۲۶ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۲:۰۱

دولت اسلامی و جهان اسلام

تفاوت فرهنگی عظیمی میان اعضای این دو جامعه وجود داشت
دولت اسلامی و جهان اسلام

آیا جناح در پی ایجاد یک دولت اسلامی بود یا کشوری با اکثریت مسلمان؟ او پاسخ خود را در نطق معروفش در ۱۱ اوت ۱۹۴۷، سه روز پیش از آنکه به عنوان نخستین فرماندار کل پاکستان سوگند یاد کند، بیان کرد. وی صراحتاً گفت که تلاش کرده است نه یک دولت اسلامی، بلکه کشوری ایجاد کند که در آن مسلمانان مستعمره هند بریتانیا بتوانند زندگی اسلامی خود را آزادانه ادامه دهند و تحت سلطه اکثریت هندو نباشند.

دولت اسلامی چیست؟ این پرسشی است که از زمان تأسیس دین اسلام توسط پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) مطرح شده است. همان‌طور که در ادامه خواهم گفت، این پرسش در بخش‌های مختلف جهان اسلام به شیوه‌های گوناگونی پاسخ داده شده است.

در سال‌های اخیر، این مسئله به‌طور ویژه‌ای اهمیت یافته است، چراکه جناح‌ها و گروه‌های رهبری مختلف در سوریه در تلاش‌اند تا دولتی برای جمعیت بسیار متنوع آن کشور تأسیس کنند. آنچه در سوریه رخ می‌دهد، احتمالاً بر سایر نقاط جهان اسلام نیز تأثیر خواهد گذاشت.

شاید بهتر باشد با دیدگاه محمدعلی جناح، بنیان‌گذار پاکستان، آغاز کنیم؛ کسی که برای تأسیس کشوری تلاش می‌کرد که اکثریت جمعیت آن پیرو دین اسلام باشند. اما آیا جناح در پی ایجاد یک دولت اسلامی بود یا کشوری با اکثریت مسلمان؟

او پاسخ خود را در نطق معروفش در ۱۱ اوت ۱۹۴۷، سه روز پیش از آنکه به عنوان نخستین فرماندار کل پاکستان سوگند یاد کند، بیان کرد. وی صراحتاً گفت که تلاش کرده است نه یک دولت اسلامی، بلکه کشوری ایجاد کند که در آن مسلمانان مستعمره هند بریتانیا بتوانند زندگی اسلامی خود را آزادانه ادامه دهند و تحت سلطه اکثریت هندو نباشند.

تفاوت فرهنگی عظیمی میان این دو جامعه وجود داشت. برای روشن‌تر ساختن این مسئله، نقل شده است که جناح گفته بود: "در حالی که هندوها گاو را می‌پرستند، مسلمانان آن را می‌خورند".

در دیدارهای بی‌شمار جناح با رهبران بریتانیایی که از سوی دولت لندن مأمور انتقال قدرت به هند بودند، او بر این نکته تأکید کرد و توانست آن‌ها را قانع کند که بهترین راه برای این دو جامعه دینی آن است که هر یک کشور مستقل خود را داشته باشند تا طبق سنت‌های خویش زندگی کنند.

او هرگز نگفت که پاکستان باید یک دولت اسلامی باشد؛ تنها کشوری که مسلمانان بتوانند در آن آسوده زندگی کنند، بی‌آنکه از دخالت اکثریت هندو بیم داشته باشند.

در زمان انتقال قدرت از سوی بریتانیا به هند و پاکستان، جمعیت مستعمره بریتانیا حدود ۴۰۰ میلیون نفر برآورد می‌شد. از این تعداد، یک‌چهارم یعنی ۱۰۰ میلیون نفر مسلمان بودند. از میان این مسلمانان، ۷۵ میلیون نفر شهروند پاکستان شدند و ۲۵ میلیون نفر در هند باقی ماندند.

اما پاکستان نوپا در دو بخش مجزا شکل گرفت: پاکستان شرقی و پاکستان غربی که هزاران کیلومتر سرزمین هند آن‌ها را از یکدیگر جدا می‌کرد. این راه‌حل، پاسخی پایدار به "مشکل مسلمانان هند" نبود. در دسامبر ۱۹۷۱، پس از یک جنگ داخلی خونین، پاکستان شرقی به کشوری مستقل به نام بنگلادش تبدیل شد.

