کثرت گرایی و بستر سازی برای ایجاد فرهنگ پذیرش اختلاف از جمله موضوعاتی است که در اندیشه عربی همچنان با نقیصه و کاستی هایی مواجه است.

کثرت گرایی و بستر سازی برای ایجاد فرهنگ پذیرش اختلاف از جمله موضوعاتی است که در اندیشه عربی همچنان با نقیصه و کاستی هایی مواجه است . این مسأله ایجاب می کند که با رویکردی انتقادی به این مقوله نگریست . یک سویه این انتقاد ، سیاست های فرهنگی کشورهای عربی مدرن و سویه دیگر آن میراث فکری مهجوری است که همچنان بخشی از آگاهی و خرد دینی و مذهبی افراد در تعامل با دیگران را شکل می دهد . اولین گام در راستای این رویکرد انتقادی ، تفکیک مبانی این میراث و شناخت مکانیسم های رفتاری ذهن تولید کننده این اندیشه است . چرا که بی توجهی به این میراث و اجتناب از رویکرد انتقادی به آن می تواند زمینه ساز به کارگیری این اندیشه در قالب ایدئولوژیک گردیده و با عبور از واقعیتی که در شکل گیری این میراث نقش داشته، روند مدرنیته را با مانع مواجه سازد . در نظر نداشتن یکی از بنیان ها و اجزاء سازنده امر واقع ، اثر گذاری و سیر رو به رشد آن را متوقف می سازد. در کنار تفکیک این میراث مهجور ، ضروری است که میراث حاشیه ای اما همچنان موجود نیز به بازبینی انتقادی گذاشته شود . در حقیقت محور این رویکرد انتقادی ، به رسمیت شناختن اختلاف در چارچوب میل و گرایش بشر به  ذات و طبیعت مشترک است . پیوند دادن پشتوانه های ارزشی میراث عربی به ارزش های هم زیستی جهانی -همانند سایر فرهنگ ها- از مبانی و ضروریات انسانیت است . فیلسوف و ادیب فرانسوی پل ریکور در این باره می گوید " انسان می تواند ارزش های انسانی مشترکی در گذشته را مطالعه کرده و خود را در آن ها بیابد" . به اعتقاد ریکور انسان همچنین برای بازگشت به خویشتن " پیش از آن که به باز آفرینی خود در گذشته بپردازد باید دِین خود به نقش قدما در رقم زدن این موقعیت فعلی را در نظر گیرد".   

از آن جایی که کثرت گرایی یک پدیده اجتماعی - عمرانی است ، بهتر دیدیم که ابتدا به تفکیک آثار مکتوب مهم و اثر گذار بپردازیم و برای این کار سراغ مؤسس و پایه گذار جامعه شناسی و عمران تمدن عربی ابن خلدون رفته و کتاب "مقدمه" او را برگزیدیم تا در آغاز تعریفی از کثرات گرایی ارائه کرده و سپس دیدگاه ابن خلدون نسبت به این موضوع را از منظر معیارهای نظم و قاعده مندی در یک جامعه و به همان نسبت میان جوامع مختلف و یا به تعبیر خود او " اقوام و امم" را بیان کنیم.

شاید اصلی ترین گذرگاه برای شناخت درست از دیدگاه ابن خلدون پیرامون کثرت گرایی ، ورد به این مقوله از مدخل مفهوم گرایی باشد . دیدگاه ابن خلدون درباره عمران مبتنی بر سازه ای تعبیری است که در نهایت دقت پی ریزی شده و دانش و جوهره معرفتی او را به خوبی عیان می سازد . مهم ترین اصطلاح و تعبیری که ابن خلدون در این علم به کار برده " عمران بشری" است . در این جا باید عنوان کرد که به لحاظ نشانه شناسی ، ماهیت همزاد با این اصطلاح و ارتباط آن با مقوله کثرت گرایی در عمران چیست ؟

