خلاصه
عناصر اصلی که دیپلماسی فرهنگی و سیاست خارجی فرهنگی یونان را تشکیل میدهند، به نتایج ارزشمندی منجر میشود. نحوهای که یونان از میراث فرهنگی غنی خود بهرهبرداری کرده و همچنان میکند، و چگونگی استفاده توصیفاز برند کشور در حوزه فرهنگ، بسیار جالب توجه است. با بررسی این ابعاد، ساختار و چارچوب دیپلماسی فرهنگی یونان، نهادهای مرتبط و نقش نهادی این ساختار بهروشنی آشکار میشود. برجسته کردن این جنبهها به پاسخ دادن به این پرسش کمک میکند که آیا یونان توانسته با استفاده از ویژگیهای فرهنگی خاص خود، از این نوع "قدرت نرم" برای ترویج و درک بهتر مواضع کشور در محیط بینالمللی بهطور مؤثر بهره ببرد یا خیر. در این مسیر، ارائه نقاط ضعف ذاتی ساختار فرهنگی یونان در سیاست خارجی، به ارزیابی کامل دیپلماسی فرهنگی این کشور منجر میشود و در نهایت، رویکردی پیشنهادی برای استفاده بهینه و مؤثر از مزایای بزرگ ناشی از پیشینههای فرهنگی یونان در دیپلماسی و سیاست خارجی ارائه میشود. این ارزیابی و رویکرد پیشنهادی میتواند به یونان کمک کند تا از فرصتهای موجود برای تقویت جایگاه خود در صحنه جهانی بهره بیشتری ببرد.
دیپلماسی فرهنگی در یونان از زمان تشکیل دولت جدید: مرور تاریخی
پیشزمینه ایدئولوژیک انقلاب یونان که به استقلال و ایجاد دولت جدید منجر شد، ریشه در احیای هویت فرهنگی یونان از طریق ظهور فرهنگ یونانی دارد. انتقال ارزشهای فرهنگی یونان به اروپا توسط فاناوریوتها و بازگشت آنها به سرزمین اصلی، به بازسازی هویت یونانی و تقویت ارتباط با میراث باستانی کلاسیک کمک کرد که این امر به تقویت حس ملیگرایی منجر شد. احیای حافظه تاریخی مشترک، فرهنگ عامیانه، و زبان شفاهی و کتبی به عنوان ابزارهایی برای یافتن نقاط مشترک و ساختن پایهای ایدئولوژیک برای میراث فرهنگی یونان استفاده شد.
در این چارچوب، تلاش برای برجستهسازی و حفاظت از میراث فرهنگی و بناها حتی در طول انقلاب و در مراحل اولیه تشکیل دولت قرار میگیرد. نمونهای بارز از این تلاشها امضای فرمانی توسط وزیر کشور دولت موقت، گریگوری دیکایو (پاپافلسا)، برای جمعآوری و نگهداری آثار باستانی در مدارس است. همچنین در اساسنامه دولت جدید یونان در سال ۱۸۲۷ بهطور صریح ذکر شده که "آثار باستانی نباید فروخته یا از قلمرو خارج شوند"، حکمی که در ماده ۱۸ قانون اساسی تروازیه نیز تأیید شده است.
در دوره بعد، زمانی که یونان به یک دولت مستقل تبدیل شد، مداخلات پراکنده دولت در مسائل فرهنگی نمایانگر این دوره است. نمونههایی از این مداخلات عبارتند از:
۱. تأسیس کتابخانه عمومی توسط اولین فرماندار یونان، یوانیس کاپودیستریاس، با صدور فرمان در سال ۱۸۳۲.
۲. تأسیس اداره باستانشناسی در وزارت آموزش و پرورش در سال ۱۸۳۳.
۳. تصویب قانون ۱۰/۲۲.۰۵.۱۸۳۴ در زمان نایبالسلطنه اتو، با عنوان "در مورد آثار باستانی و استفاده از آنها"، که یکی از قدیمیترین قوانین اروپا بود و مداخله دولت یونان در مسائل باستانی را الزامی میکرد.
۴. تأسیس مدرسه هنرهای زیبا در آتن در ژانویه ۱۸۳۷.
۵. تأسیس موزه آکروپولیس در سال ۱۸۶۵.
۶. تأسیس موزه ملی باستانشناسی در سال ۱۸۶۶.
۷. تأسیس مدارس و مؤسسات باستانشناسی خارجی مانند مدرسه باستانشناسی فرانسه (۱۸۴۶)، مؤسسه باستانشناسی آلمان (۱۸۷۴)، و مدرسه باستانشناسی بریتانیا (۱۸۸۶).
باید توجه داشت که علاقه دولت یونان به میراث فرهنگی باستانی در طول قرن ۱۹ همچنان پابرجا ماند. در نیمه اول قرن ۲۰، با درگیر شدن یونان در رویدادهای تاریخی مهم مانند جنگهای بالکان، فاجعه آسیای صغیر، جنگهای جهانی و جنگ داخلی، مسائل فرهنگی به اولویت ثانویه دولت تبدیل شد. با این حال، رشد طبقه متوسط و نیازهای فرهنگی آن به مداخله دولت در مسائل فرهنگی منجر شد، که منجر به ایجاد چارچوب قانونی برای تنظیم مسائل فرهنگی شد.
در این مسیر، قوانین مالکیت معنوی (۱۹۲۰) و باستانشناسی (۱۹۳۲) بهمنظور حفاظت از میراث فرهنگی تصویب شدند. در این دوره تاریخی، مؤسسات دولتی و فرهنگی مهمی مانند گالری ملی (۱۹۰۰)، تئاتر سلطنتی (۱۹۰۱-۱۹۰۸)، آکادمی آتن (۱۹۲۶)، تئاتر ملی (۱۹۳۰)، اپرای ملی (۱۹۳۹) و ارکستر دولتی آتن (۱۹۴۳) تأسیس شدند. نکته قابل توجه این است که در این دوران، خدمات دولتی در حوزه فرهنگ عمدتاً تحت نظر وزارت آموزش و پرورش قرار داشتند و بخشهای مرتبط مانند مدیریت باستانشناسی و بازسازی، تئاتر، سینما و هنرها نیز در این وزارتخانه مستقر بودند. در همه این فرایندهای فرهنگی، وزارت آموزش و پرورش از حمایت سایر وزارتخانهها و خدمات عمومی یا نیمهدولتی برخوردار بود.
دو دهه پس از جنگ جهانی دوم (۱۹۴۸-۱۹۶۷)، حوزه فرهنگ همچنان از اولویتهای اساسی دولتهای پس از جنگ جهانی و جنگ داخلی خارج بود. با این حال، در چارچوب شکلگیری یک مدل اقتصادی جدید، توسعه از طریق گردشگری به عنوان محور اصلی توسعه اقتصادی در نظر گرفته شد. در این زمینه، بازسازی بناها برای جذب گردشگران انجام شد، اما این فعالیتها در چارچوب یک سیاست فرهنگی جامع قرار نداشتند.
