صبح روز چهارشنبه مورخ ۱۳/۰۵/۱۴۰۰ دکتر یشار شریف داماد اغلو استاد بخش مطالعات اسلامی دانشگاه ارسطو با حضور در رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران با مهدی نیک خواه قمی رایزن فرهنگی کشورمان در آتن دیدار و گفت و گو کرد. وی در این دیدار نگاه تحلیلی خود را از وضعیت مسلمانان شمال یونان مطرح کرد که در ادامه دیدگاه ایشان به تفصیل آمده است.

تحلیل دکتر یشار شریف داماد اغلو از وضعیت مسلمانان یونان

صبح روز چهارشنبه مورخ ۱۳/۰۵/۱۴۰۰ دکتر یشار شریف داماد اغلو استاد بخش مطالعات اسلامی دانشگاه ارسطو با حضور در رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران با مهدی نیک خواه قمی رایزن فرهنگی کشورمان در آتن دیدار و گفت و گو کرد. وی در این دیدار نگاه تحلیلی خود را از وضعیت مسلمانان شمال یونان مطرح کرد که در ادامه دیدگاه ایشان به تفصیل آمده است.

ایشان در این دیدار ضمن تاکید بر لزوم شناخت وضعیت مسلمانان شمال یونان اظهار داشت: در خصوص منطقه تراکیه باید به شما بگویم که همه مسائل در این منطقه از مشکلات سیاسی یونان نشات می­گیرد که به دیگر بخش های دینی و مذهبی تسری یافته است. مسلمانان یونان از سال ۱۹۲۳ در سه استان اوروس، رودوپی و اکسانثی ساکن هستند. این استان ها شامل شهرها و روستاهای مختلفی است. متاسفانه بسیاری از مسلمانان ساکن یونان بعد از معاهده لوزان یعنی در سال ۱۹۲۳ به ترکیه فرستاده شدند و مسیحیان ساکن در شهر های مختلف ترکیه را نیز به این مناطق آورند. بعد از این کوچ جمعیتی فهمیدند که اگر بخواهند تمامی مسیحیان ارتدکس را به یونان بیاورند، شهر استانبول که شهر مهمی هم برای مسیحیان ارتدکس است، خالی از سکنه می شود. لذا تصمیم گرفتند جمعیتی از مسیحیان ارتدکس را در این شهر نگه دارند و مناطقی که پیش تر به شما گفتم هم برای مسلمانان در نظر گرفته شد.

این اولین اشتباه بود. چگونه مسیحیان که زبان محل را به خوبی می دانستند در شهر بزرگی مانند استانبول که دارای امکانات زیستی مناسبی است، سکونت می دهند ولی در جهت عکس مسلمان را در کوهها و در روستاهای فقیر نشین بدون امکانات اولیه و بدون تعلیم و تربیت و آموزش لازم سکونت دادند. می بایست حداقل مسلمانان را در تسالونیک و یا آتن سکنی می­دادند. این که مسیحیان در شهر بزرگ استانبول ساکن شوند و مسلمانان در قریه هایی عقب افتاده، اقدام درستی نبود و سبب عقب ماندگی مسلمانان این منطقه شد.  

امروز هم براساس درکی که از شرایط داریم، دارند ضربه دوم را به ما وارد می کنند. چرا؟ در استانبول در حال حاضر ۳۰۰۰ مسیحی ساکن است. این عدد در سال ۱۹۲۳، ۱۵۰.۰۰۰ نفر بود. بعد از اینکه ترک ها این جمعیت را تحت فشار قرار دادند، تعداد زیادی از آنها به دلیل اینکه از شرایط مالی خوبی برخوردار بودند به شهرهای مختلف اروپا و آمریکا مهاجرت کردند. احتمالا نیمی از این عدد ۳۰۰۰ هم نفر دروغ است، به نظر من عدد اصلی ۱۵۰۰ نفر است و از این تعداد ۱۰۰۰ نفر هم مسن و تنها ۵۰۰ جوان در بین آنها زندگی می کنند. اما بر اساس سرشماری ها در منطقه تراکیه جمعیت مسلمانان ۱۵۰.۰۰۰ نفر است. بعد از معاهده لوزان، شرایطی در خصوص نحوه زندگی مسیحیان در ترکیه تعیین و بعد تر این اعلام شد که این قواعد برای مسلمانان تراکیه نیز صادق است. خب اکنون که با این عدم تناسب جمعیت یعنی ۱۵۰۰ نفر در قبال ۱۵۰،۰۰۰ نفر وضع شرایط یکسان به ضرر مسلمانان شمال یونان تمام می­شود.

