میرزا رضا همدانی از جمله شعرای نام آور پارسی گوی شهر پیشاور است که نام وی در کنار بزرگانی چون خوشحال خان ختک، سید ضیاء جعفری، عطاء الله خان عطا، سید احمد ادیب پیشاوری، سید لعل شاه جگرکاظمی، ملک ناصر علیخان ناصر می درخشد.
انجمن بزم سخن (پیشاور)
یکی از کهنترین انجمنهای فارسی در پاکستان بزم سخن بود که با تلاش و کوشش «سائین احمدعلی»، «سید لعل جگر کاظمی» و «غلام حیدر مسگر» و حمایت سایر علاقه مندان به فارسی و ایران در سال1282 شمسی (1903میلادی) در شهر پیشاور به وجود آمد. هدف تشکیل بزم سخن، حفظ و ترویج فارسی و آشنایی بیشتر مردم با سخنوران نامدار معاصر این زبان و حفظ میراث فرهنگی نیاکان بوده است. در این انجمن، شاعران به فارسی و اردو شعر میسرودند و اشعار آنان مورد نقد و بررسی استادان قرار میگرفت و باعث ایجاد اشتیاق در شاعران پارسیگوی پیشاور شده بود و عده زیادی از شعرای فارسی گو مانند سید ضیاء جعفری، سید محمد برق، ملک ناصر علی خان ناصر، میرزا رضا همدانی و امثال اینها در این انجمن حضور پیدا میکردند
از وی یک جلد کلیات شعر به زبان اردو به نام "رگ مینا" و یک "مجموعه غزلیات و رباعیات و ساقی نامه" به فارسی باقیمانده است.
رضا همدانی شاعری چندزبانه بود که نه تنها در اردو بلکه در فارسی، هندکو و پشتو نیز طبعآزمایی میکرد. او علاوه بر شعر، در زمینههای نویسندگی و تحقیق نیز آثار گوناگونی بر جای گذاشت و کتابهای متعددی در حوزههای ادبی، تاریخی، دینی و سوانحی نوشت. از جمله این آثار میتوان به «مراة الاسلام»، «جمال الدین اسد آبادی»، « افکار خوشحال خان»، « افکار رحمان بابا » و «ادیبات سرحد» اشاره کرد. مجموعههای شعری او با عنوان «رگ مینا» و «صلیب فکر» نیز در میان آثار شاخصش جایگاه ویژهای دارند.
رضا همدانی در معرفی و تبیین افکار بزرگانی چون خوشحال خان ختک و رحمان بابا نقش مهمی داشت و پلی میان ادبیات فارسی، پشتو و اردو ایجاد کرد. نوشتهها و اشعار او نه تنها نزد اهل ادب بلکه در محافل فرهنگی و دانشگاهی نیز مورد توجه قرار گرفتند. به پاس خدماتش به عرصه ادبیات و فرهنگ، از سوی نهادهای مختلف همچون رایترز گلد، شورای هنری و ادبی اباسین و حتی یونسکو تقدیر شد و برخی از آثارش جوایز ارزشمندی را به دست آوردند.
زندگی و کارنامه رضا همدانی نمونهای درخشان از یک ادیب و اندیشمند پیشاوری است که در بیش از هشتاد سال زندگی پرثمر خود، خدمات ارزشمندی به زبان و ادبیات اردو، فارسی و پشتو ارائه کرد و نامش در تاریخ ادبیات منطقه خیبرپختونخوا و شبهقاره بهعنوان نویسنده، شاعر و مصلح فرهنگی ماندگار شد.
کتاب "و سعدی چنین گفت"
خواندن "و سعدی چنین گفت" بهگونهای است که اصلاً احساس نمیشود این متن ترجمه است؛ بلکه چنین مینماید که همه اینها حاصل ذهن خلاق رضا همدانی بوده یا شاید این حالت بیشتر به کمال هنرمندانه مترجم اشاره دارد.