در این دوره، سیاستهای گردشگری با فرهنگ ترکیب شدند، زیرا جنبههای فرهنگی نیز بخشی از این سیاستها بودند. بهخصوص در منطقه وسیعتری از آتیکا و در داخل شهرها، ترکیب گردشگری و فرهنگ بهوضوح دیده میشد. در دهه ۱۹۵۰، جشنوارههای آتن و اپیداوروس تأسیس شدند که حضور طولانی و موفقی داشتند. با این حال، ویژگی ساختاری دولت یونان، یعنی توسعه نامتعادل بین مرکز و مناطق پیرامونی، در سطح زیرساختها و فعالیتهای فرهنگی نیز مشهود بود. تنها استثنای قابل توجه در این دوره، تأسیس دو سازمان فرهنگی جدید در سالونیک بود: ارکستر دولتی سالونیک (۱۹۵۹) به رهبری سولون میخایلیس و تئاتر دولتی شمال یونان (۱۹۶۱).
در سالهای حکومت هفتساله (۱۹۶۷-۱۹۷۴)، که به دلیل ساختار رژیم، یونان از تحولات فرهنگی بینالمللی جدا ماند، تحولی مهم در نهادهای فرهنگی کشور رخ داد: تأسیس وزارت فرهنگ و علوم در سال ۱۹۷۱. ایجاد این نهاد رسمی فرهنگی در سطح مرکزی، با استانداردهای بینالمللی آن زمان سازگار بود که به مدیریت جامع مسائل فرهنگی تأکید داشت و نشاندهنده اهمیت زندگی فرهنگی، معنوی و هنری بود.
با این حال، ویژگی خاص یونان به وضوح با وضعیت سیاسی نیز مرتبط بود، زیرا حکومت نظامی اهداف دوگانهای را دنبال میکرد: از یک سو به دخالت ایدئولوژیکی میپرداخت و از سوی دیگر تلاش داشت تصویر خود را در داخل و خارج از کشور زیباتر جلوه دهد و نشان دهد که به توسعه زندگی معنوی و هنری علاقهمند است. تأسیس وزارت فرهنگ و علوم با انتقال خدمات باستانشناسی که قبلاً از وزارت آموزش و پرورش به وزارت ریاست جمهوری منتقل شده بود، آغاز شد. این ساختار سازمانی تا سال ۱۹۸۵ با قانون ۱۵۵۸/۱۹۸۵ باقی ماند و سپس به وزارت فرهنگ تغییر نام داد. تغییرات بعدی که وزارت فرهنگ به وزارت فرهنگ و گردشگری یا بخشی از وزارت آموزش تبدیل شد، علاوه بر نشان دادن بیتوجهی و عدم برنامهریزی مسئولانه، ارتباط میان فرهنگ و گردشگری و همچنین با آموزش، که یکی از ارکان اصلی فرهنگ است، را نیز منعکس میکند.
بدون شک، تضمین قانونی توسعه فرهنگی و خلق هنری (مواد ۱۵، ۱۶ و ۲۴) بهطور رسمی نقش و اهمیت فرهنگ را در روند اجتماعی و سیاسی به رسمیت شناخت. بدین ترتیب، برای اولین بار مفهوم «برنامهریزی فرهنگی» با گنجاندن برنامه فرهنگی کشور در برنامههای پنجساله توسعه اقتصادی و اجتماعی ظاهر شد. این رویکرد اهمیت بخش فرهنگ و ارتباط آن با توسعه کشور را به رسمیت شناخت. ارتباط مستقیم فرهنگ با برنامههای توسعه، چهره فرهنگی جدیدی برای یونان ایجاد کرد؛ کشوری که از نظر زیرساختهای فرهنگی دچار کمبود بود و نابرابری جغرافیایی نیز در آن مشهود بود. همچنین، این رویکرد به جلوگیری از تحمیل الگوهای فرهنگی و مصرفی خارجی که در آن دوره به جامعه یونان وارد میشدند، کمک کرد.
نهادهای اجرایی دیپلماسی فرهنگی یونان
در زمینه دیپلماسی فرهنگی یونان، بهویژه در اجرای مدیریت فرهنگی، پیچیدگیهایی در مقایسه با سایر کشورها دیده میشود. به دلیل درهمتنیدگی بسیاری از خدمات سه وزارتخانه اصلی، اجرای سیاست فرهنگی یونان ساختاری پیچیده دارد. این پیچیدگی از این واقعیت ناشی میشود که بخش مهمی از مسائل فرهنگی، بهویژه در حوزه خلق فرهنگی معاصر، نمیتواند تنها توسط یک نهاد مدیریت شود. به همین دلیل، ترویج توسعه فرهنگی، نمایش میراث فرهنگی، و تقویت خلق فرهنگی به همکاری میان نهادهای دولتی، نهادهای محلی اولیه و ثانویه، و همچنین نهادهای خصوصی مانند انجمنهای فرهنگی، بنیادها و حامیان مالی وابسته است.
در ادامه، نهادهای دولتی، نهادهای عمومی و خصوصی، و سازمانهای غیردولتی که در تدوین و اجرای سیاستها و دیپلماسی فرهنگی خارجی نقش دارند، معرفی میشوند.
۱- وزارت امور خارجه
در وبسایت رسمی وزارت امور خارجه، اهداف سیاست خارجی یونان و محورهای اصلی اجرای آن توضیح داده شده است. به این ترتیب، سیاست خارجی یونان موظف به تأمین منافع ملی است. در محیط جهانیشده معاصر، این به معنای توسعه سیاست خارجی در طیف گستردهای از دیپلماسی سنتی و تقویت روابط دوجانبه یونان با سایر کشورها تا مشارکت در اتحادیه اروپا و سازمانهای بینالمللی است. کشور ما در تمام مسائل بزرگ جهانی دیدگاه و ابتکار عمل دارد. همچنین در وبسایت وزارت امور خارجه، مواضع ملی ما در مسائل مهم که اولویت سیاست خارجی ما را تشکیل میدهند، ارائه شده است.
اولویتهای سیاست خارجی یونان به شرح زیر است:
- سازمانهای بینالمللی
- امنیت و دفاع
- مسائل جهانی
- محیطزیست
- فرهنگ
- یونانیان دیاسپورا
محورهای سیاست وزارت امور خارجه در این خصوص مطابق با مواد ۱ و ۵ قانون ۳۵۶۶/۲۰۰۷، وظایف وزارت امور خارجه شامل موارد زیر است:
- نظارت بر مسائل دوجانبه و بینالمللی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیت بینالمللی، اطلاعرسانی به دولت و ارائه پیشنهادات مربوطه.
- ترویج و حفاظت از منافع اقتصادی، تجاری، دریایی، گردشگری و سایر منافع یونان در خارج از کشور.
- توسعه روابط بینالمللی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی یونان.
