۲۳ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۸:۱۱

جریان ها و بازیگران اصلی تاثیر گذار بر عوامل فرهنگی در فیلیپین

مقدمه:

فرهنگ یکی از دو یا سه واژه بسیار پیچیده  در زبان انگلیسی است. ( ویلیامز ۱۹۷۶ صفحه ۷۶)

پیچیدگی این لغت آن را به واژه ای بسیار حساس تبدیل نموده  است و نویسندگان مختلف برای بیان مطلب گوناگونی از آن استفاده کرده اند، بدون این که این نوشته ها با هم همگون باشند.

یکی از تعاریف ارائه شده در مورد فرهنگ اذعان می دارد که فرهنگ شامل الگوهای صریح و ضمنی رفتاری کسب شده و منتقل شده توسط سمبل ها و دستاوردهای گروه های متمایز انسانی بوده و شامل تجسم آنان از ساخته ها است. هسته مرکزی فرهنگ را رسوم و عقاید بویژه ارزشهای متصل به انسانها تشکیل می دهند،  لذا می توان گفت،

 نظام یک فرهنگ حاصل اقدامات و شرایطی است که بر این اقدامات اثر می گذارند. معنای دیگر فرهنگ، راه و روش زندگی مردم متاثر از عادات، جغرافیا، دین و تاریخ است و این که گروههای مردمی در مورد خود و تاریخ خویش  چه می اندیشند ؟   سئوال دیگری در برابر این سئوال قرار دارد، که آن ها چه کسانی هستند ؟ و هویت پاک نشدنی آنان که ریشه در قومیت، زبان و نژاد آنان دارد چیست؟ این الزامات خود را در شمای ادبیات و هنر نشان می دهند که برترین آن ها هنر، موسیقی، رقص، معماری و هنر های تجسمی است. یکی دیگر از تعاریف فرهنگ عبارت است از برآیند رفتار مردمی که دارای هویتی جمعی برای خویش هستند.

شاید بهتر باشد بگوئیم، فرهنگ پنجره ای است که مردم می توانند از آن طریق خود را تماشا کرده  واقعیت ها را ملاحظه کنند  و دیگران نیز از طریق همین پنجره می توانند آن ها را دیده و تفاوت آنان را با دیگران تشخیص دهند.

با مرور عواملی که موجب تغییرات در فرهنگ فیلیپین شده اند در می یابیم که باید به آن دسته از تغییراتی توجه کنیم که در اثر متغیر های فرهنگی مختلف جامعه فیلیپین بو جود آمده و می آیند.

از جمله اقداماتی که پاسخی مناسب بدست می دهد جمع بندی عواملی است که  در انتخابات ( اخیر)  ریاست جمهوری فیلیپین شاهد آن بودیم. انتخابات سال ۲۰۱۶ میلادی نه تنها سنجش افکار مردم در مورد کاندیداهای مختلفی بود که بدنبال کسب بالاترین مقام ( اداری) در این کشور بودند بلکه، تبیین کننده حقایقی پیرامون فرهنگی پویا بود.

"تغییرات در راه است" ، این شعار آقای " رودریکو دوترته" شهردار شهر داوائو بود که در نهم ماه مه ۲۰۱۶ با کسب بیشترین آراء به عنوان شانزدهمین رئیس جمهور فیلیپین برگزیده شد.

از نخستین روز آغاز ریاست جمهوری، مبارزات برای تغییر و شکل دهی مجدد به امور اجتماعی به سَمت و سوئی کشیده شدند که مسائل اجتماعی و در نظر گرفتن اولویت ها چه صحنه های داخلی و خارجی را مد نظر قرار می داد. پرزیدنت دوترته  در هشتمین ماه تصدی خود  در پست ریاست جمهوری در یک نظر سنجی که توسط موسسه "پالس آسیا"  به عمل آمد علیرغم جَدل ها  و بگو مگو های فراوان در مورد او و هیئت حاکمه اش به عدد بالای هشتاد و سه درصد دست یافت و نتایج حاصل از این نظر سنجی نشان داد که اکثریت فیلیپینی ها اقدامات او را مورد تائید قرار می دهند. این امر اگر چه در ظاهر صرفا سیاسی و یک بُعدی به نظر می رسد اما  تلویحاً نشانگر آغاز تغییرات فرهنگی است.

در عین حالی که فرهنگ خود یک مقوله پیچیده ای است  واژه فیلیپینی نیز خود از زوایای ژنتیکی و زبانشناسی بحث انگیز است. دکتر "مایکل دی پروگانان" از متخصصان ژنتیکی در زمینه یافتن یک تعریف هم آهنگ در مورد ( دی – اِن – آ ) فیلیپینی ها با مشکلاتی روبرو است. در راستای ریشه قوم فیلیپینی آن چه که گفته می شود تعریف عمومی است که خداوند اصل آن ها را از گِل آفرید و در کوره پخت که تعریفی عادی است و این که آن دسته که در کوره کمتر ماندند سفید پوست و آندسته که بیشتر ماندند سیاه پوست شدند که حتی چنین عقیده ای نیز پاسخگوی رنگ پوست فیلیپینی ها نیست که تمایل به قهوه ای دارند. از زاویه دید زبانشناسی نیز این بحث مطرح است که چرا هجی واژه فیلیپینی و فیلیپین به عنوان نام یک کشور با هم متفاوت هستند. شاید عمده دلیل آن نام این مجمع الجزایر است که در آغاز و در سال ۱۵۴۰ میلادی  از سوی اسپانیایی ها " ایسلاس فیلیپیناس " نامیده شد و در دهه ۱۸۸۰ میلادی بود که اسپانیایی های متولد شده در فیلیپین "فیلیپینو " (Filipino)  نامیده شدند و از آن پس این واژه برای دیگران نیز به کار رفته و همگانی شد.  قبل از آن فیلیپینی های بومی از سوی اسپانیایی ها  ایندیوس" Indios " نامیده می شدند و از میان همین توده ها بود که ملی گراها با همت  Andres Bonifacio  از مبارزان آن زمان فیلیپین  بتدریج سر در آوردند و در دوره شورش ها بر علیه اسپانیا در سال ۱۸۹۸  واژه (Filipino) به همه فیلیپینی ها اطلاق و آمریکایی ها نیز همین نام را بکار بردند اگر چه  آنان بعدا به فیلیپینی ها خیانت کرده و فیلیپین را پس از اسپانیا به مستعمره خود تبدیل نمودند،  اما نام این مجمع الجزایر که عنوان خود را در زمان فتح اسپانیا از آن ها گرفته بود همچنان باقی ماند زیرا بیشتر جنبه مفهومی داشت.

انجمن تاریخ در آمریکا برای “Filipinos; تعریف زیر را ارائه نموده است:

فیلیپینی ها مردمی شرقی هستند که برای قرن ها در تماس با تمدن غربی بوده اند.

پرزیدنت " سرجیو عثمه نیا" رئیس جمهور اسبق فیلیپین، این تعریف را به گونه ای  دیگر تایید و اظهار داشت، " فیلیپینی ها در خانه آداب و رسوم شرق و غرب را هر دو بکار می برند " ا و تاکید کرد، این مردم غربی ترین شرقی و شرقی ترین غربی هستند و غرب و شرق در زندگی آن ها به هم می رسند.

با توجه به  تعریف فرهنگ به عنوان برنامه ریزی جمعی اذهان، و نظر به عوامل مهمی که بر شکل گیری و تغییر فرهنگ فیلیپینی ها تاثیر گذاشته اند  می توان به پاسخ این سئوال دست یافت که ، " یک فیلیپینی کیست؟ "

فرهنگ آسیب دیده :

در سال ۱۹۸۷ میلادی مقاله ای در مجله آتلانتیک به چاپ رسید که سر و صدای زیادی به پا نمود. در این مقاله به قلم " جمز فالوز" آمده بود، آنچه کشور ثروتمندی مانند فیلیپین را فقیر کرد، فرهنگ آسیب دیده این سرزمین بود. نویسنده در آن مقاله خاطر نشان کرد، بسیاری از آگاهان بویژه در آمریکا بر این باور بودند که ظهور حکومتی به ریاست خانم " کورازون آکینو" نوعی طلیعه خوش آهنگ برای فیلیپین محسوب می شود زیرا  همه بدی ها به حکومت مارکوس ( رئیس جمهور سابق فیلیپین)  و همه خوبی ها به خانم آکینو ( همسر سناتور بنیگنو آکینو  که در بازگشت از تبعید ترور شد) نسبت داده می شوند و آغاز دمکراسی در این ناحیه از جهان به چشم می خورد و تنها کاری که باید مردم این کشور انجام دهند جمع و جور کردن اوضاع، حمایت از آکینو در برابر کودتا های نظامی و حل مشکلات باقی مانده از زمان مارکوس است.

این نویسنده پس از دو هفته اقامت در فیلیپین اظهار داشت، آن چه تصور می شد با واقعیت هائی  که در برابر فیلیپین قرار داشت تفاوتهای زیادی داشتند. او اذعان داشت، آمریکایی ها علاقه دارند این گونه فکر کنند تنها مستعمره ای که ما داشتیم، کشوری که سازمان هایش مانند سازمان های ماست و هنوز هم بر ادامه روابط با ما عمیقا علاقه نشان می دهد در زیر پر و بال ما در حال پیشرفت است. اما به دلایل گوناگون و بیشتر از آنچه مارکوس و ایادی او انجام داده و اموال این کشور را به سرقت بردند چنین نیست و کشور های اطراف مانند ژاپن، کره، تایوان، هنگ کنگ و سنگاپور بخاطر آثار فرهنگ بر اقتصادشان به نمونه های زبانزد جهان تبدیل شدند و علیرغم نداشتن منابع طبیعی غنی همانگونه که رهبران آن ها بارها تذکر داده اند بخاطر مطالعات پیگیر و کار سخت و مداوم پله های ترقی را پیمودند.

متاسفانه مردم فیلیپین این گونه برداشت نادرستی دارند که فرهنگ می تواند یک کشور غنی را به فقیر تبدیل کند، البته نقاط دیگری نیز در جنوب شرقی آسیا مانند ویتنام و کامبوج هستند که زندگی کردن در آن ها دشوار است اما مکان های محدود دیگری هستند که فرهنگ علاوه بر سیستم سیاسی کمونیست عامل اصلی پیشرفت آنان محسوب می شود. بحث بر سر فرهنگ فیلیپین است که نوعی مانع محسوب می شود اما چه فرهنگی؟ فرهنگی که در اثر روابط طولانی با آمریکا به شدت چکش کاری شده ؟ و در نتیجه یکی از کشورهای غیر کمونیست جنوب شرقی آسیا محسوب می شود که از نظر سطح استاندارد زندگی پایین تر از دیگران است؟

البته تعدادی نیز هستند که مخالف دیدگاههای مطرح شده از سوی " جمز فالوز" هستند. از جمله دلایل مطرح شده این است که این نویسنده مانند یک چتر باز تنها ۶ هفته در فیلیپین فرود آمد و لذا نمی تواند تحلیلی عمیق از شرایط فیلیپین داشته باشد. اما به هر حال موارد صحیح و قابل تاملی در گفتار او آمده است و این که فرهنگ این کشور آسیب دیده و باید کاری در مورد آن انجام  داد.

فرهنگ فیلیپین در یک نگاه :

فرهنگ فیلیپینی آن گونه که عموم به آن معتقد هستند، مجموعه ای از فرهنگ های  شرق و غرب است. آداب و سنن فیلیپینی ها تاثیرات گسترده ای را از استعمار گران در طول تاریخ پذیرفته است. استعمار فیلیپین توسط اسپانیا در واقع از مکزیک به این جا آمد و قریب به ۳۵۰ سال دوام یافت، لذا حضور قوی نفوذ اسپانیا در جنبه های مختلف فرهنگی مردم فیلیپین به خوبی آشکار است. زبان این سرزمین که بطور عموم " تاگالوگ" نامیده می شود، بسیاری از لغات و واژه های خود را از زبان اسپانیایی وام گرفته است. فیلیپینی ها در مجموع مردمی مذهبی بوده و بسیاری از جشن ها در این کشور آمیخته ای از دین مسیحیت، "پی گن"  و دیگر ادیان بومی است. به طور مثال هر ساله در سراسر نقاط کشور جشن های عمده ای برگزار می گردد که به " فیه ستا" مشهور هستند و طی آن ها یاد و خاطره قدیسین ( که اکثریت بالای آن ها وابسته به مسیحیت هستند مترجم)  منصوب به آن شهر، ناحیه یا دهستان گرامی داشته می شوند. جشن های فصول سال همراه با جشن های کلیسا گرامی داشته می شوند و در آن جشن ها راهپیمایی های خیابانی به احترام فرد مقدس منصوب به آن ناحیه بر گزار و انفجار ترقّه و آتش بازی،  زیبا رویان هر منطقه در سنین مختلف را همراه با رقص های متنوع دنبال می کنند، در برخی مناطق خروس بازی بخشی از برنامه های تدوین شده در جشن ها است.

در عین حالی که نفوذ فرهنگ اسپانیا به سهولت در صنایع دستی و آداب و رسوم دیده می شوند، نفوذ آمریکا نه تنها در پیکره ساختار دولت بلکه در سیستم آموزشی و استفاده از زبان انگلیسی به عنوان زبان واسطه در مکاتبات رسمی (کاملا)  مشهود است که از آن جمله، می توان به نفوذ فرهنگ آمریکایی در چگونگی استفاده از قهوه و غذاهای آماده و علاقه به روند فرهنگ آمریکایی اشاره نمود. استفاده ار کوکا کولا، مک دو نالد، لی وایز و دیگر محصولات با مارک آمریکا به بخشی از زندگی مردم  فیلیپین تبدیل شده اند.

به هر حال مهمترین روانشناختی تجربیات تاریخی و معاصر فیلیپین  نشانگر وجود ذهنیت استعماری یا تظلم داخلی در میان این مردم این سرزمین است.

