مقدمه:
رژیم صهیونیستی همواره به اقلیتهای قومی ـ مذهبی بسان عاملی سرمایه ای در تقویت منافع راهبردی خود در منطقه نگریسته است.
فرهنگ امنیتی رژیم صهیونیستی، این رژیم را در صدر کشورهایی قرار داده است که همیشه دغدغه های بالایی امنیتی بر خود قائل هستند. از این رو، تفکر امنیتی بر تمام برنامه های این رژیم مستولی می باشد. اسرائیل به عنوان عضوی بیگانه و ادغام ناشدنی با محیط اطراف با ویژگیهایی به شدت نژادپرستانه و تجاوزکارانه، همواره درگیر ملاحظات شدید امنیتی است. در این محیط، رژیم صهیونیستی اقلیتهای قومی ـ مذهبی موجود در منطقه را عقبه استراتژیک سیاست های امنیتی خود در برخورد با کشورهای مسلمان قلمداد میکند.
طرح اتحاد با کشورها و اقلیت های قومی- مذهبی همسو (دُروزی ها، کُردها و مسیحی ها)، سرلوحه سیاست خارجی این رژیم می باشد. و در واقع آن را راهی نجات برای حفظ امنیت خود می بیند و تا کنون از آن بهره های فراوانی برده است هرچند در برخی از این تعاملات با شکست های و ناکامی های هم مواجه بوده اما هرگز دست از برنامه های بلند مدت ، جهت تقویت امنیت خود برنداشته است.
رژیم صهیونیستی و پروژه بین المللی دروزی ها[۱]
همه کسانی که درگیری های میان اعراب و اسرائیل را پیگیری می کنند خوب می دادند که رژیم صهیونیستی از بدو تأسیس خود در سرزمین های اشغالی، کار تقسیم منطقه عربی، به ویژه سوریه و لبنان را با بهره گیری از تنوع فرقه ای و طایفه ای موجود در این دولت ها در دستور کار خود قرار داده است. تا از یک سو، وجود خود را به عنوان یک دولت یهود، مشروعیت بخشد و از سوی دیگر اعراب را به درگیری های فرقه ای، میان خودشان مشغول کند.
فرانسه، اولین کشوری بود که سعی کرد دُروزی ها را برای ایجاد یک طایفه خاص ترغیب کند. این کار توسط ناپلئون بناپارت شکل گرفت و به دروزی ها پیشنهاد داد در صورت همکاری با او در اشغال شهر عکَّا[۲]، می توانند نهادی مستقل برای خود بوجود آورند اما این درخواست مورد توجه و قبول دروزی ها واقع نشد و آنها در اشغال شهر "عکا" اعلان بی طرفی کردند.
مرحله دوم، پس از نبرد میسلون و اشغال سوریه توسط فرانسه در سال ۱۹۲۰ میلادی صورت گرفت، هنگامی که قصد داشتند سوریه را به کشوری کوچکتری با اندیشه طایفه ای از جمله طایفه دروزی تقسیم کنند این بار نیز دروزیها به سرعت علیه این تجزیه به پا خواستند و با کمک سلطان پاشا الاطرش[۳] علیه فرانسوی ها قیام کردند و توانست پرچم تجزیه طلبی طایفه ای را پایین کشیده و پرچم سوریه را به نشان اتحاد و همبستگی و یکپارچه بودن آن، به اهتزاز در بیاورند و بدین سان پروژه فرانسوی تقسیم سوریه برای بار دوم به شکست انجامید.
سیاست رژیم صهیونیستی در قبال دروزی ها
"آورد اورکاد" در پژوهشی که انجام داده است درباره «اقلیت عرب در اسرائیل و خدمت سربازی در ارتش» به نقل قول مهمی از پروتکل مطرح شده در جلسه مورخ ۱۰/۱۰/۱۹۵۲ که برای فرمانده هان ارتش اسرائیل برگزار شد، اشاره و بیان می دارد. این نشست، درخصوص فوائد اجباری شدن خدمت سربازی دروزی ها در اسرائیل تشکیل و در این باره بحث و گفتگو شده است. و رهبران ارتش، امیدوارند با توجه به روابط نزدیک بین دولت اسرائیل و دروزی ها، این مسیر، نقطه نفوذ ارتش رژیم صهیونیستی در میان دروزیهای سوریه، با هدف تضعیف و بیثباتی نظام سوریه باشد. همچنین این ایده مطرح می شود که اسرائیل به دروزیها وعده ایجاد خودمختاری در منطقه جبل الشیخ را در چارچوب دولت مستقل ارائه کند.
