برگزاری همایش های دینی در سطح بین المللی و دعوت از علمای کشورهای جهان با هدف بحث در مسائل حوزه اندیشه اسلامی ، اقدام شایسته ای است که الازهر گاه تا گاه به آن مبادرت می ورزد . این اقدام با توجه به رسالت عظیم الازهر و جایگاه رفیع مردان آن در میان کشورهای اسلامی و عربی ، بسیار ضروری و مهم تلقی می گردد . تاریخ الازهر مصر آمیخته با موضع گیری های مذهبی ، ملی و سیاسی در عرصه داخلی و خارجی است . باید بگوییم که جناب دکتر احمد الطیب شیخ الازهر ، انسان عالم و فرد روشن فکری است که مشابه ایشان در تاریخ امت اسلامی به ندرت تکرار شده است.
ایشان با درایت سیاسی و دانش وسیع و آگاهی کامل نسبت به توطئه های فراگرد اسلام به تبیین مواضع الازهر پرداخته و با رد مدعیان دین و فتنه انگیزان ، کشتی الازهر را در میان امواج هائل به سلامت پیش رانده اند. مدعیانی که به دنبال اعتلای ارزش های دین و عدالت خواهی حقیقت نبوده ، بلکه در تلاش برای دستیابی به صندلی های قدرت و مقام بوده اند و از دین به عنوان پوشش بهره می برند . این مدعیان از حمله به مبانی مذهب و ندای الازهر در مراجعه به شریعت و به کار گیری عقلانیت در امور دین و دنیا ابایی ندارند و این هشدار و عبرتی است برای ما .
امروزه ما شاهد آن هستیم که داعش به نام دین دست به کشتار و تخریب و غارت گری زده و این در حالی است که نام دولت اسلامی را برای خود بر می گزیند . گویی که سایر کشورهای اسلامی با بیش از یک و نیم میلیارد نفر جمعیت ، دولت های کافر و غیر مسلمان هستند . آن ها خود را حامیان دین قلمداد کرده و این گونه می پندارند که خداوند آن ها را به عنوان نماینده و سخنگوی خود با مردم برگزیده تا با بریدن و خالی کردن گلوله در سر ، مردم را محاکمه کند .
اما تمامی ادیان و به ویژه دین مبین اسلام از آنان و تلاش شان برای تظاهر به اسلام مبرا هستند . برای مقایسه باید نظری انداخت به سایر گروه هایی که در جهان قد علم کرده اند و به فساد در زمین می پردازند . گروه هایی مسلحی که به تجارت اسلحه و مواد مخدر و پولشویی پرداخته و دست به غارت و فروش نفت و تجارت انسان و حتی فروش سربازان مزدور به برخی کشورهای تروریستی برای استخدام آنان در درگیری های بین المللی می زنند . باید به شبه نظامیان تروریستی مدعی اسلام در لیبی و عراق و یمن و سومالی و سوریه اشاره کنیم که به چنان جنایتی در سرزمین های عربی دست زده اند که خیل سربازان هولاکو خان و چنگیز خان مرتکب آن نشده اند .
در کشاکش این جهالت و کوته نظری این جماعت ، الازهر همچنان راسخ و ثبات قدم ایستاده و با صدای رفیع به جهانیان اعلام می کند که این جنایات ربطی به اسلام ندارند و دین ما مبرای از آن است. الازهر منادی این است که اسلام منبع تسامح و تعامل و هم زیستی میان ملل مختلف بوده و اسلام دین میانه روی و پذیرش دیگران و منافی افراطی گری است . دین متعلق به خداوند است و هم اوست که انسان ها را مورد محاسبه قرار می دهد . الازهر احکام خود را از کتاب آسمانی قران کریم و سنت پیامبر مکرم اسلام حضرت محمد صلوات الله استخراح کرده و به بشریت تقدیم می کند.
همایش اخیر الازهر با حضور علمای امت اسلام از داخل و خارج مصر ، فرصتی برای تبادل اندیشه و دیدگاه در موضوع تجدد گرایی در گفتمان اسلامی و مذهبی عصر حاضر به شمار می رود . رویکردی که به واسطه آن می توان با مدعیان فتنه گر و خوارج زمان که به دنبال قدرت و سلطه گری و ایجاد زبان جدید در گفتمان با غیر مسلمان هستند مقابله کرد و تصویر دین اسلام در اذهان ملل جهان اصلاح نمود . الازهر در این زمینه فرصتی را فراهم آورده تا به تبیین آراء و افکار خود در این حوزه بپردازد .
اما برخی نگاه درستی به این رویکرد نداشته و دچار این برداشت ناصواب شده اند که نو گرایی به معنای کنار گذاشتن میراث گذاشته و از بین بردن ریشه های دین و مبانی قرآن و سنت و فقه است. برخی این گونه برداشت کرده اند که نوگرایی در گفتمان ، به معنای تغییر عقیده و مذهب و خروج از احکام و شریعت دین است . این افراد درنیافته اند که مقصود از تجدد ، نوگرایی و نگاه نو به ابزار تعامل با دیگران و تشریح مبانی و اصول دین بر اساس روش های درست و شیوه های آسان و قابل فهم است.
