تأسیس مسجد زیتونه در حدود سال ۷۹ هجری/ ۶۹۹ میلادی رقم خورد و شرایط ساخت و بازسازی آن در سراسر تاریخ تونس، بر جامعه، فرهنگ، اندیشه و اعتقادات این سرزمین تأثیرگذار بود، زیرا هرگاه که سبک زندگی و نظام‌های حاکم بر جامعه و سبک‌های عمرانی آن توسعه پیدا کرد، این توسعه، تأثیر خود را بر ظاهر و معماری این مسجد به علاوه نظام آموزشی و برنامه‌های تدریس در آن بر جای گذاشت، و البته عکس آن نیز صادق است، یعنی هرگاه که اندیشه و علم در این مسجد شکوفا شد و دوایر درس و بحث در آن رشد کرد، بر فضای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تونس و سایر حوزه‌های اسلامی مجاور آن نیز تأثیر گذاشت، ضمن آنکه تبدیل آن به دانشگاه زیتونه که در سال ۱۹۵۶، با مرحله پس از استقلال تونس و اصلاحاتی که در همه ابعاد زندگی اتفاق افتاد، مرتبط است.


زیتونه:

از مسجد به دانشگاه
از گذشته به حال و به آینده

محقق : دکتر بدرالدین المدنی


مقدمه: 
بسم الله الرحمان الرحیم.
اللهمّ صلّ وسلّم علی سیّدنا محمّد تاج العزّ وعلی آل بیته آل المجد المعزّز.

تأسیس مسجد زیتونه در حدود سال ۷۹ هجری/ ۶۹۹ میلادی رقم خورد و شرایط ساخت و بازسازی آن در سراسر تاریخ تونس، بر جامعه، فرهنگ، اندیشه و اعتقادات این سرزمین تأثیرگذار بود، زیرا هرگاه که سبک زندگی و نظام‌های حاکم بر جامعه و سبک‌های عمرانی آن توسعه پیدا کرد، این توسعه، تأثیر خود را بر ظاهر و معماری این مسجد به علاوه نظام آموزشی و برنامه‌های تدریس در آن بر جای گذاشت، و البته عکس آن نیز صادق است، یعنی هرگاه که اندیشه و علم در این مسجد شکوفا شد و دوایر درس و بحث در آن رشد کرد، بر فضای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تونس و سایر حوزه‌های اسلامی مجاور آن نیز تأثیر گذاشت، ضمن آنکه تبدیل آن به دانشگاه زیتونه که در سال ۱۹۵۶، با مرحله پس از استقلال تونس و اصلاحاتی که در همه ابعاد زندگی اتفاق افتاد، مرتبط است. 
ده سال اخیر، یعنی سال‌های انقلاب تونس از ۲۰۱۱ الی ۲۰۲۱، سال‌های جنگ هویت بود که در آن، درگیری‌هایی بین تفکر وهابی سلفی نفوذی به تونس و بازمانده‌های مکتب زیتونه به وقوع پیوست.
در این صفحات تلاش می‌کنیم تا یک لوح سه ضلعی را ترسیم کنیم: 
ضلع نخست با عنوان «مسجد زیتونه: شمیم تاریخ»، تلاشی است برای یادآوری تاریخ شکوهمند مسجد زیتونه و عظمت تاریخی آن. 
ضلع دوم با عنوان "‌در فرایند حرکت از مسجد زیتونه به دانشگاه زیتونه چه چیزی تغییر کرده است؟"، خوانشی است در دلایل و نتایج این تغییر و تلاشی است برای جلب نشانه‌های تبدیل آن به دانشگاه زیتونه. این فصل به دنبال آن تغییری می‌گردد که در فرایند تبدیل شدن مسجد به دانشگاه رقم خورده است. 
اما سومین ضلع تحت عنوان "گشایش پنجره‌های تجدید و اشتراک در جهان امروز"، در واقع نگاهی است به شرایط کنونی و چشم‌اندازی است به آنچه که این دانشگاه و نیز مسجد می‌توانند در عصر تحولات پرشتاب و در شراکت خود و گشایش به روی جهان با چشم‌اندازها و وابستگی‌های خود به آن برسند. 

-۱-
مسجد زیتونه: 
شمیم تاریخ


۱.    تأسیس ونامگذاری:
در کتاب‌های تاریخ و در مطالعات نوینی که انجام شد، معروف است که این مسجد در آغاز به دست عبیدالله بن الحبحاب ساخته شد و برخی دیگر نیز حسان بن النعمان الغسانی، فاتح تونس وکارتاژ را در حدود سال ۷۹ هجری برابر با ۶۹۹ میلادی، بنیانگذار این مسجد می‌دانند. 
ابو دینار و محمد بن الخوجه معتقدند که نخستین گروه مسلمانان در آفریقا، در فاصله ورود حسان و حکومت عبیدالله بن الحبحاب، مسجدی برای ادای فریضه نماز نداشتند. محمد العزیز بن عاشور می‌گوید: «کاری که ابن حبحاب در این مسجد انجام داده است، کامل کردن ساخت و افزودن بر ضخامت آن است و شاید بر قدرت دفاعی آن افزوده است. چرا که مسجد زیتونه به دریا مشرف است که در آن زمان تحت کنترل ناوگان روم بوده است». احتمالا ابن الحبحاب در این کار از تخصص متخصصان قبطی که با موافقت عبدالملک بن مروان، آنها را به منظور ساختن "دار الصناعة" به تونس و مصر گسیل داشته است، بهره برد. ابن عذاری در کتاب المغرب درباره آفریقا و مغرب عربی و البکری در کتاب المسالک و الممالک همین نگاه را تأیید کرده‌اند.
روایت‌ها درباره نامگذاری این مسجد به زیتونه، متفاوت است. بر اساس برخی از آنها، این مسجد در مکانی بنا شده است که پیش از آن باغستان زیتون بوده است که همه آنها را قطع کردند و از آنها تنها یک زیتون در وسط حیاط این مسجد باقی مانده و مسجد به نام همان نامگذاری شده است. روایت دیگری حاکی از آن است که مسلمانان در زمان فتح کارتاژ یک درخت زیتون در مکان مسجد یافتند و گفتند: اینجا تونس است و مسجد را زیتونه نام گذاشتند. روایت مسیحی نیز حکایت از این دارد که این مسجد در نزدیکی یک کلیسای قدیمی به نام زیتونه بنا شده است که جسد قدیسه اولیف در آن دفن شده است. 

۲.    زیباسازی‌های معماری:
نخستین تلاش برای توسعه این مسجد از نظر معماری و مهندسی، توسط امیران حکومت اغلبیان در قرن سوم هجری (برابر با ۹ میلادی) انجام شده است که بر ضخامت ساختمان مسجد افزودند و مهندسی آن را زیباسازی کرده و برخی تزئینات را در آن به کار بردند تا حدی که ظاهر آن به کلی تغییر کرد و گویی کاملا مورد بازسازی قرار گرفت. علامه حسن حسنی عبدالوهاب در کتاب "ورقات" خود نوشت: «واقعیت این است که این بازسازی کلی، کار ابو ابراهیم احمد، امیر اغلبی (۲۴۲ – ۲۴۹ هـ/ ۸۵۶ – ۸۶۴ م) است و او همان بنّای بزرگی است که به تلاش مجدانه برای آبادانی کشور و اصرار بر ساخت نمادهایی با ارزش عمرانی از جمله مساجد سوسه و صفاقس و گسترش چشمگیر مسجد عقبه در قیروان شناخته شده است و اندکی پیش از مرگش به سمت مسجد زیتونه رفت و توجه ویژه‌ای به آن از خود نشان داد».
مسجد زیتونه در دوره فاطمیان (۲۹۶ – ۳۶۲ هـ/ ۹۰۹ – ۹۷۳ م) چندین بار توسط امیران صنهاجی مورد اصلاح و بازسازی قرار گرفت که در ساختن یک گنبد نوآورانه بر فراز فضا و رواق موجود در مقابل مکان نماز متجلی شد. اما بزرگترین بازسازی‌ها و زیباسازی‌های عمرانی در این مسجد در زمان حفصیان انجام شد، به طوری که محمد بن الخوجه در کتاب خود به نام "‌معالم التوحید"‌ بیان می‌کند که سلاطین بنی حفص در زمان حکومتشان، مسجد زیتونه را مورد توجه خود قرار دادند. سلطان مستنصر بالله در سال ۶۴۸ هـ/ ۱۲۵۰م، آب زغوان را به قصر خود در شهر اریانه که باغ معروف ار در باغ‌های ابوفهر در آن قرار دارد منتقل کرد و از آنجا یک شعبه به مسجد زیتونه کشید. صاحب کتاب "‌مسامرات الظریف" نیز گفت: سلطان یحیی بن المستنصر که نامش در همینجا ذکر شد، در سال ۶۷۶ هـ/ ۱۲۷۷ م مسجد را پوشاند و آن را زیبا سازی کرد و سپس در سال ۷۱۶ هـ / ۱۳۱۶ م، سلطان زکریا فرمان داد تا برای نمازخانه مسجد، حریم و درب‌هایی از چوب ساخته شود. اما سلطان ابوعبدالله محمد حفصی نیز مقصوره‌ای در صحن جنایز در آن ساخت و راهی که زیر آن قرار داشت را در آغاز قرن دهم ایجاد کرد. 
در دوره حفصیان سه سالن برای نگاهداری کتاب‌ها در مسجد زیتونه ساخته شد. نخستین سالن، کتابخانه ابوفارس عبدالعزیز است که آنگونه که زرکشی در "‌تاریخ الدولتین"‌ بیان کرد، در سال ۸۲۲ هـ/ ۱۴۱۹ م در کنار هلال در داخل مسجد زیتونه و زیر صومعه بنا شد. دوم، کتابخانه ابوعمرو عثمان است در مکان مقصوره جنوب شرقی معروف به نام سیدی محرز است و در سال ۸۵۴ هـ/ ۱۴۵۰م ساخته شد و متنی که در نقشینه موجود بر فراز درب دیده می‌شد، آن را نشان می‌دهد: «خلیفه امام ابوعمرو عثمان (أیده الله و نصره) در ماه رجب سال ۸۵۴ به بنای آن فرمان داد». محمد العزیز بن عاشور نیز دقت نظرهایی در این رابطه داشت: «این بخش در بردارنده برخی عناصر هندسی و زیبایی شناسانه است که در آن زمان وجود داشت، از جمله قوس سنگی سیاه و سفید که رنگ آن به صورت یک در میان تکرار شده است مانند آنچه که در مسجد قصبه و دیگر آثار حفصیه وجود دارد و همچنین چوب حکاکی شده». این کتابخانه یک تابلوی زیبا دارد که به بازار فکه مشرف است. اما سومین کتابخانه، کتابخانه عبدلیه است که به فرمان ابو عبدالله محمد (۸۹۹ – ۹۳۲ هـ/ ۱۴۹۳ – ۱۵۲۵ م) بنا شده است و حفصیان، اوقافی را وقف این کتابخانه‌ها کردند تا امور آن را به پیش ببرد.
با اینکه عثمانی‌ها در فتوحات خود تلاش کردند تا مذهب حنفی را وارد تونس کنند، اما رسیدگی به مساجد مالکی و در رأس آنها مسجد زیتونه، به ویژه بعد از تعرض‌های ارتش اسپانیا که حرمت و هیبت آن را زیر پا گذاشت، همچنان ادامه پیدا کرد.
محمد بن الخوجه درباره دوره مرادیان (۱۰۴۱ – ۱۱۱۴ هـ/ ۱۶۳۰ – ۱۷۰۲ م) نوشت که امیر محمد بای المرادی بر ارتفاع صومعه مسجد افزود و سنگی برای نوشتن اوقات نماز در آن قرار داد و نام خود را بر آن نوشت. ‌در سال ۱۰۳۷ هـ/ ۱۶۲۷ م، امام مسجد، شیخ محمد تاج العارفین البکری، رواق شرقی مسجد را بنا کرد و نام خود را بر سقف آن نوشت. محمد العزیز بن عاشور بیان داشت که از مهمترین دستاوردهای البکریه، تجدید رواق شرقی موسوم به صحن جنائز و زیباسازی و مسقف سازی آن به دستور امام تارج العارفین بکری در اواخر حکومت یوسف دای بوده است. همانطور که در لوح سنگی حکاکی شده در داخل این صحن نیز آمده است، این فعالیت‌ها در سال ۱۰۴۷ هـ/ ۱۶۳۷ م به پایان رسید. امام تاج العارفین بکری، توجه ویژه‌ای به مسجد زیتونه داشت، لذا دستور داد که نمازخانه آن زیباسازی شود و دیوار محراب با گچ منقوش به اشکالی نوآورانه پوشیده گردد. در عهد آل البکری، برخی از سقف‌های مسجد بازسازی شدند. بن عاشور همچنین نوشت که قطب صوفی تونس، ولی صالح سیدی ابا الغیث القشاش سقف نمازخانه مسجد را بازسازی کرد. در دوره حسینیان، معمولا امامان و دیگر بزرگان سدنه، چه از پول‌های تخصیص یافته به مسجد و چه از دارایی شخصی خود، در ساختن مسجد به ایفای نقش می‌پرداختند. در چارچوب توجه گسترده‌ای که بای‌ها و امیران حسینی به امور دین و مظاهر برجسته دینی داشتند، مسجد زیتونه مورد توجه گسترده قرار گرفت که نشانه‌های آن تا امروز به قوت خود باقی است. بارزترین اصلاحات و زیباسازی‌هایی که تا امروز به این مسجد وارد شد، تغییر صومعه قدیمی حفصی و سپس مرادی با صومعه تزئین شده و نوآورانه‌ای بود که با نظارت جمعیت اوقاف تونس در اواخر قرن نوزدهم (۱۳۱۲ هـ/ ۱۸۹۴ م) انجام شد و شکل صومعه جدید نیز برگرفته از سبک مغربی آندلسی بود.
پس از استقلال تونس، مسجد زیتونه بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت و مسئولیت نظارت علمی بر فرایند ترمیم و بهسازی آن بر عهده کانون ملی میراث قرار گرفت. از جمله ترمیم‌هایی که در این دوره انجام شد، می‌توان به تعویض ستون‌های فروریخته تیجان، تجدید برخی از سقف‌ها، برجسته سازی زینت‌های اصلی داخل دو گنبد، بهسازی رواق شرقی و مقصوره ابوعمرو عثمان و همچنین تخریب دیواره کتابخانه عبدلیه که در دوره صادق بای بازسازی شده بود، اشاره کرد که به منظور بازگرداندن سمت راست رواق به شکل اصلی‌اش انجام شد. اما بعد از انقلاب، این مسجد شاهد هیچ افزودنی یا اصلاحی به جز آن توافقنامه‌ای که در تاریخ ۴ آوریل ۲۰۱۸ به امضا رسید و تا امروز به صورت اجرا نشده باقی ماند، نبود. بر اساس این توافقنامه، قرار بود عربستان سعودی مبلغ ۵ میلیون دلار از محل صندوق توسعه سعودی برای ترمیم مسجد زیتونه اختصاص دهد. 

۳.    فعالیت‌های شعائری و علمی:
فعالیت مسجد زیتونه و مأموریت‌های علمی و دینی و فرهنگی آن، علاوه بر بعد عبادی، در دو بعد اصلی مشخص شده است: 
نخست: آموزش و فرهنگ دینی.
دوم: اقامه شعائر و موسم‌های دینی.
اسناد دقیقی درباره اوضاع آموزش در مسجد زیتونه در زمان پیش از دوره بکریان در دست نیست و همه آنچه که می‌دانیم، آن است که امامان بزرگ این مسجد در گسترش مذهب مالکی در آفریقا نقش داشتند و آن را به مذهب رسمی کشور تونس تبدیل کردند. نشانه‌های جنبش آموزشی در مسجد زیتونه در زمان حفصی‌ها بروز کرد، چرا که در این دوره، برخی از شیوخ در مقصوره امام به تدریس می‌نشستند. مسجد زیتونه در دوره حسینیان تحولات بزرگی را به خود دید که بر فرایند آموزش در آن تأثیر گذاشت که با توجه به تمایزهایی که به دلیل اختلاف در مذاهب فقهی میان علما وجود داشت، هیچگاه رنگ ثبات را به خود ندید. مشیر احمد بای اول در سال ۱۸۴۲ فرمانی برای سازماندهی امر آموزش در مسجد زیتونه صادر کرد و سپس زمانی که خیرالدین تونسی وزارت بزرگ را به دست گرفت، از بای خواست تا دستوری برای برنامه ریزی آموزش در مسجد اعظم صادر کند. این وزیر کمیته‌ای از علمای زیتونه و دولتمردان را انتخاب کرده بود تا آئین‌نامه این آموزش را تدوین و فصول آن را مکتوب سازند. بای نیز در سال ۱۲۹۲ هـ/ ۱۸۷۶ م، فرمانی شامل ۶۷ فصل دسته‌بندی شده برای سازماندهی آموزشی صادر کرد که محمد بن عثمان الحشایشی در کتاب خود به نام "تاریخ زیتونه" در این باره نوشت: «وزیر خیرالدین همچنان به امور مسجد زیتونه توجه داشت تا اینکه قانون جدید خود را صادر کرد و امر اجرای آن را به شیوخ ناظر واگذارد و دو معاون در اختیار آنها قرار داد که از میان مدرسان بزرگ زیتونه انتخاب کرد که یکی از آنها اکنون شیخ الاسلام است». اما علومی که باید در این مسجد تدریس می‌شدند، عبارتند از: تفسیر، حدیث، کلام، قرآن، علم اصطلاحات، فقه حنفی و مالکی، واجبات، تصوف، میقات، نحو، صرف، معانی، بیان، بدیع، زبان، ادبیات، سیره و تاریخ، نقاشی، خط، عروض و قافیه، منطق، ادبیات پژوهشی، ریاضی، هندسه، نقشه برداری و علم فلک.
کتاب‌های مورد تدریس در سطح عالی عبارتند از: "تفسیر قاضی بیضاوی"، "تفسیر الجلالین"، "موطأ" مالک، "صحیح بخاری" و "صحیح مسلم"، کتاب "شفا"ی قاضی عیاض، "المواهب اللدنیه" و "المواقف" ایجی، "العقیده الکبری" اثر سنوسی، "مقدمه" قسطلانی، "التوضیح" و "مختصر" ابن الحاجب، "جمع الجوامع" و "الکنز" و "مختصر" خلیل بن اسحاق، "احیاء الغزالی" و "المفتاح" ‌سکاکی، "المطول" سعد الدین، "المزهر" سیوطی، "فقه اللغة" ثعالبی، "السیره الکلامیة" و "العبر" ابن هشام، "المنیة" و "التذکرة" و "مقالات" اقلیدس. 
اما کتاب‌هایی که در سطح میانی تدریس می‌شوند، به شرح زیر است: "الأربعون النوویة" و "الشمائل" ترمذی، "العقیده الوسطای" سنوسی، "الشاطبیه و "ألفیه" عراقی، "المنار" و "التنقیح" القرافی، "الورقات" امام الحرمین و "الدرّ المختار" و"تحفة بن عاصم" و"لامیة الزقاق"  و "السراجیّة" و "الرحبیة" و "الدرّة البیضاء" و"الحکم لابن عطاء الله السکندری" و "الطریقة المحمّدیة" و"منظومة ابن غانم" و "رسالة سبط الماردینی" و "ألفیة ابن مالک" و "لامیة الأفعال" و "الشامیة" و "الزنجانی" و "التلخیص" و "رسالة السمرقندی" و "رسالة الوضع" و "مقامات الحریری" و "العمدة لإبن رشیق" و "قصیدة کعب بن زهیر" و  "الهمزیة" و "البردة" و "القرمانی" و "المطالع النصریة"، و "نظم الخرّاز" و"الخزرجیّة"، و "التهذیب لسعد الدین التفتازانی"، و"مختصر السوسی" و "القوانین" و"المرشد لإبن الهایم" و "القلصادی" و "أشکال التأسیس" و "الجغمینی".
کتاب‌های سطح سوم نیز به شرح زیر است: "الجزریه"، و"الصغری"، و"القدوری" و "الشیخ حسن" و"رساله ابن ابی زید"، و"المرشد المعین"، و "العشماویه"، و"السوسی"، و"الأجرومیه" و"قطر الندی"، و"ایساگوجی"، و"النخبه الحسابیه". 
دومین فصل از دستور وزیر خیرالدین، به امور مدرسان و دانشجویان، سومین فصل به کارهای شیوخ و ناظران و چهارمین فصل به روش برگزاری امتحانات پایان سال مربوط می‌گردد. مسجد زیتونه در طول تاریخ یکی از بزرگترین نشانه‌های دینی است که در اقامه شعائر و احیای سازمان‌های دینی پیشتاز بود و در طول روز، جلسات تلاوت قرآن و روایت حدیث نبوی نیز در آن ادامه داشت. 
بر اساس آنچه که در کتاب "تاریخ مسجد زیتونه تونس"، تألیف "الحشائشی محمد بن عثمان" آمده است، مشهورترین خطیبان این مسجد عبارتند از: 
۱.    شیخ ابراهیم عبد الرفیع
۲.    شیخ ابراهیم البسیلی
۳.    شیخ عمر عبد الرفیع
۴.    شیخ محمد بن عرفه الورغمی
۵.    شیخ عیسی الغبرینی
۶.    شیخ ابو القاسم البرزلی
۷.    شیخ ابو القاسم القسنطینی
۸.    شیخ عمر القلشانی
۹.    شیخ محمد بن عمر المسراتی القروی
۱۰.    شیخ محمد المسراتی
۱۱.    شیخ محمد بن عقاب
۱۲.    شیخ محمد الونشریسی
۱۳.    شیخ محمد البحیری
۱۴.    شیخ احمد القلشانی
۱۵.    شیخ احمد المسراتی
۱۶.    شیخ محمد القلشانی
۱۷.    شیخ محمد الرصاع
۱۸.    شیخ محمد بن عصفور
۱۹.    شیخ ابو الفضل بن ابی القاسم البرشکی
۲۰.    شیخ محمد بن سلامه
۲۱.    شیخ محمد الأندلسی
۲۲.    شیخ ابو یحیی الرصّاع
۲۳.    شیخ محمد تاج العارفین البکری
۲۴.    شیخ علی البکری
۲۵.    شیخ ابو بکر البکری
۲۶.    شیخ ابو الغیث البکری
۲۷.    شیخ علی الرصّاع
۲۸.    شیخ ابو الحسن البکری
۲۹.    شیخ حموده البکری
۳۰.    شیخ حموده الریکلی الأندلسی
۳۱.    شیخ عثمان البکری
۳۲.    شیخ حسن الشریف
۳۳.    شیخ محمد الشریف
۳۴.    شیخ إبراهیم الریاحی
۳۵.    شیخ صالح الکواش
۳۶.    شیخ محمد الفاسی
۳۷.    شیخ محمد الطیّب الریاحی
۳۸.    شیخ علی الریاحی
۳۹.    شیخ حموده محسن
۴۰.    شیخ علی محسن
۴۱.    شیخ محمد محسن
۴۲.    شیخ علی محسن الثانی
۴۳.    شیخ صالح النیفر
۴۴.    شیخ محمد الشریف.
۴۵.    شیخ هشام بن محمود.
‌به واسطه این خوانش تاریخی، می‌توان بر همزمانی تاریخ مسجد زیتونه با تأسیس شهر "‌تونس اسلامی" ‌از پایان قرن نخست هجری تا اوایل قرن هفتم تأکید کرد، یعنی زمانی که این شهر قدیمی تنها یک مسجد داشت و آن هم زیتونه بود که به نام "مسجد عتیق" شناخته می‌شد و حتی بعد از صدور مجوز تعدد نماز جمعه، "‌زیتونه"‌ به عنوان نماد شهر قدیمی و یکی از بارزترین نشانه‌های آن باقی ماند که حیات دینی، علمی، اجتماعی و سیاسی گرد آن ایجاد شد. چرا که سابقه برگزاری مناسک دینی و آغاز فعالیت علمی در این مسجد نمادین، به پیش از ظهور مذاهب سنی در آفریقا باز می‌گردد. «نمازها در این مسجد بر اساس اجتهادهای رسیده از صحابه رسول خدا (ص) و تابعین آنها برگزار می‌شد»  و تا پایان قرن دوم هجری (پایان قرن هشتم میلادی)، یعنی زمانی که عالم فقیه و پارسا علی بن زیاد التونسی العبسی متوفای ۱۸۷ هـ/ ۷۹۹ م کتاب موطأ امام مالک را به آفریقا وارد کرد و در آنجا آن را تفسیر کرد و سپس این کتاب از آنجا به همه کشورهای مغرب عربی که شناختی از آن نداشتند منتشر شد، شعائر اسلامی در این مسجد بر مبنای فقه مالکی برگزار نمی‌شد. 
درباره تاریخ تأسیس این مسجد باید گفت که مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته است، امری که بر اختلاف روایت‌های تاریخ نگاران درباره بنیانگذار این مسجد، تاریخ بنا و مستحکم سازی ساختمان‌های آن، گسترش آن و عناصر معماری‌ای که بدان افزوده شده است به علاوه زیورهای متنوعی که در آن بکار رفته، سایه افکنده است. 
آنچه که روشن است، این است که نمی‌توان بین تاریخ تأسیس شهر اسلامی - یعنی شهر تونس - و تاریخ تأسیس مسجد جامع آن تمایزی قائل شد، زیرا فاتحان مسلمان نمی‌توانند شهری را بدون مسجد جامع آن بسازند یا بنای آن را به زمان دیگری موکول کنند. همین امر نیز برای نخستین بار به دست فرمانده نظامی عربی مسلمان یعنی حسان بن ثابت در سال ۷۳ هـ/ ۶۹۲ میلادی رقم خورد، هرچند که تا آن زمان، کارتاژ همچنان تحت سلطه امپراتوری روم شرقی قرار داشت.
این بدان معنی است که هسته اولیه مسجد جامع مسلمانان از آن سال بنا شد و این عادت مسلمانان در پی فتح یا ساختن شهرها یا پادگان‌ها در زمینی بکر و دست نخورده بود، امری که درباره کوفه (در عراق) یا شهر فسطاط (مصر) یا قیروان (تونس) شاهد بودیم.
با وجود اینکه برخی از تاریخ نگاران در ثبت تاریخ فتح کامل و نهائی شهر تونس اختلاف نظر دارند و معتقدند که نخستین تلاش برای این امر در سال ۶۷ هـ/ ۶۸۶ م توسط زکریا بن قیس البلوی   صورت گرفت و فتح کامل آن در سال ۷۹ هـ/ ۶۹۸ م رقم خورد، اما اعتقاد غالب بر این است که مؤسس و بنیانگذار عملی مسجد زیتونه، عبیدالله بن الحبحاب بوده است که بعدها و به طور خاص در سال ۱۱۴ هـ/ ۷۳۲ م به عنوان والی مصر منصوب شد و در نتیجه، سال ۸۴ هـ/ ۷۰۳ م، سالی است که تأسیس مسجد زیتونه به دست فرمانده نظامی ابن الحبحاب بدان منسوب شده است و این نظر بیشتر تاریخ نگاران قدیمی و معاصر است که تأسیس مسجد زیتونه را به حسان بن نعمان و گسترش، توسعه ومستحکم سازی آن را به عبیدالله بن الحبحاب نسبت می‌دهند.
از آن زمان به بعد، تا روی کار آمدن اغلبیان در قرن سوم هجری برابر با قرن نهم میلادی، مسجد زیتونه شاهد تغییر چشمگیری در معماری و زیباسازی علمی نبود. نخستین بار این مسجد از سال ۲۲۱ هـ / ۸۳۶ م به دستور حاکم اغلبی زیادة الله اول مورد بازسازی قرار گرفت و همو بود که مساحت نهائی و عناصر اصلی معماری این مسجد را مشخص کرد. 
از مهمترین عناصر معماری این مسجد قدیمی، بیت الصلاه یا نمازخانه‌اش است که ۱۳۴۴ متر مربع است که عبارت است از یک مربع نامنظم پر از ستون و شامل ۱۵ ردیف طاق و ۱۶ شبستان عمود بر قبله است که با سقف‌های مسطح پوشیده شده است. اما دومین بخش از معماری در این مسجد، صحنی است که از چهار طرف به رواق‌ها منتهی می‌شود که البته قدیمی‌ترین و باشکوه‌ترین رواق، رواق امامی معروف به "المجنبة" است که بین سالن نماز و صحن جامع قرار گرفته است که از قوس‌های سنگی مرتب و تزئین شده با مجموعه‌ای از خطوط شکسته که پشت سر هم تکرار شده‌اند، زینت داده شده است. کرزول (creswell) ‌باستان‌شناس و مهندس و نیز حسن حسنی عبدالوهاب، ‌تاریخ‌نگار تونسی، زمان ساخت این رواق را به حکومت صنهاجیان بعد از سال ۳۶۱ هـ / ۹۷۲ م یعنی بعد از رفتن الحاکم المعز الدین الله فاطمی به مصر دانسته‌اند.
بیننده این اثر بزرگ معماری اسلامی که نماد هویت دینی تونس است، عناصر معماری بی‌نظیری را در معماری و تزئین این بنا مشاهده می‌کند از جمله: صومعه مالکیه بزرگی که ارتفاع آن به ۴۳ متر می‌رسد که برگرفته از سبک معماری مغربی آندلسی است که در هنگام بنای مسجد موحدیه در شهر قصبه در تونس بروز کرد و همچنین است درباره ساعت آفتابی موجود در سمت شرقی صحن. این علاوه بر اثاث قدیمی آن است که تاریخ آن به چند قرن قبل باز می‌گردد و خود شاهدی است بر نوآوری هنری اصیل عربی اسلامی مانند: منبر چوبی اغلبی، نگین حفصی و مجموعه‌ای از کمدهای کتاب که تعداد آن به ۲۰ کمد  رسید که در سمت راست محراب قرار دارد که احمد پاشا بای الحسینی در رمضان ۱۲۳۶ هـ برابر با ۱۸۴۰ میلادی آن را وقف این مسجد کرد. البته تحفه دیگری از تحفه‌های این مسجد را نیز باید مورد توجه قرار داد که آن، کتبیه آویخته حاوی منشور احمد بای اول با موضوع برنامه ریزی و توسعه آموزش در مسجد زیتونه و توجه به مسجد جامع اعظم است که این قانون که در سال ۱۲۵۸ هـ/ ۱۸۴۲ م  تدوین شده، بر دیوار غربی آن در نزدیکی "باب الشفاء"‌ آویخته شد.
می‌توان گفت که این اثر قدیمی، نماد شهر تونس اسلامی است که نقاط عطف تاریخی و سرنوشت ساز متعددی را در تاریخ خود پشت سر گذاشته است و می‌توان آن را به شکل زیر خلاصه کرد:  
۱.    نخست: در سال ۷۳ هجری برابر با ۶۹۲ میلادی. این سال، سال فتح شهر تونس به دست حسان بن ثابت است و در نتیجه، در این سال هسته اولیه تأسیس مسجد زیتونه در مکان کنونی‌اش بنا گذاشته شد. اما باید توجه کرد که مساحت و ضخامت آن در طول سال‌ها توسعه پیدا کرده است.
۲.    دوم: در سال ۷۹ هجری برابر با ۶۹۸ میلادی. این سال، تاریخ تأسیس مجدد و اصلی مسجد زیتونه به دست همان فرمانده نظامی‌ای است که با ارتشی بزرگ، شهر تونس را به تصرف خود درآورد.
۳.    سوم: سال ۱۱۴ هجری برابر با ۷۳۲ میلادی. در این سال، توسعه مسجد و تکمیل ضخامت و به اتمام رساندن معماری آن به دست والی عبدالله بن الحبحاب رقم خورد که از سال ۱۱۶ هـ/ ۷۳۴ م الی ۱۲۳ هـ/ ۷۴۱ م امارت آفریقا را در اختیار داشت. البکری نیز در کتاب سفرنامه‌اش این تاریخ را تأیید می‌کند و این نظریه‌ای است که بیش از دیگر نظریه‌ها درباره تاریخ مسجد زیتونه از اعتبار برخوردار است.
۴.    چهارم: سال ۱۴۱ هجری برابر با ۷۵۸ میلادی. شیخ مصلح محمد یبرم پنجم  در دایرة المعارف خود به نام “صفوة الاعتبار بمستودع الأمصار والأقطار”  نوشت که مسجد زیتونه، نخستین مسجدی بود که در این سال در منطقه حاضره بنا شد و آنطور که در طاق‌های بین مکان نماز و طاق روبروی مکان قرار گرفتن قرآن نوشته شده است، فرایند ساخت آن در سال ۱۴۱ کامل شد. 
۵.    پنجم: سال ۲۵۰ هجری برابر با ۸۶۴ میلادی. سالی است که این اثر تاریخی اسلامی شاهد افزودن‌ها و توسعه‌هایی در برخی عناصر معماری و عناصر زیبایی‌بخشی به آن در دوره اغلبیان و به طور خاص در دوره زیادة الله بن الاغلب دوم بود که از آن جمله، تأسیس گنبد محراب به سبک اغلبی بود.
۶.    ششم: توجهات ویژه و افزودنی‌های معماری و زیبایی و خدماتی که این مکان در دوره حفصیان شاهد بود. امری که از اواسط قرن هفتم هجری و به طور خاص در سال ۶۴۸ هجری برابر با ۱۲۵۰ میلادی و در زمانی که سلطان حفصی به نام المستنصر بالله (متوفای ۶۷۵ هـ/ ۱۲۷۷ میلادی) یک کانال از آب زغوان را به سقاخانه مسجد زیتونه منتقل کرد، آغاز شد. ضمن اینکه سلطان یحیی بن المستنصر بر این مسجد سقف گذاشت و آن را در سال ۶۷۶ هجری برابر با ۱۲۷۸ میلادی بهسازی کرد و سپس سلطان زکریا دستور داد تا دیواره‌ها و درب‌هایی از چوب برای قسمت نمازخانه بسازند و نیز سقف‌ها به ویژه سقف رواق میانی را بازسازی کنند و مقصوره شرقی‌ای که در صحن جنائز وجود دارد را بنا کنند.
‌گسترش مساحت مسجد زیتونه به علاوه صحن مذکور در سمت شرقی این بنای قدیمی اسلامی که برای اقامه نماز بر اموات اختصاص داشت و به سمت "بازار فکه" باز می‌شود، در دوره حفصیان انجام شد.
پیش از پرداختن به آخرین نقطه برجسته در تاریخ بنای این مسجد جامع که همان دوره عثمانیان در دو حکومت مرادیان و حسینیان است، پرداختن به نشانه‌های دوره صنهاجی - فاطمی و همچنین خرسانی در این بنای ریشه‌دار ضروری است، هرچند که ویژگی اغلبیان در این ساختمان مشهودتر است.
سخن گفتن درباره سهم فاطمیان در مسجد زیتونه، در واقع همان سخن گفتن درباره نقش امرای حکومت صنهاجیه در آن است که از پس از خروج المعز لدین الله فاطمی به مصر در سال ۳۶۱ هـ/ ۹۷۲ م، زیر پرچم و تأیید حکومت شیعه فاطمه (العبیدیه) حکومت می‌کردند. به طوری که برجسته‌ترین نقش آنها که هنوز نشانه مستحکمی در این بناست، گنبد سالن یا آنکه به نام گنبد مجاز شناخته می‌شود است که به دستور یکی از خلفای فاطمی بنا شد و نشانه‌ای از نشانه‌های هنر معماری و تزئین تونسی است که سبک آن به دوره اغلبیان و به طور خاص به نیمه نخست قرن سوم هجری باز می‌گردد.
ما همچنین آثار باقی مانده از دوره خرسانی (۴۵۰ – ۵۵۵ هـ برابر با ۱۰۵۸ – ۱۱۶۰ م) در مسجد زیتونه را از یاد نمی‌بریم. این آثار اساساً در ترمیم ویرانی‌های نمازخانه مسجد از طریق تعویض دو ستون در مقابل محراب و دو تاج از نوع خرسانی به علاوه گشایش درب‌های جدید تجلی پیدا کرد و در نتیجه تعداد درب‌های آن به ۶ در رسید که تعدادی از آنها در بردارنده کتیبه است و در تعدادی دیگر، شکل و تزئیناتش از وابستگی آن به هنر خراسانی خبر می‌دهد. 
دیگر افزودنی‌های اصلی و همکاری‌های بارزی که این بنای قدیمی به خود دید، در دوره عثمانی و در دو دوره مرادیان (۱۰۴۱- ۱۱۱۴ هـ/۱۶۳۱- ۱۷۰۲ م)  و حسینیان (۱۱۲۰-۱۳۷۷هـ/۱۷۰۵-۱۹۵۷ م) رقم خورد. با وجود اینکه آنها حنفی مذهب بودند و مساجد مخصوص به مذهب خود را تأسیس کردند، اما این امر مانع از آن نشد که حاکمان ترک عثمانی به مساجد و مؤسسات دینی مالکی شامل مساجد جامع، مساجد عادی، خانقاه‌ها، مدارس و مزارها توجه نشان دهند.
بیننده و بازدید کننده مسجد جامع اعظم تونس که نماد مذهب مالکی است، بسیاری از آثار ترک‌های عثمانی‌ را در آن می‌بیند که از آن جمله عبارت است از: سقف گذاری رواق شرقی که به نام صحن جنائز شناخته می‌شود در اواخر حکومت یوسف دای، که آنطور که در کتیبه داخل این صحن آمده است، کارهای آن در جمادی الاول سال ۱۰۴۷ هـ/ ۱۶۳۷ م به پایان رسید. شکی نیست که مهمترین کار عثمانی در مسجد زیتونه، تعویض صومعه قدیمی حفصی و سپس مرادی است که در معرض فروپاشی و سقوط قرار داشت. در سال ۱۳۰۱ هـ/ ۱۹۸۲ م، این صومعه با یک صومعه بزرگ تعویض شد که لیاقت عظمت تاریخی و معماری این مسجد را داشته باشد اما ویژگی یکپارچگی مالکی آن حفظ شود. این صومعه که ارتفاع آن به ۴۳ متر می‌رسید، نماد برجسته تونس قدیم و مذهب مالکی در سرزمین تونس و دیگر کشورهای مغرب عربی بود.
اما زیتونه به عنوان یک دانشگاه یا مؤسسه آموزشی، قدیمی‌ترین و ریشه‌دارترین دانشگاه جهان عرب و اسلام و بلکه جهان به شمار می‌رود و هیچ رقیبی در این رابطه ندارد.
از قرن سوم هجری (قرن نهم میلادی) علوم شرعی در بیشتر اوقات به صورت پیش‌فرض و داوطلبانه در آن تدریس می‌شد و این امر تا زمان برپائی حکومت حفصیان در اوایل قرن هفتم هجری و به طور مشخص از سال ۶۲۸ هـ/ ۱۲۳۰ میلادی تا پایان سال ۹۴۲ هـ/ ۱۵۳۵ م ادامه داشت، چرا که سلاطین آن به علم و علما و تأسیس مدارس علمی و تخصیص شهریه‌ به اساتید و طلاب علوم دینی توجه داشتند و علاوه بر آن، توجه ویژه‌ای به مسجد زیتونه از خود نشان می‌دادند و آن، «مکانی بود که تدریس علوم در آن تثبیت شد و نور آن درخشید و با تکیه بر آنچه که اهل خیر و نیکوکاری برای آن وقف می‌کردند، به صورت منظم به مسیر خود ادامه داد» . 
پس از فروپاشی حکومت حفصیان در اواخر قرن دهم هجری/ شانزدهم میلادی و اشغالگری سرزمین تونس توسط نیروهای اسپانیا و وخامت اوضاع، فروغ علم در زیتونه و مدارس آن خاموش شد و این وخامت همزمان با حکومت دای‌های ممالیک ترک ادامه یافت تا اینکه حسین بن علی در سال ۱۱۱۷ هـ/ ۱۷۰۵ م به حکومت رسید. در زمان او، اوضاع به ثبات رسید و اقتصاد شکوفا شد و این، عامل اصلی در راه‌اندازی مجدد زندگی علمی بود. اما یک بار دیگر و به دلیل فتنه‌هایی که در این سرزمین به وقوع پیوست، زندگی علمی دچار رخوت شد تا اینکه بار دیگر در دوره احمد بای نخست، از سال ۱۲۵۳ هـ/۱۸۳۷ م تا سال ۱۲۷۱ هـ/۱۸۵۵ م اوضاع دوباره به ثبات رسید و جنبش علمی یک بار دیگر احیا شد. در پی آغاز موج استعمار مستقیم فرانسوی، حکومت این کشور تلاش کرد تا برنامه‌های آموزشی در زیتونه و نیز در مدرسه صادقیه را به کنترل خود درآورد.
با کاهش نقش و حجم حضور زیتونه و تبدیل شدن آن از دانشگاه به یک دانشکده کوچک در محله "مونفلوری" در تونس پایتخت در نتیجه سلطه نظام "بورقیبه" در آغاز سال ۱۹۵۶، اوضاع این دانشگاه وخیم‌تر شد و حتی تلاش‌هایی صورت گرفت تا آموزش در زیتونه به صورت کامل منحل و به شعبه‌ای موسوم به "بخش الهیات"، وابسته به دانشکده ادبیات تبدیل شود. اما با وجود تلاش‌هایی که برای کوچک سازی، به حاشیه راندن و فشار آوردن بر درخشش این دانشگاه در داخل و خارج صورت گرفت و برای این کار طرح‌هایی مرحله‌ای تنظیم شد که آغاز آن از سال ۱۹۵۶ کلید خورد، اما باز هم این تلاش‌ها به دلیل فشارهای داخلی و خارجی با شکست مواجه شد. 


-۲-
‌در فرایند حرکت از 
مسجد زیتونه به دانشگاه زیتونه 
چه چیزی تغییر کرده است؟

 
مقدمه:
معماری و زیبایی آن، تنها استثنائی نبود که مسجد جامع زیتونه از آن برخوردار بود، بلکه نقش تمدنی و علمی آن، در جهان عرب و اسلام پیشگام بود، چرا که از زمان تأسیس و تثبیت جایگاهش به عنوان یک مرکز تدریس، مفهوم دانشگاه اسلامی را به خود گرفت و نقشی پیشگامانه در گسترش فرهنگ عربی و اسلامی در کشورهای مغرب ایفا کرد. در سایه این مسجد بود که نخستین مکتب اندیشه‌ای در آفریقا تأسیس شد و روح علمی محکم و روشی نوین را در پیگیری مسائل به روش انتقادی و بررسی عمیق در جامعه پراکند. از جمله برجسته‌ترین چهره‌های این مکتب، علی بن زیاد، مؤسس آن و اسد بن الفرات و امام سحنون صاحب کتاب "مدونه" بودند، کتابی که مذهب مالکی را سازمان بخشید و آن را چارچوب‌مند کرد.
دانشگاه زیتونه در دوره حفصیان با یک فقیه، مفسر و محدث به نام محمد بن عرفه تونسی، صاحب کتاب‌های بسیار و با ابن خلدون، تاریخ‌نگار و از شخصیت‌های خلاق در حوزه علوم اجتماعی شناخته شد.
دانشگاه زیتونه در طول مسیر علمی خود، هزاران تن از علما و مصلحانی را تربیت کرد که برای اصلاح امت اسلامی و ارتقا دادن آن تلاش کردند، چرا که این دانشگاه به این امر بسنده نکرد که مناره‌ای باشد که علم و اندیشه‌اش را به جهان می‌پراکند و در مسیر نوآوری و پیشرفت گام بردارد و بر مبنای علم نافع و شناخت درست و ارزش‌های والای اسلامی به حرکت خود ادامه دهد، بلکه از این موارد به عنوان قاعده‌ای برای آزادی و آزاد سازی از طریق ایجاد رهبران ملی و تثبیت شناخت هویت عربی و اسلامی بهره برد. ابن خلدونِ تاریخ‌نگار، ابن عرفه، ابراهیم الریاحی، سالم بوحاجب، محمد النخلی، محمد طاهر بن عاشور صاحب تفسیر "التحریر والتنویر"، محمد الخضر حسین شیخ مسجد الازهر، محمد العزیز جعیط، عبدالعزیز الثعالبی به عنوان یک اصلاح‌گر و رهبر، ابوالقاسم الشابی شاعر تونسی و صاحب "دیوان أغانی الحیاة"، الطاهر الحداد صاحب کتاب "زنان ما در شریعت و جامعه" و بسیاری دیگر از نخبگان تونسی و مغاربی و عربی فارغ التحصیل این دانشگاه هستند.
درخشش دانشگاه زیتونه از مرزهای تونس فراتر رفت و به سایر کشورهای اسلامی رسید و شاید شکیب ارسلان، متفکر بزرگ عرب به خوبی نقش زیتونه را خلاصه کرد وقتی که آن را در کنار مساجد الازهر، اموی و قرویین، بزرگترین قلعه حافظ زبان عربی و شریعت اسلامی در قرون اخیر خواند. امروز، بیش از ۱۳۰۰ سال از تأسیس مسجد جامع زیتونه می‌گذرد، مسجدی که از زمان تأسیسش شاهد بهسازی‌ها و توسعه‌ها و ترمیم‌های مختلفی بود که از آغاز دوره اغلبیان آغاز شد و در زمان حفصیان، مرادیان و حسینیان که آخرین پادشاهان تونس پیش از استقرار نظام جمهوری بودند ادامه پیدا کرد تا اینکه به عصر حاضر رسید. به همین دلیل، این مسجد همیشه رونق خود را حفظ کرد و در قلب همه مناسبت‌ها باقی ماند تا شاهدی بر ریشه‌دار بودن تونس در اسلامش از قرن‌ها قبل باشد.
مسجد جامع زیتونه در کنار نقشی که به عنوان مکانی برای نماز و عبادت داشت، مانند دیگر مساجد بزرگ در بخش‌های مختلف جهان اسلام، مناره علم و آموزش نیز بود. به طوری که حلقات درس دور امامان مساجد و شیوخ آن ایجاد می‌شد تا طلبه علوم دینی بر علم خود بیفزایند و اهداف شریعت را بیاموزند. با گذشت زمان، تدریس در مسجد زیتونه، یک شکل منظم به خود گرفت تا اینکه در قرن هشتم هجری یعنی در زمان حیات ابن خلدون، به یک مرکز دانشگاهی تبدیل شد که قوانین، اصول، آداب، سنت‌ها، برنامه‌ها و تعطیلی‌های مخصوص به خود را داشت و از مناطق مختلف مغرب عربی در جستجوی علم یا دانش اندوزی، به آنجا سفر می‌کردند. 

