار پیش روی پاتریارک کیریل در بلاروس، و رابطه خود او با شخصیت قدیمی تری، چون ولادیک فیلارت، و همچنین درباره اینکه با روسای دیگر مذاهب در مورد چه کسی به بدی می گوید، صحبت کرده است.

کلیسای ارتدوکس بلاروس ۳۰ سالگی ایجاد اگزارخات بلاروس را جشن گرفت و برای مراسم بزرگی به مناسبت ۵۰۰ سالگی مرکز معنوی اصلی ارتدوکس بلاروس، یعنی معبد ژیروویچسکی مردان، آماده می شود. متروپولیت پاول، رهبر کلیسای ارتدوکس بلاروس در یک مصاحبه شخصی با خبرگزاری "اسپوتنیک" درباره طرح ها و برنامه های آینده صحبت کرد.

· درباره آزادی عقیده و مذهب

بنده صمیمانه خرسندم که ما روابط متقابل فوق العاده ای میان کلیسا و دولت داریم.

در طی سال های مدید موجودیت اگزارخات بلاروس، این عقیده شکل گرفته است که کلیسا رقیبی برای دولت نیست. این یک نهاد خاص و ما ورای سیاست است. ما در امور دولتی و یا سیاسی دخالت نمی کنیم، اما به کار روح و دل هر شخصیتی می پردازیم. روسای دولت نیز این موضوع را درک کرده اند که کلیسا یک گروه مبارز بر علیه نیست، بلکه کسانی هستند که سعی دارند هر کاری را انجام دهند تا زندگی ما را متحول کنند. از این رو در سال ۲۰۰۳ تصمیمی برای انعقاد توافقنامه همکاری میان کلیسا و دولت اتخاذ شد. این توافقنامه در حال اجرا شدن و ثمر دهی است.

   این موضوع بسیار دارای اهمیت است که کلیسا امروز آزاد است. مهمتر از همه این که ما این فرصت را داریم که از مذهب خود پیروی کنیم. چنین روحیه ای از سوی دولت غیرمذهبی باعث خرسندی است، این که هیچ کس بر مومنان تسلط و حاکمیت ندارد. ما در تمام جهان برای صلح، مقامات و مبارزان، آب و هوا، و اعطای محصول خوب دعا می کنیم.

   چرا که کلیسا هیچ موضوع بدی را به ما نمی آموزد. دزدی نکن، قتل نکن، فریب نده، شهادت دروغ نده. این ها ارزش هایی هستند که خدا ما به ما عطا کرده و اصول زندگی بشر می باشند. و تاریخ ۱۰۰۰ ساله نشان داده است که هماهنگی در روابط متقابل کلیسا و دولت وجود دارد. در غیر این صورت چنین مواردی بوجود نمی آمد که کلیسا حاضر باشد ملت خود، دولت خود و مومنان خود را ببخشد.

   ملت بلاروس ارزش صلح را می داند، و این را می داند که مقابله، دشمنی و انزجار بر پایه مذهبی می تواند منجر به چه چیزی شود.

  در اولین روزها در بلاروس این امر بنده را صمیمانه خوشحال کرد که دیدم مردم با خانواده های خود به معبد می آیند، یعنی مرد، زن و فرزندان. بسیار مهم است که خانواده ای مومن و دارای یک روحیه با هم به معبد می آیند، با هم زحمت می کشند، با هم استراحت می کنند، این نشان دهنده تحکیم روح است. و زمانی که خانواده تحکیم داشته باشد، دولت نیز دارای تحکیم خواهد بود.

· درباره والدین

  هر فروپاشی خانواده، یک تراژدی است. و اگر هم فرزندانی وجود داشته باشند، آسیب بسیار بزرگی برای کودک است. او بعدها در طی تمام زندگی خود از آن تاثیر می گیرد.

