۲۲ خرداد ۱۳۹۹ - ۲۰:۱۲

هر چند که در آلمان تا حد زیادی این مسئله روشن است که شکست ارتش در بهار ۱۹۴۵ به معنای آزادی بود اما اوضاع برای لهستان، بالتیک و بسیاری دیگر از کشورهای اروپای شرقی فرق می‌کند؛ آن‌جا نیز کاپیتولاسیون نظامی ارتش آلمان به‌معنای رهایی از اشغال از سوی آلمان بود ولی در عین حال آغاز فقدان جدیدی از آزادی در استالینیسم نیز به حساب می‌آید.

· اشاره: برای آگاهی از دیدگاه ها و تحولات فرهنگی جامعه آلمان، دو مطلب زیر تقدیم می شود.

۱) مسیحیان و مسلمانان آلمان و دمکراسی از نگاه آمار

ملاحظه: آمار ارائه شده در این مطلب تایید یا رد نمی شود.

 ۱۰ نکته از زبان تحلیلگر آلمانی:

یورگن تودنهوفر؛ نویسنده و روزنامه نگار معروف آلمان با انتشار ویدئویی در صفحه رسمی خود مطالب قابل توجهی را بیان کرد:

 طبق نظرسنجی ها ۹۰ درصد از جمعیت ۴.۳ میلیونی مسلمانان آلمان، حاکمیت دموکراتیک در این کشور را خوب تلقی می کنند. اما در مقابل، آلمانی های غیرمسلمان نسبت به حاکمیت دموکراتیک در آلمان بدبین تر هستند.

 ۲۸ درصد از زنان مسلمان برای حجاب روسری بر سر می کنند و تنها (یک دهم) درصد از آنان از برقع استفاده می کنند.

 از میان ۱۱ هزار مسجد و انجمن اسلامی در آلمان تنها بیرون از ۳۰ مکان صدای اذان شنیده می شود. با این حال حزب آلترناتیو برای آلمان، در برنامه ی حزبی خود به دنبال حذف صدای اذان بیرون از مساجد است.

 مسلمانان در بسیاری از کشورها، بیش از غیر مسلمانان با خشونت علیه جامعه ی مدنی مخالف هستند. حدود ۴۹ درصد از امریکایی ها و ۳۱ درصد از اروپایی ها حمله نظامی علیه غیرنظامیان موافق هستند. این در حالی است که در کشورهای خاورمیانه تنها ۱۹ درصد با این اقدام موافق اند.

 طبق آمار دادگاه قانون اساسی حدود ۱۲۰۰ اسلام گرای خشونت طلب در آلمان حضور دارند. از این میان ۵۰۰ نفر خطرناک تلقی می شوند. این رقم برابر است با ۰.۰۱ درصد از کل جمعیت مسلمانان در آلمان. این در حالی است که بیش از ۱۱۸۰۰ راستگرای افراطی و خشونت طلب، غیر مسلمان هستند.

 از زمان اتحاد دو آلمان تا کنون، هیچ کس توسط یک مسلمان افراطی و تروریستی کشته نشده است. این در حالی است که در این فاصله ی زمانی حدود ۱۸۰ نفر توسط افراد افراطی و راستگرا به قتل رسیده اند.

 قتل و کشتار در اسلام ممنوع است. اغلب علمای مسلمان در جهان به طور واضح با حملات تروریستی مخالف اند.

 از ۱۱۴ سوره در قرآن، ۱۱۳ سوره با عبارت "بسم الله الرحمن الرحیم" آغاز می شود.

 تنها در ۲.۱ درصد از سوره های قرآن به جنگ ها و لشکرکشی های پیامبران اشاره شده است. داعشی ها و سایر اسلام گرایان افراطی از این عبارات و وقایع تاریخی سوءاستفاده می کنند.

غرب به ویژه در دهه های اخیر نسبت به جهان اسلام خشونت طلب تر بوده است. در ۲۲۰ سال گذشته غربی ها بیش از ۶۰ بار به کشورهای مسلمان حمله کرده اند. اما هیچ کشور مسلمانی به غرب حمله نکرده است.

 یهود، مسیحیت و اسلام جزء ادیان آسمانی به شمار می آیند. از نظر مسلمانان، قرآن به تعبیری "جدیدترین کتاب عهد" است.

نام "محمد(ص)" در قرآن تنها ۴ بار آورده شده است. این در حالی است که  نام های "عیسی (ع)" ۲۵ بار، "مریم (ع)" ۳۴ بار و "موسی (ع)" ۱۳۶ بار در قرآن ذکر شده اند.

