کشور پهناور چین از معدود کشورهای جهان است که از دهه هشتاد قرن بیستم میلای تاکنون شاهد بیشترین تغییرات و تحولات در عرصه های مختلف بوده است. پایان سیستم حکومت امپراطوری و شروع انقلاب جمهوری در سال 1911 میلادی و متعاقبا انقلاب کمونیستی 1949 میلای از آن جمله می باشد. پس از پیروزی انقلاب کمونیستی 1949 میلادی، دیپلماسی فرهنگی چین سیر تکاملی متفاوتی را در طول هفت دهه طی کرده است. کسب وجهه و اعتبار بین‌المللی و نفوذ در افکار عمومی و به عبارتی، دسترسی به قدرت نرم، از جمله اهداف مهم و در عین حال، تصریح نشده دیپلماسی کشورها در حوزه سیاست بین‌الملل است که این مهم، به تناسب موقعیت، جایگاه، امکانات، فرصت‌ها و ظرفیت‌های فرهنگی هر کشور به شیوه‌ها و مکانیسم‌های مختلف تعقیب می‌گردد.

دیپلماسی نوین فرهنگی چین

                                                                                                                        عادل خانی*

                                                                                                                              ابراهیم پرویز**

چکیده

کشور پهناور چین از معدود کشورهای جهان است که از دهه هشتاد قرن بیستم میلای تاکنون شاهد بیشترین تغییرات و تحولات در عرصه های مختلف بوده است. پایان سیستم حکومت امپراطوری و شروع انقلاب جمهوری در سال 1911 میلادی و متعاقبا انقلاب کمونیستی 1949 میلای از آن جمله می باشد. پس از پیروزی انقلاب کمونیستی 1949 میلادی، دیپلماسی فرهنگی چین سیر تکاملی متفاوتی را در طول هفت دهه طی کرده است. کسب وجهه و اعتبار بین‌المللی و نفوذ در افکار عمومی و به عبارتی، دسترسی به قدرت نرم، از جمله اهداف مهم و در عین حال، تصریح نشده دیپلماسی کشورها در حوزه سیاست بین‌الملل است که این مهم، به تناسب موقعیت، جایگاه، امکانات، فرصت‌ها و ظرفیت‌های فرهنگی هر کشور به شیوه‌ها و مکانیسم‌های مختلف تعقیب می‌گردد. از این رو؛ چین وارد دوران جدیدی از توسعه شده است که از تبلیغ ارزشهای کمونیستی و تقابل با فرهنگ سنتی چینی تا نگاه ابزارگرایانه به آن و اتخاذ استراتژی نوین فرهنگی برای افزایش قدرت نرم و برندسازی فرهنگ چینی به دنبال بین المللی کردن فرهنگ چینی در سال های اخیر بوده است. این نوشته بر آن است به مطالعه و بررسی رویکردها و شیوه های دیپلماسی فرهنگی چین در طول هفتاد سال گذشته بپردازد و سپس چگونگی استفاده موثر از طرح «یک راه یک کمربند» به عنوان دیپلماسی نوین فرهنگی تجزیه و تحلیل خواهد شد.  

واژگان کلیدی: چین، قدرت نرم، دیپلماسی فرهنگی، برندسازی فرهنگی

مقدمه

تحولات دهه‌های اخیر در حوزه روابط بین‌الملل، حاکی از اهمیت مقوله فرهنگ در دست‌یابی به اهداف و گشودن عرصه های جدید در روابط فرهنگی بین ملت ها و رویکرد به شیوه ها و ابتکارات بدیع است. اخیرا عرصه روابط بین‌الملل، به شدت، تحت تأثیر عوامل فرهنگی و هویتی قرار دارد. از این رو، کسب وجهه و اعتبار بین‌المللی و نفوذ در افکار عمومی و به عبارتی، دسترسی به قدرت نرم، از جمله اهداف مهم در حوزه سیاست بین‌الملل است که این مهم، به تناسب موقعیت، جایگاه، امکانات، فرصت‌ها و ظرفیت‌های فرهنگی هر کشور به شیوه‌ها و مکانیسم‌های مختلف تعقیب می‌گردد. شکل گیری دیپلماسی فرهنگی در تداوم این جریان قرار دارد و سبب شده تا از آن به عنوان ابزاری کارآمد و قدرت آفرین در صحنه معادلات جهانی بهره گرفته شود و موجبات ارتقاء و توسعه سطح روابط بین دولت ها و رشد تفاهم ملت ها و تقویت پیوندهای منطقه ای و جهانی فراهم گردد. چنان که دیپلماسی فرهنگی امروزه اهمیت بسزایی در تأمین منافع بلند مدت و امنیت ملی هر کشور داشته و سبب بهبود وجهه ملی، تأثیر و نفوذ در افکار عمومی و گسترش مبادلات و ارتباطات فرهنگی در کشورها شده است. از سویی، قدرت یابی و کسب و تولید قدرت در دنیای جدید در مقایسه با گذشته از الگوهای متفاوتی پیروی می‌کند و به نوعی، متغیرهای جدیدی را جهت تولید، و اعمال قدرت و نیز تحلیل مسائل بین‌المللی، وارد حوزه روابط بین‌الملل نموده است. تأثیری که چین بر روی دنیا می گذارد اکنون از هر زمان دیگری فراگیرتر، عمیق تر، و پایدارتر است و دنیا توجه بیشتر و بیشتری به این کشور مبذول می دارد. طی هفتاد سال گذشته، چین تحت رهبری حزب کمونیست شاهد تغییرات عمیقی بوده و به طرز معجزه آسایی از یک کشور بزرگ فقیر با اکثریت روستانشین و نیمه مستعمره تبدیل به قدرت دوم اقتصادی جهان توسعه پیدا کرده است، امری که در تاریخ بشری بی سابقه بوده است. چین ظرف چند دهه مسیری را پیموده که کشورهای توسعه یافته ظرف چند صد سال طی نمودند. چین تا پایان سال 2019 با دارا بودن 15.86 % از سهم اقتصاد جهان[1] به دومین اقتصاد بزرگ دنیا تبدیل گردیده است و نیازهای مادی جمعیت حدودا 1.5 میلیارد نفری را تأمین می کند، و از رونق و شکوفایی نسبی در همه عرصه ها برخوردار گردیده است. بر اساس پیش بینی های صندوق بین المللی پول، تا سال 2022 چین با اختلاف نسبتاً قابل توجهی از سایر کشورها، همچنان پیشتاز اقتصادهای جهان خواهد بود.

