دین و دولت دو نهاد مهم در ساختار کشور اسپانیا هستند که دو نویسنده اسپانیایی و فرانسوی به تحلیل رابطه این دو نهاد پرداخته اند.

مقدمه

دین و دولت دو نهاد مهم در ساختار کشور اسپانیا هستند که دو نویسنده اسپانیایی و فرانسوی به تحلیل رابطه این دو نهاد پرداخته اند. ربِکا گارسیا رگو[۱]در اسپانیا بزرگ شد و به مدارس خصوصی کاتولیک رفت. کامیل پورتیه[۲] در فرانسه بالنده شد و تحصیلات و مدرسه خود را در آموزش عمومی انجام داد. این مقاله نتیجه تقابل دو تجربه مکمل از دو نویسنده اسپانیایی و فرانسوی است.

هر چند قانون اساسی اسپانیا از وجود یک دین دولتی مستثنی است، ولی از حیث جایگاه ممتازی که به کلیسای کاتولیک می دهد، غافلگیرکننده است. تاریخ اسپانیا همیشه با حضور پرقدرت دین متمایز شده که امروز نیز بسیار مشهود است، حتی اگر کلیسا مجبور باشد با مخالفت فکری فزاینده ای روبرو شود.

آیا اسپانیا یک کشور سکولار است؟ اگر این سؤال را از برخی افراد ناشناس بپرسیم، اگر مطبوعات را مرور کنیم یا به بحث های عمومی اسپانیا توجه کنیم، به سرعت می فهمیم که واقعاً پاسخ روشنی در این زمینه وجود ندارد. در اسپانیا هر بار که مشاجره ای رخ می دهد که کلیسا موضع می گیرد، مفهوم سکولاریسم توسط روزنامه نگاران، انجمن ها و سیاستمداران مورد بحث قرار می گیرد. اما اگر کلمه سکولاریسم بخشی از بحث عمومی است، آیا به طور رسمی در قانون اساسی اسپانیا ظهور و بروز دارد؟

در اینجا گزیده ای از قانون اساسی اسپانیا آورده شده که در سال ۱۹۷۸ به شکل همه پرسی به آرای عمومی گذاشته شد و به تصویب رسید و هنوز هم در حال اجراست. ماده ۳ در اصل ۱۶ قانون اساسی اسپانیا جایگاه دین را در دولت تعیین می کند: « هیچ مذهبی‏، دین رسمی کشور نمی‌باشد. نهادهای دولتی بایستی به اعتقادات مذهبی جامعه اسپانیا احترام گذاشته و روابط خود را با کلیسای کاتولیک و دیگر مذاهب حفظ نمایند. »

در مواجهه با این فرمول مبهم و تقریباً متناقض، ما بهتر درک می کنیم که چرا کشور سکولار اسپانیا قابل بحث است. اگر عبارت اول (سکولاریسم را) نشان می دهد، عبارت دوم از آن فاصله می گیرد. این متن به راحتی می تواند جای چندین تفسیر را فراهم کند. متن می گوید هیچ مذهبی دین رسمی کشور نمی باشد، بلکه یک رابطه همکاری بین مقامات دولتی و کلیسای کاتولیک خواهد بود. واقعاً یک رابطه همکاری و اشتراک مساعی چه معنایی دارد؟ این همان چیزی است که ما در این مقاله سعی خواهیم کرد آن را بررسی کنیم. ابتدا در مورد جایگاه دین در ساخت کشور اسپانیایی و هویت سازی آن در دوران معاصر بحث خواهیم کرد. به عبارت دیگر، چرا و چگونه به اینجا رسیدیم؟ سپس سعی خواهیم کرد تا تصویری از سکولاریسم امروز در اسپانیا ترسیم کنیم تا تعادل قوا بین وزن سنت کاتولیک و میل به رهایی شهروندان که امروز ظهور دارد، را مورد بررسی قرار دهیم.

الف - جایگاه دین در ساختار کشور و هویت اسپانیا در دوره معاصر

۱-  کاتولیک عنصر جدا نشدنی از خلق اسپانیا است.

