در شبکه‌های اجتماعی و منبرهای رسانه‌ای و دیگر درگاه‌ها، شاهد اختلاف نظرهای فراوانی درباره رخدادهای شبانه در بسیاری از مناطق تونس بودیم.

به قلم: نادر الحمامی

در شبکه‌های اجتماعی و منبرهای رسانه‌ای و دیگر درگاه‌ها، شاهد اختلاف نظرهای فراوانی درباره رخدادهای شبانه در بسیاری از مناطق تونس بودیم.

در اصل، اخبار، اطلاعات، تصاویر و ویدئوهای منتشر شده در اینجا حکایت از آن دارد که اولا بیشتر شرکت کنندگان در اعتراض‌های شبانه را نوجوانان بین ۱۴ الی ۱۸ ساله تشکیل می‌دهند و اینکه بیشتر آنها ساکن محله‌های پرجمعیت چه در حومه پایتخت یا در ایالت‌های میانی هستند. اختلافات مورد اشاره، محور اصلی بحث‌ها و جدل‌ها بین ناظران رخدادهاست، در حالی که در نگاه اول، این موضوع نمی‌تواند محل بحث جدی باشد، زیرا آن رخدادها و رفتارهای خشونت آمیز و حمله به املاک خصوصی و دولتی چیزی جز اقدامات خارج از قانون یعنی اقدامات خشن نمی‌تواند باشد اما در عین حال، اعتراض است. هرچند که این اعتراضات، اعتراضاتی با طبیعت مخصوص است که شرکت کنندگان در آن به انگیزه‌ها یا اهداف آن آگاهی ندارند و این، درست مانند همان واکنش‌های انفعالی‌ غیرآگاهانه‌ای است که در روانشناسی تحلیلی شاهد هستیم.

از ده سال پیش، مردم تونس با دو شعار اصلی و همراه یکدیگر، اعتراض‌های خود را آغاز کردند: نخست، "‌سرنگونی نظام"‌ و دوم، که هدف از شعار اول را خلاصه می‌کند "شغل، آزادی و احترام ملی" است. آنچه که از آن غافلیم و به نوعی خود را می‌فریبیم تا این غفلت را حفظ کنیم، آن است که یک دهه کامل از سردادن این دو شعار گذشته است و برخلاف آنچه که تبلیغ می‌شود، این مدت، آنقدرها هم که فکر می‌کنیم، کوتاه نیست و این تصور، نتیجه تبلیغ گفتمان‌هایی است که بیان می‌دارد یک دهه زمان در تاریخ ملت‌ها یا انقلاب‌ها چیزی نیست و گفتمان‌هایی که تأکید می‌کند انقلاب، یک سیر تاریخی مداوم است یا اینکه برای تغییر تصورات منطقی و ذهنیت‌ها به زمان نیاز داریم تا آنچه که هر روز درباره مقایسه عقیم انقلاب تونس با انقلاب‌های دیگر مانند انقلاب فرانسه می‌شنویم که به قرن ۱۸ میلادی باز می‌گردد. چنین‌ مقایسه‌هایی را ده‌ها بار شنیدیم و آن را حفظ کردیم که بیش از دو قرن طول کشید تا مطالبات انقلاب فرانسه مستحکم شود و شاهد شکستهایی نیز بود و گاهی هم به پادشاهی و امپراتوری بازگشت. اما آنچه عجیب است، این است که انقلاب تونس را با رخدادهای بزرگی از این دست مانند آنچه که بعد از جنگ جهانی اول و بعد از سقوط دیوار برلین در آلمان اتفاق افتاد و بعدها نیز درباره بسیاری از کشورهای کمونیست شرق اروپا شاهد بودیم.

شاید چنین مقایسههایی از نظر شکلی منطقی به شمار آیند و شاید معتقدات آن حسن نیت داشته باشند و سعیشان بر این باشد که بذر امید، خوشبینی و آیندهای بهتر را بکارند و نیز بخواهند اوضاع را آرام کنند و فراخوانهای مربوط به ایجاد تغییر ریشهای و سریع را مهار کنند. به نظر ما، جای این مقایسهها خالی است و اینها مسائل جوهری است که یا به عدم فهم و حتی انکار آنچه رخ میدهد میانجامد و یا به موضعگیری علیه آن به دلیل ترس از هرج و مرج منجر میگردد.

