ما تنها به این دلیل به سراغ مفاهیم میراثی می‌رویم که درباره آن گفتگو کنیم و آن را اولا از طریق قرار دادن در چارچوب تاریخی و معرفت‌ شناسانه و سپس به عنوان چکیده تجارب گذشتگانمان و مخزن نگاه‌ها و تصوراتشان بفهمیم و در سایه دستاوردهای عصر جاری، به عنوان راهکارهای ممکن درباره پرسش‌های کنونی که ریشه در میراث کهن دارد، درباره آن سؤال کنیم. این کاری است که عبدالمجید النجار در کتاب خود به نام "‌رویکردهایی به خوانش میراث"‌ تلاش کرد تا آن را انجام دهد. او بخش نخست از کتاب خود را به حوزه نظری اختصاص داد و تلاش کرد تا در فرهنگ میراث اسلامی، برای ایجاد وحدت و در عین حال، تنوع، به کنکاش بپردازد. النجار بخش دوم از کتاب خود را به حوزه عملی اختصاص داد و در آن به بررسی برخی وجوه مفاهیم میراثی پرداخت و به اصل "‌تیغ" ‌در اندیشه امام الجوینی پرداخت و تلاش کرد تا با استفاده از مواضع ابن تیمیه و نگاه عقیدتی به بنیان انسان در اندیشه بدیع الزمان النورسی، به برآورد عملکرد انسانی بین عقل و نقل بپردازد.

مفهوم "تیغ".. آیا امروز برای تدبیر امور عمومی مناسب است؟  
کتاب: "رویکردهایی به خوانش میراث"
نویسنده: عبد المجید النجار
ناشر: مرکز انتشارات و توزیع مالکیه - تونس ۲۰۱۵
تعداد صفحات: ۲۴۰ صفحه
نویسنده مقاله : أحمد القاسمی
ما تنها به این دلیل به سراغ مفاهیم میراثی می‌رویم که درباره آن گفتگو کنیم و آن را اولا از طریق قرار دادن در چارچوب تاریخی و معرفت‌ شناسانه و سپس به عنوان چکیده تجارب گذشتگانمان و مخزن نگاه‌ها و تصوراتشان بفهمیم و در سایه دستاوردهای عصر جاری، به عنوان راهکارهای ممکن درباره پرسش‌های کنونی که ریشه در میراث کهن دارد، درباره آن سؤال کنیم. این کاری است که عبدالمجید النجار در کتاب خود به نام "‌رویکردهایی به خوانش میراث"‌ تلاش کرد تا آن را انجام دهد. او بخش نخست از کتاب خود را به حوزه نظری اختصاص داد و تلاش کرد تا در فرهنگ میراث اسلامی، برای ایجاد وحدت و در عین حال، تنوع، به کنکاش بپردازد. النجار بخش دوم از کتاب خود را به حوزه عملی اختصاص داد و در آن به بررسی برخی وجوه مفاهیم میراثی پرداخت و به اصل "‌تیغ" ‌در اندیشه امام الجوینی پرداخت و تلاش کرد تا با استفاده از مواضع ابن تیمیه و نگاه عقیدتی به بنیان انسان در اندیشه بدیع الزمان النورسی، به برآورد عملکرد انسانی بین عقل و نقل بپردازد. 
البته ما به همین روش به سراغ این مفاهیم نمی‌رویم و نمی‌توانیم به همین صورت آن را فهم کنیم، زیرا زمینه‌های فکری، خوانش‌ها، تخصص‌ها و تجارب ما در فهم و تأویل نقش دارند. برای اینکه مطلب عبدالمجید النجار را ساده کنیم، ترجیح دادیم که مهمترین نگاه‌های او در رابطه با ارتباط دوره کنونی با میراث کهن را بیان و سایه این نگاه‌ها را بر یک مبحث واحد از آثار کاربردی او ببینیم و آن را به الگویی تبدیل سازیم که به واسطه آن، روش عبدالمجید النجار در برخورد با میراث را فهم کنیم. 

