تا پیش از سال ۲۰۰۰ میلادی و روی کار آمدن دکتر بشار اسد، تقریبا تمامی فعالیت های مردمی و قشر جوان جامعه در دست سازمان های تابع حزب بعث بودند که از خلال تشکیلاتی همچون سازمان جوانان حزب، سازمان پیشاهنگان، اتحادیه زنان، اتحادیه دانشجویان، سندیکای کارگران، سندیکای کشاورزان، اتحادیه ورزشکاران و غیره کلیه فعالیت ها انجام می پذیرفت و تقریبا می توان ادعا کرد که داشتن موسسه و تجمعی مردم نهاد در سوریه برای دیگران بیشتر به یک آرزو می ماند و مجال ظهور و خودنمایی نداشت.

تا پیش از سال ۲۰۰۰ میلادی و روی کار آمدن دکتر بشار اسد، تقریبا تمامی فعالیت های مردمی و قشر جوان جامعه در دست سازمان های تابع حزب بعث بودند که از خلال تشکیلاتی همچون سازمان جوانان حزب، سازمان پیشاهنگان، اتحادیه زنان، اتحادیه دانشجویان، سندیکای کارگران، سندیکای کشاورزان، اتحادیه ورزشکاران و غیره کلیه فعالیت ها انجام می پذیرفت و تقریبا می توان ادعا کرد که داشتن موسسه و تجمعی مردم نهاد در سوریه برای دیگران بیشتر به یک آرزو می ماند و مجال ظهور و خودنمایی نداشت.

سازمان ها و تشکیلات وابسته به حزب بعث که از سال ۱۹۷۰ میلادی با هدف القاء اندیشه و اهداف حزب بعث به قشرهای مختلف جامعه تاسیس و آغاز بکار نمودند پس از گذشت تقریبا دو دهه و در دهه نود میلادی با نوعی رکود و عقب نشینی مواجه گردیدند و عمده دلایل آن همانا عدم توانایی در تحقق شعارها و وعده های داده شده به مردم خصوصا قشر جوان جامعه بود، همچنین با تغییر روش های زندگی اجتماعی و توسعه سریع جهان در زمینه های مختلف فرهنگی و اجتماعی، روش های سنتی و تکراری بکار گرفته شده از سوی این نهادهای حزبی دیگر پاسخگوی نیازهای فکری و فرهنگی نبودند.

البته ناگفته نماند که این موسسات نقش بسزایی در تربیت حزبی اقشار مختلف جامعه بر اساس اهداف از پیش تعیین شده داشتند چرا که مسئولیت نخست انجام فعالیت های فکری و فرهنگی در گوشه و کنار کشور سوریه، از شهرهای کلان و بزرگ گرفته تا دورترین و کوچک ترین نقاط روستایی، بر عهده این نهاد ها بود و دولت نیز بطور کامل و مستمر از آن ها حمایت می کرد و در طول چهار دهه کار به جایی رسید که تقریبا کلیه موسسات دولتی نماینده ای از حزب، که می توان گفت حرف اول و آخر هر تصمیم گیری را در دست داشت را در درون مجموعه خود داشت.

تقریبا کلیه امتیازات در درجه نخست از آن اعضای کادر تربیت شده توسط حزب و سازمان های تابعه آن بود از مشارکت در برنامه ها و فعالیت های فرهنگی، ورزشی، تفریحی، گردشگری، آموزشی و امثال آن ها گرفته تا اعطای بورسیه های تحصیلی رایگان در داخل و خارج از سوریه، همه و همه به منسوبین و اعضای این حزب می رسید.