طرح‌های اصلاح آموزش در زیتونه پیش و پس از استقلال:
‌با گذشت دو قرن از آن اوضاع، تلاش‌ها برای اصلاح برنامه آموزشی دانشگاه زیتونه، پشت سر هم انجام شد. دوره حکومت حسینیان، تقریبا در آغاز قرن ۱۸ و آغاز قرن ۱۹ دوره طلایی مسجد زیتونه به شمار می‌رود.
بنابراین می‌توان گفت که مسئله اصلاح فرایند آموزشی در زیتونه، مسئله‌ای به شمار می‌رود که بیش از یک و نیم قرن از عمر آن می‌گذرد، یعنی از زمان صدور طرح "آویز باب الشفاء" با موضوع افزایش مراقبت بر دروس و برنامه‌ریزی آن و کنترل شیوخ که احمد بای (۱۸۰۶هـ/ ۱۸۵۵م) در ۲۷ رمضان ۱۲۵۸ هـ  برابر با ۱ دسامبر ۱۸۴۲ بدان فرمان داد. با گذشت یک سوم قرن از فعالیت بر اساس دستورالعمل‌هایی که در "‌آویز باب الشفاء"‌ آمده است، وزیر مصلح خیرالدین پاشا   اصلاحاتی را در نظام آموزشی در مسجد اعظم به وجود آورد که در منشورات روز ۲۸ ذی‌القعده ۱۲۹۲ هـ/ ۲۶ دسامبر ۱۸۷۵ م با موضوع مشخص کردن مراحل آموزش در زیتونه و مواد درسی و کمیته‌های ناظر بر آن، اعلام شد. 
اما این اصلاحات حدی برای آنچه که سختی‌های آموزش در زیتونه به نظر می‌رسید، به ویژه در دو حوزه روشی و تربیتی قرار نداد و همین امر، دلیل اقدام شیخ محمد الطاهر بن عاشور به تألیف اثر معروفش "ألیس الصبح بقریب؟" شد که کتابتش را در سال ۱۳۲۱ هـ/ ۱۹۰۳ م آغاز کرد و آنگونه که خودش بیان داشت، سه تابستان روی آن کار کرد، اما عموم طلبه‌ها تنها بعد از گذشت مدت زمان طولانی از آن آگاه شدند.
می‌توان آموزش در زیتونه را در گروه آموزش‌های اصیل دسته‌بندی کرد، امری که به معنی ریشه‌دار بودن آن در قرن‌های طولانی و نیز استناد آن در چارچوب فرهنگی مخصوص به خود به مرجعیت دینی است. این نوع از آموزش مستلزم نیازهای عمرانی، اجتماعی و معنوی مخصوص به دوره پیش از دوره جدید است. اما با ظهور کشورهای مدرن و علوم روز و قدرت‌های اقتصادی و نظامی در اروپا و کسب اطلاع برخی از نخبگان علمی و حاکم در تونس از این علوم و توانمندی‌ها، این نخبگان به ضرورت گسترش آموزش در این کشور پی بردند و برای این منظور، مؤسسات و برنامه‌های آموزشی جدیدی را ایجاد کردند که بین اصیل و مدرن جمع می‌کند، امری که در صادقیه  ، خلدونیه  و مدرسه نظامی باردو  به اجرا گذاشته شد.
اما غیرت برخی از شیوخ زیتونه به این مسجد اعظم، آنها را وا داشت تا برای توسعه روش‌های آموزشی در آن دست به کار شوند و در این مسیر با موانع متعددی روبرو شدند که برخی از آنها نتیجه مخالفت شیوخ تنگ‌نظر و برخی دیگر برآمده از مانع تراشی‌های استعمارگران فرانسوی بود. در این فضای کشمکش و تردید بود که شیخ الطاهر بن عاشور کتاب خود به نام "ألیس الصبح بقریب" را نوشت و یک برنامه اصلاحی همه جانبه برای آموزش در زیتونه در آن وارد کرد و آن را با نوعی از ریشه‌دار کردن تاریخی آموزش اسلامی آغاز کرد. وی در ادامه کتابش به تشخیص معضلات عمومی پرداخت تا پس از آن، تشخیص‌های دقیق‌تری به همراه برخی پیشنهادات اصلاحی که سطح بالایی از دقت اجرایی در آن رعایت شده بود، را ارائه کند. آخرین بحثی که وی در این تلاش بنیانگذارانه، بدان پرداخته بود، ضرورت ایجاد یک شعبه دانشگاهی به‌روز در آغاز دهه ۱۹۵۰ بود. پس از آن، در نوامبر همان سال بدان اصلاحیه زد و به جای یکپارچه‌سازی آموزش، آموزش‌های زیتونه را در مراحل کوتاه و متوالی با ادغام واحدهای عمومی به پیش برد تا اینکه در سال ۱۹۶۴ مسجد زیتونه به طور کامل تعطیل شد.
تردیدی وجود ندارد که سستی‌ای که دامن حوزه آموزشی در زیتونه را گرفته است، نخبگان را به جستجوی راه درمان و اصلاح امر وا داشت، اما پیش از اصلاح، باید دلایل این تأخیر در آموزش که به اصلاح‌ امور منجر می‌شود، شناخته گردد. 

دلایل عقب بودن آموزش و نگاه به اصلاحات در آن: 
 دلایلی کلی عقب بودن کشورهای اسلامی در حوزه آموزشی: 
دلایل عقب بودن کشورهای اسلامی در حوزه آموزشی به دو نوع تقسیم شده است: یک نوع دلایل کلی است که به عقب افتادن مسلمانان با توجه به اختلاف مناطق، درآمدها و زبانشان منجر شد، اما اینها بحث‌هایی است که پرداختن به آن، می‌تواند به تولید کتاب‌های بسیاری تبدیل شود و مرجع آن نیز به دلایل کلیِ عقب ماندگی در جهان اسلام باز می‌گردد. نوع دیگری از دلایل به تغییر نظام حیات اجتماعی در گوشه و کنار جهان مربوط می‌شود، تغییری که نتیجه آن، تغییر اندیشه‌ها و اهداف و ارزش‌های عقلی است و در نتیجه، به تغییر روش‌های آموزشی و مقدار علوم مورد نیاز و ارزش کارآمدی علم آموزان نسبت به نیازهای زمانه انجامید. همه اینها به سرعت ایجاد شد و به پیش رفت و مسلمانان، به ویژه اهالی علوم اسلامی در خواب عمیقی بودند که بین آنها و اصلاح برنامه‌های آموزشی‌شان فاصله انداخت. دلایل عقب ماندن مسلمانان در حوزه آموزشی را می‌توان در ۱۴ دلیل زیر به همراه پیشنهادهای اصلاحی مقدماتی خلاصه کرد:
۱.    دلیل نخست: همان دلیلی است که شرایط رشد و شیوع را برای این بیماری فراهم کرد و آن این است که زمان، از گذشته، امکان نظارت به صورتی که درست را از نادرست تشخیص دهد، فراهم نیاورد. این در حالی است که آموزش، ابزار رشد امت اسلامی بود که با آن، آینده خود را ترسیم کرد. 
۲.    دلیل دوم: علم در میان ملت‌هایی پیشرفت کرد که سرنوشت خود را به دست خود گرفتند و عالمانشان به ارزش خود و آنچه که ملتشان از آن بهره‌مند می‌شوند، پی بردند. لذا از دولت‌هایشان خواستند تا به کسب آمادگی علمی و به صورت موازی به کسب آمادگی سیاسی بیندیشند. رئیس انجمن ارتقای علوم انگلستان در سال ۱۹۰۴ گفت: «باید موانع سیاسی که سر راه علم قرار می‌گیرند را از سر راه برداشت. این دلیل واقعی است که دانشمندان را ضعیف می‌سازد و باعث می‌شود که آنها صدایی نداشته باشند که امت آن را بشنود یا دولت بدان ببالد». همانطور که روشن است، در اینجا منظور، عدم استقلال دانشمندان یا خلفا یا سیاستمداران به طور کلی در سرزمین اسلام یا وابستگی سلطان معنوی (به صورت نمادین) به سلطان سیاسی است که یکی از بزرگترین موانع بر سر راه اصلاحات جدی حوزه آموزش، یعنی سازوکار تولید معنا در کشور به شمار می‌رود. 
۳.    دلیل سوم: اهمال در کنترل. اگر ما احوال آموزش را بپرسیم، درمی‌یابیم که این حوزه در همه امورش اختیاری است. علم آموز به اختیار خود می‌آموزد و مدرس به اختیار خود هر کتابی که مایل باشد را تدریس می‌کند و به هر کدام از مسائل که تمایل داشته باشد می‌پردازد. مؤلف در حوزه علمی هر اصطلاحی که بخواهد را به کار می‌برد و با این اوصاف می‌بینیم که آموزش در دوره‌های دیگر، اختیاری و خارج از کنترل بود، نه اینکه به شکل یکسان کنترل شود. برای حل این مسئله، چهار اصل پیشنهاد شده است: الزامی ساختن این موارد، مشخص کردن اوقات تدریس اساتید، مشخص کردن محل آموزش و تقسیم علم آموزان بر علوم و دروس. از جمله نکات جالب در این رابطه، طرح پروژه آموزش بزرگسالان پیش از کودکان است و منظور ما از آنها، کسانی هستند که از سن آموزش عبور کرده‌اند. معلمان باید برای آنها دو درس را برنامه‌ریزی کنند. یکی درس دین، ادبیات و تربیت در شب جمعه و دیگر، درسی در بین دو نماز هر شامگاه برای آموزش خط و روخوانی و هر آنچه که از قرآن نیاز دارند به علاوه محفوظات شفاهی. البته این‌ دروس اجباری نیست، اما باید بدان تبلیغ شود و کسی که مدرک آن را داشته باشد، باید بر افراد دیگر در این کشور امتیاز داشته باشد.
۴.    دلیل چهارم: عدم وجود درس ادب و تهذیب اخلاق و شرح درآمدهای نافع و دروسی از این دست که باعث انحطاط اخلاقی و مالی مسلمانان شد. نباید تنها به دعوت به تدریس این مواد بسنده کرد، بلکه اساتید باید الگوی اخلاقی افراد مورد نظر خود در این موارد باشند و باید کسانی که فضایل اخلاقی از زبان آنها فراتر نمی‌رود یا کسانی که حتی این فضایل به زبانشان هم نمی‌رسد، تقبیح شوند. ننگ بزرگی است که وقتی کسانی که در کرسی آموزش جوانان قرار می‌گیرند را می‌بینیم، زیبایی اندامشان و شق و رقی کت و شلوارشان جلب توجه می‌کند و تصویر آنها در نزد ما بزرگ می‌آید، اما برای اینکه خلاف آن را در آنها ببینید، کافی است که با آنها برخورد داشته باشید یا با آنها معاشرت یا مجادله کنید تا پی ببرید که آن بدن‌های بزرگ خالی از فضیلت و اخلاق و جوانمردی است. و بدین شکل، امت نافع‌ترین عنصر در زندگی امت‌ها و کمال آنها که همان اخلاق است را از دست داد و اگر این حال خواص باشد، دیگر از عموم آنها چه انتظاری دارید و اگر فرصت آموزش بر جوانان بگذرد و آنها در این مدت فضایل اخلاقی را کسب نکنند، کسب آن در آینده، دشوار یا ناممکن خواهد بود. 
۵.    دلیل پنجم: سلب آزادی نقد درست علوم و آموزش در سطح بالا و هر آنچه که به حوزه انتقادی نزدیک شود که این به معنی اختلال در هدف از آموزش یعنی ارتقا دادن عقل‌ها به درجه نوآوری است و معنی نوآوری آن است که اندیشه آمادگی داشته باشد که بتواند در مسائل دست به نوآوری بزند و بر دایره اطلاعات بیفزاید، درست مانند کاری که دیگران پیش از او انجام دادند تا علم و روش‌های آن پیشرفت کنند و این امر جز با ایجاد قدرت حاکمه در اندیشه که بتواند بین درست و نادرست تشخیص دهد، ممکن نیست. وقتی که منطق مذهبی طردانگارانه در دوره حکومت عبیدیان به استحکام رسید، سرکوب اندیشه آزاد و تضعیف حس نقد به اوج خود رسید و آنچه که بیش از همه این امر را در دولت عبیدیان تقویت کرد، وقتی بود که صدور فتوا برای فقهای مالکی و اظهار آنچه که با مذهبشان در تعارض است، ممنوع شد.
۶.    دلیل ششم: غفلت از کاربست روش‌های مناسب و مفید در هر مرحله از آموزش به تناسب همان مرحله که می‌تواند اثر بزرگی در ارزیابی تفکر داشته باشد، امری که باعث می‌شود تا ذهن دانش آموز قواعدی که باید در مرحله ابتدایی رعایت شود را در نظر بگیرد تا او که در حال رشد آموزشی است بتواند به آنچه که آموخت عمل کند تا قدرت بازیافت موارد مهم را داشته باشد و اموری که تأثیر عملی دارند بر او طرح شوند و به صورت مکرر مورد پرسش قرار گیرد و تکالیفی به او داده شود که اثر درک و دانش او در آن آشکار گردد. در مرحله راهنمایی نیز آموزش باید به سمت تقویت تفکر و جمع و تحلیل متمرکز شود. در مرتبه بالا، آموزش به استنتاج و نقد می‌گراید و در همه این مراحل، توجه اصلی باید به اصل نکته علمی معطوف گردد نه به الفاظ و پوسته آن. این نکته، سرشار از معانی روانی، تربیتی و آموزشی مطابق با دستاوردهای علم روانشناسی رشد به دست شخصیت پیشتاز آن یعنی "ژان پیاژه" است که به نام "تربیت بر مبنای اهداف و کارآمدی‌ها" شناخته می‌شود.
۷.    دلیل هفتم: سهل انگاری در تمرین و بکارگیری اطلاعات که هدف همه علم است. بنابراین، نتیجه، جلوگیری از تکرار طوطی‌وار اطلاعات است. 
۸.    دلیل هشتم: عدم توجه به سلامتی جسمی. در روایت آمده است که "بدن تو بر تو حقی دارد" و نیز گفته شده است که "عقل سالم در بدن سالم است". فیلسوفی به نام پونالد می‌گوید: «انسان عقلی است که اعضا به او خدمت می‌کنند». نگاه فراگیر به تربیت انسان که در این ملاحظه نهفته شده است، بر کسی پوشیده نیست: انسان یک صبح جدید است. 
۹.    دلیل نهم: عدم تناسب دانش آموزانی که برای آموزش به مسجد زیتونه می‌روند با شرایط آموزشی‌ای که در آن قرار می‌گیرند، زیرا آنها از مناطق مختلف برای آموختن به این مکان علمی می‌آیند و این امر به تفاوت در نتایج تحصیلی دانش‌آموزان منجر می‌شود. به همین دلیل برای اصلاح این اشکال بزرگ، برنامه‌ریزی برای آموزش ابتدایی پیش از آموزش در مسجد جامع اعظم ضروری است.
۱۰.    دلیل دهم: دروس داوطلبانه. منظور از آن، دروسی است که داوطلبان، یعنی دارندگان مدرک داوطلبی می‌گذرانند و معلمان رسمی به صورت مازاد بر دروسی که از آنها خواسته می‌شود، به تدریس آن می‌پردازند. اما این امر در معرض دو تهدید قرار دارد: اول، عدم انضباط آنها در همراهی با تدریس. چرا که ضوابط الزام‌آوری بر آنها حاکم نیست، زیرا با اینکه دروس متعددی را در مسجد پشت سر می‌گذارند، اما سرشماری‌ای که حضور آنها را ضروری سازد، در این دروس وجود ندارد. تهدید دوم، تمایل به کاهش هزینه‌ها و تکثیر دروس و عدم دریافت دستمزد بابت این دروس است و همین امر باعث شده است که در پذیرش اساتید داوطلب برای تدریس، بیش از آنچه که مورد نیاز آموزش است، آسان‌گیری شود و چشم‌ها به روی افراد ناتوانی که خود را وارد این فرایند می‌کنند، بسته شود، در نتیجه، طبقات ناتوانی از دانش‌آموزان نیز شکل گرفت.
۱۱.    دلیل یازدهم: انتصاب تعداد مشخصی از هر دو مذهب مالکی و حنفی، بر اساس دستور احمد پاشا که ۳۰ استاد ناظر را تعیین کرده بود که نیمی از آنها مالکی و نیم دیگر از حنفی باشند، دارای اشکال یا مغاطله برآمده از بزرگداشت این دو مذهب است. چرا که این تصور وجود دارد که ائمه مذاهب برای راضی ساختن طرفدارانشان تلاش می‌کنند تا جایی که افزایش تعداد اساتید از یکی از دو مذهب، باعث خشم امام مذهب دیگر می‌شود.
۱۲.    دلیل دوازدهم: اینکه دانش‌آموزان از همان ابتدا به فکر سرعت تحصیل و اخذ مدرک خود قبل از زمان مقرر هستند و به امر مهمتر یعنی رشد علمی نمی‌اندیشند. دلیل این امر، نجواهای کوتاه فکران از خویشاوندان یا دوستانشان در گوش ایشان است که به دنبال مناصب دولتی هستند اما به دلیل اینکه نتوانستند به ارزش ذاتی خود پی ببرند و برای اینکه می‌خواهند به هدفی که برای خود ترسیم کرده‌اند، برسند، تلاش می‌کنند تا مسافتی که در برابرشان قرار دارد را با شتاب بیشتر طی کنند و به همین دلیل، آموزششان سطحی و از تعداد دانشمندان و مشاهیر در میان آنها کاسته می‌شود و هوشمندان نجیبی که با همتی به بلندای آسمان وارد آموزش می‌شوند، به افرادی متکی بر دیگران و کوتاه همت تبدیل می‌گردند که زیرکی‌شان به حماقت بدل می‌گردد.
۱۳.    دلیل سیزدهم: ضعف ملکه‌های زبانی، یعنی کوتاهی در یادگیری زبان. آنچه که تا امروز روشن است، ضعف زبانی (عربی و فرانسه) یکی از بزرگترین دلایل شکست آموزشی در کشور تونس است، چرا که با فهم و تولید اطلاعات مختلف در میادین علمی و ادبی ارتباط دارد. 
۱۴.    دلیل چهاردهم: خالی بودن آموزش از آنچه که برای دانش‌آموزان سودمند است و آنها را به کسب اطلاع از احوال امت‌های گذشته و تاریخ اسلامی توانمند می‌سازد و ضعف در ترجمه کتاب‌های رجالی آنها و تاریخ ملت‌های معاصر و تاریخ تمدن. 

  دلایل تلاش برای اصلاح:
‌در اینجا یک سؤال به صراحت مطرح می‌گردد: چرا تلاش می‌کنیم تا آموزش را اصلاح کنیم؟
از چهار بعد به این سؤال پاسخ می‌دهیم:
۱.    بعد فقهی - هدفی - اجتماعی - عمرانی: 
نیاز به تنوع بخشی به علوم و تجدید آن بر اساس اقتضاءات زندگی اجتماعی، همان چیزی است که در حال توسعه مداوم قرار دارد. این منافع مطلوب علوم، همان چیزی است که ضرورت زندگی اجتماعی بدان فرا می‌خواند و البته تعداد این منافع بر اساس تفاوت نیازها متفاوت است و هیچکس نمی‌تواند تعداد آن را مشخص کند، اما تردیدی وجود ندارد که پیشرفت تمدن، موجب کثرت آن می‌گردد. 
۲.    بعد فرهنگی- روانی: 
‌از آنجا که علوم روزمره یعنی آن علومی که جامعه در وهله نخست برای تأمین نیازهای اصلی زندگی بدان نیاز دارد، مانند علوم فنی، ریاضی، پزشکی و اقتصادی، برای محقق ساختن کمال روانی انسان کافی نیست، نیاز به علوم ادبی (ادبیات و هنر) برای رسیدن به آن اهداف بیشتر شد. با نگاه اصلاحگرانه، منظور از این امر، بذل توجه و دقت لازم به این علوم "بهبودبخش" است. 
۳.    بعد اخلاقی و سیاسی:
‌از آنجا که هدف از فرایند آموزش، ایجاد رهبرانی برای دین و دنیای امت است و نوع این رهبران تا حد زیادی به نوع آموزشی که می‌بینند بستگی دارد، لذا باید به یک مسئله پنهان اشاره کنیم که نوعی از فساد است که دامن رهبران دینی و سیاسی و مسئولان اداری کشور را در آن زمان گرفت. این فساد، رها کردن امور فوری و پرداختن به اموری است که به آینده یا به نسل‌های بعدی ارتباط پیدا می‌کند که در واقع، پرداختن به آن، شأن فرهیختگان و عموم متفکران راهبردی است. 
۴.    بعد تاریخی- فرهنگی: 
آنطور که به نظر می‌رسد، هدف از این بعد، دور کردن اتهام بدعت از خود در یک محیط خشک فقهی و دینی ضد تجدد و از اهل این محیط از طریق یادآوری سنت برخی از اهالی قدیمی علم در حوزه اصلاح‌گری است. عالمان بزرگ، تلاش کردند تا روش‌های آموزش خود را بهبود ببخشند. در این رابطه، قاضی ابوبکر ابن العربی الاندلسی در کتاب سفرنامه و نیز کتاب "العواصم" خود درباره روش آموزش اقوام دیگر سخن گفت و گاهی آنها را ستود و گاهی نیز از ایشان انتقاد کرد. ابن خلدون نیز همین راه را در پیش گرفت. وی با نام بردن از شیخ خود یعنی شیخ محمد ابن ابراهیم الآبلی السلیمانی، او را شیخ علوم عقلیه نامید و اینکه او کتاب‌های آموزشی را مطالعه و آن را تأیید کرد. 