چین

چین کشوری بزرگ با تمدنی چند هزار ساله است. این کشور در طول تاریخ به مدت طولانی جزو پیشرفته ترین کشورهای دنیا قلمداد می شد. در دوران معاصر، چین گرفتار فقر و ضعف شد و در معرض اختلافات داخلی و تجاوز خارجی قرار گرفت. این کشور حتی تا مرز نابودی کامل پیش رفت. چینی ها در قالب تلاش و تقلای بی وقفه رؤیای شکوفایی و طراوت و شادابی مجدد برای کشور خود و سعادت و خوشبختی را برای مردم خود در سر می پرورانند. آنها تحت رهبری حزب کمونیست، جمهوری خلق چین را در سال 1949 تأسیس و جامعه نیمه مستعمره و نیمه فئودال خود را به یک جامعه جدید تبدیل کردند و استقلال ملی و آزادی مردم را محقق ساختند. چین سپس وارد دوران توسعه شد. این کشور طی 70 ساله گذشته علیرغم همه مشکلات به سمت جلو حرکت کرده و مسیر خود را به سمت توسعه جستجو کرده است. مردم چین با تکیه بر فرهنگ چند هزار ساله چین، تجارب و درس های برگرفته از پیدایش سوسیالیسم، افول و طلوع چین در عرض 170 سال، و پیشینه انقلاب، بازسازی، و اصلاحات، مسیر سوسیالیسم را با مشخصه ها و ویژگی های چینی ترسیم نموده اند و نتایج قابل توجهی را به دست آورده اند (چین و جهان در دوران جدید، 1398، 5). چین به این موضوع وقوف دارد که توان واقعی برای دگرگون ساختن و تغییر شکل رفتار جهانی و امور بین الملل را به گونه ای که متناسب با اهداف خود باشد داراست. چین برای تبدیل شدن به یک قدرت موثر و اول جهانی با بالا بردن توانایی ملی خود اکنون در صحنه بین الملل نقش موثری برای خود ایجاد کرده است و با عملی ساختن طرح «یک راه یک کمربند» جدید این توانایی بطور قابل ملاحظه ای افزایش می دهد. این استراتژی چین را قادر می سازد یک محیط مسالمت آمیز واقعی در اطرافش ایجاد کند تا به هدف و تحقق رویای چین بزرگ برسد.

قدرت نرم چین

جوزف نای از پیشگامان طرح قدرت نرم، در کتاب «کاربرد قدرت نرم» بر این عقیده است که قدرت نرم، توجه ویژه به اشتغال ذهنی جوامع دیگر از طریق ایجاد جاذبه است. در واقع زمانی یک کشور یا یک جامعه به قدرت نرم دست می یابد که بتواند اطلاعات و دانایی را به منظور پایان بخشیدن به موضوعات مورد اختلاف به کار بندد و از اختلافات به گونه ای بهره برداری نماید که حاصل آن گرفتن امتیاز باشد(نای، ۱۳۸۲: ۱۰). وی اعمال قدرت نرم را از روش هایی همچون بسط و گسترش روابط با متحدان و تعاملات فرهنگی میسر می داند. از دیدگاه وی، چنین سیاستی نهایتا منجر به محبوبیت دولت ها نزد افکار عمومی کشور مقصد می شود و کسب حیثیت و اعتبار و وجهه بین المللی برای دولت ها را نیز دربردارد (همان، 15).

نای در مقایسه با دیگر کشورها، آمریکا را کشوری خاص در زمینه امکان برخورداری و بهـره گیـری از قدرت نرم می داند. وی در این مورد در کنار توجه به نهادهای حاکم بـر اقتصـاد بـین الملـل (کـه در ارتباط پیوسته‌ای با اصول لیبرالیستی مطلوب ایدئولوژی و جامعه ی آمریکـا قـرار دارد) و شـرکت هـای چندجانبه، از «فرهنگ آمریکایی» به عنوان منبع (قدرت) نرم مناسب و مفیـدی سـخن مـی گویـد کـه تزریق آن در فضای تولید (اقتصادی) و ارتباطات، نقش آفرین خواهد بود (کیوان حسینی و جمعه زاده، 1392:153). همانگونه که اشاره رفت جوزف نای در آثار خود بیشتر به بررسی نقش فرهنگ مردم پسند معاصر آمریکا در تقویت قدرت نرم ایالات متحده می پردازد ولی دانشمندان چینی نگاه و نظرشان به تاریخ است و افزون بر آن، برآیند دکترین حزب کمونیست چین بر بعد تاریخی قدرت فرهنگ چینی تاکید می کنند. فرهنگ چینی دربرگیرنده اندیشه روابط متوازن میان انسان و انسان، انسان و جامعه، انسان و طبیعت و روابط متعادل میان ملت ها است. بسیاری استدلال می کنند که اگر کره جنوبی که عمدتا متاثر از فرهنگ سنتی چینی است بتواند در انعکاس قدرت نرم خود موفق باشد، چین هیچ دلیلی برای عدم موفقیت ندارد. ترویج یادگیری زبان چینی به عنوان یک رسانه کارآمد برای انتقال ایده ها، باورها، ارزش ها، نخستین گام برای ترویج و توسعه فرهنگ چینی در خارج محسوب می شود؛ بنابراین هدف نهایی برای موسسات کنفوسیوسی، پیشبرد و ترویج فرهنگ چینی در دنیا است. چین در طراحی استراتژی جدید قدرت نرم خود در عرصه سیاست خارجی دارای پنج هدف جهانی است:

1-ایجاد ثبات و صلح با همه کشورها به ویژه همسایگان و عادی سازی روابط با چهارده کشور و رفع اختلافات مرزی از ویتنام تا لائوس، روسیه و کره شمالی؛

2-جستجوی منابع کافی برای تغذیه اقتصاد در حال رشد خود؛

3-همکاری با بیشتر کشورهای در حال توسعه و ایجاد شبکه ای از متحدان؛

4-منزوی کردن تایوان؛

5-رقابت برای قدرت نرم در میان قدرت های بزرگ در بلند مدت (الوند و عسگرخانی،2017: 16).

در یک بررسی دیگر نگاه نخبگان جهانی مثل جوزف نای (مبدع نظریه قدرت نرم) به فرهنگ چینی و استراتژی فرهنگی چین، دقیقا همان کارکرد و رفتاری است که این نظریه پرداز مطرح کرده و عینا در چین اجرا می شود و علاوه بر آن هم مولفه هایی اضافه کرده که قدرت های پیشین مثل آمریکا نداشته اند و اتفاقا از آن به عنوان ابزار برتری و فرصت استفاده می کند و در روابط خود با کشورهای مختلف جهان مثل مصر، یونان، ایران، هند، جهان عرب و قاره آفریقا که از پیشینه و تعامل تمدنی برخوردار هستند، به عنوان یک سازوکار فراگیر طراحی و در تحکیم روابط فرهنگی خود با کشورهای دارای فرهنگ و تمدن کهن بهره می جوید.

ناگفته نماند چین همواره سیاست فرهنگی خارجی خود را با بررسی جایگاه استراتژی فرهنگی آمریکا و کشورهای غربی در جهان پایه ریزی نموده است؛ مثلا امروزه استراتژی فرهنگی آمریکا به عنوان یک قدرت بزرگ، بهره گیری از ابزارهای هالی وود و مک دونالد و کی اف سی در دنیا می باشد بر همین مبنا این کشور بر اتخاذ استراتژی نوین برای افزایش قدرت نرم و برندسازی فرهنگ چینی دامن زده و به این نتیجه می رسد که همه قدرتهای بزرگ جهان بدون استثنا یک تجربه فرهنگی داشتند و یک فرایند توسعه را طی کردند که یک بخش مهم آن استراتژی فرهنگی بوده که منجر به تثبیت قدرت آنها در جهان و در نهایت باعث افزایش قدرت نرم آنان شده و بر همین اساس مقوله چابک سازی فرهنگی را در دستور کار خو قرار داده است یعنی فرهنگ را از حالت مصرفی به حالت تعاملی و توسعه ای و تولید و تجاری درمی آورد و در حال حاضر از فرهنگ دارد به هارمونی فرهنگی می رسد؛ یعنی فرهنگ چینی را به یک ابزار چینی به شکل هارمونی تولید می کند که به یک سیستم شبکه ای تبدیل و متعاقب آن یک هارمونی در کل دنیا شکل بگیرد؛ برای تحقق این امر و و برندسازی فرهنگ چینی، چند شعار جهانی در سر می پروراند که بارزترین مشخصه آن، «سرنوشت مشترک بشریت» است.

