به قلم: بدری بن منور
تجدید گفتمان دینی، شعاری پوچ نیست، بلکه از محکمترین راهبردها و یک امر حتمی است که گریزی از آن نیست... و برآمده از تحولات و گرفتاریهای فزاینده مردم و جنایتهای زشت تروریستی و خطرها و تبعاتی است که در همه سطوح برای کشور ما و به ویژه برای نسلهای بعدی به دنبال دارد.
تجدید گفتمان دینی همیشه در تاریخ اسلام وجود داشت... در هر دورهای بر اساس اقتضاءات، ابزارها و شرایط و احوال آن... و امروز نیز باید با قدرت حضور داشته باشد. اما این کار، جز با در هم آمیختن ۴ عنصر در میراث اسلامی قابل انجام نیست. این عناصر عبارتند از: نخست، منابع، مآخذ و راهبردها. دوم، درک منابع در سایه شرایط کنونی. سوم، ربط منابع با شرایط و چهارم، عدالت و تخصص تجدیدگران.
هیچکس منکر حجم جنایتها و خسارتهایی که به واسطه تروریسم و تفکر ویرانگر تکفیری و تفکر وهابی که برخی افراد و گروهها با استفاده از آن، دین را به پوشش و شعار خود تبدیل کردهاند، دامن کشور ما را گرفته، نیست. این رفتارها از سطح تصور فراتر است و همه معانی انسانیت را زیرپا گذاشته است به طوری که میتوان آن را خیانت بزرگ به دین و وطن نامید، خیانتی که هنوز تبعات آن را تحمل میکنیم و آثار آن تا سالهای بعد نیز همچنان باقی خواهد ماند.
هیچ کس منکر آن نیست که مقابله با این تخریبگری و اصلاح بنیان عقول، جز از طریق اندیشه و با اصلاح گفتمان دینی به دور از ترس از تجدیدی که در آنِ واحد به شجاعت، جرأت، حکمت و حسن برآورد امور نیاز دارد، امکان انجام ندارد. سؤال مهم در اینجا، آن است که چطور میتوانیم گفتمان دینی را اصلاح و آن را در مرحله تعادل، به دقت تجدید کنیم در حالی که خود در شرایطی خطرناک و حساس قرار داریم؟
برای تحقق این هدف، سازوکارها بسیار و ابزارها متعدد است که از آن جمله، میتوان به رسانه دینی، نظام آموزشی و نیز مساجد اشاره کرد.
آنچه امروز روشن گشته، این است که در سایه عدم وجود تزکیه نفس و روحیه تأثیرگذار و با دیجیتالی شدن زندگی که نشانههای آن روشن شده است، مسجد تنها به ابزار یا مکانی برای اقامه شعائر دینی تبدیل شده است و به ویژه بعد از انقلاب، در سایه لغزشهایی که به وجود آمده، به مکانی برای جذب مستقیم جوانان مبدل گشته و فرایند شستشوی مغزی و ورود به فضای تیمی و شبکهای نیز معمولا در آنجا صورت میگیرد که ادامه آن، انتقال به جغرافیایی دیگر مانند سوریه، عراق و لیبی است که برای تروریسم و کشتار آماده شده است.
آیا مساجد ما به این شکل باقی خواهند ماند؟
آیا میتوانیم کارکرد آن را توسعه بخشیم؟
بله، با اجرای قانون سازمان بخش مساجد و با بازنگری در بندهای آن، بدون ظلم یا اسراف و با تثبیت این منطق که مسجد، یک نهاد عمومی است که ضوابط دینی و اداری خود را دارد و نیز با نظارت هوشیارانه و ایجاد تغییرات سودمند، میتوان این کار را انجام داد.