۱ ـ فرهنگ میراث اسلامی بین وحدت و تعدد
‌نویسنده معتقد است که دین، به منزله سنگ زیرین آسیاب است که بیشتر میراث امت اسلامی بر گرد آن می‌چرخد و آن رابطه ناگسستنی که دین را به تمامی مظاهر زندگی عمومی گره زد نیز از همینجا ایجاد شد تا جایی که این میراث از یک نگاه، به یک میراث دینی کامل تبدیل شد. به نظر نویسنده، امرزه این میراث است که نگاه مسلمانان را جهت می‌دهد، زیرا آنها جز در سایه نگاه به گذشته و ارتباط یا تعارض با آن، امر جدیدی در زندگی مشاهده نمی‌کنند و همین مسئله است که بحث درباره چگونگی برخورد آتی با میراث گذشته را به وجود می‌آورد. 
نویسنده برای اینکه به کارش عمق و صلابت ببخشد، به مفهوم فرهنگ در اندیشه جدید می‌پردازد تا از آن معبری برای ورود به ویژگی‌های فرهنگ اسلامی بسازد و آن را به عنوان "تصویر تصدیقی‌ای" معرفی کند که به اندیشه ملت‌ها در حوزه وجود، جهان و حیات برآمده از دین، فلسفه یا اسطوره‌ها، جهت می‌دهد، یا اینکه فرهنگ را به منزله روشی معرفی می‌کند که یک ملت برای زندگی کردن و اندیشیدن خود، آن را در پیش می‌گیرد. ما می‌توانیم این دو عنصر را در طریقت‌های تصوف که مظاهر و انواع مختلف آن، در زندگی گروهی و فردی متجلی می‌شوند، ببینیم.
با توجه به ارتباط دین با نشانه‌های مختلف زندگی مسلمانان، آن تصاویر تصدیقی نیز با دین اسلام ارتباط پیدا می‌کند و آن روش زندگی فکری و رفتاری که عقیده اسلامی بدان شکل داد را ایجاد می‌کند. بر این اساس، امت اسلامی ایجاد شد و زندگی خود را در قلب تاریخ آغاز کرد و دستاوردهای تمدنی خود را در حوزه‌های مختلف رقم زد. عنصر اندیشه‌ای در این امت، به عنوان روش اعمال عقل در کشف واقعیت‌ها و محقق ساختن زندگی و همچنین برای نقل روش عقیده اسلامی در هماهنگ سازی عقل و جذب آن به روش مشخصی در اندیشه در نظر گرفته می‌شود. 
آنچه که یک فرهنگ را از دیگری جدا می‌سازد، "‌وحدت جامع بین افراد بسیار آن" است. در واقع، «فرهنگ برخی عناصر گردآوردنده‌ای را در خود دارد که کثرت اعضای جامعه را گرد هم جمع می‌کند و آنها را به یک مجموع یکپارچه تبدیل می‌سازد»، بنابراین، تصور بر این است که این وحدت در میان امت ایجاد نمی‌گردد، مگر اینکه فرهنگی که در زندگی آنها اعمال می‌شود، افراد آن امت را دور عناصر ثابتی جمع کند که در گذر زمان تغییر نمی‌کنند. 
نویسنده، این راه ورود به بحث را به عنوان مقدماتی معرفی می‌کند که برای فصل‌های باب دوم کتاب به کار می‌آید. زیرا او در این فصول، به سراغ مجموعه مقدماتی می‌رود تا با کمک آن بتواند عناصر ثابت در فرهنگ اسلامی که در گذر زمان دستخوش تغییر نمی‌شوند را بیابد و در سایه آن، به اصل "تیغ" نزدیک ‌شود. 

۲ ـ اصل "تیغ" در اندیشه سیاسی امام ابو المعالی الجوینی (۴۱۹- ۴۷۸)

