اسلام بیش از 1300 سال است که به چین معرفی شده است و گسترش و توسعه آن در سرزمین چین مراحل مختلفی را طی کرده است. دانشگاهیان به طور کلی به سال 651 میلادی، سالی که امپراتوری عرب فرستادگانی را به امپراتوری تانگ فرستاد، به عنوان نشانه ای از معرفی اسلام به چین اشاره می کنند.

     اسلام بیش از 1300 سال است که به چین معرفی شده است و گسترش و توسعه آن در سرزمین چین مراحل مختلفی را طی کرده است. دانشگاهیان به طور کلی به سال 651 میلادی، سالی که امپراتوری عرب فرستادگانی را به امپراتوری تانگ فرستاد، به عنوان نشانه ای از معرفی اسلام به چین اشاره می کنند. از زمان معرفی اسلام به چین تاکنون، تاریخ اسلام در چین را می توان به دو مرحله تقسیم کرد:

     مرحله اول در سال 652 میلادی با اولین تعامل بین سلسله تانگ و خلیفه سوم عثمانی آغاز شد، تا زمانی که سلسله سونگ در سال 1279 سقوط و سلسله یوان سلطنت خود را تأسیس کرد، ادامه یافته و کلا 627 سال طول کشید. در این مرحله تاریخی، اسلام به عنوان دین مهاجران خارجی ها وجود داشت؛ مرحله دوم از سال 1271 تا به امروز است، در این مرحله، اسلام به عنوان دین بخشی از شهروندان چینی وجود دارد.

     در مرحله اول، اکثر مسلمانان در چین بازرگانان مسلمان خارجی با جمعیت کم بودند و اسلام تنها در تعداد کمی از جوامع مسلمان پراکنده وجود داشت که به دلیل تاجر بودن در چین، در واقع شهروندان چینی نبودند. در سال 1258 پس از آن، مغولان بغداد را اشغال کردند، با این حال، فاتحان در نهایت به اسلام گرویدند و آن دسته از مغولانی که سرزمین های مسلمان را اشغال کردند، مسلمان شدند. هنگامی که مغولان بغداد را در سال 1258 اشغال کردند، فاتحان بعدا توسط اسلام فتح شدند و مغولانی که جهان اسلام را اشغال کرده بودند، همه مسلمان شدند. مغولانی که جهان اسلام را فتح کردند، جمعیت زیادی از مردان مسلمان محلی را برای شرکت در مبارزات نظامی خود به چین بردند آنان برای خدمت به جنگ ها و فتوحات خودشان به سربازان و صنعتگران بیشتری نیاز داشتند. هنگامی که جنگ به پایان رسید، مسلمانانی که به شرق آمدند در سراسر چین با ارتش مغول مستقر شدند، و در زمان صلح، آنان به زندگی خانوادگی نیازداشتند، و تعداد زیادی زن مسلمان وجود نداشت، آنان مجبور بودند با زنان غیر مسلمان محلی ازدواج کنند و خانواده تشکیل دهند. البته، فرزندان آنان مسلمان شدند که منجر به جمعیت قابل توجه و گسترده مسلمانان در چین شد. این گروه از مردم برای نسل ها در چین مستقر شدند و در نهایت شهروند چین شدند. در بقا و توسعه طولانی مدت خود، این مسلمانان زبان چینی را آموختند، فرهنگ سنتی چینی را پذیرفتند و به ایمان اسلامی پایبند بودند. آنان اسلام را با اصطلاحات و عبارات فرهنگی چینی برای غیر مسلمانان توضیح دادند و به آنها کمک کردند تا اسلام را بهتر درک کنند. رویداد تاریخی شناخته شده به عنوان "تفسیر اسلام با کنفوسیوس" همانطور در تاریخ چین ظاهر شد.

     اصطلاح "تفسیر اسلام با کنفوسیوس" به استفاده از فرهنگ سنتی چینی اشاره دارد که توسط کنفوسیوس برای توضیح قرآن و توضیح اسلام ارائه شده است. اقدام مثبت مسلمانان برای تفسیر اسلام از طریق فرهنگ چینی، درک غیر مسلمانان از اسلام را افزایش داده، سوء تفاهم ها را کاهش داده، خطر برخورد تمدن ها را کاهش داده و پایه شناختی برای همزیستی مسالمت آمیز طولانی مدت بین مسلمانان و غیر مسلمانان بنا نهاده است. پس از آن، اسلام به عنوان یکی از ادیان اصلی در چین برای صدها سال وجود داشته و توسعه یافته است و این روند تاریخی تا به امروز ادامه دارد.

     برای درک بهتر رویداد تاریخی معروف "تفسیر اسلام با کنفوسیوس"، بهتر است با چند اصطلاح اسلامی چینی که معمولا توسط مسلمانان چینی استفاده می شود شروع کنیم:

     "天经" (Tian jing)، به «قرآن» اشاره دارد.

     "天房" (Tian fang)، به "کعبه" اشاره دارد.