برخی از مواردی که تجلی این ذهنیت را به ثبوت می رسانند عبارتند از:

استفاده گسترده از مواد آرایشی سفید کننده پوست و وجود گسترده کلینیک های سفید نمودن پوست در این کشور است. از مردان و زنان زیبا مانند هنرپیشه گان و دیگر افراد مشهور برای تبلیغات وسیع محصولات سفید کننده پوست استفاده می شود. به کودکان همواره توصیه می شود در معرض نور خورشید قرار نگیرند تا تیره تر نشوند و بسیاری از مردم فیلیپین محصولات وارداتی خارجی را بر محصولات ساخت داخل ترجیح می دهند.

بسیاری از فیلیپینی آمریکایی های مقیم آمریکا ، به تمسخر آندسته از مردم این سرزمین می پردازند که انگلیسی را با لهجه فیلیپینی صحبت می کنند. خیلی از آنان که مقیم آمریکا هستند، سعی در پنهان کردن ملیت خود کرده و خود را دو رگه یا چند رگه معرفی و تعدادی از آن ها نیز مردم فیلیپین و هر چه در این کشور است را در رده های پایین " جهان سومی"  دسته بندی می کنند.

نفوذ چین نیز در فرهنگ  فیلیپین گسترده است. یکی از مظاهر آن نزدیکی هسته های خانوادگی به یکدیگر در این  کشور حتی بعد از بزرگ شدن و صاحب فرزند شدن فرزندان آن ها است.. احترام به بزرگتر ها نیز امری مقدس شمرده می شود. غذا های چینی نیز بخشی از فرهنگ فیلیپینی ها شده اند از آن جمله، " پَن سیت"، " شُوپائو"، " شیو مائی"، " هُو پیا" و دیگر مخلفات مربوط به غذاهای چینی.

چینی ها به خاطر سخت کوشی همراه با شم تجارت و کار مداوم برای دست یابی به موفقیت در سرزمین غیر از خاک خویش در حال حاضر صاحب مراکز تجاری مهمی در فیلیپین  بوده و بر اساس اعلام مجله " فوربس"  قریب به چهل نفر از پنجاه نفر ثروتمندان این کشور فیلیپینی چینی هستند. تُجار چینی معمولا نسبت به تاسیس شرکت های بزرگ خانوادگی اقدام و اجناس مورد نیاز جامعه را از مرحله تولید تا توزیع و فروش در کنترل خویش داشته و دارای جایگاهی ویژه در ساختار قدرت در فیلیپین هستند.

از ویژه گی های دیگر تاثیر گذار بر امور فرهنگی در این سرزمین، وجود خانواده ها با قدرت سیاسی، افراد وابسته به امور دینی مذهبی و گروههایی هستند که نبض های قدرت و نفوذ را در اختیار دارند. از زمانی که اسپانیایی ها تسلط خود بر این سرزمین را به آمریکا واگذار کردند، کلیسای کاتولیک رومی منافع فراماسون های اسپانیایی را در دست گرفت که در این زمینه "سی بی سی پی"  ( کنفرانس اسقف های کاتولیک فیلیپین)  از طریق بررسی های موشکافانه، نقش عمده ای را در این زمینه ایفا نمود و ارباب سیاست نیز با مشورت ها و تبادل نظر نسبت به وضع قوانینی برای امور تجاری و  سرمایه گذاری اقدام نمودند و در این راستا خانواده های تجار به قدرت های مالی بالایی دست یافتند بطوریکه بر وضع قوانین مفید برای منافع خود تاثیر گذاشته و امپراطوری های تجاری خود را هر چه بیشتر گسترش دادند.

اقدام به خرده فروشی یکی از خصوصیات مختص فیلیپینی ها ست، که از آن جمله می توان به فروش اقلامی مانند غذا، شامپو، صابون، فروش نسیه  چار ج تلفن همراه، سیگار و غیره اشاره نمود که در دسترس هستند و اگر چه در بلند مدت چنین خرید های گرانتر از خرید عمده است اما این اقدام به خاطر کمبود منابع مالی در میان خانواده ها (بویژه در محله های فقیر نشین مترجم) مرسوم است.

بسیاری از فیلیپینی ها در راستای کسب درآمد بیشتر و بهبود شرایط اقتصادی خود راهیِ بازار های بین المللی کار شده و یا مبادرت به مهاجرت به سرزمین های دیگر می کنند،  اقدامی که سبب بو جود آمدن پدیده ای به نام کارگران ما وراء بحار شده است ( که دولت – مترجم)  به آن ها لقب قهرمانان فیلیپین داده است زیرا علیرغم تحمل مشکلات فراوان منبع بسیار بزرگی برای ورود ارز به کشور هستند و جامعه به این گونه افراد و فیلیپینی هائی که موفق به ازدواج با خارجیان می شوند به چشم افراد مرفه نگاه می کند.

نفوذ اسلام در این سرزمین، بیشتر در جنوب این مجمع الجزایر  یعنی میندانائو مشهود است که اکثر طوایف مسلمان این کشور بر طبق آداب و سنن ویژه خویش زندگی می کنند. امروزه با گذشت زمان و با تشَرُف افراد بیشتری به دین اسلام برخی از جشن های مسلمانان از جمله عید فطر و عید قربان در فیلیپین تعطیل عمومی در سراسر کشور  به حساب می آیند.

موسسات و نحله های تفکر فرهنگی آن ها :

امروزه پس از گذشت صد ها سال استعمار اسپانیا و سلطه کلیسای کاتولیک  بر این سرزمین، فیلیپین خود را رسما کشوری سیکولار می داند، امری که در قانون اساسی این کشور بر آن تاکید شده و دین را جدای از سیاست می داند اگر چه این کشور عمیقا یک کشور کاتولیک مذهب است.

فیلیپین به عنوان کشوری مسیحی در آسیا (تیمور شرقی دیگر کشور مسیحی است که از نظر مساحت و جمعیت بسیار کوچکتر از فیلیپین است) و فیلیپینی ها که بعضا خود را برادر کوچک قهوه ای پوست آمریکا بر می شمارند، باعث شده اکثر فیلیپنی ها خود را نزدیک به غرب در مقایسه با همسایگان آسیایی خود محسوب کنند. برای درک بیشتر این حقیقت لازم است به موارد زیر توجه شود.

۱-کلیسای کاتولیک رومی:

اسپانیا پس از درگذشت  "ماژلان" ( کاشف فیلیپین –مترجم)  ، " میگل لوپز  دی لگاسپی" را به جانشینی او برگزید. او از "اسپانیای نو " که در حال حاضر مکزیک نامیده می شود به شهر سیبو ( واقع در مجمع الجزایر ویسایا – مترجم) اعزام کرد، شهری که اسپانیا مسیحیت و استعمار  فیلپین را از آن جا آغاز نمود. لگاسپی نخستین مجموعه دائمی اسپانیایی نشین را در سال ۱۵۶۵ میلادی در آن شهر مستقر نمود.

با گذشت قریب به پانصد سال از ورود اسپانیا در این مجمع الجزایر،  مسیحیت نفوذ قابل ملاحظه ای را در جامعه فیلیپین باقی گذاشت و لذاست که فیلیپینی ها علاقه مند هستند کشور خود را بجای"مروارید شرق"  تنها کشور مسیحی آسیا بنامند.

مسیحیت در حال حاضر ۹۴ درصد کُل جمعیت صد و چند میلیونی فیلیپین را پوشش می دهد ( تعداد جمعیت در حال حاضر ۱۰۸ میلیون نفر تخمین زده می شود – مترجم)  که ۸۶ درصد آنان کاتولیک رومی و۶ درصد متعلق به فرقه های مسیحیت محلی بوده و ۲ درصد نیز به پروتستان تعلق دارند.

کلیسای کاتولیک رومی فیلیپیبن از نظر نفوذ با درصد بالایی از رقبا جلوتر بوده و موسسات مختلف از جمله کلیساها، مدارس،  بیمارستانها و سایر ارگان های وابسته به کاتولیک رومی به واسطه بالغ بر ۱۲۰۰۰ (دوازده هزار)  کشیش و راهبه کنترل گسترده ای بر موسسات سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی این سرزمین دارند. 

کلیسای مادر یعنی کلیسای کاتولیک مانیل سرمایه هنگفتی از جمله اوراق قرضه، سپرده ارز خارجی و ارز خارجی در بازارهای بورس دارد به طوری که یکی از ثروتمند ترین کلیساهای کاتولیک جهان است.

فرهنگ مسیحیت در فیلیپین به گونه ای با برخورد تاریخی مردم با " مسیح" عجین شده است زیرا فیلیپینی ها مدعی اند که با مسیح ملاقات نموده و پاسخ او عامل برخوداری از چنین تجربه زندگی کاتولیکی برای آنان شده است. شخصیت های اصلی ماوراء این باور به عنوان یک واقعه و  فرایند تاریخی، مسیحیان اسپانیایی هستند که مسیحیت را به فیلیپین آوردند.

پدر روحانی " هوزه گُوتای" در یکی از نوشته های خود تحت عنوان " معنویت اسپانیایی کاتولیک چیست؟ " خاطر نشان کرده است، بومیان (فیلیپین) قبل از آمدن اروپایی ها به سرزمین هایشان معنویت خاص خود را داشتند، آنها دارای معابدی به منظور پرستش خدایان و الهه ها بوده،  آداب و رسوم مذهبی و مروجین مذهبی بومی داشته و به عالم پس از مرگ و آفرینش و غیره اعتقاد داشتد و سال ها قبل از ورود اسپانیائیها سخن از مواجهه با امور الوهیت می زدند. اما میسونر های مذهبی بر آنان وارد شدند و دریافتند مسیحیت عامل بسیار مواثری برای پیوستن بومیان به فرهنگ اسپانیایی است. علاوه بر آن مسیونر های مذهبی خود دست پرورده شورای "ترنت" و کسانی بودند که خود را نمایندگان بخش اصلاحات کاتولیک در قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی معرفی می کردند. هدف آنان سازمانبندی مجدد سیاسی، اقتصادی و مذهبی مستعمرات بود البته برای فیلیپینی ها نیز نقش مکمل در نظر گرفته شده بود که عبارت بود از، تطبیق خود با تغییرات ایفا شده از سوی اسپانیا یی ها و ابراز علاقه به دین و فرهنگ وارداتی جدید .

این امعان نظر نشان از علاقه بومیان مجمع الجزایر به نفی رسوم تاریخی خویش داشت که یا باید بر آن بمانند و جان خویش را از دست بدهند و یا این که به مسیحیت بگروند.

در راستای پاسخ به سئوالاتی از این قبیل که چرا فیلیپینی ها عموما دیدگاههای محدودی در زمینه تاریخ خویش دارند ؟ و شرح این که چگونه مردم "مورو" ( ساکن میندانائو – مترجم) علیه اسپانیا ئیها و استعمار آنان مقاومت کردند؟ مراجعه به نوشته های "جان لیدی فیلانز"  تاریخدان آمریکایی با عنوان " القاء و اِعمال مسیحیت در فیلیپین" کمک شایانی را به ما می کند.

"فیلانز " اذعان می دارد، مسیونر های اسپانیایی خود را سربازان عیسی می پنداشتند که با سلاح معنوی جنگی به مبارزه علیه استبداد شیطانی کفار می رفتند و کار خود را به عنوان غلبه معنوی بر اذهان و قلوب بومیان تفسیر می کردند که به این ترتیب مکمل و توجیه کننده فتح نظامی آنان بود.

این مسیونر ها به خاطر عیسی مسیح آماده اشغال جهان بودند، در حالی که فتح دنیوی با نیروی سلاح بدون فتح معنوی از طریق نیروی کلام خداوند هیچ توجیهی نداشت. شعار آنان این بود، " پادشاهی شیطان باید ویران شده و پادشاهی مسیح تاسیس شود. مسیونر ها به این نتیجه رسیدند که موعظه انجیل به بومیان باید از طریق گویش حقایق مطلق و کامل انجام شود.

این تحرک فرهنگی عمیقا در روح و روان فیلیپینی ها رخنه کرد و آنان را به رعایت احترام بی قید و شرط  به استعمارگران واداشت و کار تا آنجا پیش رفت که غیر مسیحیان بویژه آنان که در برابر این تهاجم فرهنگی ایستادگی کردند بویژه مسلمانان شرور و فاسد نامیده شدند.

با مدد از همین دکترین فکری و سوء استفاده از کلیسا، کلیسای کاتولیک رومی که وارث ثروت جمع آوری شده از فرقه های مختلف اسپانیایی بود، منافع خود را با موفقیت از طریق ادامه شرایط موجود حفظ کرد.

با آغاز حکومت عده معدودی از مُتمولین و فرهیخته گان به عنوان استعمارگران و همکاران مذهبیون، هیچ تغییری مگر به رای آنان قابل تغییر نبوده است و به همین دلیل علیرغم نادیده گرفتن مقررات قانون اساسی سال ۱۹۸۷ میلادی  از سوی کلیسا (  دخالت در امور سیاسی مملکت – مترجم)  این اقدام هرگز زیر سئوال نرفته است. و اگر چه بر اساس مقررات قانون اساسی،  کلیسا و دولت از یکدیگر جدا هستند( ماده ۲ بند ۶) دخالت های سیاسی کلیسا در امور کشور همچنان ادامه دارند.