پس از شکست ژوئن ۱۹۶۷ و اشغال جولان[۴]، اسرائیل با بهره گیری از وضعیت رو به وخامت اعراب بعد از جنگ، به ویژه پس از موفقیت در اخراج اکثریت ساکنان جولان از خانه هایشان، تلاش مضاعفی برای اجرای این سیاست مذبوحانه در ایجاد دولت دروزی به عمل آورد که بلافاصله پس از اشغال جولان آن را مطرح نمود که جزئیات این پروژه (تأسیس دولت دروزی) توسط اسرائیلی ها در بسیاری از منابع عربی و اسرائیلی از جمله "کتاب محمد خالد قطمه، داستان دولتهای مارونی و دروزی، کتاب غالب ابومصلح، دروزیهای تحت اشغال اسرائیل و کتاب تاریخ مسلمانان وحدتگرا دروزی" ذکر شده است. همچنین برخی از نظریه پردازان اسرائیلیهای مرتبط با امور سوریه و لبنان مانند: "موشه مائوز، ایال زیسر و شیمون افیفی"نیز دیدگاه های خود در خصوص ایجاد یک دولت دروز، پس اشغال جولان به طور کامل مطرح نموده اند.
پیشنهاد رژیم صهیونیستی به دروزی ها جهت ایجاد خودمختاری آنان در منطقه جبل الشیخ :
"ایگال آلون"، تئوریسین طرح ایجاد دولت مستقل دروزی، در اواخر سال ۱۹۶۷، با تحریک نیروهای امنیتی اسرائیل، جلساتی را با رهبران منطقه دروزی نشین، جهت قبول یا عدم قبول این طرح، به آنها ارائه نمود رهبران منطقه جولان نیز از ترس رانده شدن و ترک خانه هایشان به ظاهر پذیرفتند که با اجرای این طرح موافقند اما تلویحاً بر خنثی کردن این ایده اصرار داشتند و در نهایت آقای "کمال کنج ابوصالح" [۵] را به دلیل سوابق و تجربیات سیاسی اش به نمایندگی از خود به اسرائیلی ها معرفی کردند.
آقای کمال کنج ابوصالح نیز "کمال ابولطیف" را به دلیل شهرت میهن پرست بودنش و اعتماد کاملی که به وی داشت تحت عنوان رابط خود با دروزی ها به اسرائیلی ها معرفی کرد تا پیوندی بین او و رهبران دروزی در سوریه و لبنان ایجاد شود. سپس با همراهی یک افسر اطلاعاتی رژیم صهیونیستی به نام "یعقوب" (نام مستعار او که خود را سرهنگ اطلاعات اسرائیل معرفی کرده بود) به ایتالیا رفت."کمال کنج ابوصالح" اطلاعات مهمی از یعقوب دریافت و آن را با کمال ابولطیف در میان گذاشت. آنها توافق کردند که این نقشه خطرناک را خنثی کنند و طرف های عرب را در جزئیات آن قرار دادند و در مقابل افسر اطلاعاتی اسرائیل وانمود کردند که آن را پذیرفته اند و آماده اند تا بقیه کارها را تکمیل کنند. آنها به لبنان بازگشتند وبا کمال جنبلاط و شوکت شکیر (رئیس سابق ستاد ارتش سوریه) ملاقات و آنان را از جزئیات این طرح مطلع کردند و کمال جنبلاط، نیز جمال عبدالناصر رئیس جمهورمصر را از این ماجرا با خبر کرد.
