مقاله : بأیّة استراتیجیات یتمّ استقطاب الشباب فی الحرکات السلفیّة؟ با عنوان : جنبش‌های سلفی، با کدام راهبرد، جوانان را جذب می‌کنند؟ به قلم آقای ماجد قروی ، پژوهشگر تونسی در حوزه جامعه شناسی، جامعه شناسی دینی و جامعه شناسی جنبش‌های اجتماعی موضوع جنبش های سلفی و راهبرد جذب جوانان را مورد بحث و بررسی قرار داده است.

ماجد قروی:

پژوهشگر تونسی در حوزه جامعه شناسی... جامعه شناسی دینی و جامعه شناسی جنبش‌های اجتماعی، حوزه‌های مورد توجه او را تشکیل می‌دهند. مجموعه تألیفاتی از وی وجود دارد، که از آن جمله است: "طرد اجتماعی و ورود جوانان به جنبش سلفیت؛ مطالعه جامعه شناختی"، "جوان عربی و جنبش سلفیت؛ سؤالات زیربنائی و شروط عمل".

جنبش سلفیت نیز مانند دیگر جنبش‌های اجتماعی، سازوکارهای مخصوص به خود را برای جذب و تأثیرگذاری در اختیار دارد، راهبردهایی سازمان یافته و هدفمند که به صورت داوطلبانه و تلفیق‌گرانه بر مبنای ایدئولوژیک کردن و اسلامی کردن شکست‌های جوانان به اجرا گذاشته می‌شود. سازوکارهایی که نشانه‌های بزرگ آن به واسطه مشاهدات میدانی و همزیستی با بسیاری از فعالان این جنبش اجتماعی در طول سال‌های بسیار، علاوه بر بکارگیری مخصصان گفتگو و مصاحبه مشخص می‌شود که در یک مورد نمونه، ۱۲۰ جوان سلفی را در روستای سیدی علی بن عون تونس شامل شد.

۱.    راهبرد بسیج

منظور از بسیج، بهره برداری از تمامی منابع موجود به منظور ایجاد تغییر و هدایت روش‌های تفکر و رفتار است. این راهبرد، در اصل، بر فضای عمومی جامعه که مردم در آن حضور دارند مبتنی است و هدف از آن، جذب گروه‌های جوانان و در نتیجه، تقویت نیروی انسانی است که آن را قادر می‌سازد تا جنبشی را ایجاد کند. از جمله سازوکارهای بسیج کردن جوانان، استفاده از بروشورهای متنوع است، روشی اصلی که حضور جدی آن را لمس کردیم. چرا که فرایند جذب، با سخنرانی آغاز می‌شود و با توزیع بروشورها به پایان می‌رسد. همچنین، همزمان با دیدارهای مردمی در خیابان، برخی داوطلبان از جنبش سلفی، بروشورهای مربوط به این جنبش و ویژگی‌های عمده آن را در میان حاضران تقسیم می‌کنند، بروشورهایی که تقریبا، اندیشه‌های اصلی جنبش سلفیت را خلاصه می‌کنند و باعث می‌شوند در مرحله نخست، جوانان به سمت این جنبش کشیده شوند و فعالیت‌های آن را پیگیری و تلاش کنند تا برای فهم بیشتر پایه‌های دین بر روش سلف صالح، با فعالان آن رابطه ایجاد کنند. آنچه در زیر می‌آید، بخشی از منشوراتی است که از مجموع آنچه که سلفی‌ها نسبت به توزیع آن اقدام کردند، برگزیدیم.

‌البته جنبش سلفیت، تنها بر منشورات تکیه ندارد، بلکه جلسات مردمی و چادرهای تبلیغی نیز به صورت مداوم در خیابان‌ها و در برابر مراکز آموزشی و مدارس که دسترسی به مردم در آن آسان‌تر می‌شود، برقرار است. معمولا نیز این دیدارها با سرودهای دینی‌ای همراه است که اشعار آن، در بردارنده کلمات مخصوصی است که به جهاد فرا می‌خواند و بر حال امت اسلامی به دلیل سرپیچی از فرامین خداوند متعال و مخالفت با سیره سلف صالح، می‌گرید و معمولا در تلاش برای تأثیر گذاری بر حاضران، دخترانی را در این جلسات حاضر می‌کنند که آنها را "دختران متبرج" می‌نامند و سپس از آنها می‌خواهند که در برابر حاضران، نقاب بر چهره بگذارند و این کار، در میان موجی از تکبیر انجام می‌شود و می‌گویند: «ما بسیار خوشوقتیم که خواهرانمان به ما و به راه راست و مستقیم پیوستند» و سپس فرایند تعاملی اتفاق می‌افتد که نشانه‌های آن پیچیده می‌گردد و در آن، حوزه دین با اجتماع پیوند می‌خورد که منظور از آن، تمایل به آشکار شدن و جلب توجه است. در نتیجه، دختران دیگری به جایگاه می‌آیند و می‌گویند: "دوست داریم به خداوند بازگردیم و توبه کنیم". آنها نیز از چنین مسئله‌ای تمجید می‌کنند و ... تلاش برای بهره برداری از شبکه‌های اجتماعی و به طور کلی اینترنت نیز در چارچوب آنچه که آنها نام جهاد رسانه‌ای بر آن نهادند، بر مبنای اصول زیر، به موارد فوق الذکر اضافه می‌گردد:

§        گسترش اعتقاد به توحید و جهاد و دعوت به آن

§        کشف شبهات مربوط به مسئله جهاد معاصر و رد همه فتواهای مخالفی که از سوی کسانی صادر شده که آنها را علمای درباری می‌خوانند.

§        تشویق به هجرت و جهاد.

§        تشویق به انفاق در راه خدا.

§        یاری مستضعفان و ابراز مسائل و رنج‌های آنها.

§        خلاصی از وابستگی به غرب که آن را در همه حوزه‌های زندگی کافر می‌دانند.

