در آوریل 1944، او دستگیر شد و به بیست و پنج سال تبعید در گولاگ (اداره کل اردوگاههای کار و اصلاح) در سیبری محکوم شد. پس از 16 سال بازداشت، سه فرار از زندان و دو حکم اعدام، در سال 1960 به گرجستان بازگشت.
وی فعالیت ادبی خود را در 30 سالگی در گرجستان آغاز کرد و به سرعت اولین کتاب های داستانی خود از جمله جاده (۱۹۶۲)، دایی من - کفاش (۱۹۶۳)، اعتراف گاو نر (۱۹۶۴) توجه خوانندگان را به خود جلب کرد. در سال 1973 برای اولین بار مشهورترین رمان او و یکی از بهترین آثار وی در ادبیات مدرن گرجستان - "داتا توتاشْخیا" منتشر گردید که موفقیت و شهرت شگفت انگیزی را برای نویسنده به دست آورد. این رمان بلند ، بیش از 700 صفحه شامل سالهای زندانی امیرجیبی از سانسور شوروی گذشت و تنها به کمک و مداخله رهبر وقت حزب کمونیستی گرجستان، ادوارد شواردنادزه، منتشر شد. بعدها این رمان به یک فیلم بسیار محبوب تبدیل گردید. رمان "داتا توتاشخیا" به زبانهای انگلیسی، سوئدی، دانمارکی، فنلاندی، بلغاری، رومانیایی، چکی، فرانسوی و تقریباً در تمام زبانهای اتحاد جماهیر شوروی سابق ترجمه شده است.
چابوآ آمیرجیبی از اعلام استقلال گرجستان در سال 1991 حمایت کرد و در سال 1992 به پارلمان راه یافت. با این حال، سال های فجیع جنگ داخلی و مرگ پسر ارشدش ایراکلی در جنگ در آبخازیا، بحران شخصی نویسنده را تشدید کرد. از این رو، انتشار رمان زندگی نامه ای او "گورا مبورگالی" در سال 1996 منتشر شد . آخرین اثر آمیرجیبی "گیورگی برتسقینواله" (گیورگی درخشان)، رمانی تاریخی درباره پادشاه گرجی قرن چهاردهم، در سال 2005 منتشر گردید. چابوآ آمیرجیبی برنده جوایز ادبی بسیاری است. در سال 2009 جایزه ادبی "سابا" برای نقش ویژه در ادبیات گرجستان به او اهدا شد. در سال 2010، چابوآ آمیرجیبی به راهب ارتدوکس به نام داویت تقدیس شد. چابوآ آمیرجیبی در 21 دسامبر ۲۰۱۳، در سن 92 سالگی پس از یک دوره طولانی بیماری درگذشت. او در مقبرةالشعرای متاتسمیندا در تفلیس به خاک سپرده شد.
رومان "داتا توتاشخیا"
مشهورترین و بزرگترین رمان آمیرجیبی و اثر کلاسیکی بلامنازع ادبیات گرجی که 50 سال پس از اولین ظهورش دائماً در گرجستان بازنشر می شود، رمان"داتا توتاشخیا" داستان یک قانون شکن گرجی در دوره امپراتوری روسیه روایت نموده و تصویر واضحی از جامعه گرجستان قبل از انقلاب 1917 را ترسیم می کند.
داستان توسط یک ژاندارم روسی به نام "گراف سگدی" روایت می شود که اغلب داستان سرایی را به شخصیت های دیگر منتقل می کند. رمان زندگی داتا توتاشخیا در خصوص سالهای متمادی فرار از دستگیری توسط ژاندارمری (پلیس) تزاری است، مردی که برای از بین بردن شر و بهبود جهان، به درگیری با قانون و دولت مواجه می شود و او را به یک تبعیدی تبدیل می کند.
در این داستان رئیس ژاندارمری موشنی زاراندیا، پسر دایی داتا - ظاهراً شبیه او، اما در عین حال حریف مادام العمر او است. این داستان پسر دایی و پسرعمه است که هر دو، تقریباً به طور یکسان، دارای ویژگیهای فیزیکی و فکری مشابهی هستند، اما دو مسیر اخلاقی متفاوت را طی میکنند. این کتاب و فیلم بلند مبتنی بر آن، داتا توتاشخیا را به یک قهرمان نمادین تبدیل کرد که در گرجستان بسیار محبوب است.
نظر شما