۲۵ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۱
روابط ایران  و چین در دوره صفویه

در دوره صفوی، روابط با چین به طور غیرمستقیم بود. در خراسان شرقی، ازبکان و جانشینان آنها مسیر زمینی به سمت شمال غرب چین را از طریق فرارود (ماوراءالنهر) مسدود کردند. مسیر دریا، که برای قرن‌ها از نظر تجاری اهمیت بیشتری داشت، در دست اروپایی‌ها بود. نخست پرتغالی‌ها، سپس هلندی‌ها و انگلیسی‌ها انحصار حمل و نقل را در دست داشتند؛ از اوایل قرن ۱۱ هجری /۱۷ میلادی، آنها سواحل بندر عباس (گمبروون[1]) را صرفاً به‌عنوان مرکز توزیع برای تجارت خود از هند به شمال اروپا مورد بهره‌برداری قرار دادند. شاه عباس اول (۹۹۶-۱۰۳۸ هجری/ ۱۵۸۸-۱۶۲۹ میلادی) خود مشغول ارتباط با اروپا غربی بود و تلاش می‌کرد تا اقتصاد عثمانی را با منحرف کردن تجارت پرسود ابریشم خام از مسیر زمینی از طریق تبریز و ارزروم به سوی خلیج فارس و از آنجا به طور مستقیم به اروپا آسیب بزند (Ferrier, 1973 idem, 1975). او زمان کمی برای روابط با شرق داشت.

در دوره صفوی، روابط با چین به طور غیرمستقیم بود. در خراسان شرقی، ازبکان و جانشینان آنها مسیر زمینی به سمت شمال غرب چین را از طریق فرارود (ماوراءالنهر) مسدود کردند. مسیر دریا، که برای قرن‌ها از نظر تجاری اهمیت بیشتری داشت، در دست اروپایی‌ها بود. نخست پرتغالی‌ها، سپس هلندی‌ها و انگلیسی‌ها انحصار حمل و نقل را در دست داشتند؛ از اوایل قرن ۱۱ هجری /۱۷ میلادی، آنها سواحل بندر عباس (گمبروون[1]) را صرفاً به‌عنوان مرکز توزیع برای تجارت خود از هند به شمال اروپا مورد بهره‌برداری قرار دادند. شاه عباس اول (۹۹۶-۱۰۳۸ هجری/ ۱۵۸۸-۱۶۲۹ میلادی) خود مشغول ارتباط با اروپا غربی بود و تلاش می‌کرد تا اقتصاد عثمانی را با منحرف کردن تجارت پرسود ابریشم خام از مسیر زمینی از طریق تبریز و ارزروم به سوی خلیج فارس و از آنجا به طور مستقیم به اروپا آسیب بزند (Ferrier, 1973 idem, 1975). او زمان کمی برای روابط با شرق داشت. با این حال، ارتباطات غیرمستقیم، به‌ویژه در زمینه سفال‌های چینی آبی و سفید، به‌ دلیل تأثیر آن‌ها بر اقتصاد ایران، در اواخر قرن ۱۱ هجری/۱۷ میلادی جالب توجه هستند. مقادیر زیادی از سفال‌های آبی و سفید اوایل سلسله مینگ[2] و تا حدی از دوران یوان[3] که در دوره‌ی سفرهای دریایی مینگ، در حدود سال‌های ۱۴۰۰ تا ۱۴۳۰، به جنوب ایران از طریق کشتی‌های چینی وارد شده بودند (Ma Huan, p. 178)، تأثیر ماندگاری بر ذوق و سلیقۀ ایرانیان گذاشتند و آن‌ها را به سمت این نوع سفال‌ها در این دوره‌های اولیه سوق دادند، به ‌نحوی که در اواخر قرن 9 هجری/۱۵ میلادی، کوره‌های جینگدژِن[4] تصمیم به تولید نسخه‌های مستقیم از این سفال‌های اولیه برای فروش در خاورمیانه گرفتند. علاوه بر این، به‌نظر می‌رسد که با توجه به باقی‌مانده‌های بسیار معیوب مصالح (Pugachenkova, 1945; idem 1949)، این سفال‌ها مشوق تولید نسخه‌های تقلبی‌ محلی در مقیاس وسیع از محصولات آبی و سفید کم‌کیفیت بودند و تقریباً هیچ نوع دیگری را به استثنای آن‌ها تولید نمی‌کردند. اطلاعات کمی در مورد مکان‌های کوره‌ها موجود است و قطعات مربوط به قرن نهم هجری/۱۵ میلادی نادر هستند؛ اما یک بشقاب موجود در موزه آرمیتاژ[5] در لنینگراد (Ivanov, 1980) به تاریخ ۸۷۸ هجری/۱۴۷۳-۷۴ )، دارای نوشته‌ای است که بیان می‌کند این بشقاب در مشهد ساخته شده است. ایوانوف همچنین به یک مجموعه به نام «مدخره احباب» اثر بهاء الدین نثاری (که در سال 974 هجری/1566-67 تکمیل شده است) اشاره می‌کند که نام استادان سفالگری فعال در هرات و مشهد در اوایل قرن دهم هجری/16 میلادی را بیان می‌کند؛ با این حال، تا به‌حال قطعاتی که منسوب به هرات باشند، به‌دست نیامده است.