§        متزلزل ساختن دشمن و فرماندهی یک جنگ روانی سخت برای شکستن روحیه و شکست دادن آن.

§        افشای واقعیت آنچه که آن را طاغوت می‌نامند و تکفیر آنها و قوانینی که وضع کردند.

§        فراخوان امت اسلامی برای یاری کردن کسانی که آنها را طایفه منصوره (یاری شده) می‌نامند و بکارگیری آنها برای مرحله خلافت در تمامی سطوح.

 

۲.    راهبرد ظهور و اختفا

این راهبرد به صورت مطلق و صرف نظر از فضای اجتماعی و سیاسی مشخص نمی‌شود. سلفی‌ها با فن "‌ظهور و اختفا" ‌به خوبی آشنا هستند و به شرایط مناسب آن واقفند. به همین دلیل امکانات درونی خود را نیز در نظر می‌گیرند. از جمله ویژگی‌های فعالیت آنها، تحرک آرام و کُند، یا به تعبیر جامعه شناس ایرانی، آصف بیات سیاست "خزیدن آرام" در دوره‌های ثبات سیاسی و امنیتی است و ناگهان در دوره‌های تنش و هرج و مرج به شکلی ظهور می‌کنند که غیرمتخصصان اینگونه می‌پندارند که آنها، زائیده همین لحظه و همین ساعت هستند. به عبارت دیگر، می‌توانیم بگوئیم آنها، غیرنظامیانی هستند که هرگاه شرایط آماده باشد، بروز می‌کنند و هرگاه از بین رود، متفرق می‌گردند. این برداشت، نتیجه نمودار زیر است که نشان می‌دهد سال‌های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲، دو سالی بود که جنبش‌های جهادی، شاهد فعالیتی فشرده بودند و موفق شدند تعداد زیادی از جوانان را حتی در بیرون از تونس جذب کنند. زیرا خارج، از داخل تأثیر می‌پذیرد و جنبش‌های جهادی جهانی با منطق ارتباط عضویتی فعالیت می‌کنند.

این نمودار همچنین نشان می‌دهد که از آغاز سال ۲۰۱۳، که در مقایسه با دوره‌ پس از انقلاب از ثبات نسبی برخوردار شد، میزان ورود به جنبش‌های سلفی، کاهش داشته است.

نمودار شماره ۴: نمودار پیوستن جوانان تونسی به گروه‌های جهادگرا بین سال‌های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۵. [۱]

آنچه که به سلفی‌ها کمک می‌کند تا به عنوان مثال، در سیدی علی بن عون پنهان شوند، حضور آنها در حاشیه شهر است که "محله الملاجی" نامیده می‌شود، چرا که در این منطقه، خانه‌ها شماره پلاک ندارند و همسایه‌ها روابط گرمی با یکدیگر دارند، ضمن اینکه این محله، از سبک زندگی خاصی بهره می‌برد که نوعی روابط غیررسمی بر ساکنان آن حاکم است که آن را از مناطق اطراف مجزا می‌سازد، زیرا روابط همبستگی مستحکم، اهالی این محله را به یکدیگر پیوند می‌دهد که به نظر آنها، حمایت از هم محلی‌هایشان، وظیفه‌ای مهم است. چند ماه بعد از انقلاب تونس، برخی ساکنان "الملاجی" دست به حملات امنیتی در این محله زدند که مورد پذیرش اهالی محله قرار گرفت و حتی اهالی، به آنها به چشم برقرار کنندگان امنیت و ثبات نگریستند. چطور اینگونه نباشد در حالی که آنها در مدت نیم ساعت، مرتکب یک اشتباه را مجازات می‌کردند در حالی که مقامات رسمی، برای این امر با پیچیدگی‌های بروکراسی زیادی مواجه هستند؟ از همین نگاه، جوانان سلفی، با اینکه حاشیه‌نشین بودند، اما در ورود به جنبش سلفی‌گری، راهبردهای مناسبی در کنار امکانات درونی خود می‌یابند، به گونه‌ای که آنها را به انجام مأموریتی والا در محله قادر می‌سازد که همان حفظ امنیت است. از این باب، بسیاری از جوانان می‌توانند با هر شرایطی همراه شوند و به شکلی از آن بهره‌برداری کنند که هرگاه دولت ضعیف شد و نهادهایش سست شدند، او را مؤثر و فعال سازد و هرگاه حکومت قدرت یافت، با استفاده از سازوکارهایی از جمله تغییر ظاهر و لباس و بازگشت به زندگی عادی، او را پنهان سازد. یکی از جوانان سلفی شهر بن عون، وقتی که سلفی‌ بودن و تندروی در مواضعش در دوره بعد از انقلاب تونس بر همه آشکار شد و پس از آنکه بسیاری از هم‌قطارانش دستگیر شدند، به مخالف شدید اندیشه سلفی تبدیل شد و در حین صحبت درباره این موضوع که "سلفی‌ها به بن‌بست رسیده‌اند"، صدایش را در قهوه‌خانه‌ها بالا می‌برد تا مردم را به این توهم بیندازد که او، هیچ ارتباطی با آنها ندارد تا در نتیجه از سخن‌چینی‌های آنها که احتمالا پیگردهای امنیتی و زندان را برای او به دنبال دارد، در امان بماند. بر این اساس، به نظر می‌رسد که سلفی‌گری، به باورهای دینی باز نمی‌گردد، بلکه راهی برای یافتن "اعتراف" و "مباهات" است. در مقابل، حکومت به عنوان مسئول اجتماعی مرکزی در این معادله کشمکش، با وجود اینکه در طول دهه‌های گذشته، با استفاده از ابزارهایی که در اختیار دارد، نهاد دین و کنترل مدیریت دینی توسط آن را تحت نظارت در آورده است، اما در ریشه‌کن کردن روش‌های تدین که با دین رسمی در تعارض است، ناکام مانده است، چرا که تدین، در حاشیه نهادهای رسمی‌ای که از مرجعیت‌های مختلف مانند شبکه‌های تلویزیونی، اینترنت و تألیفات وهابیت شاخه می‌گیرد، "یک حرکت اجتماعی مخصوص به خود دارد[۲]"، حرکتی که رصد یا کنترل آثار آن دشوار است. زیرا اشکال تدین، نتیجه فشارهای بنیادینی است که با تنش‌ها و ابهاماتی همراه است و سکوت جوانان سلفی در دهه‌های گذشته، چیزی جز "عقد سکوتی شکننده" نیست، عقدی که ذیل اطاعت و وفاداری ظاهری به کشور قرار می‌گیرد، اما احتمالا با ایجاد شرایط مناسب، این عقد از بین می‌رود. به عبارت دیگر، حتی در دوره‌های ایستایی اجتماعی، افراد جامعه توجهات پنهان و اعلام نشده خود را دارند و در انتظار فرصتی هستند تا آن را به سطح عمومی بکشانند. مطالعه ما نشان داد که نوارهای ویدئو و کتاب‌های دینی، دو منبع اصلی و مرجع برای جوانان سلفی تا پیش از انقلاب بودند، به طوری که این دو، ۵۶% از مجموع احتمالات را تشکیل می‌دهند. اما بعد از انقلاب، با وجود کاهش نوارهای ویدئویی که بعد از شیوخ و روحانیان سلفی در رتبه سوم قرار گرفته است، اما جوانان باز هم از همان مراجع استفاده می‌کنند. و این امر نشان دهنده حاشیه‌ آزادی برآمده از انقلاب و نیز گسترش فعالیت جنبش سلفی و انتشار آن در سطح جهانی و فعال شدن مجدد برخی از شیوخ سلفی است که پیش از آن یا در تبعید به سر می‌بردند، یا در زندان و یا تحت نظارت و کنترل امنیتی شدید. آنچه در زیر می‌آید، عنوان مهمترین کتاب‌هایی است که سلفی‌ها در پاسخ به سؤال‌های پرسشنامه ما بدان اشاره کردند:

آیا می‌توانید عناوین برخی از مهمترین کتاب‌هایی که مورد مطالعه قرار دادید را ذکر کنید؟

‌با بازگشت به آنچه که پیش از این مورد تحلیل قرار گرفت، جوانان سلفی، اشکال مختلفی از مانورها را انجام می‌دهند تا با متغیرهای مختلف اجتماعی و سیاسی همخوان شوند و امکاناتی دارند که چه در خفا و چه در علن، آنها را قادر به فعالیت می‌سازد، امری که ناقض مقوله‌ای است که می‌گوید: سلفی‌ها زائیده انقلاب و آزادی هستند. این جوانان، قدرت مانور، رصد و برنامه ریزی دارند و به فن مذاکره آشنا هستند، لذا به ناگهان بازگشت تاکتیکی می‌کنند و پنهان می‌شوند و اگر شرایط امنیتی و سیاسی فراهم باشد، به میدان باز می‌گردند.

۳.    راهبرد گزینش    

جنبش‌های سلفی در پرداختن به متون دینی، به شدت گزینشی عمل می‌کنند، زیرا توجه آنان بر آیات و احادیثی متمرکز است که در راستای دیدگاه‌های آنها قرار می‌گیرد، تا حدی که جوانان اینطور می‌پندارند که باورهای این جنبش، اصل و جوهر دین است، چرا که در مجالس آنها سخن درباره آیات جهاد و نبردی که آن را ستون دین و ضامن تغییر می‌دانند، وجه غالب است و این موضوع، باعث استواری جنبش سلفی‌گری و به طور خاص، بخش جهادی آن است که تلاش دارد تغییرات مورد نظر خود را با خشونت مسلحانه ایجاد کند. م.ص ۲۲ ساله در این باره می‌گوید: «بزرگی امت اسلامی و پیروزی آن، جز با عبور از روی جمجمه‌های ظالمان اتفاق نمی‌افتد [۳]». آنها همچنین رها کردن این اصول را ننگ و مخالفت با دین و تبعیت از خواسته‌های غرب و نظام‌های مزدور آنها می‌دانند. همین جوان افزود: «آنچه که آن را اعتدال می‌نامند، همان بدعت‌های وارد شده بر دین است که یکی از ساخته‌های آمریکاست که می‌خواهد از خشم جوانان امت و انتقام آنان بگریزد». به این معنی، آنها نص را همانگونه که می‌خواهند، از نگاه ایدئولوژیک عقیدتی و به شکلی کاملا درونگرا و به صورتی بی‌قاعده و ظالمانه در حق قرآن مورد خوانش قرار می‌دهند به طوری که بدون هیچ بررسی یا برهان، آیات را از چارچوب عمومی خود خارج می‌کنند و آنچه که بر پیچیدگی این وضعیت می‌افزاید، آن است که این افراد، با متن دینی به عنوان موجودیتی فراتر از واقعیت برخورد می‌کنند و آن را صرف نظر از روند تاریخی‌اش گرامی می‌دارند و با وجود موانع هستی شناسی‌ای که مانع از همراهی با اصل آیات و بازیابی آن است، خواستار اجرای آن درست مانند شرایطی هستند که در آن نازل شده است و اگر چنین نشود، راهکار آنها، کنار گذاشتن آیات به جای فهم متن دینی و بازنگری در آن است.

رفتار گزینش‌گرانه دیگری که جنبش سلفیت برای توجیه مواضع خود در مخالفت با نظام حاکم در پیش می‌گیرد، تمرکز بر مسئله حدود [۴] و مبالغه در آن است، چرا که برای آنها، حدود به اصل شریعت اسلام تبدیل شده است و این امر، تجربه معنوی اسلام را به نفع بنیان‌هایی صوری یا ظاهری، از محتوا خالی می‌سازد. به عبارت دیگر، بعد دلخواهانه از نظر شکلی برجسته می‌گردد نه در موضوع تجربه معنوی، و این امر به ایجاد ابعاد دلخواهانه از متن دینی منجر می‌شود، به این معنا که از شکل به محتوا فراتر نمی‌رود. به دیگر سخن، ما از نگاهی که "نص" آن را می‌سازد، به نگاهی که شخص آن را می‌سازد، تغییر رویکرد دادیم.

