فرج الحوار ، متولد حمام سوسه در سال ۱۹۵۴، فارغ التحصیل مدرسه عالی تربیت معلم در سال ۱۹۷۸ در رشته زبان و ادبیات فرانسه است. وی پایان‌نامه دکترای خود را درباره "‌اِشکال گرایش به کتاب‌های جورج باتای"‌ نوشت و یک پژوهش مفصل درباره جنس‌شناسی در دو میراث فرانسه و عربی - اسلامی انجام داد و به حوزه میراث علاقه دارد.

فرج الحوار: راه رواداری اسلامی؛ گزینه سکولار
 به قلم: أنس الطریقی


انس الطریقی پژوهشگر تونسی و دارنده مدرک دکترا و کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی و استادیار آموزش عالی در گرایش تمدن نوین در دانشکده ادبیات و علوم انسانی در قیروان - تونس. عضو گروه پژوهشی "ادیان و تمدن‌ها"ی دانشکده ادبیات و علوم انسانی در صفاقس - تونس. حوزه مورد علاقه: دین و سیاست و مسائل نوگرایی اندیشه دینی و مطالعات اسلامی. الطریقی همچنین مسئولیت نظارت بر پژوهش‌های حوزه دین و سیاست در مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های مؤمنان بدون مرز را نیز بر عهده دارد. 
معرفی فرج الحوار:
متولد حمام سوسه در سال ۱۹۵۴، فارغ التحصیل مدرسه عالی تربیت معلم در سال ۱۹۷۸ در رشته زبان و ادبیات فرانسه.
پایان‌نامه دکترای خود را درباره "‌اِشکال گرایش به کتاب‌های جورج باتای"‌ نوشت و یک پژوهش مفصل درباره جنس‌شناسی در دو میراث فرانسه و عربی - اسلامی انجام داد و به حوزه میراث علاقه دارد.
دو رمان به زبان‌های عربی و فرانسه و قصه و شعر به زبان فرانسه نوشت و از آغاز سال ۱۹۸۵، داستان‌ها و دیوان‌های شعر زیادی را تألیف کرد که نخستین آن‌ها، داستان "مرگ و دریا و موش" (سلسله چشم‌های معاصر، با مقدمه استاد عبدالفتاح ابراهیم) و آخرین آنها، "‌سنت شب، نسل دوم" است که در سال ۲۰۰۷ از سوی مرکز نشر دارالجمل در آلمان به چاپ رسید.
برای تألیف داستان "‌توطئه"‌ در سال ۱۹۹۲، جایزه ابوالقاسم الشابی را به خود اختصاص داد و برای تألیف رمان Ainsi parlait San-Antonio ‌که به زبان فرانسه نوشت، برنده جایزه دوم کومار شد.
از او یک رمان تحت عنوان "‌فینیقی‌ها با من سخن گفتند"‌ (سلسله چشم‌های معاصر، با مقدمه استاد عبدالفتاح ابراهیم)  در دست انتشار است.
مرکز انتشارات دارالجمل، آثار زیر را در حوزه میراث از وی به چاپ رساند: «القاموس الجنسی» که فصل دوم کتاب "‌الوشاح فی فوائد النکاح"، اثر جلال الدین سیوطی است (۲۰۰۵) و "الکنایة والتعریض" از ابومنصور الثعالبی (۲۰۰۷) و "أخبار أبی نواس" اثر ابو هفان المهزمی (۲۰۱۲).  

