به گزارش روزنامه اوبر استرایشیشه ناخریشتن (چاپ لینتس مرکز ایالت اتریش علیا) oberösterreichische nachrichten چهارشنبه دوم مهر به مناسبت چهلمین سالگرد آغاز جنگ تحمیلی میشائیل ورازه Michael Wrase که خبرنگار جنگی آزاد برای روزنامه های آلمانی زبان است و اکنون در قبرس زندگی می کند بخشی از خاطرات خود را منتشر کرده است. آقای ورازه همچنین شاهد عینی حمله شیمیایی عراق به حلبچه است. این گزارش از زبان نویسنده روایت می شود: همچنین این گزارش در روزنامه سوییسی لوتسرنر تسایتونگ Luzerner Zeitung نیز به چاپ رسیده است.
اولین جنگ در منطقه خلیج فارس بین عراق و ایران دقیقاً ۴۰ سال پیش در چنین روزی آغاز شد. خبرنگار خاورمیانه ما در آن زمان به بغداد دعوت شده بود. در این مقاله درباره این سفر خواهیم گفت و آنچه که او در آنجا تجربه کرده است و خواهیم دانست چرا سفر او جز کار بیهوده چیزی نبود.
نماینده سرویس مخفی عراق هنگام استقبال از ما در هتل المنصور در بغداد لبخند بر لب داشت. در آن زمان من یکی از صدها خبرنگار حاضر در عراق بودم: صدام حسین ۸۰۰ خبرنگار از سراسر جهان را با هزینه دولت به بغداد دعوت کرده بود تا "شاهد عینی تاریخ جهان" شوند.
عدنان خیرالله، وزیر دفاع دولت بعثی عراق، با صدای لرزان به ما خبرنگاران قول داد که: "فقط در طی چند روز ، شما از عربستان آزاد شده دیدار خواهید کرد."
این همان چیزی است که عراقی ها آن را استان نفت ایران خوزستان ، ساکن عرب های قومی می نامند که می خواستند ارتش صدام را در یک حمله رعد آسا تصرف کنند. اما قضیه به گونه دیگری رقم خورد. فقط پس از چند روز ، اوضاع سرخوشی اولیه در هتل المنصور بدتر شد: گروههای تلویزیونی از بالکنهای هتل مجلل از هواپیماهای جنگنده نیروی هوایی ایران که در ارتفاع کم از روی رود دجله پرواز می کردند، فیلمبرداری کردند.
ماموران صدام این صحنه ها را تماشا می کردند و سپس همکارانم را کتک می زدند و کاست های فیلم آنها را توقیف می کردند.
بیش از یک هفته طول کشید تا ما را با اتوبوس از بغداد به شهر بندری بصره ببرند تا از "سرزمین آزاد شده اعراب " دیدن کنیم. برای طی کردن مسیر ۶۰۰ کیلومتری به ۱۴ ساعت زمان نیاز داشتیم. خبرنگار مکزیکی که در بین راه از یک انبار نفت در حال سوختن عکس گرفته بود به عنوان جاسوس سیلی خورد و مورد فحاشی قرار گرفت. دوربین یک همکار اتریشی هم مصادره شد زیرا او پس از حمله هوایی ایران از دودی که از شهر کوت به هوا بلند شده بود، عکس گرفته بود.
بازدید وعده داده شده از جبهه تنها یک ساعت به طول انجامید و به مناطقی از بندر خرمشهر ایران محدود شد. این بندر در اروند رود که رودخانه مرزی بین ایران و عراق است، واقع شده است که ما به سرعت فقط از روی پل آن عبور کردیم . پس از بازگشت به بصره، از طرف نماینده وزارت اطلاعات و اخبار عراق از ما خواسته شد تا بر "پیروزی بزرگ عراق بر سوسکهای ایرانی" صحه بگذاریم.
صدام حسین از همسایگان شرقی خود با این نام یاد و اینگونه به آنها اهانت می کرد. وقتی یکی از همکاران من می خواست بداند چرا ما بر پایه تبلیغات روز قبل عراقی ها، به عمق ۱۰۰ کیلومتری "عربستان آزاد شده" سفر نمی کنیم ، به دلیل پرسیدن "سوال احمقانه" توبیخ شد و به طرز بدی مورد فحاشی قرار گرفت.
در چند ماه اول جنگ، ارتش عراق موفق شد تا عمق ۶۰ کیلومتری از چندین جبهه به داخل ایران نفوذ کند ولی اشغال استان نفت خیز خوزستان ایران به طرز مفتضحانه ای شکست خورد.
رهبر عراق امیدوار بود که از دست دادن استان مهم و استراتژیک خوزستان منجر به فروپاشی جمهوری اسلامی نوپا بشود ، که آن زمان - مانند امروز - به عنوان تهدیدی برای ثبات منطقه ای و همچنین در سطح بین المللی تلقی می شد.
در حقیقت، صدام حسین با اقدام تجاوزکارانه خود ، دقیقاً نتیجه برعکس را به دست آورد: برای رهبر انقلابی ایران امام خمینی ، حمله عراق بدبختی نبود بلکه همانطور که بعداً درباره آن صحبت کرد ، "هدیه ای از بهشت" بود. آیت الله خمینی به سرعت فهمید که متحد کردن مردم در برابر "دشمن عرب" بسیار آسان تر از هدایت آنها در مسیر دوران پس از انقلاب است.
دفاع از میهن در برابر سربازان "صدام حسین کافر" باعث تثبیت و در نهایت تقویت جمهوری اسلامی شد. دو سال پس از شروع جنگ ، حالا آیت الله خمینی از موضع خود کوتاه نمی آمد و آتش بس با رژیم بعث را رد کرد. تقاضای ایران حالا حداکثری بود: صلح با عراق تنها پس از سرنگونی صدام حسین.
شگفتی های این جنگ بسیار و جالب است که سرانجام این آمریکایی ها بودند که صدام را سرنگون کردند. ما روزنامه نگاران در آن زمان شک داشتیم که جنگ ایران و عراق هشت سال به طول بیانجامد و نمی دانستیم که در ادامه جنگ و به عنوان گزارشگر بیشتر ارتش ایران را همراهی خواهیم کرد.
وقتی پس از بازدید کوتاه از جبهه به هتل المنصور برگشتیم، صورتحسابی در اتاق خود یافتیم که قبض هتل را به قیمت ۷۰۰۰ دلار اعلام کرده بود. دعوت عراق از خبرنگاران به پنج روز محدود شد و مدت زمان باقیمانده از سفر ما که قرار بود بیش از دو هفته طول بکشد متاسفانه باید از جیب ما پرداخت می شد.
خبرنگاران غربی در خط مقدم نبرد در سال ۱۳۶۲
خبرنگار خاورمیانه میشائیل ورازه با خبرنگاران دیگر در جبهه جنگ ایران و عراق. این تصویر در سال ۱۳۶۲ ، سه سال پس از آغاز جنگ گرفته شده است.
منبع:
نظر شما