- معرفی بینالمللی یونان، فرهنگ و روحیه یونانی.
بنابراین، وزارت امور خارجه نقش اصلی را در تعیین اهداف دیپلماسی فرهنگی یونان دارد که با جهتگیری کلی سیاست خارجی کشور مرتبط است. اداره کل پنجم امور فرهنگی، مذهبی و کنسولی مسئول هماهنگی کلی امور فرهنگی، مذهبی و کنسولی بخشهای مختلف است. همچنین در ماده ۳۹ قانون سازمانی وزارت امور خارجه که در سال ۱۹۹۸ تصویب شد، اداره فرهنگی و آموزشی (E۱) مسئولیت معرفی فرهنگ کشور در خارج و نمایش فرهنگ و روحیه یونانی در سطح بینالمللی را بر عهده دارد.
وظایف آن شامل موارد زیر است:
- مذاکره و امضای توافقنامههای آموزشی و فرهنگی با کشورهای خارجی.
- مذاکره و امضای برنامههای آموزشی با کشورهای خارجی.
- نظارت بر اجرای برنامههای آموزشی و همکاریهای فرهنگی، اجرای تبادلات فرهنگی خارج از برنامهها، و نظارت بر فعالیتهای مؤسسات و کمیتههای فرهنگی و علمی.
- ارائه بورسیههای تحصیلی.
- روابط یونان با یونسکو.
- نظارت بر روابط یونان با سایر کشورها در زمینه پژوهش علمی و فناوری.
علاوه بر این، طبق ماده ۴ قانون سازمانی وزارت امور خارجه، تأسیس دبیرخانه عمومی یونانیان دیاسپورا به عنوان یک نهاد مستقل در چارچوب وزارت امور خارجه پیشبینی شده است، که دارای سازمان خود و دبیرکل منصوب با تصمیم مشترک نخستوزیر و وزیر امور خارجه است.
در چارچوب عملکرد وزارت امور خارجه در مسائل فرهنگی، موارد زیر قابل ذکر است:
- مؤسسه یونانی مطالعات بیزانسی و پسابیزانسی، که مستقیماً زیر نظر وزارت امور خارجه فعالیت میکند.
- بنیاد فرهنگی یونان، که زیر نظر وزارت امور خارجه فعالیت میکند و در ادامه بهطور مفصل بررسی خواهد شد.
دیپلماسی فرهنگی خارجی یونان بر چهار محور اصلی بنا شده است:
- به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی، یونان میتواند به عنوان یک محور ارتباطی بین اتحادیه اروپا، کشورهای بالکان، منطقه دریای سیاه و مدیترانه عمل کند. توجه ویژهای به بهرهبرداری از اشتراکات تاریخی، مذهبی و فرهنگی بین مردم شبهجزیره بالکان داده میشود.
- در چارچوب اتحادیه اروپا، علاوه بر احترام به تنوع فرهنگی، نقش یونانیان و میراث فرهنگی یونان در شکلگیری هویت اروپایی نباید نادیده گرفته شود.
- یونان میتواند در گفتگوی بینمذهبی بین مسیحیت و اسلام نقش مؤثری ایفا کند. سنت بیزانس و ارتدکس میتواند نقش اساسی در گفتگوی بین مردم منطقه گستردهتر ایفا کند.
- یونانیان دیاسپورا یک نیروی مهم برای تقویت موقعیت بینالمللی یونان هستند و باید رابطه جدیدی بین مرکز ملی و دیاسپورا شکل گیرد که به ویژگیها و نیازهای اجتماعی، زبانی و فرهنگی دیاسپورا توجه کند.
۲- وزارت فرهنگ
در زمینه سیاست فرهنگی خارجی، وزارت فرهنگ بهطور مشترک با وزارت امور خارجه مسئول تهیه و اجرای قراردادهای آموزشی با کشورهای خارجی است. همچنین این وزارتخانه مسئولیت روابط با سازمانهای بینالمللی و مؤسسات فرهنگی خارجی در یونان و تقویت مؤسسات فرهنگی یونانی در خارج از کشور را بر عهده دارد. از سال ۲۰۰۱، نظارت بر بنیاد فرهنگ یونان نیز به این وزارتخانه محول شده است. اداره روابط بینالملل مسئول این حوزه است، و یک اداره ویژه اتحادیه اروپا نیز به مشارکت یونان در برنامههای فرهنگی اتحادیه اروپا میپردازد. هر دو این ادارات تحت نظارت مدیریت کل پشتیبانی اداری قرار دارند.
بهطور نظری، تمامی نهادهایی که تحت نظارت یا همکاری برنامهای با وزارت فرهنگ فعالیت میکنند، بسته به حوزه کاری خود میتوانند در اجرای دیپلماسی فرهنگی نقش داشته باشند.
- تئاتر ملی
- صحنه اپرای ملی
- تئاتر ملی شمال یونان
- تئاترهای منطقهای شهری
- ارکستر دولتی آتن
- گالری ملی
- مرکز سینمایی یونان
- مرکز ملی کتاب
- اتاق هنرهای تجسمی یونان
- ناشران یونانی
- موزهها
- مؤسسه فرهنگی پایتختهای اروپا (اولین پایتخت فرهنگی یونان آتن بود که در سال ۱۹۸۵ این عنوان را داشت، سپس تسالونیکی در سال ۱۹۹۷ و پاتراس در سال ۲۰۰۶ به عنوان پایتخت فرهنگی انتخاب شدند.).
اهداف دیپلماسی فرهنگی خارجی وزارت فرهنگ
وزارت فرهنگ از طریق اقداماتی که انجام میدهد، اولویتهای خود را در سیاست فرهنگی خارجی تعیین میکند. به این ترتیب، اولویتهای اصلی آن به شرح زیر است:
- همکاری فرهنگی با کشورهای همسایه و محیط گسترده اتحادیه اروپا است (یونان به دنبال مشارکت در شبکههای فرهنگی مانند بالکان، منطقه دریای سیاه و اروپایی-مدیترانهای است).
- تمرکز بر روی کشورهایی با تمدنهای بزرگ کهن (مانند روسیه و چین) و کشورهایی است که حضور یونانی در آنها بهطور تاریخی قابل توجه بوده است (عمدتاً آمریکا و استرالیا).
- تلاش برای ارتباط با مناطقی که اخیراً برای کشورمان اهمیت پیدا کردهاند، مانند کشورهای استقلال یافته از اتحاد جماهیر شوروی سابق یا کوبا، صورت میگیرد.
۳- وزارت آموزش و پرورش و امور مذهبی
وزارت آموزش نیز در حوزه دیپلماسی فرهنگی دارای مسئولیتهایی است (در شش سال گذشته این وزارتخانه حداقل سه تا چهار بار نام خود را تغییر داده است، احتمالاً رکورد جهانی تغییر نام را به دست آورده است، به همین دلیل در عنوان این بخش نام قبلی آن ذکر شده است، قبل از شروع تغییرات متعدد نامگذاری).