در هر زبانی که ترجمه انجام گیرد، شرط نخست آن است که مترجم با هر دو زبان، زبان مبدأ و مقصد، نهایت آشنایی را داشته باشد؛ در غیر این صورت مترجم ناآزموده خطاهایی مرتکب میشود که غیرقابل جبران است.
رضا همدانی چون به رموز هر دو زبان فارسی و اردو آگاه بود و در هر دو زبان والامرتبه شعر میسرود، هیچ دشواری در این زمینه نداشت. از همین رو همان سادگی، روانی، شیوایی، ظرافت و وقاری که ویژگی بارز گلستان سعدی است، در این ترجمه نیز آشکارا جلوهگر است. چنان به نظر میرسد که همدانی حکایات گلستان را تنها ترجمه نکرده، بلکه در این قالب بازآفرینی کرده یا موجبی برای احیای دوباره آن فراهم آورده است.
همدانی در "و سعدی چنین گفت" کوشیده است تا روح فرهنگ اردو را نیز در بافت زبان جای دهد و فضایی پدید آورد که خاص مخاطبان اردوزبان باشد. از همین رو، چنین مینماید که او با این ترجمه، اثری آفریده است که از یک سو به عنوان شاهکار ترجمه فارسی شناخته میشود و از سوی دیگر بهمثابه مجموعهای اصیل در ادبیات اردو ظاهر شده است. این ترجمه از نوعی طراوت خلاق برخوردار است که در پرتو آن، «اردو کا شیخ سعدی» خواندن رضا همدانی چندان هم گزافه به نظر نمیرسد. در هر حال، و سعدی چنین گفت ترجمهای است که نام او را بر افق تازهای از دنیای ادب مینشاند. او در این اثر با کمترین واژهها و در فصیحترین لحن و بیان، حق ترجمه شایسته را ادا کرده است.
بهطور خلاصه، افزون بر ارزش ادبی در زمینه ترجمهنگاری، و سعدی چنین گفت برای کسانی که از بهرهبردن مستقیم از متن فارسی ناتواناند، سرمایهای گرانبهاست.
نگاهی به شاعری فارسی رضا همدانی
رضا همدانی شاعری را با سرودن به زبان اردو آغاز کرد. در آغازین دوره شاعری، با انجمن ادبی کهن «بزم سخن» در پیشاور پیوند یافت؛ جایی که در کنار شاعران اردو، شاعران فارسیزبان نیز حضور داشتند.
او آثار بیدل، صائب، فردوسی، رودکی، عرفی و نظیری را عمیقاً مطالعه کرد و کلام حافظ و سعدی را تقریباً از بر داشت. بدینگونه کوشید تا بیشترین آگاهی ممکن را از سنتهای شعر فارسی به دست آورد. اگر پرسیده شود که تا چه حد بر زبان فارسی تسلط داشت و در سرودن فارسی با چه دشواریهایی روبهرو بود، پاسخ روشن است: هرچند فارسی زبان مادری او نبود، اما زبان نیاکانیاش بود و در خانه نیز هم هِندکو و هم فارسی سخن میگفتند. افزون بر این، او در دورههای آموزشی ویژه زبان فارسی مدارک رسمی نیز به دست آورده بود. در کنار همه اینها، ذوق و دلبستگی او به زبان فارسی نیز نقشی تعیینکننده داشت. از این رو، سرودن به فارسی برایش آسان بود، همانقدر که در سرودن به اردو توانا بود.
رضا همدانی حتی در واپسین سالهای زندگی نیز سرودن فارسی را ترک نکرد، هرچند در آن دوران، به سبب شهرت و مشغله بسیار در شعر اردو و نیز به دلیل کاهش روزافزون جایگاه شعر فارسی در آن سرزمین، از حجم کارهای فارسیاش کاسته شد. با این همه، هرگز از فارسی روی نگرداند و در فرصتهای مناسب همچنان مهارت خویش را در آن به نمایش گذاشت.