هرکار دیگری را نیز میتوان انجام داد و اگر با جدیت لازم، صداقت و اخلاص در نیت و جسارت با این مسئله برخورد شود، میتوان هر کاری را انجام داد. جرأت به دو مسئله منجر میگردد:
نخست: پرداختن به مسئله امامان خطیب مساجد در نکات زیر:
§ تأکید به همه اساتید دانشگاه الزیتونه برای احیای حس ملیگرایی در مرحله کنونی از روی منابر و در سخنرانی. زیرا در مسیر جذب نگاههای مردم برای تجدید گفتمان دینی، آنها از دیگران متخصصترند.
§ تأکید به واعظان وزارت امور دینی و تشویق آنها به تقویت حس ملیگرایی و وظیفه حرفهای از روی منابر مساجد مرکزی در شهرستانها و مناطق فعالیتشان و نقش آفرینی در تجدید گفتمان دینی.
§ تقویت چارچوب فارغ التحصیلی خطیبان مساجد از مؤسسات آموزشی تکوینی که هم اکنون وجود دارند - مانند دانشگاه زیتونه، دانشکده عالی شریعت، دانشکده خطابه و ارشاد در قیروان و ایجاد یک کانون ملی برای تربیت امامان مساجد و سازماندهی قوانین مربوط به ادغام آنها در مشاغل دولتی به صورت قانونی و شفاف.
§ بهبود وضعیت معیشتی امامان و خطیبان مستقر و ارتقای جایگاه آنها با توجه به نقش مهمی که ایفا میکنند، غربال کردن لیست کنونی وزارت امور دینی بر اساس ضوابط مورد توافق، سطح علمی و نوع سخنرانیها، صلاحیت اخلاقی، دوری از تنگناهای رفتارهای حزبی و تعصب، دائمی ساختن نیمی از افراد واجد صلاحیت، جابجایی و اعزام آنها به مساجد متعدد و پیگیری این امر، کنار زدن افراد ناصالح و تغییر دادن آنها به منظور دمیدن روحی جدید و احیا کننده، تغییر امامانی که در طول سالهای گذشته به گفتمان تکفیری، فرستادن جوانان ما به سوریه و موقعیتهای جنگی و حمله به سازمانهای ملی و مؤسسات حکومتی کشور شناخته شدند و هنوز بر منبر میروند.
ما حق داریم که توقع داشته باشیم که امامان مساجد و خطیبان ما نیز مانند آنچه که در اروپا وجود دارد، دفاتری در مساجد اصلی داشته باشند تا مردم به آنها مراجعه و با آنها گفتگو کنند و مطبوعاتِ وزارت را به آنها ارائه و نشستهایی را برنامهریزی کنند و آموزههای اسلام را به نسلها منتقل سازند و به تونسیهای ساکن خارج از کشور که در هنگام تعطیلات به کشور باز میگردند، توجه داشته باشند و وظایف دیگری را نیز به انجام برسانند تا نقش آنها به مناسبات هفتگی که زمان آن از یک ساعت فراتر نمیرود، محدود نباشد و اینطور نباشد که پس از پایان خطبهاش از مسجد خارج شود. بر این اساس، پیشنهاد میشود که امامت مساجد به یک شغل تبدیل گردد که صاحب آن ماهانهای دریافت کند که با اقتضاءات و شرایط کارکرد عمومی او تناسب داشته باشد و از آنجا که این افراد، دارنده مدارک دانشگاهی هستند، در قالب یک برنامهریزی منظم به مساجد مختلف سر بزنند تا مانند جابجاییهای معلمان، فایده آنان به عموم مردم برسد.