برنامه شیخ الطاهر بن عاشور برای اصلاح امر آموزش در زیتونه:
‌در اینجا قصد داریم یک نمونه از طرح‌های اصلاحی یعنی طرح شیخ الطاهر بن عاشور را به بحث بگذاریم، چرا که این نام برای سال‌های طولانی با تاریخ معاصر مسجد زیتونه ارتباط داشت، به ویژه اینکه این مرد کتاب مهمی به نام "الیس الصبح بقریب؟" در یک چارچوب تاریخی و فرهنگی تألیف و طرح کامل خود را در آن ارائه کرد. یک جوان که تنها ۲۵ سال داشت و شیخ زیتونه و استاد مدرسه الصادقی بود، یعنی محمد الطاهر بن عاشور ، شروع به تألیف یکی از مهمترین کتاب‌ها در حوزه اصلاح تربیتی عربی در دوره معاصر کرد و در آن به دمیدن صبحی جدید در جهان تعلیم و تربیت بشارت داد. باید گفت که برخی از اساتید مبرز در حوزه تمدن اسلامی این کتاب را از بهترین آثاری دانستند که در حوزه اصلاحات تعلیم و تربیت به رشته تحریر درآمده است و هنوز تا امروز از ویژگی هوشمندی زودهنگام در چارچوب روش ابن خلدونی که با آن تناسب داشت، برخوردار است، چرا که تربیت، ارتباط مستحکمی با عمران و آبادانی بشری و زبان معاصر دارد، زیرا بر رشد بر پایه هوش انسانی مبتنی است. شیخ بن عاشور در این اثر خود تلاش کرد تا مشکلات آموزش دینی سنتی را مشخص کند و داروی مرکب از درمان مدرن تمدنی شامل سیاست‌های تربیتی، برنامه‌های آموزشی، مواد درسی، آموزش معلمان، روش‌های ارزشیابی و روش‌های مناظرات ارائه کند. بنابراین نقد او به صورت همزمان، تاریخی - تمدنی، دانشی - شناخت شناسی، جامعه شناسی - ارتباطی، آموزختنی - آموزشی و سیاسی - اخلاقی بود. در مقدمه کتاب "‌ألیس الصبح بقریب؟" نکته‌ای آمده که به صراحت بیان می‌دارد شیخ ابن عاشور در تألیف کتابش به طور کلی به اصلاح آموزش عربی - اسلامی چشم داشته و به حوزه آموزشی زیتونه به عنوان مطالعه موردی می‌نگریسته است. «در سال ۱۳۲۱ ه.ق، حادی آرزوها برایم آواز سر داد و وجدانم بر من دیکته کرد تا به تفکر در راه‌های اصلاح آموزش عربی و اسلامی بپردازم، زیرا در مدت زمانی که در کسوت آموختن و آموزش بودم، نیاز جدی به اصلاح در حوزه آموزشی را احساس کردم. لذا عزمم را بر نگارش کتابی در دعوت به این اصلاح و بیان دلایل آن جزم کرده و در سه تابستان آن را به رشته تحریر در آوردم و نام آن را "ألیس الصبح بقریب؟" گذاشتم». در واقع، شیخ الطاهر بن عاشور در عصر مصلحان بزرگ به دنیا آمد و به پیشگامان نهضت عربی از جمله جمال الدین افغانی (اسد آبادی)، محمد عبده و محمد رشید رضا ملحق شد که فراخوان‌های اصلاحگرانه تجدیدخواهانه سر دادند که طنین آن در همه تونس و مسجد ریشه‌دارش پیچید، تا جایی که حتی مردان زیتونه نیز پیش از مسجد الازهر نسبت به اصلاح نظامشان اقدام کردند، امری که تحسین امام محمد عبده را برانگیخت که گفت: «مسلمانان زیتونه در امر اصلاح آموزش، گوی سبقت را از ما ربودند و حتی روشی که در زیتونه داشتند، از روش اهل الازهر بهتر بود».
شیخ الطاهر بن عاشور کاملا به فضای کنونی ضد تجدید و اصلاح آگاهی داشت، لذا مخالفانش را نیز در نظر گرفته بود و حجت خود را در این رابطه به آنها عرضه کرد تا بدین شکل، راه پاسخ به آنها را باز کند و طبعا، عمل تربیتی اصلاح‌گرانه شیخ بن عاشور از برخی جوانب، دارای رویکرد تربیتی کلاسیک است، به ویژه اینکه در بسیاری مواقع، روی عنصر شناخت در تحلیل تمرکز می‌کند و همین عنصر است که این بعد را به آغازگاه اصلی ارزیابی وضعیت آموزشی تبدیل می‌کند. به عنوان مثال، گویی ضعف عملکرد اساتید و برنامه‌های آموزشی آنان به عنصر تألیفات باز می‌گردد، بنابراین اصلاح تألیفات را شرط لازم برای اصلاح آموزش معلمان و اساتید می‌داند. وی همچنین بر عنصر اخلاق در آموزش بسیار تأکید دارد.
اینها، مهمترین ایده‌های تربیتی اصلاحگرانه‌ای است که در کتاب "‌الیس الصبح بقریب؟‌"‌ آمده است که ما آن را در آینه تفکر تربیتی معاصر بازتاب دادیم که در نتیجه، سطح بالایی از تجدد بر ما آشکار شد که فرهنگ گسترده و باز شیخ بن عاشور به روی میراث انسانی و دستاوردهای قدیمی و جدید آن، به یک اندازه آن را می‌پذیرد، ضمن اینکه این فرهنگ، تجسم والاترین تولیدات تمدن عربی و اسلامی در حوزه عقل عملی است: یعنی روش عمرانی خلدونی و روش فقهی هدف‌محور. یعنی جمع بین قوانین رشد تمدنی و اهداف بلند آن که به صورت همزمان برای طرح‌های جاری هم در نظر گرفته شده بود.
خلاصه اینکه تمام تلاش‌هایی که برای اصلاح روش آموزش در مسجد زیتونه انجام شد، با تعطیلی مسجد و تبدیل شدن آن به دانشگاه مواجه شد، امری که آغاز آن با افول این شعبه روزآمد زیتونی (مسجد) به شکلی چشمگیر در سال ۱۹۵۹ و ۱۹۶۰ میلادی و در نتیجه گسترش نظام آموزش یکپارچه دبیرستان که دولت تونس از اکتبر ۱۹۵۸ اجرای تدریجی آن را آغاز کرد، رقم خورد. در پی استقلال تونس در سال ۱۹۵۶ م، دستورات زیر درباره مسجد اعظم زیتونه صادر شد که در نهایت، به تعطیلی آن انجامید: 
*۲۶ آوریل ۱۹۵۶م:  تأسیس دانشگاه زیتونه.
*۳۰ ژوئن ۱۹۵۸م: اعلام اصلاح آموزش عمومی و یکپارچه سازی برنامه‌های آن. به موجب این فرمان، شعبه‌های زیتونه، به مدارس ابتدایی ادغام شده در دبیرستان‌های دولتی تبدیل شدند و بعد از تأسیس دانشگاه تونس در ۳۱ مارس ۱۹۶۰ که از مراکز آموزش عالی و دانشکده‌های متعدد تشکیل شده بود، در روز ۱ مارس ۱۹۶۱، "‌دانشکده الهیات و اصول دین زیتونه" به دنبال دانشگاه زیتونه که خود یکی از عناصر تشکیل دهنده دانشگاه تونس بود، تأسیس شد. 
*۲۷ اکتبر ۱۹۶۱م: برنامه تعطیلی‌ها در دانشکده الهیات و اصول دین تنظیم شد.  
*۱۵ فوریه ۱۹۸۰م: وظایف دانشکده زیتونی الهیات و اصول دین تنظیم و تحصیل در آن در سه مرحله برنامه ریزی شد و سپس به شاخه‌های دانشگاهی، یعنی دانشکده‌ها، مراکز آموزش عالی و مدارسی که علم دین در آن تدریس می‌شود، تقسیم شد که عبارتند از: 
    مرکز آموزش عالی اصول دین تونس.
    مرکز آموزش عالی تمدن اسلامی.
    مرکز مطالعات اسلامی قیروان.
    مرکز آموزش عالی خطابه و ارشاد دینی در قیروان.
ریاست این دانشکده به ترتیب بر عهده افراد زیر بود:
•    ۱۹۸۰م-۱۹۸۹م: ابو لبابه الطاهر حسین
•    ۱۹۸۹ م-۱۹۹۰م: علی الشابی
•    ۱۹۹۵م -۲۰۱۰م: جلول الجریبی
•    ۲۰۱۱م – ۲۰۱۴م: عبد الجلیل بن سالم
•    ۲۰۱۴م -۲۰۲۰م: هشام قریسه
•    ۲۰۲۰م تا امروز: عبد اللطیف البوعزیزی
دانشگاه زیتونه به وزارت آموزش عالی به عنوان مرجع نظر ارجاع شد و به موجب قانون شماره ۳۴ سال ۱۹۸۸ به تاریخ ۳ می ۱۹۸۸ با موضوع مساجد و بر اساس فرمان شماره ۵۹۷ سال ۱۹۹۴ مورخ ۲۲ مارس این سال مربوط به مشخص کردن دایره اختیارات وزارت امور دینی، مسجد زیتونه به وزارت امور دینی به عنوان تنها مرجع صاحب نظر در تمامی مسائل مربوط به همه مساجد بدون استثناء واگذار شد. 


-۳-
گشایش پنجره‌های تجدید و اشتراک در جهان امروز


مقدمه:
امروز یک بار دیگر مسئله آموزش در زیتونه، با قدرت به مرکز توجهات باز می‌گردد اما در یک چارچوب فرهنگی، شناختی و سیاسی جدید، در آموزش مدرن و علوم و دانشگاه‌های روزآمد با حال و هوای سیاسی متبلور شد، حال و هوایی که بعد از انقلاب تونس در سال ۲۰۱۱ ایجاد شد که به طرح مجدد همه مسائلی تشویق می‌کند که در گذشته، نخبگان فرهنگی و علمی با آزادی و جرأتی که امروز از آن برخوردارند، در آن مشارکت نکردند.
چه عاملی هر بار باعث طرح این مسئله می‌شود و به چه دلیل برخی به از سرگیری آموزش زیتونی و برخی دیگر به تأمل بیشتر در آن یا قرار دادن آن در چارچوب یک دانشگاه مدرن ندا می‌دهند؟ 
پس از انقلاب ۱۴ ژانویه ۲۰۱۱، دانشگاه زیتونه تلاش می‌کند تا اعتبار واقعی خود را بازیافته و درخشش علمی و تمدنی خود را احیا کند و یک بار دیگر از طریق فعال سازی حیات علمی و اندیشه‌ای و تربیت مراجع فکری اعم از امامان، فقیهان، معلمان و علمای بزرگی که از مسجد و دانشگاه زیتونه فارغ التحصیل شدند و علمای بزرگی از غرب و شرق در نزد آنها به فراگیری علم پرداختند و زیتونه در طول تاریخ طولانی خود از قرن دوم هجری (هشتم میلادی) بدان معروف شد، در انجام مأموریت‌هایی که از آن انتظار می‌رود در آینده کشور به ایفای نقش بپردازد.
امروز و با رخ دادن انقلاب تونس و آزاد شدن اراده ملت این کشور و نخبگان از سلطه حاکمان غرب‌زده، صداهایی که به ازسرگیری آموزش در زیتونه ندا می‌دهند، بلند شد. واکنش‌ها به این فراخوان‌ها به سه نوع تقسیم می‌شود: استقبال، مخالفت و دعوت به تأمل و اندیشه محکم در این مسئله. بخش دوم از این پژوهش، به موضع سوم و شرح دلایل آن می‌پردازد و شروط از سرگیری جدی و عمیق آموزش زیتونی را در چارچوب یک نگاه معرفتی و تمدنی و عمرانی متکامل ارائه می‌دارد.
آنچه تردیدی در آن وجود ندارد، این است که مسئله دینی از سال ۲۰۱۱ میلادی به یک موضوع امنیت ملی - عربی و جهانی تبدیل شده است. آنگونه که وزیر امور خارجه فرانسه گفت: «مسئله دین، به یک مسئله جوهری در همه بحران‌های جهانی تبدیل شده و فهم تحولات دینی حاصل شده و کار کردن روی مسائل اعتقادی به عنوان مسائل حتمی که برای حل مشکلات برزمین مانده بین‌المللی نمی‌توان آن را نادیده گرفت، ضروری است. زیرا فرهنگ مسیحیت یهودی از زندگی اجتماعی غربی جدا نیست، همانطور که اسلام از زندگی مردم در مشرق عربی فاصله نگرفته است .  

*دلایل شِکوه و گلایه از وضعیت دانشگاه زیتونه: 
‌در شرایط کنونی، گلایه از دانشگاه زیتونه به عنوان مسئول اصلی اختلافات ایدئولوژیک و تحولات تروریستی‌ای که در عقل دینی برخی‌ها در کشور تونس ایجاد می‌گردد، همچنان ادامه دارد که در واقع، گلایه‌ای است که چندان هم از واقعیت فاصله ندارد. یک اختلال زیربنایی در ساختار دانشگاه زیتونه وجود دارد که مردم آن را می‌بینند، گویی این مرکز دینی و علمی معروف در بیرون از تاریخ و جغرافیای تونس و در فضایی دیگر سیر می‌کند. اما جدا از این امر مسلم، باید گفت که تبدیل این مرکز به امپراتوری شرارت و متهم ساختن و محکوم کردن همه کسانی که در آن هستند نیز مسئله‌ای است که خالی از فوبیا (ترس و مسئولیت گریزی نیست و نیز می‌توان آن را در چارچوب سیاست کنار کشیدن خود از ترس ورود به باتلاق زیتونه دانست. زیرا فرهنگ نقد آزاد، تنها گوشه‌هایی از سخن‌رانی و مهارت‌های کلامی را به نمایش می‌گذارد و هیچ جایگزین موفقی برای حل بحران این نهاد عمومی که به جای هرج و مرج و استبداد و سرکوب جمعی کنونی که شاهد هستیم، به یک انقلاب اصلاحگرانه، یاری ملی و سیاسی به منظور تحمیل حاکمیت قانون، حفظ موازنه اعتدال و نیز پیاده کردن آزادی، مساوات و عدالت نیاز دارد، ارائه نمی‌کند.
از آنجا که زیتونه یک نهاد ملی بود، بنابراین طرح گفتگوی ملی راجع به آن یا ایجاد راهکارها و جایگزین‌های آکادمیک برای بیرون آوردن آن از گردن باریک بطری شیشه‌ای، یک مسئولیت تمدنی است که بر عهده همگان قرار دارد. با اینکه تا امروز، یعنی تا سال ۲۰۲۱، پرونده این دانشگاه برای حل این معضل باز نشده است و ضمن یادآوری این نکته که ریاست جمهوری تونس کارگاهی را تحت عنوان  "‌مسئله سلفیت در تونس"‌ برنامه‌ریزی کرد که در روز شنبه ۱۷ نوامبر ۲۰۱۲، توسط یکی از رهبران این جریان در قصر کارتاژ ارائه شد، اما باز هم ریاست جمهوری وقت و حتی رؤسای جمهوری که بعد از آن یعنی پس از سال ۲۰۱۲ وارد این قصر شدند، کرسی تدریسی به این امر اختصاص ندادند. نتیجه این شد که زیتونه در این عرصه، چیزی جز یک پدیده صوتی یا یک تصویر در گوشه‌ای از جغرافیای تونس نیست. آنچه که بر خطر این امر می‌افزاید، این است که بحث‌ها و استدلال‌ها درباره دانشگاه زیتونه، معمولاً از ارزیابی‌های آماده و دیدگاه‌های قبلی صادر می‌شود و حول محور داده‌های مکرر شکل می‌گیرد. بر این اساس، لازم می‌دانیم که چهار نکته را تبیین کنیم:
نکته نخست: ابهام در تشخیص. زیرا پدیده‌های خروج از اجماع ملی تحت عبای دین از سال ۲۰۱۱ میلادی تاکنون به هیچ وجه از دلایل شناختی تشکیل نشد. وگرنه دین عامل توازن و صلح و تمدن برای هر جامعه‌ای است و از اینجا می‌توان گفت که این حوزه حفاظت شده دینیِ جدیدی که بین مردم شایع شده است که می‌گوید دین یک "‌نشان ثبت شده‌" ‌مخصوص وهابیت و ریزکشورهاست، چیزی جز بافت‌های اطلاعاتی برنامه ریزی شده وابسته به نقشه‌های منطقه‌ای و دستورکارهای بین‌المللی نیست که عناصر عقیدتی با استفاده از شرایط منفی در یک منطقه برای از بین بردن ثبات اجتماعی در آن از طریق پمپاژ مالی و قالب‌های کهنوتی اندیشه دینی به پا خاسته، به کار می‌گیرند.
کشورهایی که با دلارهای نفتی ارتزاق می‌کنند توانستند موجودیت‌های هراسناکی را ایجاد کنند که در بازار داغ موضع‌گیری‌های دلار ساز (با خدا یا علیه خدا و با انسانیت یا علیه او) از این رو به آن رو می‌شوند و گاهی سلاح خود را به یک سمت می‌گیرند و گاهی به سمت دیگر و در رقص شیطان شریک می‌شوند و شکم‌های انسان‌ها را در جستجوی اعضا و احشای انسانی می‌شکافند. اینها و موارد بدتر از آن از ویژگی‌های نظام‌های عقب‌ افتاده و تاریک است که فصل جدیدی از فاشیست‌های نوین را رقم زده و خود را به بهار عربی منتسب کرده‌اند. در برخی از آثار ترجمه شده نیز آماده است که تروریسم کنونی، زائیده تاریخ سنتی هرج و مرج و عدمیت و تعصب نیست، بلکه هم دوره جهانی سازی است.
نکته دوم: تعمیم دادن سطحی از اتهام و محکومیت با قاطعیت به همه وابستگان به دانشگاه زیتونه و در نظر گرفتن همه دست اندرکاران آن به عنوان متهمان فرضی است. این، تخمین خطرناکی است. زیرا مضمون اتهام در چارچوب منظومه‌ای از هرج و مرج خلاقانه‌ می‌گنجد که در تونس تجدید شد. امری که از دانشکده ادبیات در منوبه و عبدلیه در مرسی و حمله به سفارت آمریکا آغاز شد و به سر بریدن سربازان و قتل نیروهای امنیتی در کمال خونسردی و مبارزه با حکومت مرکزی رسید و با ورود به جغرافیایی سوریه و کشاندن جوانان تونسی به گرداب مرگ پایان یافت.
این اتهام‌های تروریستی مرگبار است و جز بعد از باز کردن جعبه سیاه پر از اسرار زیتونه و کشف واقعیت‌ها و گشایش تحقیقی درباره پرونده‌های مربوط به سال ۲۰۱۱ در دو سطح اطلاعاتی و قانونی و اثبات محکومیت‌های قضائی گسترده و مشخص، نمی‌توان آن را به طرف‌های دیگر تعمیم داد. چرا این جعبه سیاه باز نمی‌شود تا مشکل دانشگاه زیتونه در ارتباط با مسئله تروریسم در هر دو حوزه امنیتی و قانونی حل شود و نتایج نهایی به اطلاع افکار عمومی برسد؟ چرا این کار انجام نمی‌شود تا حق از باطل مشخص شود و شمشیر دموکلس از سر مردم برداشته شود؟ هیچ فرد دانشگاهی نمی‌تواند فرهنگ را نظامی کند یا اینکه وارد کشور جرم و جنایت شود و پا در بازی مرگ بگذارد، مگر اینکه فاقد دلاوری و شجاعت باشد و جهت تحلیل را گم کند و تصمیم بگیرد که از عقل دور شود.
در هر حال، عمومیت بخشی به اتهام، نمی‌تواند واقعیت شرایط کنونی را نشان دهد. بلکه این ترس وجود دارد که به قدرت پیش‌برنده‌ای تبدیل گردد که مواضع در این رابطه را به بازی تبدیل کند و هرگونه طرحی برای گفتگو و ارتباط که می‌تواند از سنگینی خفقان فرهنگی کنونی بکاهد را آبستن خطرهای سنگین سازد.
نکته سوم: عدم وجود نقشه راه اصلاحی و عدم ابتکار طرح‌ها و راهکارهایی برای بحران‌های کنونی زیتونی است.
نکته چهارم: عدم ارتباط با نهاد زیتونه جز از طریق مناصب رسمی و روابط ویژه و نزدیکی‌ها و روابط منطقه‌ای است که در نتیجه، فعالیت‌ها و برنامه‌های دینی به صورت انحصاری به آنان ارائه می‌گردد.  

*تلاش‌های اصلاحگرانه جدید:
‌اگر بخواهیم به برخی از عناصر ایجادگر تحولات در طول تاریخ اشاره و از برخی از تلاش‌های اصلاحگرانه دارای بعد سیاسی یاد کنیم که برای حل بحران علوم سیاسی مورد استفاده قرار گرفت، باید به اواخر دهه ۱۹۸۰ بازگردیم، یعنی زمانی که تلاش شد تا چارچوب‌های سنتی در تونس شکسته شود. می‌توان این توصیف را در قالب سه مسئله توضیح داد:
مسئله نخست: اصالت و گشایش
مدیریت مرکز آموزش عالی اصول دین از سال ۱۹۸۸، شعار "اصالت و گشایش" را سر داد و تلاش کرد تا گرایش‌های تحصیلی را افزایش دهد تا بتواند بین رشته‌های الهیات و رشته‌های علوم انسانی توازن برقرار کند. به منظور نیل به این هدف، مجموعه‌ای از اصلاحات را پیش‌بینی کرد که یک تیم متخصص در امور مطالعات انسانی، زیر نظر وزارتخانه ذی‌ربط، مسئولیت اجرای آن را بر عهده گرفت. مدیریت آقای جلّول الجریبی - مدیر وقت مرکز - قوی عمل کرد به طوری که همگان به راحتی در این حوزه به کار خود پرداختند و با هیچ مخالفتی با این رویکرد چند بعدی یا با انکار وجود علوم انسانی مواجه نشدند. اما آنچه که از قلب این واقعیت‌ها به وقوع می‌پیوندد، صرف بهره‌برداری سیاسی توسط برخی از سودجوها و تلاشی است که دیپلماسی کور کردن حقایق نامیده می‌شود و در چارچوب جستجوی منافع فوری و چشم ‌داشتن به جبران‌ها و جبران ضرر و "میوه‌ای فراوان، نه بریده و نه ممنوع"  در زمان بهار دیده می‌شود. 