در دورههای مختلف، شعر فارسی رضا همدانی در مجلات و نشریات ادبی گوناگون مانند طلوع افکار، احساس و ندا منتشر میشد. به همین ترتیب، کلام فارسی او زینتبخش شمارههای ویژهی روزنامهها نیز بود. بعدها، رضا همدانی این سرودههای پراکنده را با عنوان بیاض اشعار فارسی یکجا گرد آورد. اگرچه این بیاض تاکنون به چاپ نرسیده است، اما محتوای آن دربرگیرندهی مواد لازم برای یک مجموعه شعری ارزشمند است. در این بیاض، اشعار فارسی رضا همدانی از سال ۱۹۳۸ تا ۱۹۷۸ ثبت شده است. نخستین غزل این بیاض، که در دسامبر ۱۹۳۸ سروده شده، نمونهای از همین دستاورد است.
چه می پرسی زمین از ساز و برگ زندگانی را
به عمر خویش یک قلب نگاری کرده ام پیدا
ز شمع کشته رقصنده شراری کرده ام پیدا
زر افشان شد جبینم ای رضا از سجده عشقم
هزار انجم به یک مشت غباری کرده ام پیدا
این بیاض با نظمی تحت عنوان شاعر مشرق به پایان میرسد. در این نظم، رضا همدانی نه تنها ارادت و اخلاص خود را نسبت به علامه اقبال ابراز کرده، بلکه به شیوهای دلنشین به ویژگیهای شعری «حکیم الامه» نیز اشاره نموده است. این بخش از نظم شاعر مشرق خود گویای عمق تعلق خاطر اوست.
از لب آتش نوا
نطق به پروانه داد
کرمک شب تاب را
مشعل رخشنده داد
دیده امروز را
ساغر و پیمانه داد
نظم شاعر مشرق نیمهسمبلیک است و در قالب مسدس سروده شده و بندهای گوناگون آن نمونهای از قافیهپردازیهای هنرمندانه و کمیاب رضا همدانی به شمار میرود. به هر حال، اشعار فارسی منتشرنشدهی او در قالبهای گوناگون چون غزلیات، قطعات، رباعیات، مثلث، مسدس و منظومههای معرّا گرد آمده است. در برخی از این اشعار نیز گرایش به آوردن تاریخ مشهود است. بخش چشمگیری از بیاض اشعار رضا همدانی را غزلیات تشکیل میدهد. زیرا غزل فارسی، تا روزگار او، به اوج کمال رسیده بود و بنابراین اغراق خواهد بود اگر بگوییم رضا همدانی در قالب غزل مسیر تازهای از تحول را گشود یا تجربهی نوینی بدان افزود. با این همه، حقیقت این است که او کوشید غزل فارسی را با تمامی شأن هنری و قرینۀ سنتیاش برگیرد و تا اندازهی زیادی در این راه کامیاب شد. او ابیاتی آفرید که در مجموع، موجب ارتقای جایگاه شاعرانۀ شخصیاش شدند.
ناگاه باغ آمد، آن جان تمنا مست
هر خار گلستان شد چون نرگس شهلا مست
از کیف و سرور می، ور سحر سرود نی
هشیار به محفل مست دیوانه به صحرا مست
از مستی اشعارم ور شوخی افکارم
خیام به کوثر مست حافظ بمصلی مست!
شگفت آنکه رضا همدانی، که در شخصیت خویش نمایندۀ اندیشههای سراپا ترقیخواهانه بود و این ویژگی در شعر اردو او نیز برجسته است، در غزل فارسی نتوانست از دایرهی رمانتیسم سنتی بیرون آید. یکی از دلایل این امر آن بود که او فارسی را زبانی خاصِ عشق میدانست و بهویژه غزل فارسی را ابزاری برای بیان واردات قلبی تلقی میکرد. با این حال، در اشعار فارسی منظوم او، بهویژه در قالب نظم، اشارات و نمونههای فراوانی از پویایی زندگی و غایات ادبی دیده میشود.