در سال ۱۰۲۰ هجری/۱۶۱۱ میلادی (Pope, 1956) شاه عباس اول بیش از یک هزار قطعه سفال چینی را به آرامگاه خانوادگی‌اش در اردبیل اهدا کرد. این هدیه بزرگ نشان می‌دهد که او کم‌کم از این نوع ظروف چینی به تنگ آمده بود. با وجود شکستگی‌ها و صدمات بعدی، قطعات باقی‌مانده که شامل ۳۵۰ قطعه از قرن دهم هجری/شانزدهم میلادی می‌شوند، به خوبی می‌توانند ترکیب کل هدیه را نشان دهند. تقریباً در همان زمان، تقلیدهای ایرانی از قطعات قرن دهم هجری/شانزدهم میلادی، بیشتر از دوره جیاجینگ[6] (۱۵۲۱-۱۵۶۶)، شروع به ظاهر شدن کردند (Lane, pp. 88-­91). هنوز مشخص نیست که این تقلیدها کجا ساخته می‌شدند؛ از طرفی مراکز مختلف لزوماً خود را به ساخت انواع خاصی محدود نمی‌کردند. دسته‌هایی از کالاها به‌طور موقت به کرمان (تقلیدهای ناشیانه از نقوش ایرانی و چینی قرن شانزدهم که اغلب با لایه‌های قرمز و سبز زیتونی تقویت می‌شدند) و مشهد نسبت داده شده‌اند.

در اواخر دوره وانلی[7] (۱۵۷۲-۱۶۱۹)، تغییرات در ظروف چینی صادراتی به سرعت در نسخه‌های محلی دقیقاً منعکس می‌شد و این نسخه‌ها نیز شروع به صادر شدن کردند. اسناد و مدارک کمپانی هند شرقی مربوط به دهه ۱۶۱۰ ((Rogers, 1983, p. 125 به سفال‌هایی اشاره می‌کنند که در بنادر جنوبی ایران برای فروش در هند خریداری شده‌اند، زیرا هند تولید انبوه سفال نداشت. در آنجا، سفال‌های ایرانی که از نظر تزئینی خوب اما از نظر فنی ضعیف‌تر بودند، با کالاهای صادراتی ارزان‌تر چینی رقابت می‌کردند. صرف نظر از اینکه این نسخه‌ها در اصل برای صادرات بودند یا نه، به زودی به دست عوامل هلندی راه یافتند و پیامدهای گسترده‌ای برای سفالگران صفوی به همراه داشت.  