   من اغلب درباره خانواده خود صحبت می کنم. مادر و پدر من سال های زندگی سخت و طولانی با هم داشتند، اما هرگز در حضور فرزندان با هم دعوا نمی کردند، هیچ وقت در برخوردشان نشان نمی دادند. به همین دلیل برای من والدینم به معنی ایده آل یک خانواده هستند. آن ها هم مشکلاتی داشتند، اما این جنبه تلخ  زندگی خانوادگی را برای ما باز نمی کردند، بلکه فقط قسمت عالی و بسیار خوب آن را نشان می دادند.

  گاهی اوقات پیش می آمد که مادرم بیمار، و پدر دائما سر کار بود. و ظاهرا همه این ها او را برمی انگیخت، زیرا زندگی سخت بود. او می گفت: من همه چیز را برای او خواهم گفت. و پدر می آمد، آن ها در آشپزخانه می نشستند، و صحبت می کردند. ما بچه ها فکر می کردیم که الان اتفاقی خواهد افتاد. اما صدای خنده شان می آمد. مادر بعدا می گفت: بیا و امتحان کن با او حرف بزن، دائما در حال شوخی کردن است. لطیفه ای برای او تعریف می کند، و می نشینند و می خندند، و همه سوء تفاهم ها برطرف می شود.

  سعی کنید چنین لحظاتی را دریابید، تا بتوانید شرایط متشنج میان همسران را آرام کنید.

· درباره ارزش های خانوادگی

   در حال حاضر رابطه لیبرال نسبت به ارزش های خانوادگی پرورش داده می شود. همه چیز مجاز است، همه چیز ممکن است. اندیشه بسیار وحشتناکی تبلیغ می شود: "تو باید همه چیز را امتحان کنی. زود ازدواج نکن، زود شوهر نکن، امتحان کن که سوای از آن چطور می توان زندگی کرد".

   این وحشتناک ترین چیزی است که می تواند در زندگی خانوادگی وجود داشته باشد. شخصی که چنین زندگی سرخوش و رذالت باری را شروع کرده است، نمی تواند هرگز آن رامتوقف کند. کلیسا همه افراد را به این موضوع دعوت می کند تا خویشتن دار باشند. اگر شخصی عاشق شد، این باید برای تمام عمر باشد.

  من نمی توانم بگویم که در بلاروس بحران ازدواج در مقیاس دولتی جهانی است، اما وضعیت بسیار تهدیدآمیز است. امروزه درصد ازدواج های فروپاشی شده بسیار زیاد است.

  موضع الکساندر لوکاشنکو برای حفظ ارزش های خانوادگی، بنده را از صمیم قلب خوشحال می کند. با چنین رهبری کارهای خیر و خوب بسیار دیگری را نیز می توان انجام داد و هنوز این ارزش را دارد که این اهرم های فرمان را به همین شکل نگه داشت، بلاروس هنوز تا مدت ها زنده خواهد بود و شکوفا خواهد شد.

   به محض این که ما از این ارزش های خانوادگی سر باز زنیم و آن ها را نادیده بگیریم، آن گاه دیگر پایه ها و اصول را هیچ چیزی نگاه نخواهد داشت، و ترمز و توقفی در کار نخواهد بود. این ها تنها ترمزهای ماشین دولت هستند که می توانند به موقع قطار را از حرکت باز دارند، و بگویند: آنجا نرو. حفظ ارزش های خانوادگی معنوی-اخلاقی، و وطن پرستانه، زمینه ای وسیع برای کار مشترک کلیسا و دولت است.

· درباره رهایی از بند از گناه

   امروزه مرزهای روابط متقابل خوب خانوادگی در حال از بین رفتن هستند و آن ها همیشه به واسطه کلیسا حفظ می شده اند. این ها چه چیزی برای ما به ارمغان می آورند: نه مادری وجود دارد، نه پدری، بلکه به جای آن والد شماره یک و شماره دو هست. این ارزش های همجنسگرایانه برای مردان و زنان به ارمغان آورده می شوند. این وحشتناک است، این خداستیزی حقیقی است. اما به ما نمی گویند که در نهایت آن ها در چه وضعیتی از انحطاط اخلاقی قرار می گیرند. دهشتناک است وقتی که به افرادی نظر می افکنی که چنین شیوه می پرستانه و انحراف جنسی را در زندگی در پیش می گیرند.

