کسی که "الرجال قوّامون علی النساء" را ابزاری برای ظلم به زن و خوار ساختن او میبیند، از قدرت فهم و درک برخوردار نیست
به قلم: بدری بن منور
وقتی که این سخن خداوند تعالی را در آیه ۳۴ از سوره نساء میخوانیم که "الرجال قوامون علی النساء"، مردان خیالباز و دارای افکار عقیم، در مفهوم قیم بودن حیران میگردند و با فهم ناقصشان این آیه را یوغی از سلطهگری بر گرده زنان و گردن آنان میبینند، اما نمیفهمند که منظور از سرپرستی در اینجا چیز دیگری است. در تفسیر علامه شیخ الطاهر بن عاشور از این آیه آمده است: قانونگذاری در حقوق مردان و حقوق زنان و خانواده و این مبحث را بعد از آن آورده است که این قانونگذاری را به دلیل احکامی که به نظام خانواده باز میگردد، به ویژه احکام زنان، پذیرفته است و میگوید: آیه "الرجال قوامون علی النساء"، یک اصل قانونی کلی است که احکام متعددی از آن منشعب میشود... و حکمی که در این آیه آمده است، یک حکم عمومی است که به منظور دلیل تراشی برای قانونگذاری در امر جزئی آمده است. بنابراین، در تعریف "الرجال" و "النساء" باید گفت که منظور، شمول همگانی است و قوّام، کسی است که به شأن امری میپردازد و آن را حاضر میگرداند یا اصلاح میکند. کلمههای قوّام، قیّام، قیوم و قیّم، همه آنها مشتق از اقدام مَجاز هستند. زیرا شأن کسی که به کاری توجه و بدان اعتنا میکند، آن است که امورش را مدیریت کند، بنابراین بر این توجه، رابطه لزوم اطلاق شده یا فردی که نسبت به انجام امری اهتمام میورزد، به روش تمثیل، تشبیه شده است. منظور از مردان، افراد حقیقی است. یعنی یک نوع معروف از جنس انسانی که همان جنس آقایان است. و نیز منظور از زنان نیز یک نوع انسانی است نه اینکه این کلمه، جمع مرد به معنی مردِ یک زن، یعنی همسرش باشد. چرا که برخلاف کاربرد لفظ زن در این وابستگی، مانند "خانم فلان آقا"، درباره مرد این کاربرد شایع نیست. در این آیه، منظور از زنان نیز جمعی نیست که بر همسران مؤنث اطلاق میگردد و سرپرستی مردان نسبت به زنان، کارکرد حفاظتی و دفاعی از آنان و کارکرد درآمدزایی و تولید مالی دارد.
شیخ محمد متولی الشعراوی در "خاطرات تفسیریاش" درباره آیه ۳۴ از سوره مبارکه نساء میگوید: نخستین امری که بدان متوجه میشویم این است که برخی، این آیه را تنها با نگاه به مرد و همسرش تفسیر کردند، در حالی که این آیه درباره مطلق مرد و زن سخن میگوید. این آیه تنها به مرد و همسرش محدود نیست، پدر نیز سرپرست دخترش و برادران سرپرست خواهران خود هستند. در ادامه این آیه شریفه آمده است: "بما فضل الله بعضهم علی بعض" (خداوند برخی از مردان را بر برخی دیگر برتری داده است). وجه این برتری چیست؟ وجه برتری آن است که مرد، زحمت میکشد و در زمین برای معاش خود تلاش میکند تا بهترین شرایط زندگی را برای زنی که تحت سرپرستی خود دارد، فراهم کند.
درباره نوع برتری میبینیم که در آیه فرموده است: «ٱلرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ». فرمود: بعضی از مردان. زیرا گاهی مردان را برتری داد زیرا سرپرست و قوّام است و گاهی به دلیل دیگری زن را برتری داد که همان آرامشبخشی در هنگام استراحت مرد در نزد او و انجام وظایفش است. سپس، ویژگیهای قوام بودن را بیان میکند: و بما أنفقوا من أموالهم (از مال خود برای آنها هزینه کند. نساء، ۳۴). مال، نتیجه حرکت و خستگی است. به کسی که در راه کسب معاش خسته میشود میگوئیم: تو قوّامی. بنابراین، زن باید از این امر شادمان باشد، زیرا خداوند متعال مشقت و خستگی را به جنسی واگذارده است که شایسته آن است. اما مسئولیت زن، هرچند که مسئولیت بزرگی است، اما با خوی زن بودن تناسب دارد. خصلتی که از زن خواسته میشود، باید در آن نرمخویی، مهربانی، عطوفت و آرامبخشی باشد. چنین امری از مرد خواسته نشده است، زیرا کسب درآمد، به این عوامل نیاز ندارد، بلکه به قدرت، اراده و پشتکار نیازمند است. امروز شاهد هستیم که زن به سرپرستی مردها و فرزندان پسر و پدر و همسر خود تبدیل شده است، امری که در نتیجه تحصیل و ارتقا و اشتغال به دست آورده است و سرپرستی زندگی در میان زن و مرد به صورت مشترک و ساختن خانواده به اندازه یکسان در میان آنها پیگیری میشود.