دوره اسلامی، سده های 10-13 / 16-19 میلادی

در اوایل قرن یازدهم هجری/هفدهم میلادی (Volker, 1954, pp. 113­-16)، صادرات چینی از طریق بنادر خلیج فارس به سفارش هلند، به ویژه ظروف شکستنی، که برای اولین بار در سال 1603 به آمستردام رسید، بسیار قابل توجه بود. با این حال، تقاضای اروپا به زودی بسیار فراتر از عرضه رفت، که ممکن بود به دلیل ناآرامی‌های داخلی در چین محدود شود. بنابراین، هلندی‌ها ظاهراً تشویق شدند که ظروف سفالین آبی و سفید ایرانی را در محموله‌های خود به اروپا قرار دهند. گزارش پر رافائل دو مانس[8] (صفحه 196) از رد خشمگینانه ظروف چینی آبی و سفید توسط سفارت ونیز به شاه عباس اول در اصفهان، به این دلیل که ساخت چین نبودند بلکه ساخت ایران بودند، تصوری از کیفیت آنها ارائه می‌دهد. در اروپا، این ظروف آبی و سفید ایرانی ظاهراً به عنوان چینی جا زده می‌شدند، تقلبی که بدون شک توسط هلندی‌ها انجام می‌شد، نه سفالگران ایرانی. این که این ظروف مورد استقبال قرار می‌گرفتند از ظاهر شدن مکررشان در فهرست موجودی خانه‌های هلندی در آن دوره مشخص است. بین سال‌های 1652 تا 1682، هلندی‌ها مقادیر زیادی از کالاهای ایرانی را به شرق صادر کردند تا در ژاپن از روی آن‌ها کپی‌برداری کنند و به‌صورت انبوه تولید شوند. تقریباً بلافاصله، در سال 1659 و دوباره در سال 1662، سفارشات عظیمی برای ظروف چینی ژاپنی از طریق موکا[9] و بندرعباس برای صادرات به اروپا ثبت شد. ممکن است این ظروف چینی به طرز ماهرانه‌ای ساخته نشده باشند و شکستگی (در حمل و نقل) قابل توجه بوده باشد، اما در کنار حجم قابل توجه کالاهای صادراتی چینی که با از سرگیری تولید کوره‌های جین‌ده‌جن[10] در سال 1683 افزایش یافت، سالانه بین 40,000 تا 120,000 قطعه صادر می‌شد. این تجارت ضربه مهلکی به سفالگران ایرانی بود که در برابر انحصار سازمان حمل و نقل و کشتیرانی هلند درمانده بودند.

بازار اروپا که زمانی سیری‌ناپذیر به نظر می‌رسید، اکنون با صادرات ارزان‌قیمت چین و ژاپن و همچنین تولیدات آبی و سفید اروپایی مانند تولیدات دلفت [11] [شهری در هلند] اشباع شده بود. اگرچه بازار ظروف آبی و سفید ایرانی به این ترتیب تقریباً از بین رفت، ظروف سفید خمیر نرم با کیفیت بالا و احیای دوباره ظروف سنگی سلجوقی که جایگزین نسخه‌های مستقیم از نمونه‌های اصلی چینی شده بودند، همچنان در اواسط قرن هجدهم در اروپا به عنوان کالای چینی دست به دست می‌شدند(Justi, p: 413).. اگرچه هیچ مدرکی وجود ندارد، اما ظروف سفال آبی و سفید ایرانی گروه مشهد به اندازه‌ای مرغوب بودند که می‌توانستند برای دربار صفوی سفارش داده شوند و توسط مغول‌ها نیز مورد استفاده قرار گیرند.