   به همین خاطر این سوال پیش می آید که افراد مبلغ و تحمیل کننده چنین شیوه ای از زندگی، چرا این کار را انجام می دهند؟ زیرا چنین افراد گنهکار و پستی، ساده تر تحت تسلط دیگری در می آیند. به افراد معتاد به الکل، مواد مخدر و قمارباز نگاه کنید. وقتی که دست هایش می لرزد، از این که نوبت دُز بعدی را نگرفته است، اگر وعده یک پیک یا مقداری مواد را بدهید، هر فرمانی که بدهید، انجام خواهد داد. برده هیجانات، برده شما نیز هست. مدیریت چنین افرادی آسان تر است.

   و اما انسان آزاد از بند گناه و عیب و نقص با این روش، تحت سلطه کسی در نخواهد آمد. او هر یک از کارهای خود را با وجدان و خدای خود هماهنگ می کند. شخص آزاد برای کسانی که می خواهند روح و جان او را به سلطه و مدیریت خود در آورند، بسیار خطرناک است. و کلیسا تبلیغ آزادی از بند گناه، آزادی از عیب و نقص را می کند. چنین افرادی مستقل هستند و به بند کسی در نمی آیند.

· درباره ارتش

   بنده خودم در ارتش خدمت کرده ام، و فکر می کنم که جوانان باید در ارتش خدمت کنند.

   ما ارتش تانک، و هنگ توپخانه داشتیم. من دو سال در گروه لشکر شوروی در آلمان خدمت کردم. راننده وسایل نقلیه بودم. همیشه در خط مقدم بودم، هیچ وقت، منحرف نمی شدم. یک سال بچه ها و افسرها را برای مراسم جابجا می کردند، چنین بود که جان افسران و کودکان را به من می سپردند.

   من به شخص نگاه می کنم و بدون خطا خواهم گفت که چه کسی در ارتش خدمت کرده است، و چه کسی خیر. کسی که خدمت رفته است، همیشه متناسب، منضبط و شسته و رفته است. و کسی که خدمت نرفته باشد، تا بازنشستگی، پسر کوچک مادر است، و هرگز مرد نخواهد شد. من طرفدار آن هستم که جوانان در ارتش خدمت کنند. امروزه از چه چیزی برای خدمت رفتن می ترسند؟ نه جنگی وجود دارد، نه اختلافات نظامی محلی. امروزه خدمت در ارتش باید موجب خوشحالی والدین شود. خدمت به انجام آن چیزی که مادر و پدر در فرزندشان پرورش نداده اند، کمک خواهد کرد.

  بعضی اوقات علاقمندان برای ورود به حوزه می آیند، و سوالاتی این چنینی دارند: از خدمت معاف می کنند؟ ماشین و خانه می دهند؟ بعدا زمانی که می شنوند که ممکن است به ارتش خوانده شوند، خانه نمی دهند، ماشین هم نمی دهند، بسیاری از آن ها حتی مدارک خود را تحویل نمی دهند. من می گویم: خدا را شکر، بهتراست که چنین افرادی نیایند. کسی که امروز از ارتش "طفره می رود"، فردا از خدمت "طفره " خواهد رفت.   به وزیر دفاع نیز گفته ام که من فقط با این موضوع موافق هستم که جوانان در ارتش خدمت کنند.