در روابط زناشویی، این آیه، یک اصل است. مفرد کلمه قوامون، قوام است. نمیگوئیم: قائم (انجام دهنده) بلکه او قوام است یعنی به صورت همیشگی و شبانه روز مسئولیت رسیدگی به خانواده را دارد و برای تأمین روزی آن، صیانت از همسر و فرزندانش در برابر هر نقص و کاستی تلاش میکند. از علم آنها صیانت میکند، از اخلاق آنها، از تربیت آنها و از فرزندان خود باید صیانت کند. کلمه قوّام، یعنی بسیار عمل کننده. یعنی از تلاش متوقف نمیشود مگر اینکه فرزندانش را در بالاترین جایگاه و همسرش را خوشبخت ببیند. درباره زوجه نیز به همین شکل است.
این معنی قوامه است. با تأسف شدید باید گفت که برخی معنی قوام را اینگونه میفهمند که بالاتر از زن هستند و میتوانند او را خوار سازند، او را طلاق دهند یا به او اسائه ادب کنند. برخی از مسلمانان از کلمه قوام معنی برتری طلبی و ستم روا داشتن در حق زن و ظلم و ذلت و تحقیر برداشت کردند.
درباره این سخن خداوند متعال که فرمود: الرجال قوامون علی النساء، نکته دقیقی وجود دارد که عمر بن الخطاب بدان اشاره کرد، وقتی که گفت: «من از شما بهتر نیستم، اما باری که بر دوش دارم، از شما سنگینتر است». معنای این سخن این است که مرد از اعضای خانوادهاش بهتر نیست، اما بار سنگینتری بر دوش دارد. معنای دیگر این سخن این است که زن، آنگونه که برخی فهم میکنند، حقیر نیست. خداوند تعالی در آیه ۶ سوره طلاق فرمود: "وَأْتَمِرُوا بَیْنَکُم بِمَعْرُوفٍ". یعنی ای مردی که در زندگی قوام هستی، در زندگی استبداد رأی نداشته باش. امر کن و امر بشنو... مشورت بگیر و مشورت بده، نظر همسرت را بپرس و نظرت را به همسرت بگو. در روایتی از ابوهریره آمده است که رسول خدا (ص) فرمود: «همه بنی آدم بر چیزی سروری دارد. مرد سرور خانوادهاش است و زن سرور خانهاش» صحیح الجامع "۴/ ۱۸۳"
بنابراین ای زن! آرزو مکن که مانند مرد باشی و این مرد! مخواه که چون زن باشی، تا زندگی با جمع شما دو تن استوار گردد و بدون عناصر ناگوارساز به زندگی بپردازید: "وَلاَ تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَی بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبْنَ وَاسْأَلُواْ اللَّهَ مِن فَضْلِهِ" النساء: ۳۲.
بدین ترتیب، قوام بودن یک بار معنوی و مادی است که مرد آن را در دنیا بر دوش خواهد گرفت و در آخرت در این باره از او سؤال خواهد شد. مردی که در حق زنش ظلم کند، وقتی که این آیه را تکرار کند که "الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاء"، خود را محکوم میکند، زیرا مسئولیت قوام بودن و بر دوش گرفتن بار آن را بر همسرش تحمیل کرده است. بنابراین به او میگوئیم: آیا عملا مسئولیت قوام بودن را آنگونه که خداوند اراده فرموده است، بر دوش گرفتی؟
یکی از جلوههای قوام بودن، این است که با همسرت مهربان باشی. آیا اینطور بودهای؟
یکی از جلوههای قوام بودن، تربیت فرزندان صالح است. آیا چنین کردهای؟
یکی از جلوههای قوام بودن، احترام گذاشتن به همسرت است، آیا گذاشتهای؟
یکی از جلوههای قوام بودن، حمایت از همسرت و فرزندانت در برابر هر گونه آزاری است. آیا چنین کردهای؟
یکی از جلوههای قوام بودن این است که احترام خود را با حسن رفتار و احترام گذاشتن به همسرت، به او تحمیل کنی، نه از طریق توهین و کتک زدن و دشنام دادن. آیا تو اینچنینی؟ یا اینکه ریسمان [تربیت] را رها کردی و احترام او به خود را از دست دادی؟ زیرا زن به مردی که به وظیفه قوام بودن خود عمل نکند، احترام نمیگذارد و برای مردی که از قوام بودن، معنای تسلط و بردگی، خوار ساختن، خشونت و بدخویی را برداشت کند نیز احترامی قائل نیست. از برخی نقل شده که گفتند: مرد، درب بستهای است که کلید آن زن است.
ما به مردمی نیاز داریم که به وظایفشان عمل میکنند نه به مردمی که حقوقشان را مطالبه میکنند. اگر مردان تلاش میکردند تا حقوق همسرانشان که بر عهدهشان هست بشناسند، اولا زنان به ادای حقوقی که از مردان بر گردن دارد، مبادرت میورزیدند و هرگاه که مرد به راه وظایف خود بازگردد، شایسته احترام خواهد شد.
نظر شما