طبق بیشتر رویکردهای بنیادگرایی، نقش متون مقدس به‌عنوان عنصری بسیار مهم و محوری در فرآیند شناسایی باورها و گروه‌های بنیادگرایی تلقی می‌شود. بااین‌حال، این امر در وهله‌ی اول به ادیان توحیدی اشاره دارد که متن در آنها نقش تعیین‌کننده ای دارد، اما لزوماً در مورد تمامی ادیان صدق نمی‌کند. همانطور که پروژه‌ی بنیادگرایی (آلموند و همکاران ۱۹۹۵) نشان داد، مطلق‌گرایی و خطاناپذیری متون اساسی یکی از ویژگی‌های اصلی بنیادگرایی است.

حفظ متون مقدس

طبق بیشتر رویکردهای بنیادگرایی، نقش متون مقدس به‌عنوان عنصری بسیار مهم و محوری در فرآیند شناسایی باورها و گروه‌های بنیادگرایی تلقی می‌شود. بااین‌حال، این امر در وهله‌ی اول به ادیان توحیدی اشاره دارد که متن در آنها نقش تعیین‌کننده ای دارد، اما لزوماً در مورد تمامی ادیان صدق نمی‌کند. همانطور که پروژه‌ی بنیادگرایی (آلموند و همکاران ۱۹۹۵) نشان داد، مطلق‌گرایی و خطاناپذیری متون اساسی یکی از ویژگی‌های اصلی بنیادگرایی است. نقش کتاب مقدس در مسیحیت و به طور خاص در مسیحیت ارتدکس بسیار مهم است. هم عهد عتیق و هم عهد جدید مطلق و عاری از اشتباه تلقی می‌شوند و هیچ کس نمی‌تواند محتوای آنها را زیر سوال ببرد. این بدان معنا نیست که رویکردهای الهیاتی و تفسیرهای متفاوتی از کتاب مقدس وجود ندارد، اما مطمئناً این روند اصلی نیست. وقتی صحبت از ترجمه‌ی متون کتاب مقدس می‌شود، باید پیشینه‌ی تاریخی را در نظر گرفت که شامل اختلاف‌نظرهایی بر سر این موضوع است که از قرن هفدهم شروع شده است (واسیلیادیس ۲۰۲۲). بعدها و قبل از انقلاب یونان در سال ۱۸۲۱، اسقف بزرگ در حضور انجمن‌های کتاب مقدس در منطقه‌ی عثمانی بسیار مثبت‌اندیش بوده است، چون ترجمه و عرضه‌ی کتاب مقدس به مردم برای تقویت ایمان مفید تلقی می‌شد. بااین‌حال، پس از انقلاب، در سال ۱۸۲۳، اسقف بزرگ تغییر موضع داد و شورای مدیره هر گونه ترجمه‌ی قدیمی و جدید را محکوم کرد. در سال ۱۸۳۸ تلاش دیگری برای ترجمه کتاب مقدس آغاز شد و در سال ۱۸۵۰ به پایان رسید. این ترجمه توسط نئوفیتوس وامواس، کشیش ارتدوکس و از طرفداران اندیشه‌های روشنگری و حامی قوی ترجمه‌ی کتاب مقدس انجام شده است. کلیسای ارتدکس نیز به دلیل ارتباط نزدیک با مبلغان پروتستان به این ترجمه واکنش نشان داد (متالینوس ۱۹۷۷، ص ۱۴۸، گیاناراس ۱۹۹۲، ص ۲۳۰ تا ۲۳۲).

 لازم به ذکر است که در آغاز قرن بیستم (۱۹۰۱)، مجدداً واکنش‌های شدیدی علیه ترجمه‌ی آن زمانِ عهد جدید به زبان رایج‌تر صورت گرفت، که منجر به درگیری‌های خیابانی و کشته و مجروح شدن برخی از شرکت‌کنندگان در این درگیری‌ها (کنستانتینیدس ۱۹۷۶) و سپس منجر به تصمیم سیاسی برای گنجاندن این مقرره در قانون اساسی کشور شد که «هر گونه ترجمه‌ی کتاب مقدس ممنوع است، مگر اینکه کلیسای یونان یا پاتریارک قسطنطنیه تصمیم دیگری بگیرد و آن را رسما تایید کند» (ماده‌ی ۳، بند ۳)[۱] .