بهطور خاص، اداره روابط بینالمللی آموزشی که تحت نظارت مدیریت کل موضوعات آموزشی بینالمللی قرار دارد، با فعالیتهای زیادی در این زمینه درگیر است.
۴- شورای یونانیان خارج از کشور
اصطلاح "یونانیان خارج از کشور" یا "یونانیان مهاجر" یا "دیاسپورا" به جمعیتهای متعددی از یونانیان اشاره دارد که در کشورهای مختلف جهان ساکن شدهاند و اکنون شهروند آن کشورها هستند. اگرچه مهاجران همیشه بهطور کامل از واقعیتهای کنونی یونان آگاه نیستند، اما در مواقع مسائل ملی مهم (مانند مسئله قبرس، مسئله مقدونیه، و روابط یونان و ترکیه) به اندازه توان خود بسیج میشوند. بهویژه، لابی یونانی-آمریکایی بارها به دولتهای آمریکا فشار وارد کرده است. یونانیان خارج از کشور برای یونان از اهمیت حیاتی برخوردارند؛ نهتنها به دلیل خدماتی که در مواقع اضطراری ارائه میدهند، بلکه به دلیل اینکه بهعنوان سفیران دائمی فرهنگ یونانی در کشورهایی که در آن زندگی میکنند، عمل میکنند. این اهمیت از سوی مرکز ملی به رسمیت شناخته شده است، اما به شکلی که شایسته بود از آن بهرهبرداری و حمایت نشده است.
سیاست آموزشی و فرهنگی کشور در رابطه با مهاجران تحت مسئولیت مشترک وزارتخانههای امور خارجه، آموزش و فرهنگ است که این امر پیامدهای خاص خود را به دنبال دارد. در سال ۱۹۸۳ دبیرخانه عمومی یونانیان خارج از کشور تأسیس شد که از آن زمان بهعنوان نهاد اصلی برای تعیین، اجرای و هماهنگی سیاستهای دولتی برای یونانیان دیاسپورا عمل میکند. در رأس دبیرخانه عمومی، معاون وزیر امور خارجه مسئول امور یونانیان خارج از کشور قرار دارد که توسط مدیرکل و معاون مدیرکل دبیرخانه عمومی حمایت میشود.
برخی از اقدامات این دبیرخانه عبارتند از:
- برنامههای میزبانی یونانیان مهاجر.
- اردوگاههای دبیرخانه عمومی یونانیان خارج از کشور.
- برنامههایی برای مهاجرا معکوس.
- روزها، هفتهها، و ماههای فرهنگی.
- تقویت هستههای فرهنگی مهاجران.
- دانشگاههای آزاد.
- سمینارهای آموزشی برای روزنامهنگاران مهاجر.
- نمایشگاه مطبوعات مهاجران.
- فعالیتهای دبیرخانه عمومی در زمینههای آموزشی.
شورای یونانیان مقیم خارج
در سال ۱۹۹۵، با فرمان ریاستجمهوری دولت یونان، شورای یونانیان مقیم خارج (ΣΑΕ) تأسیس شد تا بهعنوان نهادی مشورتی و پیشنهاددهنده برای کشور در موضوعات مربوط به یونانیان مقیم خارج عمل کند. ΣΑΕ به چهار منطقه جغرافیایی تقسیم شد و توسط هیئت اجرایی ۱۱ نفره اداره میشود، در حالی که تسالونیکی بهعنوان مقر دائمی و "پایتخت" یونانیان جهانی تعیین شده است. تجربهای که با گذشت سالها بهدست آمد، نشان داد که ΣΑΕ میتواند به نهادی با آیندهای روشن تبدیل شود. با اجرای قانون شماره ۳۴۸۰/۲۰۰۶، این نهاد قدرت بیشتری بهدست آورد، زیرا نقش مشورتی، پیشنهاددهنده، حامی و مطالبهگر آن نسبت به دولت یونان تضمین شد. بر اساس این قانون جدید، تعداد مناطق از چهار به هفت افزایش یافت. نقش اساسی ΣΑΕ نزدیک کردن یونانیان مقیم خارج به یکدیگر و ایجاد یک شبکه جهانی است، با هدف طراحی و اجرای برنامههایی به نفع یونانیان مقیم خارج و انتقال این موارد بهعنوان نهادی مشورتی و پیشنهادی به دولت یونان. همچنین، ΣΑΕ بهعنوان نهادی پیشنهاددهنده و حامی برای یونانیان مقیم خارج و وزارت امور خارجه - دبیرخانه کل یونانیان مقیم خارج و سایر نهادهای مسئول دولت یونان عمل میکند.
بزرگترین چالش و همچنین هدف اصلی ΣΑΕ، همکاری، حمایت و اتحاد یونانیان مقیم خارج در سطح جهانی است، بهگونهای که یونانیان بتوانند قدرت بیشتری کسب کنند. این همکاری بهویژه میتواند در برنامههایی مانند نمایش موضوعات ملی، شبکهسازی کسبوکار بین شرکتهای یونانی در سراسر جهان و یونان، برنامههای تبادل استادان و دانشجویان، و سازماندهی کلاسهای آموزش زبان یونانی با استفاده از فناوریهای نوین مؤثر باشد.
۵- بنیاد فرهنگی یونان
بنیاد فرهنگی یونان (با نام اولیه بنیاد فرهنگ یونانی) در سال ۱۹۹۲ تأسیس شد، مقر آن در آتن است و با هدف نمایش فرهنگ و زبان یونانی در سراسر جهان فعالیت میکند. این بنیاد یک نهاد حقوقی خصوصی است و تحت نظر وزارت فرهنگ قرار دارد. این بنیاد توسط هیئتی اداره میشود که هر چهار سال یک بار منصوب میشود.
بنیاد فرهنگ یونان (Ε.Ι.Π.) فعالیتهای چندجانبهای به شرح زیر انجام میدهد:
- سازماندهی رویدادها در مناطق مختلف جهان: نمایشگاهها، کنسرتها، نمایشهای تئاتر، نمایش فیلمها، سخنرانیها، بحثها، در همکاری با نهادهای فرهنگی و آموزشی.
- شرکت در رویدادهای اروپایی و جهانی مانند سالگردها، هفتههای تئاتر، سینما و موسیقی. همچنین، مشارکت در شبکههای فرهنگی مانند اتحادیه بندرهای باستانی، رهبری شبکه یونانی بنیاد Anna Lindh برای همکاری اروپایی-مدیترانهای، و عضویت در EUNIC (اتحادیه مؤسسات آموزشی کشورهای عضو اتحادیه اروپا).
- ترویج زبان یونانی و آموزش آن در شعبات، با ارائه مواد و اطلاعات به سایر نهادها و سازماندهی سمینارها. در دوره ۱۹۹۳-۱۹۹۴، تلاشهایی برای تقویت تحقیقات علمی در مورد زبان یونانی و آموزش یونانی نوین در دانشگاههای خارجی و همچنین حمایت از جمعیتهای یونانی خارج از کشور برای آموزش زبان یونانی مدرن صورت گرفت. امروزه این موضوعات عمدتاً توسط وزارت آموزش و پرورش تنظیم میشوند.