     "天命" (Tian ming)، دو معنی وجود دارد، یکی به معنی " تقدیر" در عربی و دیگری به معنی "فریضه" است.

     "天课" (Tian ke)، به اصطلاح عربی "زکات" اشاره دارد.

     "天园" (Tian yuan)، به اصطلاح عربی "جنت" (بهشت) اشاره دارد.

     "天仙" (Tian xian)، به اصطلاح عربی "ملائک، ملائکه" (فرشته) اشاره دارد.

     در همه این اصطلاحات یک کلمه چینی "天" (Tian) وجود دارد. در زبان چینی، کلمه "天" اول به آسمان اشاره دارد، معادل مفهوم کلمه عربی "سماء" (آسمان) است. علاوه بر این، این کلمه همچنین نماد یک نیروی نهایی یا داور عالی در شناخت درونی چینی ها ست. بنابراین، محققان مسلمان چینی به طرز متبکرانه ای از کلمه "天" برای نشان دادن خدا در ترجمه های خود از اصطلاحات اسلامی استفاده کردند.

     هم مسلمانان و هم غیرمسلمانان در چین اغلب از اصطلاح "人在做,天在看" (Rén zài zuò, tiān zài kàn) استفاده می کنند که به معنی "هرکاری که انسان انجام می دهد، خداوند دیده می شود". این بدان معنی است که هر کاری که انسان انجام می دهد و هر کلمه ای که انسان صحبت می کند تحت نظارت خداوند است و به مردم هشدار می دهد که از خطوط اخلاقی عبور نکنند. با این حال، در مفهوم غیر مسلمانان، کلمه "天" به چیزی انتزاعی و مبهم در راستای فرهنگ سنتی چینی اشاره دارد، نه خدایی برای پرستش. در مقابل، برای مسلمانان کلمه "天" به صراحت به خدا اشاره دارد. هنگامی که یک غیر مسلمان می شنود که یک مسلمان عبارت "人在做,天在看" را می گوید، بدون شک طنین آنها را تحریک می کند، زیرا آنان می توانند زمینه مشترک بین دو فرهنگ مختلف را پیدا کنند.

     در اینجا می خواهم مثال دیگری از یک اصطلاح اسلامی متمایز چینی را به شما معرفی  کنم. این اصطلاح "清真" (Qing zhen) است. در چینی، کلمه "清" به معنای خالص یا تمیز است، در حالی که کلمه "真" به معنای واقعی یا حقیقی است، در مقابل جعلی. محققان مسلمان چینی باستان معتقد بودند که کلمه "清" (Qing) نشان دهنده عدم پرستش بت ها و خدایان دیگر توسط اسلام است و کلمه "真" (Zhen) نماینده خدا، یک خدای منحصر به فرد است که اسلام پرستش می کند. این امر منجر به تکامل سایر اصطلاحات اسلامی شد:

     "清真教" (Qing zhen jiao)، اشاره به دین اسلام است. بسیاری از اصطلاحات مربوط به اسلام در چین با اصطلاح "清真" پیشوند شده است، به عنوان مثال، روزنامه ای که توسط مسلمانان اداره می شود، "清真铎报" (qing zhen duo bao) نامیده می شود و کتاب های نوشته شده توسط محققان مسلمان چینی در مورد آموزه های اسلام در سلسله های مینگ و چینگ، "清真大学" (Qing zhen da xue) نامیده می شود. بسیاری از اصطلاحات معمولی دیگر هنوز هم به طور گسترده ای مورد استفاده قرار می گیرند، مانند:

     "清真言" (Qing zhen yan)، اشاره به "شهادتین"، یعنی جلمه "لا اله الا الله، محمد رسول الله" است.

     "清真寺" (Qing zhen si)، این واژه در زبان عربی به کلمه "مسجد" ترجمه شده است. "清真" نشان دهنده اسلام است و "寺" به معنای محل فعالیت مذهبی است.

     "清真食品" (Qing zhen shi pin)، اشاره به غذای حلال دارد.

  اصطلاحات اسلامی فوق الذکر اغلب در نوشته های محققان مسلمان در چین به کارمی رود شود و برای جوامع مسلمان چینی زبان معمول است که از این اصطلاحات با مفاهیم خاص استفاده کنند. امامان [جماعت] اغلب این اصطلاحات را در موعظه های خود نیز به کار می گیرند. محققان غیر مسلمان که اسلام را مطالعه می کنند نیز اغلب از این اصطلاحات استفاده می کنند؛ زیرا هیچ اصطلاح تخصصی دیگری در زبان چینی برای بیان مفاهیم منحصر به فرد اسلامی وجود ندارد. این یک نتیجه طبیعی است که مسلمانان چینی به فرهنگ اصلی چین احترام می گذارند، قدردانی می کنند، یاد می گیرند و از آن استفاده می کنند. مسلمانان چینی در حالی که به دین خود پایبند هستند، هرگز به فرهنگ جریان اصلی حمله نمی کنند و به اعتقادات همسایگان غیر مسلمان خود که نسل ها در کنار آنها زندگی کرده اند حمله نمی کنند.