انس الطریقی: روشن است که پایه اولیه منظومه‌های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی برآمده از تصور انسان یا نظریه مربوط به انسان است، چه این نظریه آگاهانه باشد و چه ناآگاهانه. شاید بتوان لیبرالیسم را به عنوان نمونه‌ای از آن در نظر گرفت که مفهومی را برای انسان قائل شد که میل، هابز و جان لاک و بسیاری دیگر آن را توسعه دادند. این مسئله به همین شکل در اندیشه اسلامی ما نیز وجود دارد. شما به عنوان یک داستان نویس، آیا معتقدید که داستان در شکل‌دهی به این تصور از انسان یا اصلاح آن نقش دارد یا خیر؟ به ویژه اینکه جوهر داستان، تحلیل تجربه انسانی است. و آیا شما وقتی در حال نگارش داستان‌هایتان هستید، به این مسئله فکر می‌کنید یا خیر؟  
فرج الحوار: دغدغه نوآوری به صورت زیربنایی تحت تأثیر ملاحظات زیبایی‌شناسانه قرار می‌گیرد، اما این امر لزوما بدین معنی نیست که این دغدغه با فضای فکری زمان خود هیچ ارتباطی ندارد. این دغدغه چه آگاهانه باشد و چه غیرآگاهانه، بازتاب پرسش‌های حساسی است که آگاهی جمعی را در اطراف خود کمرنگ می‌سازد و حضور این مسائل در یک اثر ادبی، به فرهنگ نویسنده، به ویژه اگر داستان‌نویس باشد، بستگی دارد. به نظر من، فرهنگ نه تنها دانش تدوین شده را در بر می‌گیرد، بلکه از آن فراتر می‌رود و به حوزه‌های زندگی عملی می‌رسد که اعتقادات و فولکلور از آن جمله است. من به عنوان یک داستان‌نویس، در همه داستان‌هایی که به زبان‌های عربی و فرانسه می‌نویسم (که تعداد آنها به ۱۶ رمان می‌رسد)، تا امروز توجه خود را به یک مسئله مرکزی معطوف داشتم که برای من، جایگاه یک عرب در جهان امروز است و به اشکالات فکری (تفکر غیبی و تعبیرات اسطوره‌ای و معجزه‌آسای آن) و سیاسی (استبداد سیاسی) و فرهنگی (رابطه انسان عرب با محیط اطرافش، به ویژه با غرب) تقسیم می‌شود. 

انس الطریقی: به نظر شما، وضعیت "خود" در جهان عربی چگونه است؟ آیا این "خود"، معنای مثبتی دارد که قادر به نوآوری است یا اینکه آنطور که همگان تکرار می‌کنند، ناتوان است؟ 
فرج الحوار: خود عربی و اسلامی امروز، ‌آنطور که یکی از متفکران ایرانی به نام داریوش شایگان بیان کرده است، ناقص است، زیرا از یک دوگانگی شخصیتی خطرناک رنج می‌برد که در ناتوانی او در برآورده ساختن اقتضاءات عصر کنونی و اجبارهای تاریخی آن بروز پیدا می‌کند. در نتیجه، ذات عربی و اسلامی در حالتی از تمرد به سر می‌برد که به شکلی اصلی در رویکردهای گذشته‌گرا - یا باستان‌گرا - بروز می‌کند که اسلام سیاسی در جلوه‌های متعدد خود از آن سخن می‌گوید. شاید شیوع "اسلام‌نمایی" و گرایش آن به ریشه دوانی و تندروی بعد از پدیده موسوم به بهار عربی، بارزترین مظهر این بحران تمدنی عمیق باشد. همراهی انقلاب در ضمیر فرد و گروه با ملاحظات دینی و بروز کردن آن در مطالبات دینی که امروز در تونس هم شاهد آن هستیم، نشان از این دارد که پدیده‌ای که از آن با عنوان "‌بهار عربی"‌ یاد می‌شود، در واقع تکرار تجربه "انقلاب اسلامی" در ایران است. در آن زمان، شایگان، متفکر ایرانی، در دو کتاب خود با عنوان "‌انقلاب دینی چیست؟" و "بت‌های ذهنی و حافظه همیشگی"، به این دوگانگی خطرناک اشاره کرد. از آنچه که گفته شد، به این نتیجه می‌رسیم که "‌خود"‌ عربی و اسلامی تا زمانی که نتواند خود را از چنگال دو دیو "هویت" و "مقدس" رها کند، یعنی تا زمانی که وارد این سیر تاریخی شود که رابطه آن را با گذشته عقلانی کند و فعل و اراده را به دو محور وجود انسان در بعد مادی‌اش که اکنون وجود ندارد، تبدیل سازد، همچنان دربند این تنگنای تمدنی خفه ‌کننده باقی خواهد ماند. 

