مسئله نگاه مردم و دولت تونس نسبت به موضوع فلسطین را در سه بخش بررسی میکنیم. در بخش اول به کلیاتی در مورد نگاه مردم تونس نسبت به موضوع فلسطین در گذشته و تاریخچه ای که در وجود داشته اشاره خواهم کرد؛ در بخش دوم به نگاه مردم تونس در وضعیت فعلی و بخصوص در جریان طوفان الاقصی اشاره خواهم کرد؛ و در بخش سوم به نگاه دولت تونس نسبت به موضوع فلسطین اشاره خواهم کرد.
کشور های غربی از ابتدائی که مسئله فلسطین به وجود آمد، از مهاجرت های یهودیان به منطقه فلسطین امروزی، نسبت به این موضوع واکنش داشتند؛ به خصوص بعد از اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی در سال 1948. تقریبا همه کشور های عربی به این موجودیت جدید برای عضویت در سازمان ملل متحد رای منفی دادند و نسبت به این موضوع نگاه سلبی داشتند.
اما عمدتا این نگاه به مسئله قومی برمیگشته تا اینکه بخواهد یک مسئله اسلامی تلقی بشود. لذا عمده مبارزاتی که در جنگ های اعراب و اسرائیل صورت میگرفت در سال 1948 جنگ اول، سال 1956 جنگ سوئز، 1967 جنگ شش روزه، و 1973 جنگ یوم کیپور یا جنگ رمضان، اینها همه عمدتا نگاه، نگاه قومیتی عربی بوده. یعنی بیشتر نگاه این بوده است که اسرائیلی ها آمدند یک منطقه عربی را اشغال کردند و اعراب ساکن آنجا را آواره کردند و کمتر نگاه اسلامی داشتیم. به استثنای جریان اخوان المسلمین؛ تأسیس این جریان قبل از به وجود آمدن رژیم صهیونیستیست، سال 1928 توسط حسن البنا در مصر تاسیس شد و طبیعتا این جریان اخوانی در کشور های مختلف عربی شاخه داشت؛ از جمله در کشور تونس شاخه النهضة (که در گذشته اسمش حرکة الاتجاه الإسلامی بود).
این جریان جریان اسلام گرا تلقی میشد و مسئله فلسطین از نگاه جریان اخوان المسلمین یک یک مسئله اسلامی عمدتا تلقی میشد. لذا اگر ما اخوانی ها را کنار بگذاریم، دولت های عربی و عمده ملت های عرب به موضوع فلسطین نگاه قومیتی و عربی داشتند. این مسئله کماکان در بخش هایی از این ملت ها ادامه دارد؛ یعنی بخشی از احزاب سیاسی موجود در تونس که کاملا با موضوع فلسطین همراه هستند و بخشی از مردم نگاه قومیتشان به نگاه دینی و اسلامی میچربد و در حقیقت اولویت دارد. نه اینکه نمیدانند بالاخره بیت المقدس قبله اول مسلمین است و آنها همه مسلمانند و... همه اینها را میدانند ولی این که حمایت میکنند و یا تشویق به مبارزه دارند، نگاه قومیشان غلبه دارد؛ به جز آن احزاب اسلام گرایی که عرض کردم مثل شاخه اخوان المسلمین در تونس.
لذا اگر بخواهیم به تاریخچه بپردازیم ملت و دولت تونس مانند همه کشور های عربی از ابتدای داستان با فلسطین همراهی داشتند. البته این همراهی با وجود ارتباطات این دولت ها با غرب و با آمریکا بوده. مثلا یک رهبر تونس که بعد از استقلال تونس از فرانسه رهبری تونس را بر عهده گرفت -آقای حبیب بورقیبه-، کاملا وابسته به فرانسه بوده. استعمار فرانسه با اینکه اسماً خارج شده بود اما رسماً هنوز وجود داشت؛ خود آقای حبیب بورقیبه هم به شدت به فرانسه وابسته بود و تسلط فرهنگی فرانسه کماکان ادامه داشت. اما علی رغم ارتباطاتی که دولت حاکم وقت تونس با غرب داشت، وابستگی که به غرب داشت، وابستگی که به فرانسه و آمریکایی ها داشت، در مسئله فلسطین و مسئله اسرائیل کاملا با فلسطین همراه بود و علیه اسرائیل بود. یعنی در این موضوع با آنچه که آمریکایی ها یا فرانسوی ها می خواستند همراهی نکردند.