هویت، آنقدر که برای شخص مسئله است، برای "نص" مسئله نیست. لذا این نگاه شخصی به یکی از عوامل مخالفت با نهادهای دولتی تبدیل شده است، امری که در اشاره به سخن ن. و ۲۳ ساله آن را لمس کردیم که گفت: «این حکومت، شریعت خداوند را اجرا نمی‌کند، به همین دلیل، حاکم آن را طاغوت می‌دانیم. حدودی که قرآن آورد، کجاست؟ اگر حکومت دست دزد را قطع کند، آیا دیگر دزدی باقی می‌ماند؟[۵] » از این بابت، متن دینی متناسب با اقتضاءات جنبش اجتماعی و اهداف آن بازتولید شد که همان سازگاری مجدد متن دینی است که دین را به ادیانی تبدیل کرد که دیدگاه‌هایی در راستای منافع و خواست جنبش و جماعتی که آن را می‌پذیرد، در آن وجود دارد. اینگونه بود که تأویل درونی، بر تأویل موضوعی قرآن پیشی گرفت و همین موضوع، جوانان را در حالتی از تزلزل و تردید فرو برد به طوری که آنها را از انتخاب بین دین معتدل و دین اصولگرا و دین مدرن ناتوان ساخت. اما برای او روشن شد که با توجه به مشکلات بحرانی‌ای که در مسیرش به سوی تغییر سریع و تشخیص وضعیت قرار دارند، دیگر راهی به سوی تغییر فوری مشکلاتش وجود ندارد، زیرا مشکلاتی که کشور با آن مواجه است، باعث می‌شود که او طرفی را برگزیند که برای ایجاد تغییر ریشه‌ای تلاش می‌کند و همه بنیان‌های اجتماعی و سیاسی که مانعی بر سر راه او و تحقق مهمترین نیازهای مادی و اجتماعی‌اش شد، را با استفاده از خشونت مقدسی که همیشه توجیهات خود را در متن دینی می‌یابند، متزلزل می‌سازد، تا حدی که خشونت را لبیک به ندای آسمانی می‌بیند و این، همان است که جنبش‌های جهادگرا بر اظهار آن در یک چارچوب کامل در متن قرآنی یا حدیث نبوی یا احکام فقهی یا متون تاریخی و کتاب‌های سیره، اصرار دارند و نیز همان چیزی است که صلابت بسیاری از جوانان را در دفاع از جهاد و مجاهدان با عناوین مختلف از جمله "یاران دین و فرقه یاری شده" تفسیر می‌کند و معنای این عبارت آن است که جنبش سلفی، بر اساس اهدافی که ترسیم کرده است، متن دینی را در خدمت به خود در می‌آورد. بنابراین، وقتی که شعار "تونس، سرزمین تبلیغ" را سر داد، آیات، روایات و داستان‌هایی مانند ماجرای صبر موسی در برابر فرعون را برای تأیید این شعار در قرآن یافتند و به محض اینکه شعار خود را تغییر دادند، اصطلاحات دیگری در قرآن پیدا کردند که با آنها تناسب دارد که از آن جمله، "جهاد علیه طاغوت‌های دشمن خدا" است و حتی این جهاد را واجب اعلام کردند.

از آنچه که گفته شد، برای ما روشن میشود که امر مقدس دینی برای جنبش سلفیگری و به طور خاص، شاخه جهادی آن، از خشونت جدا نیست و بلکه میتوان گفت که بین امر مقدس دینی و خشونت، تلازم و همراهی وجود دارد و این همراهی، امتداد ولیمه توتمیای است که به منظور استحکام بخشی به ارتباط این جماعت با توتمشان، از طریق قتل و بلعیدن آن انجام میگیرد، زیرا معتقدند که این توتم در وجود یکایک اعضای این جماعت به حیات خود ادامه میدهد و در همه اشکال خشونت مقدس مادی و نمادین کنونی، به منصه ظهور میرسد.

تجربه مقدس، تنها یک منطق دارد: اعتقاد مشترک اعضای یک جماعت به اینکه دین آنها، دین حق است و هر کسی که مخالف آنها باشد گمراه، خطاکار، کافر یا مرتد است و باید به اجبار یا به زور به دین حق درآید.

بر اساس آنچه در بالا ذکر شد، متن دینی، امروز اسیر منطق مصلحت شده است، یعنی بر اساس دیدگاههایی عملگرایانه با آن برخورد میشود به طوری که باید در راستای منافع سلفیت قرار بگیرد و جز آن را رها کند.

همه این دادهها و شاخصها نشان از آن دارند که نص تأسیسی متجلی در قرآن، در عقل سلفی به حاشیه رانده شده و تولید فرهنگی، به عنوان یک تعبیر و تجلی از تجلیات تعامل انسانی با پدیده دینی، جای آن را گرفته است. بنابراین، هنگامی که همه این عناصر را جمع میکنیم، دیدگاهی در ما شکل میگیرد که نشان میدهد تعامل با نص تأسیسی، متون موازیای را ایجاد کرد و از آنجا که این تعامل، از قاعدهای مقدس برگرفته شده است، تفاسیر، شروح، تأویلها و اجتهادات، از نظر برخوردار بودن از حقیقت مطلق، در موازات نص تأسیسی قرار گرفته است و اگر اندکی تأمل کنیم، میبینیم که فاصله گستردهای بین متن و خوانش آن وجود دارد و اینکه برخوردار بودن از حقیقت مطلق، امری دشوار است. اما آنچه که بر پیچیدگی موضوع میافزاید، به خاک سپردن خوانشهایی است که سلفیها از متن دینی ارائه کردند تا هیچ کس در درستی آن تردید نکند و تنها کافی است تا مقوله "در حضور نص، اجتهاد باطل است" را به یاد داشته باشیم که به صورت تلویحی، به این مقوله اشاره دارد که هیچ اجتهادی در اندیشههای ما و خوانش ما از دین وجود ندارد.