نخستین امری که جایش در این ملاحظات و مقایسهها خالی است، این است که ده سال در قرن هجدهم یا یا آغاز قرن بیستم، هرگز با ده سال در قرن بیست و یکم برابر نیست. مسئله تنها به تقویم روزها و ماهها و تعداد سالها مربوط نمیشود، بلکه به طور خاص، به تحولات اجتماعی، فناورانه، رسانهای و طبیعت انتقال اطلاعات و مدت زمانی مورد نیاز برای کشف جهان، اندیشهها و ارزشها مربوط میگردد. آنچه که در طی ۱۰ سال از دو قرن پیش یا یک قرن پیش اتفاق میافتاد، در مقایسه با آنچه که امروز در سایه این سیر دیجیتال پرشتاب اتفاق میافتد، بسیار کند بوده است و این سرعت سیر طبیعت دانش و راههای انتقال و مفاهیم آن و همچنین طبیعت ذهنیتها و همه منظومهها را دچار تغییر کرد. به عنوان مثال، در گذشته یک نسل را حدود ۳۳ سال در نظر میگرفتیم، یعنی درست یک سوم قرن. اما آیا امروز هم این امر درست است؟ اگر امروز ملاحظات سادهای را به فرزندانمان ارائه کنیم که احتمالا سالهای کمی میان آنها فاصله است، میبینیم که با روشهایی متفاوت به موضوع مینگرند که ابزارهای شناخت و ارتباطات آن را ایجاد میکنند. زمان ذهنی به قدر باور نکردنیای پرسرعت است و مطلق زمان کرونولوژیک عادی ما نیست. آنچه پی بردن بدان در گذشته دههها به طول میانجامید، اکنون پی بردن به آن، تنها به چند روز و حتی شاید چند دقیقه نیاز دارد. بر این اساس، باید کاملا این فکر را از سرمان بیرون کنیم که ده سال در زندگی ملتها، چیزی نیست یا زمان کوتاهی است و اجرای مطالبات به دهههای زیادی برای ایجاد تغییر در ذهنیتها و باورها نیاز دارد و ما دائما این جمله را تکرار میکنیم که "دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم و دیگران بخورند". این ملاحظه به هیچ شکل به سیاستمداران و تصمیم سازانی که در طول یک دهه گذشته آنها را شناختیم، مربوط نمی‌شود، چه از آنها که به حکومت رسیدند یا کسانی که مخالف آنها بودند. آنچه امروز روشن است، این است که آنها در بیرون از زمان و مکان بودند.