  در سال ۲۰۰۴، کریستودولوس، اسقف اعظم وقت، پیشنهاد کرد که انجیل‌ها در طول مراسم مذهبی باید به زبان یونانی جدید خوانده شوند و نباید از نسخه‌های باستانی آنها استفاده شود، تا برای جوانان جذاب باشد و به کلیسا بیایند. این پیشنهاد به یک تصمیم تبدیل شد و تقریباً به مدت یک سال عهد جدید در هر دو نسخه‌ی یونانی باستان و جدید در منطقه‌ی آتن خوانده می‌شد. همه با این تصمیم موافق نبودند و یک سال بعد این آزمایش توسط اسقف اعظم و شورای مدیره خاتمه یافت. استدلال اصلی این بود که تعداد جوانانی که به کلیسا می‌آیند افزایش نیافته است؛ یعنی، ترجمه‌ی متون مذهبی موفقیت‌آمیز نبوده و تأثیر چشمگیری نداشته است.

 این تصمیم دیگر مطران‌ها را از اینکه چند سال بعد ابتکار مشابهی را در پیش بگیرند تا مردم هنگام حضور در کلیسا متون را درک کنند، دلسرد نکرد. این بار شورای مدیره‌ نسبت به ترجمه‌ی متون مقدس واکنش آشکارتر و شدیدتری نشان داد و با مطرانی که مبتکر معرفی ترجمه‌ی یونانی جدید در منطقه‌ی تحت حاکمیت خود بود، مخالفت کرد. در بخشنامه‌ی پاپ درباره‌ی این موضوع خاص، استدلال شد که «هر گونه ترجمه‌ی متون مذهبی مشکل وحدت را در کلیسا ایجاد می‌کند» و به همین دلیل ترجمه‌ی متون مذهبی مجاز نیست مگر اینکه شورای مدیره در آینده تصمیم دیگری بگیرد (شورای مدیره، ۲۰۱۰). بنابراین، می‌شود استدلال کرد که متون مقدس در کلیسای ارتدکس مشمول هیچ ترجمه یا تفسیر دیگری غیر از متون رسمی شناخته شده و پذیرفته شده نیستند، و به همین ترتیب یکی دیگر از ویژگی‌های بنیادگرایی را تأیید می‌کند.

۵.۵ برتری مذهب ارتدوکس یونانی

آخرین ویژگی بنیادگرایی برتری است. به گفته‌ی پولاک، دمریچ و مولر (۲۰۲۲) از دید بنیادگرایان وجه تمایز آنها از دیگران برتری منحصربه‌فرد آنهاست. این برتری منحصربه‌فرد مبتنی بر داشتن حقیقت یگانه است، که در این مورد با ذکر کلمه‌ی «ارتدوکس» به معنای جایگاه درست و حقیقی و جزم، و همچنین با اعتقاد به اینکه این حقیقت کاملاً اعتبار جهانی دارد و باید مورد پذیرش بقیه‌ی جهان قرار بگیرد، به خوبی مشخص می‌شود.

    این برتری به‌وضوح در دوگانگی بین شرق (ارتدوکس یونانی) و غرب (سایر کلیساهای مسیحی و سکولار) به تصویر کشیده شده است. همچنین، از طریق تعدادی از نامه‌ها و اعلامیه‌های بخشنامه‌ای از سوی کلیسا که کتاب و سایر محصولات فرهنگی (مانند فیلم‌ها، نمایش‌های تئاتر) را برای ارتدوکس‌های یونانی نامناسب تلقی و محکوم می‌کنند، مشهود است، درحالی‌که سایر نامه‌ها و اعلامیه‌های بخشنامه‌ای حمایت خود را از محصولات فرهنگی و مذهبی (یونانی-ارتدکس) (مانند کتاب، فیلم، نشریات) نشان می‌دهند. در برخی موارد خاص در گذشته، کلیسا حتی از مقامات درخواست کرد و موفق شد که انتشار کتاب‌هایی را که غیراخلاقی و خلاف سه‌گانه‌ی اخلاق، یعنی «وطن، دین، خانواده» تلقی می‌شوند، ممنوع کند (شورای مدیره، ۲۰۰۱، ص ۳۸۲ تا ۳۸۳).