اما، چه موضوعاتی در این بین برای ما مهم است. برای تبیین این موضوع لازم است توضیحاتی بیان کنم. مسلمانان در این منطقه از هیچ دولتی پول دریافت نمی­کردند، منظورم بزرگان ایشان یعنی استاد، معلم، امام، مفتی و همه شخصیت های مهم دینی این منطقه پولی را از دولت نمی­گرفتند. در هر شهر و یا در هر روستایی با جمعیت ۳۰۰ تا ۱۵۰۰ نفر، خود مردم شهر به تصمیم خودشان شخصی را انتخاب می کردند و می گفتند که ما می خواهیم شما هم دروس مذهبی برای بچه های ما بگویید و هم اعمال مذهبی مسجد زیر نظر شما باشد. زیرا در کنار هر مسجدی، مدرسه ای بود که امام جماعت دروس دینی را نیز به بچه ها یاد می داد. این شرایط بعد از معاهده لوزان تا سال ۱۹۷۰ ادامه داشت. به تدریج این شرایط تغییر کرد. بعد تر مدرسه ای را در تسالونیک تاسیس کردند که دوره های سه ساله آموزش های مذهبی داده می شد. این مدرسه فقط برای مسلمانان بود که استاد آن توسط دولت انتخاب می شد، اما مدرک صادره از این مدرسه از سوی هیچ نهاد دولتی دیگری در یونان به رسمیت شناخته نمی­شد. پیش از این مدرسه دیگری بود در کموتینی که دوره های پنج ساله داشت. این مدرسه در شهر تسالونیک به جای آن راه اندازی شد اما مدارک این مدرسه برای هیچ یک از نهاد های رسمی یونان مورد قبول نبود. از اینجا بود که دولت به تدریج وارد بحث آموزش به اقلیت های مسلمان شد و این کار را با تعیین استاد و پرداخت دستمزد به آنها  انجامد می­داد. این موضوع تا سال ۲۰۰۰ ادامه یافت و سپس این مدرسه بسته شد. علت بسته شدن این مدرسه هم این بود که بعد از پایان دوره نمی توانستند با مدرکی که گرفته بودند، کاری پیدا کنند. لذا با کاهش مراجعه کنندگان کم کم این مدرسه تعطیل شد.

مسئله دیگری که باید در این راستا توضیح دهم مسئله ترکیه است. متاسفانه روابط دولت یونان با ترکیه تاثیر مستقیم بر ما دارد، یعنی وقتی روبط به ظاهر خوب است ما هم خوب هستیم. ولی وقتی روابط بد است روی ما نیز فشار هایی وجود خواهد داشت. این فشار ها از سوی مسیحیان ساکن در این مناطق نیست، بلکه، این فشار از سوی شهرداری ها و نهاد های دولتی بر اقلیت مسلمان اعمال می­شود.

ترکیه در سال های اخیر، به خصوص با روی کار آمدن اردوغان کرسی هایی را در دانشگاه های این کشور برای ترک های ساکن در دیگر کشورها دنیا مانند صربستان، بلغارستان و ... به خصوص ترک های مسلمان ساکن در شمال یونان در رشته های مختلف در نظر گرفت. از سوی دیگر، همواره بعد از معاهده لوزان پول های سیاهی از سوی ترکیه به منطقه تراکیه سرازیر می شد، اما این پول ها پیش از اردوغان بیشتر به افراد بی دین و شرور داده می شد، اما وقتی اردوغان روی کار آمد این پول ها به سوی رهبران دینی و شخصیت های مذهبی سرازیر شد. برای مثال، درحال حاضر کنسولگری ترکیه در این منطقه هر سه ماه یکبار به بیش از ۵۰۰  نفر کمک های مالی می دهد و این مبلغ از ۵۰۰ الی ۱۲۰۰ یورو می شود که به صورت سیاه بین این افراد پخش می گردد.