برای درک این حالت خاص که قانون اساسی اسپانیا به کلیسای کاتولیک اعطا می کند، ابتدا باید سریع به عقب برگردیم. اسپانیا، همانطور که امروزه می دانیم، با ایالت های خودمختار فعلی خود بر پایه وحدت مذهبی ساخته شده است. پادشاهان کاتولیک در اواخر قرون وسطی در سال ۱۴۹۲، یهودیان را از شبه جزیره بیرون راندند و چند سال بعد مسلمانان را اخراج کردند. برای حفظ وحدت سیاسی کشور و تضمین قدرت آنان، وحدت دینی ضروری است. تسخیر گرانادا نشانه پایان اسپانیا از سه دین و پایان چند قرن جنگ است. یهودیان و مسلمانانی که مایل به ماندن در اسپانیا هستند، مجبور می شوند دین خود را به کاتولیک تغییر دهند. بنابراین، کاتولیک اسپانیایی یک کاتولیک گرایی مذهبی است که با زور در میدان جنگ تحمیل می شود. این کاتولیک گرایی مبارز است که برای فتح جهان جدید صادر می شود و در آن بسیاری از مذهبی ها به عنوان یک مبلغ سازمانی شرکت می کنند.

۲-  تلاش و ناکامی در جدا کردن کلیسا و دولت : ۱۹۳۹ - ۱۸۰۸

بنابراین اسپانیا برای چندین قرن کشوری همگن در سطح مذهبی است. اولین شکاف ها در اوایل قرن نوزدهم ظاهر شد : انقلاب فرانسه و حمله ناپلئون دوره طولانی ناآرامی سیاسی را  در اسپانیا به دنبال داشت که دین با آن آمیخته شد. سپس شاهد پیشرفت هایی هستیم که در پی آن دوره هایی از واکنش های محافظه کارانه و گاه بی رحمانه رخ می دهد. این امر - برای چند مین بار- پایان تفتیش عقاید و سربرآوردن شرمگنانه اصل آزادی ادیان در دو قانون اساسی اسپانیا بود که یک وجه زودگذر داشت.

ندای سیاسیون یا روشنفکران در این خصوص ظهور و بروز می یابد تا تأثیر کلیسا و به ویژه آموزش کلیسا را در جامعه محکوم کنند. ذهنیت ها تغییر می کنند، خطوط به آهستگی با تکانه ای مواجه می شود و جامعه به نوعی به سمت سکولاریزه شدن پیش می رود، اما نه به صورت خطی و هماهنگ بلکه ناگهانی، هر بار از یک حالت افراطی به حالتی دیگر منتقل می شود.

۳-  تجربه سکولار جمهوری دوم

این روند در قرن بیستم ادامه می یابد و اسپانیا در سال ۱۹۳۱ اولین تجربه سکولار خود را تحت جمهوری دوم به منصه ظهور می رساند. رئیس جمهور وقت، مانوئل آزانا[۳] در سخنرانی خود این عبارت معروف را بیان می کند «اسپانیا از کاتولیک بودن دست کشیده است.» اکثریت نمایندگان منتخب مجلس آشکارا ضد روحانی هستند. آنها یک سلسله اقدامات شدید را برای خارج کردن دین از زندگی عمومی انجام می دهند. دولت موقوفات و همچنین حق تدریس را به کلیسا تسلیم می کند. صلیب عیسی از مدارس، حذف و ازدواج و طلاق مدنی، قانونی می شود و این یک تحول اجتماعی بی سابقه است.

در برابر این پیشینه ستیزه جویی ضد روحانی که در بالاترین سطح دولت حاکم است، خشونت ضد مذهبی تقریباً در تمام نقاط کشور گسترش می یابد و در تابستان سال ۱۹۳۶ با آغاز جنگ اسپانیا اوج می گیرد.

۴- فرانکو و ملی-کاتولیک

پس از سه سال جنگ داخلی، اردوگاه ملی گرایی ژنرال فرانکو پیروز می شود. این پیروزی اسپانیا، سنتی و کاتولیک است. فرانکو کلیسا را پیش زمینه قرار می دهد و همه اصلاحات لیبرال را که تحت جمهوری دوم انجام شد، لغو می کند. کلیسا بار دیگر در زندگی عمومی و خصوصی اسپانیایی ها همه جانبه حضور دارد: کلیسا دوباره آموزش را در اختیار می گیرد، وضعیت مدنی را مدیریت می کند، فعالیت فرهنگی را کنترل می کند، زندگی سیاسی را مشروعیت می بخشد.

این وضعیت عمومی کلیسا توسط کنوانسیون ۱۹۵۳ امضا شده بین پاپ پیوس XII و ژنرال فرانکو تأیید شده است. مقرر شده است که کاتولیک تنها مذهب ملت اسپانیا باشد. دولت به کلیسا پول و قدرت می بخشد و کلیسا به دولت، موقعیت اخلاقی و مشروعیت می بخشد. اقلیت های مذهبی یهودی و پروتستان که انکار شدن وجود خود را شاهد هستند، مکان عبادت شان بسته و باید پنهان و مخفی بمانند.

۵- تغییرات دهه شصت

در طی این دهه، جامعه اسپانیایی دستخوش تحولات عمیقی شد : خروج گسترده قشر روستایی که منجر به تولد طبقه کارگر شهری، گسترش آموزش و دانشگاه ها و سرانجام گشودن این کشور به گردشگری انبوه شد. توسعه اقتصادی کشور منجر به افزایش سطح زندگی و رفتارهای جدید اجتماعی شد. این رفتارهای جدید با هنجارهای سنتی مقرر شده توسط کلیسا مغایرت دارد. با توجه به این موضوعات، بخشی از روحانیت متمایل شد به یک بال مترقی که نزدیک به کارگران و دانشجویان است و به سخنان آنان گوش فرا می دهد. حتی وی خود را، بیش از شورای دوم واتیکان که در سال ۱۹۶۵در مسیر خود قرار گرفت، برای گشودگی و گفتگو با ادیان دیگر آماده اعلام کرد.

این تغییرات دولت را وادار به تحول می کند و منجر به قانون آزادی دینی در سال ۱۹۶۷ می شود. غیر کاتولیک ها از این حیث از برخی حقوق اساسی برخوردار می شوند: آنها به ارتش، خدمات عمومی و دولتی دسترسی دارند و می توانند با شهروند اسپانیایی ازدواج کنند. در سالهای آخر دیکتاتوری، جناح مترقی روحانیت که در حلقه کاردینال تارانکون[۴] قرار گرفته بودند، برای تکثرگرایی سیاسی سخنرانی می کردند. این موضوع مهم است زیرا در حالی که دیکتاتوری هنوز برقرار است، کلیسا آشکارا دموکراسی را انتخاب می کند و به کشور کمک می کند تا برای تغییرات آینده آماده شود.

۶- قانون اساسی ۱۹۷۸

اندکی پس از آن، ژنرال فرانکو در نوامبر ۱۹۷۵ درگذشت و پادشاه خوان کارلوس را به عنوان جانشین خود برگزید. جانشین وی شخصیت هایی را در اطراف خود گرد آورد که قصد داشتند گذار اسپانیا به دموکراسی را رقم بزنند. در این زمینه ، مسئله دین یک مسئله بسیار ظریف و حساس است. سیاستمداران شاغل باید از کلیسایی که قصد حفظ حق و منافع خود را دارد، چشم پوشی نمایند.

سرانجام پس از ماهها بحث و مذاکره، قانون اساسی با رفراندوم تصویب شد. قانون اساسی جدید عدم وابستگی دولت به دین را، ضمن شناخت اهمیت مذهب کاتولیک در اسپانیا رقم زد. روابط جدید کلیسا / دولت یک رابطه همکاری است که عمدتاً در عمل با کمک مالی دولت به کلیسا و آموزش خصوصی تعریف می شود. لائیسیته دیگر در سال ۱۹۷۸ همانند سال ۱۹۳۱ با زور تحمیل نشد. این بار پس از یک جنگ داخلی که هنوز هم خاطراتش، اتفاقات گذشته و تقریباً چهل سال دیکتاتوری را دنبال می کند، مربوط به یافتن یک مصالحه و سازش است. کلیسا فهمید که باید از زندگی سیاسی دوری کرد و سیاستمداران پذیرفتند که آنها نمی توانند کلیسا را از منظر اجتماعی پاک کنند. آیا امروزه این سازگاری کارآیی دارد؟ اسپانیایی های مذهبی، پس از چهل سال رأی دادن به قانون اساسی، کجا هستند و چه جایگاهی دارند؟