۲-سفیدی و انگلیسی:

از آغاز تاکنون، سیستم آموزش در فیلیپین همواره به عنوان ابزاری برای آرام کردن کسانی به کار رفته است که از آزادی جدید بدست آمده خود از اشغالگرانی که به عنوان هم پیمانان نامیده شده اند تلاش کرده اند. ( مراد آمریکائی ها – مترجم) آموزش فیلیپینی ها در زمان استعمار آمریکائی ها وسیله ای برای رسیدن به سیاست های استعماری آنان بود و فیلیپینی ها به گونه ای تربیت می شدند که مستعمره خوبی باشند. فکر های جوان باید به گونه ای شکل می گرفت که مطابق با افکار آمریکائیها باشند . عقاید بومی فیلیپنی ها به آهستگی ریشه کن شدند تا به این ترتیب آخرین سنگر های مقاومت برچیده شوند. از سیستم آموزشی به گونه ای بهره برداری شده است که مردم را که در اثر بیداری ملی گرایی قدرت خارجی را بیرون راندند ( آسپانیائی ها– مترجم) به سوی قدرت آقا با لاسر های جدید ( آمریکا – مترجم) جلب نماید. معرفی سیستم آموزش آمریکایی به عنوان ابزاری برای شکست ملی گرایی پیروز بکار رفته است. "چاراز بورکر الیوت"  در کتاب خود با عنوان فیلیپین می نویسد ... برای بسیاری از آمریکائیها، این که زبان دیگری جز زبان نقش بسته بر روی پرچم آمریکا مورد استفاده قرار گیرد، امری پوچ و بی معنی محسوب می شود. اما در مدارس هند و دیگر مستعمرات سابق انگلستان عموما از زبان های بومی در مدارس ابتدایی استفاده می شد که  امری مرسوم است، اما در مدارس فیلیپین بر اثر فشار آمریکا از زبان فاتحان بر علیه مردم بی دفاع استفاده شد. لذا با توجه به یک چنین سیتم آموزشی که بر اساس تفکرات آمریکائی ها تنظیم شده بود، امکان ادامه آموزش تنها تحت راهنمائی های معلمین آمریکایی امکانپذیر بود نه معلمین فیلیپینی که خود با روش های اسپانیایی آموزش دیده و از زبان انگلیسی بدور مانده بودند... در همین راستا بی درنگ برنامه هایی برای ثبت نام ارتش کوچک معلمین در آمریکا به مورد اجرا گذاشته شد. در آغاز نسبت به تشکیل گروهان هایی اقدام اما به فاصله کوتاهی به گردان تبدیل شدند. واحد حمل و نقل " توماس" برای این منظور در نظر گرفته شد و در ماه جولای ۱۹۰۱ میلادی سفر دریایی خود را از سان فرانسیسکو با تعداد ۶۰۰ نفر معلم آغاز و این اقدام که در واقع حرکت ارتش اشغالگر دوم آمریکا محسوب می شد، یکی از مهمترین  مراحل حمل و نقل دریایی آن زمان به شرق محسوب می شد.

اهمیت کاربرد آموزش و پرورش به عنوان یکی از ابزار استعمار هیچگاه از سوی آمریکایی ها دست کم گرفته نشد. این مطلب به خوبی در قانون "جونز" که استقلال داخلی بیشتری به فیلیپینی ها داد مستطر است. اگر چه خدمات دولتی فیلیپینی شد و مردم فیلیپین خود را برای اداره حکومت آماده  کردند اما دپارتمان آموزش در فیلیپین هرگز بدست هیچ فیلیپینی سپرده نشد و این آمریکایی ها بودند که همواره ریاست آن را بر عهده داشتند. حصول اطمینان از این مسئله در ماده ۲۳ قانون "جونز" آمده بود که تاکید شده است، ... ریاست دپارتمان آموزش همواره از سوی رئیس جمهورو با توصیه و مشورت مجلس سنای ایالت متحده آمریکا تعیین می شود و معاون فرماندار مجمع الجزایر فیلیپین که باید در خالی بودن پست فرماندار کل یا برکناری موقت، استعفا یا عدم توانایی او  در اجرای وظایف محوله، جریان امور را در دست گیرد، ریاست دپارتمان اجرایی تحت عنوان " دپارتمان آموزش عمومی"  را بر عهده  خواهد داشت که شامل دفتر آموزش، دفتر امور بهداشت و دیگر وظایف اجرایی فرماندار کُل است.... .

تا سال ۱۹۳۵ میلادی ریاست دپارتمان آموزش کشور بر عهده آمریکایی ها بود و زمانی که فیلیپینی ها در دولت مشترک المنافع جریان امور را در دست گرفتند، نسل دورگه آمریکایی – فیلیپینی بوجود آمده و در صحنه بودند و دیگر نیازی به آمدن آمریکاییها از آن سوی دریاها نبود زیرا یک نسل اسیر شده در میان بودند که به مثابه آمریکائیهای کوچکتر فکر کرده و عمل می کردند.

البته این امر به این معنی نیست که آموزش های آمریکائیها حامل هیچ گونه ارزشی نبود. فیلیپینی ها تا حد مورد نیاز سواد زبان انگلیسی را کسب کرده و توانستند مردان و زنان بیشتری را سواد بیآموزند، آن ها جهان خارج از سرزمین خود بویژه آمریکا را بهتر شناختند و اگر آموزش گسترده نوع آمریکایی با هدف پیشبرد سیاست های استعماری آن ها نبود، خود برکتی محسوب می شد.

ولی متاسفانه موفقیت در آموزش برای فیلیپینی ها یک سِلاح  قوی و مداوم برای ادامه استعمار غرب بود و آشنایی آن ها با جلوه های انگلیسی عامل تسلیم روح فیلیپینی شد. داستان های مربوط به "جورج واشینگتن" و " آبراهام لینکولن" ( روسای جمهور پیشین آمریکا – مترجم) باعث گردید فیلیپینی ها ملی گرایان خویش را فراموش نموده و به تاسی و پیروی از دیدگاههای آمریکائیان، قهرمانان خود را  ، به چشم غارتگران بنگرند. و بدین ترتیب چشم انداز فیلیپینی ها در مورد آینده خود تحریف شد .

تسلیم مبارزان گروه " کاتی پونان" ( در تاریخ این کشور بسیار ویرانگر محسوب می شود – مترجم) در مقایسه با تسلیم نهایی مردم فیلیپین  جزئی بود زیرا آخرین سنگر های دفاعی آنان را فرو ریخت.

 دکتر "چستر هانت" شرح این تسلیم را این گونه تشریح کرده است:

... تسریع در اجرای برنامه های فرهنگی که توام با پذیرش نسبی و سریع فرهنگ آمریکایی بود نقش خود را ایفا کرد و در مجموع عامل کسب احترام برای آمریکایی ها  در میان فیلیپینی ها گردید ...

نتایج بدست آمده هنوز هم ادامه دارد و حاصل تعلیم و تربیت ابتدایی در چارچوب استعمار آمریکا باعث شده است که از گذشته تا کنون هر باری تضادی میان اهداف فیلیپینی ها و آمریکایی ها بو جود آمده ، مراکز آموزشی این کشور مردم را به سوی منافع آمریکا سوق داده اند.

از سویی علیرغم اهداف عالیه اعلام شده از سوی آمریکا مبنی بر این که فیلیپین را از خود دانسته و از آن حمایت و حفاظت می نمایند، واقعیت این است که بر مردم فیلیپین غلبه کرده اند و زندگی ملی آنان به گونه ای تنظیم شده که برتری و استیلای آمریکا همچنان باقی بماند.

عوامل عمده در  شکل گیری آموزش در فیلیپین به گونه ای دخیل هستند که عامل حفظ و توسعه کنترل فرهنگ آمریکایی در این کشور باشند و لذا در ظاهر گناه تخریب فرهنگ فیلیپین بر گردن آن ها نیست. زیرا این فرهنگ فراگیر به گونه ای تعبیه شده است که بر مردم غلبه دارد و الگوی آموزش و پرورش خواسته و یا نا خواسته نگرشی را بو جود آورده که همخوان با استیلاء است. چنین تفکری با اشغال گری آمریکا همنوایی دارد

نژاد بدور از ریشه::

نخستین و شاید مهمترین اقدام در راستای  بکار گیری طرح تبدیل آموزش به عاملی در خدمت اجرای سیاست استعمار، اتخاذ تصمیماتی  مبنی بر استفاده از زبان انگلیسی به عنوان زبان آموزش بود. از انگلیسی به عنوان گُوه ای برای ایجاد فاصله میان فیلیپینی ها و گذشته آن ها و سپس جدا سازی فیلیپینی های تحصیل کرده  از هموطنان آن ها استفاده شد. در عین حال انگلیسی جهانی جدید و بیگانه را به فیلیپینی ها معرفی نمود.

فیلیپینی ها از طریق کتب درسی آمریکایی بکار گرفته شدند، نه تنها شروع به یادگیری زبان جدیدی نمودند بلکه با راه و روش زندگی جدید که با آداب و سنن اصلی آنان بیگانه اما در عین حال مانند آدمکی شبیه به فرهنگ خود آنان شکل داده شده  بود آشنا شدند. این آغاز مرحله آموزش و پرورش آنان بود. همزمان آغاز آموزشی غیر خودی بود که به آنان آموزش فیلیپینی بودن را آموزش نمی داد بلکه آموزش استعماری بود ولذا فیلیپینی ها می باید از اهداف ملی گرایی خود چشم پوشیده و  استعمار شده خوبی شوند. تبدیل شدن به یک مستعمره ایده آل، تبدیل شدن به نسخه دوم آنان بود، پیروانی  همرنگ با تقدیری جدید. به این ترتیب یک فرد باید گذشته خویش را فراموش کرده، ملی گرایی را کنار بگذارد تا صلح آمیز زندگی نماید اگر چه تحت لوای استعمار گران احساس راحتی نکند.

نسل جدید فیلیپین زندگی قهرمانان آمریکایی را درک نمود، آهنگ های آمریکایی خواند و برف و بابانوئل را در تصورات خویش مشاهده نمود.

نسل جدید فیلیپین که رهبران ملی گرا، آنان را "جیپ نی" سوار مثال زده اند، به عنوان زیر دست و مجرم تلقی شدند. زندگی قهرمانان فیلیپینی آموزش داده شد اما بدون محتوای ملی گرایی آن ها. اسپانیا مخوف و آمریکا نجات دهنده معرفی شدند.

بی رحمی های آمریکائیان در خلال جنگ های آمریکا و فیلیپین از جمله، شکنجه با آب و ایجاد مراکز تجمع مردم هنوز هم در لابلای تایخ فیلیپین به روشنی  به چشم می خورند .

( در اجرای مرحله شکنجه با آب به قربانی آنقدر آب خورانده می شد تا در اثر افراط در آشامیدن آب مسموم شود  و در زمینه ایجاد مراکز محدود تجمع مردم نیز، در زمان تصدی ژنرال " بل" مسئول امور نظامی وقت آمریکا به عده زیادی از مردم منطقه باتانگاس واقع در ۷۰ کیلومتری جنوب غرب مانیل دستور داده شد در مدت کوتاهی کلیه مایملک خود را جمع و به کامپ کوچکی منتقل کنند. هر وسیله ای که تا زمان معینی بیرون می ماند سوزانده شده و هر فردی خارج از کامپ می ماند و حتی بخشی از بدن او بیرون بود بازداشت و به بهانه های مختلف اعدام می شد. سربازان آمریکایی تعدادی از رهبران برجسته آن زمان منطقه را که در داخل کامپ گرد هم آمده بودند را نیز برای ایجاد ترس میان دیگر رهبران آزادی طلب فیلیپین اعدام کردند مترجم).

در واقع یک آموزش واقعی نمی توانست در چارچوب جدید شکل گیرد زیرا برای رسیدن به هویت واقعی فیلیپینی باید به اقداماتی مغایر با قدرت آمریکایی ها دست زد که امکان نداشت.

لذا گذشته فیلیپینی ها که در بیش از سه قرن استیلای اسپانیا بصورتی نسبی به ویرانی کشیده شده بود در تحت لوای آمریکایی ها به عنوان رقبای  اسپانیائیها نیز شادی بخش نبود و تاریخ نیاکان فیلیپینی ها به گونه ای بود که گویا به عنوان غریب و بیگانه در این سرزمین می زیستند و این در حالی بود که مردم فیلیپین بدون اتکاء به بیگانگان در کنار هم زندگی می کردند . اما نوشته های باقی مانده در مورد آنان به گونه ای است که آنان را گردشکرانی در سرزمین غریب نشان می دهد.

در حال حاضر فیلیپینی ها در خطر تهاجم از سوی گارد ملی اسپانیا نبوده و با  تفنگ های سر پر سربازان آمریکایی روبرو نیستند اما در برابر ظلم استعمار نو تسلیم هستند. استعمار نو " نئو کلونیالیزم" در فرهنگ لغت " مریم – وبستر"  به معنای اقدامات اقتصادی و سیاسی تعریف شده است که قدرتهای بزرگ مستقیم یا غیر مستقیم از طریق آن ها  نفوذ خود را برروی مردم یا بخشهای دیگر القاء می کنند. این اقدام صرفا اقتصادی و یا سیاسی نیست بلکه حوزه فرهنگ را هم شامل می شود. یک چنین سیستمی امکان جایگزینی یک فرهنگ بومی خاص را با فرهنگ دیگر نمی دهد.

استعمار نو امکانات القاء و اجرای جهانی شدن، تجارت آزاد و تجاری سازی را در فیلیپین فراهم کرده است. ابزاری که شرکت های فرا ملیتی برای انحصاری کردن بازار جهانی از آن بهره می گیرند. جهانی شدن مانند توری است که سمبل گرفتار شدن فیلیپین ها محسوب می شود.

 فیلیپین به خاطر تورم بالا و کاهش ارزش پزو ( پول ملی) نسبت به واردات اجناس ارزان قیمت از چین اقدام نموده و مابقی صنایع داخلی را در معرض نابودی قرار داده است. بازار این کشور نه تنها مملو از اقلام چینی است بلکه از دیگر کشور ها نیز واردات دارد.

 یک سفره معمولی فیلیپینی شامل سوسیس، کالباس، پنیر پاستوریزه، غلات و حبوبات و نوشیدنی ها است که بسیاری از آن ها وارداتی هستند. بسیاری ار فیلیپینی ها هنوز هم خمیر دندانهایی را استفاده می کنند که سال هاست از سوی آمریکایی ها تولید می شوند.

فیلیپینی ها عادت به شنیدن موسیقی های " هیپ – هوپ " و " راپ" های خارجی  دارند و به هیچ وجهه علاقه ندارند این موسیقی ها به غیر از آخرین موسیقی های فیلم های پر فروش سینما باشند. بله فیلیپینی ها هنوز نیز سایه ای از استعمار گذشته خودشان هستند. گذشته ای که به شخصیت ملی آنان متصل است.