دولت یونان هم بعد از این حرکت دولت ترکیه و برای مقابله با آن کرسی هایی را فقط و فقط برای مسلمان منطقه تراکیه – نه دیگر مناطق – در نظر گرفت. بنابر این مسلمانان می توانستند در تمامی دانشگاه های یونان تحصیل کنند. این برای مسلمانان یک اتفاق خوب بود. یک فرصت طلایی، اما مسلمانان برای این شرایط هیچ گاه آماده نبودند. برای مثال شما مسلمان هستید و من هم یک مسیحی، من مدارکم را برای رشته پزشکی می فرستم، با معدل مثلا ۱۸ از ۲۰، نمی توانم وارد این رشته شوم. چون یک مسیحی دیگر با معدل بالاتر جای من را می گیرد، شما بعنوان یک مسلمان با معدل ۵ از ۲۰، می توانستید وارد دانشکده پزشکی شوید. چون سهمیه مربوط به مسلمانان را داشتید ولی هیچگاه نمی توانستید تحصیلات خود را به پایان برسانید، زیرا زبان بلد نبودید و آموزش مناسب را ندیده بودید، ولی کرسی دانشگاه در اختیار شما قرار می گرفت.

چرا این اتفاق رخ داد؟ خب یکی مسئله زبان و دیگری مدرسه است. در خصوص زبان مسلمانان منطقه تراکیه، به سه دسته تقسیم می شوند. مسلمانان ترک که با همدیگر بیشتر به زبان ترکی صحبت می­کنند، مسلمانان پوماک که ترکی زیاد نمی دانند ولی ترکی را در مدارس تا حدی می آموزند. مسلمانان پوماک بیشتر در منطقه اکسانثی و روستا های نزدیک بلغارستان و ترک ها بیشتر در شهر کموتینی و منطقه رودوپی ساکنند. در استان اوروس هم مسلمانان پماک بسیار محدود هستند. لذا، بسیاری زبان یونانی را به خوبی نمی دانند. مسئله دیگر مسئله مدارس است. در منطقه تراکیه دو مدل مدرسه وجود دارد. دبستان های دولتی مخصوص مسلمانان که هیچ مسیحی نمی تواند وارد این مدارس شود. این موضوع فقط در منطقه تراکیه است. در این مدارس، دروس به زبان یونانی است ولی درس دینی به زبان ترکی تدریس می شود. مشکل از جایی شکل می­گیرد که معلمانی که برای این مدارس از طرف دولت انتخاب می­شوند، به عمد چیز زیادی به این بچه ها حتی در بخش آموزش زبان یونانی، یاد نمی­دهد. نوع دوم مدارس، مدارس معمولی دولتی هستند که مسلمانان نیز می­توانند در این مدارس تحصیل کنند. در حال حاضر، در منطقه تراکیه در مجموع ۱۲۰ مدرسه ویژه اقلیت های مسلمانان وجود دارد. این میزان در سال های اخیر کاهش داشته است. البته مدارس مقاطع راهنمایی و دبیرستان نیز وجود دارند که زیاد نیستند، در مجموع  ۴ مدرسه راهنمایی و دبیرستان است.

علت کاهش تعداد مدارس ویژه مسلمان این است که وقتی بچه های ما وارد دانشگاه های یونان می شدند، نمی توانستند تحصیلات خود را به پایان برسانند. لذا، والدین می گفتند که عدم موفقیت از کجا سرچشمه می­گیرد و نهایتا متوجه می­شدند که در این مدارس هیچ آموزش درستی به آنها داده نمی­شود به طوری که زبان یونانی را نیز به خوبی نمی دانند. پس والدین تصمیم گرفتند فرزندان خود را به مدارس معمولی بفرستند. به تدریج بسیاری از بچه های ما در مدارس معمولی مشغول به تحصیل شدند. در این مدارس، در طول هفته دو ساعت درس دینی ارائه می شود. در اوایل که در هر کلاس دو الی سه مسلمان حاضر بود، مسلمانان اجازه داشتند در این ساعات از کلاس خارج شوند. اما وقتی به شرایطی رسید که تعداد مسلمانان از مسیحیان در کلاس بیشتر شد، دولت به دنبال راه چاره بود. بنابر این، قانونی را وضع کرد که در ساعاتی که مسیحیان دروس مذهبی دارند، به مسلمانان در کلاس جداگانه ای درس دینی ارائه شود. معلم آنها مسلمان است اما دولت او را انتخاب می­کند.