چالش های فرهنگی پیش روی تمدن چینی

چین همانند سایر کشورهای دارای قدرت فرهنگ جهانی، در فرایند افزایش قدرت نرم فرهنگی خود با چالش های عمده ای مواجه می باشد. چین با قدمت تاریخی پنج هزار ساله و با سابقه تمدنی تاریخی، چالش های عمده ای در سطح ملی و بین المللی دارد. وسعت سرزمینی چین و همسایگی آن با حوزه های تمدنی مختلف زمینه تکثر قومی و مذهبی را در این سرزمین فراهم کرده است اگرچه حدود 91 درصد جمعیت آن را قوم «هان» (قوم اصلی چین) تشکیل می دهد ولی 55 اقلیت قومی دیگر در این کشور به رسمیت شناخته شده اند و عمدتا در مناطق پیرامونی چین سکونت دارند که قوم تبت در منطقه خودمختار تبت، قوم ترک اویغور در منطقه شین جیانگ، قوم مغول در منطقه مغولستان داخلی چین دارای پراکندگی جمعیتی هستند و به لحاظ جغرافیایی بیش از پنجاه درصد وسعت چین را مناطق اقلیت نشین تشکیل می دهند با توجه به رویکرد ایدئولوژیک در مدت شش دهه گذشته، چالش های ملی آن عمدتا؛ هویتی، قومی و مذهبی می باشد.

تقابل فرهنگ سنتی با فرهنگ مدرنیته غربی

فرهنگ سنتی چین محصولی از تمدن قدیمی کشاورزی است و با طرز فکر فرهنگ جدید غربی که از تمدن صنعتی منشا گرفته کاملا تفاوت دارد. تناقضات و کشمکش ها بین گرایش به فرهنگ چین و فرهنگ غرب در تاریخ معاصر چین به ویژه اواخر دهه هشتاد قرن بیستم میلادی شدت زیادی پیدا کرده است. از طرفی حاکمیت مطلق فرهنگ کمونیستی باعث دگرگونی هایی در فرهنگ چینی شده است؛ به همین علت فرهنگ غربی در جامعه و فرهنگ چین به ویژه نسل جوان و سبک زندگی آنان تاثیر خیلی زیادی گذاشته است و یکی از چالش های بزرگ چین در احیای فرهنگ و تمدن چینی و تاثیرگذاری آن در عرصه بین المللی قلمداد می شود. هر چند گرایش به فرهنگ غربی در جامعه چین در مقایسه با دیگر جوامع آسیایی دیرتر شروع شده ولی میزان تاثیرگذاری آن بیشتر بوده است.

هژمونی فرهنگ غربی

قرن بیستم آغاز سلطه فرهنگی جهان غرب به ویژه در کشورهای سنتی قدیمی مشرق زمین که همواره با استفاده از شیوه های مختلف، جوامع مشرق زمین را درنوردید. جامعه سنتی و دهقانی چین در مقایسه با دیگر کشورهای آسیایی، فرهنگ مدرن غربی را پذیرفته است و امروزه یکی از بزرگترین چالش های پیش رو فرهنگ سنتی چین، فرهنگ غربی که در همه سطوح زندگی به ویژه نسل جوان جامعه بزرگ چین تاثیر گذاشته است. امروزه یکی از برنامه های اصلی دولت مرکزی چین، تلاش برای جلوگیری از نفوذ و تاثیرگذاری سبک زندگی غربی در بین قشرهای مختلف جامعه به ویژه نسل جوان می باشد.

دیپلماسی فرهنگی چین

دیپلماسی در واقع فن مدیریت تعامل با جهان خارج از سوی دولت ها می باشد، قطعا ابزارها و مکانیسم های متعددی برای اعمال این مدیریت می توان بکار گرفت. ملاحظات سیاسی، اقتصادی و امنیتی معمولاً سه حوزه بنیادین در سیاست خارجی را تشکیل می دهند ولی به باور بسیاری از دانشمندان و صاحب نظران علم روابط بین الملل، فرهنگ و مولفه های فرهنگی را باید رکن چهارم سیاست خارجی دانست که بسیاری از مسائل سه حوزه یاد شده از آن منبعث می شود و حتی می توان گفت طراحی یک دیپلماسی فعال و موفقیت آمیز به خاستگاه فرهنگی آن بستگی دارد و این موضوع نشانگر تاثیرگذاری عوامل و فاکتورهای فرهنگی بر دیپلماسی در سطوح مختلف طراحی و اجرا می باشد (صالحی امیری و محمدی، 1389، 109).

در واقع باید گفت گفتمان حاکم بر سیاست بین الملل دردوران جنگ سرد امنیت محور بوده و قدرت فرهنگی در حاشیه قرار می گرفته است. لکن پس از جنگ سرد، گفتمان فرهنگی از جایگاه خاصی برخوردار و موجب شد ادبیات جدیدی در سیاست جهانی شکل بگیرد. حاکمیت این گفتمان در سیاست جهانی، دو پیامد عمده به همراه داشته است؛ یکی شکل گیری فرهنگ مقاومت در سیاست جهانی و دیگری دیپلماسی فرهنگی و رسانه ها به عنوان مهم ترین ابزار اعمال قدرت نرم  در سیاست جهانی، تاثیر شگرفی بر پیشبرد اهداف و منابع ملی کشورها دارد (خراسانی، 1387: 71).

دیپلماسی فرهنگی در قرن نوزدهم از سوی دولت فرانسه ابداع شد. این شیوه دیپلماتیک، مجموعه کوشش های یک دولت در زمینه سیاست خارجی است که در کنار استفاده از سایر وسایل ارتباط جمعی برای جلب توجه و علاقه مخاطبان کشورهای دیگر، به طور مستقیم و از طریق امکانات غیر سیاسی در داخل جوامع مختلف در آن ها تأثیر می گذارد. ابزارهای اصلی این نوع دیپلماسی شامل آموزش زبان، مبادلات آموزشی و انواع دیگر تماس های مستقیم فرهنگی اند. هدف دیپلماسی فرهنگی یک کشور در کشورهای دیگر، آماده ساختن جوانان و نخبگان آینده این کشورها برای تکلم به زبان آن کشور و شناخت ادبیات و فرهنگ آن و به

عبارت دیگر ایجاد زمینه های لازم برای درک و ارج گذاری بیشتر گزارش ها و تصویرهای انعکاس یافته از سوی وسایل ارتباط جمعی کشورهای انتقال دهنده زبان و ادبیات و فرهنگ پیشرفته است (خرازی محمدوندی،  1388:  109).