- ترویج کتابهای یونانی با معرفی نویسندگان، حمایت از ترجمهها، شرکت در نمایشگاههای بینالمللی کتاب و غیره.
- ترویج سینمای یونان با نمایشهای منظم آن در جشنوارهها و برنامههای ویژه، و همکاری با مرکز سینمایی یونان.
- انتشار کتابها و کاتالوگها بهعنوان اسناد رویدادهای خود، به زبانهای مختلف.
- توسعه فعالیتهای آموزشی در مدارس خارجی با همکاری مقامات محلی.
۶- پاتریارک جهانی
پاتریارک جهانی قسطنطنیه شاید تنها نهادی باشد که جهانی بودن فرهنگ یونانی را حفظ میکند یا دستکم یادآور امکان بیان جهانی یونانیگری است. در قلمرو آن متروپلیها و اسقفنشینهای شمال آمریکا، استرالیا و اروپای غربی قرار دارند. وضعیت حقوقی آن با اصطلاحات حقوق بینالملل روشن نشده است (ترکیه اصرار دارد آن را بهعنوان یک انجمن فرهنگی ساده در نظر بگیرد). روابط آن با کلیسای خودمختار یونان نیز اغلب متشنج است. فراتر از اختلافنظرها و تفاسیر از توافقات موجود، به نفع یونانیگری است که پاتریارک بهعنوان قطبی جایگزین و پویا عمل کند و بُعد جهانی مرتبط با ارتدکس و بیزانس را تجسم بخشد.
در دهههای اخیر، در غرب علاقه زیادی به ارتدکس و بیزانس نشان داده شده است (برخلاف ناآگاهی یا بیاهمیت دانستن گذشته). این علاقه با افزایش متخصصان، کرسیهای دانشگاهی و مؤسسات پژوهشی در این زمینهها، انتشار کتابهای متعدد، ایجاد مراکز مطالعاتی برای نقاشیهای مذهبی ارتدکس و موسیقی بیزانسی، و برگزاری نمایشگاههای بزرگ بیزانسی نمایان شده است. این دو عنصر همچنین نشاندهنده تجربه مشترک با مردم بالکان و روسیه هستند، در حالی که بهعنوان گذرنامهای برای کشورهای خاورمیانه، بسیار پذیرفتهتر از "غربی" هستند.
پاتریارک جهانی امروزه ابتکارات قابلتوجهی انجام میدهد، از جمله تلاش برای ترویج گفتوگوی بیندینی و نشان دادن حساسیتهای زیستمحیطی، که نقش جهانی آن را تقویت میکند.
۷- دیگر نهادها – ابتکارات
علاوه بر ابتکارات مذکور، موارد زیر نیز در حوزه دیپلماسی فرهنگی فعال هستند: "کرزما" گاسترونومی یونانی، مجموعه کنفرانسهای شهرداری آتن با عنوان "یونان در جهان"، برنامههای فرهنگی اتحادیه اروپا، "بهار موزهها"، پیوند الکترونیکی مدارس، روزهای اروپایی میراث فرهنگی، انجمنها و ابتکارات جوامع یونانی در کشورهای مختلف، و برنامههای بینالمللی و اروپایی که یونان در آنها شرکت دارد.
ارزیابی وضعیت، اهداف، اولویتها و چشماندازهای دیپلماسی فرهنگی یونان
دیپلماسی فرهنگی یونان با هدف نمایش، تبلیغ و بهرهبرداری از ارزشهای انسانی جهانی برای روابط بیندولتی در سطح دوجانبه و چندجانبه، که بر اساس جهانشمولی فرهنگ یونانی است، به پیش میرود. حفاظت، نمایش و بهرهبرداری از میراث فرهنگی غنی، مادی و غیرمادی، در داخل و خارج از مرزها، در چارچوب اجرای قراردادهای یونسکو، بهعنوان مؤثرترین وسیله برای اجرای دیپلماسی فرهنگی مورد استفاده قرار میگیرد. یونان از طریق رویدادهای تاریخی بینالمللی مانند بازیهای المپیک و ماراتن، یا نهادهایی که بینالمللی شدهاند، مانند "پایتخت فرهنگی"، برجسته میشود. نقش مهم جامعه مدنی نیز نباید نادیده گرفته شود؛ سازمانهایی که در سطح محلی، ملی و بینالمللی میتوانند به تحقق اهداف دیپلماسی فرهنگی کمک شایانی کنند. این همان "دیپلماسی عمومی" است که میتوان دیپلماسی آموزشی را نیز بهویژه در آن جای داد.
دیدگاه عمومی درباره دیپلماسی فرهنگی و یونان
"یونان میتواند. " این پیامی است که از مسائل مطرح شده درباره دیپلماسی فرهنگی دریافت میشود. فرهنگ بهعنوان یک مزیت استراتژیک برای کشور ما باید مورد تأکید قرار گیرد. در روز دوشنبه، ۱۲ نوامبر ۲۰۱۲، ایستگاه تلویزیونی "مگا" اعلام کرد که پس از اتمام سریال ترکی "عشق سرنوشتساز"، سریال دیگری از ترکیه با عنوان "دختری که دوستش داشتم" را پخش خواهد کرد و صحنههایی از این سریال جدید را نشان داد. این ششمین سریال ترکی بود که در آن زمان در تلویزیون یونان پخش میشد. همزمان، در همان هفته، وزیر مربوطه کشور مقدونیه شمالی اعلام کرد که قصد دارد تا سال ۲۰۱۵ قانون ممنوعیت این سریالها را ترویج دهد. این اظهار نظر وزیر، نخستوزیر مقدونیه شمالی را وادار کرد تا توضیح دهد که اظهارات وزیر به اشتباه تفسیر شده است و ترکیه بهترین دوست کشور اوست و هیچ نیتی برای توهین به ترکیه وجود ندارد.
در ۱۵ نوامبر ۲۰۱۲، رویدادی توسط سازمان گردشگری یونان (EOT) در موزه آکروپولیس با موضوع "استفاده از ابزارهای تحقیقاتی برای یک استراتژی بازاریابی هدفمند" برگزار شد. در مقابل، در پایان همان هفته، ویدئویی کوتاه از سازمان گردشگری یونان (EOT) که بازار انگلیس را هدف قرار داده بود، بدون هیچ تصویری از یونان در اینترنت منتشر شد. این ویدئو ۷۰,۰۰۰ یورو هزینه داشت و پس از چند روز تحت انتقادات عمومی گستردهای از بین رفت.