از خلال این غزلیات روشن میشود که سیمای کلی و طبع بنیادین غزل فارسی رضا همدانی تا چه اندازه تحت تأثیر سنت غزل فارسی است. واژگان، ترکیبات، تشبیهات و استعارات او نیز آشکارا رنگ و نشان استادان کهن ادب فارسی را بر خود دارند. هرچند رضا همدانی در غزل فارسی خویش بازتابی از آگاهی زمانه را منتقل نکرده و مسائل روزگار خود را در بطن شعر وارد نساخته است، اما قلم هنرمندانه و خلاقیت شاعرانهی او به هیچ روی روح غزل فارسی را آسیب نزده است. آنچه سروده با دقت و ظرافتی ویژه و با پیوندی استوار با سنت ارائه شده است.
شاعر پاکستانی، میرزا رضا حسین همدانی پیشاوری، در شعر «ایران ما» میگوید:
بویِ جویِ مولیان، آهنگِ سازِ رودکی

در نشاط و اِهتِزاز آورْد تارِ جانِ ما
بویِ جویِ مولیان آید همی یادِ یارِ مهربان آید همی(رودکی)
یا در بیتی دیگر ارادت خود را به حضرت سلمان فارسی اینگونه می رساند:
عزّ و شانِ قولِ 'السّلمانُ مِنّا' را نِگر
افتخارِ تازیان شد حضرتِ سلمانِ ما
ساغرِ میخانه ی حافظ، گلِ خیّامرنگ
راحتِ جان و سُکونِ دیده حیرانِ ما
نظمهای فارسی رضا همدانی
برخلاف غزل، در نظمهای فارسی رضا همدانی تنوع موضوعی و سبکی دیده میشود. در این آثار، انعکاس روشنی از آگاهی معاصر به چشم میخورد. بهویژه قطعات و منظومههای او مملو از رنجها و دغدغههای روزگارند. در جایجای منظومات او نشانههایی از ذوق هنری و لایههای تازهی تخیل پراکنده است. نظمهای او از حیث لحن و هویت خلاقانه، بازتابدهندهی اندوهها و مسائل عصر خود به شمار میآیند. ازاینرو، بهجای آنکه هریک از قالبهای منظوم او جداگانه بررسی شوند، نگاه کلی به مجموعهی آنها سودمندتر مینماید.
از جمله، منظومههای او با عنوانهای ایران ما، آهنگ فنا، یاد یار مهربان و فردوسی از اهمیت ویژهای برخوردارند. بهویژه رباعیات او که رنگی از خیامگرایی دارند و در آنها انعکاس خیامی تازه در روزگار معاصر مشهود است.
نمونهای از این دست اشعار،
خوش ترا شید آزر فکرم بتی در جان ما
آن بیتی کو وجه تزئین رواق آن ما
ساغر میخانه حافظ گل خیام رنگ
راحت جان و سکون دیده حیران ما
گلستان سعدی فکر رسائی مولوی
در آب رکناباد و گلگشت مصلی شان ما
در ضمیر مانمی کنجد خیال بندگی
بی نیاز مجلس دیر و حرم انسان ما
این اشعار بخشهایی از منظومهی ایران ما است که رضا همدانی در پنجم ژانویه ۱۹۷۱ سرود. این تاریخ در بیاض شعر فارسی ثبت شده است. از خلال این منظومه، گسترهی دید او و میزان آشناییاش با تاریخ ادبیات فارسی و مکانهای تاریخی ایران نمایان میشود. از منظر فنی، این نظم در بحر رمل سروده شده است.
نمونهی دیگری از کار او منظومهی فردوسی است که در بیاض اشعار فارسی آمده و رضا همدانی آن را در نوامبر ۱۹۷۰ به پایان برده است. این نظم نیز در بحر رمل سروده شده، اما در ساختار و هیئت، از قطعات متوالی پیوسته شکل گرفته است. نظم فردوسی نه تنها موضوع خود را با پیوستگی و انسجامی کامل دربرمیگیرد، بلکه نشانهی روشنی از تسلط رضا همدانی بر زبان فارسی است. او در این اثر کوشیده است با افق خلاقیت فردوسی همآهنگ شود و در این کوشش نیز کامیاب بوده است.