برداشت و رفتار چین هم در عرصه‌های داخلی و هم در عرصه بین‌المللی همواره نقش و تاثیر به سزایی بر سیاست خارجی این کشور و همچنین تلقی سایر بازیگران سیاست بین‌الملل نسبت به این کشور خواهد داشت. هم زمان با قدرت یابی چین در سیاست بین‌الملل و لزوم استفاده موثر این کشور از ابزارهای نرم برای تعمیق و نهادینه کردن نفوذ و قدرت خود در این عرصه، رهبران این کشور تلاش دارند تا به صورت موثری از دیپلماسی عمومی در جهت ایجاد یک تصویر مطلوب با ویژگی‌هایی مانند یک بازیگر قابل‌اعتماد، همکاری طلب، صلح‌طلب، بازیگر مسئول و هم نوا با جامعه بین‌الملل استفاده نماید. چینی‌ها اساساً تمامی سیاست‌های خود را در حوزه‌های مختلف با الهام از استراتژی کلان رفتاری خود یعنی استراتژی توسعه صلح آمیز غیر تهدید آمیز می‌گیرند. در یک بررسی کلی اهداف دیپلماسی عمومی چین عبارتند از:

- افزایش و ازدیاد شناخت و درک متقابل یعنی اینکه اولاً دیگران چگونه در مورد چین فکر می کنند و دوما چگونه باید این نگاه را اصلاح و به واقعیت نزدیک‌تر کرد؛

- ایجاد و ارائه یک تصویر مثبت از کشور و زمینه سازی به منظور اینکه دیگران مسائل را از چشم‌انداز چین بنگرند؛

- بهبود بسترهای لازم به منظور گسترش رابطه مردم با مردم، جذب گردشگران خارجی و فروش و تبادل محصولات و دستاوردهای فرهنگی (برازجانی،اصغری ثانی،پوردست، 1395: 7-8).

با اینکه کشور چین دارای ملتی با تمدن باستانی و فرهنگ غنی ملی می باشد امّا بدون برقراری روابط مشترک با سایر تمدنهای بشری قادر به توسعه و ارتقاء هنر و رشته های فرهنگی و هنری موجود خود نمی باشد. دولت چین نه تنها به حفظ و نگهداری فرهنگ ملی خود پرداخته بلکه اهمیت زیادی برای فرهنگ سایر کشورهای جهان قائل می باشد. سیاست فرهنگی خارجی کشور چین مبنی بر نگهداری فرهنگ بومی و ملی به عنوان فرهنگ پایة کشور، و استفاده از فرهنگ و تمدن سایر کشورهای جهان از طریق انجام مبادلات گوناگون و در جهت استفاده از نقاط قوت آنها در درجة دوم اولویت قرار می گیرد. بنابراین می توان گفت که سیاست فرهنگی  خارجی چین به الگوبرداری از نقاط قوت فرهنگ های مختلف جهان، همگام با معرفی دستاوردهای فرهنگی خود به جهان و مبارزة قطعی با فساد تدریجی عقاید منحط و فرهنگ های نادرست هست(دوان سی جینگ، 1397: 135).

رویکردها و ویژگی های دیپلماسی فرهنگی چین

کشور پهناور چین (سومین کشور پهناور جهان) از معدود کشورهای شرق آسیاست که در تاریخ معاصر یعنی از سال 1911 میلادی تاکنون تغییرات و تحولات گسترده ای را به همراه داشته است. از سال 1949 میلادی یعنی از زمان پیروزی انقلاب کمونسیتی چین که به عنوان چین جدید مطرح می شود، سه دوره متفاوت را در طول هفتاد سال دیپلماسی فرهنگی تجربه کرده است که هر کدام حاوی ویژگیها و رویکردهای خاص خود می باشد که در پی می آید:

دوره اول: رویکرد ایدئولوژیک محور با تبلیغ ارزش های کمونیستی

از زمان شروع جنگ تریاک (1840میلادی)، جامعه بزرگ چین سیر نزولی را شروع کرد و تا سال 1949 میلادی پس از طی جنگ های طولانی داخلی و خارجی همزمان با مداخله بیگانگان، تبدیل به یک کشور نیمه مستعمره کشاورزی شد که با پیروزی انقلابیون کمونیستی در سال 1949 میلادی، تغییرات اساسی و چشمگیری در همه زمینه های چین شکل گرفت که یکی از مهم ترین آنها، تغییرات در ساختار فرهنگ و سیاست فرهنگی بود که به اعتقاد انقلابیون، فرهنگ سنتی و کنفوسیوسی از عوامل عقب ماندگی و توسعه نیافتگی کشور چین است. از سال 1950 میلادی، سیاست های فرهنگی با رویکرد ایدئولوژی کمونیستی اعمال گردید و در عین حال که فرهنگ سنتی چین در حال گذر از فرهنگ سنتی به فرهنگ مدرن با گرایش های غربی بود، سیاست های فرهنگی حزب کمونیست نیز در تقابل با فرهنگ سنتی و کنفوسیوسی چین و فرهنگ غربی بود. این تقابل در دوران انقلاب فرهنگی چین (ده سال دوران اقلاب فرهنگی چین از سال 1966 تا 1976 میلادی) به اوج خود رسید و امروزه این مقطع را یکی از سیاه ترین و زیان بارترین دوره از منظر فرهنگی می دانند که دولت چین در سیاست های فرهنگی داخلی و خارجی خود صرفا به تبلیغ ارزشهای کمونیستی و ایدئولوژی می پرداخت. در این دوره که به مدت سی سال طول کشید، سیاست فرهنگی بر مبنای ستیز و مبارزه با فرهنگ سنتی، کنفوسیوسی و فئودالی بود و فرهنگ در خدمت اقتصاد برای دستیابی به اهداف و برنامه های توسعه اقتصادی چین بود و عمده فعالیت های فرهنگی در خارج از کشور در کشورهای بلوک شرقی که هم گرایی ایدئولوژیکی داشتند، صورت می گرفت و این سیاست فرهنگی تا سال 1978 میلادی ادامه داشت.

دوره دوم: فرهنگ و سیاست فرهنگی در خدمت اقتصاد

کشور چین پس از طی سی سال از انقلاب کمونیستی 1949 میلادی، وارد مرحله جدیدی در تاریخ معاصر خود شد و از این زمان به بعد، موقعیت و شرایط چین در داخل و جهان دگرگون شد و یکی از مهمترین دلیل این دگرگونی تغییر در راس حزب کمونیست بود که با وفات مائو، دوران دنگ شیائوپینگ شروع شد و این باعث گردید تا شرایط کلی و عمومی جامعه از رویکرد تقابلی با جهان به سوی تعامل و گرایش به غرب گرفت و سیاست های فرهنگی متاثر از شرایط کلی جامعه تغییر کرد. در این دوره از رویکرد تقابل با فرهنگ سنتی چین و ایدئولوژیک محوری به رویکرد ابزارگرایانه و نگاه توسعه روابط فرهنگی با جهان تغییر یافت. در مجموع سیاست کلی چین در این دوره با اتخاذ سیاست های درهای باز اقتصادی با اندیشه های دنگ شیائو پینگ[2]، توسعه اقتصادی بود و فرهنگ هم در گستره فعالیت های فرهنگی خارجی در خدمت اقتصاد بود. در این دوره با نگاه ابزارگرایانه و به صورت نرم، فرهنگ و ارزش های سنتی چینی جایگزین ارزشهای کمونیستی در فعالیت های فرهنگی خارجی چین گردید. پس از این دوره بود که فعالیت های فرهنگی موسسات کنفوسیوس در سطح جهان شروع شد. در این دوره تقدم فعالیت های اقتصادی بر فعالیت های فرهنگی را شاهد هستیم در این رویکرد هدف اقتصاد است و فعالیت های فرهنگی مبنایی است برای درآمدزایی و رونق اقتصادی به عبارت دیگر فرهنگ هدف نیست و از اولویت برخوردار نمی باشد بلکه ابزاری برای کسب درآمد اقتصادی بیشتر بود.