۴.    راهبرد اقناع

اقناع، یکی از ابزارهای اثرگذاری است که تأثیر آن را در فعالیتهای میدانیمان شاهد بودیم و هدف از آن، تأثیرگذاری در جوانان و جذب آنهاست. "اقناع، یک رفتار انسانی مداوم است که انسان برای تأثیرگذاری بر دیگران به منظور محقق ساختن آنچه که از آنها میخواهد، از آن استفاده میکند و از ابزارها و روشهایی بهره میگیرد که او را به ایجاد این تغییر، توانمندتر میسازد. بدین شکل، اقناع به منزله یک ارتباط، یا فنی از فنون ارتباط گیری است[۴]". از آنجا که اقناع، یک فن ارتباطی است، ما نیاز داریم که فرایند ارتباطی بین جنبش سلفیگری و جوانان را از طریق کاربست مفاهیم اصلی که جامعه شناسی ارتباطات بر مبنای آن بنا شده است را فهم کنیم. فن اقناع به عناصر زیر نیاز دارد:

-         فرستنده: شخصی است که در تجمعات مردمی در خیابان‌ها یا چادرهای تبلیغی سخنرانی میکند و از ارج و قرب بالایی در داخل جنبشهای سلفی برخوردار است و مشروعیت سخنوری خود را از نزدیکی خود به یکی از مشایخ جنبش سلفی و میزان برخورداریاش از علوم شریعت میگیرد که به عنوان مثال به "دانش آموز خطیب ادریسی" معروف میگردد. معمولا چنین فردی در فن سخنوری مهارت دارد و این فن برای او به منزله زمینهای برای موفقیت در ارتباطات اقناعی است.

-         پیام: محتوای آن، دعوت به یاری دین و تأسف بر حال امتی است که به دلیل گسترش بدعت و تقلید از غرب، نشانههای خواری و خذلان در آن مشاهده میشود. در پیام، از مردم دعوت میشود تا به آموزههای دینی از نگاه جنبش سلفیگری پایبند باشند و نیز نشانههای انحراف در آن برشمرده میشود که از آن جمله عبارت است از: شرک، زیارت قبور و دوستی با کشوری که آن را کافر میدانند، دوگانهای که"شرک قبور و شرک قصور" نام گرفته است. این گفتمان همچنین بر حمله به نظام حاکم و اعوان و انصار آن و آماده سازی و انتشار سیره حاکمان ظالم گذشته مانند فرعون به علاوه دادن وعده انتقام به ایشان مبتنی است و تماما مانند تجاوزات جدید غرب و آمریکا و نبردهای تاتار به دیار اسلامی است. جذب نیرو بر مبنای ادغام بین گذشته و حال و به شکل طردانگارانه انجام میگیرد. بعد از شمردن این پیامها به صورت کلی یا جزئی، خطیب از طریق تبیین اهمیت جهاد و نقش آن در یاری دین و ایجاد تغییر و جنبش، به ذکر روشهای ایجاد تغییر روی میآورد.

-         دریافت کننده: بیشتر دریافت کنندگان این پیام، از میان جوانان هستند، چرا که این افراد، با اشتیاق، به سخنان خطیب گوش میدهند و هرگاه سخنی از او صادر شده که کینه آنها را از "جامعه حقارت" آرام میسازد، با صدای بلند فریاد بر میآورند و لا اله الا الله گویان، به شکلی نمایشی، پرچمهایی سیاه را بر میافرازند و بدین شکل، کشور و مخالفان اعتقادات خویش را به چالش میطلبند. 

تأثیر پیام:

وقتی که جوانان پیام را دریافت و آن را فهم میکنند، در درون خود احساس شرم میکنند، زیرا خود را مخالف دین خدا و غرق در گناهان میبینند و همین امر باعث میشود که همه مشکلات خود را مجازات خداوند ببیند که او را در پائینترین مرتبه هرم اجتماعی قرار داده است.

واکنش مخاطب:

این مرحله، از اهمیت بالایی برخوردار است، زیرا به واسطه آن است که میتوان میزان تأثیر پیام بر مخاطب را فهم کرد. چنانچه سخنرانی در انتقال پیامش موفق عمل کند، فریادها و تکبیرهای متوالی از جوانان خواهد شنید، به طوری که گویی آن جوان میخواهد بگود: ما هستیم و میتوانیم تغییر را ایجاد کنیم و از مرحله طرد شدن اجتماعی عبور کنیم.

موتورهای اقناع:

اقناع نیاز به سازوکارهایی دارد تا بتواند فعالانه عمل کند و در مخاطب (جوانان) تأثیر بگذارد. به همین دلیل، فیلسوف یونانی، ارسطو، آن را "استفاده از تمامی ابزارهای ممکن برای تأثیرگذاری[۶]" تعریف کرد.   