خب برای جذب معلمان این دوره ها در مدارس معمولی فراخوانی صادر شد. شورایی نیز از ۵ نفر از مسلمانان معتمد شامل مفتی و یک دبیر مسیحی از وزارت مربوطه تشکیل شد تا افراد لازم را برای یک سال تحصیلی یعنی ۹ ماه انتخاب کنند. در این بین مشکل جدیدی هویدا شد. در مدارس دولتی اسلام به چه زبانی آموزش داده شود. اساتید می­گفتند که ما اسلام را به زبان ترکی فرا گرفته ایم، چطور این دین و مفاهیم آن را به زبان یونانی منتقل کنیم؟ اساتید کاملا گیج شده بودند در شرایطی که هم اساتید و هم بچه ها ترکی می دانستند. از سوی دیگر دولت می­گفت چون مدرسه دولتی است باید اسلام را به زبان یونانی آموزش دهید. یک فراخوان جذب نیرو برای ۱۲۰ نفر صادر شد، در صورتی که لازم بود این عدد به ۲۴۰ نفر برسد، ولی از آنجایی که می دانستند کسی شرکت نمی کند، تعداد ۱۲۰ نفر اعلام شد. اما نهایتا صرفا ۹۰ نفر اعلام آمادگی کردند و مدارک خود را فرستادند.

 برخی از این اساتید در مساجد و مفتی گری ها کار می­کردند و از سواد لازم برخوردار نبودند. بنابراین دولت تصمیم گرفت برای رفع این مشکل بخش مطالعات اسلامی را در دانشکده الهیات دانشگاه ارسطو راه اندازی نماید. من نیز یکی از اساتید این دانشکده هستم. در سال اول حتی یک مسلمان هم وارد این دانشکده نشد. لذا، در سال دوم بسیاری از معلمان این مدارس را مجبور به حضور در این دانشکده کردند و البته مزایای انگیزشی هم برای آنها در نظر گرفتند. چون این اساتید مدارک دانشگاهی نداشتند، ماهیانه ۷۰۰ یورو دریافت می کردند، اما پس از شرکت در کلاس های این دانشکده و اخذ مدرک میزان حقوق ایشان به ۹۰۰ یورو در ماه می­رسید. این مبلغ رقم خوب و انگیزه بخشی بود. برای مثال من خودم که پنج سال است در این دانشکده به عنوان استاد تدریس می کنم، برای تدریس در یک سال تحصیلی تنها ۳ هزار یورو دریافت می کنم اما معلمان مدارس برای ۹ ماه، ماهیانه ۹۰۰ یورو دریافت می کنند. لذا اینگونه بود که بخش مطالعات اسلامی دانشگاه ارسطو برای تربیت معلمان دروس اسلامی در مدارس به زبان یونانی راه اندازی شد. البته اکثر کسانی که در این بخش تدریس می­کنند مسیحی هستند.

وی در بخش دوم سخنان خود در خصوص مفتی گری ها و مسئله نفوذ ترکیه در این منطقه اظهار داشت: ما در این منطقه به غیر از مدارس مشکلاتی با امام جماعت ها و مفتی ها هم داریم. در سال ۱۹۸۶ مسائل مربوط به تعیین مفتی ها شروع شد. تا قبل از آن هیچ مشکلی وجود نداشت. وقتی مفتی کموتینی فوت کرد، اگر اشتباه نکنم در سال ۱۹۸۶، ترک های کموتینی و مسیحیان این منطقه، برای اینکه بتوانند بودجه هایی را از دولت و یا برخی بودجه هایی را از حامیان ترک ها یعنی آنکارا دریافت کنند، مسائلی را ایجاد کردند. هیچ وقت در یونان تعیین مفتی در شرایط انتخابات صورت نگرفته است. بعد از فوت مفتی کموتینی، دولت یک مفتی را انتخاب کرد. ایشان در شهر کموتینی شخص خوب و با آبرویی بود ولی کنسول گری ترکیه دراین شهر گفت که باید کسی که سطح سواد بالاتری دارد به عنوان مفتی در این منطقه انتخاب شود. اما دولت در جواب گفت که شما حق دخالت در امور داخلی ما را ندارید. کنسولگری ترکیه به آنکارا اعلام کرد که اگر شما کمک مالی را قطع کنید اینجا همه مسیحی می شوند، و از سوی دیگر مسئولین دولتی با این توجیه که اگر دولت حمایت مالی نکند اینجا ترکیه می­شود، درخواست بودجه می کردند. خیلی از این پول ها که توسط دولت یونان داده شد به جیب افرادی رفت و هیچ گاه در مسیری که باید، خرج نشد.