انس الطریقی: اگر بخواهیم در چارچوب موضوع درونگرایی سخن بگوئیم، به نظر شما، منبع اصلی درونگرایی عربی - اسلامی چیست؟ آیا موافقید که آن را دین اسلام بدانیم؟ 
فرج الحوار: تردیدی وجود ندارد که دین اسلام، تغذیه کننده اصلی خود عربی و اسلامی است، اما ‌نمی‌توان آن را تنها عنصر قوام‌بخش آن دانست. دلیل این امر نیز آن است که عنصر دینی - که اسلام سیاسی آن را یک عامل وحدت‌بخش و کافی به خودی خود می‌داند - نتوانست حتی در مناطقی که لااقل از نظر نظری به نژاد عربی تعلق دارند، مسلمانان را گرد هم جمع کند. این، ملاحظات ملی محدود که می‌توانیم آن را ویژگی‌های کشوری بنامیم است که امروز در ضمیر درونی عربی و اسلامی نقش تعیین کننده را دارد و باید فراموش نکنیم که اسلام در واقعیت تاریخی خود نیز در بردارنده اسلام‌های بسیاری است و تفاوت میان آنها آنقدر زیاد است که در مواردی، امکان جمع کردن میان آنها وجود ندارد. از این سخنان به این نتیجه می‌رسیم که اسلام نمی‌تواند پایه‌ای باشد که آگاهی عربی - اسلامی، به خودی خود در آن جمع می‌شود و ما اعتقاد داریم که ثبات این خودها و همزیستی آن با خود و محیط خود ممکن نخواهد بود، مگر اینکه از غلبه عامل دینی بر آن رها شود. به عبارت روشن‌تر، این بدان معنی است که لائیسیسم، گذرگاه لازم به سمت مدرنیسم است، اما دین اسلام در لباس اسلامگرایانه‌اش، تنها به اَشکالی از تدین وحشی خواهد رسید که امروز نمونه آن را در گروه‌های مختلف داعشی شاهد هستیم.  

انس الطریقی: آیا این منبع دینی به شکل کنونی‌اش، می‌تواند یک "خود" نوآور و توانمند ایجاد کند؟ 
‌تدین در شکل کنونی‌اش، می‌تواند الهام‌بخش "‌خودِ" ‌نوآور و خلاق باشد، همانطور که می‌تواند سرکوبگر آن نیز باشد، زیرا همانطور که پیش از این گفتم، نوآوری در جوهر خود، به منزله انتخاب فردیِ برآمده از اعتباراتی است که به شخصیت انسان خلاق و فرهنگ او مربوط می‌شود. شاید حادثه "عبدلیه"، بهترین گواه بر رابطه متشنج خلاقیت و "تقوی" به عنوان شکلی از اشکال تدین سیاسی مبتنی بر اصل امر به معروف و نهی از منکر باشد. در اینجا منکر، همان هنر در اشکال مختلفش است. در چنین شرایطی، اقدامات هنری به شکلی از اشکال گناه تبدیل می‌شود که قانونگذار اسلامگرا آن را در اصل زمین زدن به امر مقدس دیده است، به این امید که بتواند به اصل آزادی - و آزادی تصور و اصلا پرسشگری - که اقدام خلاقانه از جمله اقدامات فلسفی بر آن مبتنی است، ضربه بزند. این کر و فر بین بینش سلطه‌گرا که در اندیشه دینی پنهان است و بین تمایل به آزادی که نوآوری از آن سخن می‌گوید، تصویری از نبرد ازلی بین قدیم و جدید، یعنی بین زندگی و مرگ است. 