آیا ممکن است یک سریال تلویزیونی بخشی از دیپلماسی یک کشور باشد؟ آیا یک حرکت فرهنگی میتواند بهعنوان اقدامی "نجاتبخش" برای یونان عمل کند؟ شخصاً معتقدم که یونان، برخلاف بسیاری از کشورها، یک مزیت مقایسهای دارد – فرهنگ عظیم خود – که باید از آن بهرهبرداری کند و آن را ترویج دهد تا تصویر ذهنی دیگر کشورها درباره یونان را بهطور کامل تغییر دهد و به طرق مختلف – از جمله اقتصادی – در این دوران سخت بهرهبرداری کند.
برای مثال، ترکیه همانطور که مارکیزینیس اشاره میکند، به خوبی شعار قدیمی فرانسوی "سیاست از طریق فرهنگ" را اجرا میکند. اولین کسی که این کار را بهطور سیستماتیک آغاز کرد، تورگوت اوزال بود، که بازسازی ترکیه را بر اساس دیپلماسی فرهنگی آغاز کرد. در این چارچوب، سریالهای ترکی اکنون در شبکههای تلویزیونی یونان پخش میشوند و مهمتر از همه، با مخاطبان گستردهای همراه هستند. سریال "سلطان سلیمان بزرگ" در ۳۲ کشور پخش میشود. بر اساس تحقیقات خبرنگار روزنامه "نیویورک تایمز" در پاریس، دن بیلفسکی، که در ۳۰ اکتبر ۲۰۱۲ منتشر و در "اینترنشنال هرالد تریبون" بازنشر شده ("ترکها امپراتوری عثمانی را بازمییابند")، ترکیه بزرگترین صادرکننده سریالهای تلویزیونی در اروپا با درآمد ۷۰ میلیون دلار است. این سریالها، چه با موضوعات تاریخی عثمانی و چه ملودرامهای معاصر، بهعنوان "نوک پیکان" دیپلماسی نرم ترکیه عمل میکنند. ترکیه تصویر خود را بهبود میبخشد و جوامع بالکان، آسیای مرکزی در اطراف دریای سیاه و خزر، خاور نزدیک، شبهجزیره عرب و شمال آفریقا و مغرب با "ترک" آشنا میشوند.
در مرکز این دیپلماسی، تجدیدنظرطلبی جدیدی قرار دارد که تمرکز آن بر بازپسگیری گذشته عثمانی، بهویژه قرون ۱۶ و ۱۷ است؛ دورهای که با گسترش و تسلط ژئوپلیتیک مشخص میشود. این هدف دوگانه است: هم به بیرون و هم به داخل. نسلهای جدید ترک، گذشته عثمانی را که از آنها جدا شده بود، بازمییابند، گذشتهای که دولت کمالیستی آن را بهعنوان گذشتهای زوالآور تلقی میکرد. از ویژگیهای این چشمانداز جدید، موفقیت بزرگ فیلم "فتح ۱۴۵۳" از فاروق اکسوی در ترکیه و خارج از آن، موفقیت موزه پانوراما که بهطور پانورامیک فتح قسطنطنیه را به نمایش میگذارد، و کارکنان موزه که لباسهای ینیچری میپوشند، همچنین اعلام ایجاد پارک تماتیک برای قسطنطنیه عثمانی، فیلمهایی درباره نبرد گالیپولی، استفاده از الگوهای عثمانی و اسلامی در دکوراسیون روزمره و غیره است.
پروفسور ملیس بحلیل میگوید: "من از این خود ملی فراوان وحشت دارم". او اشاره میکند که فیلمهایی مانند "فتح ۱۴۵۳" در تجدیدنظرطلبی فرهنگی قرار میگیرند و گذشته را بدون هیچ انتقادی نسبت به تاریخ تجلیل میکنند. این فیلم در ترکیه بهدلیل نادرستیهای تاریخی و اغراقهایش مورد انتقاد شدید قرار گرفته است. بو بکتیل، نویسنده "حریت"، با ناراحتی از فیلم اکسوی، به طعنه نوشت که اکنون شرایط برای ساخت فیلمهایی با عنوان "فتح ۱۹۷۴" درباره قبرس و "انقراض ۱۹۱۵" درباره نسلکشی ارامنه آماده است. البته او تهدید به مرگ شد.
تجدیدنظرطلبی با توسعه اقتصادی ترکیه، برجسته شدن آن بهعنوان قدرت رهبری در خاور نزدیک، ظهور پویای طبقه متوسط جدید "اسلامی" که توسط اردوغان نمایندگی میشود، و تقویت یک خود ملی جدید بدون احساس گناهی بر اساس گذشته سلطنتی، همراه شده است.
چند سال پیش، خبری در اینترنت منتشر شد مبنی بر اینکه "به تصمیم دولت ترکیه، سریالهای ترکی به رایگان ارائه میشوند تا فرهنگ ترکی ترویج شود". این اطلاعات با اظهارات عبدالرحمن آریچی، معاون وقت وزیر فرهنگ و گردشگری، که گفته بود "با سریالهای ترکی میتوانیم وارد هر خانهای شویم و فرهنگ ترکی را گسترش دهیم" پیوند داشت.
موفقیت صنعت سرگرمی ترکیه اکنون بسیار بزرگ است و درآمدها نیز بسیار زیاد. سریالهای کشور همسایه به دهها کشور فروخته میشوند و نشانهای از تأثیرگذاری آنها این است که، بر اساس گزارش hurriyetdailynews.com، بسیاری از گردشگران از کشورهای خاورمیانه هنگام رفتن به ترکیه برای تعطیلات، بهعنوان جاذبه گردشگری، مکانهایی را که فیلمبرداریهای تلویزیونی در آن انجام میشود، بازدید میکنند. همانطور که گزارش مربوطه اشاره میکند، علیرغم انتقادات منفی که سریالها دریافت میکنند، علاقه مردم به زبان و فرهنگ ترکی افزایش یافته است. بهویژه برای یونان، ذکر شده است که "کسانی که سریالهای ما را تماشا میکنند، تعدادی از کلمات ترکی مانند 'سلام'، 'چه میکنید؟ ' و 'باشد' را یاد گرفتهاند".
دیپلماسی فرهنگی یونان. تصویر امروز
حدود سه سال پیش، مجله "Focus" با عنوان "کلاهبرداران در خانواده اروپایی" منتشر شد. در همان زمان، تقریباً هر روز مردم اروپا از طریق اخبار، تصاویر، نظرات و مقالاتی با تصاویر نامناسب از وضعیت کنونی یونان به دلیل بحران اقتصادی مواجه میشدند. اما آیا این واقعیت است؟ کشور ممکن است یکی از سختترین دورههای خود را سپری کند، اما یونانیها ورشکسته نشدهاند. همانطور که P. Economides میگوید: «ما یک ملت ورشکسته نیستیم. ما یونانی هستیم. انسانهایی با توانایی دیدن آینده، انسانهایی با هوش برای تبدیل رؤیا به واقعیت. ما دموکراسی را تصور کردیم. ما آکروپولیس را تصور کردیم. اکنون زمان آن است که آینده را تصور کنیم.»