صدور نیروی انسانی اگر چه تلخ است اما واقعیت دارد و صادرات عمده فیلیپین را تشکیل می دهد. فیلیپینی ها هموطنان، خانواده و دوستان خود را در برابر  دریافت دلار صادر می کنند. زمانی آزادی فیلیپینی ها از هر گونه برده گی بیگانه،  از رویاهای قهرمانان این کشور بود اما امروزه فقر بالا باعث شده است که فیلیپینی ها در سرزمین های بیگانه به سر برده و به همان آقا بالاسرهایی که در گذشته  به آن ها ظلم کردند خدمت نمایند.

۳-دمکراسی و الیگارشی:

دولت و سازمان های فیلیپین به عنوان یک نمونه دمکراسی در آسیا در حال گسترش و تحکیم هستند اما در عمل کلا غیر از این است. ارگان های دولتی و نهاد های دمکراتیک همواره با نفوذ الیگارشی دست به گریبان هستند..

از زمان استعمار اسپانیا که قریب به پانصد سال می گذرد، ملت همواره توسط چند خانواده محدود با ابزاری غیر دمکراتیک اداره شده اند که کیان اقتصاد و سیاست را در دست دارند. از حاکمیت وسیع اسپانیایی ها تا حامیان دوره ایالات متحده آمریکا، این سلسله های حاکم با فرایندی فئودالی و سرپرستی هر یک در نقاط معین در منطقه خاصی از این مجمع الجزایر حکم رانده اند.

حتی در دوره به اصطلاح دمکراسی نیروهای تعیین کننده هیچگاه تغییری نکرده و با کمک ثروت و قدرت دولتی به اقدامات خود ادامه داده اند.

طبیعت وجود تسلط سلسله خانواده های خاص نیز بخاطر عوامل خاص فرهنگی است. وفاداری فیلیپینی ها نخست متوجه خانواده، سپس دوستان نزدیک، بعدا جوامع محلی و پس از آن رهبران سیاسی است که شخصا  آن ها را می شناسند و در پایان حمایت از سازمان های دولتی است. اگر چه  همواره بر وفاداری توام با ماهیت شخصی تاکید شده است اما خانواده و اطرافیان در اولویت و عمق وفاداری فرد جای دارند.

درسیستم پدر خواندگی روابط متقابل بوده و دارای مزایای مادی و اعتبار برای فرد و خانواده هایی است که در رده پائین تر قرار دارند و از مزایای پدر خواندگی استفاده می کنند. این افراد به پدر خوانده ها احترام گذاشته و از آنان حمایت می کنند. ( در این سرزمین عروس و دامادهای جوان ، کودکان تازه متولد شده در حین  اجرای غسل تعمید تحت حمایت گفتاری و کرداری بزرگان خانواده و یا دوستان قرار می گیرند واین افراد پدر خوانده نامیده می شوند – مترجم) لذا پدر خوانده ای که  کاندید انتخابات شود در برایر حمایت از تازه عروس و تازه داماد و یا فرزند تازه متولد شده از خانواده های آنان خواستار حمایت های سیاسی است ( این امر زنجیر وار ادامه دارد – مترجم)

مسلمانان

مورخ فقید و کارشناس آرشیو پدر روحانی لوسیو گوتیرز می نویسد،  " در فیلیپین قبل از اسپانیا، دین تمام جنبه های زندگی مردم را پوشش داده، دین و فرهنگ عملا یکسان بودند. دین و فرهنگ بومی که مسیحیان با آن روبرو شدند، اساسا قوی و مستحکم بوده و مذهب بومی مایملک  فرهنگی بزرگ این سرزمین محسوب می شد. خلاء دین و مذهب  دیده نمی شد و دین گوشه های زندگی مردم را پرکرده ، امور زیستی،  هنر، ادبیات، شعر و موسیقی را پوشش می داد و همه این امور به طریقی  توسط دین لمس شده و جوامع به دور از روش سکولار بودند."

اسلام در اواخر قرن ۱۳ و اوائل قرن ۱۴میلادی،  حداقل ۲۰۰ سال پیش از تهاجم اسپانیا، توسط  بازرگانان عرب به این خطه معرفی شد.     بازرگانان مسلمان در ابتدا از نقاطی که امروزه مالزی و اندونزی نامیده می شوند تا جنوبی ترین نقطه فیلیپین یعنی جزایر سولو و میندانائو نفوذ کردند. در آن زمان، ساکنان منطقه  بر آئین های هندو، بودایی بوده و عده ای نیز به تاسی از تفکرات "سری ویجایا"  معتقد به آئین تاثیر ارواح بر زندگی انسان ها بودند. تازه واردان عرب، اسلام را به ساکنان آن زمان منطقه معرفی نموده و اولین مسجد مسلمانان در اواسط قرن ۱۴ میلادی در شهر سیمونول بنا شد.

هنگامی که اسپانیا ئیها برای اولین بار در اواسط  قرن ۱۵میلادی به "سه لودونگ"  وارد شدند، از Seludong)  در ناحیه( Bruneian  از حضور مسلمانان و بودایی ها و هندوها شگفت زده شدند. زیرا از زمان بیرون راندن مورو ها از اسپانیا پس از هشتصد سال درگیری زمان زیادی نگذشته بود. حدود  سال ۱۵۷۵ میلادی بود که اسپانیایی ها با یاری مبلغین اقدام به گسترش مذهب کاتولیک در فیلیپین کردند و اگر چه بسیاری از ساکنان آن زمان این سرزمین به کاتولیک گرویدند اما مردم  مورو که در منطقه خود مختار فعلی فیلیپین " آرم" مستقر بودند همچنان ایمان خود را حفظ نمودند.

بر اساس نظرسنجی انجام شده سال ۲۰۰۰ میلادی حدود ۹۳ درصد جمعیت کشور مسیحی و اکثریت مسیحیان کاتولیک رومی هستند که ۸۰ تا ۸۵ درصد کل جمعیت مسیحیان را تشکیل می دهند. نظرسنجی سال ۲۰۰۰میلادی حاکی است که اسلام بزرگترین اقلیت مذهبی کشور است که تقریبا ۵ درصد جمعیت را تشکیل می دهد. ( بنا بر گفته مسلمانان این درصد به ده الی دوازده درصد می رسد اما مقامات فیلیپین برای اجتناب از قبول واقعیت ها همواره آمار مسلمانان را کم اعلام می کنند – مترجم)

کمیسیون ملی مسلمانان فیلیپین ( ام – سی – ان –اف) در سال ۲۰۱۱ میلادی اعلام کرد حدود ۱۱ درصد کل جمعیت فیلیپین را مسلمانان تشکیل می دهند و بیشتر مسلمانان فیلیپین متعلق به گروه های اقلیت قومی هستند. قریب به ۶۰ درصد مسلمانان در مجمع الجزایرمیندانائو و جزایر مجاور زندگی می کنند.

اگرچه اکثر مسلمانان اهل سنت هستند اما تعداد کمی نیز از شیعیان در استانهای لانائو دل سور ( لانائوی جنوبی) و زامبوانگا  دل سور ( زامبوانگای جنوبی) واقع در میندانائو زندگی می کنند. تعداد قابل ملاحظه ای نیز از مسلمانان به شهر های عمده این کشور از جمله مانیل و سیبو مهاجرت کرده اند.

"هان بال بارا" استاد دانشگاه و رئیس دانشکده تحصیلات تکمیلی دانشگاه دولتی میندانائو واقع در استان " سولو" وضعیت مسلمانان را این گونه تشریح نموده است:

" زمانی مسلمانان فیلیپین اکثریت جمعیت این کشور را تشکیل می دادند. آن ها  دارای سابقه پنج قرن تاریخ سیاسی در این سرزمین هستند که در مقایسه با دیگر گروه ها در سراسر فیلیپین از قدمت بیشتری برخوردارند، آداب و سنن آنان اشتراکی از اسلام و رسوم نیاکان آن هاست که متشکل از فرهنگ قبل از اسلام در این سرزمین و فلسفه برداشت فکری آن ها از تعلیمات اسلام است که خود بخشی از سهم مسلمانان فیلیپین در پیکره سیاسی فیلیپین محسوب می شود. به هر حال برای  آگاه شدن از تاریخ مسلمانان فیلیپین باید به نقش اسلام  در توسعه تاریخی جوامع پرداخت زیرا همین بخش از اسلام بوده است که در عمل باعث مقاومت های دلیرانه مسلمین در برابر استعمار غرب شده است. مسلمانان فیلیپین امروزه به عنوان نوعی جامعه فرهنگی شناخته می شوند که قادر شده اند فرهنگ خویش را تا به امروز در برابر هجمه خارجیان حفظ نمایند. تاریخ مسلمانان فیلیپین بخشی از ستون فقرات توسعه تاریخی کل کشور است و برخی ار تاریخدانان فیلیپین از جمله دکتر " رناتو کستانتینو" عقیده دارند که تاریخ فیلیپین بدون مطالعه پیرامون تاریخ و توسعه امور مسلمانان امکان پذیر نیست. فیلیپین دارای دو خط توسعه تاریخی است. خط نخست قدیمی تر و متعلق به توسعه در میندانائو و سولو است که اشاره به خط توسعه تاریخی مسلمانان دارد و اگر این خط تاریخی توسط استعمار گران غربی به انحراف کشیده نشده بود، این اسلام بود که سرنوشت کل فیلیپین را تعیین می کرد. اما عوامل خارجی بودند که خط دوم توسعه تاریخی فیلیپین را ترسیم نمودند و  فیلیپینی های اسپانیایی شده محوریت توسعه خط دوم را ترسیم کردند که محصول تجارب تاریخی بزرگ مردم فیلیپینی تحت حکومت غرب به حساب می آید " .

میراث مسلمانان

       هویت ملی مسلمانان فیلیپین، همانند سایر کشورهای مسلمان در آسیای جنوب شرقی، بواسطه  اسلام شکل گرفت و در طول مبارزات قهرمانانه علیه استعمار غرب توسعه یافت. مسلمانان فیلیپین پس از نخستین برخورد با متجاوزان خارجی  در مانیل که در سال ۱۵۷۰ میلادی رخ داد، افتخار عنوان «مورو» را به دست آوردند، هویتی که مسلمانان قبلا در اسپانیا کسب کرده بودند. آنها تنها به خاطر ایدئولوژی اسلامی خود، مورو نامیده  شده و فرهنگ آنها شبیه مورهایی است که اسپانیا را برای مدت ۷۸۵ سال در اختیار داشتند. اصطلاح "مورو" به اسپانیایی نیز به معنای مسلمان بودن است. از آن تاریخ تاکنون، مسلمانان این کشور در آسیای جنوب شرقی و در سراسر جهان اسلام به عنوان مردم بنگسامورو شناخته می شوند.  سازمان کشورهای اسلامی نیز این عنوان را به رسمیت شناخته است. امروزه مورخان و قانون گذاران دولت نیز به استناد این شناسایی آنان را مردم مورو ( بنگسا مورو ) می شناسند و در قانون مورخ سال۱۹۸۹ میلادی نیز با همین عنوان از آنان یاد شده است.

       تاریخچه مردم "بنگسامورو" بدون شک به عنوان اولین خط توسعه تاریخی فیلیپین محسوب می شود. موسسه "سلطان نشین مسلمانان، میراث مذهبی اسلام و مسلمانان" بر اساس آموزه های ملی گرایی بنگسامورو و میراث مسلمانان و دکترین ملی گرایی بنگسامورو استقرار یافته است. انسجام ۱۱ گروه مسلمان تحت لوای برادری اسلامی، واقعیت زندگی ناسیونالیزم مردم بنگسامورو را تشکیل می دهد که لاجرم بخشی از بنیان سیاسی فیلیپین به حساب می آیند. تاریخ فیلیپین بر اساس مبارزات مردم بنگسامورو تعریف می شود.

تأثیرات عمومی اسلام گرایی

با  نگرشی به گروه های مختلف مسلمان  در این سرزمین، می توان گفت که اسلام این اثرات یا به گفته ای فرآیندهای موجود را که هنوز هم جاری است، به ارمغان آورده است. توجه به این نکات ضروری است که در درجه نخست، اسلام، دیدگاه علمی و اخلاقی جدیدی از زندگی و جهان را به بومیان معرفی کرد. اسلام با جدیت، تعهد و با گرفتن مدد از کثرت افرادی که به آن پیوستند تفکر خدایان قدیم، ارواح و بت ها را از اذهان زدود. یک مفهوم برای وحی بیان شد. اصول حاکم بر روابط بین موجود و خالق تبین و همچنین تعاریفی برای کسانی که خود و خانواده هایشان به تدریج در معرض اعتقاد به یگانگی خداوند قرار گرفتند ارائه گردید. دسته بندی فعالیت های گوناگون انسان که بر اساس ذهن او شکل گرفته بود بتدریج منسوخ و اندیشه ها و اَعمال از زاویای هماهنگ با دید الهی و احکام مربوطه تنظیم شدند. در درجه دوم  برخی از عادات و رسوم مغایر با آیات قرآن منسوخ و برخی نیز ابقا شدند. معرفی نوین عناصر شریعت توسط علمای به نسبه مُتبحر انجام و در درجه سوم دست نوشته عربی به بومیان معرفی و زبان های مختلف در گروه های متنوع قومی با کمک از زبان عربی، به ویژه در وادی الهیات، اخلاقی، حقوقی و تگنیکی  غنی شدند. در زمینه مسلمانان فیلیپن گسترش تدریجی زبان مالائی در میان آنان شکل گرفت و اقدامات شایسته و بایسته سازمان بندی شده ارائه گردید. در درجه چهارم، جلوه های جدید هنر و اندیشه های ادبی نوین (با شرایط مشابه) از کشورهای اسلامی با تاریخی قدیمی تر به عاریه گرفته شده و عامل غنی تر شدن هنر بومی شدند. برخی از کلاه ها و لباس های مرتبط با سنت اسلامی نیز مرسوم شد. در درجه پنجم این که نهادهای سیاسی، نه لزوما اسلامی، با برخی از کشورهای مسلمان با سوابق تاریخی بیشتر مرتبط شده و با مؤسسات قدیمی تر پیوند یافتند. در درجه ششم، مسلمانان این سرزمین به تدریج  بر این واقعیت آگاه شدند که علیرغم حقایق موجود پیرامون زبانشناسی، تفاوتهای نژادی و جغرافیایی، بخشی از یک جامعه وسیع تر بوده و پیروان حضرت محمد (ص) محسوب می شوند. در درجه هفتم، مسلمانان اسلام را به عنوان نمونه ای از رحمت خداوند در جامعه  و سپس تاریخ خود دیده و آن را جلوه ای از کار خداوند در آفرینش یافتند..

