۱ دی ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۷

بازپس‌گیری روح فرهنگی پاکستان: هنر، میراث و آیندهٔ خلاقانهٔ ملت

ضرورت بازپس‌گیری روح فرهنگی پاکستان

پاکستان باید هنر، موزه‌ها و آموزش فرهنگی را در اولویت قرار دهد تا میراث تاریخی خود را حفظ کند
ضرورت بازپس‌گیری روح فرهنگی پاکستان

قطر موزهٔ هنر اسلامی را بنا کرد؛ عربستان سعودی از طریق پروژهٔ «نئوم» گفت‌وگویی کاملاً نو در عرصهٔ زیبایی‌شناسی آغاز نمود؛ ابوظبی با تأسیس لوور، ژرفای فلسفی رنسانس را احیا کرد. در مقابل، در پاکستان فرهنگ به نمایش‌های صحنه‌ای تقلیل یافته است؛ آثاری که بیش از آنکه بیداری تمدنی بیافرینند، برای سرگرمی زودگذر طراحی شده‌اند.

هر تمدن بزرگی یک حقیقت انکارناپذیر را با خود دارد: ملت‌هایی که از هنر، تاریخ، گالری‌ها، موزه‌ها، روایت‌گری و آگاهی زیبایی‌شناختی خود پاسداری می‌کنند، همان‌هایی هستند که در نهایت مسیر زمان را شکل می‌دهند. هنر صرفاً رنگ بر بوم یا سنگِ تراش‌خورده نیست؛ هنر زبان خاموشی است که از طریق آن، بشریت خستگی‌های قرن‌ها، رؤیاها و زخم‌ها، تناقض‌ها و آرمان‌ها و حافظهٔ مشترک خود را بازگو می‌کند.

از همین روست که وقتی در برابر یک بوم نقاشی، پیکره، مینیاتور یا آثار درخشان مونه، گویا، مانه یا پیکاسو می‌ایستیم، تنها به یک اثر هنری نمی‌نگریم؛ بلکه در درون خود احساس می‌کنیم دری کهن به‌آرامی گشوده می‌شود. هنر ما را به گذشته‌مان پیوند می‌دهد، تخیل ما نسبت به آینده را گسترش می‌دهد و در آشوب زمان حال، نظمی لطیف و هارمونی‌ای معنادار می‌آفریند. این هنر است که ما را به‌راستی انسان می‌سازد.

اروپا بسیار پیش‌تر از دیگران به این حقیقت پی برد. «تیت»، «گالری ملی» و «موزهٔ ویکتوریا و آلبرت» در لندن؛ «لوور» در پاریس؛ و «اوفیتزی» در فلورانس، صرفاً ساختمان‌هایی فیزیکی نیستند. اینها اقتصادند؛ دانشگاه‌های اندیشه‌اند. پیرامون این گالری‌ها، اکوسیستم‌هایی کامل شکل گرفته است: گردشگری، بازار هنر، حقوق مالکیت فکری، چاپ، انبارداری آثار هنری، فری‌پورت‌ها، تأمین مالی هنر و خانه‌های حراج جهانی مانند ساتبیز و کریستیز.

امروز یک فری‌پورت واحد، آثاری به ارزش میلیاردها دلار را در خود جای می‌دهد؛ خزانه‌هایی خاموش که فرهنگ سرمایه‌گذاری را به‌کلی دگرگون کرده‌اند. سرمایه‌گذاران در سراسر جهان دریافته‌اند که هنر بزرگ تنها امر زیبایی‌شناختی نیست؛ بلکه دارایی اقتصادی است. زمانی که ولیعهد عربستان، محمد بن سلمان، اثر «سالواتور موندی» لئوناردو داوینچی را به بهای ۵۰۰ میلیون دلار خرید، تنها یک تابلو نخرید؛ بلکه به جهان اعلام کرد که هنر ابزاری برای روایت‌سازی ملی است.

پاکستان در این واقعیت جهانی در کجا ایستاده است؟ متأسفانه موزه‌های ما نشانۀ بی‌توجهی‌اند، گالری‌های ما با کمبود منابع دست‌وپنجه نرم می‌کنند، نهادهای فرهنگی زیر بار سوءمدیریت فرسوده شده‌اند و سیاست‌های ملی ما هیچ جایگاهی برای تخیل و زیبایی‌شناسی قائل نیستند. در مدارس ما، هنر، تاریخ و جغرافیا در شمار دروس اساسی قرار ندارند، حال آنکه در هر کشور پیشرفته‌ای این دروس دست‌کم تا شانزده‌سالگی به‌صورت اجباری تدریس می‌شوند. چه در روسیه و فرانسه، چه در عربستان سعودی و قطر، دولت‌ها دریافته‌اند که اگر نسل آینده داستان‌ها، رنگ‌ها، خوشنویسی، پیکره‌سازی، موسیقی، اسطوره‌ها و تبار هنری خود را نشناسد، از اعتماد فرهنگی لازم برای ساخت آینده محروم خواهد ماند.