دوره سوم: فرهنگ ابزاری برای گسترش قدرت نرم چین در جهان

کشور چین پس از اتخاذ سیاست های درهای باز اقتصادی از سال 1978 میلادی و به تبع آن رشد سریع اقتصادی پیوسته برای مدت بیش از دو دهه، باعث تثبیت وضعیت اقتصادی جامعه چین شد و پس از آن سیاست ها و برنامه های کلی دولت چین به ویژه در عرصه بین الملل دچار تغییرات عمده ای شده است. از سال 2010 میلادی در عرصه سیاسی شاهد به روی کارآمدن نسل جدیدی از رهبران حزب کمونیست هستیم که برخلاف اسلاف گذشته شان از رویکرد محتاط گونه و محافظه کارانه خارج می شوند و با استراتژی جدیدی سعی در پیشبرد اهداف جهانی چین با استفاده از قدرت نرم فرهنگی با اتخاذ ابتکار «یک راه یک کمربند» توسط شی جین پینگ که سند چشم انداز چین در عرصه داخلی و خارجی محسوب می شود که مهم ترین نکته آن در فعالیت های فرهنگی خارجی چین، تقدم فعالیت های فرهنگی بر فعالیت های اقتصادی و بهم پیوستگی آنها که در این وضعیت، فرهنگ دارای اولویت می شود و دیگری ابتکار که مستلزم پرداختن در یک سرفصل جدا است ولی به طور کلی از اهداف عمده آن را می توان تعمیق همگرایی، افزایش تعاملات، ارائه الگوی جدید چینی از جهانی سازی و تثبیت الگوی چینی، بین المللی کردن یوان و جهانی کردن برندهای چینی همراه با فرهنگ چینی نام برد (چن شین، 1397: 28). در حال حاضر در دنیا  فعالیت هایی همچون ووشو، تای چی، عید بهار و... در همین راستا انجام می پذیرد.

رئیس جمهور کشور چین در بازدیدهای ماه اکتبر سال 2013 میلادی از کشورهای آسیای میانه و جنوب شرق آسیا، پیشنهاد بزرگ و مهم همکاری برای ساخت مشترک «کمربند اقتصادی جاده ابریشم» و «جاده ابریشم دریایی قرن 21» (در ادامه به اختصار «یک راه یک کمربند») را مطرح کرد که مورد توجه جامعه جهانی قرار گرفت. طرح «یک راه یک کمربند» برآمده از هم نیاز چین جهت افزایش و تعمیق آزادسازی است و همچنین از نیاز آن کشور به تقویت همکاری با کشورهای آسیایی، افریقایی و اروپا و دیگر کشورهای دنیا حکایت دارد. این طرح و ابتکار اگرچه عنوان اقتصادی دارد ولی سند جامع فرهنگی است که مبنای سیاست ها و ارتباطات فرهنگی چین و جهان می باشد و طرح توسعه فرهنگی استراتژی «یک راه یک کمربند» چند لایه ای و چند بعدی است و در راستای بین المللی کردن فرهنگ چین می باشد.

اتخاذ دیپلماسی نوین فرهنگی با طرح و ابتکار «یک راه یک کمربند»

پیشینه ابتکار و طرح «یک راه یک کمربند» به زمان انقلاب چین که از زمان 1949 شروع شده است، برمی گردد. به عبارتی حزب کمونیست چین، عصاره تجربه هفتاد سال تجربه حکومت در سرزمین پهناور چین را پس از انجام طرح های کلان که در سی سال اول انقلاب شان الگوی شوروی سابق بود و در واقع چین در این بازه زمانی رگه های خود را در اکثر عرصه ها از قبیل تکنولوژی، صنعت، تربیت نیروی انسانی یا از شوروی گرفته یا با کمک شوروی انجام داده است. از سال 1978 تا 2010 میلادی این روند با استفاده از الگوی آمریکایی می شود و از سال 2013 میلادی به بعد با استراتژی «یک راه یک کمربند» چین راه مستقل و متفاوتی را شروع می کند. یکی از دلایل جنگ تجاری آمریکا با چین همین مسئله است. تفاوت تراز تجاری چین و آمریکا بهانه ای شده است که آمریکا از چینی که بخواهد به صورت مستقل یک قدرت بزرگ باشد، جلوگیری کند. ابتکار عمل چین علاوه برآن که روابط دو جانبه چین با تعداد زیادی از کشورها را تقویت خواهد کرد؛ موجب افزایش نفوذ این کشور  و متعاقب آن تبدیل شدن به قدرت برتر بین المللی پکن خواهد شد. برخی تحلیلگران غیرچینی طرح جاده جدید ابریشم را طرحی مبهم و هدفدار دانسته و با طرح مارشال آمریکا پس از جنگ دوم جهانی برای وابستگی کشورهای اروپایی و ژاپن به آمریکا مقایسه می کنند و معتقدند این طرح منجر به احیاء امپراطوری و سلطه چین خواهد شد و نظام بین المللی را به یک نظام سلسله مراتبی تبدیل می کند. چین در این نظام سلسله مراتبی به مرجعیت و اقتدار جهانی دست خواهد یافت. در مقدمه طرح یادآوری شده است که طی هزاران سال، جاده ابریشم با روح «صلح و همکاری، باز و همگانی بودن، یادگیری متقابل و حفظ منافع متقابل» استمرار داشته است و این فلسفه و اندیشه از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و اینک جهان معاصر در قرن بیست و یکم به این فرهنگ سخت نیازمندتر از گذشته است.

این طرح با پذیرش و تعهد به مفاهیمی همچون «جهان چند قطبی»، «جهانی شدن اقتصادی»، «تنوع فرهنگی» و «کاربرد افزون تر فناوری اطلاعات (IT)»، طراحی شده است و برای حمایت از ساختارجهانی تجارت آزاد و اقتصاد جهانی باز با پذیرش «روح همکاری باز منطقه ای» تلاش می کند. این طرح در پی آنست که الگوی جدیدی از همکاری های بین المللی و مدیریت جهانی ارایه داده و توان و انرژی مثبتی به توسعه و صلح جهانی تزریق نماید به تعبیری چین می خواهد از نظم جهانی «سازمان ملل محور» و مبتنی بر حاکمیت کشورها در مقابل نظم لیبرالی «آمریکا محور» مبتنی بر حقوق بشری و ساختار ائتلافی آمریکایی استفاده نماید. از اهداف این پروژه ارتقای ارتباطات قاره های آسیا و اروپا و آفریقا و آبهای همجوار آنها، و افزایش تعاملات فرهنگی و بین مردمی و یادگیری متقابل مردمان این کشورهاست تا بتوانند یکدیگر را درک کرده، به یکدیگر احترام گذاشته و به هم اعتماد داشته باشند تا با همزیستی مسالمت آمیز و در صلح و خوشبختی زندگی کنند.