مسئله دوم: عدم وجود طرح‌های توسعه‌ای
‌در طول سال‌ها، مسئولیت مدیریت اداری در زیتونه (جایگاه مدیر، رئیس دانشگاه) را اساتیدی با تخصص‌های گوناگون (فلسفه، تاریخ، زبان عربی، تمدن) بر عهده گرفتند، اما برنامه‌های اولیه به همان شکل اجرا می‌شد و تغییری در آن ایجاد نشد و تنها در سال ۲۰۰۶ شاهد تغییرات بسیار سطحی با سامانه "إمد" بودیم، اما فضای کلی کثرت‌گرایی به همان شکل باقی ماند.
شاید خیال جامعه مدنی آسوده‌تر می‌بود اگر مسئولی را می‌دید که گزارشی از اقدامات روزآمد سازانه خود ارائه می‌کرد یا نتایج عملی هر مسئولیت مدیریتی که بر عهده گرفت را اعلام می‌کرد یا اینکه دستاوردهای توسعه‌ای که در دانشگاه زیتونه رقم زد یا برنامه یا پروژه‌ای که در راستای ارتقای این نهاد و گشایش افق‌های راهبردی جدید به روی آن، برای اجرای آن زحمت کشید را توضیح می‌داد یا اینکه حداقل یک چشم‌انداز روشمند از واقعیت را بیان می‌کرد و پس از طرح مجموعه سؤالاتی مانند سؤالات زیر، آزادانه به شرح فلسفه تغییر می‌پرداخت: 
آیا دانشگاه زیتونه به اصلاحات نیاز دارد؟ یا به احیا؟ یا به تجدید؟ یا به توسعه؟ یا به روزآمد سازی؟ یا به بازسازی و بهسازی؟ اما تاریخ هیچ یک از این سؤالات را ثبت نکرد، حتی به روش همانند سازی فعالان دموکرات. به همین دلیل، دانشگاه زیتونه در یک خواب عمیق و سرد زمستانی فرو رفت و برای آشنا سازی این نهاد جدا شده از جامعه، چماق و هویچ در دست سیاستمداران قرار گرفت که در هر بار به برکات و انفاس قدسی این حزب یا آن حزب متوسل می‌شوند. 
مسئله سوم: شکارچیان در زیتونه: انقلاب ۲۰۱۱م:
‌به نظر می‌رسد که یک اختلال روشی، دامنگیر منظومه جدید اصلاحی شده است. به همین دلیل، همینکه تحولات انتفاضه ۲۰۱۱ میلادی تکرار شد، یک انفجار جنون آمیز و غوغا سالارانه در دانشگاه زیتونه به وقوع پیوست که دوستی‌ها را به دشمنی‌ها بدل ساخت (قول عرب‌ها درباره خائنان و خیانت‌هاست). شکارچیان بحران‌ها و صیادان فرصت‌ها که از عصر "‌بستن باب اجتهاد"‌ (قرن چهارم هجری) آمده بودند، سیاست لبه پرتگاه را در پیش گرفتند و در نتیجه، دادگاه‌های تفتیش عقاید باز شد و دست به پاکسازی فرهنگی زدند. تنها متضرران این ماجرا، اساتید علوم شرعیه بودند و بس. متعهدان به این جشن خام اندیشانه، فراموش نکردند که وضعیت زنان را نیز در لیست موضوعات خود بگنجانند. لذا به سرعت دستور اخراج بانوانی که سابقه طولانی در تدریس علوم قرآنی دارند، صادر شد و پیش از سال ۲۰۱۱، دادگاه تفتیش عقاید مقرر کرد که این زنان به دلیل مواضعی که راجع به حجاب دارند که دادگاه آن را نگاه‌های مخالف دانست، از زیتونه اخراج شوند. همچنین دستور رسید که زنان جوانی که به تدریس درس "اصول دین" مشغولند که هنوز در ابتدای راه تدریس دانشگاهی هستند اما از نظر علمی در سطح بالاتری از سطح مجاز در زیتونه قرار دارند نیز برکنار شوند. علاوه بر این، طبعا این زنان تبعیت فکری و  وفاداری ایدئولوژیک به حکومت را نمی‌پذیرفتند و بدین ترتیب بود که شراره‌های "خشونت مقدس" بلند شد و رفتار مسالمت آمیز از میان رفت و احترام خرد شد.
نتیجه این توحش، از بین رفتن قانون در حوزه عمومی در دانشگاه زیتونه در آن روز فاجعه‌بار، یعنی ۲۶ ژانویه ۲۰۱۱ بود که در آن بهار چاپلوسان و متملقان فرا رسید و درب‌های بهشت سیاست به روی چاپلوسان جدید گشوده شد، چاپلوسانی که برای رسیدن به مناصب وزارتی یا شبه وزارتی و درک آن "‌لحظه ربانی" ‌که خورشید کشور خلافت ششم در آن طلوع می‌کند و زمانی نزدیک به ۳۰ سال را به خود اختصاص می‌دهد، که پیشگویان و منجمان و اربابان ایدئولوژی نبرد در آن لحظه پرتنش از تاریخ زیتونه بدان خبر دادند، رؤیای انتقال از فقه عبادت‌ها به کرانه فعالیت سیاسی را در سر می‌پروراندند.
در آن روز غمبار، خشونت مقدس سر برآورد و در نتیجه کید مکاران، خودروهایی به دانشگاه زیتونه وارد و در آن متوقف شدند. به گفته حاضران در آن روز، نزدیک بود یکی از اساتید زیتونه هدف ضربه چاقو قرار بگیرد. در روز دیگری، یکی دیگر از اساتید با صورتی پوشیده از خون از سالن اساتید که مورد حمله قرار گرفته بود، خارج شد و به منظور اجرای فرمان اخراج فوری و روشمند صادره از برخی نهادهای عالی قانونی، برخی از نشست‌ها و جلسات برای در جستجوی اساتید مورد نظر هدف حمله قرار گرفت.
پس از آن گروه‌هایی به سان گروه‌های شبه نظامی از ناکجا سر برآوردند و به دنبال دیوارهای کوتاه می‌گشتند تا از آن عبور کنند. بال‌های خدعه شروع به جستجو در سابقه افراد و زندگی خانوادگی آنها کرده و به هر جایی سرک کشیدند و حتی از سوء استفاده از نفوذ و بکارگیری پرونده‌های اداری برای استخراج شبهه‌ای درباره اساتید زیتونه و توجیه اتهام و محکومیت علیه این دیوارهای کوتاه دریغ نکردند. ترس، همه را فرا گرفت.
نتیجه این "بمب‌های کینه"، این بود که مردم در زیتونه، آنچه که به نام ضرورت‌های پنج‌گانه خوانده می‌شدند را از دست دادند: نیازهای فیزیولوژیک (راحتی و آرامش خیال)، نیازهای امنیتی (امنیت جانی و کاری)، نیازهای اجتماعی (مثل صداقت، تعلق خاطر به گروه‌های انسانی، احساس محبت)، نیاز به احساس به اعتماد و احترام و نیاز به بروز دادن خود (حصول دستاورد یا نوآوری).
در اینجا باید به این نکته اشاره شود که در پسِ این آش ایدئولوژیک، فقر شناختی و دانشی نهفته است. زیرا "‌شیوخ روحانی زیتونه‌ی در سایه" (که خط سنتی مقابل جریان اصلی زیتونه است) با آغاز جنبش اصلاحگرانه و خط مقاوم و باثبات فرهنگی و عقلانی که با شبیخون ایدئولوژیک مخالف است و تعصب و خروجی‌های خشونت سیاسی را رد می‌کند، احساس خطر کردند. هنوز این خط افراطی و رادیکال، در ترس از تجدد و توسعه برنامه‌های علوم اسلامی زندگی می‌کند و هرگاه که دانش روی پای خود ایستاد، زیتونه‌ی در سایه، بیشتر نگران از دست رفتن غنیمت‌هایش و از دست دادن حمایت خارجی‌ای شد که بدون آن امکان سلطه و اعمال استبداد ندارد. بنابراین، طبیعی بود که "شیوخ روحانی" راه تجاوزات را در پیش بگیرند و برای همیشه با عقل انتقادی و ائتلاف دانشگاهی رو به رشد خداحافظی کنند و آن را هدف حملات خود قرار داده و بمب‌های کینه‌های کورکورانه را بر سر آن بریزند. 

*بشارت‌های راهبردی اصلاحگرانه جدید:
وجود دانشگاه زیتونه در شکل کنونی‌اش، یک وجود بدلی است. زیرا پول‌های ملی را مصرف می‌کند اما نه دانشی تولید می‌کند و نه راهکارهای اجتماعی ارائه می‌دهد. درباره دانشگاه، اصل بر این است که محل تجمع کارشناسان است و یک استاد دانشگاه در حوزه خود کارشناس است و مورد مشورت قرار می‌گیرد و در رسانه‌ها از او دعوت می‌شود تا به ارائه تحلیل‌ها و راهکارهای علمی و عملی خود درباره آخرین تحولات ملی و جهانی بپردازد و نیز راه‌های برون‌رفت از بحران‌ها را نشان دهد. در این چارچوب می‌توان مجموعه‌ای از راهکارها را برای افزایش سرمایه دانشی در دانشگاه زیتونه ارائه داد و به منظور رسیدن به موفقیت راهبردی که تاکنون همه تلاش‌ها برای تحقق آن به شکست انجامید، دروس دینی را با روشی علمی مدیریت کرد. این راهکارها عبارت است از: 
۱) اصل حاکمیت قانون یا تعامل بر اساس عرف جاری؟ 
‌اگر به دانشگاه زیتونه وارد شوید، خود را در یک تونل مسدود خواهید دید که همه چیز در برابر شما دیده می‌شود، مگر قانونی که اهداف اصلی آموزش عالی را مشخص می‌کند. اهدافی مانند رشد و گسترش دانش، انجام پژوهش علمی، همکاری در توسعه پژوهش و سازماندهی و حمایت از کیفیت آن، همکاری در گسترش ارزش‌های شهروندی، ریشه‌دار کردن ورود به مدرنیسم، تأکید بر هویت ملی و غنابخشی تمدنی به آن، همکاری در غنی سازی فرهنگ عربی و اسلامی و تعامل با فرهنگ‌های انسانی. این‌ها مواردی است که در متون قانونی بدان اشاره شده است (روزنامه رسمی قانون شماره ۱۹، مصوب سال ۲۰۰۸).
با توجه به مرگ قانون و تبدیل شدن زیتونه به یک هتل پنج‌ ستاره و بوفه باز خاندان‌ها و اقلیت‌های درگیر، مسئولیت اجرای قانون و پیگیری اجرای آن از چارچوب اختیار دولت فراتر رفت. لذا تصویر آموزش عالی در داخل زیتونه دستخوش تحولات بسیار، سازماندهی‌ دانشگاهی آشفته و مسئولیت‌های حرفه‌ای مربوط به راه‌اندازی امور نهاد زیتونه و سازماندهی ساختار دانشگاهی (مدیر، معاون، رئیس بخش، هیأت علمی و...) مختل شد و همه مأموریت‌ها، عناصر قوام‌بخش خود را از دست داد. شاید مأموریت احیای اعتبار دانشگاهی زیتونه و گرفتن مجدد امضای تأیید وزارت آموزش عالی بر آن، لزوما به مقام نظارتی و دیگر عناصر علمی تشکیل دهنده آن به علاوه دوایر ملی مسئول ایجاد توازن دینی و اعتدال فکری در کشور بازگردد. زیرا این دوایر می‌توانند برای خارج کردن حیات علمی از کما و فعال سازی قانونی که حرمت آن در زیتونه زیر پا گذاشته شد و حاکمیت آن در روز غم‌انگیز ۲۶ ژانویه فروپاشید، در عرصه تحولات به نقش آفرینی بپردازند. 
۲) منشور اخلاقی دانشگاهی
اعلام نیت‌ها به منزله آغاز گفتگو و ارتباط و از بین بردن سوء برداشت و سوء تفاهم و شکستن دیوارها بین گروه‌هاست. به این منظور، باید اعلام نیت‌ها از دانشگاه زیتونه و در آن آغاز شود و این فرایند با بازنگری انتقادی و ارزیابی مجدد رخدادها شروع و با بازگرداندن اساتید اخراجی و عذرخواهی از ایشان فعال شود.
همچنین به منظور بیان صداقت در تلاش‌ها، باید یک منشور دانشگاهی تنظیم شود که ایمنی داخلی این نهاد را تضمین و فرایند فعالیت دانشگاه جدید زیتونه را بر اساس یک قرارداد گروهی فراگیر بین دیگر عناصر تشکیل دهنده آن سازماندهی کند که به موجب آن، همگان از اقدامات حزبی و ایدئولوژیک داخل جامعه جدا شوند و دست از بازی کسب منافع بردارند و به احترام گذاشتن به قانون و اجرای آن روی آورند.
این منشور باید هم در سطح داخلی و هم در سطح خارجی با سایر اعضای جامعه علمی و فرهنگی و سیاسی به امضا برسد. این موضوعی است که شورای علمی مرکز آموزش عالی اصول دین در تاریخ ۲ نوامبر ۲۰۱۱، در قالب "‌منشور زیتونه"‌ آن را به تصویب رساند و ارائه داد که در متن آن آمده است: 
«پیشنهاد صدور منشور اخلاقی زیتونه که در آن همه اساتید به احترام به یکدیگر و دفاع از حرمت این نهاد و احترام به مدیریت آن متعهد شوند».
اما مستی ایدئولوژیک و تفکر برتری طلبانه و توهم پیروزی‌ای که بر آن لحظات غلبه پیدا کرد، مانع از اجرایی شدن این منشور شد و در نتیجه، زیتونه به تعامل با شرایط بر اساس "عرف جاری" (به دور از قانون) ادامه داد. 
۳) ایجاد کمیته وزارتی
‌ایجاد یک کمیته وزارتی با تخصص‌های بالا برای مدیریت گفتگوهای داخلی در زیتونه و هدایت گفتگوهای مثمر ثمر برای مهار هرج و مرج و از بین بردن مشکلات و اختلافات مزمن. 
۴) انسان سازی قبل از مکان سازی
‌دانشگاه زیتونه معاصر هیچگاه به انسان سازی، اصلاح عقل و ایجاد آگاهی به توسعه اهمیت نداد و همه پروژه‌های آن احساس‌ها را مخاطب قرار داده و به دنبال حامیانی از داخل و "خارج" تحت عنوانی ناشناخته برای ساختن مکان دانشگاه بودند. با استناد به این پروژه سازندگی، همه تحرکات دانش به بهانه درگیر شدن به پژوهش‌های مهندسی متوقف شد. این به دنبال ساختن دانشگاه است و آن دیگری به دنبال ساختن مراکز آموزش عالی و.... گویی مسئولان دانشگاهی هنگامی که از رقم زدن دستاوردهای علمی ناتوان و عاجز می‌مانند، به یک پیمانکار تبدیل می‌گردند و به خرید و فروش ابزارهای ساخت و ساز مشغول می‌گردند. در چنین شرایطی، شاید مفیدتر و کارآمدتر این باشد که پیمانکاران یا مهندسان معماری، مسئولان بعدی دانشگاه زیتونه باشند. 
ما شاهدیم که نگاه راهبردی از در نظر گرفتن دانشجو به عنوان معیار همه چیز آغاز می‌شود: تا دانشجویان دانشگاه زیتونه از فضای آکادمیک شامل کیفیت آموزش، عدالت، برابری فرصت‌های نظارت و موفقیت برخوردار شوند و به آزادی و استقلال دست یابند و دلالان دست از ترساندن و تهدید ایشان بردارند و پس از آن، دیوارها و ستون‌های ساختمان انسانیت بلندتر شود و آنطور که در انجیل‌ها آمده است: «روز شنبه برای انسان قرار داده شده است نه انسان برای شنبه. اول انسان و آخر انسان و در نهایت، ساختن بنا».  
۵) نیاز به متخصصان خلاق و نوآور در علوم انسانی
افرادی از متخصصان علوم انسانی که به دانشگاه زیتونه وارد شدند، جز کسانی که در سطح ملی شناخته شده هستند، جزء پرچمداران نهضت علمی در کشور به شمار نمی‌آیند. در اینجا باید این نکته را یادآوری کرد که بر اساس ضوابط بهترین دانشگاه‌های جهان مربوط به دانشگاه شانگهای، هیچ یک از دانشگاه‌های تونس در مقایسه با یک دانشگاه ضعیف، از کارآمدی مطلق و محوریت علمی برخوردار نیستند. اما سطح کیفیت و عمل فرهنگی و حضور علمی به صورت کلی در نزد دانشگاه زیتونه وجود ندارد. به همین دلیل، این دانشگاه با توجه به اهمیت و حساسیت موقعیتش، به منظور حفظ توازن عقیدتی و نقش آفرینی در روشنفکری و گسترش صلح داخلی در کشور تونس و در جهان، به متخصصان تولیدگری در حوزه علوم انسانی و فعالان تربیتی نوآور برای خروج از بحران کنونی نیازمند است.
متخصصان علوم انسانی که به دانشگاه زیتونه وارد شوند، باید تولیدگر، نوآور و درک کننده فلسفه توسعه و قادر به ارائه پروژه‌های علمی و دستاوردهای عملی باشند، در غیر این صورت در تخصص‌های مختلف به افرادی کاسب تبدیل می‌شوند و علوم جدید در اذهان آنها به منفعت مادی صرف گره می‌خورد و به چشم یک "‌سبد میوه" به دانشگاه زیتونه می‌نگرند. 
۶) حلقه مفقوده: مسئولیت متخصصان علوم دینی
حلقه مفقوده‌ای که همه تحلیل‌های مربوط به توسعه دروس در زیتونه را ناکام ساخت، خود اساتید علوم اسلامی بودند که بزرگترین مسئولیت به صورت انحصاری در اختیار آنها قرار دارد. این متخصصان، مسیر علوم دینی زیربنایی را گم کردند و در گردنه تحولات رادیکالیستی سرگردان شدند.
در اینجا اشاره به این امر مهم است که رسول گرامی اسلام (ص) کسی بودند که زمانِ روشیِ جدید را پایه گذاری کردند و این کار را از دو روش انجام دادند: یکی از آنها به ترجمه مربوط می‌شود و آن وقتی بود که به کاتب وحی و نخستین قاری قرآن یعنی زید بن ثابت دستور دادند که زبان سریانی که یهودیان بدان تکلم می‌کردند را بیاموزد . اما روش دیگر دسته‌بندی علوم است. فراگیری شخصیت صحابه و امتیاز فوق العاده آنها در تخصص‌های دقیقی مانند فقه و فتوا، علوم حقوقی و امور قضاوت و علم قرائت متن قرآن، در همین راستا تعریف می‌شود.
می‌توان این روش نبوی را در کلمه‌ای از راغب اصفهانی (متوفای ۵۰۲ هـ) درباره آزادی پژوهش علمی و تعدد گرایش‌ها خلاصه کرد که گفت: «انسان عاقل نباید هیچ سطحی از علوم را دست کم بگیرد، بلکه باید حق هر کدام را به آنها بدهد و جایگاهی که شایسته آن است را برایش در نظر بگیرد و از همه کسانی که فهم آن را برایش ممکن ساخته و دلیلی برای پی بردن به آن بودند، تشکر کند». 
۷) بکارگیری مجدد متخصصان علوم دینی
با نگاه به این رویکرد تأسیسی، ضروری است تا متخصصان علوم دینی (اصحاب فرهنگ کلاسیک) یک بار دیگر وارد چرخه آموزش شوند و راه خود را به میادین علمی و معارف نوین باز کنند و طوری بشود که برای آموختن زبان خارجی و فراگرفتن ابزارهای کار با اطلاعات و فناوری داده‌ و نیز برای افزایش کارها و برگزاری کارگاه‌های علمی ویژه اساتید، به آنها کمک شود. 
به عنوان مثال، تصور کنیم که متخصصان "‌علوم قرآن و تفسیر"‌ چیزی از فلسفه و علوم تأویل معاصر نمی‌دانند و کسانی که درس "‌اصول دین"‌ را تدریس می‌کنند، به فلسفه گوش نمی‌دهند و نسبت به فلسفه و زبان‌های خارجی جاهلند و کسانی که روی "مالیه اسلامی" در دانشگاه زیتونه کار می‌کنند، چیزی از علم اقتصاد و فناوری‌های تجارت بین‌المللی نمی‌دانند و کسانی هم که فقه را تدریس می‌کنند، چیزی از مواد قانونی نمی‌دانند. چگونه می‌توان توقع داشت که دانشگاه زیتونه در چنین ساختاری آسیب نبیند؟ و چگونه می‌توان پذیرفت که سطح مدیریتی در وزارت امور دینی از این وضعیت ضربه نخورد و عملکرد شورای عالی اسلامی با چنین منطق بدوی به انحطاط نگراید؟ در اینجا ناگزیر باید سه مسئله را به تفصیل مطرح کرد: 
أ‌.    اشکال روشنفکری درونی:
اشکال علوم اسلامی در این است که هیچ طرح توسعه‌ای که با اقتضاءات زمان همخوانی داشته باشد نمی‌تواند در آن متجلی شود، مگر با وجود سطحی از روشنفکری درونی در نزد متخصصان علوم اسلامی، و انتقال تربیت تدریس از خوانش‌های حرفی که از ساختارهای سطحی و ظواهر لفظی فراتر نمی‌رود به پژوهش در بنیان‌های عمیق و به خروش در آوردن آن علوم به منظور توسعه ابزارهای روشی و ارتقا دادن درس دینی از درون. تردیدی وجود ندارد که عقل‌گرایی اسلامی، به ترتیب اولویت‌های مقاصدی و تمدنی که با مشترکات انسانی پیوند دارند، توجه نشان می‌دهد و به عاقبت افعال و نتایجی که در رابطه با منافع اجتماعی در حال حاضر و در دو چارچوب زمانی و مکانی بر آن بار می‌شود، توجه نشان می‌دهد، همانگونه که به ضرورت‌های ملی بر اساس حجم آن توجه نشان داده می‌شود.
آیا صحابی رسول خدا عبدالله بن مسعود نگفت "کسی که در جستجوی علم است پس در قرآن تدبر کند"؟ و آیا نگفت: " کسی که به دنبال علم اولین و آخرین است، در قرآن تدبر کند"؟  ‌ منظور از کلمه آخرین، این است که میدان معارف قرآنی، چرخ تاریخ را محدود نمی‌کند، بلکه این علوم، علومی گسترده و آزاد و بدون مرز با سطح مختلفی از امکانات توسعه‌ای و روزآمدسازی است. تنها چیزی که باقی می‌ماند این است که خارج کردن آن از قوه به فعل و بازسازی آن با توجه به شرایط زمانی، تنها بر اساس مقدرات انسانی‌ای رقم می‌خورد که از یک سو ذات متفکر را به فهم پویای قرآن و از سوی دیگر به درک حوزه‌های دانش علمی جدید توانمند می‌سازد. 
ب‌.    تعارض‌های فرهنگی در زیتونه:
در درون دانشگاه زیتونه دو فرهنگ، دو منطق و دو روش وجود دارد. به این معنی که این دانشگاه در یک دوگانگی متعارض بین یک ذهنیت تجدید نظرطلب که ارتباط مستحکمی با نظام‌های سنتی دارد و به شدت از معارف کلاسیک دفاع و برای لغو غیر آن تلاش می‌کند با یک ذهنیت پویا به سر می‌برد. دوگانگی‌ای با بیشترین سطح از اثرگذاری به منظور تمرکز بر ارزش‌های ارتباطی جدیدی که ویژگی امروزین بودنِ اندیشه‌ای را به متن دینی می‌بخشد، امروزی بودنی که متن دینی، با آن بر رخدادهای انسانی و تحولات تمدنی قابل تطبیق می‌شود و به وسیله آن، امکان خوانش‌های موضوعی و تأویل علمی آن فراهم می‌گردد.
اگر رسانه‌ها شاهدی بر این پویش علنی ضد اندیشه علمی در داخل دانشگاه زیتونه باشند، این پویش تنها به سان قله یک کوه یخ شناور است. یا اینکه می‌توان گفت یک سوپاپ اطمینان در برابر فشارهایی است که یا به صورت مستقیم و یا به صورت غیر مستقیم و به دور از چشمان مطبوعات و بدون شهود دامن مردم را گرفته است و آن، سخت‌ترین نوع خشونت و سرکوب است. این یک نبرد رو به گسترش است که اربابان دروغ، اراذلی از قوم "تبع" را در آن به کار می‌گیرند که در واقع، پیادگانی در صفحه شطرنج و متخصص تجارت آبرو و انگیختن "مسائل فرعی و حاشیه‌ای" و ورود به جنگ‌های نیابتی از طرف "نگهبانان معبد" هستند.
برای این ارکستر افسرده که ریشه‌های زیتونه را از هم درید و آن را تحت کنترل "مقام نظارت و مجازات" قرار داد که حالتی از تدین ظاهری و فریبکارانه را به نمایش می‌گذارد، بهتر بود که از "انقلابی" که ادعای آن را دارد، به علمی منتقل شود که آن را با حجمی از جهالت مسلح عوض کردند. همچنین، یکی از اولویت‌های مهم این بود که در راستای خدمت به نهاد ملی زیتونه، ارزش‌های این نهاد رشد کند و تقویت شود و کاربردهای دینی تروریسم متوقف شود، همانطور که علمای اثرگذار دست به این کار زدند. به عنوان مثال: 
در سال ۲۰۱۰ علمای موریتانی با مجموعه‌ای از زندانیان وابسته به سلفی‌های جهادی و سازمان القاعده (که دستشان به خون آغشته نشده بود) گفتگو کردند که گفتگوی موفق و پرثمری بود، به طوری که بسیاری از وابستگان به این مجموعه از ایدئولوژی خشونت و دشمنی با جامعه دست شستند. بدین شکل، برخلاف تونس، موریتانی آرامترین کشور در میان کشورهای مغرب عربی بعد از تشنج‌های بزرگ عربی در زمان نکبت معاصر بود و تردیدی وجود ندارد که گفتگوی فکری، امری قدیمی است که در تاریخ دیانت اسلامی ریشه دارد. آیا در سال ۳۷ هـ، علی بن ابی‌طالب صحابی رسول خدا باب بحث و گفتگو با خوارج را باز نکرد که در سایه آن، هزاران نفر از آنها عقب‌نشینی کرده و دست از اعتقاد به تکفیر مسلمانان برداشتند؟
خلاصه سخن: همه فضای تحریک‌آمیز و کشمکش‌های معروفی که راجع به زیتونه مورد تبلیغ قرار می‌گیرد، نتیجه اختلافات و جدائی‌های روشمند و تندی است که بین یک جماعت کارکردگرا با دستورکارهای تنظیم شده با رنگ و بوی ایدئولوژیک و یک جنبش اصلاحگرانه وجود دارد که سخنرانی‌های خشن را نمی‌پذیرد و برای نجات دادن زیتونه از عقل‌های ارتجاعی و مواضع رادیکال تلاش می‌کند. 
جنبش اصلاحگرانه به دنبال تثبیت جدایی و طرد طرف مقابل نیست، بلکه برای تغییر زاویه نگاه‌ها و ایجاد یک راهبرد فعالیت جامع دانشگاهی تلاش می‌کند و تنها هدف آن، پیشبرد این مؤسسه تا سطح انطباق با معیارهای بین‌المللی مربوط به آموزش دانشگاهی و پژوهش علمی است و این امر بر این نکته دلالت دارد که برخلاف معاینه‌های سطحی، زیتونه یک صدای واحد و یک گفتمان واحد نیست. 
ت‌.    حراست و مجازات: نظامی‌سازی اندیشه:
 از  سال ۲۰۱۱، ذهنیتی که بر محور شبیه سازی شکل گرفت، سلطه خود را به دانشگاه زیتونه تحمیل کرد و تصمیم گرفت به روش "دست گذاشتن بر چیزی" آن را به تملک خود در آورد و شروع به سلطه بر شوراها و کمیته‌های سرپرستی دانشگاه و کاربستن همه سازوکارهای اداری به نفع خود کرد. این تیم استعمارگر، مصونیتی برای خود دست و پا کرد که یک قدرت معنوی و پشتیان و حامی از اطراف و کنار برایش به وجود آورد. 
به خاطر این حمایت‌های کمی و کیفی، نوکران عقل افراطی به گزینه استفاده از زور و خشونت نظام‌مند روی آوردند تا بتوانند اوراق را در هم بیامیزند. بنابراین کشمکش‌های حاشیه‌ای ایجاد کردند و جشنواره‌ای از شایعات سیاه به راه انداختند و هنوز این عقل اتهام‌زننده به نام دینداری، علیه دیگران توطئه و برای کشاندن آنها به کمینگاه‌های تنگ و تاریک و مسائل حاشیه‌ای تلاش می‌کند و این کار را از طریق عناصر مخدری انجام می‌دهد که آن را به منظور متوقف ساختن روند اقدامات دانش‌ساز و پایان دادن به نبرد اندیشه که به مرحله بی‌بازگشت رسیده است، تهیه کرده‌اند. بدین ترتیب، زیتونه به یک زندان بسته تبدیل شده است که "‌حاکمیت به زشت‌ترین شکل در آن اعمال می‌شود". 
۸) تغییر رویکرد مؤسسه زیتونه:
* آغاز تولید استبداد در دانشگاه زیتونه بر دو پایه: 
الف) یکی از آنها، تغییر رویکرد زیتونه از یک دانشگاه آکادمیک به یک مؤسسه الهیاتی است که شیوخ سال ۲۰۱۱ امور معنوی آن را مدیریت می‌کنند. آن هم به روش بسته کلیسا در قرون وسطی. 
ب) ورود به نقاط عطف آموزشی کلیسایی و سرمایه گذاری در جذب عنصر دانشجو.
تشکیل یک موجودیت موازی در زیتونه، بر مبنای فرایند کسب منافع و دست گذاشتن بر موقعیت‌های مختلف علمی و اداری این دانشگاه و سلطه بر شوراهای علمی آن از یک جهت و دویدن به دنبال کسب انحصار نظارت فشرده بر دانشجویان و در داخل و به طور خاص در بیرون از آن، از سال ۲۰۱۱ آغاز شد. یک گروه از بندگان خدا و شهروندان تونس (از دانشجویان مناطق داخلی) همیشه منتظر ته‌مانده رحمت و برکت چارچوب‌مند شده‌ای هستند که از قِبَل مناسبت‌ها نصیبشان می‌شود، درست مانند متهمان بیچاره‌ای که حکومت به صورت اجباری، وکالت رایگان آنها را بر عهده می‌گیرد.
از جمله دیگر نشانه‌های استبداد، سلطه بر کمیته‌های سرپرستی و در نظر گرفتن آن به عنوان ملک خصوصی آن گروه از متنفذانی است که از حق وتو برخوردارند، تا فقط کسانی وارد دانشگاه شوند که خود می‌خواهند و به کسانی که از در اطاعت و وفاداری ایدئولوژیک از ایشان درآیند، انواع رحمت‌ها و بخشش‌ها را روا می‌دارند. تجاوزات و تضییع حقوق‌های دنباله‌داری که در این کمیته‌ها صورت می‌گیرد، از سوی هیچ کس پیگیری نمی‌شود و این نشان می‌دهد که اساتید زیتونه به شدت از یکدیگر می‌ترسند و نمی‌توانند مشکلات خود را از درون حل کنند و این وضعیت، به سه حالت فرا می‌خواند:
الف: افزایش تعداد اعضای کمیته‌ها از سه نفر به پنج نفر و مشارکت دادن اساتیدی از بیرون زیتونه برای حفظ اعتبار دانش و حفظ سطح علمی این روش عادی از سرپرستی‌ها در زیتونه. 
ب: ضرورت تکیه بر مقالات منتشر شده در مجله‌های علمی، ملی و جهانی برای به دست آوردن سرپرستی علاوه بر ارتقا. دو وزارتخانه آموزش عالی و فرهنگ می‌توانند برای این منظور، مجلاتی را ایجاد کنند که مورد داوری قرار می‌گیرند.
ج: اختصاص دادن امکان ایجاد رتبه "‌یار"‌ به دانشگاه زیتونه به جای "‌استادیار" ‌و اینکه در تثبیت اتوماتیک رتبه که یک سخاوت و هدیه از سوی دانشگاه به شمار می‌آمد، بازنگری شود و برای بررسی پرونده‌های نامزدهای ورود به حوزه‌های مختلف و کسوت‌های دانشگاهی، معیارهای علمی وضع شود، معیارهایی که همه مراحل ورود فرد به دانشگاه از قرار گرفتن تحت سرپرستی و تثبیت گرفته تا کسب صلاحیت و ارتقا را شامل می‌شود که هدف از آن، حفظ سطح علمی زیتونه است. در زیتونه، پدیده رها شدگی دانش و موفقیت‌های گروهی به دلایل نامعلوم افزایش یافته است و تقلب در حوزه‌های علمی به شکل عجیبی شایع شده است. پرونده‌های تقلب‌های بسیاری وجود دارد که هنوز کتمان می‌شوند. 
د: قراردادن یک نصاب زمانی مشخص برای پشت سر گذاشتن مناظره تعیین سطح صلاحیت و نصاب زمانی دیگری برای ارائه آموزش‌های تخصصی به دانشجویان و نظارت بر پایان‌نامه‌های دانشگاهی پس از تهیه پژوهش‌های تربیتی قابل بحث.
۹) تشکیل یک کمیته ملی برای بررسی وضعیت زیتونه: 
ما به اصلاح امور زیتونه به عنوان یک تخیل علمی یا رؤیای سریالی خارق العاده چشم نداریم، بلکه این امر، یک واقعیت است که از طریق دروس علمی کیفی و سایر تولیدات دانشگاهی که رویکردهای هرج و مرج طلبانه نتوانستند آن را از بین ببرند، راه خود را به سمت اجرای علمی در پیش گرفته است. اما با توجه به منطق جاری تحصیلی، این مسیر به تنهایی از اثرگذاری چندانی برخوردار نیست، بلکه به یک قدرت فعال ساز نیاز دارد که تنها گروه‌های ملی و سیاسی و قانونگذاری و حقوقی با همدیگر می‌توانند آن را ایجاد کنند. این قدرت، به منزله موتور کشنده رشد فکری و پشتیبان پروژه‌های روزآمد سازی فکری در کشور است تا آن را برای عبور موفق از این لحظه سخت در تاریخ تونس یاری دهد. این سخن به معنای عبور از حکومت نظارت بر زیتونه نیست، بلکه به معنی یکپارچه سازی روایت ملی راجع به توسعه و تقویت نوآوری در این مؤسسه است که به یک موزه میراث تبدیل شده است که تاریخ تونس را روایت می‌کند نه تونس کنونی را. 
۱۰) توسعه گفتمان دینی:
‌توسعه گفتمان دینی، مستلزم یک شکل علمی و همکاری‌های دولتی جدی و گسترده است. وزارت آموزش عالی و وزارت فرهنگ و امور دینی می‌توانند گفتگویی در این رابطه را مدیریت کنند که در قالب نشست‌ها و کارگاه‌هایی برای بررسی موضوع توسعه مسئله دینی انجام شود. نباید هیچ خلأ عقیدتی در مراحل مختلف آموزش عمومی، چه در نتیجه نادیده گرفتن مسئله دینی و یا عبور از آن ایجاد گردد. زیرا نیازهای معنوی از نظر ضرورت برای وجود انسانی، به نیازهای مادی شباهت دارند. در اینجا تصمیم آقای وینسنت پیلون Vincent Peillon‌ وزیر سابق تربیت فرانسه را یادآور می‌شویم که بر اساس گزارش کمیته اندیشه‌ورزی، یک ماده درسی تحت عنوان "‌اخلاق سکولار" ‌به برنامه‌های درسی جدید در سال ۲۰۱۵ اضافه کرد که از مرحله ابتدایی آغاز می‌شود و تا مرحله کارشناسی ادامه می‌یابد و در آن به تدریس ارزش‌های انسانی مشترک بین ادیان و رویکردهای سکولاریستی مانند رواداری و احترام، زندگی مشترک، برادری انسانی، همبستگی و ... پرداخته می‌شود. به صورت خلاصه می‌توان گفت که این ماده درسی، در بردارنده اخلاقیات مسیحی، اسلامی و یهودی است که بعد از آنکه مقامات فرانسوی به مجموعه نتایج زیر رسیدند، به دروس مصوب این کشور افزوده شد: اول اینکه دین با جمهوریت در تعارض نیست. دیگر اینکه جمهوریت به دین اعتبار می‌دهد و آن را کنار نمی‌زند. سوم اینکه خوار ساختن اعتقادات به واکنش‌های رادیکالی و افراطی بسیار خشک منجر می‌شود. گفته شده است که «هویت جعلی هویتی است که به رادیکالیسم کشیده می‌شود». 
۱۱) تشکیل یک کمیته اندیشه‌ورزی برای تهیه یک گزارش واقعی درباره زیتونه:
می‌توان یک کمیته اندیشه‌ورزی برای همین منظور یعنی برای تشخیص علمی موضوع تشکیل داد، و یک روش پیشرفته از روش‌های ارتباطی را به وجود آورد که بتواند پیام‌های ارتباطی مثبتی را تولید و مردم را قانع و راهکارهای واقعی ارائه کند که از کشور حمایت و مردم را از ورود به گرداب افراط و تندروی ایمن سازد. به منظور تبیین بیشتر موضوع، ذکر این نکته را لازم می‌دارم که در هنگام بروز مسئله حجاب در فرانسه و شکل‌گیری کشمکش‌ها و برخوردهای رسانه‌ای وسیاسی، ژاک شیراک، رئیس جمهور سابق فرانسه در سال ۲۰۰۳ آقای برنارد استاسی Bernard Stasi (متوفای ۲۰۱۱م) که در طرح "واسطه جمهوری" فعالیت می‌کرد را مأمور به تشکیل یک کمیته اندیشه‌ورز و ژرف‌نگر برای بررسی این مسئله کرد. این کمیته از ۲۰ تن از اساتید دانشگاه‌های بزرگ و مطرح جهانی از جمله "جیل کِـیـبَـال "و"ریجِـیس دوبری" و"محمد آرکون" و... تشکیل شد تا بر مبنای ارزش‌های جمهوری، درباره این پدیده‌های نوظهور اجتماعی به بررسی بپردازد که گزارش مفصلی در این باره به رئیس جمهور فرانسه ارائه دادند. 
۱۲) انتخابات غیرمستقیم برای ریاست زیتونه: فرد مناسب در جایگاه مناسب:
‌هیچ راهی برای شکل ‌دادن به زیتونه جدید جز با تجدید نظر در انتخابات آن وجود ندارد. انتخابات زیتونه، جلوه‌ای از یک تصویر زیباست که در نفرت و کینه غرق شده است: «القاب یک سرزمین در جایگاه غیرمناسب». این امر یک تهدید برای ثبات است. این مؤسسه جز شکست و ویرانی، دستاورد دیگری برای نظام دانش در تونس نداشت. بر این اساس، در شرایط کنونی و به شکل استثنائی، وزارت آموزش عالی می‌تواند بر انتخابات غیرمستقیم تکیه کند، به طوری که در مدیریت این امر دخالت کند و از نامزدها بخواهد تا برنامه‌های خود را ارائه دهند و سپس این برنامه‌ها مورد ارزیابی قرار گیرد و خود نامزدها نیز با یکدیگر به بحث بنشینند. پس از آن، وزارت می‌تواند یک گزینه راهبردی و شایسته را برای ریاست دانشگاه زیتونه انتخاب کند که برای اینکه نماینده زیتونه باشد و طرح روزآمد سازی آن را کلید بزند، از قدرت ارتباطی و سخنوری به علاوه کارآمدی بالایی برخوردار باشد. بدین ترتیب، فرد مناسب در جایگاه مناسب قرار می‌گیرد. اما این فرد مناسب باید از حمایت‌های وزارت آموزش عالی نیز برخوردار گردد تا بتواند قوانین و اصول دموکراسی دانشگاهی را به اجرا بگذارد. 