ب- سکولاریسم امروز در اسپانیا: وزن سنت کاتولیک و تمایل به رهایی شهروندان

۱- آیا اسپانیایی ها همیشه کاتولیک هستند؟

برخلاف فرانسه که سکولاریسم یکی از ارزشهای اساسی جمهوری است، سکولاریسم در اسپانیا به عنوان یک مفهوم جدید ارائه می شود. همانطور که ملاحظه شد، اسپانیا کشوری با یک سنت مهم کاتولیک است. مدتهاست که دین در همه ابعاد زندگی اسپانیا، جایگاه برجسته ای داشته است. به گونه ای که هنوز امروزه وزن این سنت، بسیار سنگین است. نشانه بسیار بارز آن، نتیجه تحقیقات انجام شده توسط روزنامه ال دیاریو در آوریل ۲۰۱۴ است که در آن از هر چهار اسپانیایی، سه نفر خود را کاتولیک اعلام می کنند. اما افراد معتقد به مذاهب دیگر، ناباور یا ملحد در ۲۵٪ باقیمانده را تشکیل می دهند.

حال بیایید نگاهی به مشخصات این ۷۵٪ اسپانیایی ها  بیاندازیم که خود را کاتولیک معرفی می کنند. ما قصد داریم این کار را از سه زاویه مختلف انجام دهیم: از نظر سطح اقتصادی، سطح آموزشی و ایدئولوژی سیاسی آنان. با توجه به سطح اقتصادی و تحصیلی، دو افراط متضاد را می یابیم : از یک طرف، اشخاص دارای کار با درآمد متوسط مشاهده می شود در مقابل افرادی که متعلق به طبقات ثروتمند با درآمد بسیار بالا هستند. وقتی صحبت از سطح آموزشی می شود، از یک طرف افرادی مشاهده می شوند که تحصیلات و مهارت لازم را ندارند و در مقابل افرادی که دارای مهارت بالایی هستند. اما به لحاظ ایدئولوژی سیاسی، بر عکس اقتصادی و آموزشی،  یکدستی مشاهده می شود. اکثریت اسپانیایی ها که خود را کاتولیک اعلام می کنند، به ارزش های الهی احساس نزدیکی دارند و اکثریت آنان به حزب محبوب خود رای می دهند.

۲- کاهش اعمال دینی

تناقض نمایی این است که با وجود اینکه درصد زیادی از اسپانیایی ها خود را کاتولیک می دانند، هم اکنون اعمال مذهبی در اسپانیا با کاهش روبرو شده است. در حقیقت، طبق مطالعه ای که توسط مرکز تحقیقات جامعه شناسی در سال ۲۰۱۵ انجام شد، تنها ۷/۱۳ درصد از اسپانیایی ها روزهای یکشنبه به مراسم عشائ ربانی می روند. این تنها شامل ۱۰ %  از ۷۵ % افرادی می شود که خود را کاتولیک اعلام می کنند. در اسپانیا، همانطور که می بینیم، تعداد زیادی از افراد هستند که بدون هیچ گونه بهره ای از مذهب و یا عمل به آن، خود را کاتولیک می دانند، صرفا به این دلیل که با ارزش های این آیین، تعمید شده یا بالنده شده اند.

از طرف دیگر، کلیسا سالها است که با یک بحران ارشادی روبرو است. در حال حاضر ، کلیسای اسپانیا فاقد کیاست است تا بتواند پروژه ها و ساختارهای خود را فعال نگه دارد. به همین دلیل، کشیشانی که باقیمانده اند باید مسئولیت اداره چندین مجلس را بر عهده گیرند. بسیاری از مؤسسات و مراکز مذهبی در حال خالی شدن هستند و کشیشان متعدد برای اطمینان از تداوم نهادهای خود سعی در یافتن علایق جدید در سایر کشورهای آفریقا یا آمریکای جنوبی دارند. این کاهش اعمال دینی در تعداد دانش آموزان کلاس های مذهبی مدارس نیز قابل مشاهده است، به گونه ای که در طی ده سال بیش از ۵۰۰ هزار دانش آموز را از دست داده اند. این روند کاهشی در آمار آئین های دینی کلیسا نیز تأیید شده است: غسل تعمید، حضور در کلیسا و ازدواج مذهبی. در هر سه مورد مشاهده می شود که این تعداد در سالهای اخیر، همچنان رو به کاهش است. از میان سه آئین دینی کلیسا، غسل تعمید وضعیت بهتری دارد. این موضوع با توجه به وزن سنت خانواده در اسپانیا توضیح داده می شود.