اما ذائقه دربار صفوی و مغول طیف بسیار وسیع‌تری از کپی‌های خمیر نرمِ ظروف مینگِ متأخر، با ساخت ظریف و پخت در دمای بالا را در بر می‌گرفت. این ظروف شامل سلادون‌ها [واژه‌ای است که برای نامیدن نوعی از لعاب سرامیک و هم‌چنین رنگ این لعاب استفاده می‌شود. سبز بیدی به دسته‌ای از لعاب‌های شفاف گفته می‌شود که معمولاً دارای ترک‌هایی با رنگ‌های متنوع می‌باشند[ ، تک‌رنگ‌ها، ظروف سفید شفاف با تزئینات حکاکی‌شده و کلوئیزون‌ها[12] [تکنیک Cloisonné یکی از روش‌های برجسته و باستانی در میناکاری است که برای ایجاد طرح‌های زیبا و دقیق بر روی طلا و نقره نیز استفاده می‌شود[  با رنگ‌های درخشان و اغلب خیره‌کننده بودند که از نظر فنی، برخی از بهترین سفال‌هایی محسوب می‌شوند که تاکنون در سرزمین‌های اسلامی تولید شده‌ بودند. این ظروف به احتمال زیاد پس از آنکه شاه عباس اول در سال 1006 هجری قمری / 1598 میلادی پایتخت را به اصفهان منتقل کرد، در حوالی اصفهان تولید شده‌اند. مدت زمان تولید آن‌ها و چگونگی تأثیرپذیری آن‌ها از «فروپاشی» ظروف آبی و سفید در حدود سال 1700 میلادی، نامشخص است. این ظروف درباری نسبتاً عجیب و غریب نشان می‌دهند که تا چه حد سلیقه دوره متأخر صفوی از سلیقه امپراتوران مینگ متأخر پیروی می‌کرد، اگرچه شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد خود چینی‌ها تلاش زیادی برای هدایت این سلیقه کرده باشند. نسخه‌های اصلی که برای دربار کپی می‌شدند، احتمالاً می‌توانسته‌اند هدایای دیپلماتیک باشند.

گروهی از ظروف چینی دوره ژنگده[13] (1506-21)، بیشتر بخورسوزها یا جعبه‌های قلم از انواع چینی اما با نقوش خط فارسی یا عربی نسبتاً ابتدایی (گاهی آیات قرآنی اما اغلب دعاها یا ضرب المثل‌ها)، با این وجود گاهی اوقات به عنوان مدرکی از صادرات چینی که به طور خاص برای بازار مسلمانان طراحی شده‌اند، ارائه شده‌اند. دو نمونه از این نوع در مجموعه اردبیل وجود دارد، اگرچه آنها ظروف معمولی هستند Pope, pp. 121-24)).

با این حال، غلبه شکل‌های منحصراً چینی، که بسیاری از آن‌ها از برنزهای معاصر چینی گرفته شده‌اند، نشان می‌دهد که آن‌ها برای مسلمانان وابسته به دربار چین ساخته شده‌اند(Laufer; Carswell, nos. 36-40).

نشانه‌های اندکی وجود دارد که حداقل در دوره گورکانیان، تلاش‌هایی برای دستیابی به بازار چین صورت گرفته است. ویلیام هاوکینز  (Foster, 1921, pp. 109-10)، یکی از مقامات کمپانی هند شرقی که در سال 1613 هند را ترک کرد، داستانی از مسئول لباس‌های جهانگیر نقل می‌کند که متأسفانه یک ظرف چینی ارزشمند، احتمالاً متعلق به اوایل دوره مینگ، را از مجموعه امپراتوری شکست. به او دستور داده شد تا آن را جایگزین کند و تا چین هم رفت اما در عرض دو سال چیزی مشابه پیدا نکرد. حرفه او تنها با خرید به موقع یک نمونه مشابه (ساخت ایران) در دربار شاه عباس اول در اصفهان نجات یافت. حداقل یک اثر مهم اواخر دوره مینگ، آشنایی با آبی-سفید ایرانی را نشان می‌دهد: یک گوان[14] سرپوشیده در موزه بریتانیا (شماره 1، 21-7-1965)، که قدمت آن به حدود سال 1600 برمی‌گردد، با نقوش اسلیمی بر اساس طرح‌های ظروف کرمان یا مشهد و در وسط، نواری از منظره که با پنل‌هایی حاوی یک کماندار با لباس ایرانی شکسته شده است، که از نقاشی‌های مکتب قزوین (حدود 988/1580؛ راجرز، 1983، شماره 47) کپی شده است. مشخص نیست که آیا طرحی که به کارگاه‌های سفالگری جینگدژن[15] رسیده، بر اساس یک کپی مغولی بوده است یا خیر، اما احتمالاً این گوان بخشی از یک مجموعه یا سرویس و یا یک سفارش ویژه بوده است. بنابراین روابط ایران با چین در زمینه سفال و چینی، کاملاً یک طرفه نبود.