ابو المعالی عبد الملک بن عبد الله بن یوسف الجوینی، منسوب به جوین، یکی از روستاهای شهر نیشابور، ملقب به امام الحرمین، مفهوم "تیغ" را ابداع کرد. این مرد فقیه شافعی، در زمان حکومت عباسیان زیست می‌کرد و در اصول فقه و علم کلام، سرآمد بود. از جمله آثار او: "‌نهایه المطلب فی درایه المذهب"، "الشامل فی أصول الدین" و "‌لمع الأدله فی قواعد عقائد أهل السنه والجماعه" است. 
این مفهوم در چارچوب فقه سیاست شرعیه تعریف می‌شود و دلیل اهمیت آن، تأکیدش بر برخی از مسائل مربوط به زندگی سیاسی است. به گفته عبدالمجید النجار، این مسئله بدون فقه عبادت‌ها و معاملات، ریشه‌دار و عمیق شده است. اما امروز، خوانندگان این مباحث، در موارد بسیاری با دشواری در تطبیق دادن مباحث و همراه سازی آن با شرایط موجود مواجه می‌شوند، چرا که مفاهیم سیاسی، امروز دستخوش تحولات گسترده‌ای شده است. نظر به محوری بودن این مبحث در اندیشه سیاسی جوینی، پژوهشگر تلاش می‌کند تا نشانه‌های این همگام سازی را مشخص کند، به ویژه اینکه در آثار او، آنقدر که آن را بر مبنای زیرساخت‌های عمیق مسائلی که در درس بدان می‌پردازد، مرز مشخصی برای این انطباق پیدا نمی‌کند. بنابراین، به این نتیجه می‌رسد که محور اندیشه سیاسی جوینی، برخورداری از ابزارهای قدرتی است که خود، نتیجه صلابت نظامیان از نظر تعداد نیرو و امکانات و یاران و ائتلاف‌هاست و تا زمانی که این اسباب محقق نگردند، به تیغی در دست دشمنان تبدیل می‌گردند. به همین دلیل است که وقتی اوضاع حکومت یک حاکم به وخامت بگراید، درباره او گفته می‌شود: "رثّت شوکته ووهنت عدته". 
‌از جمله ابزارهای قدرت که جوینی در تحقق صلابت تیغ، روی آن حساب باز می‌کند، وجود دستگاه اطلاعاتی است. او در این رابطه می‌گوید: «اگر قلب دین و دنیا، با توجه به آنچه می‌بیند، از هر شهر نمادی از افراد امین بسازد و بر آنها مقرر دارد که جزئیات آنچه اتفاق افتاده را به او گزارش دهند، آنها هیچ منفعت یا ضرری نخواهند داشت مگر اینکه گزارش این افراد به صورت پنهانی و محرمانه منتقل گردد». با اینکه جوینی، برخی عناصر معنوی و ارزشی مانند حقی که انتصاب امام به این مقام و ادامه آن را تضمین می‌کند، را برای این تیغ قائل است، اما همچنان، بعد مادی، رکن اصلی آن است. بنابراین اگر قدرت نظامی ضعیف شد، حقانیت آن نیز ضعیف می‌شود و از اعتماد مردم به آن کاسته می‌گردد. 

۳ ـ نقش تیغ در رشد دادن نهاد امامت
‌جوینی، نقش تعیین کننده‌ای برای "‌تیغ"‌ در ایجاد امامت و در تحقق مشروعیت آن قائل است. در هنگام برابری بین دو طرف، امامت را برای صاحب تیغ می‌داند و بلکه گاهی نیز امامت را برای مفضولی که صاحب قدرت باشد، بر افضل مقدم می‌دارد. وی می‌گوید: «اگر برتر دانستن مفضول و انتخاب آن، با استحکامی که از همراهی پیروان و پیگیری وابستگان ایجاد می‌شود، همخوانی داشته باشد، در این صورت، امر امامت، به صورتی مستحکم برقرار شده و کنار زدنی نیست» و این امر را عنصری می‌داند که به دلیل شایستگی‌اش باید مورد حمایت قرار گیرد. بنابراین، «اگر یک فرد صالح که دارای قدرت نظامی است، بر امامت مسلط شود، قدرت نظامی او، واگذاری امر امامت را بر او توجیه می‌کند». بنابراین در این صورت، قدرت، جای اهل حل و عقد را می‌گیرد. 
اهل حل و عقد نیز باید قدرتی داشته باشند که آنها را به انجام وظایفشان توانمند سازد که مهمترین آنها، شایستگی عددی، یعنی وجود تعداد کافی از اینان برای انعقاد عقد امامت است. اما طبعا اصل شایستگی درونی مستحکم شده به قدرت تیغ می‌تواند این شرط را نسخ کند. بنابراین، «اگر یک انسان بزرگ که پیروان و فرمانبران زیادی دارد و قدرت او، آنچه که پیشتر بیان داشتیم (راجع به تحقق قدرت) را افاده می‌کند، بنابراین امامت حاصل شده است».
البته جوینی به صورت دقیق، به نقش تیغ و قدرت در انجام وظایف امامت اشاره نمی‌کند. اما معنای قدرت مادی به عنوان عنصر اصلی در جهت‌دهی به اندیشه او و توجیه آن مطرح است، امری که مستلزم حفظ قواعد اسلام در سطح اجرایی و رفتاری با استفاده از قدرت نظامی است و آن، نقشی است که در اصل به حاکم واگذار شده است. اما وظایف فرعی اعم از ایجاد امنیت عقیدتی (حفظ دین) و تلاش برای فراخواندن کافران به دین و تضمین امنیت اجتماعی به عنوان حفظ ثبات و مقابله با راهزنی‌ها و برپایی عدالت با قضاوت در منازعات و اختلافات به علاوه اجرای مجازات‌ برای ظالم و یاری ضعیفان، در عمق مفهوم تیغ در بعد نظامی‌اش نهفته است.