   زمانی که در سال ۱۹۷۳ بنده وارد حوزه شدم، ما حتی مدارک نیز دریافت نمی کردیم. این یک قاعده بود، دِین خود را به وطن ادا کن و در ارتش خدمت کن. تو بعدا هرگز در خیابان پشت سرت هم نگاه نخواهی کرد، پلیس را دیدی، فرار می کنی. تو از میهن دفاع می کنی، و از درون نیز کاملا فرد دیگری خواهی شد.

   خدا را شکر، کشیش های ما در ارتش حضور می یابند. زمانی که او می تواند ردا (لباس کشیش ها) و زیر ردایی خود را از تن بیرون آورد و بدود، سیب زمینی پوست بگیرد و در خندق ها حلیم بخورد، جوانان کاملا به شکلی دیگر به این شخص می نگرند.

   رئیس ارتش و مسئول دپارتمان اجرای مجازات ها که در آن ها کشیش های ما نیز حضور دارند، عکس العمل بسیار خوبی درباره اهمیت حضور آن ها نشان می دهند. سوالاتی برای جوانان پیش می آید که نه فرمانده جوخه، و نه سرپرست می توانند به آن جواب دهند، اما یک کشیش با داشتن تجربه خدمت در کلیسا، دانستن کتاب مقدس و داشتن تجربه ارتباط با مردم پاسخ آن را می دهد. او تمام مدت با جوانان است و می تواند به اقرار به گناه آن ها گوش فرا دهد. و او به عنوان یک شخص معنوی می تواند به مردم کمک کند تا جلوی انحطاط آنان و انجام جنایت را بگیرد، جنایتی که ممکن بوده آن شخص به آن فکر کرده باشد. حتی یک ایدئولوژی پرداز نیز در ارتش نمی تواند این کار را انجام دهد، زیرا هر کسی تاثرات درونی خود را برای یک افسر بازگو نمی کند، اما برای یک کشیش می گوید. به خصوص شخص جوان و سرباز.

· درباره شخص ارشد

   ما شخص ارشد داشتیم، حتی در آلمان، در گروه ارتش های شوروی. بنده در ماه می به ارتش خوانده شدم، و در پاییز فرمانده داشتیم. او تمام هنگ را تشکیل داد و گفت: قول می دهم که اگر کسی در هنگ، شخص ارشد شود، او را به گروهان انضباطی خواهم فرستاد. دو نفر را اعزام کردند، و گویی ناپدید شدند.

   قدیمی تر ها هرگز مرا وادار نکردند که ماشین بشویم، و برای شکنجه به جایی نمی فرستادند. مواردی پیش آمد که ماشین قدیمی تر ها روشن نمی شد، و من به آن ها نزدیک می شدم و می گفتم: "الکساندر، پیستونت لنگ می زند". او به من جواب داد: "برو، سال اولی، چه پیستونی". و بعدا شخص کارشناس می گوید که درست است، و مشکل از پیستون است. و آن ها نمی پرسند: تو، سال اولی واقعا سر در می آوری؟ به همین خاطر آن ها برای پر مسئولیت ترین کارها من را می بردند، و برای انجام کارهای کثیف من را مجبور نمی کردند.

   بسیاری از چیزها به خود جوانان بستگی دارد: اگر تو واقعا احمق نباشی، هیچ کس تو را به مسخره نخواهد گرفت. اگر چه مرا در ارتش تحت فشار قرار دادند، به این دلیل که تمثال کوچک و صلیبی پیدا کرده بودند. به این خاطر که من عضو اتحادیه کمونیستی جوانان نبودم.

  وجود شخص ارشد به مسئول و فرمانده بستگی دارد. و این امر اتفاقی نیست که امروزه حضور کشیش ها در بخش های ارتشی، این مسئله را از بین می برد. کشیش به لحاظ اخلاقی توضیح می دهد و می گوید: بچه ها چرا مسخره بازی در می آورید؟

  چرا شخص ارشد خطرناک است؟ او در زمان صلح نیز خطرناک است. چه برسد به جنگ. زیرا به همان شخصی که دیروز تو به آن می خندیدی و مسخره می کردی، اسلحه می دهند، و او فردا از پشت به تو شلیک می کند.