- سازمان های مردم نهاد در زمان دکتر بشار اسد:

پس از روی کار آمدن بشار اسد در سال ۲۰۰۰ میلادی، سوریه در عرصه های مختلفی شاهد تغییر و تحول سریع گردید، طبیعی بود که با بدست گرفتن زمام امور کشور توسط یک نیروی جوان، افکار و افعال نو و جدیدی را شاهد باشیم که در این خصوص اندک اندک شاهد گسترش موسسات و نهادهای مردم نهاد نیز بودیم، موسساتی که در ابتدا بصورت محدود و در قالب اتاق های گفتگو و انجمن های تبادل افکار و آرا پا به عرصه فعالیت های اجتماعی گذاشتند چیزی که از سال تاسیس حزب و بر روی کار آمدن بعثی ها در سوریه یعنی از سال ۱۹۶۳ بی سابقه بوده است، البته بروز چنین پدیده ای دوام چندانی نیز نیافت و بدلیل حاکم بودن اندیشه سنتی و تک بعدی حزب بعث، برخی از این انجمن ها تعطیل و برخی محدود گردیدند و در این بین حتی کسانی نیز بازداشت و به زندان محکوم شدند که سال ها بعد اغلب آن ها به گروه های معارض و مخالف نظام پیوستند.

در این بین خانم اسماء الاسد همسر رئیس جمهور سوریه که در انگلستان رشد و نمو کرده بود و تحصیلات خود را در آن کشور سپری کرده بود با بهره جویی از اندیشه های توسعه طلبانه و تجارب کشورهای غربی، پا به عرصه کارزار مدنی سازی و توسعه اجتماعی کشور گذاشت و توانست با استفاده از جایگاه خود به حمایت از برنامه ها و فعالیت های جوان محور در جامعه بپردازد، بصورت کلی دکتر بشار اسد و همسرش بر این باور بوده و هستند که با توجه به تحولات سریع و فن آوری رو به رشد در گوشه و کنار جهان باید امور را به اندیشه های جوان و پرانگیزه واگذار نمود تا خود را به پای این تحولات برسانند.

در همین راستا، شاهد برداشته شدن گام های بلند و محرک و نوین در جامعه سوریه بودیم، شکل گیری موسسات و نهادهای مردم نهاد در عرصه های مختلف همچون برنامه های ویژه زنان روستایی، موسسات حمایت از نوآوری های علمی، حمایت از هنرمندان نوآور و جوان، موسسات حمایت از کودکان استثنایی، انجمن های حمایت از کودکان و خانواده های بی سرپرست و موسساتی از این دست، مرحله نوینی در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور سوریه آغاز نمود که حاصل آن تاسیس ده ها موسسه و نهاد مردم نهاد و نیمه دولتی بود.

به همان اندازه که فعالیت چنین موسساتی بیشتر و آشکارتر می شد در آن سو شاهد کاهش تاثیر و عملکرد موسسات و سازمان های تابع حزب بعث بودیم تا حدی که در سال ۲۰۰۳ درس آموزش نظامی از دروس کلیه مقاطع تحصیلی حذف گردید تا دانش آموز از این احساس که هر روز عازم پادگان است و نه مدرسه ، فاصله گیرد.

تامین بودجه و پشتیبانی مالی از این نهادها و موسسات مردم نهاد، به جهت عنایت ویژه همسر رئیس جمهور، و بدلیل اینکه مخاطبین جوان و پرشور را جذب نماید باعث گردید که از سوی بسیاری از شرکت ها و تجار و بازرگانان مورد توجه قرار گیرند؛ از سویی دیگر برخی از این موسسات از سوی سازمان های بین المللی بویژه اتحادیه اروپا مورد حمایت قرار گرفتند و برنامه های آموزشی، پرورشی، فرهنگی و اجتماعی مختلفی را بصورت مشارکتی در سوریه اجرا نمودند.

البته دولت سوریه به نحوه تامین مالی این سازمان ها بسیار حساس بود و به هیچ وجه کمک های پیشنهادی از سوی شرکت ها، افراد و یا سازمان های آمریکایی را نمی پذیرفت و کلیه سازمان های مردم نهاد را نیز از دریافت چنین کمک هایی برحذر کرده بود.