۴ ـ فهم پژوهشگر از اصل تیغ 
عبدالمجید النجار در پژوهش‌های خود تلاش می‌کند تا اصل "‌تیغ"‌ را در فقه جوینی بفهمد و آن را در قالب تاریخی و معرفت‌ شناسانه‌اش قرار دهد که یکی از این قالب‌ها، وخامت اوضاع سیاسی و فرهنگی در مراحلی از دوره فقیه و خطرهایی است که یکپارچگی امت و امنیت و ثبات حکومت تهدید می‌کند. او فضایل بسیاری را برای این مفهوم به ثبت می‌رساند و در تعبیر آن از اصطلاحات معاصر، مانند تضمین هیبت حکومت و استحکام مرزهای آن در سطح خارجی و تضمین قدرت آن بر اجرای قانون و وادار کردن مخالفان به حفظ احترام او در سطح داخلی بهره می‌برد.
پژوهشگر، دلایل ذاتی دیگری را برای این مفهوم می‌یابد که شاید ارتباط مستحکم فقیه با نظام حکومت و تمجید از آن، بارزترین این دلایل باشد. فقیه، به راس حکومت نزدیک بود. قوام الدین ابوالحسن طوسی، مهمترین وزیر سلجوقیان بود که بیانگر حسن تدبیر و حکمت و خرد بود، به علم فرا می‌خواند، ادیبان را به خود نزدیک می‌داشت و مدارس نظامیه را بنیان گذاشت و در نتیجه، دوره وزارتش طولانی شد و ۳۰ سال دوام یافت. این وزیر، ثبات کشور را با استعانت از قدرت نظامی حفظ می‌کرد. شاید تألیف کتاب "‌الغیثانی"‌ و فقه سیاسی و اتخاذ عنوان آن از یکی از القاب نظام الملک و تقدیم کتاب به او، ثابت کند که رابطه بین این دو نفر از پسندیدن فراتر رفته و به تبعیت سیاسی مطلق رسیده بود و حتی النجار دریافت که دلیل اصلی تألیف این کتاب، "‌بیان احکام برای زمانی است که امام در جامعه وجود نداشته باشد".
‌این کتاب در بردارنده اشاره‌های بسیاری است که عملا تأکید دارد که زمان، از کسانی که ویژگی‌های امام در آنها وجود داشته باشد، به جز نظام الملک که اسباب آن را در اختیار دارد، خالی شده است. بنابراین، به دلیل قدرت نظامی که از آن برخوردار است، به توجیه سلطه او بر مقوله امامت می‌پردازد و گاهی با عباراتی آشکار و صریح آن را توجیه می‌کند. این جمله سخنانی که در این کتاب آمده، به شرح زیر است: «معنایی که اطاعت از امام را واجب می‌سازد و امام را به انجام مصالح اسلام ملزم می‌سازد، این است که حکومت، آسان‌ترین راه برای اجرای احکام و پایان دادن به منازعات است و اصلا چنانچه حاکمی که به مقدرات مردم می‌پردازد، مقتدر باشد، احکام اسلام به خودی خود پیاده می‌گردند. اما با خالی شدن دوران از امام، آنچه که برایش تلاش کردم، محقق گشت، هرچند که این امر، بی‌شک از مواردی است که به خداوند عظیم بر می‌گردد که نشانه‌هایش را چون دمیدن صبح آشکار است. بنابراین این صدر الزمان، به پیش برو و در تلاش برای آنچه که خداوند تو را برای آن برگزیده است، تأخیر مکن». 