   یک اصل در مسیحیت وجود دارد: چاه مکن بهر کسی، اول خودت، بعدا کسی. برای خودت به دنبال دشمن نباش، در پی دوستانی باش که به کمک تو خواهند آمد.

· درباره متروپولیت فیلارت

    فعالیت کلیسا به قدری منظم است که افراد بسیاری از آن الگو گرفته اند، حتی در فعالیت غیرمذهبی، و حتی در ورزش. برای مثال، یک نمونه می آوریم: گروهی از افراد می دوند، عصایی را در دست دارد، و به دیگری می دهد. ما نیز چنین چیزی را داریم. اگزارخات این عصا را برداشت، تمام مسیر را طی کرد، و آن را به من داد. در حال حاضر من این عصا را در دست دارم، بعدا به دیگری خواهم داد.

   امروزه برای ما، برای ملت بلاروس، برای کلیسای ارتدوکس بلاروس، او (ولادیکا فیلارت) سمبل و نماینده است. بنده صمیمانه اعتقاد دارم که او امروز ارتباط مستقیم و پاکی با خدا دارد.

   ما او را از تمام مسائل اداری، بوروکراسی و دفتری آزاد کرده ایم. بنده و دستیارانم به این کار می پردازیم و او به خدا می اندیشد، دعا می کند و در مراسم عبادی حضور می یابد. او کمتر در مراسم شرکت می کند، چون پاهای او کشش ندارد. این مهمترین موضوع است. او در نشست های سینود (مجمع) حضور پیدا می کند، و ممکن است که در بحث فعالانه گفتگو نداشته باشد، اما ما او را به عنوان سمبل آرامش می بینیم.

   شخص جوانی را در مینسک دیدم که می گفت: برای تحصیل به کجا باید رفت تا "فیلارت" شد. او فکر می کند که فیلارت، یک سمت است. ولادیکا فیلارت تا حدی وارد زندگی ما شده است که همه فکر می کنند که چنین سمتی وجود دارد. وی شخصی بسیار تاثیرگذار است که همه به او احترام می گذارند و همه او را دوست دارند.

   ما هر کار ممکن را انجام دادیم تا او هیچ ناراحتی ای نداشته باشد. او مورد توجه افرادی قرار می گیرد که به آن ها عادت کرده است، آن ها او را دوست دارند و او آنها را دوست دارد.

   در آستانه سی امین سالگرد اگزارخات، من برای او دعوت نامه ای ارسال کردم، اما سلامتی آرزوی خواستن این موضوع برتر را به دل می گذارد. اما ما برای او دعا می کنیم، همانطور که او برای ما.

فیلارت

· درباره سرگذشت دشوار اگزارخات

   یادآوری می کنیم که اگزارخ سراسر بلاروس، متروپولیت فیلارت در سالهای سخت و دشوار به این پست منصوب شد. هنگامی که کلیسا جز مواردی بود که تحت آزار و اذیت قرار می گرفتند. هنگامی که صومعه ها بسته شد. زمانی که کشیش ها و افراد متدین تحت آزار و شکنجه بودند و تبعید، اردوگاه ها و حتی مرگ را متحمل می شدند.

   بسیاری از مردم در آن زمان رنج می بردند، اما برای چه چیزی؟ فقط برای ایمان به خدا. آن ها چه کار اشتباهی در برابر دولت یا مردم کرده اند؟ ابدا هیچ کاری نکرده اند: آنها از انجیل پیروی می کرده اند، و مردم را به این امر دعوت می کردند تا طبق دستورات خدا زندگی کنند.

   در آن زمان حدود ۳۶۷ کلیسای ارتدوکس در بلاروس افتتاح شد و پیش از انقلاب در قلمرو بلاروس معاصر بیش از ۲ هزار معبد ارتدوکس وجود داشت.