-۴-
آیا می‌توان 
مسجد و دانشگاه 
را  به صورت همزمان احیا کرد؟



۱.    در شرایط کنونی، آیا امکان احیای آموزش در مسجد زیتونه وجود دارد؟
دیباچه:
پس از انقلاب ۲۰۱۱، مواضع و نگاه‌ها راجع به احیای آموزش در مسجد زیتونه و شعبه‌های آن در داخل جمهوری تونس به سه گروه تقسیم شد که عبارت است از:
نخست: استقبال کامل. که از سوی وزیران امور دینی و آموزش عالی و تربیت و در دولت ترویکای تونس و برخی از احزاب مانند جنبش النهضه و برخی دیگر از گروه‌های سلفی و تعدادی از شهروندان مطرح شد. در این رابطه شخصی به نام الحسین العبیدی که در روز ۱۲ می ۲۰۱۲ خود را به عنوان شیخ اعظم مسجد زیتونه منصوب کرد، به تلاش برای انجام شدن این موضوع پرداخت. اما در حوزه حکومت، سه وزیر به این مسئله مربوط هستند که عبارتند از: وزیر آموزش عالی و پژوهش علمی، وزیر آموزش و پرورش و وزیر امور دینی که سندی را امضا کردند که به موجب آن، مسجد زیتونه به یک نهاد مستقل تبدیل شد و اجازه بازگشت فعالیت آن به دوره گذشته صادر شد، اما خیلی زود احکام سند مذکور به دلیل مخالفت با بندهای قانون تونسی لغو گردید، چرا که بر اساس قانون شماره ۳۴  مصوب ۳ می ۱۹۸۸ با موضوع مساجد و بر اساس فرمان شماره ۵۹۷  مصوب ۲۲ مارس ۱۹۹۴ با موضوع کنترل موارد شمول اختیار وزارت امور دینی، این وزارتخانه تنها نهاد صالح برای اظهار نظر در تمامی امور مربوط به همه مساجد بدون استثناء است. 
‌دوم: مخالفت کامل. به نظر می‌رسد که مخالفت کامل، رویکرد بیشتر اساتید علوم انسانی دانشگاه تونس و همچنین جامعه مدنی، انجمن‌هایی مانند انجمن دفاع از ارزش‌های دانشگاهی و استقلال مؤسسات و آزادی‌های دانشگاهی، رئیس سابق دانشگاه زیتونه و تعدادی از شخصیت‌های سیاسی و مدنی و اساتید و معلمان است.
سوم: موافقت مشروط به برخی ضوابط ساختاری، دانشی و کارکردی و عمرانی. 
این موافقت مستلزم آن است که گزینه‌ها و امیدهایی که به ازسرگیری آموزش در زیتونه بسته شده، بازگو و موانعی که باید امکان حذف آن بررسی شود و شرایطی که باید وجود داشته باشد، بیان شود تا چنین فرایندی معنای واقعی به خود بگیرد و از یک جشن سنتی ازسرگیری فعالیت یک نهاد یا مؤسسه بعد از مدتی طولانی، که تنها یک ارزش نمادین فرهنگی دارد، فاصله بگیرد. 
    شروط ازسرگیری آموزش در مسجد زیتونه:
از جمله مهمترین شروط و امیدهایی که به ازسرگیری فعالیت مسجد زیتونه بسته شده است، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: 
-    ریشه‌دار کردن آموزش: از طریق پیوند دادن مستقیم آن با اصول تمدن اسلامی که همان فرهنگ اسلامی است که حول محور وحی در هر دو بخش آن یعنی قرآن کریم و سنت مطهر ثابت نبوی (ص) می‌چرخد که دربردارنده اجتهادهای مختلف علمای مسلمان و نوآوری‌های آنها در کلام، فقه، زبان و دیگر حوزه‌های اصیل دانشی است. 
-    تصحیح اشتباه تاریخی‌ای که بورقیبه و نخبگان همراهش در فرایند مشخص کردن اختیارات تربیتی بزرگ کشور درست در روزهای پس از استقلال مرتکب شدند و آن، متوقف کردن فعالیت در منظومه تربیتی زیتونه بود. اجرای این امر در روز ۱ مارس ۱۹۶۱ رقم خورد، روزی که به موجب آن، "دانشکده الهیات و اصول دین" به عنوان وارث رسمی دانشگاه زیتونه (فرمان ۳۱ مارس ۱۹۶۰ م) و مسجد زیتونه که به عنوان یک نهاد آموزشی در طول قرن‌های متمادی فعالیت می‌کرد، معرفی شد. این اقدام از نظر ما یک اشتباه تاریخی بود، به ویژه اینکه در زمانی اتفاق افتاد که تلاش‌های اصلاحگرانه تربیتی در زیتونه به ویژه با ایجاد شعبه مدرن نظام آموزشی آن به دست شیخ الطاهر بن عاشور به اوج خود رسیده بود. در این شعبه، برخی مواد درسی مانند ریاضیات نوین، علوم طبیعی، تاریخ، جغرافیا، زبان‌های زنده (فرانسه و انگلیسی) و... پیش‌بینی شده بود که پیش از آن در زیتونه تدریس نمی‌شد و همه این مواد را شیخ الطاهر بن عاشور نیم قرن پیش از انحلال دانشگاه زیتونه، پیشنهاد و به گنجاندن آن در مواد آموزشی زیتونه توصیه کرده بود. البته این اصلاحات، برخی نتایج ملموس خوب نیز به دنبال داشت که از آن جمله می‌توان به موفقیت برخی از فارغ التحصیلان شعبه مدرن زیتونه در کسب مدرک لیسانس فرانسوی و انتصابشان در موقعیت‌هایی اشاره کرد که کشور در شرایط بعد از استقلال بدان نیاز دارد.
-    توقف کشمکش تاریخی نخبگان مدرن‌گرا با اسلام و تثبیت ستون‌های هویت عربی – اسلامی در تونس و گسترش ارزش‌های خیر و صلاح در همه جهان.
-    اثبات غیرتمندی نسبت به اسلام در مقابله با جریان‌های اسلامگرای تندرو و افراطی و برچیدن بساط آنها، محاصره پدیده سلفیت و وهابیت و پاسخ علمی به آنها با استناد به اقوال فقه مالکی و احیای سنت‌های زیتونی برای مهار سرکشی و طغیان وهابیت.