نقشه اسرائیلی ها برای اعلان خودمختاری دروزی از این قرار بود که برای رسیدن به "جبل دروز" (در جنوب سوریه) و به بهانه حضور فلسطینی ها و رسیدن به کوه های الشوف (در جنوب لبنان) به این مناطق حمله کنند وسپس تشکیل دولت جدید دروزی ها را اعلام نمایند.
طبق ترسیم آنها مناطق خودمختار شناخته شده از نظر جغرافیایی از جنوب سوریه شروع و از طریق جولان به کوه های الشوف در جنوب لبنان را شامل می شد. آنها پایتخت را شهر السویدا (جنوب سوریه) تعیین کردند و برای این منظور مبلغ ۳۰ میلیون دلار از طرف آمریکا و اسرائیل بعداز به رسمیت شناختن آن در نظر گرفتند. بدین صورت اسرائیلی ها در مدار ۴۸ مرزی خود، هم از شر دروزی ها خلاص می شدند و هم کمربند امنیتی با کمک دروزی های تحت حمایت خود، تشکیل داده بودند که حائلی بود بین آنها و دولت های عربی.
در این هنگام، جمال عبدالناصر، رئیس جمهور فقید مصر، اطلاعاتی را که در اختیار داشت به آگاهی مقامات عراقی و اردنی رساند، سپس اعلام کرد؛ جبهه شرق، از سه کشور عربی سوریه، عراق و اردن به رهبری یک مقام ارشد مصری تشکیل شده است. در این هنگام، نظامیان اسرائیلی که متوجه افشای نقشه خود شدند، "کمال کنج" را برای تحقیق احضار کردند، اما او همه چیز را تکذیب کرد. و در نهایت بعداز مراقبت های ویژه از او در آخرین دیداری که وی قصد داشت به دمشق برود، خانه اش را محاصره و در ۸ اکتبر ۱۹۷۰ در دادگاه نظامی قنیطره به ۲۰۸ سال زندان محکوم کردند. و کمال ابولطیف نیز در سال ۱۹۸۵ در زادگاهش عیحا توسط اسرائیلی ها ترور شد.
به جریان انداختن مجدد این پروژه :
با شروع بحران در سوریه، پس از مارس ۲۰۱۱، جنب و جوش نظامی رژیم صهیونیستی به بهانه حفظ امنیت خود در منطقه جولان، به ویژه پس از وخامت اوضاع در صحنه سوریه و تبدیل شدن آن به یک جنگ تمام عیار و خونین بین طرف های درگیر، از سر گرفته شد.
بدین ترتیب درها به سوی آنچه که "سوریه مناسب" ( تقسیم سوریه براساس پروژه تقسیم خاورمیانه) نامیده می شد، باز گردید.
تحقیقات مطالعاتی انجام شده در سال ۲۰۱۶ میلادی، ضعف نیروهای سوری و از دست دادن کنترل آنان بر جولان را، به وضوح نشان می دهد. امری که می توانست موضع دروزی ها را نسبت به اسرائیل تغییر دهد و آنها را به متحدان بهتری از کُردها، برای همکاری با آنان تبدیل کند.
در سال ۲۰۱۶، پژوهشی توسط سه تن از محققان اسرائیلی به نام های، "اودی دکل، نیر پومس و اوفیر ونتر" از مؤسسه تحقیقات امنیت ملی اسرائیل در دانشگاه تلآویو با عنوان «تصمیمگیرندگان اسرائیل باید با بازیگران کارآمد در جبهه اپوزیسیون نظام اسد ارتباط برقرار کنند..» منتشرکرد. در این پژوهش از تصمیم گیران در اسرائیل خواسته شده تا ارتباط با بازیگرانی که در صحنه سوریه حضوری فعال تری دارند را جایگزین سیاست کنار ایستادن کنند.
این مطالعات نشان می دهد که اقلیت ها و طایفه ها در سوریه، (کردها، دروزی ها، مسیحیان و ... اسماعیلیان) بخشی از "بازیگران نقش آفرین و کارآمد" به شمار می آیند که اسرائیل می تواند با آنها همکاری و تعامل بیشتری داشته باشد.