این طرح همه کشورهایی که در مسیر جاده ابریشم باستانی قرار گرفته اند را پوشش می‌دهد ولی لزوما به معنای محدود ماندن به آنها نمی‌باشد و همه کشورها و سازمان‌های منطقه‌ای و بین‌المللی می توانند در آن مشارکت داشته باشند. این طرح مدافع مدارا بین تمدن هاست و برای یافتن زمینه های مشترک، از گفتگوی بین تمدن ها حمایت می کند. در بخشی از بحث اولویت‌های همکاری نیز تصریح می‌شود که همکاری‌های میان مردمی کشورهای یادشده بسیار مهم است و بر موضوعات مهم تعاملات فرهنگی اعم از مبادلات گسترده فرهنگی و علمی، همکاری‌های گردشگری، همکاری‌های رسانه‌ای، حمایت از رویدادهای مهم و بین‌المللی ورزشی، همکاری‌های دوستانه میان احزاب سیاسی و پارلمانی، جوانان و زنان کشورها، خواهرخواندگی میان شهرها، ایجاد اتاق فکر برای انجام تحقیقات مشترک، خدمات داوطلبانه و... تاکید می شود و برای عملیاتی کردن طرح «یک راه یک کمربند» در تعاملات فرهنگی از پنج شیوه (جو لو مینگ، 1394: 97) به شرح زیر بهره‌برداری می‌کند:

1-برنامه جامع مبادلات فرهنگی

یکی از شیوه های رایج و معمول بین دولتها برای برقراری روابط فرهنگی، برنامه جامع مبادلات فرهنگی بین دول هست که همه کشورها انجام می دهند. پس از پیروزی انقلاب کمونیستی 1949 میلادی چین، برنامه همکاری مبادلات فرهنگی با دیگر کشورهای آغاز گردید. در سال 1951 کشور چین قرارداد همکاریهای  فرهنگی با لهستان را امضا کرد که نخستین قرارداد همکاری فرهنگی امضاء شده توسط دولت چین جدید با یک دولت خارجی محسوب و آغازی بر مبادلات رسمی فرهنگی بین چین جدید و  کشور های خارجی به حساب می آید. در 30 سال اول انقلاب کمونیستی، عمده برنامه های فرهنگی چین با کشورهایی بود که در حوزه بلوک شرق و کشورهایی که دارای مشترکات ایدئولوژی کمونیستی بودند. در دوران انقلاب فرهنگی چین از سال 1966 تا 1976 میلادی، برنامه مبادلات فرهنگی با کشورهای خارجی به طور کامل قطع گردید. از زمان انقلاب کمونیستی 1949 تا 1978 میلادی، کشور چین با 46 کشور خارجی برنامه جامعه مبادلات فرهنگی امضاء کرده بود. در مدت 30 سال برنامه های مبادلات فرهنگی چین با کشور های خارجی روند پیچیدۀ زیادی را طی کرد.

از سال 1978 میلادی، پس از اجرای سیاست هیای درهای باز اقتصادی وکمرنگ شدن تاثیر رویکرد ایدئولوژی کمونیستی، دوران جدیدی در روابط فرهنگی بین المللی چین و جهان شروع گردید. در سپتامبر 1978 شورای دولتی تصمیم گرفت که مبادلات فرهنگی با کشور های خارجی توسط وزارت فرهنگ مدیریت شود و در سال 1981 میلادی، شورای دولتی کمیته ارتباطات فرهنگی با کشورهای خارجی را تاسیس کرد که زیر نظر وزارت فرهنگ، مبادلات فرهنگی با کشورهای خارجی را مدیریت کند. تا سال 2008 میلادی، دولت چین با 145 کشور خارجی برنامه جامع مبادلات فرهنگی فرهنگی امضاء کرد که تحول بزرگی در توسعه روابط فرهنگی بین المللی بود. بعد از برگزاری موفقیت آمیز، المپیک 2008 میلادی پکن، دیپلماسی فرهنگی، تجارت فرهنگی برای افزایش قدرت نرم فرهنگی چین در جهان طرح گردید. از سال 2013 میلادی یعنی از زمان اتخاذ استراتژی «یک راه یک کمربند»، توسعه روابط فرهنگی خارجی چین شتاب بیشتری گرفت. در حال حاضر با بیش از 160 کشور خارجی برنامه جامع مبادلات فرهنگی دارند که برنامه های متنوع فرهنگی که تعداد آنها در سال بیش از هشت هزار عنوان برنامه فرهنگی می رسد. انجمن مردمی دوستی با کشورهای خارجی، دانشگاه‌ها و نهادهای علمی و آموزشی، سازمان‌های مربوط به زنان و جوانان، تبادلات فرهنگی، جشنواره‌ها، فیلم‌ها، موسیقی، نهادهای دینی، ورزش و توریسم در واقع ابزارهای دیپلماسی عمومی چین و همچنین نیروها و شاخص‌های این کشور برای گسترش و ارائه یک تصویر مطلوب از خود هست. امروزه چینی‌ها به خوبی دریافته‌اند که با استفاده از ابزارها و سازوکارهای فرهنگی به خوبی می‌توانند بر نگرانی‌ها و تهدیدات محیط بیرونی غلبه یابند. در سالیان اخیر کشورهای همسایه چین، قدرت‌یابی این کشور را به عنوان یک تهدیدی برای امنیت هستی شناختی خود تصور کرده‌اند. به همین منظور چین تلاش دارد تا با استفاده از دیپلماسی عمومی چنین نگرانی‌هایی را تا حد ممکن کاهش دهد و خنثی نماید.

2-تجارت فرهنگی خارجی

تغییرات اساسی جامعه از زمان اتخاذ سیاست های درهای باز اقتصادی سال 1978 میلادی توسط «دنگ شیائو پینگ» آغاز گردید. بین سالهای 1978تا 2018 مجموع واردات و صادرات کالا توسط چین 223 برابر افزایش یافت و مجموع واردات وصادرات خدمات توسط این کشور نیز 147 برابر افزایش پیدا کرد. در ماه نوامبر2018، چین دارای روابط تجاری با بیش از 230 کشور و منطقه بود. این کشور 17 قرارداد تجارت آزاد با 25 کشور و منطقه امضا کرده بود و تقریباً به همه سازمانهای اقتصادی و مالی بین المللی معتبر و مکانیسم های اقتصادی چندجانبه پیوسته بود. طبق آمارهای سازمان تجارت جهانی، در سال  2017 میلادی سهم چین از مجموع واردات و صادرات کالا در سطح دنیا به ترتیب 10.2درصد و 12.8درصد بود؛ این ارقام در سال 2018 به ترتیب 10.8درصد و 12.8درصد بودند. بین سال‌های 2001 تا 2018 میلادی ارقام یاد شده به طور میانگین سالانه 13.8درصد افزایش یافتند. ارقام فوق مؤید آن هستند که جایگاه چین به عنوان بزرگ ترین معامله‌گر کالا در دنیا بیش از پیش تقویت گردیده است.

تجارت فرهنگی در چین زودتر از سایر کشورها شروع گردید و از سال 2013 میلادی پس از اتخاذ استراتژی «یک راه یک کمربند» جان تازه ای گرفت. بر اساس گزارش وزارت بازرگانی چین، تا پایان سال 2018 میلادی (چن مینگ های، 1397: 72)، واردات و صادرات محصولات فرهنگی و خدمات فرهنگی 137.01 میلیارد دلار رسید که نسبت به سال قبل 8.3 درصد رشد داشته است. سهم محصولات فرهنگی 102.38 میلیارد دلار بوده است و میزان 34.63 مربوط به خدمات فرهنگی بوده است که نسبت به سال 2017 میلادی، 17.8 درصد افزایش داشته است.[3]

سرمایه گذاری فرهنگی خارجی

از سال 2013 میلادی، موسسات وشرکت های بزرگ چینی در خارج از چین به ویژه در کشورهای مسیر «یک راه یک کمربند» را شروع کردند. براساس گزارش وزارت بازرگانی چین، میزان سرمایه گذاری فرهنگی چین در خارج از کشور در سال 2017 میلادی به 19.86 میلیارد دلار رسید که 13.775 میلیارد دلار آن سرمایه گذاری مستقیم بوده است. این حجم سرمایه گذاری فرهنگی در 87 کشور جهان توسط 985 شرکت یا موسسه فرهنگی چینی و با مشارکت 22 طرف خارجی بوده است(چن مینگ های، 1397: 72).