۳- جایگاه کلیسای کاتولیک در جامعه فعلی اسپانیا

اما علیرغم آنچه که بیان شد، ما نمی توانیم کلیسای اسپانیا را به عنوان یک نهاد قدیمی، منسوخ یا کنار گذاشته شده تصور کنیم. برعکس، کلیسای کاتولیک هنوز بسیار در جامعه اسپانیا حضور دارد. ما آن را در رسانه ها می یابیم : رادیوهایی مانند Cope یا Radio Maria   کانال های تلویزیونی مانندIntereconomia  و همچنین مجله هایی مانند  Buena Nueva  و  Info Religion  متعلق به کلیسای کاتولیک است. کلیسا در آموزش و پرورش نیز حضور پررنگ دارد، جایی که ۳۲٪ دانش آموزان را می پذیرد. همچنین می توانیم به نقش کمک های اجتماعی کلیسا همچون انجمن های خیریه Caritas  ،  Proyecto Hombre ( ادغام مجدد اجتماعی ) یا evangelización (تبشیر) اشاره کنیم.

نمونه دیگر حضور کلیسا در جامعه اسپانیا، این سنت غافلگیرکننده است که اسپانیایی ها برای شهردار افتخاری یک شهر یا شهرستان از نامگذاری مسیح یا باکره[۵]  استفاده می کنند. در حال حاضر ۱۲۰ مورد از آنها وجود دارد. جدیدترین آنها la Virgen de las Angustias   است که در سپتامبر ۲۰۱۶ به عنوان شهردار افتخاری توسط شهرداری ناوال مورال ( استره مادور)[۶] انتخاب شد.

۴- بودجه کلیسا

هزینه های مالی کلیسای اسپانیا چگونه تامین می شود؟ ما می توانیم در مورد سه منبع اصلی صحبت کنیم: از طریق مالیات و کمک مالی، از طریق درآمد حاصل از دارایی، ازطریق آموزش و تحصیلات . در اسپانیا در اظهارنامه مالیاتی، هر اظهار کننده تصمیم می گیرد ۰.۷٪ از درآمد خود را به کلیسای کاتولیک، امور اجتماعی یا هر دو پرداخت کند. ۱۶٪ فقط کلیسا را انتخاب می کنند. دولت اسپانیا از سال ۱۹۷۸ از بودجه عمومی ۱۱ میلیارد یورو به این اعتبارات سالیانه اضافه کرده است.

ما همچنین می توانیم درآمد حاصل از میراث کلیسا را به عنوان منبع دیگر تأمین بودجه نام ببریم. در حقیقت، این میراث بزرگ املاک و مستغلات است که هر ساله حدود ۳۲.۵ میلیارد یورو به ارمغان می آورد. نباید فراموش کرد که کلیسا به لطف معافیت هایی که در جریان مذاکره با مقرّ مقدس ( حوزه اسقفی) در سال ۱۹۷۹ اعطا شد، مالیاتِ ملکیِ بسیار کمی پرداخت می کند.

آموزش منبع دیگری برای تامین بودجه کلیسای اسپانیا است. به یاد داشته باشید که کلیسا یک سوم دانش آموزان اسپانیایی را پذیرش می کند. ما همچنین می توانیم از دانشگاه هایی مانند دانشگاه ناوارا[۷]، دوستو[۸]، سالامانکا[۹] ... نام ببریم. دانشگاه های بسیار معتبری که هزینه یک سال تحصیل در آن هشت برابر بیشتر از مبلغ یک سال تحصیل در یک دانشگاه دولتی است.