اما در خصوص دروزیهای سوریه، این پژوهش سه عامل مهم را مطرح می نماید که میتواند موضع دروزیها را در قبال اسرائیل تغییر دهد و آنها را بیش از کُردها به نمایندگان بهتری برای قبول همکاری با اسرائیل تبدیل کند.
اولین عامل؛ ضعف ارتش سوریه و ترس از سقوط بشار اسد، که منجر به هم صدایی دروزی ها با اسرائیلی ها می گردد و نهایت خواستار تجدید نظر در برقراری ارتباط با آنان خواهد شد.
عامل دوم، نزدیکی تعدادی از روستاهای دروزی سوریه به بلندی های جولان است که کانال های ارتباطی بین دو طرف خواهد بود که در صورت از دست رفتن کنترل اوضاع از سوی نیروهای نظام اسد بر این منطقه، آنها آمادگی لازم را برای حمایت از یکدیگر خواهند داشت.
سومین دلیل؛ تلاش دروزی های اسرائیل برای مداخله در امور دروزی های سوریه از طریق جمع آوری کمک های مالی و غیرنقدی برای آنان مطرح شده است.
همچنین سخنان مهمی دیگری از سوی برخی از مقامات اسرائیلی در خصوص اهمیت دروزی ها بیان شده که مورد اهمیت و توجه می باشد از جمله سخنان "امیر اشل"، فرمانده سابق نیروی هوایی اسرائیل که در سپتامبر ۲۰۱۴ در دیدار با شخصیتهای دروزی در "الجلیل" در بیانیهای اعلام کرد: «ائتلاف اسرائیل با دروزیها به مرزهای این کشور ختم نمیشود». موشه یعلون، وزیر سابق دفاع اسرائیل نیز در ژوئن ۲۰۱۵ در دیدار با خبرنگاران توضیح داد که اسرائیل به تداوم ارائه خدمات پزشکی و کمکهای بشردوستانه به نیروهای مخالف نظام سوریه ، به ویژه "ارتش آزاد سوریه" نیاز دارد که از نزدیک شدن سازمانهای جهادی به نوار مرزی در جولان و حمله به روستاهای دروزی در سوریه جلوگیری کند.
از اینجا می توان نتیجه گرفت که این پروژه همچنان در اذهان رهبران و فرمانده هان اسرائیلی کما کان وجود دارد و آنها منتظر زمان مناسب برای احیای آن می باشند. اما آیا دروزی های سوریه و لبنان که اکثریت قاطع دروزی های منطقه عرب را تشکیل می دهند اجازه خواهند داد که این پروژه به سرانجام برسد؟
تاریخچه مبارزات دروزی ها سابقه درخشان و پر باری دارد. بر اساس کتاب جمیل الوانی، در جریان انقلاب کبیر سوریه به رهبری "سلطان پاشا الاطرش"،کل شهدای این انقلاب ۴۱۴۵ شهید اعلام شده است که تنها ۲۳۳۹ نفر آن از دروزی ها بودند این در حالی است که دروزی ها تنها ۳ درصد از کل جمعیت سوریه را تشکیل می دهند.
ملاحظه:
پس از اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸، آنها تلاش های مضاعف و گسترده ای برای ادغام دروزی ها در جامعه یهودیان انجام دادند زیرا، هدف عمده صهیونیست ها از برقراری تحکیم رابطه خود با جامعه دروزی فلسطین، ایجاد رابطه با دروزی های سوریه و لبنان از طریق دروزی های مستقر در فلسطین و اجتناب از خصومت و خطر بالقوه دروزی های داخل فلسطین بود. که سرانجام پس از یک دهه تلاش در سال ۱۹۵۷ با تصویب قانونی، دروزی ها برای خدمت نظام وظیفه وارد ارتش اسرائیل شدند. در حقیقت همان چیزی که رهبران ارتش اسرائیل امیدوار بودند تا از این طریق بتوانند در میان دروزیهای سوریه، با هدف تضعیف و بیثباتی نظام سوریه در آن نفوذ کنند.