    در کل بلاروس فقط یک مرکز مدیریت اسقف ها وجود داشت. چگونه این مرکز اسقف ها می توانست چنین فضای وسیعی را مدیریت کند؟ این غیر ممکن است. این کار برای تضعیف کلیسا انجام شد. اما افرادی که عرصه را تنگ کرده بودند، مهمترین چیز را فراموش کردند: کلیسا یک ارگانیسم خدا - انسانی است. کلیسا نه توسط مردم، بلکه توسط خدا پایه گذاری شده است. جنگیدن با او کاملاً بی معنی است. خداوند همه چیز را می بیند، و همه چیز را می داند، و این امکان را فراهم می آورد که خود را در انسان های صادق و محبوب، تجلی بخشد.

   پس از تأسیس اگزارخات در بلاروس، متروپولیت فیلارت تصمیم به افتتاح دفتر مدیریت اسقف ها گرفت. چند ماه بعد، دیگر چهار دفتر اسقف ها وجود داشت. و تا به امروز، این روند ادامه دارد. اگرچه افرادی وجود دارند که فتنه انگیزی می کنند و می گویند: اگر مراکز مدیریتی اسقف ها از هم جدا شوند، این نشانه جدایی است و بر دولت تأثیر می گذارد و دولت نیز از هم پاشیده می شود. خوب این نظر بسیار چرند است! در این رابطه می گویم: به درخت نگاه کنید، هرچه مجموعه ریشه بزرگتر باشد، درخت قوی تر می شود، دقیقا حالت دولت و کلیسا نیز به همان ترتیب است. ما با ایجاد مراکز جدید برای اسقف ها، نه تنها کلیسا را ​​تقویت می کنیم بلکه دولت را تحکیم می بخشیم. این ساختار اداری مدیریت کلیسا از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

   هم اکنون در بلاروس ۱۶ مرکز مدیریت ارتدوکس برای اسقف ها، ۷ مؤسسه آموزشی معنوی یعنی آکادمی مذهبی، دو حوزه، انستیتوی الهیات، سه موسسه معنوی و ۳۵ صومعه وجود دارد.

   کارهای زیادی در معبدها انجام می شود، کار تبلیغی، روشنگری، آموزشی و خیریه، و به افراد زندانی، و در بیمارستان ها نیز کمک می شود. ما سعی می کنیم همه را تامین کنیم.

· درباره سایر مذاهب و روابط با دولت

   روابط متقابل بین دینی قابل توجهی طی سالها در بلاروس شکل گرفته است. تمام ۳۰ سال فعالیت اگزارخات بلاروس گواهی بر این امر است.

   امسال ۱۸۰ سالگی کلیسای جامع پولوتسک را جشن می گیریم. این اتفاق در سال ۱۸۳۹ رخ داد و پیش از آن تقریباً به مدت دو قرن در سرزمین بلاروس بین ارتدوکس ها و پیروان اتحاد میان کلیساهای ارتدوکس و کاتولیک درگیری بود. کلیسای جامع پولوتسک دشمنی و نفرت را متوقف کرد. بیش از یک میلیون و ۶۰۰ هزار نفر از پیروان اتحاد میان کلیساهای ارتدوکس و کاتولیک به طرفداری از کلیسای ارتدوکس بازگشتند و دشمنی مذهبی متوقف شد.

   ما با کاتولیک ها، مسلمانان، یهودیان و سایر ادیان مذهبی روابط خوبی داریم. وقتی دعوت می شویم، نزد آن ها می رویم. وقتی ما آنها را دعوت می کنیم به سمت ما می آیند. تعطیلات را با هم می گذرانیم، هر یک دیگری را دعا می کنیم، ما در کنار هم زندگی و کار می کنیم.

   مهمترین کاری که انجام نمی دهیم این است که یکدیگر را متقاعد نمی کنیم که ایمان و اصول خود را تغییر دهند. ما در این مورد صحبت نمی کنیم. ما مسائل مشترک بسیاری داریم، صلح ، دوستی.