     کنفوسیوس مدتهاست که موقعیت فرهنگی اصلی جامعه چین را اشغال کرده است، اما کنفوسیوس یک اعتقاد مذهبی نیست، بلکه مجموعه ای از گزاره های اخلاقی اجتماعی است و وفاداری به حاکم، میهن پرستی، احترام فرزندی [به والدین]، خیرخواهی و غیره موضوعات تفکر کنفوسیوس هستند. پس از اینکه مسلمانانی که در سرزمین چین زندگی می کردند، در تاریخ طولانی شهروند چین شدند، مسلمانان چینی که در استفاده از زبان چینی و کنفوسیوس مهارت داشتند، از زبان چینی به عنوان حامل و کنفوسیوس به عنوان ابزاری برای تبلیغ و توضیح اسلام استفاده کرده اند. این امر منجر به ظهور تعداد زیادی از محققان با شهرت زیادی در میان مسلمانان چینی مانند وانگ دا یو (Wang dai yu)، ما ژو (Ma zhu)، لیو جی (Liu zhi)، ما ده شین (Ma de xin)، دا پو شینگ (Da pu sheng) شد و در میان آنها، آقای لیو جی بیشترین نفوذ را داشت.     

     محققان مسلمان چینی از اصطلاحات و دیدگاه های کنفوسیوس برای توضیح اعتقادات اسلامی استفاده کرده اند و در این زمینه موفقیت های بزرگی داشته اند. آنان نه تنها ایمان اسلامی را با قرآن و حدیث در آثار خود بیان کردند، بلکه ایده های کنفوسیوس یعنی میهن پرستی، احترام فرزندی، صداقت و خیرخواهی و غیره را با الزامات اخلاقی اسلام برای مسلمانان ترکیب کردند. بنابراین، نوشته های آنان نه تنها مسلمانان چینی را که عربی یا فارسی را درک نمی کردند، قادر می ساخت تا به طور سیستماتیک در مورد اعتقادات اسلامی یاد بگیرند، بلکه درک صحیحی از اسلام را برای محققان غیر مسلمان فراهم کرد. این امر تحمل بیشتری نسبت به اسلام در جریان اصلی جامعه ایجاد کرد و تبعیض را کاهش داد، محیط زندگی اسلامی را بهبود بخشید و پایه و اساس ایدئولوژیک همزیستی هماهنگ بین مسلمانان و غیر مسلمانان را ایجاد کرد.

     جنبش ترجمه مشهور صد ساله (قرن) سلسله عباسی، تمدن اسلامی را به جذب مؤلفه های ارزشمند سایر تمدن های خارجی قادرساخت و تمدن اسلامی را قوی تر، غنی تر و متنوع تر کرد و موقعیت قابل توجهی  در تاریخ تمدن بشری به آن داد. محققان مسلمان چینی با موفقیت زمینه های مشترک بین کنفوسیوس و اسلام را از نظر اخلاق اجتماعی به کار گرفتند و رویداد "تفسیر اسلام با کنفوسیوس" را انجام دادند. این امر امکان گفتگوی عمیق و طولانی مدت و تبادل بین تمدن چین، به نمایندگی از کنفوسیوس، و تمدن اسلامی را داد. این نه تنها منجر به پدیده تاریخی و فرهنگی منحصر به فرد "تفسیر اسلام با کنفوسیوس"،شد  بلکه یک مسیر موفق برای ارث بردن و توسعه تمدن اسلامی در چین  را فراهم کرد.

     اصطلاح "تفسیر اسلام با کنفوسیوس" به گفتگو و تبادل عمیق بین تمدن اسلامی و تمدن چینی با محوریت کنفوسیوس اشاره دارد. این تبلور است که مسلمانان چینی به آن احترام می گذارند، قدردانی می کنند، فعالانه یاد می گیرند و با جریان اصلی فرهنگ چینی سازگار می شوند و اسلام را با آن روشن می کنند. در عین حال، ارتباط بین تمدن اسلامی و تمدن چین، درک و تحمل غیر مسلمانان در جامعه چین نسبت به اسلام را افزایش داده است و امکان همزیستی مسالمت آمیز طولانی مدت و کمک متقابل بین مسلمانان و غیر مسلمانان چینی را فراهم می سازد. این امر به ویژه برای اقلیت های مسلمان قابل توجه است، به ویژه دردنیای امروز که درگیری های تمدنی اغلب اتفاق می افتد و اسلام هراسی به طور گسترده ای گسترش یافته است. همچنین بیانگر اهمیت زیاد مبادلات عمیق تر بین تمدن های چینی و اسلامی در زمان معاصر و آینده است.

ما ژونگ پینگ (Ma zhong ping)

معاون رئیس و دبیر کل انجمن اسلامی چین

1. 10. 2023

کد خبر 17115

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 0 =