و در نهایت در یک دوره ای آن زمانی که آقای یاسر عرفات زنده بودند و فعالیت میکردند، تشکیلات ساف یا همان سازمان آزادی بخش فلسطین مجبور شدند یک مقری را در تونس ایجاد کنند و این دوره، دوره اقای حبیب بورقیبه بود. شما باید تحقیق کنید ببینید، وقتی میگویم حبیب بورقیبه یعنی شخصیتی که کاملا در راستای غرب تلقی میشد و شخصیتی که حتی در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران سمت صدام را گرفته بود. کاملا در جریان غربی، در جریان آمریکایی، کاملا وابسته به فرانسه؛ ولی در دهه 80 میلادی مقری را برای تشکیلات سازمان آزادی بخش فلسطین و یاسر عرفات داد و سران مبارزاتی فلسطینی، سران گروه های مقاومت فلسطینی در تونس مقر داشتند. این باعث شد که در اول اکتبر سال 1985، حمله هوایی جنگنده های اسرائیل به تونس اتفاق بیفتد، سال 1985، بعد از پیروزی انقلاب ماست. یکی دو روزی این حمله ادامه پیدا میکند و بمباران میکنند و تعدادی از فرماندهان و سران فلسطینی به همراه تعدادی از تونسی هایی که در این مقر ها به فلسطینی ها کمک میکردند شهید میشوند؛ و در حقیقت ما تونسی شهید در راه مبارزه با اسرائیل داریم. در همان بمباران اینها بعضی هایشان در منقطه ای به نام حمام الشط شهید شدند. بلافاصله آقای بورقیبه مسئله را نسبت به آمریکایی ها با شداد و غلاظ مطرح میکند. این داستان مشهور است که بلافاصله سفیر آمریکا را فرا میخواند، شمشیر نمادینی در اتاقش دارد، این شمشیر را از طاقچه برمیدارد و میگذارد روی شانه سفیر آمریکا و با عتاب و خطاب به سفیر آمریکا میگوید بلافاصله به نیرو های اسرائیلی میگویید این حمله را تمام کنند و جنگ را تمام کنند و الا چه میشود و چه میشود؛ که بلافاصله هم این جنگ تمام می شود و این جنگ صرف همان یکی دو روز به پایان می رسد.
این سال 1985 است. در دوران بن علی -بعد از بورقیبه- هم باز اوضاع همینطور است؛ یعنی بن علی کاملا در چهارچوب غربی حرکت میکرد، کاملا در چهارچوب فرانسه و آمریکا حرکت میکرد، و حتی ما در دوره بن علی دورانی داشتیم که تونس با جمهوری اسلامی قطع رابطه کرده است؛ ولی در موضوع فلسطین و مسئله اسرائیل نه، کاملا موضع خودشان را حفظ کردند و در این مسئله با غرب همراهی نکردند.
خب این از گذشته کوتاهی که باید اشاره میکردم. اهدافی که اسرائیلی ها و یهودی ها نسبت به تونس دارند به سابقه حضور یهودی ها در کشور تونس برمیگردد. در طول تاریخ تونس مقاطعی داریم که جمعیت قابل توجهی یهودی در تونس وجود داشته و آنها صاحب یک سری اماکن تاریخی بودند، یعنی بعضی اماکن تاریخی و بخشی از تمدن به جا مانده در تونس به حضور یهودی ها -که عمده آنها مهاجرت کردند- برمیگردد. اسرائیلی ها معتقدند بخشی از مهاجرین یهودی که اسرائیل را شکل دادند از منطقه شمال آفریقا و تونس آمدند؛ لذا با این بهانه میخواهند ابراز علقه ای به تونس داشته باشند. به همین خاطر جزیره ای در جنوب شرقی تونس وجود دارد به نام جزیره جربه که یک جزیره توریستی محسوب می شود؛ عمده یهودی های تونس در آنجا زندگی میکنند. معمول جزیره یهودی نشین است، معنیش این نیست که مسیحی و مسلمان ندارد، اتفاقا دارد؛ ولی عمده کلونی یهودی ها در جربه است. معمولا یهودی ها وقتی جایی ساکن می شوند پراکنده نمیشینند، و این هم دلایل دینی دارد. روز شنبه که اینها میخواهند به عبادتگاه