۵-  گسست از سنت

در مواجهه با این نفوذ شدید کلیسا در جامعه ، برخی از افراد خود را برای مقاومت در برابر این نهاد سازمان دادند و تصمیم به ارتداد گرفتند. هدف ارتداد این است که از سوابق کلیسا جدا شوند. در واقع هر سال کلیسا، از آمار غسل تعمید، از جمله چیزهای دیگر، برای مذاکره با دولت در اختصاص بودجه خود بهره می برد. حال، همانطور که ملاحظه کردیم، این قداست بهتر به کار می آید. این قداست به طور کلی چند ماه پس از تولد افراد و اشخاص (غسل تعمید) صورت می گیرد، بنابراین حتی اگر شخص متعاقباً دین را به رسمیت نشناسد یا نسبت به دین احساس نگرانی نکند، او را به عنوان یک کاتولیک حساب می کنند. افرادی که مایل به انجام روند ارتداد هستند، دو انجمن به نامهای لائیسیته اروپا  [۱۰]و اتحادیه آتئیست ها و آزادفکران[۱۱] آنان را همراهی می کنند. کلیسا از برقراری ارتباط با اشخاصی که هر سال در این مسیر گام بر می دارند، خودداری می کند. کلیسا همچنین به دلیل عدم شفافیت توسط بسیاری از روزنامه نگاران و سیاستمداران مورد انتقاد قرار گرفته است.

۷- کلیسا در بحث سیاسی فعلی غالب است.

در زندگی سیاسی کلیسا در چه جایگاهی قرار دارد؟ با حضور دولت های متعدد اسپانیا می توان انتظار داشت امتیازات کلیسا در جامعه همچنان تداوم داشته باشد. در دوره قانونگذاری قبلی، دولت یک قانون بحث برانگیز آموزش و پرورش[۱۲] را تصویب کرد تا آنجا که همه احزاب دیگر لغو آن را در برنامه های خود گنجانده بودند. این قانون موجب ترویج آموزش دین در مدارس می شود. قبل از اصلاحات، دین موضوعی اختیاری بود و نمره آن در معدل به حساب نمی آمد. پس از اصلاحات، نمره دینی  با سایر دروس علمی در معدل گیری جمع می شود. این قانون همچنان عملی است و احتمالاً تعلیمات دینی همچنان در حال رشد است. بنابراین جایگاه کلیسا امروزه همچنان یک موضوع تنش سیاسی و اجتماعی است.

قانون اساسی در سال ۱۹۷۸ مصالحه و سازش لازم را ایجاد کرد و در دهه های اول دموکراسی به خوبی اعمال گردید، اما امروزه به منبع شکاف تبدیل شده است. بسیاری از اسپانیایی ها امروز از خود این سؤال را می پرسند: آیا کلیسای کاتولیک می تواند از موقعیت ممتاز خود با دولت برخوردار باشد در حالی که هم اکنون فقط ۱۳٪ از جامعه مومن هستند؟

منابع کتابشناختی


Danielle Rozenberg. España, la invención del secularismo , Sociedades Contemporáneas No. ۳۷, ۲۰۰۰.
www.eldiario.es
www.europalaica.com
www.laicismo.org
www.elpais.com
www.publico.es
www.imdee.com ( Instituto Metodológico de derecho eclesiástico del estado)
www.elconfidencial.com
www.elplural.com
www.mundoobrero.es
www.portantas.org
www.elperiodico.com
www.libertadreligiosa.es (Observatorio para la libertad religiosa y de conciencia)
www. conferenciaepiscopal.es
Régis Debray informe de ۲۰۰۲: http://www.education.gouv.fr/cid۲۰۲۵/l-seignement-du-fait-religieux-dans-l-ecole-laique.html

 

[۱] Rebeca García Rego

[۲] Camille Portier

[۳] Manuel Azaña

[۴] Cardinal Tarancón

[۵] le Christ ou la Vierge

[۶] Navalmoral (Estrémadure)

[۷] la Universidad de Navarra

[۸] Deusto

[۹] la Pontificia de Salamanca

[۱۰] Europa Laica

[۱۱] Unión de Ateos y Librepensadores 

[۱۲] LOMCE

کد خبر 1017

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 11 =