۵ ـ مفهوم میراثی و چارچوب معاصر.. کدام رابطه؟
آیا امروز می‌توان از این مفهوم بهره برد؟ پژوهشگر در مقایسه بین معانی تکیه بر قدرت و تجسس بر افراد و تصویر امنیتی امروز کشور که بر مفهوم "‌تیغ"‌ مبتنی است با نگاه جوینی، تردید نمی‌کند. منظور جوینی از تیغ، نفوذ به ابعاد مختلف زندگی و عمیق ساختن ارتباط بین امامت و قدرت نظامی بود و استفاده از منابع موجود را برای آن جایز شمرد و آن را در ادامه مشروعیت امام و در برآورد وظایف او مؤثر دانست. 
با اینکه پژوهشگر برای فقیه عذر تراشید و در ماورای این مفهوم و اهداف والای آن به جستجو پرداخت، اما از ضرورت دور شدن از انحرافاتی که ممکن است در سطح عملی به وقوع بپیوندد، غافل نماند. بنابراین، «اگر امام الحرمین (الجوینی) از اصل تیغ برای تحقق امنیت در مفهوم گسترده و به گونه‌ای استفاده کرد که ضامن وحدت امت و حامی مردم ضعیف باید که به منزله یک برجستگی در اندیشه سیاسی او به شمار می‌رود، شاید گاهی نیز در این مسئله زیاده‌روی کرده و به مرزهای آزادی عقیده نزدیک شده است و در آستانه مجاز دانستن تعرض به این آزادی نیز قرار گرفت یا اینکه لااقل، آن را برای کسانی که به اجتهادهای سیاسی او تکیه می‌کنند، آسان ساخت». 
بدین شکل، پژوهشگر، خود را از سلطه میراث آزاد کرد. او تلاش می‌کرد تا در مشخص کردن نشانه‌های عصر جدید و عبور از آنچه که عصر ما از آن عبور کرده است، مسیر خود را با نگاه به میراث مشخص کند: «بر این اساس، می‌بینیم که اگر امام الحرمین اندیشه‌های پرباری را در فقه سیاسی ارائه کرد که می‌توان از آن برای رشد دادن اندیشه سیاسی کنونی بهره برد، اما برخی افکار نیز وجود دارند که آن را در چارچوب اصل "‌تیغ" و تأثیراتی که در احکام مربوط به امامت دارد، مطرح کرد که باید مورد بازنگری قرار بگیرد تا احکام دارای ویژگی‌های زمانی، به عنصر هدایتگر اندیشه سیاسی در اصول دارای بعد کلی و عمومی تبدیل نگردد». 
اما اشکالی که خواننده با آن مواجه می‌شود، آن شکاف عمیقی است که بین مقدمه نظری که آن را غرق در محافظه کاری و اصرار بر اصول گذشته می‌بیند و بین بعد اجرایی آن که رنگ و بوی مدرنیسم سیاسی را به خود می‌گیرد، مشاهده می‌کند، این در حالی است که بعد اجرایی و کاربردی در مقام نظر، به اصول قدیمی فرا می‌خواند و خود را نماینده آن می‌داند. 

https://arabi۲۱.com/story/۱۳۸۰۹۳۹/%D۹%۸۵%D۹%۸۱%D۹%۸۷%D۹%۸۸%D۹%۸۵-%D۸%A۷%D۹%۸۴%D۸%B۴%D۹%۸۸%D۹%۸۳%D۸%A۹-%D۹%۸۷%D۹%۸۴-%D۹%۸A%D۸%B۵%D۹%۸۴%D۸%AD-%D۹%۸۴%D۸%AA%D۸%AF%D۸%A۸%D۸%B۱-%D۸%A۷%D۹%۸۴%D۸%B۴%D۸%A۳%D۹%۸۶-%D۸%A۷%D۹%۸۴%D۸%B۹%D۸%A۷%D۹%۸۵-%D۸%A۷%D۹%۸۴%D۹%۸A%D۹%۸۸%D۹%۸۵
 

کد خبر 8712

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 4 =