   ما در مورد دفتر نماینده امور مذهبی صحبت می کنیم. توجه داشته باشید که در کشورهای دموکراتیک چنین دفتری وجود ندارد. هم در اینجا و هم در آن کشورها، قانون اساسی وجود دارد که به هر شخص حق می دهد که آزادانه از یک دین یا مذهب پیروی کند. قوانینی وجود دارد که بر زندگی مردم حاکم است و یک مرکز تام الاختیار وجود دارد که کنترل این امور را بر عهده دارد. و این نوعی اثر منفی به جای می گذارد. او امروز موجب ناراحتی ما نمی شود، اما سوالاتی وجود دارد.

   در اینجا در بلاروس،  دولت اقدام بی سابقه ای انجام داده است: ورود شهروندان بسیاری از کشورها را به کشور آزاد می کند. افراد این فرصت را دارند که ۱۰ روز بدون ویزا در بلاروس بمانند. و مؤمنان نیز در این مورد آزاد هستند، اما اگر می خواهند در مراسم شرکت کنند، باید همه این موارد را هماهنگ کنند.

   امروز دولت هر روبل را حساب می کند و ما می گوییم: پس انداز کنید. چرا به ضمائمی که وجود دارد نیاز دارید، و اما این موضوع کاملاً غیر ضروری است؟ امروز در روسیه هیچ مرکز تام الاختیار وجود ندارد، اما نه کشور روسیه و نه کلیسای ارتدوکس روسیه از این موضوع رنج نمی برند. اما اگر می خواهید برخی از مراکز را نگه دارید و پول ها را به باد دهید، پس بفرمایید.

   به همین دلیل ما اغلب از مرکز تام الاختیار به بدی می گوییم، فکر می کنم آنها ناراحت نشده باشند. این بسیار مهم است که بگوییم با یکدیگر تهاجمی برخورد نمی کنیم، با مرکز تام الاختیار به رویارویی برنمی خیزیم، ما در شرایطی زندگی می کنیم که زندگی ما را در آن قرار داده است. ما رسالت خود را انجام می دهیم، آنها هم رسالت خود را انجام می دهند.

   عقیده کاملاً روشن من این است که آنها بقایای گذشته هستند. و همچنین تصمیم شورای وزیران مبنی بر انتصاب فقط شهروندان این کشور به عنوان کشیش، انعکاسی از سیستم خداستیزانه دوره شوروی است که هرگونه عملکرد کلیسا را ​​کنترل و سرکوب می کرد.

· درباره پانصدمین سالگرد ژیروویچی و دیدار پاتریارک کیریل

     ایشان موافقت کرد تا در ۱۸ تا ۲۰ ماه می سال ۲۰۲۰ به بلاروس بیاید.

   جشن ها به مناسبت ۵۵۰ سالگی نخستین کسب تمثال مریم مقدس، ۵۰۰ سالگی کسب دومین تمثال و ۵۰۰ سالگی تأسیس صومعه ژیروویچسکی برنامه ریزی شده است.

    امیدواریم نشست بازدید بعدی سینود مقدس کلیسای ارتدوکس روسیه در مینسک نیز برگزار شود. این که چه سؤالاتی مورد بررسی قرار خواهد گرفت، ما حتی آخرین آن را هم نمی دانیم. این اتفاق می افتد که ما از ایشان می پرسیم که این جلسه چه مدت به طول انجامد و او پاسخ می دهد: "به هر شکل پیش برود، به همان شکل به بحث خواهیم پرداخت."

https://sputnik.by/religion/۲۰۱۹۱۰۱۸/۱۰۴۲۸۹۶۸۴۵/Mitropolit-Pavel-tserkov--ne-konkurent-dlya-gosudarstva.html

https://news.tut.by/society/۶۸۰۶۳۹.html

کد خبر 1606

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 17 =