به موازات شکل گیری و رشد سازمان های مردم نهاد در سوریه، شاهد کاهش فعالیت ها و در نتیجه کاهش حضور و جایگاه سازمان های دولتی و تابعه حزب بعث نبز بودیم البته در خصوص کار حزبی و صدور دستورالعمل ها و برپایی نشست ها و گردهمایی های حزبی ، همچنان رهبران حزب دستورات خود را صادر می کردند و کار خود را انجام می دادند و در اصل کاری به شدت و ضعف استقبال مردمی و یا عدم استقبال از سوی افکار عمومی نداشتند، اصولا بعثی ها در گذشته نیز کاری به سمت و سوی توجهات افکار عمومی و پسند و باور اجتماعی نداشتند و در اصل بر اساس تعالیم و فرامین و اهداف از پیش تعیین شده و سنتی خود گام بر می داشتند و خود را در تمامی زمینه ها محق می دانسته و می دانند، یکی از دلایل عمده چنین باورهایی از سوی رهبران حزب، همانا اطلاعات نادرست و غلوآمیزی بود که از سوی زیر دستان و تشکیلات و موسسات تابعه آن ها در خصوص تعداد اعضاء، میزان استقبال مردم، تاثیرگذاری فعالیت ها و مسائلی از این دست به آن ها داده می شد که باعث فاصله گرفتن از آنچه در جامعه می گذرد شد.

اصولا قانون مربوط به جمعیت ها و موسسات مردم نهاد در سوریه باز می گردد به سال ۱۹۵۸ میلادی (ماده قانون شماره ۹۳) ، که با گذشت بیش از ۴ دهه از صدور این قانون ، عملا شاهد ناکارآمدی آن در بین جامعه ای که شاهد تغییرات و تحولات اجتماعی و اقتصادی بود می باشیم، طبیعی است قانونی که نتواند با دستاوردهای نوین اجتماعی همگام گردد دچار تناقض و در برخی موارد دچار تضاد نیز می گردد، در این بین تلاش های متعدد جهت تعدیل قانون یاد شده بارها و بارها در پیچ و خم تشریفات اداری و حتی در پارلمان سوریه عقیم ماند و مخالفین جدی و قدرتمند از حیث جایگاه سیاسی نیز که اغلب حزبی نیز بودند داشت چرا که پذیرش تعدیل قانون برابر بود با قبول کاهش قدرت سازمان ها و موسسات تابع حزب بعث ، که نتیجه آن ظهور موسسات رقیب غیر دولتی و مردم نهاد در جامعه بود، همچنین قبول اجرای تعدیلات در قانون موسسات و جمعیت های مردم نهاد باعث کاهش حمایت مادی دولت از موسسات حزبی می شد که نسبت به سردمداران حزب از بین رفتن منافع مادی مسئله ای نبود که بتوانند به راحتی با آن کنار بیایند.

اما با همه این مخالفت ها، در دهه اخیر و با گشایش هر چند اندکی که در عرصه های اقتصادی و اجتماعی سوریه رخ داده بود، شاهد رشد حضور موسسات و نهادهای مردم نهاد و انتشار فعالیت های گوناگون آن ها در این کشور بودیم، بویژه شاهد فعالیت های فکری و فرهنگی که مورد حمایت های مادی و معنوی برخی از سفارتخانه های کشورهای خارجی و مراکز فرهنگی آنان قرار داشتند در گوشه و کنار کشور سوریه بودیم، برپایی جشنواره های فرهنگی و هنری بین المللی در استان های مختلف سوریه، مشارکت در برپایی کارگاه های آموزشی و تربیتی از سوی موسسات و نهادهای بین المللی رشد چشمگیری پیدا کرد که می توان خانه های فرهنگ و مراکز فرهنگی کشورهایی همچون فرانسه، اسپانیا، روسیه و تا حدودی برخی از کشورهای عربی همچون سفارت قطر و عربستان و امارات عربی را از بارزترین و فعال ترین این مراکز فرهنگی خارجی قلمداد نمود( البته حضور و فعالیت رایزنی فرهنگی ج.ا.ایران در سوریه و برخی دیگر از نهادهای آموزشی و فرهنگی و تبلیغی کشورمان بحث جداگانه ای را می طلبد که در جای خود به آن ها خواهیم پرداخت).