دین:

دین یکی از مهمترین مکانیزمهای اقناع است. به همین دلیل، خطیب یا سخنران تلاش میکند تا از آیات و روایتهایی استفاده کند که جوانان را به جنبش وا میدارد. دین نقش مهمی در تقویت همت جوانان برای دفاع از وطنها و عقیده سلفی دارد، به ویژه اینکه یکی از مراجعی است که بسیاری از فعالان، الگوهایی ایدهال را از آن برداشت میکنند و اقدامات خود را با آن میسنجند. بدین شکل، "باورهای ایمانی، از ریشه در فرد وجود دارد و فرستنده نیاز ندارد که ایمان و باورهای جدید را در او به وجود آورد، بلکه با فراخوانهای دینی و انگیزهها و راهنماییها و توجیهاتی که ارائه میدهد، از جوانان بهرهبرداری میکند[۷]. این، بدان معنی است که اقناعی که خطیبان جنبش سلفی به کار میگیرند، از این باورهای دینی ریشهدار در میان فعالان بهره میگیرد، باورهایی که از طریق نهادهای تربیت اجتماعی مانند خانواده و مساجد تثبیت شده است... و این کار از طریق جعلی سازی و اصلاح آن باورها صورت میگیرد به طوری که با اهدافشان که با باورهای آباء و اجداشان تعارض دارد، همخوانی داشته باشد. دین نیز خود به واسطه دوگانه‌ی تشویق و ترساندن مورد استفاده قرار میگیرد؛ یعنی تشویق به آنچه که انگیزه پیروی از جنبش سلفیگری به عنوان فرقه ناجیه و یاری شده که انتهایش بهشت است، را در جوانان ایجاد میکند و ترساندن نیز از طریق اشاره به موضوعاتی انجام می‌شود که باعث شود جوانان از مجازاتی که در صورت ادامه پیروی از جامعه‌ای غرق در گمراهی‌ها یا اطاعت از یک کشور کافر، دامن آنها را خواهد گرفت، احساس ترس کنند. از جمله موضوعات که در این ترساندن مطرح می‌شود، "عذاب قبر"، "نشانه‌های برپایی قیامت" و "مجازاتی که ظالمان پیشین بدان دچار شدند" است. وظیفه گفتمان سلفی، تلقین این نکته به متدین است که چگونه با استناد به دین، سلطه این گفتمان را بر خود و سپس بر دیگران اجرایی کند و پس از آن، روند طرد کردن دیگران به عنوان یکی از پایه‌های فکری تفکر سلفی آغاز می‌شود و این، فرهنگی است که در تاریخ اسلامی ریشه دارد. هنگامی که انسان تاریخ اسلام را به یاد می‌آورد، از عمق تأثیری که فرهنگ طرد دیگران باقی گذاشته است، آگاه می‌شود. زیرا با وفات پیامبر اسلام، مسلمانان به چند دسته تقسیم شدند و از هیچ فرصتی برای تبدیل رسالت او به شمشیری که هر کس به روی مخالفش می‌کشد، فروگذار نکردند. هر طایفه، بهشت را ملک خود می‌دانستند، اسلام نبوی مُرد و از آن تنها نامی باقی ماند که برخی دوست داشتند در دالان‌های سیاست از آن یاد کنند.

صدا و بدن:

صدا به اقناع کمک می‌کند. خطیب جنبش سلفی آهنگ صدایش را تغییر می‌دهد و گاهی بین جملاتش توقف می‌کند و این حالت، مخاطب را برای انتقال به جمله دیگر آماده می‌کند. اما بالا بردن صدا، به این معنی است که گوینده، درباره موضوع مهمی مانند تشویق جوانان به جهاد یا تقویت نارضایتی آنها از جامعه‌شان سخن می‌گوید و در مقابل، پائین آوردن صدا به این معنی است که او تلاش دارد تا جوانان را به اندیشه وا دارد تا ایده را کاملا روان درک کنند. سخنران، در طولانی کردن برخی از کلمات اصرار دارد و آن، کلمات کلیدی است که اندیشه سلفی‌گری بر پایه آن بنا می‌شوند، کلماتی مانند امت، جهاد، خلافت و... گاهی نیز سخنران، با استفاده از روش تشویق، توجهات را بیشتر به سوی خود جلب می‌کند. به عنوان مثال می‌گوید: "عزیزان الهی‌ام! خوب به این حدیث گوش دهید. حدیثی است که به دقت، ویرانی‌های امروز زندگی مسلمانان را شرح می‌دهد. حدیثی است که مو را به بدن راست می‌کند و دل‌ها در برابرش خاشع می‌گردند...". وقتی که اذهان برای شنیدن محتوای حدیث آماده شدند، آن را با استادی تمام با انتخاب مثال‌های واقعی و فراگیر و به موازات بازی با ریتم و لحن کلام بیان می‌دارد و تلاش می‌کند تا با استفاده از گریه یا خنده تمسخر آمیز یا لبخند، احساس خود را به مخاطب منتقل کند تا در او تأثیر بگذارد و توجهش را به خود جلب کند. آنچه که باعث می‌شود تا مخاطب، بیشتر به سخنان گوینده اشتیاق نشان دهد، کلماتی است که گوینده از آنها استفاده می‌کند و آن کلمات، به مخاطب آرامش می‌دهد. به عنوان مثال می‌گوید: "شما ای یاران اسلام، ای دلاوران امت، این جلسه نیکوی شما، اجری بس بزرگ دارد".

اما حرکات بدن، حرکاتی است که فرستنده، به واسطه آن دیدگاه‌ها وافکار خود را که از معنای ظاهری‌اش فراتر است، منتقل می‌کند. حرکات دست که سخنرانان معمولا به فراوانی از آن استفاده می‌کنند، حس قدرت، اقتدار و قاطعیت را منتقل می‌کند و آنچه که قدرت اقناع آنها را بالاتر می‌برد، انسجام کلی حرکات جسم با ریتم صداست که باعث افزایش اعتماد جوانان به سخنران می‌گردد و سخنران نیز به این واسطه، قدرت شخصیت خود، محبت خود به دین و آمادگی خود برای دفاع از راه‌های گوناگون را به مخاطب ثابت می‌کند.

