نویسنده: الکساندروس ساکلاریو
ترجمه: رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در یونان
بحث بر سر مفاهیم: بنیادگرایی، سنتگرایی، سختگیری[۱]
درست است که گفتمانهای دانشگاهی و عمومی دربارهی بنیادگرایی معمولاً هرگز به توافق در مورد تاریخچه و محتوای آن منجر نمیشود، بلکه عمدتاً در مورد تعریف آن توافق حاصل میشود. به خصوص وقتی بحث از پروتستانتیسم آمریکایی، یعنی شکل «اصلی» بنیادگرایی، به سایر تغییرات در جوامع و مذاهب دیگر منتقل شود (مارتنسون و همکاران ۲۰۱۱)، آنگاه کل بحث پیچیدهتر میشود. همانطور که استدلال شده است (مارکیدز ۱۹۹۴، ص ۸۵) تغییر سادهی این اصطلاح به طور خودکار تمامی مشکلات موجود را حل نمیکند، اما میتواند مشکلات بیشتری ایجاد کند، چون آنچه مهم است محتوا است و نه شکل خارجی (یعنی نام) مفهوم. ازاینرو، گفتوگوی گسترده و بحثهای داغ از یک سو در مورد بنیادگرایی و از سوی دیگر دربارهی شباهتها و تفاوتها بین مفاهیمی مانند بنیادگرایی، سنتگرایی، سختگیری، یکدستگرایی[۲]، و محافظهکاری وجود دارد.
به عقیدهی ریزبروت (۱۹۹۸، ص ۸-۹)، بنیادگرایی گونهای از یک نوع جنبش است که گذشتهی اسطورهای را به منظور بسیج سنتگرایان تداعی میکند. بنابراین، بنیادگرایی به یک جنبش شهری مربوط میشود که عمدتاً علیه انحلال مفاهیم شخصی و مردسالارانه از نظم و روابط اجتماعی و جایگزینی آنها با ارزشهای غیرشخصی است. این بدان معناست که مشخصهی تفکر بنیادگرایی تجربهی عمیق بحران است. در این مقطع، صحبت در مورد سنت بسیار مهم است و مطالعهی برجستهی ادوارد شیلز (۱۹۸۱) روشنگر است. به اعتقاد شیلز (۱۹۸۱، ص. ۱۲-۱۵)، سنت ممکن است معانی مختلفی داشته باشد، اما ابتداییترین مفهوم آن به معنای صرفاً یک سنت است، یعنی چیزی که از گذشته به حال منتقل شده است. گذشتهازآن، شیلز اضافه کرد که سنتها با هدف ایجاد چیزی بهتر، واقعیتر یا راحتتر توسعه مییابند. بدیهی است که تفاوت بین سنت گرایی و بنیادگرایی ممکن است بسیار مبهم و نامشخص باشد. باوجوداین، احتمالاً این بحران ادراکشده و لزوم واکنشی جمعی به به حاشیه رانده شدن دین و تهدید علیه سنتها است که تفاوت بین سنت گرایی و بنیادگرایی را بیشتر میکند.
نظر به اظهارات بالا، تفکر بنیادگرایی نه تنها شکل یک جنبش مستقل و برون نهادی را به خود میگیرد، بلکه ممکن است در نهادهایی مانند کلیسای ارتدکس یونان نیز ظهور کند. مطالعات قبلی در این زمینه (ماکریدز ۲۰۱۶) که استفاده از مفهوم بنیادگرایی در ارتدکس یونانی را اشتباه برشمردهاند و در عین حال استفاده از اصطلاح سختگیری را مفهوم مناسبتری پیشنهاد کردهاند، به ویژه برای گروههای خارج از جریان اصلی کلیسای ارتدکس (مثلاً تقویمنویسان قدیم یا گروههای طرفدار کلیسا) مورد توجه قرار میگیرد. بااینحال، درحالیکه کسی مخالف استفاده از اصطلاح بنیادگرایی به منظور توصیف پدیدههای قبل از ظهور بنیادگرایی نیست، در آغاز قرن بیستم، توصیف گروهها، پدیدهها و طرزتفکرهای بعدی بهعنوان بنیادگرا ایرادی نداشت.
نقطه شروع بررسی روندها و تغییرات بنیادگرایانه در کلیسای ارتدکس یونان ویژگیهای کلاسیک بنیادگرایی برآمده از پروژهی بنیادگرایی شیکاگو[۳] است. با توجه به یافتههای این پروژه، یک گروه در صورتی بنیادگرا تلقی میشود که اکثر، اگر نگوییم همهی، معیارهای زیر را داشته باشد: ۱) پاسخی به، به حاشیه راندن اجتماعی مذهب؛ ۲) استفادهی گزینشی از سنت و مدرنیته؛ ۳) دوگانهانگاری اخلاقی؛ ۴) مطلقگرایی و بیخطایی نصوص ضروری؛ ۵) هزارهگرایی[۴]؛ ۶) عضویت گزینشی؛ ۷) حدومرزهای دقیق؛ ۸) سازمان اقتدارگرا؛ و ۹) الزامات رفتاری دقیق (آلموند، سیوان، اپلبای، ۱۹۹۵، ص ۳۹۹ تا ۴۲۴). علاوه بر عناصر ۹ گانهی بالا، دو عنصر دیگر را نیز باید در مبحث بنیادگرایی در نظر گرفت. عنصر اول پیشنهاد شوپ (۲۰۱۱) است، مبنی بر اینکه ناسیونالیسم اغلب به یکی از لوازم جانبی بنیادگرایی تبدیل میشود، که سایر محققانی که بنیادگرایی را در ارتدکس یونانی مطالعه کردهاند نیز به آن اشاره کردهاند (پاپاریزوس ۲۰۰۰؛ کالایتزیدیس ۲۰۰۰). عنصر دوم این است که بسیج مردمی اغلب یکی از پارامترای مهم بنیادگرایی است (رایزبروت ۲۰۰۰).