ابن خلدون کلمه عمران را در قالب یک اصطلاح و تعبیر به کار برده و علمی تخصصی را بر اساس آن پی ریزی کرده.  این اصطلاح پیش از این در متون و گفتار فلسفی – در سیاست شهر – مورد استفاده قرار گرفته که مقصود از آن  جامعه انسانی بوده است . در فرایند تطبیق معنایی و تعاریف ارائه شده برای اصطلاح جامعه ،  در برابر "اجتماع بشری همان معنای عمران" و در مقابل "اجتماع انسانی همان معنای عمران جهان" مدلول معنایی قرار گرفته است . بین دو اصطلاح اجتماع و عمران اختلاف معنایی و نشانه ای وجود دارد که از معاجم و فرهنگ های لغت سرچشمه گرفته و به دو برداشت فکری منتهی شده است . اجتماع در یک برداشت به معنای تجمیع اشیا در برابر تفرقه است و در برداشت دیگر به معنای مجموع و جمع شدن در یک نقطه است ، اگر چه جمع شدن در قالب تبدیل به یک عنصر و شیء واحد متجلی نشود. تعبیر "قوم اجتماع کردند" یعنی همه در این نقطه جمع شدند . معنای معجمی در نظر گرفته شده برای جامعه ، بُعد توصیفی این اصطلاح که شامل ماهیت مشترک بشر است را در بر نمی گیرد . بعدی که فلاسفه بعدتر و هنگام ساخت جامعه آن را به یک بعد منطقی انسانی تبدیل کرده اند. بدین معنا که از منظر فلاسفه اجتماع به لحاظ خاستگاه و هدف یک امر صرفاً بشری است ، اما کلمه عمران ، یک بستر معنایی مناسب برای استفاده از آن در بعد دینی ایجاد کرده که مدار آن نظریه استخلاف (جانشینی) است که از "عمر" مترتب می شود . عماره به معنای دوران و مدت عمر یک مکان است . عبارت مکان را آباد کرده و در آن به عمران پرداخته یعنی به آن عمر بخشیده . خداوند انسان را در زمین به جانشینی برگزیده تا در آن به عمران و آبادی بپردازد . " هو أنشَأَکُم من الأرْض واستعمرَکم فیها"( سوره هود: آیه ۶۱) به بیان لسان العرب یعنی به شما اجازه عمران و آبادانی آن را داد . فراخوان این بعد دینی در این کلمه با استفاده از تعبیر استخلاف (به جانشینی و خلیفگی برگزیدن) توجیه اصلی نظریه ابن خلدون در مرجع قرار دادن عامل مذهب در " سیاست مدنی" است و بدین ترتیب جایگزینی شرعی برای یک نظریه ی منطقی که فلاسفه در این باب مطرح کرده اند ارائه شده است.

با بررسی سیاق و اسلوب کاربرد اصطلاح عمران ، به وضوح نظریه جانشینی که دربردارنده معنای عمرانی است مشخص می گردد . ابن خلدون به شیوه ای میان هستی اجتماعی و مشیت الهی پیوند برقرار می کند که استقلال انسان در ساخت اجتماع متعلق به خودش را در یک چارچوب تعریف شده قرار می دهد. به اعتقاد او این خداوند است که اراده عمران زمین را به دست بشر داشته و او را خلیفه بر سایر موجودات قرار داده و این خلیفه در تنظیم امور دنیایی خود پایند موازینی شرعی است . او پیشتر تصریح کرده که بهره گیری اش از واژه عمران با اصطلاح مورد نظر فلاسفه تفاوت دارد . از منظر کلی ابن خلدون در این موضوع با فلاسفه هم رأی است که آدمی بالطبع مدنی است و سکنی گزیدن در مصر و  یا حله برای انس با عشیره و برآوردن حاجات امری ضروری بوده و  به واسطه طبع هم زیستی  و تشریک مساعی بشر انجام می شود . اما زاویه دید او در این واقعیات با فلاسفه متفاوت است؛ زاویه دید فلاسفه این است که عقل و منطق الهام گر است و اما  ابن خلدون باور دارد که الهام گر خداوند است . از این مبدأ نظر است که ابن خلدون نظریه خود در کاربست اصطلاح عمران را مطرح می کند که برای به چالش کشیدن دیدگاه های منطقی در سیاست و پاسخ به آن هاست. او  همواره اصرار دارد که بر اساس فهم او شیوه ایجاد و نظم دهی اجتماع باید مبتنی بر شرع باشد و نه عقل . ابن خلدون در تشریح دیدگاه خود این گونه بیان می کند که " غایت خلقت انسان فقط دنیای مادی ن نیست ، چه این که این دنیا تماماً عبث و باطل بوده و نهایت آن مرگ و نیستی است . خداوند متعال می فرمایند : "أفحسبتم أنّما خلقناکم عبثا" آیا پنداشته اید که شما را بیهوده خلق کرده ایم . مقصود از خلق بشر، دینی است که آنان را به سعادت اخروی می رساند " راه مستقیم خداوندی که آن چه در آسمان و زمین است متعلق به اوست . به همین دلیل شریعت و قوانین پرمغز آن احوالات بشری از عبادت تا کسب و کار روزمره را در بر می گیرد. بر اساس این معیار دینی انتظام بخش امور بشری است که ابن خلدون با در نظر داشتن دو عامل کثرت گرایی و تنوع که بر موجودیت اجتماعی حاکم است ، شرایط عمران را دنبال می کند . این شرایط همان طور که خواهیم دید چیزی فراتر از امت ، دین و مذهب ابن خلدون نیست.