    چالش‌ها
منظور از چالش‌ها، مشکلاتی است که برای رسیدن به هدف مورد نظر باید از سر راه برداشته شوند که برخی از آنها عبارتند از: 
•    ‌محدود بودن برخورداری از یک نگاه ریشه‌دار در نزد یکی از طرف‌های این طرح. ریشه‌دار بودن به معنی بازگشت به گذشته نیست و گذشتگان هم سلفی نبودند، بلکه تجدیدگرا و نوآور بودند. احتمالا گفته می‌شود که ازسرگیری فرایند آموزش در زیتونه، از نقطه‌ای خواهد بود که شیخ الطاهر بن عاشور آن را ایجاد کرد. اما درک شیخ الطاهر بن عاشور کجا و درک شیوخ کنونی کجا و نگاه علمی و تربیتی او کجا و نگاه اینان کجا.
•    ‌کم بودن تعداد شیوخ زیتونه‌ای باقیمانده در قید حیات از میان شیوخ درجه یک در سطح "‌جهانی"‌ و ناتوانی آن دسته از اساتید دانشگاه زیتونه که به ازسرگیری فرایند آموزشی در آن باور دارند در پوشش دادن همه نیازهای آن. 
•    عدم آمادگی برخی از شریکان مورد انتظار صاحبان این پروژه برای همکاری با آن. درست در زمانی که وزارت امور دینی سابق، ازسرگیری فرایند آموزشی در زیتونه را یک "‌دستاورد تاریخی بزرگ و سود انقلابی عظیم"‌ خواند، وزارت بهداشت با صدور بیانیه‌ای مخالفت کامل خود را با ایجاد رشته‌های پزشکی در مسجد زیتونه اعلام کرد، امری که مخالفتی آشکار و قاطع با اعلامیه شیخ حسین العبیدی، امام وقت مسجد زیتونه به شمار می‌رود. ضمن اینکه خود وزارت آموزش عالی نیز توضیح داد که موضعش در این رابطه مطلق نیست، بلکه منوط به مجموعه شروطی در حوزه برنامه‌ای و ... است. اما قاطعانه‌ترین موضع، مربوط به کمیته دفاع از ارزش‌های دانشگاهی و استقلال مؤسسات و آزادی‌های آکادمیک است که موافقان این طرح و دولت را به دلیل عدم انجام مشاوره ملی گسترده درباره این مسئله و عدم کسب اجماع ملی در این رابطه به باد انتقاد گرفت. در بیانیه این کمیته آمده است: «این کمیته این تصمیم را یکجانبه و آن را یک اقدام غیرقانونی و غیردموکراتیک می‌داند که نقض اصولی را نشانه گرفته است که آموزش در جمهوری ملی تونس بر پایه آن بنا شده است و با آن، از حدود نیم قرن قبل به دنبال متحد ساختن مردم تونس است».
•    مثال‌هایی که مورد استناد قرار گرفته است (یعنی مسجد الازهر و مسجد القرویین)، نمونه‌های برتر و پیشگام در حوزه آموزش اصیل در عصر کنونی نیستند. به عنوان مثال، آیا سطح آموزش پزشکی در الازهر به سطح این رشته در نظام نوین آموزشی تونس می‌رسد؟ تازه آن را با سطح دانش و آموزش پزشکی در کشورهای پیشرفته‌تر جهان مقایسه نمی‌کنیم. در این صورت، فایده تدریس این رشته در این مؤسسه ریشه‌دار تربیتی چیست؟ الازهر می‌تواند آموزشی که در اختیار دانشجویان پزشکی خود قرار می‌دهد را به همه دانشجویان دانشکده‌های پزشکی نوین که مایل باشند، ارائه کند.
•    جایگاه این اقدام در فرایند اصلاح نظام تربیتی کنونی چیست؟ آیا باید بر تلاشمان بیفزائیم و دو کار اصلاحی انجام دهیم که عبارت است از آموزش جدید و روزآمد سازی آموزش ریشه‌دار اصیل گذشته؟ یا اینکه باید پروژه احیای آموزش در زیتونه را در چارچوب یک نظام اصلاحگر تربیتی همه‌جانبه تعریف کنیم؟ آنچه که تردیدی در آن وجود ندارد، این است که ما امروز در یک لحظه حساس و سرنوشت‌ساز به سر می‌بریم. لحظه انتخاب‌های انقلابی که اصلاح آموزش به صورتی که با اقتصاءات تعهد و وابستگی به هویت عربی - اسلامی و اقتضاءات سبک جدید در تربیت، رشد و در عین حال در جامعه همخوانی دارد را برای ما جایز می‌شمارد. پس چرا تلاش‌هایمان را پراکنده کنیم و عزم خود را برای ایجاد یک نظام تربیتی جدید و اصیل جزم نکنیم که آموزش زیتونی، یکی از جلوه‌های آن باشد نه نشانه‌ای نامأنوس از اختیارات‌ تربیتی و آموزش عمومی کشورها؟
•    برنامه‌های تحصیلی چگونه خواهند بود؟ چه کسی آن را آماده می‌کند و به کدام نظام دانشی تکیه خواهند داشت؟ به عنوان مثال، در تونس عصر نوین، شیخ الطاهر بن عاشور در بحث "مقاصد شریعت" بازنگری کرد. به عبارت دیگر، خوانش مقاصدی، شریعت را از زمان دانشی که ابواسحاق شاطبی مالکی در کتاب "الموافقات" (۷۹۰هـ) بدان رسید و در آن، وحی را یک منطق مقصدی دانست، مورد بازنگری قرار داد. ابن عاشور در کتاب خود به نام "‌مقاصد شریعت اسلامی" تلاش کرد تا مبحث مقاصد را از علم اصول فقه جدا کند تا خود به یک علم مستقل تبدیل گردد و آن را از منطق بسته مذهبی خارج کرد تا آن را به یک علم کلی اجتهادی باز تبدیل گرداند و در مواردی نسبت به توسعه آن اقدام کرد. به عنوان مثال می‌توان به توسعه در حوزه مقاصد اشاره کرد به طوری که از حفظ دین، نفس، عقل، مال و نسل فراتر رود و آزادی و دموکراسی را نیز شامل شود. وی این کار را در کتابی که تحت عنوان "اصول نظام اجتماعی در اسلام" تألیف کرد، انجام داد و بدین ترتیب از همه جنبش‌های اسلامی در این رابطه پیشی گرفت. با این حال، تنها حوزه دانشی‌ای که به نظر ما تا امروز تغییری را شاهد نبوده است، کار ابن خلدون است که در آن مقاصد شرعیه را بر قوانین و طبایع عمران بشری مبتنی ساخته بود و راه را به روی حذف موانع ساختگی بین علوم شرعی و علوم انسانی و نیز علوم شرعی و علوم طبیعی در هر دو بعد مادی و انسانی باز کرد. آگاهی علمی و دانشیِ معرفت شناسانه شیوخ زیتونه امروز کجا و نکته دانشی عمرانی ابن خلدون و مقاصد عاشوری کجا؟ بنابراین، قبل از شتاب سیاست‌زده و ایدئولوژیک برای گشایش شعبه‌های دانشگاه زیتونه در سراسر کشور که اکنون شاهد هستیم، باید دست به بازنگری‌های معرفت‌شناسانه عمیقی در علوم اسلامی از علم کلام یا توحید، اصول فقه، مقاصد، تفسیر و تأویل و ... بزنیم، امری که برادرانمان در مغرب دور سال‌ها قبل با برگزاری نشست بحران علوم انسانی در طنجه در سال ۲۰۱۰ و پرسش درباره اینکه "‌آیا این بحران در روش است یا در اجرا"؟ ‌بیشتر آراء و تحلیل‌ها حکایت از این دارد که این بحران، بیش از آنکه بحران اجرا باشد، بحران روش و حتی بحران دانشی معرفت شناسانه ساختاری عمیق است و در نتیجه برای عبور از صرف نشانه‌های سنتی در مسئله ازسرگیری آموزش زیتونی، باید بازنگری‌های دانشی و روشی عمیقی در علوم و معارف اسلامی در هر دو بعد نظری و عملی انجام دهیم، درست مانند کاری که متخصصان الهیات مسیحی و یهودی انجام دادند که متأسفانه در حوزه علمی از ائمه و مشایخ مسلمانان در عصر ما بسیار پیشی گرفتند و تنها می‌توان تعداد اندکی از علمای مسلمان را از این جرگه استثنا کرد. طبعا ما در اینجا به دنبال تبلیغ تقلید از یهودیان و مسیحیان در نظریه‌ها و برنامه‌های علمی‌شان نیستیم، ضمن اینکه نظر به اختلافات جوهری بین عقیده اسلامی با تثلیث مسیحی یا توحید ملی یهودی، این امر از نظر دانشی و روشی جایز نیست. 
•    ما اکنون دو زیتونه داریم: مسجد زیتونه و شعبه‌های جدیدش به علاوه دانشگاه زیتونه. کدام یک از آنها زیتونه و آموزش آن را نمایندگی خواهد کرد؟ رابطه این دو با یکدیگر چگونه خواهد بود و پروژه احیای آموزش در مسجد زیتونه چگونه از توانمندی‌های علمی و آموزشی موجود در دانشگاه زیتونه که با این طرح مخالف است، بهره خواهد برد؟ باید به همه این مسائل اندیشید و با حکمت لازم با آن برخورد کرد.
در پایان باید بگوئیم با اینکه حوزه آموزش در زیتونه برای چند قرن، به دلیل تقلید و تکرار بی‌جان شده بود، اما باز هم ما منکر فضایل شناخته شده آموزش زیتونه مانند حفظ قرآن، آموزش موفق زبان، آموزش فقه عبادات اصلی نیستیم که هنوز تا امروز به ویژه در سایه افول ترسناک سطح تحصیل زبان عربی در میان فارغ التحصیلان نظام تربیتی کنونی و بی‌اطلاعی بسیاری از مردم نمازگزار از ضرورت‌های قواعد فقه عبادات، نیاز به آن ضعیف نشده است، اما با این وصف، از نظر ما، مسئله بسیار بزرگتر از این حرف‌هاست. مسئله، مسئله تمدنی و عمرانی است که از سطح اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. نهاد زیتونه، نهادی نبود که از سبک عمرانی و معیشتی و فرهنگی که آن را در بر گرفته و بدان نفوذ کرده است، جدا باشد. زیتونه، مجموعه نیازها و کارکردهای عمرانی‌ای را تأمین می‌کرد که جامعه از آن تقاضا می‌کرد، مانند امامت، آموزش و قضاوت. اما ما امروز درباره نوع نیازها و کارکردهای عمرانی‌ای سؤال می‌کنیم که زیتونه می‌تواند آن را در عصر بسیار پیچیده حاضر از نواحی حقوقی، اداری، علمی، فناورانه، ارتباطی، پزشکی، اقتصادی و ... تأمین کند. بنابراین اگر کار به اصلاح آموزش دینی مربوط شود، باید گفت که در سایه رشد گرایش‌های جهل، افراط، طرد مخالفان و خشونت، این اصلاح، امری مشروع و حتی مطلوب و ضروری است و لازم است که یک بار دیگر امکانات برای اجرای آن بسیج شوند. اما اگر مسئله از این فراتر رفت و به سطحی بزرگتر و گسترده‌تر یعنی ریشه‌دار کردن فرایند آموزش رسید، در واقع کار در مرحله بالاتری قرار می‌گیرد که مستلزم توان و افکار و برنامه‌ریزی بزرگتر و گسترده‌تر است. بنابراین، آیا نخبگان تونسی و مقام نظارت و جامعه مدنی برای حل این اشکال به سوی بهترین راه‌ها متمایل خواهند شد؟ این امری است که همه ما باید در چارچوب یک پروژه تربیتی ملی مدرن و اصیل خود را برای آن آماده کنیم.
این سؤالی است که طرح شد و رسانه‌ها از مدتی قبل، بحث امضای توافقنامه همکاری بین دانشگاه زیتونه و دانشگاه اسلامی عربستان سعودی را مطرح کرده و اظهار داشتند که همکاری میان این دو دانشگاه ریشه‌دار، آثار مثبتی در حوزه پژوهش علمی و چارچوب تدریس و دانشجویان به همراه دارد و علاوه بر آن ابعاد مثبت دیگری از این توافقنامه را برشمردند که از آن جمله به تثبیت همکاری برای ایفای نقش در آموزش دادن گروهی از بزرگترین علمای اسلام اشاره کردند و همچنین درباره پروژه شهر دانشگاهی زیتونی سخن گفتند و به منزله ساختاری برای ادامه اعتدال در تونس و دفاع از چهره درخشان اسلام و مقدسات اسلامی و تقویت پشتوانه تونس به شکلی نوین و جدید بدان نگریستند... اما چرا این سؤال مطرح شد؟ دلیل این امر، نگرانی جدی‌ای است که راجع به سرنوشت این مناره تاریخی اسلامی وجود دارد... در اواخر دهه ۱۹۵۰، مسجد زیتونه تعطیل شد و از آن روز تا امروز، بازتاب نگرانی‌ها کاملا روشن است. پس از آن، دانشگاه زیتونه تأسیس شد که نشانه‌های مهار، محاصره و خالی کردن آن از محتوای علمی نیز معلوم است و همگان با چشمان خود در همه کشمکش‌ها، برخوردها و خطرهای بزرگی که عرصه دینی را در تونس تهدید می‌کند، آن را می‌بینند. البته از ملت غیور تونس بعد از انقلاب انتظار می‌رفت که یک طرح جایگزین و اصلاحی ارائه کنند که آنچه پیش از این ویران شده است را ترمیم سازد و با نگاه‌های تجدیدگرانه به آینده بنگرند... اما این امر اتفاق نیفتاد و اگر اتفاق افتاد، چرا اعلام نشد؟ 
دلیل این امر این است که چنین توافقنامه‌هایی - حتی اگر با حسن ظن بدان نگریسته شود - احتمالا امتیازاتی که داده می‌شود را پنهان می‌دارد، چرا که امضا کنندگان آن به تأسیس یک شهر دانشگاهی زیبا تمایل دارند که معماری آن چشم‌ها را خیره کند و از یاد ببریم که در داخل رواق‌ها و سالن‌های آن چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است و چه محصولاتی در آن کاشته می‌شود. لذا می‌بینیم که به تدریج سرشار از افکار وارداتی‌ای می‌گردد که به موجب این توافقنامه‌ها یا به دلیل فشارهای سیاسی حزبی مجبور شدیم تا آن را بپذیریم، امری که به منزله نابودی کامل زیتونه از جایی که گمان نمی‌بردیم و فروش آن به وهابیت است. بنابراین چطور می‌توان بین ریشه‌دارترین دانشگاه اهل سنت و جماعت اشاعره و بین یک دانشگاه مربوط به مذهب وهابیت جمع کرد؟ این امر به معنی حرکت در سراشیبی است که غیرتمندان بر دین آن را نمی‌پذیرند، به ویژه اینکه مردم تونس نیز از دهه‌ها قبل این مذهب را از کشورشان بیرون کرده و به شکلی به آن پاسخ دادند که اصحابش را خشمگین می‌سازد. بنابراین کسی که به دنبال پیروزی باشد، با اسبی نحیف که علاوه بر خارج، در داخل کشور خود نیز شکست خورده و به ناتوانی کشیده شده است، در مسابقه شرکت نمی‌کند. بهتر و مفیدتر این بود که چنین توافقنامه‌هایی با مصری‌ها - الازهر - یا مغربی‌ها - فاس - و دیگرانی به امضا برسد که در حوزه‌های علمی، فقهی و مرجعیتی با آنها اشتراک نظر داریم. 

۲.    آیا امکان اصلاح مجدد دانشگاه زیتونه وجود دارد؟

دلایل سستی‌ای که امروز دامن دانشگاه زیتونه را گرفته است: 
‌در اینجا به ذکر مجموعه دلایلی می‌پردازیم که بحران دانشگاه زیتونه را عمیق‌ و فرایند اصلاح آن را با مشکل مواجه کرده است و به همین دلیل احیای اعتبار آن به تأخیر افتاده است. این عوامل را می‌توان در موارد زیر برشمرد: 
•    طبیعت خود انقلاب تونس که پیش از آن شاهد یک انقلاب فرهنگی نبود، ضمن اینکه شخصیت‌های سیاسی‌ای که برنامه‌ها و طرح‌های سیاسی مشخصی داشته باشند و نیز فرهیختگان آشنا به شرایط و صاحب نظر، آن را رهبری نکردند... بلکه جوانانی رهبری آن را به دست گرفتند که به تازگی فارغ التحصیل شده و با سختی شرایط زندگی آشنا شدند و در آن چیزی جز بیکاری و حاشیه‌نشینی نیافتند. هر انقلاب اجتماعی اگر نتیجه طبیعی یک روند فکری و معرفتی نباشد، ایجاد نگاه‌های اصلاحگرانه و برنامه‌های تغییر در آن مانند آنچه که دانشگاه زیتونه در بحران کنونی خود بدان نیازمند است، دشوار می‌شود. 
•    ناامیدی نخبگان علمی و به طور خاص اساتید دانشگاه زیتونه از نخبگانی که بعد از ۱۴ ژانویه ۲۰۱۱ به حکومت رسیدند، به دلیل شکست آنها در احیای اعتبار این مرکز بزرگ تمدنی که یکی از بزرگترین ارکان چهارگانه‌ای به شمار می‌رود که به حوزه دینی توجه دارند. باید گفت که این دانشگاه به میدانی برای کشمکش‌های سیاسی و میدان برخورد طرف‌های سیاسی حاکم بر بخشی از عرصه سیاسی در داخل تونس تبدیل شده است  همین امر باعث شده است که دانشگاه زیتونه نتواند نقش تمدنی مورد نظر خود را یازیابد و به سطح مورد انتظار برسد، به ویژه اینکه طرف‌های سیاسی دشمنی عمیقی را با زیتونه ابراز می‌دارند و از همه ابزارهای قانونی و غیرقانونی برای کاستن از شأن و نقش این مؤسسه علمی و تمدنی، محدود ساختن تلاش‌های آن، ایجاد موانع بر سر راه آن، کمرنگ ساختن بعد نمادین آن و ناتوان ساختن آن از حرکت به جلو و تعامل مثبت با محیط اطرافش بهره برده‌اند. این جریان بر نادیده گرفتن این دانشگاه و تضعیف آن اصرار دارد تا همیشه به دور از محقق ساختن رشد مطلوب و منفعت عمومی قرار داشته باشد.
•    تقسیم طرف‌های سیاسی حاکم بر دوایر نفوذ سیاسی به سکولارها در دو گروه چپ و لیبرال و اسلامگرایان و در رأس آنها جنبش النهضه حاضر در حکومت. طرح‌های بزرگ اصلاحی با نخبگانی که دچار تفرقه و چند دستگی هستند و ایدئولوژی آنها را به حرکت وا می‌دارد، امکان انجام شدن ندارند. با عدم تمایل طرف‌های سکولار به احیای اعتبار این دانشگاه به دلیل تصورشان مبنی بر اینکه این دانشگاه مرکز فکری و سیاسی یک طرف مشخص است که در جنبش النهضه با مرجعیت اسلامی نمود پیدا می‌کند که به گفته مسئولانش از سوی مخالفان فکری و سیاسی‌اش در معرض حملات ایدئولوژیک مداوم قرار می‌گیرد، لذا این طرف‌ها از هیچگونه تفکر دینی دفاع نمی‌کنند تا در مدنیتشان متهم نشوند. 
•    مانع ایدئولوژیک بزرگی که در برابر توسعه این دانشگاه و استقلال آن و نیز احیای اعتبار آن قرار گرفته است. این مانع، همان تبلیغ تفکری است که اعتقاد دارد دانشگاه زیتونه امروز به حزب "جنبش النهضه" تعلق دارد و کشمکش‌ها برای راه‌اندازی مجدد آن و تدریس در آن توسط دکترهای وابسته به این جنبش به راه افتاده است.
•    ادامه کشمکش جریان‌های فکری و سیاسی بر سر بعد علمی و دانشگاهی که منجر به کاهش ارزش علمی می‌شود و آزادی فعالیت دانشگاهی و غنای آن را از بین می‌برد. کشمکش‌های سیاسی بر فضای پژوهش علمی در داخل دانشگاه سایه افکنده است. زمینه‌های سیاسی، پروژه‌های جدید را متوقف کردند و سطح علمی دانشگاه تا حد صدور بیانیه و موضع گیری سیاسی تنزل پیدا کرد، در حالی که از یک مرکز پژوهشی دانشگاهی انتظار می‌رود که مطالعات علمی صادر کند نه بیانیه‌های سیاسی و تشکیلاتی درباره مسائل مربوط به جامعه مانند مسئله ارث و میراث.
•    ابهام و رها شدگی در داخل دانشگاه. بسیار جای تأسف دارد که اعضای هیأت علمی، هیچ ارتباطی به گرایش‌های دینی در دانشگاه زیتونه نداشته باشند، بلکه آنها متخصص حوزه میراث هستند! بسیار جای تأسف دارد که تنها دانشکده زیتونه موفقیت صد در صد را تجربه می‌کند و بعد از بررسی‌ها مشخص شد که اساتیدی در این دانشکده حضور دارند که امتحانات را تصحیح نمی‌کنند و نمرات، بدون چارچوب به دانشجویان داده می‌شود و همین امر، اعتبار مدرک علمی آنها را تحت تأثیر قرار می‌دهد. برخی پایان‌نامه‌های کارشناسی ارشد و دکترا نیز وجود دارند که سطح آنها پائین‌تر از سطح مطلوب است. همه اینها نتیجه غلبه سیاست زدگی بر اعتبار مدرک علمی است. در چنین شرایط و فضای کاری نمی‌توان آزادی مطلوب آکادمیک را حفظ کرد.
•    فضای تحصیلی که در شأن جامعه نیست. محدود بودن فضای آموزشی که به دانشگاه اختصاص داده شده است، هرگز در شأن دانشگاهی به ریشه‌داری زیتونه نیست که در بردارنده ۴ نهاد است که ۳ مورد از آنها مؤسسات علمی هستند که عبارتند از: مرکز آموزش عالی اصول دین، مرکز آموزش تمدن اسلامی و مرکز آموزش علوم اسلامی در قیروان. ضمن اینکه مرکز آموزش عالی تمدن در شرایط بدی قرار دارد و بخشی از آن در آستانه سقوط قرار دارد که مدرسه ابتدایی است. اما مرکز آموزش اصول دین در بردارنده سه سالن کنفرانس و ۲۲ کلاس برای ۸۰۰ دانشجو در مرحله لیسانس و بیش از هزار دانشجوی تحصیلات عالیه است. 
•    ضعف بودجه. چگونه می‌شود که بودجه یک دانشگاه به ریشه‌داری زیتونه، از ۹۰۰ هزار دینار فراتر نرود و چطور می‌شود که بودجه مرکز آموزش عالی تمدن از ۹۰ هزار دینار بیشتر نمی‌شود؟ همین مسئله باعث می‌شود که هزینه تجهیز آن بر عهده دانشجویان قرار گیرد. خدمات این دانشگاه بسیار ضعیف شده و به انجام فعالیت‌های علمی لازم تشویق نمی‌کند. این علاوه بر مقر اصلی دانشگاه است که خود در یک فضای بسیار تنگ و محدود قرار دارد. همچنین برنامه تأسیس یک مرکز دانشگاهی جدید وابسته به دانشگاه زیتونه، برنامه‌ریزی شده بود و در آستانه تحقق قرار داشت و قرار بود که در منطقه مرناق با شش دانشکده کامل ساخته شود که یکی از آنها دانشکده هنر و زبان بود و یک خوابگاه دانشجویی نیز در نزدیکی آن پیش‌بینی شده بود. یک تاجر تونسی که به فساد متهم شد، در زمان پیش از انقلاب، یک قطعه زمین برای این منظور اهدا کرده بود. اما با این وجود، به دلیل مشکلات و موانع اداری غیرموجه این پروژه متوقف شد.
•    قرار داشتن در معرض حملات و شبهات رسانه‌ای. در شرایطی که این دانشگاه به حمایت‌های گسترده رسانه‌ای نیاز داشت تا بتواند فضای حاشیه‌ای و تخریبی که از دهه‌ها قبل بر آن و دانشجویانش روا داشته شده است را بردارد، باز هم رسانه‌ها و هدایتگران افکار عمومی به تحریک‌گری درباره مسائلی که تکلیف آنها مشخص شده بود، ادامه دادند، نه به قصد بحث سالم علمی یا فکری، بلکه فقط برای تحریک‌ کردن علیه دانشگاه. از جمله این مسائل می‌توان به برابری در ارث و میراث و مسئله برابری زن مسلمان با مرد غیر مسلمان، یا مسائل جزئی در فقه مانند طهارت. این در حالی است که نگاه درست فکری درباره دعوت و هویت و الحاد وجود ندارد و به طور کامل از بین رفته است و همین امر باعث شده است که تلألؤ دانشگاه تحت تأثیر قرار بگیرد. 
•    محدودیت چشم انداز در رابطه با فارغ التحصیلان این دانشگاه. نقش زیتونه به تأمین راهنمایان دینی و تربیت معلمان ابتدایی و دبیرستان محدود شده است، آن هم به شکلی که تعداد آنها در هر سال به انگشتان یک دست هم نمی‌رسد، چرا که زمان تدریس درس تربیت اسلامی کاهش یافته و از جایگاه آن کاسته شده است و در زمان وزارت الشرفی، درس تربیت ملی نیز برای رشته حقوق دچار انشعاب شده و نام آن نیز در چارچوب یک نگاه فکری تغییر کرده است، به طوری که در مقابل مدنیت قرار گیرد. به موازات این امر، برنامه تدریس آن نیز به طور مستمر دستخوش تغییر شد تا از شأن آن کاسته و به حاشیه رانده شود، امری که نویسنده مصری بدان اشاره کرد و گفت: «در تونس، دانشجویان سطح محدودی از دانش "ضروری" دینی را کسب می‌کنند بدون اینکه به گستره یا عمقی در آن دست یابند و این بدان معناست که دانش دینی در حاشیه دانش مدنی قرار می‌گیرد».
•    قرار داشتن دانشگاه زیتونه و برنامه‌های آموزشی آن در گرو تغییر ذائقه سیاسی، که در دهه ۱۹۹۰ تا انقلاب سال ۲۰۱۱ به اوج خود رسید. در این دوره از تعداد دانشکده‌ها کاسته شد و به دو دانشکده رسید و سومین دانشکده به وزارت امور دینی ملحق گردید. همچنین از تعداد دانشجویانی که به دانشکده اصول دین راه می‌یافتند کاسته شد و به ۶۰ نفر در هر سال رسید و آن را از برنامه‌هایش تهی کرده و برای تعیین برنامه‌های درسی، روش‌های سنتی را در پیش گرفتند. در حالی که مرکز آموزش عالی تمدن اسلامی برای دانشجویان خارجی در نظر گرفته شد و این امر بر تعداد اساتید آن تأثیر گذاشت، به طوری که امکان گرفتن انتقالی به آن جز در برخی موارد استثنائی، "بسته" شد.