بهطور کلی، با استفاده از فرهنگ، کشور تبلیغ میشود و تصویر خود را بهبود میبخشد، زیرا تبادلات فرهنگی فضایی از اعتماد را ایجاد میکنند که در درازمدت به درک متقابل و جلوگیری از بحرانها و درگیریهای سیاسی منجر میشود. تبادل فرهنگی میتواند در زمینههایی مانند هنر، ورزش، ادبیات، موسیقی، علم و اقتصاد صورت گیرد و همچنین شامل مطالعه و حفظ میراث فرهنگی باشد. دانشمند علوم سیاسی J. Nye که تمایز بین قدرت سخت و نرم را مطرح کرد، قدرت نرم را بهعنوان توانایی قانع کردن از طریق فرهنگ، ارزشها و ایدهها توصیف میکند، در حالی که قدرت سخت با زور و قدرت نظامی تحمیل میشود.
دلایل اصلی که کشورهای توسعهیافته مسائل فرهنگی را برای اجرای سیاست خارجی خود اساسی میدانند، عبارتند از: یونان باید روابط خود را با کشورهایی که "خویشاوندی" فرهنگی و مذهبی دارند تقویت کند و حضور ترکیه، که با سیاست داووداوغلو سعی در تأثیرگذاری بر منطقه وسیع بالکان و جذب برخی کشورهای مسلمان دارد، را مهار کند. بدین ترتیب، یونان میتواند روابط فرهنگی و مذهبی نزدیکی با کشورهای جنوب شرقی اروپا، بالکان و سوریه برقرار کند.
ایجاد چنین طرحهایی صرفاً رؤیاهای رمانتیک نیست، بلکه در بسیاری از متون خارجی نیز یافت میشود. در بسیاری از این مناطق، ایده فرهنگ مشترک – فرهنگ روم جدید – هنوز زنده است. در کشوری با چنین میراث فرهنگی غنی، انتظار میرود یک دیپلماسی فرهنگی کامل وجود داشته باشد که از این فرهنگ غنی که اجداد ما به ارث گذاشتهاند، بهرهبرداری کند. سیاستی که یونان را بهعنوان ادامهدهنده روحیه باستانی معرفی میکند و یونان مدرن را بهعنوان نیرویی دموکراتیک در اتحادیه اروپا نشان میدهد. متأسفانه تاکنون نتوانستهایم از این مزیت نسبی بهرهبرداری کنیم. تا دهه ۱۹۹۰ دیپلماسی فرهنگی وجود نداشت. کمی حرکت آغاز شد، اما متأسفانه پیشرفت نکرد. بازیهای المپیک ۲۰۰۴ یک فرصت بزرگ بود، اما بدون بهرهبرداری از آن گذشت.
یونان خوشبختانه از سوی جامعه بینالمللی بهعنوان ادامهدهنده سنت باستانی و بیزانس و مکانی که عناصر اساسی فرهنگ مدرن غربی مانند دموکراسی، فلسفه و المپیک در آن پدید آمده، مورد توجه قرار گرفته است. اما نحوه مدیریت این منابع فرهنگی نه تنها ناکافی، بلکه مخالف هرگونه بهرهبرداری منطقی از این "محصول" در چارچوب بازاریابی مدرن تلقی میشود. مشکلات اصلی عبارتند از: الف) وظایف بین نهادها که یکی دیگری را پوشش میدهد (مانند وزارت فرهنگ، آموزش، ورزش و گردشگری). ب) نبود تداوم در تلاشها. ج) فساد گسترده. د) تبلیغ برای منافع شخصی. ه) بودجههای محدود. و) کمبود نیروی انسانی متخصص برای تبلیغ تلاشهای فرهنگی.
تعداد کمی از سفارتهای یونان در خارج دارای رایزن فرهنگی هستند و در بقیه موارد، وظایف این نقشها توسط رایزن مطبوعاتی انجام میشود. در سال ۱۹۹۲ بنیاد فرهنگی یونان تأسیس شد، اما به دلیل مشکلات متعدد نتوانست به هدف خود برسد. امروزه نیاز است که یونانیها ابتدا هویت فرهنگی خود را باز یابند و سپس با سیاست مناسب آن را تبلیغ کنند تا تصاویری که در ذهن دیگران شکل گرفته است، تغییر یابد. بحران اقتصادی امروز فرصتی است برای دروننگری و بازکشف ارزشهای سنتی ما که بسیاری از آنها را فراموش کردهایم. یونانیها ارزشهای دیگری نیز برای ارائه دارند؛ ارزشهایی در زندگی روزمره که بزرگی مردم یونان را نشان میدهند و ما را از سایر ملل متمایز میکنند: لبخند، فیلوتموی یونانی، مدیریت خانهداری، توانایی در خلق و شکوفایی در دورانهای سخت.
همچنین نمایش زیبایی طبیعی کشور بسیار مهم است. اینها، در ترکیب با میراث باستانی، زبان و فرهنگ ارتدکس، میتواند یونان را به مرکز فرهنگی اروپا و جهان تبدیل کند. کشورهای مانند انگلستان و فرانسه سالهاست که این کار را با موفقیت انجام دادهاند و توانستهاند برند قدرتمندی را در سراسر جهان ایجاد کنند.
حدود ۶۰ سال پیش، کوستاس اکسلوس با اشاره به نیروهای عظیم اما بلااستفاده یونان مدرن، پرسشی حیاتی مطرح کرد که تا امروز بیپاسخ مانده است: «در دنیای مدرن که توسط قدرتهای بزرگ تسلط یافته، یونان چگونه هماهنگی بین قدرت و ضعف خود را برقرار خواهد کرد؟ آیا یونان مدرن مانند یک فنر فلزی که مدتها تحت فشار بوده، به سمت حرکت خود خواهد رفت؟» این پرسش امروز جامعه یونان را در دورهای از رکود اقتصادی و بنبست اخلاقی آزرده کرده است؛ جامعهای که به دنبال راههای فرار از سیاستهای توسعه و نوسازی بیحاصل است که بر مصرف، وامگیری و کنارهگیری از بهرهبرداری از مزایای نسبی خود بنا شده است.
پاسخ به این پرسش میتواند در یک تمرین جدی و روشمند دیپلماسی فرهنگی یافت شود که از منابع غنی فرهنگی کشور بهرهبرداری کند و دستورالعملهای ملی را تعیین کند تا یونان را به "مرکز فرهنگی" اروپا و جهان تبدیل نماید. اراده سیاسی برای بیرون کشیدن دیپلماسی فرهنگی از تاریکی و بازسازی سازمانی وزارتخانههای مسئول، حذف سازمانهای ضعیف و پرهزینه، و جایگزینی آنها با مراکز فرهنگی مستقل یونان که مشابه مراکز قوی دیگر کشورها هستند، پیشنیاز ضروری هرگونه موفقیت است.
دیپلماسی فرهنگی بسیار قویتر از آن است که به نظر میرسد. برای تغییر تصویر منفی از کشور، مانند تصویری که در دوران بحران اقتصادی ایجاد شده است، نیاز به پیشنهادات جسورانهای است که بر پایه گذشته فرهنگی تاریخی استوار باشد اما با نگاهی به آینده ارائه شود. موزه آکروپولیس یک نمونه موفق است؛ گذشته باشکوه باستانی درون یک پوسته معماری زیبا زنده است. مشابه این کار میتواند در سایر موارد نیز انجام شود. در خارج از کشور، موزهها نوآوری میکنند و برای جذب عموم تلاش میکنند.
همکاری بخش عمومی و خصوصی، نمونه موفقی مانند ماراتن کلاسیک آتن است. در شرایطی که تمام کشور آسیب میبیند، برگزارکنندگان این رویداد ورزشی موفق شدند ۳۰,۰۰۰ ورزشکار را به کشور بیاورند و درآمدی به ارزش ۳۰ میلیون یورو کسب کنند. اگر این رویداد با یک جشن خداحافظی در پیادهرو زیر آکروپولیس پایان یابد، تأثیر مثبتی بر ذهن ورزشکاران خارجی خواهد گذاشت، زیرا نام ماراتن کلاسیک یک برند قوی جهانی است.
۱.۳.۳ نتیجهگیری
میگویند هر بحرانی فرصتی نیز به همراه دارد. وقتی کشور از طوفان اقتصادی عبور کند، مشخص خواهد شد که سلاح قوی آن میراث فرهنگی، زبان، آموزش، ثروت طبیعی و ویژگیهای مردم یونان است. تلاش برای تغییر تصویر یونان در سطح جهانی باید بر اساس این موارد بنا شود. مردم یونان نشان دادهاند که قادر به موفقیت هستند. وظیفه رهبران کشور است که یک دیدگاه بزرگ را بیان کنند و یونانیها را برای پیروی از آن با تعهد و کار گروهی الهامبخشند و این دیدگاه را به سبک زندگی تبدیل کرده و به جهانیان معرفی کنند. زمینههای مربوطه وجود دارد. برای بخش بزرگی از جهان، یونان معنایی فراتر از تعطیلات در میکونوس و سانتورینی دارد. کافی است یونانیها به این باور برسند.
دیپلماسی فرهنگی میتواند مزایای زیادی برای کشور به ارمغان بیاورد، از جمله مزایای اقتصادی و دیپلماتیک. بسیاری از کسبوکارها با فرصتهای شغلی ایجاد خواهند شد و کشور را معرفی خواهند کرد. همانطور که پریکلس در سخنرانی خود گفت: «کشور را مدرسه جهان کنیم و از شهرت آن بالاتر ببریم». رویدادهای ورزشی مانند بازیهای المپیک یا دیگر رویدادهای مرتبط با گذشته (المپیا) میتوانند بهخوبی مورد بهرهبرداری قرار گیرند.
فرهنگ یونانی، که یکی از قدیمیترین فرهنگهای جهان است، میتواند ما را به مللی با ویژگیهای مشابه، مانند چین و هند – که یکی قدرت جهانی و دیگری بهطور مداوم در حال صعود است – نزدیک کند. زبان یونانی که قرنهاست بهعنوان سلاحی در دست ماست، همچنان میتواند قدرت بزرگی باشد. جامعه یونانی با توانمندیهای زیاد در هر نقطه از جهان قادر است منافع کشور را معرفی کند. ارتدکس نیز میتواند بهانهای برای گفتوگوهای بزرگ باشد که جهان عرب و اسلام را به هم نزدیک کند. به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی کشور ما، میتوانیم به پلی ارتباطی با دیگر ملتها تبدیل شویم.
اما آنچه بیش از همه نیاز است، این است که این امر بهعنوان اولویت اصلی کشور قرار گیرد و با کار گروهی و تماموقت برای تحقق هدف پیادهسازی شود. نیاز است یک نهاد هماهنگکننده وجود داشته باشد که تمامی نهادهای مسئول را هماهنگ کرده و فعالیتها را هدایت کند. این پیشنهاد میتواند شامل دو بخش باشد: ملی و محلی. بخش ملی باید شامل برنامههایی باشد که به موضوعات اصلی کشور مانند زبان، فرهنگ، تاریخ، آموزش و هنرها مربوط میشود. بخش محلی باید مزیتهای نسبی هر مکان را معرفی کند. بهعنوان مثال، در خیوس میتوان از امتیاز جهانی مَستیکا که اخیراً به میراث فرهنگی یونسکو اضافه شده، حمل و نقل دریایی، و هومر بهرهبرداری کرد؛ و در ساموس از فیثاغورث استفاده کرد.
نویسنده: نیکولاس واسیلیدیس، استادیار بخش مطالعات بینالمللی و اروپایی دانشگاه مقدونیه
منابع
۱- Κολτσίδα, Λ. (۲۰۱۱). Η προβολή του Ελληνικού πολιτισμού στο εξωτερικό – πολιτιστικές πολιτικές από τη σκοπιά της διαπολιτισμικότητας. Διδακτορική διατριβή, Πανεπιστήμιο Αιγαίου. Ρόδος.
کولتسیدا، ل. (۲۰۱۱). نمایش فرهنگ یونانی در خارج از کشور – سیاستهای فرهنگی از دیدگاه بینفرهنگی. پایاننامه دکتری، دانشگاه اژه، رودس.
۲- Κόνσολα, Ντ.(۲۰۱۶). Πολιτιστική ανάπτυξη και πολιτική. Αθήνα: Παπαζήσης.
کونسولا، ن. (۲۰۱۶). توسعه فرهنگی و سیاست. آتن: پاپازیسیس.
۳- Κοσμίδου, Ζ. (۲۰۲۰). Ο Πολιτισμός ως επικοινωνιακό μέσο για τη βελτίωση των διεθνών σχέσεων και η Ελληνική Πολιτιστική Διπλωματία. Διδακτορική διατριβή. Πάντειο Πανεπιστήμιο, Τμήμα Επικοινωνίας και Μέσων Μαζικής Ενημέρωσης. Αθήνα
کوسمیدو، ز. (۲۰۲۰). فرهنگ به عنوان وسیله ارتباطی برای بهبود روابط بینالمللی و دیپلماسی فرهنگی یونانی. پایاننامه دکتری، دانشگاه پاندیوس، دپارتمان ارتباطات و رسانههای جمعی، آتن.
۴- Τζουμάκα Ε. (۲۰۱۵). Πολιτιστική Διπλωματία, διεθνή δεδομένα και ελληνικές προοπτικές. Αθήνα: Ι. Σιδέρης.
تزوماکا، ا. (۲۰۱۵). دیپلماسی فرهنگی، دادههای بینالمللی و چشماندازهای یونانی. آتن: ا. سیدریس.
نظر شما