مردم پاکستان باید ۷۰ سال صبر می‌کردند تا درستی دیدگاه‌های جناح درباره تفاوت‌های فرهنگی میان جوامع بزرگ دینی را که در دوران استعمار با یکدیگر زندگی می‌کردند، ببینند. در سال ۲۰۱۴، زمانی که حزب بهاراتیا جانتا (BJP) در هند به قدرت رسید،

نارندرا مودی، ناسیونالیست هندو، رهبری طرفداران سرسخت خود را بر عهده داشت؛ کسانی که هدفشان تبدیل هند به یک کشور هندو بود. این حزب به‌روشنی اعلام کرد که اقلیت بزرگ مسلمان که در آن زمان حدود ۲۰۰ میلیون نفر – هشت برابر جمعیت مسلمانان در سال ۱۹۴۷ – برآورد می‌شد، نمی‌توانند برابر با اکثریت هندو باشند. مودی همچنین تلاش‌هایی برای تغییر نام کشور از "ایندیا" به "بهارات" آغاز کرد.

این اقدام منطقی به نظر می‌رسد، زیرا نام "ایندیا" که توسط استعمارگران بریتانیایی به کار گرفته شد، برگرفته از نام رود سند بود؛ رودی که از فلات تبت سرچشمه می‌گیرد و از خاک پاکستان عبور می‌کند و هرگز وارد هند نمی‌شود. این رود در نهایت از دلتاهای وسیع در نزدیکی مرز هند – اما نه در خاک آن – به اقیانوس هند می‌ریزد.

اکنون به طور مختصر به تاریخ دولت‌های اسلامی در جهان اسلام می‌پردازم. نخستین دولت اسلامی در شهر مدینه تأسیس شد؛ شهری که پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم) پس از دعوت مردم مکه به سوی خداوند و دریافت وحی‌های الهی، به آن مهاجرت کرد. این وحی‌ها در قالب آیات قرآن نازل شدند. در مطالعه‌ی گسترده‌ام درباره تاریخ صدر اسلام، کتاب اولین مسلمان نوشته لزلی هیزلتون را بسیار روشنگر یافتم.

بر اساس دیدگاه او، مفهوم شورا دارای چهار اصل است:
۱. انتخاب رهبری برای هدایت بحث درباره حکومت اسلامی – که معمولاً خلیفه نامیده می‌شد.
۲. مشارکت همگان در بیان دیدگاه‌هایشان.
۳. تمرکز بحث بر تعریف منافع عمومی.
۴. پذیرش نظر اکثریت، مشروط بر آنکه مخالف قرآن و سنت نباشد.

عالمان مسلمان کشورهای گوناگون را نمایانگر برداشت‌های متفاوت از دولت اسلامی می‌دانند. برونئی یک پادشاهی اسلامی مطلقه است که در قانون اساسی سال ۱۹۵۹، اسلام را دین رسمی اعلام کرده است. انقلاب ۱۹۷۹ ایران به پذیرش اصل امامت انجامید که در ابتدا حکومت سیاسی را تنها برای پیامبر اسلام (ص) یا جانشینان راستین ایشان مشروع می‌دانست.

رهبر کنونی ایران، آیت‌الله علی خامنه‌ای، به‌عنوان امام شناخته می‌شود. رهبری عربستان سعودی قرآن و سنت را قانون اساسی رسمی کشور اعلام کرده است. طالبان در افغانستان نیز مدعی پیروی از الگوی سعودی هستند و قرآن و سنت را مبنای نهایی حکومت اعلام کرده‌اند. اما روش حکمرانی آنان با آنچه در متون مقدس اسلام آمده، همخوانی ندارد.

هیچ‌کجای متون اسلامی، منزلت زنان تا حدی که در ساختار حکمرانی طالبان تنزل یافته، پایین آورده نشده است. طالبان زنان را به‌طور کامل منزوی کرده‌اند: نه تنها از تحصیل محروم‌اند، بلکه بدون همراهی یک مرد از خانواده‌شان حتی اجازه‌ی خروج از خانه را نیز ندارند.

نمونه‌هایی دیگر از حرکت به سوی افراط‌گرایی در بخش‌های دیگر جهان اسلام نیز دیده می‌شود. برای نمونه، ترکیه در دوران مصطفی کمال آتاتورک تبدیل به یک کشور سکولار با الگوی غربی شد. او اصلاحات ریشه‌داری در ساختار کشور ایجاد کرد و حتی خط عربی را کنار گذاشت و زبان را به حروف لاتین نوشت، که نتیجه‌اش قطع ارتباط نسل جدید با تاریخ خود بود. اما رئیس‌جمهور کنونی ترکیه، رجب طیب اردوغان، در تلاش است تا کشور را به سنت‌هایش بازگرداند.

نویسنده: شاهد جاوید برکی

https://tribune.com.pk/story/2548962/islamic-state-and-the-muslim-world

کد خبر 24762

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 3 =