مفتی که دولت انتخاب کرد تنها شش ماه توانست دوام بیاورد و کنار کشید. بعد از ایشان، دولت مرحوم مچو جمالی را انتخاب کرد. او شخصی صوفی مسلک بودند و هیچ اهمیتی به این اتفاقات نمی­داد و نهایتا پس از سی سال خدمت و حمایت از دولت، او را به شیوه ای غیر اخلاقی و بدون تکریم از جایگاهش خلع کردند. آقای ابراهیم شریف هم بسیار نزدیک به آقای مچو جمالی بودند و با هم در مفتی گری کموتینی کار می کردند، اما بعدتر کنسولگری ترکیه با پول او را به سوی خود جذب کرد. در واقع در کموتینی دو مفتی وجود دارد. یکی از طرف دولت و دیگری از طرف ترکیه حمایت می­شود. در خصوص ابراهیم شریف، ظاهرا کنسولگری ترکیه مشخص نیست اما پول و خط دهی از سوی ترکیه انجام می گیرد.

خاطرم هست یک سالی در عید قربان در شهر کموتینی، این موضوع در مسجد مطرح شد که چه کسی را به عنوان مفتی قبول می کنید. این سوال از مردم حاضر در مسجد پرسیده شد. اسم سه نفر مطرح بود، اسامی را گفتند و اسم ابراهیم شریف را هم گفتند. شاید ده نفر هم دست بالا نکردند. ولی فردا مطرح شد که بیش از ۲۰۰۰ نفر خواستار این بودند که ایشان مفتی شود. اینطور به مردم نشان می دادند که ایشان هوادار دارد. ترکیه در این خصوص سرمایه گذاری می­کند. در حال حاضر کنسولگری ترکیه در این منطقه از بیش از ۵۰۰ امام، مفتی و ... حمایت می­کند. ارقامی بین ۵۰۰ تا ۱۲۰۰ یورو هر سه ماه یکبار می­دهد. دولت یونان هم این موضوع را می­داند ولی کاری نمی تواند بکند، فقط نظارت و رصد می کند. اکنون در منطقه تراکیه پنج مفتی داریم، در استان اوروس مسلمانان زیادی نیستند به همین دلیل مفتی آنجا از سوی ترکیه حمایت نمی­شود. برادر من و پیش از آن پدرم در جایگاه مفتی در این استان بودند، که متاسفانه دولت آنها را بعد از سال ها خدمت عزل نمود. ترکیه افرادی را دارد اما مفتی در آن منطقه ندارد. در استان رودوپی مفتی جهاد خلیل از سوی دولت یونان و در مقابل ایشان ابراهیم شریف است که از سوی ترکیه انتخاب و حمایت می شود. در منطقه اکسانثی مفتی انتخاب شده از سوی دولت فردی متاسفانه کم سواد است که تحصیلات دبستان دارد. اسم ایشان بلال خلیل است و در مقابل ایشان احمد متاع است که از سوی ترکیه حمایت می شود که فرد بسیار با سوادی و سخنور است. آقای حمزه هم در استان اوروس  از سوی دولت تعیین شده است. در منطقه اکسانثی احمد متاع یعنی مفتی مورد حمایت ترکیه، ۹۹ درصد از اقبال مردمی هم برخوردار است. با وجودی که مردم این منطقه به زبان ترکی زیاد آشنا نیستند، ولی وی نفوذ خوبی دارد. در گذشته دولت یونان سیاستش در انتخاب مفتی این بود که افرادی را برای این سمت انتخاب نماید که از سواد بالایی برخوردار باشند اما در حال حاضر ترکیه این نقش را بازی می کند و افراد باسواد و موثر را به سوی خود می کشاند.

البته ما راه حل داریم ولی دولت از ما درخواست کمک نمی کند. کلا در یونان کلیسا حرف آخر را می زند و  اگر می­خواهید مسجد هم بسازید کلیسا باید نظر بدهد.

کد خبر 8275

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 6 =