در این منظومه، سبک رضا همدانی، با وجود پیوند عاطفی شدید با موضوع، راهی از ضبط و اعتدال هنری میجوید. در عین حال، او از بیم کوچکشدن قامت خویش در برابر عظمت فردوسی میرهَد. بههرحال، فردوسی نظمی زیباست که شاعر معاصر با اندیشهای معقول و سنجیده دربارهی شاعری بزرگ پرداخته و در آن نهتنها شرایط دوران فردوسی بلکه بازتابی از روزگار خود را نیز نشان داده است. مهمتر آنکه او در این اثر، آمیزهای جالب میان لحن کهن و تازه عرضه کرده است. در اینجا شایسته است به چند نمونه از ابیات این نظم توجه شود.
فکر فردوسی نمی گنجد به حرف و صوت و شعر
فکر فردوسی یم ذخار و موج کوثر است
داد زور بازوی رستم یل بی مایه را
فکر فردوسی دم شمشیر و آب خنجر است
آبرو بخشید روئی ذره هائی خاک را
خار های دشت را رنگ گل خوشرنگ داد
از نوایش اهتزاز اندر جهان جزو کل
بلبل شوریده سر را نغمه هائی چنگ داد
چون نسیم شعر فردوسی و زیر اندر چمن
برگهای خشک شکل لاله صحرا گرفت
چوں صریر خامه اش صورتگری ایجاد کرد
زال ایران کهن هم صورت زیبا گرفت !
مرثیهی «آهنگ فنا» سرودهی رضا همدانی است که او آن را در ۱۵ مه ۱۹۴۱ به مناسبت درگذشت جوان سید مرتضی رضوی به قلم سپرد. این مرثیه در قالب ترکیببند سروده شده و از نظر سوز و آهنگ کمنظیر است؛ هر بیت، بلکه هر واژهی آن سرشار از تأثیر و عاطفه است و در عین حال با بیانی هنرمندانه فلسفهی حیات و ممات را بازمیتاباند.
از جور دی بهار گل نسترن شکست
گل شد چراغ لاله و رنگ چمن شکست
تاریک شد جهان صفت شام سوگوار
نقش طلسم عشرت صبح وطن شکست
عید خمار آمد دور نشاط رفت
مینای عیش گنبد چرخ کهن شکست
«خیامیات» سلسلهای از رباعیات رضا همدانی است که او با این عنوان خاص کوشیده پیوندی میان آنها و میراث عمر خیام برقرار کند. این رباعیات در بحور ویژهی رباعی سروده شدهاند که مطابق با «لا حول و لا قوّة الّا بالله» ارکان آن چنین تعریف میشود. اگرچه در «خیامیات» تنوع وزنی چندانی دیده نمیشود، اما گسترهی موضوعی و رنگارنگی مضامین در آن چشمگیر است. رباعی به طور کلی بیشتر زمینهی بیان حکمت و دانش را دارد و البته خمریات نیز یکی از موضوعات دیرین آن به شمار میآید. با این حال، رضا همدانی در رباعیات فارسی خود کوشیده است نکتهپردازی و تیزهوشی را به نمایش بگذارد. سبک این رباعیات دلنشین و جذبکننده است و در عین حال، سادگی و ظرافت ویژگی غالب آنهاست. نمونههایی از رباعیات «خیامیات» نیز قابل توجه است.
ای محو تماشای گلستان هشیار
محبوس طلسمات سلیمان هشیار
گلشن همه نیرنگی خون بلبل
ای کشته شوخی بهاران هشیار
در اینجا یادآوری این نکته بایسته است که اگر رضا همدانی نتوانسته باشد مسیر تکامل شعر فارسی را گامی به جلو ببرد، دستکم شعر او به عقب نیز بازنگشته است. به عبارت دیگر، اگر شعرش دو قدم به پیش نرفته باشد، یک قدم هم واپس ننشسته است.
منبع:
رساله دکتری اظهار الله، خدمات ادبی رضا همدانی، 2004
یادنامه استاد رضا همدانی، نوشته محمدحسین تسبیحی،1360
https://www.youtube.com/watch?v=iOhQ-z3AWpA
https://shorturl.at/sBldR
نظر شما