۲) تاریخ به ‌عنوان سلاح

آلمان با «فرهنگ یادآوری جنگ» چگونه برخورد می کند؟

کریستیانه هوفمان/ برگردان: محمد زارعی

بزرگداشت جنگ جهانی دوم به یک ربع ساعت تقلیل یافته است. رژه پیروزی در میدان سرخ مسکو نیز به موعدی نامعلوم به تعویق افتاد، این رژه می‌توانست بزرگ‌ترین رژه در تاریخ روسیه باشد. در برلین این اخبار به‌طور قابل توجهی با تسکین همراه است؛ چرا که از نظر دولت آلمان مراسم یادبود جنگ به یک مسئله پیچیده و چالش برانگیز تبدیل شده است. طی سال‌های اخیر مباحث تاریخی پیرامون جنگ جهانی دوم به نبرد و تقابل‌هایی تبدیل شده که کسی نمی‌توانست بیش از هفت دهه پس از جنگ آن را چنین تصور کند.

بادآوری خاطرات بزرگ‌ترین جنگ در تاریخ بشر که از آلمان آغاز شد و بیش از شصت میلیون نفر کشته در بر داشت – تقریبا نیمی از این کشته‌ها بر عهده‌ی اتحاد جماهیر شوروی بود – به یک میدان مین سیاسی تاریخی تبدیل شده است. در حال حاضر تاریخ به‌عنوان یک سلاح در سیاست روز استفاده می‌شود و به یک ابزار ژئوپولیتیک تبدیل شده است. این تقابل در خط مقدم بین لهستان و روسیه به‌شدت در حال اتفاق است. این بحث و جدل‌ها به اندازه نگاه و افکار عمومی احساسی هستند؛ در مورد سرزنش و اتهام تقصیر بین طرفین، که کدام‌یک تنها یک قربانی است و کدام بیشتر قربانی شده است و در مورد اینکه تصویر تاریخی کدام‌یک اکنون در سایر نقاط اروپا رواج دارد. در این بین آلمانِ درماندهْ کنار ایستاده و تلاش می‌کند خود را بیرون از این جدل نگه دارد. این کار قطعا تصویر خوبی از آن نمی‌سازد.

اکنون ویروس کرونا آلمانی‌ها را از پاسخ به سوالات دشوار نجات داده است؛ اینکه امسال کجا و با چه کسی باید مراسم بزرگداشت را برگزار کنند. پوتینْ مرکل و اشتاین مایر را برای مراسم «روز پیروزی» به مسکو دعوت کرده بود. او تا زمان آغاز اپیدمی کرونا پاسخی دریافت نکرد.

کاخ ریاست جمهوری آلمان مایل بود صدراعظم مسئله‌ی دعوت به مسکو را هدایت کند؛ ولی او در مورد این تصمیم هیچ عجله‌ای نداشت. مسکو کم کم از این رفتار ناراحت و دلخور می‌شد. امانوئل ماکرونْ رئیس‌جمهور فرانسه و رهبر چین، شی ژی پینگ، مدت‌ها قبل این دعوت را پذیرفته بودند؛ ولی آلمان که در سال ۱۹۴۱ به اتحاد جماهیر شوروی حمله کرد، روسیه را در بی قراری نگه داشت. پوتین که خود استاد «انتظار با شکوه» (معطل کردن) است، این را به عنوان یک توهین قلمداد کرد. همچنین شواهدی وجود دارد که صدراعظم نهایتا نیز به مسکو نمی‌رفت. او احتمالا تمایل چندانی به حضور به‌عنوان یک عروسک در صحنه‌آرایی نظامی و تاریخی پوتین ندارد.

پنج سال پیش نیز مرکل به دلیل بحران اوکراین در این رژه شرکت نکرد ولی یک روز بعد برای مراسم تاج گل و روشن کردن شمع درکنار دیوار کرملین حاضر شد. اختلاف بر سر تفسیر جنگ جهانی دوم بیشتر بر سر دو موضوع است؛ از یک طرفْ پیمان هیتلر-استالین و این پرسش که آیا شوروی در وقوع جنگ جهانی دوم از طریق توافق‌نامه و پروتکل‌های مخفی دیگر مقصر است یا خیر؟ از سوی دیگر مسئله بر سر مفهومی است که سال‌ها قپیشبل رئیس‌جمهور جمهوری فدرال ریچارد فون وایس زکر در ۸ می ۱۹۸۵ در مرکز سخنرانی خود قرار داد: آزادی یا رهایی.

در حال حاضر تاریخ به‌عنوان یک سلاح در سیاست روز استفاده می‌شود و به یک ابزار ژئوپولیتیک تبدیل شده است.