هایشان بروند مکلف هستند که با پای پیاده بروند، لذا معمولا دور عبادتگاهی که درست کردند کلونی میشوند. جزیره جربه جزیره ایست که عمدتا یهودی ها آنجا هستند. در پایخت تونس هم به صورت اقلیت کمی یهودی وجود دارد، و معبد یا همان کنیسه یهودیان در پایتخت هست. البته ما ندیدیم کسی بخواهد مراجعه ای بکند ولی در جزیره جربه کنیسه یهودیان رفت و آمد دارد و فعال تر است. نکته مهمی که در جزیره جربه هست اماکن مقدس یهودی هاست که آنها ادعا میکنند. یکی از پل های ارتباطی که اسرائیلی ها سعی کردند تونس را با خودشان همراه بکنند این است. در جزیره جربه، اماکن متبرکه مقدسی، تقریبا شبیه امامزاده های ما، وجود دارد. آنها اعلام کردند که این مال یهودی هاست، این جزء نوادگان بنی اسرائیل است، و از مقدسات ما یهودی ها اینجاست؛ و سالانه یهودی ها در جربه حجی دارند به نام حج غریبه و هر سال تعداد زیادی از یهودی های سراسر دنیا -در حد هفتصد هشتصد نفر تا هزار نفر- هر سال آن ایام مشخص حج زیارتیشان را به جزیره جربه در تونس مسافرت میکنند و در آن مکان مقدس مناسک دینی اجرا میکنند. طبیعتا کشور تونس به اسرائیلی ویزا نمیدهد؛ این روشن است. این یهودی ها که وارد میشوند با پاسپورت های غیر اسرائیلی وارد می شوند. اسرائیلی ها می دانند که بسیاری از کشور ها به خصوص کشور های اسلامی آنها را راه نمیدهند؛ لذا معمولا شهروند های اسرائیلی پاسپورت دوم دارند که بتوانند به راحتی به اماکن مختلف بروند. اینکه یهودی میتواند وارد بشود و آن حج غریبه را برگزار کند به دلیل پاسپورت دوم است. دولت تونس هم میداند که اینها یهودی اند و به آنجا میروند و مراسم دینیشان را برگزار میکنند و برمیگردند. البته مردم تونس به همین هم به دید تهدید و خطر نگاه میکنند.
در بخش دوم و در مورد نگاه مردم تونس نسبت به موضوع فلسطین، عمدتا در کشور های اسلامی و کشور های عربی، حمایت از فلسطین و علیه رژیم صهیونیستی بودن نگاهی مشترک است. به طور مثال بنده به عنوان رایزن فرهنگی در این زمینه کار هایی انجام میدهم؛ اما نیاز به زحمت زیادی نیست چرا که خود مردم در این مسئله با فلسطین همراه هستند و با اسرائیل دشمنند.
همیشه یکی از نقاط و موضوعات مشترک بین ایران و تونس، موضع آنها در قبال فلسطین بوده است؛ نه فقط دولت ها بلکه منظور نگاه ملت تونس است. کمتر کسی در تونس پیدا می شود که بخواهد امثال شعار نه غزه نه لبنان را سر بدهد. به طور معمول همه تونسی ها حامی فلسطین و مخالف اسرائیل هستند.
در روز های اولی که طوفان الاقصی به طور موفقیت آمیز اتفاق افتاد، بدون اعلانی از سوی دولت تونس مردم در مهمترین خیابان پایتخت یعنی خیابان "حبیب بورقیبه" که محل تجمعات مردمیست جمع شدند و به رقص و شادی و جشن پرداختند. و هنگامی هم که اسرائیل شروع به بمباران غزه کرد به جهت ابراز همدردی و محکومیت اسرائیل، باز هم بدون اعلان دولت به خیابان آمدند. در حدی که به دلیل تجمعات متعدد و گاه و بیگاه مردم برای محکومیت اسرائیل خیابان حبیب بورقیبه توسط پلیس بسته شده بود. این تجمعات توسط جریان های اسلام گرا نیستند -چراکه جریان های اسلام گرا تجمع جدایی داشتند و جمعیت زیادی جدای از این تجمعات آنجا حاضر بودند- بلکه اکثرا توسط خانم های بی حجاب یا مردانی که شاید نماز هم نخوانند و مشروب هم بخورند برگزار میشود.