در این میان نقش خانم اسماء الاسد(الاخرس) همسر رئیس جمهور سوریه که از محبوبیت نسبتا قابل توجهی خصوصا در بین زنان و جوانان کسب کرده بود قابل ملاحظه می باشد، دستاوردهای وی در زمینه ایجاد و گسترش فرهنگ مدنی و اجتماعی چشمگیر بودند بخصوص که در نهایت درایت سعی کرد تا میان سازمان های مردم نهاد سوریه و همتایان عرب و غربی پیوند برقرار نموده و از امکانات مادی و معنوی آنان بهره جوید و بگونه ای تجارب آنان را به موسسات تازه تاسیس شده در کشور سوریه منتقل کند ، در این راستا مبادرت به تاسیس «دبیرخانه توسعه سوریه»(الامانه السوریه للتنمیه) نمود تا کلیه پروژه ها و طرح های توسعه طلبانه موجود را تحت نظارت این دبیرخانه درآوردکه البته بودجه اجرای این طرح ها را بخشی از بودجه دولت و بخشی دیگر را با مشارکت دادن بازرگانان و بخش خصوصی سوریه تامین کرد.

در ارزیابی عملکرد این دبیرخانه ، برخی معتقدند که دست اندرکاران ثقل فعالیت های توسعه ای خود را در شهرهای بزرگ و مناطقی متمرکز کردند که در اصل و پیش از این نیز مورد توجه دولت بوده است و کمتر به مناطق نیازمند و عقب مانده توجه گردید که همین امر باعث شد تا اختلاف طبقاتی موجود بیش از پیش افزون گردد که بعدها و در حین بحران سوریه این اختلاف طبقاتی همچون زخمی کهنه خودنمایی کردند؛ اما من حیث المجموع حرکت آغاز شده در جامعه که بشارت به گشایش و پیشرفت می داد در میان اقشار مختلف مردم نوعی پویایی و امیدواری بوجود آورده بود که روزهای خوبی را پیش روی خود متوقع بودند تا اینکه در ماه مارس ۲۰۱۱ میلادی در میان ناباوری دولتی و مردمی ، سوریه وارد بحرانی تلخ و گزنده گردید که کلیه معادلات را بر هم زد.

- سازمان های مردم نهاد در پرتو بحران:

بحران سوریه نقطه تغییر و تحول غیر مترقبه ای بود که در این کشور بر کلیه عرصه های سیاسی، امنیتی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی تاثیرگذار بود که در این بین سازمان های نوپا و جوان مردم نهاد نیز بی بهره از این تاثیرات نبودند.

با آغاز بحران، دسته بندی ها و صف آرایی ها در بین این سازمان ها شکل گرفتند ، عده ای تحت تاثیر فضای تبلیغاتی رسانه های معاند و ضد نظام قرار گرفتند و با تشکیل گروه هایی تحت عنوان «هماهنگ کننده ها» (التنسیقیات) در استان های مختلف بویژه استان های بحران زده و با استفاده از وسایل ارتباط جمعی و شبکه های اجتماعی در فضای مجازی ، آغاز به گزارش لحظه به لحظه از وقایع و راهپیمایی ها و درگیری ها و مسائلی از این دست کردندکه با توجه به سمت و سوی خبری آنان و حمایت کانال های ماهواره ای همچون الجزیره قطر و العربیه عربستان از آنان ، بوضوح سیاه نمایی و دروغ پردازی را می شد در گزارشات آنان ملاحظه نمود؛ البته یادآوری این مسئله نیز مهم است که با توجه به امکانات تحت اختیار این گروه ها و تشکیلاتی عمل کردن آن ها در دامن زدن به رویدادهای جاری، می توان به این نتیجه رسید که شکل گیری و نحوه عملکرد آن ها خلق الساعه نبوده است و از پیش طراحی شده و آماده شده بودند تا در ساعت صفر مورد نظر بکار گرفته شوند.