لازم بذکر است: اقلیت دروزی ساکن اسرائیل با تعهد کامل برای ارتش اسرائیل خدمت می کنند و نسبت به دولت این کشور وفادار هستند.
همچنین مقامات رژیم صهیونیستی اقدامات وسیعی برای اعتمادسازی متقابل میان دروزی ها و جامعه یهود انجام دادند. ازجمله رسیدگی به امور دروزی های اسرائیل، که آن را از اداره ویژه اقلیت های عربی به تدریج به خود وزارتخانه انتقال دادند تا به طور مستقیم و مانند سایر یهودیان به امور مربوط به دروزی ها رسیدگی شود.
جلوگیری از وحدت کشورهای عربی، به ویژه دولت های هم مرز سرزمین های اشغالی ، هدف مهمی است که اسرائیل در تحقق آن میکوشد. مصر، سوریه، لبنان، اردن، عراق و کشورهای جنوب خلیج فارس در هدف این سیاست قرار دارند و دامن زدن به فرقه گرایی و تجزیه کشورهای عربی به رژیم صهیونیستی، امکان تحقق اهداف خود را میدهد. این موضوع در آثار تئوریسین ها و نویسندگان اسرائیل کاملا منعکس شده است.
"اسحاق بن زوی" در کتاب خود مینویسد: روابط حسنه و حسن همجواری میان دروزی ها و یهودیان به این دلیل است که طرفین در زمینه موجودیت و سرنوشت با هم مشابه اند. دروزی ها عرب نیستند بلکه آمیزهای از ایرانی و کُرد و برخی قبایل عرب اند. به اعتقاد وی، دروزی ها بیشتر به یهودیان نزدیکاند تا دیگران، زیرا در جمع آنها فاصله ای میان دین و قومیت وجود ندارد و مانند یهودیان بدون داشتن یک تمامیت جغرافیایی یا کشوری خاص خود، میان ملل عرب پراکنده اند و مثل یهودیان و در طول صدها سال، موجودیت و وحدت خود را حفظ کرده اند.
این نگرش که "دشمنِ دشمن من، دوست من است" همیشه سرلوحه سیاست رژیم صهیونیستی قرارداشته و برای سالهای متمادی به عنوان رهنمودی برای روابط اسرائیل با کشورهای غیرعربی، اقلیتهای مارونی لبنان، دروزی های داخل و خارج اسرائیل، مسیحیان سیاهپوست جنوب سودان و کُردهای عراق به کار رفته است. اسرائیل طی چند دهه گذشته با هدف افزایش حاشیه امنیتی خود با کشورهای غیرعرب منطقه و احزاب و گروههای مخالف کشورهای رقیب پیوندهایی برقرار و از آنها بهره برداری کرده است.
ترجمه و تنظیم :
غلامحسین حسینی درقه / کارشناس توسعه روابط فرهنگی سوریه
اردیبهشت ماه ۱۴۰۱
[۱] دروزی ها یک اقلیت کوچک حدوداً یک میلیون و پانصد هزار نفری را تشکیل می دهند که عمدتاً در سوریه، لبنان، فلسطین و اردن حضور دارند. دروزی ها در سده ۱۱ میلادی از اسماعیلیه منشعب شدند و از مکاتب گنوسی و فلسفه نوافلاطونی تأثیر پذیرفته اند. آنها خود را موحد می دانند اما برخی ابهامات درباره آنها وجود دارد که باعث شده برخی مذاهب اسلامی دیگر، آیین دروزی و پیروان آن را به خروج از اسلام و بدعت گذاری در دین متهم سازد.
[۲] نام شهری بندری در استان شمال رژیم اشغالی است.
[۳] سلطان الاطرش، یکی از رهبران انقلاب بزرگ سوریه ضد قیمومت فرانسه بر سوریه در سال ۱۹۲۲میلادی بود.
[۴] بلندیهای جولان در سال ۱۹۶۷ در جریان جنگ کشورهای عربی با اسرائیل به اشغال ااسرائیل درآمد و همچنان تحت اشغال این کشور قرار دارد.
[۵] اولین نماینده مجلس سوریه پس از استقلال
نظر شما