وضعیت تونس یک همچین وضعیتیست؛ حجاب کاملا آزاد است و در این زمینه تقریبا فرقی بین تونس و اروپا نیست. مشروب خوردن و مشروب فروختن آزاد است و تعداد نماز خوان ها کم است؛ اما با وجود پایین بودن سطح تدین مردم، در موضوع فلسطین کاملا خودجوش حضور پیدا کردند. آنچه مهم است این است که از جانب حکومت تبلیغی صورت نگرفت، بلکه این تجمعات زاییده اعتقادات حقیقی مردم است. به عنوان مثال در مکان های بسیاری از جمله مغازه های خصوصی، پاساژ ها، کنار درب خانه ها، رستوران های شخصی، حتی ماشین ها و... پرچم فلسطین مشاهده می شود. یا حتی در مغازه ها دیده می شود که مغازه دار به "الجزیره" گوش می دهد و اخبار فلسطین را دنبال می کند.
با اینکه حماس یک جنبش اسلامی محسوب می شود در تجمعی که در دومین شهر مهم تونس صورت گرفت مردم پرچم زرد حزب الله لبنان را بالا بردند و این دارای معناست. یا مثلا روی دیواره های موسسه بزرگی که برای آموزش زبان فرانسه در مرکز شهر وجود دارد و دیوار های بلندی دارد شعارنویسی کردند؛ شعار هایی از قبیل "فلسطین، من البحر الی النهر" که به معنای آن چیزیست که موضع جبهه مقاومت است. در صورتی که معمولا حامیان فلسطین طرح دو دولته را قبول دارند و از سال 1967 به بعد را اشغال میدانند و نه قبل از آن را. به طور معمول کشور های عربی اصل وجود دولت اسرائیل را پذیرفتند؛ اما در جریان های اخیر شعار "من البحر الی النهر" نشان دهنده آن است که دو دولت را هم قبول ندارند. اخیراً رئیس یکی از مهمترین احزاب سیاسی و پرطرفدار تونس، آقای زهیر المغزاوی، در مصاحبه ای از واژه ای استفاده کرد که معمولاً ما استفاده میکنیم؛ او گفت:"طوفان الاقصی، بدایة نهایة اسرائیل" طوفان الاقصی، شروع پایان اسرائیل است.
از اینکه این مسئله را مسئله ای مهم تلقی میکنم تعجب نکنید. اینکه اسرائیل باید نابود شود در ایران امری طبیعی و بدیهیست؛ اما در سایر کشور ها نابودی اسرائیل در حد تخیل محسوب می شود. سایر ملت ها نابودی کامل اسرائیل را یک امر تخیلی و حرفی بی حساب می دانند. بنابراین اینکه رئیس یکی از مهمترین احزاب سیاسی تونس، طوفان الاقصی را آغاز نابودی اسرائیل بخواند دارای اهمیت بسیاریست. او در حقیقت دارد موضع جمهوری اسلامی را بیان می کند بدون آنکه وابسته آن یا نیروی آن باشد؛ یا شعار "من البحر الی النهر" یعنی موجودیت اسرائیل را انکار کردن و این بسیار ارزشمند است.
لذا در ماجرای طوفان الاقصی ما دیدیم که مردم تونس به صورت جدی و محکم پشت حماس و غزه ایستادند و این یک گفتمان غالب محسوب می شود.
در بخش سوم و در مورد نگاه دولت تونس به مسئله فلسطین؛ به طور معمول دولت هایی که بعد از انقلاب تونس در سال 2011 و سقوط بن علی سر کار آمدند، با فلسطین همراه بودند. اما یکی از مشکلات جدی دولت ها در تونس که با آن مواجه هستند وابستگی آنها به غرب است. مشکلات اقتصادی موجود در تونس به حدی زیاد است که وقتی برای ایرانی ها تعریف میکنیم باور نمیکنند کشوری بدون بودن در تحریم و با حرکت در چهارچوب غرب، بدون داشتن مسئله ای با آمریکا و همکاری کردن با غرب، این چنین مسائلی داشته باشد. فکر میکنند سیاهنمایی میکنیم یا مبالغه میکنیم؛ اما واقعیت این است که مشکلات اقتصادی زیادی در تونس وجود دارد و شکاف طبقاتی نیز بسیار زیاد است. کشور تونس به لحاظ اقتصادی یک کشور وابسته تلقی میشود که با کمک دیگر کشور ها اداره میشود؛ به طور مثال کمک صندوق بینالمللی پول، یا وام گرفتن از کشور هایی مثل عربستان و قطر یا فرانسه و اروپا و ... درآمد آنها نیز عمدتاً از طریق گردشگر خارجی به این کشور وارد میشود؛ لذا اقتصادی به شدت وابسته دارد و اقتصاد آنها مصرف کننده و وارد کننده است، نه اقتصادی تولید کننده و صادر کننده.