نکته دیگری که البته در درجه‌ای کمتر، جایش در ملاحظات فوق الذکر خالی است که البته بدان اشاره شده است اما مورد تأکید قرار نگرفت و به عنوان یک ابزار سیاسی در تحلیل و فهم بدان نگریسته نشد، این است که گروه سنی‌ای که در پیشاپیش این تحولات حرکت می‌کرد، نسل ما بعد از ژانویه ۲۰۱۱ است، به این معنی که بیشتر آنها در زمان انقلاب تونس از ۴ تا ۸ سال داشتند و اینها نه محصول زمان دوره بورقیبه هستند و نه محصول زمان بن علی. این نسل، نسلی است که گام‌های نخستین زندگی خود را در زمان انقلاب برداشت. در اینجا باید این سؤال را مطرح کرد که چه چیز نسبت به سال ۲۰۱۱ کاملا تغییر کرد و چه مسائلی به همان شکل سابق باقی ماندند؟ به شکلی کاملا گذرا و سریع اشاره می‌کنیم و شاید این سرعت اشاره، در پیام اخلال ایجاد کند، چرا که فرصت محدود است... آنچه که تغییر کرده است، اوضاع مربوط به امکان اعتراض گسترده و بیان آزادانه مطالبات و خواسته‌ها و مطالبه زندگی در شرایط بهتر است. و آنچه که تغییری نکرده و راکد و ساکن و بسته باقی مانده است، "‌منظومه"‌ یا همان چیزی است که با کلمه "سیستم" از آن یاد می‌شود، و نکته اصلی موضوع در همین جاست. آنچه که این نسل در برابر آن می‌ایستد، نظام نیست، بلکه منظومه است و برخلاف آنکه دیگران تصور می‌کنند، این مسئله زائیده این تحولات نیست، بلکه امری قدیمی است. آنچه که "‌ضد نظام"‌ به نظر می‌رسد، در واقع "‌ضد منظومه"‌  (antisystème)است، امری که بیان خشن و مخالفتگرانه خود را در نشانه‌های بسیاری دید که مهمترین آنها، دیوار نوشته‌ها، اصرار جدی بر رد همه قوانین، اشتیاق به موسیقی‌های رپ مشخص به ویژه اگر حاوی محتواهایی در تعارض با منظومه رفتاری، ارزشی، قانونی، تربیتی و... باشد است. علاوه بر آن، این اعتراض‌ها و مخالفت‌ها در تیم‌های ورزشی به عنوان یک پدیده بسیار پیچیده از نظر جامعه شناختی بروز پیدا می‌کند، زیرا از نظر ساختاری، به گروه‌های بسته‌ای می‌مانند که در رسانه ظاهر نمی‌گردند و آن را کاملا رد می‌کنند و شیوه‌ها و زبان خاصی برای خود دارند و هر گروه به منزله یک جماعت مستقل از بقیه و از جامه به شمار می‌آید که گوشه‌ای از یک هویت بسته را ایجاد می‌کنند و تنها نتیجه هویت‌های بسته، خشونت است. آنچه که اکنون شاهد هستیم، یعنی تعامل با این پدیده با ابزارهای قدیمی شده، برای این گروه سنی هیچ معنایی ندارد، زیرا کاملا بیرون از چشم‌اندازهای ذهنی آنهاست و ایشان مطلقا آن را پیگیری نمی‌کنند. تحلیلگران و دیگران باید بدانند که این گروه سنی، برنامه‌های رسانه‌ای آنها را پیگیری نمی‌کنند و به سخن آنها گوش نمی‌دهند و به هیچ شکل از درس و وعظ و ارشاد، نمی‌توان آنها را به "منظومه" کشاند و اینها اَشکالی است که به جد، بر حفظ آن اصرار داریم. به نظر ما این اصرار برآمده از تلاش برای حفظ کشور، جامعه و حتی "‌نظام"‌ و دور شدن از هرج و مرج نیست، بلکه برآمده از دفاع از آن امری است که باقی ماندن آن منظومه به حال خود، در ایجاد آن مؤثر است که آن امر عبارت است از حفظ موقعیت‌ها و دستاوردهای شخصی بسیاری از افراد در کشور. اما تلاش بسیاری از سیاستمداران اعم از حاکمان و مخالفان برای حفظ منظومه در طول ۱۰ سال گذشته، در عین اینکه بیشتر آنها درباره ضرورت تغییر و اصلاح و حتی "انقلاب" و شعارهایی از این دست سخن می‌گویند، برآمده از نادیده انگاشتن یا عدم فهم این مسئله است که زمان انتقال دموکراتیک، باید به پایان برسد و از نظر دموکراتیک هم باید به پایان برسد، به این معنا که برای اهداف شخصی، حزبی و سیاسی شده مورد استفاده قرار نگیرد که معنای آن نیز عدم اقدام به تکمیل سازمان‌های قانونی متزلزل و بلکه متوقف و در رأس آنها دادگاه قانون اساسی و بررسی جدی مسئله نظام سیاسی و قانون انتخاباتی و اجرای مصوبات قضائی مرتبط به انتخابات‌ گذشته بدون ترس یا تحت تأثیر قرار گرفتن است. همین امر، اجازه عبور به مرحله سیاسی واقعی، یعنی توجه به حوزه عمومی و توجه به زندگی روزانه مردم را می‌دهد که در واقع، سیاست به معنای والاست. اما آنچه که مانع از انجام این مهم می‌گردد، این است که سیاستمداران - که در اینجا آنها را در یک خانه قرار می‌دهم - نفهمیدند یا نمی‌خواهند که نخست باید از کشمکش بر سر مفهوم کشور و سپس مفهوم حکومت دست برداشت تا مردم به رقابت بر سر خدمت در حوزه‌های عمومی روی آورند. همین مسئله آنها را کاملا از درک مطلب ناتوان می‌سازد و با این چشم‌ بستن‌ها بحران‌های متعددی را ایجاد می‌کنند که دیگر هر ده سال یا بیست سال یکبار انجام نمی‌شود، بلکه مداوم است و با سرعت بالایی ایجاد می‌شود و خشونت آن نیز بیشتر می‌گردد، به گونه‌ای که برای همه کشور یک تهدید واقعی ایجاد می‌کند و این، همان اصل خطر است.

https://ar.lemaghreb.tn/%D۹%۸۲%D۸%B۶%D۸%A۷%D۹%۸A%D۸%A۷-%D۹%۸۸%D۸%A۳%D۸%B۱%D۸%A۷%D۸%A۱/item/۴۷۷۶۴-%D۸%A۷%D۸%AD%D۸%AA%D۸%AC%D۸%A۷%D۸%AC%D۸%A۷%D۸%AA-%D۸%A۳%D۹%۸۵-%D۸%A۳%D۸%B۹%D۹%۸۵%D۸%A۷%D۹%۸۴-%D۸%B۴%D۸%BA%D۸%A۸-%D۹%۸۸%D۸%AA%D۸%AE%D۸%B۱%D۹%۸A%D۸%A۸%D۸%۹F-%D۸%A۳%D۹%۸۸-%D۹%۸۱%D۹%۸A-%D۸%AE%D۹%۸۴%D۸%B۹-%D۸%A۷%D۹%۸۴%D۸%A۳%D۸%A۸%D۹%۸۸%D۸%A۷%D۸%A۸-%D۸%A۷%D۹%۸۴%D۹%۸۵%D۹%۸۱%D۸%AA%D۹%۸۸%D۸%AD%D۸%A۹

کد خبر 3780

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 8 =