انس الطریقی: با نگاه به ایجاد ارتباط بین آنچه که درباره خودگرایی گفتیم و موضوع نشستی که در آن شرکت کردید (اسلام در آینه دیگران: تصاویر و تجلیات، سازماندهی بخش مطالعات دینی در مؤمنان بدون مرز)، یعنی نظریه آینه‌ای که به عملیات کنکاش در خود با جدا شدن از آن اشاره دارد، آیا به نظر شما، نگاه به خود به واسطه دیگری برای تبیین تصویر ما مفید است؟ 
فرج الحوار: نگاه به خود در آینه دیگری، برای اینکه ما از خودشیفتگی پنهان در تصورمان از خود رها شویم، امری مفید و ضروری است. لزوما، دیگری در آینه ما، تصویری که ما فکر می‌کنیم تصویر ماست را منعکس نمی‌کند، بلکه کاملا برعکس، ما را در برابر تصویری سراسر خدشه و زشتی قرار می‌دهد، اما از واقعیت خالی نیست. مگر اینکه نخواهیم بپذیریم که آن تصویر، تصویر ماست. اگر این را هم بپذیریم که نمایندگی "دیگری" از ما، در جلوه‌ای از آن، تصور ما از "‌دیگری"‌ را نشان می‌دهد، در آن صورت باید اعتراف کنیم که ما باید لزوما از ایفای نقش "‌قربانی"‌ فاصله بگیریم و به سراغ نقد درونی رابطه‌ مشوشمان با این "‌دیگری"‌ برویم. در این چارچوب به عنوان مثال بیان می‌داریم که ما به صورت مکرر، نظریه تسامح غربی و محدودیت آن را محکوم می‌کنیم و عامدانه و مصرانه فراموش می‌کنیم که این نظریه، نتیجه طبیعی تحول خود جوامع غربی و واکنش‌های لحظه‌ای به اشکالات تاریخی مشخص است، درست مانند آنچه که ولتر در پیام خود در واکنش به مسئله معروف "‌کالاس"، درباره رواداری مطرح کرد. شاید مفید باشد که یادآوری کنیم که جوامع، خودشان ارزش‌های خود را بر اساس نیازهایشان مشخص می‌کنند و در هیچ حالی امکان ندارد که یک جامعه با تکیه بر ارزش‌های دیگران به حیات خود ادامه دهد. آنچه که امروز بدان امید می‌رود، این است که رواداری را به ارزشی مؤثر در روابطمان با خود و دیگری تبدیل کنیم. طبعا عاقلانه نیست که خواستار بهره‌برداری از ارزش‌های دموکراسی لائیک در اروپا باشیم اما با ادعای ویژگی تمدنی کشورهایمان (مانند شرایطی که در عربستان سعودی شاهد هستیم)، خود و دیگران را به یک اندازه از آن محروم سازیم. 

انس الطریقی: اگر این تصویر به منزله یک تجلی و نمود باشد، آیا احتمال نمی‌رود که این امر، ما را از شناخت خودمان منحرف سازد؟ 
فرج الحوار: فکر می‌کنم که عکس آن درست باشد. اینکه ما تصویر خود را در آینه دیگری ببینیم، هرچند که آن تصویر نادرست باشد، به انگیزه‌ای برای ما تبدیل می‌شود که اشتباهات و انحرافات خود را ببینیم، ضمن اینکه این نمود اشتباه، ما را قادر می‌سازد تا به شکلی بدان واکنش نشان دهیم که اجازه دهد دیگران نگاهشان را به ما ابراز دارند. 
 