گذشتهازاین، به اعتقاد پولاک، دمریچ و مولر، ۲۰۲۲، بنیادگرایی را نمیشود به وضوح براساس باورهای مذهبی ثابت تعریف کرد؛ بلکه، باید باورهای در حال تغییر اظهارات بنیادگرایانه را از قالبی که در آن بیان میشوند، تمییز داد. اگر برخی از باورهای مذهبی به عنوان اجزای الزامآور ایمان تعریف شوند، میشود از ارتدکس صحبت کرد (فولرتون و هانسبرگر ۱۹۸۲، ص ۳۱۸). از سوی دیگر، بنیادگرایی حاکی از اعتقاد مطلق و تردیدناپذیر مردم به این باور یا باورهای دیگر است. بنابراین، بنیادگرایی بیانگر شکل ایمان است، درحالیکه ارتدکس بیانگر محتوای آن است. به گفتهی پولاک، دمریچ و مولر (۲۰۲۲) بنیادگرایی نگرشیست که با چهار ادعای اصلی ذیل تعریف میشود: ۱) حقیقت انحصاری، ۲) برتری بر سایر موقعیتها، ۳) اعتبار جهانی این حقیقت انحصاری، و ۴) دگرگونی اساسی جهان بر اساس این حقیقت. همچنین، ازدیدگاه آنها، چنین رویکردی مشخصتر و دقیقتر از تعریف آلتمایر و هانسبرگر (۱۹۹۲، ص ۱۱۸) از بنیادگرایی است که اغلب نقلقول شده و به طور گستردهای پذیرفته شده است.[۵] پولاک، دمریچ و مولر (۲۰۲۲) از جانب خود اذعان میکنند که آموزههای دینی که بنیادگرایان به آن معتقدند، نه تنها حقیقت اساسی، بلکه در واقع تنها حقیقت هستند، حقیقتی که نه تنها قدرتهای دیگر مخالف آن هستند، بلکه برتر از قدرتهای دیگر است. نه تنها این حقیقت را باید صرفا طبق روالهای گذشته دنبال کرد، بلکه باید گذشتهی ازدسترفته را از طریق تغییرات بنیادی احیا کرد.
بااینحال، لازم به ذکر است که هنگام صحبت از بنیادگرایی نباید تنها اقدامات تروریستی و خشونت را در نظر داشت. همانطور که اذعان شده است، همهی بنیادگرایان خشن نیستند، در واقع بیشتر آنها خشن نیستند (امرسون و هارتمن، ۲۰۰۶، ص ۱۳۶)؛ یعنی جداسازی بنیادگرایی از خشونت بسیار مهم است و نباید در هیچ تحلیل مرتبطی از آن غافل شد. براساس رویکردهای بنیادگرایی که در بالا ذکر شدند، پنج مضمون اصلی مرتبط با روندهای بنیادگرایی در کلیسای ارتدکس یونان انتخاب شده است: ۱) به حاشیه راندن اجتماعی و سیاسی مذهب؛ ۲) اخلاقیات، شامل دوگانهانگاری اخلاقی و الزامات رفتاری سختگیرانه؛ ۳) نقش سنت و مدرنیته؛ ۴) حفظ متون مقدس؛ و ۵) برتری، شامل عضویت گزینشی و حدومرزهای دقیق. نکتهی پایانی قبل از ادامهی تحلیل بسیار مهم است. حتی با اینکه این مقاله کلیسای ارتدکس یونان را یک نهاد تلقی میکند، وجود بنیادگرایی یا سختگیری را در سایر گروه ها نادیده نمیگیرد (ماکریدز، ۲۰۱۶) و تأثیر آنها را بر کلیسای ارتدکس دست کم نمیگیرد، که ممکن است به منظور توسعه هر گونه عنصر بنیادگرا در کلیسای ارتدکس حیاتی باشد[۶].
[۱] . rigorism
[۲] . integrism
[۳] . chicago Fundamentalism Project
[۴] . Millennialism
[۵] . این رویکرد بنیادگرایی را اینگونه تعریف میکند «مجموعهای از آموزههای دینی که به وضوح حاوی حقیقت بنیادی، اساسی، ذاتی، ضروری، درست درباره انسانیت و خداست؛ اینکه این حقیقت اساسی اساساً با نیروهای شر مخالف است که باید به شدت با آنها مبارزه کرد، اینکه این حقیقت امروز باید طبق رویههای اساسی و تغییرناپذیر گذشته دنبال شود. و اینکه کسانی که به این آموزه های اساسی ایمان دارند و از آنها پیروی می کنند، رابطه خاصی با خدا دارند».
[۶] . البته جنبههای بسیاری یا بنیادگرایی در کلیسا وجود دارد، اما هدف مقاله تمرکز بر جریان اصلی کلیسای ارتدکس و رابطه آن با دولت و جامعه گستردهتر است. همچنین اذعان میشود که گروههای فرا کلیسایی وجود دارند که میتوان آنها را بنیادگرا دانست، اما بررسی عمیق آنها نیز جزو اهداف این مقاله نبوده است.
نظر شما