این روایت تنها داستان یک شهر یا یک خانه نیست، بلکه تصویر کل جامعه پاکستان است. این همان صحنهای است که پایههای هویت تمدنی ما ــ زبانمان، تاریخمان، ادبیاتمان و ارزشهایمان ــ همگی قربانی دوری از کتاب شدهاند.
زمانی بود که نسل جوان در دستهایش دنیای رنگین کتابها و قصهها داشت، و امروز در دستش تنها یک "داده ناشناس از اسکرین تایم" گذاشتهاند. این صفحه نمایش، که ظاهراً ما را به جهان پیوند میدهد، در واقع ریشههای ما را میبُرد. این تنها مسئله دانش نیست، مسئله روح ماست.
ستونهایی که جامعه ما روزی بر پایه کتابها استوار بود، یکییکی لرزیدهاند. صدای لرزششان را امروز نمیشنویم، اما فردا که فرو ریزند، چیزی برای نجات نخواهد ماند.
پژوهش ۲۰۲۳ دانشکده جامعهشناسی دانشگاه پیشاور گواه است که نسل جدید ما گرفتار انحطاط فکری خطرناکی شده است. یافتههای این پژوهش تکاندهندهاند: ۷۲ درصد دانشجویان اخبار جعلی منتشرشده در شبکههای اجتماعی را بدون هیچ بررسی بازنشر میکنند، بیآنکه حتی لحظهای بیندیشند که آیا آن خبر حقیقت دارد یا نه.
دکتر مهدی حسن میگوید: "کتابها به ما اندیشیدن میآموختند؛ اما جوانان امروز که از کتابخوانی دور افتادهاند، پیش از فشردن دکمه "اشتراک"، دکمه "اندیشه" را به کار نمیبرند".
این نخستین پله بردگی فکری است! واقعیت این است که وقتی ذهن شما از اندیشیدن بازایستد، دیگران بهجای شما فکر میکنند. این همان زنجیر اسارت فکری است که ما را در سرزمین خود غریبه کرده است.
فاصله گرفتن از کتاب، بحران هویت ما را ژرفتر کرده است؛ ما از تاریخ خود بیگانه شدهایم. روایت نیاکان و حکایت بزرگان ما در سیلاب دیجیتال غرق میشود. آنچه در کتابها نوشته شده بود، همان میراثی است که سینهبهسینه در اوراق منتقل میشد. اما امروز چه؟
گزارش "بنیاد میراث تمدنی" در ۲۰۲۴ میگوید: ۶۸ درصد جوانان ۱۸ تا ۲۵ ساله، هیچ آشنایی با نامههای تاریخی ۱۹۴۷ محمدعلی جناح ندارند و از داستانهای مبارزه قهرمانان تاریخ خویش بیخبرند.
ادیب برجسته، جمیلالدین عالی، اندکی پیش از وفات در گفتوگویی با بیبیسی اردو حقیقتی تلخ گفت: "ما کتابها را در قفسهها حبس کردیم و جوانان تاریخ را در تیکتاک جستوجو کردند. امروز "پاکستان" برای آنان تنها یک ژئوتگ است، نه احساس! " این حقیقتی جگرسوز است که فرزندان خود را از هویتشان چنان دور ساختهایم که حتی گذشته خویش را بر صفحه دیجیتال جستوجو میکنند.
زبان، روح هر تمدن است؛ اما ما در رگهای اردو زهر ریختهایم. آمار ۲۰۲۳ هیئت واژهنامه اردو اسلامآباد نشان میدهد که طی ۲۰ سال گذشته، ۶۰٪ اصطلاحات اردو (مانندآنکھ کا تارا "نور دیده" یا دل کا ٹکڑا "پاره جگر") از دایره واژگان جوانان حذف شده است. شیرینی زبان که زمانی زینت گفتوگوی ما بود، اکنون تقریباً نابود شده است.
شاعره نامدار کشور ناهید در ستونش "زبان در حال مرگ است" بیپرده نوشت: "وقتی دختر جوانی به محبوبش "آی لاو یو" مینویسد، بدانید که غزلهای میر و نامههای غالب از حافظه جمعی ما رخت بربستهاند! " این تنها مسئله واژهها نیست، بلکه سقوط زیبایی زبان و تاریخ تمدنی پیوندخورده با آن است.