در مقابل نیز ده ها تجمع و موسسه مردم نهاد که اغلب توسط جوانان هدایت می شدند پا به عرصه حیات اجتماعی و جامعه مدنی سوریه گذاشتند و تمام قد از کشور و نظام خود دفاع کردند، بویژه در اوایل شکل گیری بحران که مخالفین و معارضین در قالب راهپیمایی های اعتراض آمیز در شهرهای مختلف به تحریک افکار عمومی می پرداختند.  

حمایت های اشخاص و نهادها و سازمان های مردم نهاد به شکل های مختلفی پدیدار گردید ، عده ای از شخصیت های سیاسی و نخبگان فکری جامعه در قالب تحلیلگران عرصه های مختلف سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و امنیتی و نظامی شروع به فعالیت های تبلیغاتی به نفع نظام کردند و در کانال های مختلف ماهواره ای با شرکت در مصاحبه ها و میزگردها ، به مقابله با هجمه گسترده تبلیغاتی و رسانه ای دشمنان پرداختند.

از سویی دیگر ، برخی از بازرگانان و تجار سرشناس و شرکت های خصوصی به حمایت از سازمان های مردم نهادی که در کنار نظام و دولت سوریه ایستادند پرداختند و از برپایی کارناوال های حمایتی و راهپیمایی های گسترده در شهرهای مختلف بویژه دمشق حمایت کردند، که در خلال همین راهپیمایی ها بود که به برخی از سفارت خانه های کشورهای عربی و غربی نیز حمله شد و برخی از آن ها نیز به آتش کشیده شدند، در همین راستا دستگاه های دولتی و بالاخص حزبی نیز از ایت تحرکات حمایت کردند و بگونه ای در پشت پرده سعی کردند که تحرکات حمایتی موجود را مردمی جلوه داده و اینگونه القاء نمایند که چنین فعالیت هایی صرفا خودجوش و مردمی می باشند که البته پس از بالا گرفتن بحران ، مجددا از پنهان کاری خارج گردیده و در چارچوب فعالیت های حزبی به بسیج نیروهای خود در سطوح مختلف پرداختند.

نوعی دیگر از فعالیت ها و تحرکات غیر دولتی در بحران سوریه ، فعالیت های خودجوش مردمی بودند که در حمایت از آوارگان و جنگ زدگان بود که از شهرهای بحرانی به اماکن نسبتا امن تر پناه آورده بودند و در اوایل هنوز سازمان های حمایتی دولتی و بین المللی اهتمامی به آن ها نداشتند؛ حس یاری به همنوعان در میان اقشار مختلف جامعه از همان ابتدا آشکارا گردید و مردم ضمن پناه دادن به آوارگان و مهاجرین مناطق بحرانی ثابت کردند که در شرایط دشوار حتی با بضاعت اندک خود در فکر هم میهنان خود هستند، ایجاد اقامتگاه های موقت و جمع آوری و توزیع غذا و پوشاک بین جنگ زدگان از جمله این فعالیت ها بودند که در مراحل بعدی کم کم شاهد شکل گیری موسسات و تشکیلات مردم نهاد در این زمینه ها بودیم.

با استمرار وضعیت بحرانی و گسترش دامنه درگیری ها کم کم شاهد ورود سازمان های بین المللی از یکطرف و ظهور موسسات و نهادهای مردم نهاد از سوی دیگر بودیم ، البته موسسات دولتی همچون هلال احمر که در نوعی از شوک و تردید و عدم آمادگی قرار داشتند از رخوت و سکون خارج گردیده و به خدمت رسانی پرداختند؛ از سوی دیگر و در برخی از مناطق که تقریبا از کنترل نیروهای دولتی خارج شده بودند و در کنترل نیروهای مسلح تروریستی قرار گرفته بودند کمیته های امداد رسانی تشکیل گردیدند تا به وضعیت مجروحان و آوارگان رسیدگی گردد البته این نکته را نیز باید متذکر شد که خود این نیروها به بسیاری از مراکز درمانی و بیمارستان ها حمله ور شده و ضمن غارت این مراکز آسیب های جدی به این اماکن وارد نمودند.