ابن خلدون در طرح پدیده کثرت گرایی میان امم و اقوام، به دو اصطلاح استناد داشته که قرار دادن آن ها در مقابل یکدیگر دلالت بر مطرود دانستن هر چیز ناهمگون . مغایر است . این دو اصطلاح یکی "میانه و معتدل" و دیگر "منحرف" است . مقصود او از معتدل همان چیزی است که در محیط و فرهنگ او مستقیم و معهود و صائب تلقی می گردد است . مقصود او از منحرف نیز هر آن چیزی است که با محیط و حقایق مد نظر او بیگانه بوده و سازگاری ندارد . او با در نظر گرفتن این دو عامل به مقایسه میان امم و اقوام در بعد جغرافیایی و شیوه های زندگی و اعتقادات و اخلاق آنان پرداخته است . ابن خلدون با این نوع مقایسه نتیجه گرفته که گونه ای از مردمان هستند که خلقت و اخلاق آنان در نهایت کمال و از لحاظ جسمانی و رنگ پوست و اخلاق و دین در بالاترین مرتبه قرار دارند . گروهی دیگر از آدمیان نیز سنخیتی با صفات انسانی نداشته و احوالات شان نزدیک به حالات حیوانی است . او به عنوان مثال به مردمان سودان و صقالبه اشاره می کند که خلقیات شان به حیوانات غیر ناطق نزدیک است . هدف ابن خلدون از این مقایسه میان اقوام اثبات این موضوع است که آنان که از دین وحیانی برخوردارند در مرتبه فضل قرار داشته و در مقابل آنان که از اخبار نبوی بی بهره بوده  به مراتب انسانی راه نبرده اند .

ابن خلدون سپس در مقایسه میان امم و اقوام گام دیگری برداشته و جوامعی که ادیان آسمانی را پذیرفته رجحان و برتری داده و در ضمن برتر دانستن ادیان نسبت به یکدیگرآن ها را در مرتبه ناسخ و منسوخ قرار داده و یکی را برتر از سایر از ادیان دانسته . او معتقد است که باید به ناسخ یعنی اسلام عمل کرد و ادیان دیگر را رها کرد . ابن خلدون ملت اسلام را بهترین و شایسته ترین ملل می داند و معتقد است " امت اسلام ناسخ و منافی تمام ملل است و تمامی علوم پیش از آن متروک و نظر کردن در آن نامشروع و حرام است .  