تصفیه با مقایسه:

هدف از این فرایند، اخراج معرفی اقدامات مخالفان به عنوان اوج انحطاط از طریق مقایسه آن با الگوهای دیگر است، از جمله مقایسه کسانی که به زیارت قبور می‌روند به عنوان کسانی که رفتارشان شبیه به رفتار جاهلیت است که بت‌ها را می‌پرستیدند و آن را تقدیس می‌کردند. این تصفیه، یک سازوکار و روشی برای بالا نشان دادن تعهد خود به خط مستقیم و از بین بردن ارزش تعهد طرف مخالف است[۸]. این سازوکار، به تعبیر پی‌یر بوردیو، رویکرد مضاربه نمادین(spéculation symbolique)  به خود می‌گیرد که منظور از آن، این است که "هرگاه بتوانی از اندیشه خصمت بکاهی، ارزش او فرو می‌ریزد"[۹]. به این معنی که هرگز اقدامات او در نظر جوانان، ارزشی پیدا نخواهد کرد و رفتارهایی بی‌ارزش تلقی خواهد شد.

روش ساده سازی:

جنبش سلفی‌گری برای اینکه بتواند اندیشه‌های خود را منتقل کند، از پیچیدگی کلام فاصله می‌گیرد. فقط کافی است که جوانان حکومت و نهادهای آن را تکفیر کنند و ظاهری مشخص داشته باشند تا در این جنبش عضو شوند. سلفی‌گری، مذهب دینی‌ای است که نه نخبگان توانمند در نظریه پردازی و حاجیان، بلکه مردمی را هدف گرفته است که به فهم آنچه که بدان اعتقاد دارند، محتاجند، مردمی که به اعتقادی ساده نیاز دارند که بتوانند با توجه به قابلیت‌های درونی‌شان آن را فهم کنند و بدون اینکه در گوشه‌های پیچیدگی‌های فقه و قواعد آن سرگردان شوند، درباره آن، با دیگرانی مانند خودشان به گفتگو بپردازند. از این نگاه، می‌توان گفت تا زمانی که اعتقاد به توحید در میان سلفی‌ها جز اعتقاد به خداوند متعال، آنگونه که خود را در کتاب و سنت معرفی کرده که قابل تأویل نیست، به مقدمه دیگری نیاز ندارد، این جنبش، با استفاده از مسئله توحید، قصد دارد تا رابطه با امور مقدس را از طریق پیوند دادن مؤمنان به مفاهیم ساده، یک بار دیگر تشریع کند، ضمن اینکه با استفاده از این مقوله، ایمان در نزد سلفی‌ها به یک مقوله کمی قابل سنجش تبدیل می‌شود که در هر زمان و مکانی امکان آزمودن رفتارهای مؤمن و اقدامات تعبدی آن و بررسی آن، اگر به آموزه‌های مربوط به توحید مربوط باشد، وجود دارد[۱۰].

۵.    راهبرد انهدام و تأسیس مجدد

جنبش سلفی‌گری به دنبال ساختن واقعیتی جدید در چارچوب یک الگوی نظری آماده و همه جانبه درباره ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی زندگی است. به منظور تحقق این هدف، این جنبش نیاز دارد تا طرح‌های خود را توجیه و توان جوانان را پشت سر این پروژه‌ای که به دنبال ایجاد تغییر همه جانبه است، جمع کند.

به همین دلیل است که تلاش می‌کند تا با استفاده از سیاه‌نمایی شرایط، جدایی بین جوانان و شرایط زندگی‌شان را عمیق‌تر کند به طوری که جوان به تمامی امور، به چشم اموری نادرست و مخالف شریعت بنگرد و این، موضوعی است که در سخن یکی از جوانان ۲۳ ساله، به نام م.ص مشاهده کردیم که گفت: «زندگی، دار فناست و هیچ نکته خوشایند یا خوشحال کننده‌ای ندارد». اما جایگزینی که جنبش سلفیت ارائه می‌کند، پایه یک شرایط ایده‌آلِ پایبند به ضوابط شرعی است که به جوانان کمک می‌کند تا از همه مشکلاتی که در هنگام تأسیس کشور خلافت به وجود می‌آید که عدالت را محقق می‌سازد و به ظلم پایان می‌دهد، عبور کند. اینجاست که یک نگاه سیاه نمایانه و بدبینانه درباره واقعیت، ذیل شعارهایی بزرگ، مانند ظلم، طغیان، فساد اخلاقی، مخالفت با آموزه‌های شریعت و... در نزد جوان ایجاد می‌شود. وقتی این تفکرات در ذهن جوان ایجاد می‌شود، جنبش سلفی‌گری تلاش می‌کند تا از قدرت‌های جوانان برای ایجاد یک جنبش و تغییر اجتماعی بهره برداری کند و بدین شکل، جوان، به عنوان یک طرف فعال در فرایند تغییر، چه از طریق جهاد یا از راه تبلیغ، مسئولیتی را بر عهده می‌گیرد تا فعالان، این تفکرات را بپذیرند و در نتیجه، در ایجاد تغییر مورد نظر نقش آفرینی کنند و این، همان است که بسیج مردمی نامیده می‌شود. فرایند ویرانگری و بازسازی، دو راهبرد را برای ایجاد تغییر به منصه ظهور رساند که آن را از فعالیت میدانی‌ برداشت کردیم: نگاه نخست، راهبرد تغییر از بالاست که به کشور به عنوان یک موجود متشکل از اعضا و یا به سخن بهتر، مانند جسم انسان می‌نگرد. این نگاه، دستگاه امنیتی و نظامی را پوست، مؤسسات مالی و تأسیسات گردشگری و سازمان‌های بزرگ را ساختار استخوانی بدن و شیوخ داخلی که آنها را شیوخ درباری می‌خواند به منزله عقل می‌داند و نهادهای بزرگ، از جمله مجلس نمایندگان، ریاست جمهوری و نخست وزیری نیز قلب این بدن هستند و مردم عادی، سلول‌های آن را تشکیل می‌دهند. این روش بر ایجاد تغییر بر پایه تدریج مبتنی است و از پوست شروع می‌شود تا به سلول‌ها می‌رسد و آنها را به قبول تغییر و تفکر سلفی وا می‌دارد. اما راهبرد دوم برای ایجاد تغییر، راهبرد تغییر از پائین است و از سلول‌ها، یعنی شهروندان و تشویق آنها به پذیرش تفکر سلفی آغاز می‌شود تا آن را بپذیرند، به صورتی که به یک خواسته مردمی همگانی تبدیل شود و در نتیجه، نهادهای بزرگ کشور مجبور به پذیرش خواسته‌های مردم و اجرای شریعت الهی شوند. هر یک از اعضای بدن، عبارت است از مرحله‌ای که باید با تغییر روش بدان وارد شد.