هر چند که در آلمان تا حد زیادی این مسئله روشن است که شکست ارتش در بهار ۱۹۴۵ به معنای آزادی بود اما اوضاع برای لهستان، بالتیک و بسیاری دیگر از کشورهای اروپای شرقی فرق می‌کند؛ آن‌جا نیز کاپیتولاسیون نظامی ارتش آلمان به‌معنای رهایی از اشغال از سوی آلمان بود ولی در عین حال آغاز فقدان جدیدی از آزادی در استالینیسم نیز به حساب می‌آید.

مشکل این است که این تردید در حافظه تاریخی دیگر چندان جایی ندارد. این موضوع در مورد پیمان هیتلر-استالین نیز صدق می‌کند. استالین می‌دانست که پیامدهای توافق او با آلمان نازی برای لهستان چه خواهد بود، بنابراین شوروی نیز بخش‌هایی از لهستان را اشغال کرد. با وجود اینْ هیچ تردیدی وجود ندارد که هیتلر حتی بدون پیمان با شوروی نیز به لهستان حمله می‌کرد و در واقع آلمان نازی مسئول جنگ جهانی دوم بود.

اکنون آنچه «سیاست تاریخی» می‌نامیم، وارد عرصه اتحادیه اروپا شده؛ گرچه رویکرد سیاست تاریخی از زمان سیاست گسترش رو به شرق نسبت به شوروی و ارتش سرخ تغییر کرده است. روس‌ها به‌طور فزاینده از نقش قربانی و آزادی‌بخشی به مجرم و مقصر تبدیل شده‌اند. با توجه به این مسئله پارلمان اروپا قطعنامه‌ای را در سپتامبر گذشته با موضوع اهمیت آگاهی تاریخی اروپا برای آینده اروپا به تصویب رساند. در این قطعنامه تهاجم آلمان به لهستان «پیامد مستقیم» از پیمان هیتلر-استالین اعلام شده است. جدای از این واقعیت که آیا می‌توان ارزیابی‌های تاریخی را از طریق قطعنامه پارلمانی به اثبات رساند، می‌توان این قطعنامه را با اطمینانْ یک‌طرفه توصیف کرد. این قطعنامه ناسیونال سوسیالیسم و استالینیسم را یکسان انگاشته است و آلمان نازی و شوروی را به‌عنوان «رژیم‌های توتالیتر به دنبال فتح جهانی» توصیف می‌کند.

پس از تصویب این قطعنامه پوتین وسواس بیشتری نسبت به پیمان هیتلر-استالین به خرج داد. او در چندین سخنرانی خود اتهام مقصر بودن شوروی در گسترش جنگ جهانی دوم را رد کرد و سفیر سابق ورشو در برلین را یک «خوک ضد یهودی» نامید و در ادامه جاعلان تاریخی غربی را به «دوختن دهان» تهدید کرد.

آلمان تا کنون هیچ راهی برای مقابله با چالش تاریخی نیافته است. برلین به گناه تاریخی خود اقرار و راهی متمایز برای برخورد با تاریخش پیدا کرده است. مشکل این است که این نوع رفتار دیگر پاسخگو نیست. در رقابت یا نبرد بر سر خاطرات تاریخی، آلمان نمی‌تواند میانجی یا داور باشد، نمی‌تواند مقابل لهستان یا روسیه بایستد ولی از دیگر سود هم نمی‌تواند تنها به نظاره بنشیند؛ چرا که تا این‌جای کار، آلمان از خودْ فرهنگ خاطرات و یادآوری خوبی به نمایش گذاشته است.

بهتر است که سیاست و علم برای مقابله با بحث در مورد حاکمیت تفسیر، به جای سکوت -حتی اگر از نظر دیگران اغلب به عنوان پروپاگاندا و یا تحریک محسوب شود- اظهار نظر کنند. در غیر این صورت، آلمان می‌تواند به طور یک‌جانبه به یک دیدگاه جانب‌گرایانه‌ی خاص که با واقعیات تاریخی جور در نمی‌آید، کشیده شده و در آن جای گیرد. یکی از این پاسخ‌ها می‌توانست این باشد که نمایندگان پارلمان آلمان، شوروی را در وقوع جنگ جهانی دوم به اندازه‌ی آلمان نازی مقصر نمی‌شناختند و با آن قطعنامه موافقت نمی‌کردند و صدراعظم و یا رئیس‌جمهور دعوت‌نامه به مسکو را بدون تاخیر و تردید می‌پذیرفتند، همان‌طور که دعوت به ورشو، میسنک، کی یف یا آشویتس را می‌پذیرند.

کد خبر 1639

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 9 =