طرح های پس از سال ۱۹۷۹ میلادی

جوامع فرهنگی مسلمان به سیزده (۱۳) گروه اصلی قومی و زبانی طبقه بندی می شوند که عبارتند از:

"جاما ماپونز " از منطقه کاگایان تاوی تاوی، " ایرانون"  متعلق به منطقه کتوباتو، " کا آگانز" متعلق به منطقه داوائوی شمالی، جنوبی و شرقی، " کالی بوگانز" از منطقه زامبوانگا، " ماگیندانائو" متعلق به منطقه ماگیندانائو، " مارانائو" متعلق به منطقه مراوی، " پلاوانوس و مولبوگز" هر دو متعلق به منطقه پلاوان، " ساماس" متعلق به منطقه تاوی تاوی، "سانگیلز" متعلق به منطقه سارانگانی، "تائوسوگ" متعلق به منطقه سولو، "یاکانز" متعلق به منطقه باسیلان  و " بانگین گیس" متعلق به مناطق تونکیل و زامبوانگا.

هر یک از این جوامع فرهنگی مسلمان دارای ذخیره هایی  از ادبیات قومی خویش اند که در مواردی بیش از یک ویژگی  را در خود داشته و دارای خصوصیات منحصر به فرد و خاص خود هستند. همین تمایزات، عامل تشخیص این جوامع فرهنگی از یکدیگر است. اما در عین حال، تمام این جوامع دارای وجه مشترک اعتقاد به  اسلام اند و بسیاری از جنبه های مشترک خود را مدیون اسلامی هستند که راهی برای زندگی است و در عین حال آن ها را به بخشی از امت اسلام تبدیل کرده است.

       به طور کلی می توان اذعان داشت که وجود برخی افسانه ها و در مواردی قصص قرآن کریم در ادبیات عامیانه جوامع فرهنگی مسلمان در میندانائو مشهود اند، اما شیوه و چگونگی بیان آن ها در جوامع فرهنگی مختلف متفاوت از یکدیگر بوده و فرهنگ های مختلف هر یک بر اساس گویش خود آن ها را نقل می کنند. ادبیات عامیانه جوامع فرهنگی مسلمان در میندانائو، مانند سایر گروه های فیلیپینی، از سنت های شفاهی در قصه ها پیروی کرده،  اسطوره ها، افسانه ها، حماسه ها، اشعار، معماها و قافیه ها از نسلی به نسل دیگر دهان به دهان منتقل شده اند. علاوه بر آن ، ادبیات محلی در جوامع فرهنگی مسلمان مانند ادبیات محلی دیگر مردم این سرزمین، مخاطبان مشترکی دارند. مخاطبان به گفتار ها گوش فرا می دهند و سپس آنچه  را که شنیده اند به دیگران منتقل می کنند و این فرآیند تضمین کننده انتقال گفتارهای فردی به جمعی است. یکی از مشکلات عمده و مطرح در زمینه ادبیات مردمی فقدان نوشته های مستند در این زمینه هاست که باعث فراموشی برخی از آنان می شود و لازم است به صورت مستند و مستدل جمع آوری شوند. برخی از محققان بویژه محققان ادبی این کار را شروع کرده اند، اما تلاش هایشان کافی نیست. در این راستا مشکل عمده، مراجعه بسیاری از این محققان به نوشته های خارجیان در مورد مسلمانان فیلیپین  است که بعضا به خطا سخن گفته اند. مسلمانان فیلیپین در راستای اهمیت جمع آوری این اطلاعات خود باید برای حفظ و حراست از ادبیات قومی و میراث فرهنگی حرکت نمایند زیرا ادبیات بومی آن ها بخشی جدایی ناپذیر از میراث ادبی ملی فیلیپین محسوب می شود.

       آن گونه که مشهود است، مردم خود ظاهرا آگاه نیستند که محصولات فرهنگی آنها با سرعت در حال اضمحلال است  و به همین دلیل است که  حفظ و توسعه ادبیات بومی خویش را در اولویت قرار نداده اند . آنچه در حال حاضر اذهان آن ها را به خود مشغول داشته ، توجه به امور سیاسی و اقتصاد است در حالی توجه به امور فرهنگی حائز کمال اهمیت بوده و باید به آن پرداخت و جوامع فرهنگی مسلمان فیلیپین ملزم به شناخت اهمیت ادبیات خود و نقش آن در زندگی خویش اند زیرا این امر به حفظ و غنی سازی منحصر به فرد هویت های فرهنگی آن ها کمک شایانی می کند.

       یکی دیگر از واقعیت های غم انگیز، مشکلات موجود در راستای یافتن حامیان ادبی و فرهنگی است. بسیاری از آنها پیر و فرتوت شده، عده ای نیز به دلیل یا دلایل مختلف از جوامع فرهنگی اصلی خود بیرون رفته و در جایی دیگر سکنی گزیده اند و تعدادی نیز درگذشته اند.

اقدامات فرهنگی قطعا باید دارای پایه های ادبی باشند و لذا به دلیل فقدان حفاظت و نگهداری محصولات ادبی برقراری ارتباط مستقیم با محصولات پایه در حال حاضر مشگل به نظر می رسد.با این وجود هنوز هم ارزش توجه به آن بسیار مهم  است.

 از جمله حوادث تاریخی که باید توسط مسلمانان این کشور به خاطر آورده شود، حادثه عاشورا است  که در روز  دهم محرم  رخ داد و طی آن، نوه حضرت محمد (ص) و امام سوم  شیعیان ، حسین ابن علی (ع) همراه با یاران خویش در صحرای کربلا شهید شدند.

برخی از سالمندان مسلمان در فیلیپین هنوز به یاد دارند که در گذشته پدر ، مادر ، پدربزرگ و مادر بزرگشان آب آشامیدنی را به مردم مستقردر کوهستان ها ( که از آب دور بودند – مترجم) می رساندند که در واقع  یاد آور خاطره ی غم انگیزی است که حسین (ع) و یارانش سه روز قبل از شهادت از دست یابی به آب محروم شدند . از سوئی دیگر سالمندان در گذشته، جوانان خاطی را با لفظ"یزید" سرزنش می کردند. 

این امر در راستای اثبات این واقعیت است که نسل های اولیه مسلمانان در فیلیپین از فداکاری های حسین ابن علی (ع) در دفاع از اسلام آگاهی داشته و بر اهمیت واقعه کربلا واقف بودند. وجود  مکانی به نام Padang Karbala (سرزمین کربلا) در شهرBayang ، واقع در منطقهLanao del sur   در میندانائو که در آنجا مسلمانان مارانائو در دوم و سوم ماه مه سال۱۹۰۲ میلادی شجاعانه در برابر نیروهای مهاجم آمریکایی مقاومت کرده و همه کشته شدند، دلیل دیگری بر آگاهی مسلمانان بر واقعه کربلا است.

این واقعه آغازگر دوره جنگ های خونین آمریکا و مردم مورو در طی سالهای ۱۹۰۲ الی ۱۹۱۵ میلادی بود که طی آن خون های زیادی ریخته شد. مردم آن منطقه  در دوم ماه مه ۲۰۰۲ میلادی و در صدمین سالگرد واقعه Padang Karbala  و به پاس فداکاری های شهدای مسلمان لوحی را در آن جا نصب کردند که هنوز نیز بر پاست در آن یاد و خاطره  شهدای آن واقعه گرامی داشته شده است.

علیرغم این واقعیت از اواخر دهه ۷۰  میلادی و به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، فعالیت های اغوا کننده وهابیون عربستان با مدد از دلار های نفتی گسترش یافته و عامل  بروز احساسات ضد شیعه در میان بسیاری از مسلمانان منطقه شد.

سازمان های متعلق به جامعه مدنی در فیلیپین:

 فردیناند مارکوس رئیس جمهور وقت فیلیپین در سال ۱۹۷۲میلادی  در سراسر کشور اعلام حکومت نظامی کرد، این اقدام باعث محدودیت فعالیت سازمانهای مردم نهاد در سراسر زمان حمکرانی او بر این سرزمین شد. سازمان های مردم نهاد تنها در مواردی که بروکراسی دولتی قادر به انجام وظایف خویش نبود وارد می شدند. برخی از سازمان های اجتماعی به حزب کمونیست فیلیپین پیوستند و برخی تحت لوای حمایت های دانشگاهها و یا سازمانهای مذهبی فعالیت های خود را ادمه دادند. در دوران دیکتاتوری مارکوس بسیاری از سازمان های جامعه مدنی به نیرو های چپ در این کشور نزدیک شدند.

فعالان سازمان های جامعه مدنی در نهایت به جنبش انقلابی مردم  سال۱۹۸۶ میلادی که عامل سرنگونی مارکوس شد پیوستند و به این ترتیب خانم  کورازون آکینو ( همسر سناتور سابق اکینو که در بازگشت داوطلبانه از تبعید توسط ایادی مارکوس در فرودگاه مانیل ترور شد – مترجم) را به قدرت رساندند. کورازون آکینو رئیس جمهور منتخب مردم، دموکراسی را به فیلیپین بازگرداند و قوانین متعددی را برای توسعه جامعه مدنی از تصویب مجلسین این کشور گذراند.  از جمله این قوانین قانون کُد تعاونی ۱۹۹۰ و قانون مشارکت زنان در توسعه و شهروندی سال  ۱۹۹۲میلادی بود. ادارات دولتی ملزم به ایجاد پست برای ماموران رابط برای بر قراری همکاری سازنده با سازمان های مردم نهاد شدند و سازمان های مردم نهاد نیز اجازه یافتند با موسسات اعتباری برای تامین اعتبارات فعالیت های مختلف خود تماس بر قرار نمایند. بسیاری از  سازمانها از کمک صندوق های سازمان های غیردولتی  بهره مند شده و سازمان های جامعه مدنی به عنوان کانال های موثر برای حمایت از جوامع نیازمند شناخته شدند. با توجه به محیط قانونی مطلوب و جذب بودجه ODA به کشور، تعدادی از سازمان های جامعه مدنی در  دوران ریاست جمهوری و  مدیریت  خانم آکینو  (  ۱۹۹۲- ۱۹۸۶) میلادی، تاسیس شدند. رشد سریع سازمان های جامعه مدنی در این دوره  کمک شایانی به تغییر سیاست های دولت برای نهادینه سازی مشارکت جامعه مدنی در برنامه ریزی توسعه ملی و منطقه ای ایفا نمود.

در عین حال، علاوه بر کسانی که با نیت های خوب نسبت به تشکیل سازمان های مختلف اقدام نمودند، سیاستمداران، بازرگانان و بوروکرات هائی نیز بودند که با نیت منافع شخصی و نه عمومی نسبت به تاسیس سازمان های مختلف اقدام کردند و در نتیجه ده نمونه از بزرگترین سازمان های مردم نهاد پدیدار شده  و در سال ۱۹۹۱میلادی بزرگترین شبکه NGO NGOs Network Development NGOs (NGO NGOs)  را تشکیل دادند و به این ترتیبت حرفه گرائی را ارتقا داده  و دسترسی سازمان های جامعه مدنی را به امور مختلف اجتماعی تقویت نمودند که در موارد متعددی عامل افزایش اثربخشی بود. امروزه سازمان های جامعه مدنی فیلیپین به عنوان پر جنب و جوش ترین و پیشرفته ترین نوع این سازمان ها در کشورهای جهان شناخته شده اند و این کشور دارای بیشترین تعداد سازمان های غیر دولتی در مقایسه با دیگر کشورهای آسیائی است و بسیاری معتقدند نقش عمده جوامع مدنی عموما کمک به دموکراسی است که این نقش به خوبی در فیلیپین ایفا شده است. در حال حاضر بسیاری از سازمان های غیر دولتی و شبکه های کلیدی بین المللی در فیلیپین مستقر بوده و توسط مدیران فیلیپینی اداره می شوند. لازم به ذکر است که انواع مختلف سازمان های جامعه مدنی در کشور وجود دارند، اما مهم ترین آن ها، سازمان های مردمی و تعاونی ها است.

سازمان های مردمی، سازمان هائی هستند که  نمایندگی گروه های حاشیه ای را بر عهده دارند و اغلب براساس نیاز ، موضوع یا منطقه جغرافیایی سازمان یافته اند. سازمان های غیردولتی به عنوان موسسات واسطه همراه با کارکنان تمام وقت خود خدمات گسترده ای را به سازمان های اولیه، جوامع و افراد ارائه می دهند. تعاونی ها متشکل از افرادی هستند که به طور داوطلبانه گرد هم آمده اند تا نسبت  به مشارکت در سرمایه مورد نیاز، حمایت از محصولات و خدمات و پذیرش سهم منصفانه از خطرات و مزایای تعهدمنطبق بر اصول همکاری مشترک پذیرفته شده جهانی اقدام نمایند.

تعیین تعداد دقیق سازمان های جامعه مدنی در فیلیپین به دلیل این که بسیاری از آنها ثبت رسمی نشده اند امکان پذیر نیست بویژه اینکه اطلاعات پیرامون برخی از  سازمانهای ثبت شده نیز بهنگام نیستند، از سوئی دیگر پژهشگران نیز یافته های خود را به خاطر تنوع سازمان های جامعه مدنی با تعاریف گوناگونی بیان می کنند که قضاوت کلی را در این زمینه مشگل می کند. با این حال، یکی از آخرین و جامع ترین مطالعات در این زمینه تعداد کل سازمان های ثبت شده و نشده را بین ۲۴۹،۰۰۰  تا ۴۹۷،۰۰۰ تخمین زده است. همین مطالعات تعداد سازمان های ثبت نشده را ۴۰ درصد ارقام و آمار اعلام شده قید کرده است.