همه ما میدانیم که خطابه، فنی است که به استعدادهایی خاص و ویژگیهایی مهم نیاز دارد که صدای قوی و اثرگذار، قدرت اقناع و حفظ مخاطبان، بیان احساس با کلمات، خطاب قرار دادن همزمان عقل و قلب و استفاده از لهجه مناسب برای القای معنی سخن، اولینِ آن نیست و وحدت موضوع، طرح درست، همبستگی ایده، استفاده از جملات کوتاه و گویا، استفاده از الفاظ مألوف و برخورداری از فرهنگ عمیق در امور دین و جامعه، فهم دقیق مردمی که به مسجد رفت و آمد میکنند و طبقات فکری آنها و احوال اجتماعی و شرایط زندگیشان آخرینش نخواهد بود. خطابه دینی که نتواند به مشکلات و مسائل مردم بپردازد، بقا نخواهد داشت و نیز سخنانی که اعماق ضمیر فکری و اجتماعی مردم را لمس نکند، اثری بر جای نخواهد گذاشت. بنابراین خطیبان ما باید هوشیار باشند که منبر را به برجهای بلندی تبدیل نکنند که آنها را از زندگی مردم تونس و چشماندازهای آنها جدا و از دردهای واقعی و شرایط زندگیشان دور کند.
نکته دوم، تلاش برای یکپارچه سازی خطبهها در سراسر تونس است و این، پیشنهادی است که ارزش بررسی و بحث را دارد. باید یک بار دیگر به بررسی ایده یکپارچه سازی مواضع خطیبان جمعه فراخوانده شود و البته به شکلی رفتار شود که اینگونه فهم نشود که گویی زمان دیکته کردن سخنان به خطیبان بازگشته است، امری که از طریق کاربست تجربه دیگر کشورها با اعلام موضوعات، روش بحث و ابراز ادله در رسانهها - مانند یکپارچه سازی دروس آموزشی - قابل انجام است. اینکه سرخطهای کلی خطبههای جمعه تدوین شود، بدون اینکه روی ویژگیهای ذاتی خطیبان تأثیری بگذارد یا ویژگیهای شخصی آن را زیر سؤال ببرد، در عین اصرار بر انضباط و در قالب یک روش متوازن همه جانبه که همه معانی، ایدهها و مسائل را پوشش دهد، چه اشکالی دارد؟ ما به عنوان مردم تونس، باید به آن همت گماریم و در عین حال، روی استفاده از مناسبات تقویمی و ناگهانی و بهرهبرداری از آن نیز متمرکز شویم و به بررسی موضوعات و رخدادهایی بپردازیم که به شرایط امروز مردم تونس و زندگی آنها و آیندهشان مربوط میشود. یکپارچه سازی خطبههای جمعه به صورتی روشمند و مهندسی شده، سه نتیجه دارد:
- توقف خطبههایی که با رویکرد عمومی و کلی تونس در مسئله دینی تعارض دارد.
- گرد آوردن مردم تونس بر یک موضوع و یک مسئله و فرهیخته ساختن آنها از نظر دینی به گونهای سودمند.
- کمک به ائمه خطیب بر تقویت ساختار روشی و دانشی در خطبهها.
نکته دیگر این است که گریزی از تجدید گفتمان دینی در حوزههای دیگر برای غنیتر کردن آن و ایجاد ضمانتهایی در برابر تروریسم و همه اشکال غلو از طریق اصلاح برنامههای آموزشی و ایجاد فضایی گستردهتر در همه سطوح در درون مؤسسات تربیتی وجود ندارد. درباره رسانههای دینی که به بازنگریهای گسترده و فضایی بزرگتر و روندی سریعتر و گستردهتر نیاز دارند نیز وضعیت به همین منوال است. امروز، منبرهای رسانهای اثرگذارند و با پیشرفت برنامه سازی در حوزه دینی، میتوانند بر سطح تأثیرات خود بیفزایند و این کار با آغاز حرکت به سمت روزآمدسازی و اصلاح مؤسسات دینی در کشور ما اعم از دانشگاه زیتونه و مؤسسات و برنامههای درسی آن، وزارت امور دینی، شورای عالی اسلامی و دارالافتای تونس در چارچوب یک واحد متکامل، ممکن خواهد بود تا حال امروز آن، دلیلی برای جلب خطری نباشد که روزی با تبعات بنیانکن آن از خواب برخیزیم.
نظر شما