دوری از کتابها به مرگ تخیل ما انجامیده و اسکرین تایم رؤیاهای ما را نیز ربوده است. تخیل همان نیرویی است که انسان را به پیش میبرد. اما وقتی فرصت اندیشیدن از او گرفته شود، تخیل چگونه زاده شود؟
بررسی تطبیقی آثار دانشجویان کالج ملی هنرهای لاهور (۲۰۱۰ در برابر ۲۰۲۴) آشکارا نشان میدهد که آثار خلاق بر پایه منابع ادبی ۷۰٪ کاهش یافتهاند. جوانان دیگر از کتابها الهام نمیگیرند تا جهانهای نو بیافرینند.
دکتر عایشه ملک، روانشناس، در پژوهش خود "عصر دیجیتال و ذهن گسسته" چنین تحلیل کرد: "کتابها به کودکان رؤیا میبخشیدند؛ اکنون موبایل آنان را به "مصرفکننده محتوا" بدل کرده است. باید اندیشید: نسلی که تخیلش کشته شود، چگونه میتواند تمدن، فرهنگ و ارزشهای اخلاقی را پرورش دهد؟"
یکی از نتایج این فاصله، ورشکستگی اجتماعی و فروپاشی خانواده است. خانواده بنیادیترین واحد هر جامعه است، اما این واحد نیز در حال فروپاشی است. بررسی دانشکده جامعهشناسی دانشگاه پنجاب روی ۵۰۰ خانواده در لاهور، راولپندی و ملتان نشان میدهد که ۸۹٪ خانوادهها دیگر فعالیتهای شبانه جمعی ــ مانند قصهگویی، مناظره و گذران وقت مشترک ــ را کنار گذاشتهاند.
اکنون این تصویر را در ذهن آورید: شبی زمستانی در عمارت باشکوهی در اسلامآباد. چهار نفر در یک اتاق: پدر در حال خواندن روزنامه، مادر مشغول تماشای تلویزیون، پسر سرگرم بازی موبایل و دختر در حال ساختن ریل اینستاگرام. چهار نفر در یک اتاق، اما هر یک در جهانی جدا زندانیاند. این تنها تصویر یک خانه نیست، بلکه نمای هر خانهای است که جای کتاب را صفحهنمایش گرفته است.
دادههای ۲۰۲۴ سازمان مخابرات پاکستان (PTA) میگوید: یک پاکستانی متوسط روزانه پنج ساعت در تیکتاک میگذراند، اما زمان مطالعهاش تنها ۱۲ دقیقه است. این ارقام چیزی کمتر از کابوسی هولناک نیست. این یورش دیجیتال توطئهای خاموش علیه تمدن ماست، بیآنکه خود آگاه باشیم.
چه اندوهبار است که پیش از خواب، بهجای خواندن چند برگ از یک کتاب، ناچار به تماشای صدها ویدئوی کوتاه هستیم تا خوابمان ببرد.
کسانی که به این دوری از کتاب اندیشیدهاند، میگویند: کتابها بسیار گران شدهاند. این درست است؛ اما "مسئله رسوایی" اینجاست که ناشران اکنون برای ورود به دنیای کتابهای دیجیتال آماده میشوند. پرسش این است: برای ایجاد ذوق و شوق کتابخوانی، آیا ما در سطح اجتماعی، تمدنی و حکومتی این بحران را به رسمیت شناختهایم؟ وگرنه، "راهپیماییهای سوادآموزی" و پروژه "کتابخانههای سیار بدون موبایل" تنها شکم پروندهها را سیر خواهند کرد.
تصمیم آموزش اجباری "۳۰ دقیقه مطالعه کتاب" در ۱۰۰ مدرسه پنجاب گامی نیکوست. کتابها را ارزان کنید. قفسهها را بگشایید، کتابها را بیرون آورید! و در برابر کودکان کتاب بخوانید. در غیر این صورت، حتی ویرانههای تمدن را نیز برای نسلهای آینده به یادگار نخواهیم گذاشت.
ما با چشمان خود میبینیم: شعر شیرین زبان ما را "میمسازها" بلعیدهاند، اوراق تاریخ "اخبار وایرال" شدهاند، و ژرفای روابط در "بهروزرسانی وضعیتها" غرق گشته است.
چنانکه آفت به جان مزرعه میافتد، موبایل نیز به جان تمدن ما افتاده است. کتابهای زندانی در قفسهها فریاد میزنند: "ما را زنده نگه دارید، وگرنه شما زنده نگه داشته نخواهید شد! "
نویسنده: کاوش صدیقی
نظر شما