آیا راه اصلاحی هست؟
خلاصه آنکه فرایند اصلاح دانشگاه زیتونه، به دلیل وجود موانع اداری و سیاسی که مانع از آن می‌شود که این مرکز اصیل علمی و دینی عناصر قوام‌بخش نقش تمدنی، علمی و دینی خود را بازیابد، دشوار است. ضمن اینکه دور ساختن این اثر تمدنی از میدان کشمکش‌های سیاسی و فکری و تلاش برای احیای اعتبار یک مکتب فقهی میانه‌رو می‌تواند مفید باشد، مکتبی که از اعتبار تاریخی و دانشی بیشتری از دیگر مکاتب برای دفاع از تمدن قلم و کنار آمدن با دیگران در فضاهای منطقه‌ای و بین‌المللی که سرشار از افراط و جمود فکری است، برخوردار است. به نظر می‌رسد که دانشگاه زیتونه، مانند خاری در پیکر آموزش عالی فرو رفته است. برخی، اینگونه می‌اندیشند و برخی دیگر معتقدند که این دانشگاه، از کمان در رفته و دیگر قابل احیا نیست. مایلم تأکید کنم که این نهاد، به دلیل فرورفتن در لاک خود و جدایی از دیگر نهادهای ملی و نیز جدایی آن مؤسسات و نهادها از آن، در یک سرگشتگی وجودی به سر می‌برد. بنابراین، شاه کلید حل مدنی مشکلات زیتونه، در سیاست ادغام روشمند آن در یک فضای دانشی عمومی و روند دموکراتیکی است که سایر مؤسسات آموزش عالی در آن فعالیت می‌کنند. اما این بار، اگر سیاست ادغام مذکور با شکست مواجه شود، ارزش‌های جمهوریت، شکست فاحشی را در سطح جذب و اقناع به فلسفه تجدد و شکست موانع روانی بین شهروندان به ثبت خواهد رساند، امری که بر روش‌های تفکر، تأثیر منفی بر جای خواهد گذاشت. برخلاف برداشت‌های عاطفی، آنچه که در مرکز توجه قرار دارد، اشکالات دانشگاه زیتونه یا افشای اسرار آن نیست، بلکه توجهات بر تحلیل منطق قدیمی و مداوم زیتونه و رفتارهایی است که از دهه‌ها قبل در عرصه داخلی این دانشگاه دیده می‌شود. بنابراین، تفکراتی که در این نگاه وجود دارد، اشخاص یا نهادهای مشخصی را محکوم نمی‌کند و هر تشابهی لزوما به معنای هدف بودن نیست. هدف از همه این تحلیل‌ها، اشاره به رخدادها به شکلی تعمیمی است نه تعیینی، و اینکه با اقتدا به روش رسول گرامی اسلام صورت بگیرد که در آن از کسی نام برده نشود، بلکه کافی است که روی منبر گفته شود: "‌اقوامی که به دنبال فلان و بهمان هستند، چه در سر دارند"... ‌و هدف، همان "اراده ایجاد تغییر" از طریق تشویق به ایجاد نوعی بازنگری انتقادی در شرایط کنونی است که کسانی که در درون آن قرار دارند به اندازه کسانی که از بیرون بدان می‌نگرند، از آن گله‌مندند. بنابراین، باید شرایط زیتونه بر پایه گفتگو حل شود و به این حالت نمایشی که این دانشگاه با آن دست به گریبان است، پایان داده شود، زیرا امکان اینکه به شکل کنونی و خارج از دسترس و به عنوان مکانی برای تحریک‌های ایدئولوژیک و نه انسان سازی و آزاد سازی نیروهای خلاق به حیات خود ادامه دهد، وجود ندارد. زیتونه باید به آغوش وزارت آموزش عالی بازگردد و به ندای جامعه‌ای پاسخ بگوید که تصویر دانش دینی‌اش نزد آن تخریب شده است و می‌خواهد بفهمد که معنای هویت در عصر فناوری چیست؟ و نقش دین در عصر تجدد چیست؟ وضعیت دانشگاه زیتونه، وضعیت یک مرکز دینی به معنی الهیاتی صرف نیست. بلکه وضعیتی مرتبط با هویت یک نهاد ملی است که از وجود این دانشگاه حمایت می‌کند. بنابراین، تا زمانی که سخن درباره زیتونه به صلح داخلی و تهدید وحدت اجتماعی مربوط شود، همه طیف‌های فکری، سیاسی و اجتماعی می‌توانند با سخن و فکر به بازنگری واقعیت این نهاد عمومی کمک کنند تا هویت دانشگاهی و شخصیت علمی گمشده‌اش به او بازگردد. این مهم نیز جز با برگزاری گفتگوی ملی درباره دانشگاه زیتونه که در آن، همه طرف‌های تأثیرگذار در کشور درباره حال و آینده این نهاد نظر دهند، میسر نخواهد شد. 


-۵-
دانشگاه زیتونه وایران


دیباچه: 
با اینکه ۸۵% از جمعیت تونس را پیروان مذهب مالکی تشکیل می‌دهند که یکی از مذاهب چهارگانه اهل سنت است، اما نسبت محدودی از مردم این کشور را نیز شیعیان تشکیل می‌دهند. مذهب تشیع در این کشور، یک پدیده قدیمی و در عین حال جدید است، زیرا ریشه آن به پیش از حکومت فاطمیان و گسترش تشیع فاطمی (۹۱۰ – ۹۷۳ م) می‌رسد که از شهر المهدیه تونس کار خود را آغاز کرد، شهری که در سال ۹۲۱ م بنا گذاشته شد. مذهب جعفری نیز اخیرا و از دهه ۵۰ قرن بیستم و به طور خاص، بعد از سفر معروف دکتر محمد التیجانی السماوی، یکی از بزرگان تشیع تونسی به عراق که بذر تشیع را در تونس کاشت، رواج پیدا کرد. امروز شیعیان امامیه در تونس حضور دارند و در برخی و در ایالت‌های متعددی از این کشور مانند قفصه، قابس، سوسه، تونس پایتخت و مهدیه مستقر هستند و چهره‌هایی از این شهرها سر برآوردند، ضمن اینکه مؤسسات شیعی متعددی در تونس تأسیس شدند که از آن جمله می‌توان به "‌جمعیت فرهنگی آل البیت تونس" در پایان سال ۲۰۰۳، "جمعیت فرهنگی شیعی مودت" و "‌انجمن رواداری تونسی در مارس ۲۰۱۱ اشاره کرد، ضمن اینکه شیعیان برای گسترش مذهبشان، کتابخانه‌ها و باشگاه‌هایی را در این کشور راه اندازی کردند که از جمله معروفترین آنها "کتابخانه الشامله" در مرکز پایتخت و در نزدیکی مسجد الفتح در خیابان فلسطین است که کتاب‌های شیعی را با قیمت‌های بسیار ناچیز که از چند دینار تونسی فراتر نمی‌رود، در اختیار علاقمندان قرار می‌دهد. از جمله معروفترین این کتاب‌ها می‌توان به این موارد اشاره کرد: «اصول تشیع»، «عقاید امامیه»، «قصه کربلا»، «عصمت»، «مظلومیت حضرت زهرا (س) در متون و آثار»، «عاشورا و ما بعد از آن»، «حق با علیست و علی با حق»، «با حسین در نهضتش»، «واقعیت اعتقاد به امام مهدی منتظر»، «در محضر اهل بیت». علاوه بر این، همین کتاب‌ها و کتاب‌های دیگر، به صورت رایگان از طریق انجمن‌های فرهنگی شیعی توزیع می‌گردد. علاوه بر این، برخی از مؤسسات رسانه‌ای شیعی مانند "بیداری تونسی" نیز که در ژانویه ۲۰۱۳ یک روزنامه منتشر کرد، در این حوزه فعالند. سخن درباره نشانه‌های گسترش تشیع در تونس و رابطه آن با قدرت در گذشته و حال بسیار است و به واسطه مطالعاتی که انجام شده است، می‌توان این گسترش را در موارد زیر خلاصه کرد:
    تشیع در تونس به یک امر قطعی و پدیده‌ای تبدیل شده است که بدون هیچ مشکلی در ایالت‌های این کشور گسترش پیدا می‌کند و با توجه به تضمین آزادی عقیده توسط قانون اساسی، با هیچ مشکلی مواجه نمی‌شود. 
    نقشی که ایران به واسطه مرکز فرهنگی خود در حمایت از تشیع و گسترش آن ایفا می‌کند، روشن است.
    ادامه نگرانی‌های واقعی تونس در ضمیر ناخودآگاه مردم این کشور از هر چه که ایرانی باشد، به دلیل ارتباطش با تشیع به طور کلی و نگرانی از دست داشتن ایران در تصمیم گیری‌های تونس در آینده.
    و ...
شاید بارزترین استنتاج، عدم حضور شیعیان در درون این دانشگاه است و یا شاید اصلا حضور داشته باشند، اما دیده نشوند و ممکن است این حضور، به گسترش تشیع در میان طبقات فرهیخته منجر شود، زیرا گسترش کنونی تشیع در میان طبقات عوام است که اهمیت چندانی ندارد. زیرا عوام، آنقدری که هوای "پول ایران" و سفرهای تفریحی به جمهوری اسلامی ایران را در سر دارند، به اندیشه و عقیده و مذهب توجه ندارند. 

سؤال: آیا ایران می‌تواند به دانشگاه‌های تونس، به ویژه دانشگاه زیتونه وارد شود؟
پاسخ به این سؤال تحت یک عنوان بزرگ ممکن است: «نه به فکر کردن به شیعه کردن کشور از طریق تدوین طرحی برای شیعه کردن دانشگاه زیتونه». فکر نمی‌کنیم که حکومت فاطمیان با وجود نفوذی که به عنوان یک حکومت و استقرار در تونس از قیروان به عنوان پایتختشان گرفته و سپس تأسیس شهر مهدیه، از تحمیل اندیشه و مذهب شیعه ناتوان بود، بلکه گمان ما بر این است که نخواست این کار را انجام دهد و به بُعد معماری‌ شیعی بسنده کرد. سخن درباره نقش فاطمیان در دانشگاه زیتونه، در حقیقت به منزله سخن گفتن درباره نقش امیران حکومت صنهاجیه است که بعد از خروج المعز لدین الله فاطمی به مصر در سال ۳۶۱ ه/ ۹۷۲ م، تحت لوا و تأیید حکومت شیعه فاطمیان (العبیدیه) حکومت می‌کردند، بنابراین بارزترین نشانه‌ای که از آنها باقی مانده و هنوز تا امروز شاهدی قوی در ساختمان زیتونه به شمار می‌رود، گنبد سالن یا گنبد مجاز است که به فرمان یکی از خلفای فاطمی بنا شده و نشانه‌ای از نشانه‌های هنر معماری و تزئین‌های تونسی است که سبک آن به دوره اغلبیان و به طور مشخص به نیمه نخست قرن سوم هجری باز می‌گردد.

امروز، یعنی در سال‌های ۲۰۲۱ و ما بعد آن، ورود ایران به دانشگاه زیتونه می‌تواند از طریق راه‌های زیر انجام شود:

    تلاش برای وارد کردن زبان فارسی در همه مؤسسات دانشگاهی ذی‌ربط و توانمند سازی دانشجویان آنها به استفاده از زبان فارسی به واسطه برگزاری سفرهای علمی برنامه‌ریزی شده به ایران. تعداد این دانشکده‌ها به ۱۱ دانشکده می‌رسد: دانشکده علوم انسانی و اجتماعی تونس/ دانشکده ادبیات، هنرها و علوم انسانی در منوبه/ مرکز آموزش عالی زبان‌های تونس/ مرکز آموزش عالی علوم انسانی تونس/ مرکز آموزش عالی زبان‌ها در نابل/ دانشکده ادبیات و علوم انسانی در سوسه/ دانشکده ادبیات و علوم انسانی در صفاقس/ مرکز آموزش عالی زبان در قابس/ مرکز آموزش عالی علوم انسانی در مدنین/ مرکز آموزش عالی مطالعات کاربردی علوم انسانی در قفصه/ دانشکده ادبیات و علوم انسانی در قیروان.
    تقویت توافقنامه‌های امضا شده با دانشگاه زیتونه که از سال ۲۰۱۲ منعقد شده است که تعداد آنها به ۳۰ توافقنامه می‌رسد که بیشتر آنها با کشورهایی مانند ترکیه، اندونزی، عربستان سعودی و کشورهای دیگر به امضا رسیده است، در حالی که تنها یک توافقنامه در تاریخ ۲۷ دسامبر ۲۰۱۴ با ایران منعقد شد که در حد جوهری روی کاغذ باقی ماند و این توافقنامه که با ۷ نهاد دانشگاهی متعدد در ایران امضا شد، هنوز اجرایی نشده است. این دانشگاه‌ها عبارتند از: دانشگاه مذاهب اسلامی، دانشگاه ادیان و مذاهب، دانشگاه جهانی المصطفی، دانشگاه قم، پژوهشکده علوم و فرهنگ اسلامی، حوزه علمیه و ... همه ما می‌دانیم که نقش توافقنامه‌ها، تقویت همکاری بین دو طرف در حوزه‌های دینی و فرهنگی و فکری از جمله در امور مرتبط با دین و حوزه عمومی و گفتگو بین پیروان ادیان و مذاهب و تعمیق آگاهی به ارزش‌های انسانی و اخلاقی و مطالعات عالی در آموزش است. 
    همکاری در غنابخشی به کتابخانه ملی و کتابخانه‌های دانشگاه‌ها و دانشکده‌ها، از طریق اهدای مراجع و منابع ایرانی فقه، تفسیر قرآن ودیگر محورها. 
    بهره‌برداری از فضای مرکز آموزش عالی تمدن اسلامی در دانشگاه مادر زیتونه در چارچوب فرمان شماره ۸۶۵ ریاست جمهوری در سال ۱۹۹۵، که در تاریخ ۸ می ۱۹۹۵ به تصویب رسیده است و دستور وزیر آموزش عالی در روز ۳ نوامبر ۱۹۹۵. این مرکز با هماهنگی با اداره همکاری‌های بین‌المللی و روابط خارجی در وزارت آموزش عالی، به صورت تخصصی به آموزش دانشجویان خارجی در علوم اسلامی از سراسر جهان اسلام و دیگر کشورها می‌پردازد. یکی از راه‌های بهره‌برداری از این مرکز، جذب دانشجویانی از ایران برای تحصیل در این مرکز در سه گرایش الهیات، اصول دین و تمدن اسلامی و در نتیجه فهم طبیعت آموزش در دو کشور، تأثیر گذاری و تأثیر پذیری متقابل و نیز همکاری در برگزاری نشست‌های مشترک علمی بین‌المللی است که می‌تواند تمدن اسلامی را معرفی کند، ضمن اینکه می‌تواند در غنی سازی گفتگو بین ادیان، مذاهب و تمدن‌ها مؤثر باشد.
    ایجاد شبکه‌های هوشمند ارتباطی بین دانشجویان تونس و ایران، به صورت شبکه‌ای که نام "صلح سازان" بر آن گذاشته شود. این شبکه نیاز دارد تا به کشورهای عضو و مؤسسات علمی و دینی مهم آن وارد شود تا بتواند به گفتگوها در مؤسسات آموزشی و دانشگاهی، بُعد آموزشی ببخشد و نیز بتواند سیاست‌های فرهنگی را به سمت عبور از پدیده سوء استفاده از دین و توجیه خشونت منتقل کند، امری که از طریق سرمایه گذاری در مؤسسات ذی‌ربط با گفتگو حاصل می‌شود. 
    دعوت از اساتید و پژوهشگران وتشویق آنها به همکاری‌های علمی از طریق ایجاد بازدیدها و تأمین منابعی به شکل مأموریت‌های کارشناسی شده تحت عنوان "‌مأموریت اهداف"‌ برای انجام فعالیت‌های پژوهشی و دانشگاهی مانند کار بی‌نظیری که دکتر طاهر بن سالمه، یکی از نویسندگان و متفکران تونسی در کتاب خود با نام "‌همراستایی فکری بین خمینی و خضر حسین" ‌یعنی بین دو مصلح ایرانی و تونسی انجام داد که تأثیرهای آشکاری بر جای گذاشت، ضمن اینکه می‌توان روی روش تفسیری قرآن کریم بین تفسیر "التحریر و التنویر"، اثر شیخ طاهر بن عاشور و تفسیر "المیزان فی تفسیر القرآن" اثر سید محمد حسین الطباطبائی کار کرد و همچنین روی مطالعات تطبیقی بین میراث علمی تونس و ایران به عنوان یک مطالعه مقایسه‌ای بین فقه جعفری و فقه مالکی به طور کلی یا در مسائل معین و موضوعات پژوهشی مشترکی کار کرد که تعداد آن از دایره شمار فراتر است و می‌توان آن را به شکلی دقیق مشخص کرد.
    سرمایه گذاری در حسن انتخاب برخی از دانشجویان و مکلف ساختن آنها به انتخاب موضوعات معین مربوط به میراث باستانی ایران. چرا که تونسی‌ها پژوهش‌های علمی مورد نیاز خود را با استفاده از دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترا انجام می‌دهند و آنها را با پژوهش‌های میدانی ذی‌ربط تغذیه می‌کنند و این امر، به هوش و راهبردی نیاز دارد که در حین کار باید مورد استفاده قرار گیرد. 


منابع و مآخذ:
 ابن خلدون، المقدّمة، مکتبة ودار المدینة المنورة للنشر والتوزیع-الدار التونسیة للنشر، ۱۹۸۴م
۱.    شفاء السائل لتهذیب المسائل، طبعة أبو یعرب المرزوقی، الدار العربیة للکتاب، تونس ۱۹۹۱م.
۲.    ابن عاشور، محمد الطاهر، ألیس الصبح بقریب؟، طبع ونشر المصرف التونسی للطباعة، تونس، ۱۹۶۷م.
۳.     مقاصد الشریعة الإسلامیة، الشرکة التونسیة للتوزیع تونس، ۱۹۷۸م.
۴.    تحریر المعنی السدید وتنویر العقل الجدید وتفسیر الکتاب المجید، دار سحنون للنشر والتوزیع، ۱۹۹۷م.
۵.    حنفی، حسن، دراسات إسلامیة، دار التنویر للطباعة والنشر، ط۱، ۱۹۸۲م، ص ۵۷.
۶.    الکعاک، عثمان، مراکز الثقافة فی المغرب من القرن ۱۶ إلی القرن ۱۹، المطبعة الکمالیة، القاهرة، ۱۹۵۸م.
۷.    الشاطبی، أبو إسحاق، الموافقات، تحقیق محی الدین عبد الحمید، المکتبة العصریة، بیروت، ۱۹۹۰م.
۸.    العیاشی، المختار، فی تاریخ المدرسة التونسیة: خلاصة ۳۲ قرنا من الکتابة والمعرفة والتعلیم (۱۱۰۱ق م/ ۲۰۰۷م)، مرکز النشر الجامعی بالتعاون مع المرکز الوطنی للتجدید البیداغوجی والبحوث التربویة، تونس، ۲۰۱۲م.
۹.     الدولة المدنیة والمسألة الزیتونیة، أکادیمیا، السنة الأولی، العدد السادس، جوان، ۲۰۱۲م، ص.۱۵.
۱۰.    التعلیم الزیتونی فی تونس بین هیمنة الفرنکفونیة وإثبات الهویّة" دراسة من إعداد الدکتور: حمودة بن مصباح.
– Astolfi, J-P. et De Velay, M., La didactique des sciences, Paris, PUF, ۱۹۸۹.


..فهرست..
مقدمه ......................................................................................................................................................... ۳       
مسجد زیتونه؛ شمیم تاریخ ...........................................................................................................................۴
‌در فرایند حرکت از مسجد زیتونه به دانشگاه زیتونه چه چیزی تغییر کرده است؟ .......................................۱۶
گشایش پنجره‌های تجدید و اشتراک در جهان امروز...................................................................................۲۸
آیا می‌توان مسجد و دانشگاه را  به صورت همزمان احیا کرد؟....................................................................۴۳
دانشگاه زیتونه و ایران ...............................................................................................................................۵۴
پیوست تصاویر .........................................................................................................................................۵۹
منابع و مآخذ .............................................................................................................................................۶۸
فهرست ....................................................................................................................................................۷۰


 

کد خبر 4952

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 2 =