    شخصیت‌های کلیسا مخالفت خود را با ماتریالیسم و سعادت در مخالفت با نوع اومانیسم غربی که شامل خدا نمی‌شود، بیان کرده‌اند: «اومانیسم بی‌خدا این اشتباه را مرتکب شد که انسان را از خدا مستقل کرد و او را به‌عنوان موجودی مستقل براساس قدرت‌های خود معرفی کرد» (کریستودولوس ۲۰۰۶). ، ص ۲۰-۲۱). درعین‌حال، اذعان شده است که «اروپایی‌های تحصیل‌کرده احساس می‌کنند که نیاز مبرمی به دریافت پیام‌های اخلاق کلیسایی، اجتماعی و اجتماعی از سوی ما، ارتدوکس‌ها، دارند، که به آنها آموزش می‌دهد و آنها را وادار به تفکر می‌کند. اروپا به بن‌بست غم‌انگیزی رسیده است» (کریستودولوس ۲۰۰۳، ص ۴۴۰). این امر حاکی از جهانی بودن ارزش‌های ارتدکس است:

ارزش‌های شرق جهان‌شمول و رستگارکننده هستند و عیسی مسیح، نه انسان اومانیسم، را سرلوحه‌ی خود قرار می‌دهند. این ارزش‌ها از طریق زبان یونانی بیان می‌شوند و تنها ارزش‌هایی هستند که می‌توانند به انسان ناامید غرب کمک کنند (کریستودولوس ۲۰۰۰، ص ۸۱ تا ۸۲).

علاوه‌برآن، مسئولیت انتقال این ارزش‌ها به منظور نجات غرب نیز بیان می‌شود.در قبال این وضعیت روانی مردم اروپای غربی و آمریکای شمالی نیز احساس مسئولیت می‌کنیم و حاضریم به آنها نزدیک شویم. با تمام عشق روحمان، باید آنها را با معنویت ارتدکس آشنا کنیم؛ از آنها دعوت کنیم تا از ابتدا در مورد برخی از مسائل حیاتی وجود خود و در پایان موقعیت خود به عنوان وارث تمدن اروپایی تجدیدنظر کنند (کریستودولوس، ۲۰۰۰، ص ۱۱۳ تا ۱۱۴). درعین‌حال، از طریق نامه‌ی بخشنامه‌ای (۲۶۹۵/۲۰۰۰) استدلال شده است که «امروزه، جهان غرب از اندیشه‌های روشنگری رها شده است و علاوه‌براین چرخشی بزرگ به سوی ثروت و زیبایی مکتب یونانی-ارتدوکس وجود دارد» (شورای مدیره، ۲۰۰۶ ص ۲۰۹).

    این نوع برتری[۲] شامل ملت یونان نیز می‌شود و نه تنها به ایمان ارتدوکس، یعنی منحصر به فرد بودن تنها به مذهب مربوط نمی‌شود، بلکه به هویت ملی و فرهنگی نیز اشاره دارد و این امر منجر به برقراری روابط نزدیک بین دین و ایدئولوژی ملی حاکم می‌شود (کاراموزیس ۲۰۰۹). همانطور که در بخش‌های قبلی در مورد به حاشیه راندن مذهب (مثلا حذف وابستگی مذهبی از شناسنامه‌ها) یا در مورد مسائل اخلاقی (مثلاً نرخ باروری مربوط به سقط جنین) ذکر شد، همیشه این استدلال وجود دارد که نه تنها دین، بلکه همزمان ملت یونان و تمدن یونان، مورد تهدید قرار گرفته‌اند. ظاهرا، این استدلال نیز استدلال آسپرولیس (۲۰۲۰، ص ۱۸۳-۱۸۸) را تأیید می‌کند که بنیادگرایی یونانی با هر دو حالت ابراهیمی و قومی مذهبی مطابقت دارد (الموند، سیوان، اپلبای، ۱۹۹۵[۳])، که حالت قومی مذهبی کاملاً مهم است، چون از سختگیری مذهبی به منظور خدمت به یک محدوده‌ی قومی و فرهنگی استفاده می‌کند.

۶. نتیجه‌گیری

وقتی صحبت از بنیادگرایی به میان می‌آید، معمولاً محققان بر سازمان‌ها و نهادهای غیرجاافتاده تمرکز می‌کنند. تلاش‌هایی به منظور مطالعه‌ی نقش بنیادگرایی در سایر کلیساهای ارتدکس صورت گرفته است؛ مثلا، صربستان، و نتیجه کم و بیش یکسان بود، یعنی نمایندگان آن اغلب بین سنت‌گرایی از یک سو و بنیادگرایی از سوی دیگر در نوسان هستند (وکومانوویچ ۲۰۱۱، ص ۱۶۶). قابل‌درک است که در واقع نزدیک شدن به بنیادگرایی در نهادهای جاافتاده دشوار است و وقتی صحبت از مسیحیت به میان می‌آید، معمولاً بنیادگرایی جنبشی خارج از کلیسای رسمی (مثلاً گروه‌های فراکلیسایی) تلقی می‌شود. بااین‌حال، بر اساس تحلیل‌های پیشین و سایر تحلیل‌های موجود، و صرف‌نظر از اصطلاحات به‌کاررفته و هر گونه مبحث تعریفی، کلیسای ارتدکس مانند هر نهاد دینی دیگری را نباید در مطالعات مربوط به بنیادگرایی نادیده گرفت، چون چنین تحقیقاتی ممکن است به یافته‌های جالبی منجر شود.