بنابراین مقصود از تجدد ، نو گرایی در گفتمان به کار گرفته شده در تعامل با دیگران است که به واسطه آن دین و احکام و میراث آن به سایرین انتقال داده می شود و نه تغییر در ذات و ماهیت دین. این موضوع همان مقصود شیخ الازهر در پاسخ به دکتر محمد الخشت رئیس دانشگاه القاهره است . دکتر الخشت در سخنانی اظهار داشته بودند که باید در سنت ها تغییر و اصلاح انجام داد . سؤالی که در واکنش به این سخن مطرح می شود این است که چگونه می توانیم تاریخ و میراث و سنت مربوط به چندین دهه را تغییر داده و به جای آن کلام فلسفی و یا ایدئولوژیک دیگری را جایگزین کنیم . چه تضمینی وجود دارد که ایده و اندیشه جدید ، کارآمد و اثر بخش است و در فهم بهتر و عمیق تر ما از دین کارآمد باشد .
شیخ احمد الطیب قصد دارند به دنیا بفهمانند که ایراد از میراث و سنت مذهبی ما و اصول دین اسلام و حتی کلام فقهای گذشته نیست ، بلکه ایراد در فهم ما از دین و به کار گیری آن و تفسیر دین مطابق با امیال و خواسته های خودمان است . شاهد این مدعا به گفته شیخ الازهر مسلمانان صدر اسلام هستند که بیش از هزار سال بر جهان حکومت کرده و از سمت اروپا به اندلس و از سمت آسیا تا چین پیشروی کرده اند . چنان چه در احکام دین قصور و کاستی وجود داشت ، بی تردید مسلمانان امکان حکومت کردن در دنیای قدیم را نمی یافتند .
شیخ احمد الطیب بیان کرده اند که در زمانه فعلی برای ما چیزی جز قرآن و سنت باقی نمانده و ما اهتمامی نسبت به اجرای دین و احکام آن نداریم و از میراث اسلامی خود آن چنان که شایسته و بایسته است بهره نمی بریم. ما تنها در ازدواج و موضوع سهم و ارث به شریعت دین اسلام رجوع می کنیم . شیخ الازهر به تعبیری عنوان داشته اند که فلاسفه و حکما و اندیشمندان احکام دین را پیاده کرده اند و از میراث اسلامی در شکل دهی نهضت امت اسلام بهره برده اند ، بی آن که دست به مطالبه گری برای محو این میراث و یا تغییر آن بزنند . ایشان در این باره به این مثال استناد می کنند که ما سلاحی را می خریم که دیگری ساخته و آن را به ما می فروشد تا با وسیله آن با یکدیگر بجنگیم و بی دلیل دست به قتل همدیگر زنیم . بدون قرائت و فهم درست نمی توان احکام دین را دریافت .
جان کلام شیخ الازهر این است که جنایت ما در جنگ ها و جناح بندی ها و درگیری های داخلی، ما از انسانیت و عطوفت و همکاری دور ساخته و این ها همه از مبانی دین اسلام در تعامل با یکدیگر و حتی در تعامل با غیر مسلمانان است . این که ما مسیری را در پیش گرفته ایم که با دستورات دین فاصله دارد و به یکدیگر برچسب خیانت و توطئه می زنیم، تقصیر میراث دینی است و یا این که باید ایراد و نقص در خودمان جستجو کنیم؟! سخنان شیخ الازهر ، پیامی است برای ما که پیش از دیر شدن و از دست رفتن فرصت به خودمان باز گردیم . آیا این که کشورهای اسلامی به جان یکدیگر افتاده اند و خدعه و نیرنگ نسبت به هم دیگر به کار می بندند ، از احکام دین اسلام و میراث اسلامی ماست؟!
سخنان جناب شیخ احمد الطیب فراخوانی است صریح برای این که بار دیگر به خویشتن خویش باز گردیم و ضمیر خود را مورد کنکاش قرار دهیم. آیا گوش شنوایی در این میان وجود دارد . شعار و مجادله کلامی کافی دیگر است . هر یک از ما باید در زمینه ای که تخصص دارد ورود پیدا کند . ملت ها بر اساس درگیری و منازعه و حرف ساخته نمی شوند بلکه بر اساس کار و عمل شکل می گیرند . برای یافتن روش زندگی و تعامل و گفتگوی میان خودمان و دیگران باید زبان مشترک جدیدی یافته و توانمندی ها و نقاط قوت دین خود را جستجو کنیم و آن را در تحقق اهداف و تقویت خویش و رفع کاستی ها به کار بریم. باید از سوء ظن نسبت به دیگران و تلاش برای به قهقرا کشیدن یکدیگر رهایی یابیم . به گمان من این رویکرد یکی از مهم ترین ابزارها برای تجدید در اندیشه و تفکر دینی است . پس صرف عدم شناخت کامل نباید همه چیز را رها کرد و کناری وانهاد.
نظر شما