صنایع خلاق و تجارت فرهنگی شامل صنایع دستی، فیلم، کتاب، انیمیشن، گروههای هنری و موسیقی می‌باشد. اکسپوهای صنایع خلاق فرهنگی، نمایشگاهها، فستیوال ها و جشنواره های بین المللی فیلم و موسیقی چین ابزارهای مهم برای پیشبرد اهداف شان می باشد. مهمترین اکسپوهای صنایع خلاق فرهنگی عبارتند از: پکن، شانگهای، گوانجو، شن جن، و مهمترین جشنواره های بین المللی فیلم عبارتند از: جشنواره بین المللی فیلم شانگهای، پکن، شیان و چینگ دائو(سازمان همکاری شانگهای).

3-تحصیل و آموزش دانشجویان خارجی در چین و چینیان در جهان

با توجه به تعداد زیاد جمعیت دانشجویی چین در جهان و افزایش دانشجویان خارجی در چین، یکی از ابزارهای مهم چین در پیشرفت اهداف فرهنگی و افزایش قدرت نرم در جهان، دانشجویان خارجی در چین و چینیان در خارج از کشور شده است.

تعداد دانشجویان خارجی در چین براساس گزارش سالیانه وزارت آموزش چین[4]، تعداد دانشجویان خارجی در چین از سال 2000 میلادی از 52150 نفر به تعداد 442773 نفر در پایان سال 2016 میلادی رسیده است. تعداد دانشجویان خارجی[5] به ترتیب کشورها عبارتند از: کره جنوبی 70540 نفر، ایالات متحده آمریکا 23838 نفر، تایلند 23044 نفر، پاکستان 18626 نفر، هند 18717 نفر، روسیه 17971 نفر، اندونزی 14714 نفر، قزاقستان 13996 نفر، ژاپن 13595 نفر، ویتنام 10639 نفر، فرانسه 10414 نفر، لائوس 9907 نفر، مغولستان 8508 نفر، آلمان 8145 نفر و مالزی 6880 نفر. تعداد دانشجویان خارجی از سال 2015 میلادی تا سال 2016 میلادی به میزان 45138 نفر افزایش داشته ‌است.

بر اساس گزارش سال2016 میلادی انجمن تبادلات بین المللی آموزشی چین[6]، تعداد دانشجویان چینی شاغل به تحصیل در خارج از کشور  تا پایان سال 2015 میلادی، 523700 نفر شده است. تعداد 25900 نفر بورسیه شورای بورس دولتی هستند، تعداد 16000 نفر بورسیه سازمانها، مراکز و نهادها می باشند و تعداد 481800 نفر با هزینه شخصی تحصیل می کنند.[7] همچنین چین بورسیه تحصیلی به کشورهای مختلف جهان به ویژه به کشورهای در امتداد «یک راه یک کمربند» اعطا می‌کند.  

نمودار افزایش دانشجویان چینی در جهان

خبر ذخیره‌سازی شده توسط در تاریخ ۱۴۰۱۱۱۱۰-۰۹:۵۱

4- موسسات کنفوسیوس

 اولین موسسه کنفوسیوس در جهان برای اولین بار در سال 2004 میلادی در خارج از کشور تاسیس گردید و در حال حاضر تعداد موسسات کنفوسیوس در جهان از 500 شعبه عبور کرده است. یکی از مهمترین ابزار فرهنگی چین برای پیشبرد اهداف فرهنگی و افزایش قدرت نرم چین در جهان به شمار می رود. موسسه کنفوسیوس (فیلسوف چینی در فاصله زمانی 479-551 قبل از میلاد)، دفتر «Han Ban» عبارت است از: دفتر ملی شورای رهبری ترویج جهانی زبان چینی، و نهادیست که در سال 1987 میلادی تاسیس و مستقیماً زیر نظر وزارت آموزش چین مسئولیت تدوین سیاست گذاری و برنامه ریزی ترویج و گسترش بین المللی آموزش زبان چینی می باشد. این نهاد از ایجاد هر نوع کلاس آموزش زبان چینی در هر سطح در دانشگاه ها و مدارس متوسطه کشورهای خارجی حمایت کرده و استانداردهای زبان چینی را با ترویج مواد آموزشی، ارزیابی صلاحیت اساتید و برگزاری آزمون زبان چینی را توسعه می دهد. این نهاد با ایجاد کلاس و اعزام اساتید در خارج از کشور استاندارد «HSk» را در دنیا معرفی و توسعه داده است. موسسات کنفوسیوس زیر نظر این دفتر تاسیس و تحت این عنوان فعالیت آموزش زبان چینی را برعهده دارد و هزینه های موسسات کنفوسیوس از سوی این دفتر پرداخت می شود. اکثر دانشگاههای چین دارای دفتر کنفوسیوس بوده و اساتید موسسات کنفوسیوس در جهان با هماهنگی دفتر مرکزی از سوی دانشگاههای چین اعزام می شوند.

تعدادی از موسسات کنفوسیوس در دانشگاه های آمریکا بیش از ده سال قدمت دارند و در حال حاضر موسسه کنفوسیوس تنها در 81 دانشگاه آمریکا از 48 ایالت این کشور با دایرکردن 300 کلاس آموزش چینی ماندارین و حضور 200 استاد چینی جهت این امر بیشترین فعالیت را در دنیا دارد. بر اساس آمار رسمی منتشر شده تا پایان سال 2013 میلادی، 1086 دانشکده و کلاس کنفوسیوس در 120 کشور تاسیس شده است و دانشکده کنفوسیوس، نماینده فرهنگی چین در پیشبرد و ترویج زبان چینی بحساب می آید.

 موسسه کنفوسیوس در مدت چهارده سال کارهای مهمی را انجام داده است و آقای شی جین پینگ این موسسه را به عنوان دروازه و پل ارتباط فرهنگی و زبانی چین و جهان می دانند و آن را متعلق به جهان و چین می دانند. موسسه کنفوسیوس در پنج سال اخیر در استراتژی «یک راه یک کمربند» اهمیت و جایگاه ویژه ای داشته اند که باعث دوستی چین و جهان شده اند. تا پایان فوریه 2019 میلادی، تعداد 525 موسسه کنفوسیوس و 1172 اطاق در 162 کشور وجود دارد و تعداد فراگیران زبان چینی آنها در سطح جهان از ده میلیون نفر گذشته است. و از طرفی بر اساس آمارهای منتشر شده، سرعت تاسیس موسسه های کنفوسیوس در مقایسه با دیگر موسسه های مشابه آموزشی زبان کشورهای دیگر جهان بیشتر بوده و در سراسر جهان مورد توجه قرار گرفته است، با تاسیس دانشکده کنفوسیوس، یاد گرفتن زبان چینی نیز در سراسر جهان به صورت فعال تری در آمده است. طبق آمار شبکه اینترنتی رسانه های گروهی فرهنگ چین، در سال 2010 میلادی، حدود 100 میلیون خارجی زبان چینی را یاد گرفتند و در سال 2013 میلادی این تعداد به 150 میلیون نفر رسید، این آمار علاقه قشر زیادی از مردم خارجی به زبان چینی را نشان می دهد که مایل به یادگیری این زبان هستند.