    تلاش به منظور بررسی بنیادگرایی در کلیسای ارتدکس یونان مطمئناً کار آسانی نیست. سوال مهمی که از ابتدا و در طول این تلاش مطرح شد این بود که آیا کلیسای ارتدکس یونان نهادی بنیادگرا است یا خیر. از مجموع مطالب موجود و تحلیل‌های پیش از این نمی‌شود استدلال کرد که کلیسای ارتدکس به‌عنوان یک نهاد، در کل و اساساً بنیادگرا است؛ بنابراین، در پاسخ «آری یا نه» پاسخ «نه» خواهد بود. بااین‌حال، می‌شود ادعا کرد که بسیاری از ویژگی‌های اصلی منتسب به گروه‌ها و سازمان‌های بنیادگرا در کلیسای ارتدکس، نه تنها در میان مطران‌های خاص، بلکه حتی در برخی از تصمیمات اصلی کلیسا که از طریق شورای مدیره و نامه‌های بخشنامه‌ای و عمومی بیان و علنی شده است، به طور یکسان یافت می‌شود. این ویژگی‌ها شامل به حاشیه راندن مذهب در جامعه و سیاست؛ زوال اخلاقی، فساد ارزش‌ها و دوگانه‌انگاری اخلاقی؛ اهمیت سنت و لزوم بازگشت به برخی از ارزش‌های محوری آن همراه با استفاده‌ی گزینشی از مدرنیته؛ و حفظ زبان عبادی و کتاب مقدس می‌شوند، هرچند به نظر می‌رسد این ویژگی آخر محوری نباشد. لحن بیان کلیسا در گفتمان عمومی خود شامل مفاهیم اصلی بنیادگرایی است: بحران، حمله، زوال، تنزل، تولد دوباره، حفظ سنت، حفاظت از تعلیم اناجیل و نظم جهانی و غیره. ملت همچنین نقش مهمی را ایفا می کند که از طریق ترس از دست دادن هویت مذهبی-ملی و فرهنگ و سنت یونانی-ارتدوکس بیان می‌شود. تمامی موارد بالا به طور صریح یا ضمنی به برتری دین و فرهنگ یونانی-ارتدوکس مربوط می‌شود. باوجوداین، به نظر می‌رسد ویژگی‌های بنیادگرایی، مانند هزاره‌گرایی و سازمان‌دهی اقتدارگرا، چندان قابل‌توجه نباشد و رسیدن به یک نتیجه قطعی را دشوار کند. در مجموع، به نظر می‌رسدکه کلیسای ارتدکس یونان به‌عنوان یک نهاد در حال ایجاد تعادل بین سنت‌گرایی و بنیادگرایی بسته به بستر وسیع‌تر و روابط آن با سایر نقش‌آفرینان اجتماعی و سیاسی است.


[۱] . حوادث سال ۱۹۰۱ معروف به "اوانجلیکا" نیز به سیاست و نقش ملکه، که اصالتاً روسی بود، مرتبط می‌شد (استاریدی-پاتریکیو ۲۰۰۷، ص ۷۳ تا ۸۵). در هر صورت، عنصر مهم این است که پس از انقلاب یونان، ترجمه‌ی متن مقدس کتاب مقدس به زبان یونانی جدید به طور منظم موضوعی داغ بوده است که منجر به درگیری‌ها، بحث‌های شدید، و محکومیت از سوی کلیسا شده است.

[۲] . بر اساس یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۸ از موسسه پیو، مردم یونان (۸۹ درصد) در میان ۳۴ کشور اروپایی اولین کشوری هستند که فرهنگ خود را برتر از سایرین می‌دانند. بررسی نقش نقش کلیسا در ایجاد این برداشت ضروری است.

[۳] . بنیادگرایی ابراهیمی یا الهیاتی کم و بیش اهداف دینی دارد، یعنی دگرگونی جهان. بنیادگرایی ترکیبی یا قومی مذهبی از سختگیری مذهبی به منظورخدمت به یک حوزه قومی و فرهنگی استفاده می کند.

نویسنده: الکساندروس ساکلاریو  
ترجمه: رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در یونان

کد خبر 17855

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 0 =