این وابستگی اقتصادی، وابستگی سیاسی را نیز به دنبال خودش دارد. کشوری که از لحاظ اقتصادی استقلال نسبی نداشته باشد، مجبور است در مواضع بینالمللی اش ملاحظاتی را در نظر بگیرد که ممکن است خود به آنها معتقد نباشد؛ و کشور تونس نیز عضو همین قائده است. تونس در موضوع ایران موضعی مثبت دارد، اما ملاحظات مربوط به وابستگی آنها به غرب باعث میشود فکر کنند هر گونه قرابت با ایران موجب ناراحتی و دوری از اروپا میشود. تونس نیز ظرفیت این را ندارد که مستقلاً مواضع خود را نسبت به ایران بیان کند و یا مواضعش نسبت به آمریکا را علناً ابراز کند چراکه هزینه آن برایش بسیار سنگین خواهد بود؛ بخصوص که کشوری وابسته دارند. به همین دلیل دولت هایی که پس از سقوط بن علی در تونس روی کار آمدند علی رغم بعضی اعتقاداتشان مجبور بودند در چهارچوبی که غرب برای آنها تعیین میکند حرکت کنند.
زمانی که جریان اسلامگرای "النهضة" روی کار آمد و آقای "راشد الغنوشی" -که هم اکنون در زندان است- آن زمان رئیس مجلس بود؛ کشور های عربی در اوج عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی بودند. بنا بود در مجلس تونس قانونی تصویب شود مبنی بر جرم انگاری عادی سازی روابط، تا باب عادی سازی بسته شود. به این معنا که هر دولتی به هر شیوه ای اعم از سیاسی یا اقتصادی با رژیم صهیونیستی ارتباط برقرار کند مجرم تلقی شود. اما در مجلسی اسلام گرا با ریاست آقای الغنوشی این قانون دوبار مطرح شد و هر دوبار رد شد. نه به این دلیل که آنها به فلسطین معتقد نبودند یا خواهان ارتباط با رژیم صهیونیستی بودند؛ بلکه نمیتوانستند. چراکه دولت های غربی به تونس کمک میکردند و تونس به آنها وابسته بود، آنها برایش چهارچوب و شروطی معین کرده بودند و اگر همچین قوانینی تصویب میشد، این کمک ها هم لغو میشد. تونسی ها توانایی داشتن یک اقتصاد مستقل را نداشتند، لذا میترسیدند. به همین علت میگوییم وابستگی ها منجر به آن میشود که شما نتوانید اعتقادات واقعی خود را بروز دهید.
در دولت جدیدی که سر کار آمد به ریاست آقای "قیس سعید"، وضع مقداری تغییر کرد. آقای قیس سعید دو سال قبل با کنار زدن جریان اسلام گرای "النهضة" سر کار آمد و در حرکتی کودتا مانند با نیرو های نظامی مجلس را برای حدود یک سال و نیم تعطیل کرد؛ قانون اساسی جدیدی را تدوین کرد که سال گذشته تصویب شد و اموری از این دست انجام داد.
این نکته حائز اهمیت است که جریان اسلامگرا در تونس و آقای راشد الغنوشی در دوران حدودا ده ساله ای که از 2011 تا 2021 بر سر کار بودند، به حدی ناکارآمدی و فساد و سوءمدیریت از خود نشان دادند که به شدت منفورند و با وجود آنکه کماکان مهمترین حزب سیاسی در تونس "النهضة" است اما مردم نسبت به آنها گرایش سلبی دارند. به طور مثال در این مدت که آقای راشد الغنوشی در زندان به سر میبرد حتی یک تونسی به جهت اعتراض به زندان نرفته است تا خواهان آزادی او بشود؛ حتی بعضی خوشحال هم شدند. ما در این نزدیکی افقی نمیبینیم تا جریان اسلامگرا در تونس بتواند دوباره بر سر کار بیاید، به دلیل عملکرد منفی که از خود به جای گذاشتند. متاسفانه بسیار منافقانه عمل کردند، به اسم اسلام آمدند اما در عمل عملکردی داشتند که مردم نسبت به جریانات اسلامگرا حس نفرت پیدا کردند. مثلا هنگامی که ما میگوییم نماینده جمهوری اسلامی هستیم برخی از مردم خیال میکنند ما هم مثل اخوانی ها هستیم؛ چراکه ما هم اسلامگرای سیاسی هستیم. در دوران حاکمیت "النهضة" سلفی ها رشد زیادی کردند، همچنین بسیاری از تونسی ها به سوریه اعزام شدند تا علیه جریان مقاومت به تروریست ها کمک کنند. حتی یک پرونده برای آقای الغنوشی به نام "تسفیر" از مصدر سفر دادن باز کرده اند مبنی بر اینکه این شخص جوان های کشور را به عنوان تروریست به سوریه اعزام کرده.