ابن خلدون به همین طریق و شیوه قیاس ، به رجحان یک مذهب اسلامی بر سایر مذاهب پرداخته . شیوه ارائه معارف او در مبحث عمران به وضوح نشان می دهد  که او فرهنگ تسنن را تنها ثمره و محصول تمدنی دانسته که ملازم با عمران است . او مقصود خود را از این نقطه آغاز می کند که علم و تعلیم امری طبیعی در عمران بشری است و علوم با عمران و بالیدن تمدن گسترش یافته و تکثیر می شوند . ابن خلدون در این راستا بدین نتیجه گیری می رسد که "انواع  علوم موجود در عمران این دوران تنها تجلی مذهب تسنن در موضوع عمران هستند ". نکته مهم این است که دیدگاه ابن خلدون در چارچوب مذهب نبوده  - که اگر چنین بود نیز به مانند هر فرد صاحب مذهبی این موضوع روا بود – بلکه سخن او در چارچوب نظریه عمرانی اوست که در یک تصویر و قاب طبیعی از عمران اسلامی آن را ارائه کرده .  ابن خلدون در این زمینه به آثار تولیدی اهل تسنن در علوم تفسیر ، علوم حدیث ، فقه ، اصول فقه ، کلام و سایر علوم اشاره می کند . تمامی شواهد او چه از ناحیه شخصیت های برجسته و چه از ناحیه تألیفات در چارچوب مذهب است . او در مقوله پرداختن به مذاهب از هیچ فرصتی برای اشاره به خطاها و گمراهی های دیگر مذاهب فرو گذار نکرده است . ابن خلدون در این باب از این تعابیراستفاده کرده که شیعه و خوارج فرق ضاله ای هستند که در مقابل فرقه نجات بخش سنت و جماعت قرار دارند . به اعتقاد او شیعیان و خوارج مذهب و فقه بدعت گذاشته خود را به اهل بیت نسبت داده و به برخی صحابه تهمت روا داشتند و برای ائمه عصمت  قائل بوده و تعارض و اختلاف در اقوال آنان را نادیده انگاشته که این ها همه نشان پوچ و بی اساس بودن اعتقادات آنان است . خوارج نیز به همینِ طریق ناصواب و گمراهی رفتند . ما از مذاهب آن ها چیزی نمی دانیم و از کتب آن ها چیزی روایت نمی کنیم و اثری از آن ها مگر در موطن شان وجود ندارد. دید گاه ابن خلدون نسبت به معتزله و فلاسفه نیز به همین منوال بوده و دائماً آن ها را به بدعت و نظرات نادرست محکوم کرده و نسبت به پیروان شان هشدار داده است. ابن خلدون در تمامی این موارد جایگاه یک عالم عمران را حفظ کرده و نسبت به جایگاه حقیقی خود که همان فقاهت بوده سکوت پیشه کرده است. متذکر می شویم که ابن خلدون از این حق برخوردار بوده که در چارچوب اختلاف نظرات حاکم بر اندیشه های متعارف زمان خود به دفاع از دین و مذهب و قوم خود بپردازد .  اما ابن خلدون به عنوان عالم عمران – آن گونه که خود عنوان کرده – کسی نیست که اعتدال را با مبانی فکری و هویتی خود سنجیده و تنها دین و آراء مذهبی خود را صواب بداند . که اگر این گونه بود او اشتباهی را مرتکب می شده که نتایجی بس پرمخاطره را به همراه داشت . حساسیت این مسأله نه فقط در امتزاج مذهب در پوشش عمران است که این موضوع از مبنا ایراد داشت. چرا که او به عنوان مبدع علم عمران به دلیل  غوطه ور شدن در منازعات ایدئولوژیک قادر به تشخیص وظیفه یک متفکر نبود . بدین ترتیب آزادی اندیشه و التزام او به نظریه ای که در مباحث معرفتی انتزاعی و مشترکات انسانی مطرح کرده تحت الشعاع قرار می گرفت . پرهیز از چنین در خطایی تنها راه قرار گرفتن در زمره انسانیت و غنای معرفتی آن است .

ابن خلدون به دنبال این بوده که نظریه عمران را متمایز از آن چه که در  علم فلسفه رایج بوده به مخاطب ارائه دهد . او برداشت متفاوتی از ماهیت اجتماعی را باز آفرینی کرده اما همچنان درگیر معارف فقهی بوده که با معیارهای صحیح و غلط و جایز و غیر جایز سنجیده می شوند . نظریه عمران ابن خلدون یک اندیشه مشترک سیاسی بشری را ارائه داده که همان رویکرد منطقی به مقوله کثرت گرایی و تنوع است.  با این رویکرد  است راه می تواند اختلافات را منطقی ساخت و  به سمت و سویی حرکت کرد تمامی عناصر یک جامعه واحد و سپس کل جامعه با دیگر جوامع با وجود اختلافات هویتی از  فرصت و بهره مساوی برخوردار باشند. به گفته فیلسوف برجسته یحیی بن عدی "انسان ها گروهی واحد و همسان هستند که انسانیت آن ها را به یکدیگر گره زده است".  

به قلم ناجیه الوریمی بوعجیله

ناجیه الوریمی بوعجیله از محققان و اساتید تمدن عربی اسلامی دانشگاه تونس است .که به مباحث حوزه میراث دینی و مشکلات مدرنیته اهتمام دارد . از جمله کتب تألیفی ایشان می توان به کتاب" هم سویی و تعارض : دوگانه موجود در اندیشه عربی اسلامی (۲۰۱۰)" ، "تأملی در اندیشه بان خلدون : اصول سلفی و توهم مدرنیته عربی (۲۰۰۸)" و "اسلام خارجی (۲۰۰۶)" اشاره کرد . ناجیه الوریمی در نشست های تخصصی زیادی حضور داشته و مقالات متعددی در نشریات علمی به چاپ رسانده است .   

کد خبر 1660

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 4 =