مترجم: محمد امامی

منبع: دانشنامه ایرانیکا

Bibliography:

J. Carswell, Blue and White. Chinese Porcelain and Its Impact on the Western World, Chicago, 1985.

R. W. Ferrier, “The Armenians and the East India Company in Persia,” Economic History Review, 2nd ser., 1, 1973, pp. 38-62.

Idem, “The European Diplomacy of Shah ʿAbbās and the First Persian Em­bassy to England,” Iran 11, 1975, pp. 75-92.

W. Foster, The English Factories in India, 1618-21, Oxford, 1906.

Idem, Early Travels in India 1583-1619, Oxford, 1921.

A. A. Ivanov, “Fayansovoye blyudo XV veka iz Mashkhada,” Soobshcheniya Gosudarstvennogo Èrmitazha 45, 1980, pp. 64-66.

J. G. von Justi, Vollständige Abhandlungen von den Manufakturen and Fabriken, Copenhagen, 1758.

A. Lane, Later Islamic Pottery, London, 1957; repr. London, 1971.

B. Laufer, “Chinese Muhammedan Bronzes,” Ars Islamica 1, 1934, pp. 133-46.

Ma Huan, Ying-yai Sheng-lan. The Overall Survey of the Ocean’s Shores (1433), ed. and tr. J. V. G. Mills, Cambridge, 1970.

R. du Mans, Estat de la Perse en 1660 par le P. Raphael du Man, ed. C. Schéfer, Paris, 1890.

A. H. Morton, “The Ardabil Shrine in the Reign of Shah Tahmasp I,” Iran 12, 1974, pp. 31-64; 13, 1975, pp. 39-58.

J. A. Pope, Chinese Porcelains from the Ardebil Shrine, Washington, D.C., 1956.

G. A. Pugachenkova, “Keramika Samarkanda èpokhi Timura i timuridov,” Byulleten’ Sredne-Aziatskogo Gosudarstvennogo Universiteta (SAGU) (Tashkent) 23, 1945.

Idem, “Glazurovannaya keramika Nisy XV­-XVI vv.,” Trudy Yuzhno-Turkmenistanskoĭ arkheologicheskoĭ kompleksnoĭ èkspeditsii (YuTAKE) 1, 1949, pp. 400-17.

J. M. Rogers, Islamic Art and Design 1500-1700, London, 1983.

Idem, “The Ceramic Art of Persia,” in The Arts of Persia, ed. R. W. Ferrier, London, 1989, pp. 255-69.

T. Volker, Porcelain and the Dutch East India Company. A Record of the Dutch Registers between 1602 and 1682, Leiden, 1954.

(J. M. Rogers)

 

[1] Gombroon((نام سابق بندر عباس

[2] Ming

[3] Yuan

[4] Jindezhen

[5] Hermitage

[6] Jiajing

[7] Wanli

[8] Père Raphael du Mans’s

[9] Mocha

[10] Jindezhen

[11] Delft

[12] cloisonnés

[13] Zhengde

[14] guan

[15] Jindezhen

کد خبر 24195

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 13 =