هنر، روح انسانی را نرم می‌کند، زبان را پالایش می‌دهد، ذهن را گسترش می‌دهد و همدلی را ژرفا می‌بخشد.

قطر موزهٔ هنر اسلامی را بنا کرد؛ عربستان سعودی از طریق پروژهٔ «نئوم» گفت‌وگویی کاملاً نو در عرصهٔ زیبایی‌شناسی آغاز نمود؛ ابوظبی با تأسیس لوور، ژرفای فلسفی رنسانس را احیا کرد. در مقابل، در پاکستان فرهنگ به نمایش‌های صحنه‌ای تقلیل یافته است؛ آثاری که بیش از آنکه بیداری تمدنی بیافرینند، برای سرگرمی زودگذر طراحی شده‌اند.

تاریخ گواهی روشن می‌دهد: هرگاه ملت‌ها میراث هنری خود را رها کنند، به‌تدریج هویت جمعی خویش را از دست می‌دهند. سیاست، رسانه، تلویزیون و شبکه‌های اجتماعی ما به زبانی از هیاهوی بی‌معنا، تقابلِ بدون خلاقیت و خشمِ فاقد ظرافت خو گرفته‌اند. درست در چنین نقطه‌ای است که هنر به راهنمای ما بدل می‌شود. هنر روح انسان را نرم می‌کند، سخن را صیقل می‌دهد، ذهن را می‌گشاید و همدلی را ژرف‌تر می‌سازد. جوامعی که بیان‌های زیبایی‌شناختی خود را از دست می‌دهند، ناگزیر به دام تعصب، افول فکری و گسست اجتماعی می‌افتند.

پاکستان باید بی‌درنگ سه گام سرنوشت‌ساز بردارد.

نخست، هنر، تاریخ و جغرافیا باید تا سن شانزده‌سالگی دروس اجباری شوند تا شهروندان جوان ما بار دیگر با میراث تمدنی خود پیوند برقرار کنند: مینیاتورها، خوشنویسی، موسیقی، شعر، معماری و افسانه‌هایمان.

دوم، گالری‌ها و موزه‌های ملی باید نوسازی، دیجیتال‌سازی و به‌طور پایدار تأمین مالی شوند تا به مراکز پژوهش، نمایشگاه‌های بین‌المللی، همکاری جهانی و گردشگری فرهنگی بدل گردند.

سوم، بخش خصوصی، جامعهٔ مدنی و کارآفرینان باید تشویق شوند تا وارد عرصهٔ سرمایه‌گذاری هنری، تأمین مالی هنر، مدیریت هنری و مدل‌های فری‌پورت شوند. این حوزه‌ها در سطح جهانی صنایع میلیارددلاری‌اند و برای پاکستان می‌توانند دروازه‌ای به سوی اقتصاد خلاق و فرصت‌های واقعی برای جوانان بگشایند.

واقعیت تلخ دیگر آن است که پاکستان از کمبود جدی فضاهای عمومی سرگرمی رنج می‌برد. سینماها رو به زوال رفته‌اند؛ تئاتر شأن پیشین خود را از دست داده است؛ جشنواره‌های موسیقی ناپدید شده‌اند و پارک‌های موضوعی به‌سختی وجود دارند. آن‌گاه که برگزاری یک مسابقهٔ کریکت نظم یک شهر را بر هم می‌زند، شکنندگی اکوسیستم فرهنگی ما آشکار می‌شود. جوامع سالم برای مردم خود فضاهایی جهت اندیشیدن، تخیل‌ورزی و آفرینش فراهم می‌کنند؛ بدون چنین فضاهایی، افراط‌گرایی، خشم و سرخوردگی اجتناب‌ناپذیر می‌شود.

پارلمان، سیاستمداران، خدمات کشوری، دستگاه قضایی، جامعهٔ دانشگاهی و نهادهای فرهنگی پاکستان باید به جایگاه اقتصادی، تمدنی و اخلاقی هنر واقف شوند. در دوران نواز شریف، احیای معماری مغولی و برخی پروژه‌های ملی، روزنه‌ای کوتاه از آگاهی زیبایی‌شناختی گشود، اما این مسیر ناتمام ماند. اکنون زمان آن رسیده است که پاکستان روح هنری و فرهنگی خود را بازپس گیرد. هنر تنها گذشتهٔ ما نیست؛ زبان آیندهٔ ماست.

اگر این مسیر را برگزینیم، پاکستان بار دیگر به ژرفای تمدنی خود دست خواهد یافت، جامعه‌ای آرام‌تر و خیال‌ورزتر خواهد ساخت و بنیان‌های ملتی خلاق، بااعتمادبه‌نفس و روشن‌اندیش را پی‌ریزی خواهد کرد. هنر تنها تاریخ را به ما نمی‌آموزد؛ بلکه انسانیت ما را بازمی‌گرداند.

نویسنده: ثاقب برجیس

https://www.thefridaytimes.com/23-Nov-2025/reclaiming-pakistan-s-cultural-soul-art-heritage-creative-future-nation

کد خبر 25780

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 1 =