این مقاله، از توهینی که جهان اسلام تحمل میکند، پرده بر میدارد، زیرا به جای آنکه در آن، برای ایجاد تغییر تمدنی مثبت که مالزی، اندونزی و ترکیه را به کشورهای پیشرفته تبدیل کرد، روی گروههای جوان سرمایه گذاری شود، جوانان تونسی به صورت خاص و جوانان عربی به صورت کلی، به هیزم آتش فتنه، نبرد و تفرقه تبدیل شدند. پس چه زمانی حکومت‌های ما می‌خواهند به مسائل جوانان اهمیت دهند و آنها را برای از بین بردن تفکرات افراطی که نه تنها به خود جوانان، بلکه به اسلام که یک منظومه فرهنگی و اخلاقی کامل و ناب است، آسیب می‌رساند، تحت آموزش قرار دهند؟ در این چارچوب دشوار، از ما انتظار می‌رود تا نسبت به افشای ناراستی تفکراتی گام برداریم که تلاش می‌کند تا دین را به طور کامل از حوزه عمومی زندگی دور سازد و هیچ اعتباری برای ارزش‌ها و اصول اسلامی قائل نیست و استدلال آن این است که تجدد، شکلی جدید و قاطع از فردیت را رویانده است که در آن، ذات فرد و هویت فردی او، جایگاهی والا دارند. باطن این سخن، بدین معنی است که فرد در گذشته، چیزی جز یک ذات شکست خورده و وابسته به فشارها و دیکته‌ها نبود، در حالی که در دوره‌های پیش از تجدد نیز فردیت فرد، وجود داشت و ریشه‌دار بود، اما به شکلی کاملا مختلف که در آن، ضوابط دینی و ارزشی رعایت می‌شد. با این ضوابط، فرد، فردیت خود را محقق می‌ساخت و با میزان پایبندی خود به این ضوابط، در جایگاه اجتماعی بالا می‌رفت. اسلام به عنوان یک دین جهانی، به طلب دانش تشویق می‌کند و آن را بر هر مرد و زن مسلمان واجب می‌داند تا امت و ملت‌های آن را به چا خیزاند. اسلام به دانشمندان ارج می‌نهد و آنها را وارثان انبیاء می‌خواند، زیرا آزادی فکری در آن پذیرفته شده است. این، اسلام و به طور کلی میراث فرهنگی تمدن اسلامی است که ملت‌های اروپایی را در مسیر تمدنی قرار داد تا بدون هیچ مانعی در آن بتازد. اما در حالی که در دوره امویه، تمدن اسلامی در دیار اسلامی از آندلس در غرب گرفته تا مرزهای چین در شرق موج می‌زد، کشورهای اروپایی و دیگر نقاط جهان در جهل و تاریکی تمدنی به سر می‌بردند، اما امروز به دلیل فهم نادرست از اسلام و تخریب اصول آن توسط غرب و بهره‌برداری معکوس از آن، تمدن اسلامی به تمدن خشونت و ویرانگری تغییر معنا داده است.

به قلم: ماجد قروی


[۱] گزارش مرکز پژوهش‌ها و مطالعات تونس درباره تروریسم با عنوان "تروریسم به واسطه پرونده‌های قضائی در تونس عنوان تروریسم به خود می‌گیرد"،  تونس، ۲۰۱۶، ص ۱۲۰

[۲] محمد الگیلانی، پرسش درباره دین و تدین در جوامع عربی، مؤسسه مؤمنون بلا حدود، مغرب، ۲۰۱۴، ص ۱۲

[۳] گفتگو با م. ص، سیدی علی بن عون، ۱۸/۰۳/۲۰۱۷

[۴] قاعده مهمی در فقه اسلامی وجود دارد که آن، دور کردن حدود از مسلمان با شبهات بر مبنای کلام رسول خدا (ص) است که فرمود: تا جایی که می‌توانید، حدود را از مسلمانان دور کنید. اگر راه خروجی برایش یافتید، او را رها کنید. زیرا امام، اگر در عفو اشتباه کند، بهتر از آن است که در مجازات اشتباه کند. این قاعده را در جنبش سلفی‌گری، به ویژه آن بخش که به جهاد به عنوان راهی برای ایجاد تغییر می‌نگرد و در بسیاری موارد روی حدود به عنوان نخستین پایه‌ای که شریعت اسلامی بر اساس آن بنا شده است، تأکید دارد، تقریبا اصلا نمی‌بینیم.

[۵] گفتگوی شخصی با ن.و  ۲۵/۰۳/۲۰۱۷

[۶]  راکان عبدالکریم، مهندسی اقناع در ارتباطات انسانی، کتابخانه دار جده، عربستان سعودی، ۲۰۱۲، ص ۱۸

[۷]  همان، ص ۲۴

[۸]  همان، ص ۸۵

[۹]  المنصف ونّاس، "شخصیت تونسی: تلاشی برای فهم شخصیت عربی"، انتشارات المتوسطیه، تونس، ۲۰۱۴، ص ۲۷۷

[۱۰] Pierre Bourdieu, Questions de sociologie, éditions minuit, Paris, ۱۹۸۴, p: ۸۰

[۱۱]  عبد الحکیم أبو اللّوز، "سلفی‌گری در مغرب: ایجاد، امتداد و عمق اجتماعی"، مرکز مطالعات و پژوهش‌های "صناعة الفکر"، مغرب،

 

 

کد خبر 2582

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 8 =