هنگامی که آقای قیس سعید سر کار آمد، یکی از اولین موضع گیری های مهمش در موضوع فلسطین بود. جمله بسیار مهمی که ایشان گفت عبارت بود از "التطبیع، خیانة العظمی"؛ یعنی عادی سازی خیانتی بزرگ محسوب میشود. این حرف در زمانی که عادی سازی در کشور های عربی در جریان بود، حرفی نو بود. رئیس جمهور تونس با این حرف در واقع رهبر امارات، بحرین و... را خائن خواند؛ به همین علت این حرف بسیار حائز اهمیت بود. او تاکنون در مورد فلسطین موضع محکم خود را حفظ کرده و مواضعی شبیه به مواضع جمهوری اسلامی داشته است. به طور مثال در جریان طوفان الاقصی ایشان در بین رهبران کشور های اسلامی یکی از اولین و شجاعانه ترین موضع گیری ها را داشت. او عنوان کرد برای دفاع از فلسطین و مبارزه با رژیم صهیونیستی هیچ حد و حدودی قائل نیست. حتی اخیراً به تمام ائمه جمعه دستور دادند که خطبه سیاسی نماز جمعه را به موضوع فلسطین اختصاص دهند. ما در مسجد "الزیتونة" که یکی از قدیمی ترین مسجد های تاریخ اسلام است و اصلی ترین نماز جمعه آنهاست شرکت کردیم و دیدیم که مفتی اعظم خطبه اول خود را کاملاً در موضوع فلسطین از منظر اسلامی -نه عربی- ایراد کرد.
تا اینجا نکاتی ایجابی عنوان شد تا مشخص شود موضع ملت تونس و دولت تونس با فلسطین همراه است و حتی اگر دولت های پیشین در مواضعشان سست بودند، دولت فعلی مواضع محکمی در این رابطه دارد. همچنین اخیراً اعزام اطباء و دارو و کمک های اولیه از طریق مصر به فلسطین داشتند. حتی تونس در راه فلسطین شهدایی از جمله "شهید عمران المقدمی" و "شهید محمد الزواری" هم تقدیم کرده است. اما نکاتی سلبی نیز در این زمینه وجود دارد.
به طور معمول حمایت تونسی ها از فلسطین در حد گفتار و کلام باقی میماند. مثلا اگر مرز ها باز شود تونسی ها به فلسطین سلاح نخواهند فرستاد؛ یا اعزام نیرو نخواهند کرد. مگر در حد کمک های اولیه و پزشک، که کشور های غیراسلامی هم حاضر به انجام آن هستند. از ملت و دولت تونس توقعی بالاتر از اعلام موضع و راهپیمایی و سرودن شعر و... نمیتوان داشت. در حقیقت نمیتوان به تونس نگاهی راهبردی برای جبهه مقاومت داشت؛ به این معنا که اگر بپرسند آیا میتوانیم در سال های آینده تونس را در بین کشور های محور مقاومت داشته باشیم؟ بنده به عنوان رایزن فرهنگی ایران پاسخ منفی خواهم داد. این کشور و این مردم ظرفیت هزینه دادن برای بیش از ابراز عقیده و شعار دادن را ندارند.
نکته جالبی هم در اثنای قضیه طوفان الاقصی وجود داشت. در واکنش های دریافتی از ما میپرسیدند که چرا ایران کاری نمیکند؟ یا چرا حزب الله کاری نمیکند؟ این نکته از این جهت حائز اهمیت است که ما در جهان عرب متهم هستیم به آنکه حمایت ما از فلسطین بهانه ایست برای نفوذ در کشور های عربی و حمایتی حقیقی نیست. حتی در برخی رسانه ها میگویند جمهوری اسلامی در پشت پرده با اسرائیل در ارتباط است؛ یا میگویند شما همراه فلسطین نیستید چراکه آنها سنی هستند و شما شیعه هستید. توقع مردم تونس به جهت پاسخ دادن ایران و حزب الله، حاکی از ذهنیت آنهاست که ایران حامی فلسطین است؛ و ایران قدرتمند است و میتواند پاسخ دهد. و حتی نشان میدهد امید آنها برای پاسخگویی به ایران است.
نظر شما