انس الطریقی: مهمترین برنامه‌ای که اکنون در شاخه‌های مختلف علوم انسانی بدان مبادرت می‌ورزیم، بررسی "خود" و تجزیه آن با جدا سازی حافظه آن، یا همان میراث آن است. این همان کاری است که اندیشه غربی انجام داد و به صورت خاص، هایدگر بدان اعتراض کرد و این تفکر در اندیشه عربی معاصر ما با پرداختن به مطالعه میراث کهن، جریان دارد. به نظر شما، آیا از این زاویه، داستان و رمان در جداسازی این درونگرایی کارآمدتر است؟ وجه این سؤال این است که داستان به امور حاشیه‌ای و روزانه می‌پردازد و هر چه که باشد، روی زبان و جدا سازی آن کار می‌کند و به واسطه آن، جهانِ تجربه را تجزیه می‌کند یا آن را می‌سازد. 
‌فرج الحوار: تردیدی وجود ندارد که کنکاش در ذات، در میدان معرفتی امروز بسیار مهم است و با وجود تنوع روش‌های این کنکاش و توزیع آن در تعدادی از شاخه‌های علوم انسانی، اما ادبیات نقش برجسته‌ای در آن دارد که به این بر می‌گردد که این اقدام، روی آن اموری تمرکز دارد که علوم انسانی آن را به فراموشی سپرده است، زیرا در حوزه تخصصش قرار نمی‌گیرد. از این نگاه، داستان نقش مهمی را در پرداختن به "‌خود"‌ و برجسته سازی ابهامات آن ایفا می‌کند و آن را از تجارب فردی برجسته‌ای آغاز می‌کند که تناقض شدیدی را بین دو امر نظری و واقعی نشان می‌دهد، به ویژه آنگاه که داستان بر یک امر حاشیه‌ای تمرکز می‌کند. در این رابطه شایسته اشاره است که امروز، داستان عربی به دلایل تاریخی که شرح آن به طول می‌انجامد، نیازمند تنوع در نوع و عینیت است و جز در موارد اندک از دایره ‌"‌داستان اجتماعی" خارج نمی‌شود. این، همان امری است که غیبت داستان‌های پلیسی، شگفت انگیز، شهوانی و... را توجیه می‌کند. 

انس الطریقی: در سخنانی که در نشست "اسلام در آینه دیگران" بیان کردید، از پی‌یر بایل سخن گفتید که برخی از اتهاماتی که علیه پیامبر اسلام (ص) در تخیلات غربی شکل گرفته بود را از بین برد. از نظر ما، این مسئله به مفهوم مورد نظر او از رواداری مربوط می‌شود که گسترده‌تر از مفهوم این اصطلاح در نظر جان لاک بود، زیرا او حد و مرزی برای رواداری با دیگران مشخص نکرد و یک مرز دینی را ترسیم نکرده بود که نتوان از آن پایین‌تر رفت، بلکه به انسان فارغ از افزونه دینی نگریست. به نظر شما، آیا این موضع، ما را به این سو نمی‌کشاند که درس لائیک بودن را از بایل بیاموزیم؟ هرچند که او در دوره معاصر، مورد حمله شدید اسلامگرایان قرار گرفت. 
‌فرج الحوار: کاملا طبیعی است که اسلامگرایان، لائیسیسم را تخریب کنند، زیرا اصولی در آن وجود دارد که ناقض حضور آنهاست و همین نکته است که مخالفت کامل آنها با اصل آزادی عقیده یا سستی آنها در پذیرفتن آن به عنوان یک حق قانونی را توجیه می‌کند. بهانه‌ اسلامگرایان نیز این است که "‌سکولاریسم"‌ دشمن ایمان دینی و تبلیغ الحاد و بی‌دینی است. این معضل، همان است که پی‌یر بایل در تعدادی از آثار خود بدان پرداخت و تبیین کرد که اخلاق اجتماعی می‌تواند بر پایه غیردینی مبتنی شود و فضیلت، تنها به متدینان منحصر نیست، بلکه شاید این فضیلت در نزد غیرمتدینان، صادقانه‌تر باشد، زیرا در نزد آنها بر اصل مصلحت مبتنی نیست. ما در تونس، مرزهای "رواداری" اسلامگرایانه را به صورتی کاملا آشکار در مسئله عبدلیه و به صورت خاص‌تر در مسئله روزنامه‌نگاری که به دلیل "الحاد" به هفت سال زندان محکوم شد، شاهد بودیم و دیدیم که رئیس جمهور موقت کشور که حقوقدان هم بود، در آزاد سازی او سستی ورزید و ادعا کرد که او برای حفظ زندگی‌اش به زندان رفت. این حادثه و دیگر حوادث مشابهی که در مصر و دیگر کشورها به وقوع پیوست، به صورتی کاملا قاطعانه بر این امر دلالت دارد که اسلام سیاسی صرف‌نظر از سهمی که از اعتدال و افراط دارد، اصل رواداری را جز به اجبار نپذیرفت - و نخواهد پذیرفت - درست مانند آنچه که با جنبش النهضه در تونس شاهد بودیم. اعتدال واقعی - اگر بتوان درباره اعتدال آمیخته با دین سخن گفت - به نظر من، پذیرش شأن شخصی صرف برای دین و در نتیجه، فاصله گرفتن از ادغام دین با سیاست است و این، امری است که در نهایت به فاصله گرفتن از اصل اسلامگرایی می‌شود که معتقد است اسلام دین و حکومت است. 