فعالیت سازمان های جامعه مدنی در فیلیپین بسیار گسترده است که عمده ترین آن ها به قرار زیرند: (۱)آموزش و پرورش، وآموزش و توسعه منابع انسانی

(۲) توسعه جامعه

(۳) توسعه سازمانی و ایجاد اشتغال

(۴)  بهداشت و تغذیه؛

( ۵)  قانون، حمایت و وکالت و سیاست؛

(۶) توسعه پایدار.

شایان ذکر است که فعالیت های سیاسی در سازمان های جامعه مدنی فیلیپین نقش مهمی را ایفا می کنند از آنجمله : دستیابی به استقلال فیلیپین از اسپانیا و آمریکا ، سرنگونی رژیم مارکوس و پایان دادن به حکومت جوزف استرادا رئیس جمهور فاسد (سوء استفاده مالی).

روابط دولت و جامعه مدنی از زمان وقوع  انقلاب مردمی سال ۱۹۸۶میلادی  ( که به ادسای یک معروف است – مترجم) ، همواره ادامه داشته است.

با این حال، فضای دموکراتیک سازمان های جامعه مدنی در طول سال ها بعضا بسته و یا باز  بوده اند زیرا وابسته به نظر فردی بوده است که در  قدرت دراین کشور قرار داشته است. و آن ، ( حال چه انتخابی و چه انتصابی) . از عوامل دیگر اثر گذار بر سازمان های جامعه مدنی می توان به دوران ریاست جمهوری " فیدل – وی – راموس "  اشاره نمود که در سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۸ میلادی قدرت را در دست داشت.  او که با فاصله کمی از رقبای خود پیشی گرفت، با نزدیکی بیشتر به جوامع مدنی سعی در استحکام موقعیت خویش نمود. راموس تلاش کرد حمایت خود از بخش های مختلف جامعه از جمله سازمان های جامعه مدنی را گسترش دهد و شرکت سازمان های جامعه مدنی در فرآیندهای توسعه سیاست های ملی را در  دستور کار اصلاحات اجتماعی خود  قرار داد.

بخشی از جامعه مدنی در انتخابات سال ۱۹۹۸میلادی از ریاست جمهوری جوزف استرادا  حمایت کردند و  متقابلا برخی از رهبران آن ها به پاس این وفاداری به سمت اعضاء کابینه رئیس جمهور منتخب منصوب شدند. با این حال، بسیاری دیگر از این سازمان های به زودی بخاطر ملاحظات مختلف  از جمله   داشتن علنی معشوقه علاوه بر همسر، فساد مالی، حکومت نامناسب، عملکرد ضعیف اقتصادی، و ایجاد محدودیت های آزادی مطبوعات به استرادا پشت کرده و حمایت همه جانبه و قوی خود را  ( در جریان ادسای دو که به برکناری استرادا منجر شد – مترجم) از ریاست جمهوری معاون او خانم گلوریا Macapagal-Arroyo که در سال ۲۰۰۱میلادی به قدرت رسید اعلام نمودند. با این حال، روابط دولت و جامعه مدنی یکبار دیگر در سال ۲۰۰۵ میلادی که مشخص شد خانم آرویو با تقلب برنده انتخابات سال ۲۰۰۴ میلادی شده است دوباره متزلزل شد. اعلام وضعیت اضطراری در فوریه ۲۰۰۶میلادی  توسط خانم آرویو نگرانی هایی را در مورد به خطر افتادن آزادی های مدنی بوجود آورد.. Benigno Simeon C. Aquino در ماه مه ۲۰۱۰ با برخورداری از حمایت قوی سازمان های جامعه مدنی و گروه های داوطلب که مبارزه با فساد و مبارزه با فقر را سرلوحه مبارزات انتخاباتی خود قرار داده بودند و با مدد از میراث والدین خویش یعنی بنیگنو اکینو که مظلومانه در راه بازگشت به کشور ترور شد و مادرش که هم در دوران ریاست جمهوری و هم بعد از آن همواره حامی پیشرفت و بهبود وضع مردم بود او را به قدرت رساندند. در طول این دوره، سازمان های جامعه مدنی برای افزایش پاسخگویی و شفافیت در دولت تلاش  زیادی را انجام دادند. از سوئی دیگر، دولت آکینو مبارزه با فساد را در اولویت برنامه های خود قرار داد و اقدامات اصلاحی خوبی در این زمینه انجام شد که از آن جمله می توان به تشکیل یک گروه  درکابینه به منظور نظارت بر اجرای برنامه ها و مبارزه با فساد اشاره نمود که ریاست آن را شخص رئیس جمهور در اختیار داشت. اقدامی که امروزه  به عنوان یک ابتکار چند جانبه در سطح جهانی شناخته می شود که طی آن عملکرد حکومت  شفاف و مواثر بوده و حکومت در برابر اقدامات خود پاسخگو است. در سال ۲۰۱۱میلادی، رئیس جمهور آکینو برنامه مدیریت و مبارزه با فساد را برای سال های ۲۰۱۱ الی ۲۰۱۶ میلادی تصویب کرد که شامل یک برنامه برای کمک به تقویت همکاری وزارت کشور با سازمان های جامعه مدنی بود. پروژه ها  تحت عنوان برنامه "خوشه" شامل اطلاع از شاخص رضایت شهروندان بوده و تعیین کننده میزان رضایت شهروندان از عملکرد مسئولین محلی را تعیین می کرد. با توجه به استفاده ازکامپیوتر برای اعلام نظر شهروندان در شهر های مختلف کشور این برنامه دیده بان الکترونیک نام گرفت، که ایجاد مکانیزمی برای شهروندان و برای ارائه بازخورد عملکرد واحدهای دولتی محلی خود (LGUs) از طریق اینترنت بود. سازمان های جامعه مدنی نیز نظارت بر پروژه های زیربنایی و سایر پروژه های دولتی را در برنامه های خود قرار داده و مشرکتی همه جانبه در برنامه  نظارت و انتقال مقدماتیانجام دادند. دولت همچنان درهای خود را برای مشارکت درامور CSO و تهیه و اجرای بودجه و ممیزی وزارت بودجه و مدیریت (DBM) در سال ۲۰۱۱میلادی باز نگاه داشت. وزارت بودجه و مدیریت بودجه ملی لایحه شماره۱۰۹ را در سال ۲۰۱۱ میلادی  به تصویب رسانید که به موجب مقررات آن، شش نهاد دولتی و سه شرکت دولتی و شرکت های  همکار CSO با سازمان های جامعه مدنی در انجام فرایند تدوین مشارکتی بودجه ملی سال ۲۰۱۲شرکت کردندMemorandum of Budget National No ۱۱۲  سپس یاداشت شماره ۱۱۲ بودجه ملی برنامه های پایه را پیگیری و نسبت به تدوین و رویکرد پایین به بالا در بودجه بندی با کمک و مشارکت سازمان های جامعه مدنی اقدام که منجر به آماده سازی بودجه سال ۲۰۱۳ میلادی گردید. وزارت بودجه و مدیریت همچنین  هیات CSO را  به منظور نظارت بر امور و آماده سازی بودجه نظارت تاسیس واحد ها بکار گمارد. از سوئی دولت سیستمی را برای نظارت بر خرید عمومی مستقر نمود تا نسبت به استاندارد سازی و شفاف سازی  رویه ها اقدام نماید. سیستم تدارکات کنونی اجازه می دهد جامعه مدنی امکان شرکت در جلسات کمیته های مزایده و جوایز و دسترسی به اسناد مربوطه را داشته باشند.

اکثر سازمان های جامعه مدنی به طور چشمگیری، ابزار کارآمد مشارکت مردم در ساختار کشور محسوب می شوند. با این حال، بررسی دقیق تر در مورد تاثیر کلی برخی از گروه های فعال و اختصاصی به ویژه در مورد مسائل مربوط به پیروی سردمداران آن ها از سیاست های ایالات متحده ی تصاویر متفاوتی را نشان می دهد، از این ترفند همواره برای وارد آوردن فشار به هرکسی که در کاخ ریاست جمهوری است و ممکن است بیش از حد "وفادار" به ایالات متحده نباشد استفاده می شود. به همین دلیل، در زمان روسای  جمهور پیشین خانم کورازون آ کینو و  بعدا فرزندش بنیگنو آکینو که به غایت به ایالات متحده نزدیک بودند، سازمان های جامعه مدنی که زمانی "فعالانه" برای به زیر کشیدن هر دو رئیس جمهور استرادا و خانم آرویو فعالیت می کردند سکوت کامل اختیار کردند. به عنوان مثال، هنگامی که کشاورزان در درگیری های تظاهر کنندگان با پلیس فیلیپین در مجاورت  پل "منجولا" مشرف بر کاخ ریاست جمهوری در زمان خانم کوری آکینو کشته شدند، سازمان های جامعه مدنی ساکت ماندند. به همین ترتیب، در زمان رئیس جمهور بنیگنو آکینو ، زمانی که کشته شدن خبرنگاران رسانه ها به اوج خود رسید و فیلیپین به عنوان مکانی خطرناک برای خبر نگاران در رده دوم جهان قرار گرفت، سازمان های فعال و غیر فعال مدنی همچنان بدون حرکت ماندند.

پروفسور "سوله بولونتلی" از محققان فیلیپین به صراحت می گوید: "... جامعه مدنی پر جنب و جوش و سازمان های غیردولتی که آشکارا در لیست پرداخت های غرب قرار دارند و شما نام آنها را می دانید و این سرزمین  که برای چندین دهه مستعمره غرب بود همه بدنبال نا آرام کردن اوضاع و سرنگونی فردی هستند که در حال حاضر در کاخ رئیس جمهوری است.

شبکه های اجتماعی

شبکه های اجتماعی پدیده هایی هستند که به طور گسترده در ساختار جامعه فیلیپینی ظاهر شده و از جمله فعال ترین  شبکه ها هستند. کارشناسان عقیده دارند، فیلیپینی ها به عنوان فعال ترین کاربران در تعدادی از سایت های شبکه های اجتماعی مانند Facebook، Instagram،  Snapchat و توییتر حضور فعال دارند. استفاده از وبسایت های شبکه های اجتماعی در فیلیپین بسیار گسترده شده و این کشور به عنوان "پایتخت اجتماعی شبکه های جهانی" نامیده می شود و در حال حاضر بخشی از فرهنگ سایبری فیلیپین محسوب می شود. از شبکه های اجتماعی در این سرزمین به عنوان ابزاری برای انتخابات و مبارزات انتخاباتی نیز استفاده می شود. شبکه های اجتماعی همچنین به عنوان ابزاری برای کمک به تحقیقات جنایی کاربرد وسیعی دارند. بخش تجارت و کسب و کار، نیز  با کمک شبکه های اجتماعی رونق دارند.

یک مطالعه منتشر شده توسط Universal McCann تحت عنوان "قدرت برای مردم - موج سوم" فیلیپین را به عنوان "پایتخت شبکه های اجتماعی در جهان" اعلام کرده است. بر اساس همین تحقیق ۸۳ درصد فیلیپینی ها عضو شبکه اجتماعی هستند. بار گذاری در شبکه های اجتماعی بطور وسیعی توسط آنان انجام  و از بینندگان عمده وبسایت ها محسوب می شوند، فیلیپینی ها در زمینه توجه به وبلانگ ها در رده بندی دوم قرار دارند.

 علاقه به  شبکه های اجتماعی در رابطه مستقیم با اولویت فیلیپینی ها است که مشتاق اند همواره با یکدیگر در تماس باشند. فعال بودن در این شبکه های اجتماعی ارتباط آنان را با بیش از ۲/۲ میلیون نفر نیروی کار فیلیپینی که در خارج از کشور کار می کنند را  آسان می کند.

با توجه به مطالعاتی که در بالا به بخشی از آن ها اشاره شد، علاوه بر آن عده که به عنوان کارگران و کارکنان و متخصصان ماوراء بحار در خارج از فیلیپین سرگرم کار  هستند تا مخارج خود و خانواده را تامین نمایند، در مجموع قریب به یازده میلیون نفر فیلیپینی در خارج از کشور زندگی می کنند، که از طریق شبکه های اجتماعی با یکدیگر، بستگان و خانواده های خود در داخل کشور در تماس دائم هستند. گفته می شود فیلیپینی ها قریب به ۵۳ ساعت در هفته را صرف ارتباطات اجتماعی خود با دیگران می کنند که یازده ساعت از میانگین ساعت صرف شده برای ارتباطات اجتماعی سایر افراد در سراسر جهان بیشتر است.

همچنین، این نظرسنجی نشان داد که فیلیپینی ها از طریق  شبکه های اجتماعی نیازهای زیر را بر طرف می کنند.

۱. با دوستان خود ارتباط برقرار  می کنند، ۷۴ درصد

۲. با افراد جدید ملاقات می کنند، ۷۰ درصد

۳. به برنامه های سرگرم کننده روی می آورند، ۶۵ درصد

۴. تجربیات جدید را به اشتراک  می گذارند ۶۳ درصد

۵. ارتباطات موجود را حفظ می کنند.  ۶۲ درصد

فیلیپینی در زمینه کنار هم  قرار دادن فنآوری و امور اجتماعی مُتبحر بوده و در تبادل " اس – ام – اس" با توجه به جمعیت کشور ، مقام نخست را در جهان داراست.

نظرسنجی  ها نشان  می دهد، که اینترنت برای فیلیپینی ها ضروری بوده و به یکی از نیازهای اصلی آنها تبدیل شده است که از طریق آن نسبت به انجام امور زیر مبادرت می کنند.

۱. ارتباطات (به اشتراک گذاری تجربیات و احساسات)

۲. تفریح (سرگرمی)

۳. پیشرفت (بهبود وضعیت حرفه ای و مالی)

۴. شناخت (بیان نظرات و کسب احترام)

۵. یادگیری (کشف جهان و به روز رساندن اطلاعات)

بررسی ها، حقایق زیر را آشکار می کنند :

۱. در حال حاضر ۴۷ میلیون حساب فیس بوک فعال در PH وجود دارد.

۲. فیلیپین سریعترین بازار در حال رشد در  آسیای جنوب شرقی است.

۳. تجارت الکترونیک در حال پیشرفت بوده و پنج نفر از هر ده نفر کالاهای مورد نیاز خود را از طریق تلفن همراه خریداری می کنند. کاربرد وسیع تلفن های همراه در بازی ها، موسیقی، برنامه ها، خدمات و اقلام فیزیکی به خوبی مشهود است.)

۴. خدمات رسانه ای از جمله  Netflix، Spotify  و HOOQ نیز به سرعت در حال گسترش بوده و محبوبیت خاصی یافته اند.

۵. فیلیپینی ها با کمک از Uber، Grab و AirBnB نسبت به گشایش یک فضای اقتصادی فعال عمل کرده اند.

در حال حاضر، فیلیپین دارای یکی از بالاترین جمعیت های دیجیتال جهان است. و نرخ رشد مخاطبان اینترنت همچنان ادامه دارد. برای فیلیپینی ها، برقراری ارتباط متقابل یک نیاز اساسی است. گسترش اطلاعات در هر کشور خود یکی از عوامل قدرت محسوب می شود. فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) نقش مهمی در جهت توسعه کشور ایفا می کند. مشکلات آموزشی، حمل و نقل  و خدمات اساسی که در حال حاضر  بزرگترین چالش کشور به حساب می آیند، در دهه آینده، با دسترسی وسیعتر به اینترنت و داده های عمده دیجیتالی قابل حل هستند. تلفن همراه به عنوان وسیله ای در خط مقدم نوآوری راه حل خوبی است که عمدتا باعث رونق بازار شده است.

همانطور که بیان شد، شبکه های اجتماعی در بسیاری از استراتژی های مبارزات انتخاباتی نامزدها برای سمت های دولتی نقش مهمی ایفا کرده و می کنند. اگر چه دوتره رئیس جمهور فعلی کشور از سوی  اُلیگارشی ( حکومت معدودی از ثروتمندان بر طبقه عام - مترجم) ، سیاستمداران سنتی و رسانه های عمده حمایت نمی شد،  اما توانست صدای خود را از طریق رسانه های اجتماعی به مردم رسانده  و در نهایت برنده انتخابات شود.

انقلاب دوترته

هرگز در تاریخ فیلیپین هیچ شخصی بُنیان جامعه فیلیپین را به سخره نگرفته بود،  اما رودریگو دوتره. خسته از وعده های عمل نشده مسئولین، فساد و جنایات سیاستمداران سنتی و با داشتن هوای تازه در سر  این کار را انجام داد و آراء بیش از ۱۶ میلیون فیلیپینی را کسب و به عنوان شانزدهمین رئیس جمهوری این کشور به پیروزی رسید.

برای چند  صدها سال، پیروی از ایده های خاص توسط نامزد های انتخابات فیلیپین مانند یک  حقیقت کتاب مقدس محسوب می شد و  هیچ مقام دولتی و ایالتی جرات به سخره گرفتن بنیان امور را به خود راه نمی داد و به طور کلی، به جز مردم مورو در میندانائو که از تاریخ خود آگاه هستند، اکثریت فیلیپینیان ایده های زیر را به عنوان یک "حقیقت" پذیرفته بودند و به این ترتیب این ایده ها به بخشی از باورهای روحی و روانی آنان تبدیل شده بود، ایده هائی که عبارت بودند از:

· اسپانیایی ها نجات دهنده های روحشان بوده  و ساکنان  مجمع الجزایر فیلیپین  از طریق معرفی مسیحیت از " شر " دور شدند.

· آمریکایی ها برادران بزرگ و خیرخواه آن ها هستند که به آنان  دموکراسی داده و تمدن و اخلاق آموختند.

· مردم مورو ، مسلمانانی وحشی و متعصب به عقاید خود هستند که عهد کرده اند تا پای مرگ بر علیه مسیحیان و مُلحدان بجنگند.

· فیلیپینی ها با پذیرش و عمل به مسیحیت و پذیرش زبان انگلیسی متمدن شدند.

 بواسطه تحقق همین ایده ها در ذهن فیلیپینی ها، سال های متمادی، نهادهای کلیسای کاتولیک رومی و  دست اندر کاران اُلیگارشی و نخبگان به اهداف خود دست یافته و  آمریکایی ها نیز آن را مستحکم کردند. لذا تا  پدیدار شدن رودریگو دوتره هیچ کاندیدای انتخاباتی جرات نکرده بود در برابر این نهادها ایستادگی نماید زیرا خوف از دست دادن رای دهندگان در نظرسنجی ها مطرح بود و  زمانی که دیگر کاندیداهای ریاست جمهوری در وعده های خود سعی در حفظ شرایط موجود نموده  و هیچگاه نام موسسات بزرگ مسئول زیر دست نگاه داشتن مردم فیلیپین را در طول دوره مبارزاتی خود بر زبان نبردند و شرایط حاکم در سیستم های نئو لیبرالی آمریکا که مدت های مدیدی بر این سرزمین مسلط بودند را نقد نکردند، این دوترته بود که پا را از حریم تعیین شده بالاتر گذاشت و سخن گفت.

 دوترته نه تنها بازنگری در تاریخ فیلیپین را مطرح کرد بلکه خواستار بازنگری در ماهیت و پیامدهای جنگ های مردم مورو شد و نام خود را به عنوان نخستین رئیس جمهور فیلیپین ثبت کرد که  به طور مستقیم نقش اسلام در مبارزه با استعمار را مورد تاکید قرار داد. او مسلمانان میندانائو را مردمی نامید که زیر بار هیچ قدرتی مگر اسلام نرفتند و به روشنی ندا سر داد که مردم مورو به خاطر گرایش خویش به اسلام زیر بار مهاجمان اسپانیایی و آمریکایی نرفتند. برای اولین بار تاریخ پنهان فیلیپین از زیر  گرد و غباری که طی سال های طولانی آن را پوشانده بود بیرون آمد و پرده از  حادثه تاریخی " دائو " برداشته شد و برای نخستین بار یکی از مقامات ارشد  این سر زمین ( مسیحی – مترجم) از اصطلاح الله استفاده کرد. قابل توجه است او در حین مبارزات انتخاباتی و حتی پس از پیروزی در انتخابات همواره نام الله را برده است. حتی برخی از  دوستان مسلمان او سعی کردند وی را متقاعد سازند که به جای کلمه الله در هنگام مبارزات انتخاباتی در  مناطق جغرافیایی Visaya  و Mindanao از کلمه خدا استفاده کنند اما Duterte همچنان به استفاده از واژه الله ادامه داد. این اقدام ممکن است به نظر برخی بی اهمیت جلوه کند، اما قطعا معنی و مفهوم دیگری دارد و در حقیقت یک حرکت ظریف و بسیار معقول با مفاهیم فرهنگی فراگیر  آن هم در سرزمینی است که چگونگی تأثیر کلیسا بر همگان مشخص است. در نتیجه، برای نخستین بار در تاریخ فیلیپین، مراسم افتتاحیه ریاست جمهوری، همه جانبه برگزار و مسلمانان نیز در میان کسانی بودند که در آغاز مراسم به نیایش به شیوه اسلامی پرداختند.

در مورد نقش آمریکایی ها در فیلیپین و دیگر نقاط، Duterte تنها رئیس جمهوری فیلیپین است که به طور مستقیم می گوید، آمریکایی ها عجولانه با فیلیپینی ها رفتار می کنند. او با بیان جمله سه کلمه ای "تو کی هستی  ؟" در یکی از سخنرانی های پر شور خویش خطاب به اوباما رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا نه تنها  پیام بسیار قدرتمندی را برای او فرستاد بلکه بیشتر به فیلیپینی ها یادآوری کرد و به آنان آموخت که شان خود را حفظ کنند که این خود تاثیرات فرهنگی عمیقی دارد. گذشت سالها استعمار اسپانیا و آمریکا، باعث شده است که اکثر فیلیپینی ها، از جمله نخبگان ظاهرا تحصیل کرده و روشنفکران، به آمریکایی ها به عنوان برادر بزرگتر شان نگاه کرده و خود را "برادر کوچکتر بنامند"  و این امر در عمق ذهن آنان جایگزین شده است، به این ترتیب، گُستره و عمیق این احساس در روح و روان بسیاری از فیلیپینی ها جاری است و بسیاری از آنها  تسلط بر زبان انگلیسی و آگاهی از نظام آموزش آمریکایی را مزیتی برای خود دانسته و عامل نزدیکی فیلیپین به ایالات متحده می دانند. با همین ذهنیت "برادر کوچکتر" است که اکثریت فیلیپین ها جهان را با چشمان "غربی" نگاه می کنند، در نتیجه واقعیت مربوط به سیاست های آمریکا را در فیلیپین و دیگر نقاط جهان درک نمی کنند.  Duterte در مقایسه با مقامات دولتی پیشین، تنها کسی است که از ریا کاری غرب سخن می گوید و تذکر می دهد که غرب چنین وانمود می کند که با فیلیپینی ها مهربان بوده و عادلانه عمل می کند. این در حالی است که آن ها سرزمین ها  را بمباران می کنند و در نهایت به تجاوز کامل و نادیده گرفتن حقوق بین المللی می پردازند.

دوترته با فرهنگ سیاسی و  با اعتماد به نفس  و توانائی های خود و فاصله گرفتن از خط ایالات متحده آمریکا، رهبری مجدد سیاست خارجی فیلیپین را با توجه به منافع این کشور در اولویت قرار داده است و دولت او  به جای محدود کردن گزینه های دولت فیلیپین از طریق پیروی از مواضع طرفداران آمریکا،  روابط خود را با دولت های روسیه و چین گسترش داده است. این اقدامات علی رغم وجود اردوگاه های آمریکایی در نهادهای مختلف کشور از جمله ارتش، و برخی دیگر از سازمان های دولتی است.

برخی از تحلیل گران معتقدند، Duterte با توجه به سرخوردگی خود از مخالفان و در اقداماتی تلافی جویانه بر علیه اپوزسیون و در برابر حملات کلیسا و غرب همچنان به مبارزه با مواد مخدر همت نموده و اگر چه عکس العمل های مخالفان و کلیسا در مواردی درست است، اما اقدامات وی قطعا و به وسعت و شدت بر فرهنگ فیلیپین تاثیر می گذارد. دوترته در واقع به عنوان مددکار فرهنگی مبادرت به ایجاد فرهنگی رو به رشد نموده و مایل است به گونه ای عمل نماید که مردم خارج از چارچوب تحمیلی بر خویش فکر کنند و بدنبال اقداماتی است که شهروندان بیشتر به  نقش کلیسای کاتولیک رومی و آمریکایی ها که مدغی بهبود جامعه هستند فکر کنند. بطور خلاصه، او تنها رئیس جمهور فیلیپینی است که به اندازه کافی زبان گویا داشته و در مقابل فشار کلیسای کاتولیک، آمریکائی ها و دستیاران آمریکا در میان  نخبه گان جامعه ایستادگی می کند به گونه ای قایق جامعه را تکان می دهد که مردم را از خواب عمیق بیدار کند. در نتیجه، بسیاری از فیلیپینی که قبلا به سیاست و حکومت بی علاقه بودند، در حال حاضر فعالانه  در اینگونه فعالیت ها شرکت کرده و با دقت جریانات  امور  کشور را زیر نظر دارند. به عنوان  مثال یکی از نشانه های ظهور این علاقه، این است که او تنها  رئیس جمهوری است که مردم مشتاقانه برنامه های خود را به گونه ای تنظیم می کنند تا سخنرانی های مهم از پیش اعلام شده او را بشنوند، امری که قبلا سابقه نداشته است.

به طور خلاصه، ایستادگی  دوترته  در برابر فشار مخالفان که مدتهاست با حمایت قدرت های خارجی، ایالات متحده، اتحادیه اروپا و سازمان ملل بر کاخ ریاست جمهوری ادامه دارد، مردم فیلیپین را تشویق کرده است تا به عنوان یک قدرت مردمی اعتماد به نفس داشته باشند، و از آنان می خواهد شئون  ملی خود را حفظ و اندیشه های استعماری و تحقیر آمیز قرنها را از روحیه خود بزدایند.

آقای " ایمان صالح"  یکی از استادان اندونزیایی دانشکده علوم اجتماعی و علوم سیاسی دانشگاه پدججوران، در پاسخ به این سوال که چرا غرب در حال حاضر به دنبال بی ثبات کردن و لکه دار نمودن فیلیپین و دولت فعلی سرکش آن به زعم آنان است می گوید:

" از زمان جنگ جهانی دوم، ایالات متحده از تأثیرات به اصطلاح" دومینو " نگران شد. از جمله مواردی که در حال حاضر در فیلیپین در زمان تصدی ریاست  جمهوری دوترته اتفاق افتاده این است که دولت فعالیت های معادن چند ملیتی را محدود کرده که این اقدام برای بیگانگان پذیرفتنی نیست . فیلیپین نگرانی های زیست محیطی خود را بر سود کوتاه مدت حاصل از استخراج بی رویه معادن ترجیح می دهد. برای میلیون ها نفر از فعالان چپ گرا در اندونزی و در سراسر آسیای جنوب شرقی، رئیس جمهور دوتره الگوی مناسبی محسوب می شود".

پروفسور"  ایمان صالح " می افزاید:

“این امر عجیبی نیست که غرب چنین پارادایم ها ی (الگو ها) بد (پرزیدنت دوترته) که از زاویه دید آنان مردود است را وحشیانه و قاطعانه مورد حمله قرار می دهد"،   و من فکر می کنم همه چیز ممکن است اتفاق  بیافتد نه فقط برای "بی ثبات کردن" فیلیپین، بلکه به این دلیل که کشور با مناقشه های گوناگونی در مناطق مختلف درگیر است که می توانند  تحریک شده و پرورش پیدا کنند که نمونه بارز آن مجمع الجزایر میندانائو با اکثریت مسلمان در مقایسه با سایر نقاط فیلیپین به عنوان یک کشور عمدتا ی کاتولیک است ... "

از آنجایی که دوترته در گفتگو با گروه های مسلمان، یعنی جبهه ملی آزادی بخش مورو و جبهه  اسلامی آزادی بخش مورو موفق بوده است، باید از طریق تحریک گروههای موتی    Maute  و ISIS توسط دیگران با نتایج مثبت بدست آمده مقابله کرد. تا دولت او نتواند همه گروهها را در زیر یک پرچم گرد هم آورد. ( که این گونه هم شد – مترجم)

نتیجه گیری

فیلیپین نخستین بار توسط اسپانیا و سپس آمریکا مستعمره شد. اگر چه این سرزمین ظاهرا استقلال خود را در ۱۲ ژوئن ۱۸۹۸میلادی  از اسپانیا و در ۴ ژوئیه ۱۹۴۶میلادی از آمریکا (بعدا به ۱۲ ژوئن منتقل شد) کسب نمود، اما هرگز تعیین کننده سرنوشت واقعی خود نبوده است. به این دلیل که اسپانیایی ها و سپس آمریکایی ها فیلیپین را مستقل اعلام کردند، اما نهادهای نظارتی وابسته به آنها نه تنها به نوعی ثبات سیاسی و اقتصادی را به نفع استعمار گران تضمین نمودند (با ثروت و منابع انباشته شده اسپانیایی  ها که به کلیسای کاتولیک رومی انتقال یافت و با تدوین متن قانون اساسی فیلیپین که تلویحاً از صنعتی شدن  این سرزمین جلوگیری می کند تا به این ترتیب طرح آمریکایی ها برای حفظ فیلیپین به عنوان منبع عمده مواد اولیه ژاپن حفظ شود)، در عین حال به قلب و ذهن اکثریت مردم فیلیپین آسیب های جدی وارد نمودند بطوری که این مردم عملا غربی تر از دیگر ساکنان قاره آسیا هستند.

در دوران استعمار اسپانیا و آمریکا، کنترل سیاسی و اقتصادی این سرزمین در دست آنها بود. اما مسئله ویران کننده تر تحمیل همه جانبه دین و فرهنگ استعمار کنند گان به مردم این سرزمین بود. اسپانیایی ها علیرغم ایجاد اشتراکات فرهنگ خود با مردم، نژاد فیلیپینی را به عنوان "هندو" نامگذاری کردند تا ساکنان این مجمع الجزایر را زیر دست نشان دهند. آمریکایی ها نیز  بر به طوق مختلف راه اسپانیا ئیها را ادامه دادند.

در گفتگوهای پیمان پاریس در سال ۱۸۹۸میلادی ( پیمان فروش فیلیپین از سوی اسپانیا به آمریکا – مترجم)، "مک لاورین" سناتور وقت ایالات متحده تأکید کرد " پیوستن احتمالی فیلیپین به آمریکا به معنای پیوستن یک جمعیت نژاد پست و نیمه وحشی به پیکره سیاسی ما است که با ما همخوانی ندارند ولی در صفات اخلاقی و فکری مشابه سیاه پوست ها هستند".

 فیلیپینی ها از زاویه دید آمریکایی ها متعلق به پایین ترین کلاس تمدن هستند. حال می خواهد این دیدگاه از سوی اکثریت فیلیپینی ها پذیرفته شود یا نه، این ذهنیت سفید پوستان نسبت به فیلیپینی ها همچون زخمی بر آگاهی فیلیپینی ها نمایان است. امروزه، بسیاری از فیلیپینیان هنوز از استانداردهای زیبایی که توسط استعمار گران آنها پایه گذاری شده پیروی می کنند و حامی محصولات سفید کننده پوست اند زیرا مایل اند رنگ پوستشان  آنگلوساکسون آمریکایی باشد.

اگر چه بسیاری از دولت ها گذشته آمده و رفته اند اما حفظ وضع موجود در سیاست های فیلیپین به امری عادی تبدیل شده که عبارت است از، اولویت دادن به منافع آمریکا در مقایسه با منافع فیلیپین. این مطلب اثبات کننده صحت این ادعا ست که بهترین راه زیر دست قرار دادن یک فرد جذب ذهن او است. در این زمینه نوشته های " رناتو کنستانتینو " را به یاد می آوریم که نوشت :

 " با آغاز دوره جدید، فیلیپینی ها بتدریج سنت های دیرینه خود را از دست دادند، خاطرات گذشته آن ها فراموش شد، نوشتن، آهنگ ها ، اشعار و قوانین آن ها بخاطر یادگیری آموزه های  "دکترین رایت مادر " ( دکترین فکری در برابر رسوم – مترجم) از دست رفت در حالی که معنای اخلاقیات و زیبایی شناسی وارداتی را نمی دانستند و این کالاهای وارداتی متفاوت از آنهایی بود که از آب و هوا و طرز تفکر آنان الهام گرفته بودند. لذا خود را پایین انگاشته و شرمسار از خویش شروع به تحسین و تقدیر از آنچه مفاهیم غیر بود نمودند اگر چه برای آن ها غیر قابل درک بود در نتیجه روح خود را باخته و تسلیم شدند.

با  فقدان وطن پرستی، عشق و نگرانی برای سرزمین مادری خویش و با سلطه حاکمان و همکارانشان، که به دنبال اولویت بندی منافع شخصی و حزبی خود بودند، نارضایتی و سرخوردگی در میان اکثریت مردم اجتناب ناپذیر شد .خشم و نفرت نسبت به ناتوانی دولت قبلی و وسعت مقیاس فساد که به امری سیستماتیک تبدیل شده بود سرانجام به نقطه اوج رسید و تلاش ها و گسترش اطلاعات از طریق رسانه های اجتماعی و شبکه های زنجیره ای که روح و روان فیلیپینی را در چنگال نگاه داشته بودند نهایتا شکسته شد و کلیسای کاتولیک رومی، که در تصمیم گیری های اکثریت فیلیپینی ها نفوذ داشت  در نهایت تحت تاثیر تفکر فیلیپینی قرار گرفت و سیاستمداران سنتی و نخبگان حاکم، که همچنان جریان اصلی رسانه ای را کنترل می کردند، سرانجام  طعم شکست را چشیدند.

رودریگو دوترته علیرغم فشارهای شدید نیروهای متحد کلیسای کاتولیک رومی، الیگارشی و سیاستمداران سنتی که همه تحت حمایت ایالات متحده قرار داشتند از صندوق های رای سر برآورد و برنده بلامنازع ریاست جمهوری شد. با گذشت یکسال از دوره مسئولیت ریاست جمهوری، دوترته هنوز در نظرسنجی های اجتماعی در رده بالا قرار دارد و اکثریت فیلیپینی ها نیز اعتقاد دارند که او صادقانه تلاش می کند.

تا این تاریخ هنوز هیچ اطمینانی در مورد آنچه در آینده رخ خواهد داد وجود ندارد و این که کار ریاست جمهوری دوترته به کجا می انجامد؟  با این حال آن چه مسلم است و بر کل فرهنگ فیلیپین نیز اثر گذاشته پرخاشگری های او نسبت به بیگانگان است.

موارد فوق را می توان به صورت زیر خلاصه کرد :

۱- آنچه مسلم است، دوترته توانست نخستین و مهمترین قدم را برای شکستن مانع بین مسلمانان و غیر مسلمانان کشور با تلاش های خود در ارائه آنچه در تاریخ  فیلیپین گذشته است را انجام دهد. این کار او با ارائه تصویر واقعی تاریخ مردم مورو بویژه تاکید بر این امر  شکل گرفت که مردم مورو سلطه بیگانگان را نپذیرفتند زیرا معتقد به اسلام بودند. این اقدام دوترته در واقع پیامی برای استعمار گران را به همراه داشت تا بدانند مسلمانان به دلیل پیوستگی به اسلام تسلیم آن ها نشدند. اگر چه نام مردم مورو در میان قهرمانان فیلیپین دیده نمی شود. این حقیقت را نمی توان به عنوان امری ساده تلقی کرد و حوادثی مانند حادثه " بود داهو" که طی آن مسلمانان مورو قهرمانانه جنگیده و شهید شدندرا به فراموشی سپرد. حادثه ای که متاسفانه از ذهن مردم فیلیپین و حتی روشنفکران دور مانده است. در حالی که خود آمریکائی ها آن را انکار نمی کنند.

۲- دوترته توانست در اذهان اکثریت عمیقا نفوذ کند  و باعث شد بسیاری از مردم بررسی نقش کلیسای کاتولیک رومی و آمریکایی ها در وضعیت ناخوشایند فعلی جامعه فیلیپین را در دستور کار خود قرار دهند.

۳- موضع قوی دوترته علیه ایالات متحده و اعتراض او  نسبت به مطالب دیکته شده توسط آمریکا، به توده ها آموخت که از آمریکا هراسی نداشته و به آن ها وابسته نباشند در نتیجه، ایده های داشتن کرامت و استقلال ملی در حال ظهور و به دست آوردن زمینه در میان توده ها است.

۴- اکثریت مردم که از زمانی نسبت به امور سیاسی و ملی بی تفاوت بودند  و به سادگی از خط نخبگان و روشنفکران پیروی می کردند، اکنون سئوالاتی را مطرح نموده و در مواردی صداقت  نخبگان را زیر سئوال برده اند.

و در نهایت، " سیونیل خوزه" هنرمند ملی سال ۲۰۰۱ میلادی در رشته ادبیات می گوید:

"من معتقدم این آغاز یک انقلاب فیلیپینی است. اکنون شما به تاریخ خویش بازگشت کرده اید و شاهد هستید که بسیاری از مشکلات ما بر اساس این واقعیت ها است که ما مستعمره شده ایم؛ استعمار اسپانیایی ها و بعد از آن آمریکایی ها و سپس ژاپنی ها (  اشغال فیلیپین توسط ژاپن در دوران جنگ جهانی دوم  و پس از آن دست یابی گسترده به مواد اولیه در فیلیپین با کمک شرکت های چند ملیتی غربی– مترجم) و اکنون باید بگویم که ما توسط نخبگان خود به استعمار کشیده شده ایم. رخداد ها یی که از سال ۱۸۹۶میلادی شاهد آنیم. البته فرهنگ هرگز ایستا نیست و همواره در حال تغییر است اکثر اوقات به آرامی و در مواردی با حرکت ناگهانی.

محقق : سرکار خانم زینب هاویر

:References

۱- رهبری جهان در مشارکت رسانه های اجتماعی – مطالعات انجان شده توسط موسسه خبری  ۱-GMA

۲- اخبار آنلاین، ۲۰۱۴سی ام ژوئن

۳- Jose, Sionil F. (۲۰۱۶) The Duterte Revolution, Philippine Daily Inquirer

            opinion.inquirer.net/۹۶۰۶۸/the-duterte-revolution

Majul, Cesar Adib (۱۹۷۶) Some Social and Cultural Problems of the Muslims in the Philippines

.: http://www.rappler.com/brandrap/profile-internet-users-ph

۴-  PHILIPPINES: International Religious Freedom Report for ۲۰۱۲, United States Department of State • Bureau of Democracy, Human Rights and Labor.  https://www.state.gov/documents/organization/۲۰۸۴۷۲.pdf

۵ -   Bara, Hannbal (April, ۲۰۱۵). The History of Muslims in the Philippines.

            From: http://ncca.gov.ph/subcommissions/subcommission-on-cultural-communities-and-traditional-arts-sccta/central-cultural-communities/the-history-of-the-muslim-in-the-philippines/

۶-  Ibid

            http://asj.upd.edu.ph/mediabox/archive/ASJ-۴۶-۲۰۱۰/ASJ۴۶-۱-۲-۲۰۱۰-Islam%۲۰in%۲۰Philippine%۲۰Society%۲۰Majul.pdf  page ۵۱

۷ -  Asain, Calbi A. (۲۰۱۵). Folk Literature of the Muslim Cultural Communities,  National Commission for Culture and the Arts. http://ncca.gov.ph/subcommissions/subcommission-on-cultural-communities-and-traditional-arts-sccta/central-cultural-communities/folk-literature-of-the-muslim-cultural-communities/

https://journal-neo.org/۲۰۱۷/۰۷/۲۲/cold-arm-of-jihad-sponsored-by-the-west-is-reaching-rebellios-philippines/

Power To The People: Social Media Tracker, Wave۳" (PDF). Universal McCann. March ۲۰۰۸. Archived from the original (PDF) on ۲۰۰۸-۰۹-۲۱

 ۸- ADB. ۲۰۰۷. Civil Society Brief: Philippines. Manila.

  D. Wurfel. ۲۰۰۴. Civil Society and Democratization in the Philippines. In Y. Sato, ed. Growth & Governance in Asia. Honolulu: Asia-Pacific Center for Security Studies. Available at www.apcss.org/Publications/Edited%۲۰Volumes/ ۹ ۹GrowthGovernance_files/Pub_Growth%۲۰Governance/ Pub_GrowthGovernancech۱۷.pdf

۱۰-   Philippine Cooperative Code of ۲۰۰۸, Republic Act No. ۹۵۲۰ (۱۷ Feb ۲۰۰۹).

۱۱-   L. V. Carino. ۲۰۰۲. Size and Contours of the Sector. In L. V. Carino, ed. Between the State and the Market: The Non-Profit Sector and Civil Society in the Philippines. Quezon City: University of the Philippines.

۱۲- The Civil Society Advisory Committee with over ۷۰ network members, for example, released a public statement on Philippines Country Office (PhCO) ۶ ADB Avenue, Mandaluyong City ۱۵۵۰ Metro Manila, Philippines Tel +۶۳ ۲ ۶۸۳ ۱۰۰۰ Fax +۶۳ ۲ ۶۸۳ ۱۰۳۰ www.adb.org/PhCO the International Anti-Corruption Day in December ۲۰۱۱, calling on Filipinos to adopt a zero-tolerance attitude toward corruption in interacting with the government

۱۳-  Civil Society Briefs, Asian Development Bank. https://www.adb.org/sites/default/files/publication/۳۰۱۷۴/csb-phi.pdf

  Mr. Iman Soleh, a professor at the Faculty of Social and Political Science (University of Padjadjaran- UNPAD)

https://journal-neo.org/۲۰۱۷/۰۷/۲۲/cold-arm-of-jihad-sponsored-by-the-west-is-reaching-rebellios-philippines/

کد خبر 1250

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 0 =