شایان ذکر است بودجه ایجاد موسسات کنفوسیوس در سایر کشورها و بخشی از هزینه های فعالیت و اجرایی آن که به غیر از تدریس زبان چینی، کار تدریس طب سنتی، فرهنگی و فعالیت های هنری، طراحی و تبلیغی را انجام می دهند توسط دولت چین پرداخت می شود و می توان از آن بعنوان نوعی از دیپلماسی عمومی ولی هدایت شده از سوی دولت چین تلقی نمود. هرسال همایش بین المللی کنفوسیوس با حضور نمایندگان موسسات کنفوسیوس سراسر جهان در چین برگزار می شود که سیزده دوره آن برگزار شده است و این همایش با حضور مقامات عالی دولت مرکزی چین افتتاح می شود.

5-مراکز فرهنگی چین در جهان

پس از اتخاذ سیاست های درهای باز اقتصادی در سال 1978 میلادی، برای اولین بار در جهان دو مرکز فرهنگی چین در دو کشور در حال توسعه آفریقا در موریس و بنین در سپتامبر 1988 میلادی تاسیس گردید. از سال 2000 میلادی تاسیس مراکز فرهنگی چین در سایر کشورهای مورد توجه قرار گرفت و در نهایت تا پایان سال 2005 میلادی، پنج مرکز فرهنگی چین به ترتیب در سئول، قاهره، پاریس، والتا (مالت) و برلین تاسیس شدند.

در ده سال اخیر تعداد مراکز فرهنگی چین گسترش یافته و در کشورهای: ژاپن، مغولستان، تایلند، روسیه، مسکو، اسپانیا، مکزیک، نیجریه، دانمارک، سریلانکا، لائوس، استرالیا، سنگاپور، پاکستان، نپال، بلاروس، سریلانکا، فیجی، سوئد، کامبوج، یونان، هلند، روسیه – مینیسک، اسرائیل (رژیم صهیونیستی)، بلغارستان، میانمار، ویتنام و مراکش که مجموعا 36 مرکز فرهنگی شده اند و در آینده نزدیک به 50 مرکز خواهد رسید.[8] این مراکز زیر نظر وزارت فرهنگ و گردشگری چین فعالیت های متنوع فرهنگی شان از جمله برگزاری هفته های فرهنگی چین، هنر و موسیقی چین، برگزاری نشست های مشاهیر و اندیشمندان چینی را انجام می دهند و مهم ترین فعالیت های این مراکز در جهت بین المللی کردن فرهنگ چینی و برند سازی فرهنگی برای چین مثل: عید بهار چین، وو شو، تای چی و غیره انجام می دهند.

نتیجه گیری

کشور چین در مدت هفتاد سال گذشته تغییرات زیادی را شاهد بوده است؛ به گونه ای که از مرحله تقابل تا  تعامل جهانی و از تبلیغ فرهنگی تا توسعه روابط فرهنگی را در طول این هفت دهه تجربه کرده است. با مطرح کردن استراتژی «یک راه یک کمربند» و بهره گیری از اشکال نوین دیپلماسی فرهنگی درصدد است هویت فرهنگی چین را برندسازی و در میان مخاطبان خارجی جذابیت ایجاد کند و وجهه ای مطلوب از کشور برجای بگذارد. کما اینکه در آینده نزدیک شاهد فعالیت های فرهنگی بیشتر چین در جهان خواهیم بود.

از طرفی برای ارتباط گیری با چین باید به سیستم دیوان سالاری تاریخی و مولفه های پیچیده آن که همانند ورودیهای هم رنگ بر روی دیوار چین می باشند، آگاهی پیدا کرد تا بتوان با تعاملات گسترده در جهت اهداف و منافع ملی حرکت کرد. آنهایی که فاقد این شناخت هستند پشت دیوار چین می مانند؛ به همین علت است که اولین ایمیلی که از طریق یاهو به چین رفت، آن را عبور آتش از دیوار چین تعبیر کردند. از میان کشورهای جهان، کشورهای آمریکا، ژاپن و کره جنوبی چون راه های دیوار چین و جامعه چین را به خوبی شناخته اند به درستی هم توانسته اند در جامعه چین ورود پیدا کرده و منافع خود را به خوبی پیش ببرند. تا زمانی که شناخت کافی از دروازه های مرئی و نامرئی چین نباشد، نمی توان کاری را از پیش برد. گفته می شود چین اقیانوسی است که هر کشور به اندازه دانش چین شناسی اش از آن بهره می برد.

منابع فارسی  

  • الوند، مرضیه السادات و ابومحمد عسگرخانی (1393). کار ویژه های قدرت نرم در سیاست خارجی چین، پژوهش نامه ایرانی سیاست بین الملل، سال سوم، شماره یک.
  • برازجانی، مریم، حسین اصغری ثانی و زهرا پوردست (1395). کارویژه دیپلماسی عمومی در تغییر وجهه بین المللی چین، پژوهش نامه ایرانی سیاست بین الملل، سال چهارم،  شماره دو.
  • چین و جهان در دوران جدید (1398)، ترجمه دبیرخانه شورای راهبردی روابط خارجی، دفتر اطلاعات شورای دولتی جمهوری خلق چین.
  • خرازی محمدوندی آذر، زهرا (1388). تأثیر دیپلماسی فرهنگی بر منافع ملی کشورها، مجله مدیریت فرهنگی،سال سوم، شماره شش.
  • خراسانی، رضا (1387). جایگاه و نقش قدرت فرهنگی در سیاست خارجی و تأثیر آن بر روند تحولات جهانی، فصل نامه علوم سیاسی، شماره چهل و یک.
  • صالحی امیری، سیدرضا و سعید محمدی (1389). دیپلماسی فرهنگی، تهران، انتشارات ققنوس.
  • کیوان حسینی، سیداصغر و راحله جمعه زاده (1392). تبیین نظری قدرت نرم بر مبنای نگرشی فرا«نای» به کاربست«منابع غیر مادی قدرت در سیاست خارجی، دو فصل نامه پژوهش سیاست نظری، شماره سیزده.
  • نای، جوزف (1382). کاربرد قدرت نرم، ترجمه سید رضا میرطاهر، تهران، انتشارات قومس.

سایر زبان ها

-中国对外文化战略研究2000-2015年,周璐铭,中共中央党校,2015年

6月.[9]

-“一带一路”背景下我国对外文化投资:机遇,挑战及策略,陈明敏,彭兴莲,南昌大学科技术学院,2019.08.19[10].

 -“一带一路”战略下中国文化软实力提升研究,兰州理工大学,赵昕,

2018年5月28日.[11]

-中国华民族文化发展战略的政治功能研究,云南大学,段思兢,2018年6月.[12]

 

* دکتری مردم شناسی از دانشگاه پکن، مدرس دانشگاه و کارشناس ارشد توسعه روابط فرهنگی

** کارشناسی ارشد روابط بین الملل و کارشناش فرهنگی

[2]دنگ شیائو پینگ، (معمار اصلاحات و سیاست های درهای باز اقتصادی چین)邓小平Deng Xiao Ping

 [9] تحقیق استراتژی فرهنگی خارجی چین سال 2000 تا 2015 میلادی، جو لو مینگ، دانشگاه مرکزی حزب، 1397.

[10] «یک راه یک کمربند» و سرمایه گذاری فرهنگی کشورمان: فرصتها، تهدیدها و برنامه ها، چن مینگ های، پنگ شین لیان، دانشگاه نن کای، 28.5.1398.

[11] «یک راه یک کمربند» و تحقیق توانمندسازی قدرت نرم فرهنگی چین، دانشگاه لانجو، خرداد 1398.

[12] تحقیق کارکرد سیاسی استراتژی توسعه فرهنگی اقوام چین، دانشگاه یونن، دوان سی جینگ، 1397.

کد خبر 14409

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 10 =