با طولانی شدن وضعیت بحرانی در کشور و ایجاد تغییرات لحظه به لحظه در شرایط موجود کشور، سازمان های مردم نهاد هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی و بر حسب شرایط و اوضاع تغییر کردند ، حزب حاکم بعث برای آنکه نگاه ها و صداهای معترض در داخل و خارج را کمتر نموده و ادعا نماید که به سمت ایجاد یک جامعه مدنی و چند صدایی گام برداشته است دست به تغییراتی در نحوه فعالیت ها و حضور خود در جامعه زد بگونه ای که به اعضای بارز خود در حزب و در رده های سنی مختلف بویژه جوانان توصیه نمود تا مبادرت به تاسیس موسسات و نهادهای مردم نهاد نمایند و از چارچوب فعالیت های حزبی فاصله بگیرند البته این موسسات بطور آشکار و پنهان مورد حمایت حزب قرار می گیرند و تنها ژست موسسات غیر دولتی و غیر وابسته را به خود می گیرند بعنوان مثال به شاخه جوانان حزب بعث و برخی از اعضای فعال آن ها این امکان اعطا گردید تا با تاسیس موسسه «بصمه شباب سوریه»(اثر انگشت جوانان سوری) به میان مردم رفته و به ارائه خدمات مورد نیاز محرومان و آسیب دیدگان بپردازند که البته در کنار فعالیت های خدمات رسانی و کمک رسانی ، این موسسات فعالیت های فرهنگی و هنری و تبلیغی نیز دارند که از جمله می توان راه اندازی کارناوال های شادی و راهپیمایی های حمایت از دولت به مناسبت های مختلف در شهرهای نسبتا امن همچون دمشق اشاره نمود.

شایان یاد آوری است در ابتدا این موسسات مردم نهاد فعالیت خود را بدون کسب مجوزهای رسمی و بیشتر بر حسب رابطه آغاز کردند تا اینکه وزارت کار و امور اجتماعی دستور العملی را در سال ۲۰۱۲ صادر نمود و پیرو آن صدها موسسه جهت اخذ مجوز ثبت نام کردند که از این صدها موسسه ، تنها آنهایی توانسته اند در جامعه سوریه خودی نشان دهند که وابستگی به تشکیلات حزب بعث (بطور مستقیم و غیر مستقیم) دارند و یا از سوی موسسات و افراد خاصی حمایت می شوند؛ البته برخی از این موسسات نیز با سازمان های بین المللی همچون یونسکو و یونیسف و صندوق توسعه ملل متحد همکاری دارند و در پخش و تقسیم کمک های بین المللی به مردم آسیب دیده سوریه مشارکت فعال دارند.

برخی از این موسسات نیز در زمینه برپایی دوره های آموزشی و کارگاه های فنی و حرفه ای و همچنین فعالیت های درمانی و روان درمانی فعال شدند اما متاسفانه با گسترده تر شدن دایره بحران و طولانی شدن مدت آن روز بروز شاهد افزایش بیکاری، فقر شدید، شیوع بیماریهای مختلف همچون بیماریهای عفونی و سوء تغذیه بویژه در میان کودکان در سطح جامعه بالاخص در مناطق بیشتر آسیب دیده سوریه می باشیم که فعالیت های متعدد موسسات مردم نهاد در کنار خدمات اجتماعی دولت، پاسخگوی این حجم گسترده از دردها و آسیب ها نمی باشند.

و بالاخره اینکه در مناطق خارج از کنترل دولت و ارتش سوریه نیز برخی از سازمان های غیر دولتی و مردم نهاد بین المللی که اغلب به سرویس های اطلاعاتی کشورهای غربی متصل هستند با نام کمک رسانی به مردم آسیب دیده سوریه، فعالیت نموده که هر کدام بر حسب کشوری که آنان را مورد حمایت قرار می دهد سیاست های کاری خود را تعیین می کننداز اینرو در کنار موسسات وابسته به سازمان ملل متحد، شاهد حضور و فعالیت ده ها موسسه مردم نهاد در این مناطق و در اردوگاه های پناهجویان سوری در کشورهای مجاور می باشیم.

کد خبر 4137

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 0 =