انس الطریقی: اگر بخواهید اوضاع دینی را در تونس از نظر نتیجه مورد انتظار آن ارزیابی کنید، در افق آن چه می‌بینید؟ آیا نشانه‌ای از توسعه ممکن در آینده در مسیر جلوگیری از حرکت به سمت ارتودوکس دینی وجود دارد؟ 
فرج الحوار: خارج شدن از زندان ارتودکس دینی تنها در یک چارچوب کلی ممکن است که همه جهان اسلام را در بر بگیرد و آن امری است که به دلایل متعدد و پیچیده‌ی مربوط به جایگاه راهبردی جهان عربی و اسلامی، در آینده مد نظر ممکن نیست و به گزینه‌های اقتصادی و ایدئولوژیک دارای ابعاد بین‌المللی مربوط است. دلیل این امر، چیزی است که ما هر روز در سکوت غرب در برابر سلفیت وهابی مشاهده می‌کنیم که از نظر جوهری تفاوت چندانی با داعشی‌های جهادگرا ندارد، اما غرب در برابر جنایت‌های زشت او در حق کشور و مردمش و در حق ملت‌های فقیر مسلمان از جمله ملت امروز تونس، چشم خود را بسته است. حقیقت امر این است که بر اساس اشاره عبدالرحمان منیف، داستان‌پرداز سعودی، ارتودکس دینی یکی از نتایج نکبت نفت است که وی در داستان طولانی خود به نام "شهرهای نمکی" درباره آن سخن گفت. بر این اساس، عملاً افول ارتودکس دینی تنها بعد از پایان عصر نفت ممکن خواهد بود. 

https://www.mominoun.com/articles/%D۹%۸۱%D۸%B۱%D۸%AC-%D۸%A۷%D۹%۸۴%D۸%AD%D۹%۸۸%D۸%A۷%D۸%B۱-%D۸%B۳%D۸%A۸%D۹%۸A%D۹%۸۴-%D۸%A۷%D۹%۸۴%D۸%AA%D۸%B۳%D۸%A۷%D۹%۸۵%D۸%AD-%D۸%A۷%D۹%۸۴%D۸%A۵%D۸%B۳%D۹%۸۴%D۸%A۷%D۹%۸۵%D۹%۸A-%D۸%A۷%D۹%۸۴%D۸%AE%D۹%۸A%D۸%A۷%D۸%B۱-%D۸%A۷%D۹%۸۴%D۸%B۹%D۹%۸۴%D۹%۸۵%D۸%A۷%D۹%۸۶%D۹%۸A-۳۷۹۱
 

کد خبر 6063

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =