عوامل و پیامدها؛ افزایش ازدواج اجباری در افغانستان

ازدواج یکی از دیرینه‌ترین پدیده‌های اجتماعی است که در درون جامعه‌ی انسانی وجود داشته و جزء جدایی ناپذیر نهاد خانواده می‌باشد.

ازدواج یکی از دیرینه‌ترین پدیده‌های اجتماعی است که در درون جامعه‌ی انسانی وجود داشته و جزء جدایی ناپذیر نهاد خانواده می‌باشد. اساساً خانواده بدون ازدواج در بسیاری از جوامع؛ بخصوص جوامع شرقی معنا پیدا نمی‌کند. ازدواج به توافقی میان دو فرد از جنس‌های مرد و زن گفته می‌شود که به نیت تشکیل زندگی خانوادگی، شریک زندگی همدیگر؛ بخصوص در ابعاد عاطفی و جنسی می‌شوند.

بنا بر دلایل مختلف دینی، فرهنگی و اقتصادی، گاهی تغییرات منفی در نهادهای اجتماعی نیز به وجود می‌آید. این تغییرات منفی، آسیب‌هایی را به همراه دارد که بخشی از جامعه از آن متأثر می‌شود. ازدواج‌ اجباری یکی از همین آسیب‌هاست.

ازدواج اجباری به هر نوع ازدواج تحمیلی‌ گفته می‌شود که فرد ازدواج‌ کننده در آن نقشی ندارد و یا نقش او تعیین‌کننده نیست. شکی نیست که آسیب‌های اجتماعی، تک‌عاملی نیستند و چه بسا که عوامل بسیاری دارند. ازدواج‌ اجباری نیز ممکن است ریزعامل‌های زیادی داشته باشند؛ اما به صورت عموم، عقب‌ماندگی فرهنگی، دلایل دینی و فقر اقتصادی خانواده‌ها، از دلایل عمده‌ی ازدواج‌ اجباری به شمار می‌آید. در این نوشته تلاش خواهد شد تا دلایل ازدواج‌ اجباری و پیامدهای آن با عقاید و رفتار حاکمان فعلی افغانستان بررسی شود.

۱- عوامل فرهنگی: در فرهنگ‌ بسیاری از جوامع، مردسالاری یک امر درونی و پذیرفته شده است. به همین دلیل، زنان عملا، زیر سلطه‌ی مردان قرار دارند. وجود فرهنگ مردسالارانه، یکی از عوامل اساسی کمک به ازدواج‌ اجباری است. در جوامع مردسالار، مردان صلاحیت زیادی دارند. پایگاه و جایگاه زنان اساسا در چنین جوامعی وابسته به مردان خانواده‌ است. نه‌تنها این؛ بلکه مردان بر سرنوشت زنان کنترل عام و تام دارند. به دلیل اینکه، رفتار و فرهنگ مردسالارانه در یک جامعه، جزء فرهنگ و سنت آن قرار می‌گیرد؛ پس مخالفت زیادی را از سوی زنان بر نمی‌انگیزد. زنان چنین جوامع، تن به این نابرابری داده و توان مخالفت از آنها گرفته می‌شود. در صورت اعتراض، آنها با انواع مختلف‌ ممانعت‌ها؛ از جمله با واکنش‌های جمعی و ترد شدن از جامعه مواجه می‌شوند.

باید افزود که جامعه افغانستان نیز یک جامعه‌ی به شدت مردسالار است. این رویه با سلطه حاکمان فعلی به سمت افراطیت کشیده شده و تا آنجا پیش رفته که اکنون زنان را صرف، مزرعه مردان می‌دانند و برخوردی جز کالای اقتصادی با آنها صورت نمی‌گیرد. البته باید خاطر نشان کرد که جوامع به نسبت‌های مختلفی ممکن است مردسالار باشد؛ مردسالاری در حد افراطی آن، ممکن است به سرحدی برسد که مردان، زنان را صرف ابزار تأمین نیاز جنسی‌شان در نظر بگیرند.

این حقیقت که فرهنگ در طول صدها سال به میان می‌آید، سبب شده تا افراد متأثر از این بازه‌ی زمانی طولانی، جرأت مخالفت با ساختارهای غیرعادلانه و غیرانسانی جنبه‌های فرهنگ را نیز از دست بدهند. حال وقتی فرهنگ مردسالارانه بر جامعه‌ای حاکم باشد؛ زنان هرچه بیشتر از حاکم شدن بر سرنوشت خود و تأثیرگذاری بر جامعه باز داشته می‌شوند. آنها به افراد وابسته و منفعل تبدیل می‌شوند که باید همیشه زیر سلطه‌ی مردان باشند. این سلطه‌گری مردان با همدستی سنت‌های جامعه ممکن است به گونه‌های مختلف باعث ازدواج اجباری زنان و دختران شوند. به‌عنوان مثال، برای تحمیل سلطه‌گری و احساس رضایت درونی مبنی بر توان کنترل خانواده، ممکن است یک مرد، یک زن از اعضای خانواده‌اش را، خلاف میلش مجبور به ازدواج کند. یا اینکه به خاطر جلوگیری از آنچه که فساد اخلاقی می‌نامند، یک مرد، دختری را در سن غیرقانونی و به طور اجبار به ازدواج وادار کند.

ابعاد فرهنگی این پدیده، تنها در گفتار بالا خلاصه نمی‌شود؛ گاهی سنت‌هایی در جامعه حاکم می‌شود که زنان به صورت مستقیم قربانی آن‌ هستند. به طور مثال، سنتی در افغانستان وجود دارد که اگر فردی قتل انجام دهد، ممکن است خانواده‌ی مقتول، با بخشیدن قاتل، خواستار ازدواج یک دختر از خانواده قاتل با مردی از خانواده مقتول شود. در این گونه پرونده‌ها که از قضای روزگار تعدادشان هم کم نیست، در بسیاری موارد ازدواج به گونه‌ی اجبار بر زن تحمیل می‌شود.

مثال دیگر سنت‌های حاکم بر جامعه، تعهد خانواده‌ها برای آینده دختر و پسرشان است؛ به گونه‌ای که پدری قول ازدواج دختر خردسالش را با پسر خردسال مرد دیگری می‌دهد. دختر و پسر وقتی بزرگ می‌شوند، ممکن است خواستار آن ازدواج نباشند؛ اما این تعهد در بسیاری اوقات علی‌رغم میل طرفین، عملی می‌شود. همین‌گونه مصداق‌های فرهنگی، ازدواج‌ اجباری زیاد هستند. گفتار بالا به همان میزان مطرح شد که ثابت کند، یکی از عوامل ازدواج‌ اجباری، فرهنگ است.

https://gowharshadmedia.com/wp-content/uploads/2024/01/unnamed-300x197.jpg

۲- دین- مذهب: ازدواج‌ اجباری در جوامع دینی نیز ممکن است اتفاق بیفتد؛ به خصوص در مواردی که حکومت‌های حاکم بر آن جوامع نیز حکومت‌های دینی باشند. به گونه‌ی مثال، شماری از مذاهب و جریان‌های اسلامی که قرائت تندروانه‌ای از دین دارند، بدین باورند که می‌شود دختران را پس از سن ۹ سالگی شوهر داد و حتی اگر دختر در مخالفت با این ازدواج گریه کرد، باکی نیست. آنها این‌ مسئله را دقیقا از دین و مذهب گرفته‌اند؛ آنها اینگونه استدلال می‌کنند که[حضرت] محمد(ص) پیامبر اسلام وقتی با عایشه عقد کرد، عایشه ۹ سال سن داشت و دوم اینکه، با استناد به بعضی از روایات دینی، گریه‌ی دختر مبنی بر مخالفت‌اش با ازدواج را، صدای موافقت آن‌ می‌پندارند.

نگاه به زن در این تفکر، نگاه غیرانسانی و با هدف بیگاری کشیدن و تنها تولید نسل است. این تفکر در عرب جاهلی و امروزه در کشورهایی مانند عربستان و بر اساس عقاید داعش و حاکمان فعلی افغانستان وجود دارد. براساس این اندیشه، زنان از شماری از حقوق از جمله حق رانندگی، اشتغال، تحصیل و… محروم هستند و کاملاَ تحت سلطه‌ی مردان، از آزادی‌های انسانی بی‌نصیب‌ هستند؛ و اینگونه است که فرصت مخالفت برای دختران باقی نمی‌ماند.

۳- فقر اقتصادی: فقر پیامدهای مختلفی را ممکن است به همراه داشته باشد. به خصوص در جوامع شدیدا مردسالار که زن شانس فعالیت‌های اقتصادی را کمتر دارد؛ ممکن است منجر به ازدواج‌ اجباری شود. در چنین جوامعی، حضور زن و یا دختر نه‌تنها به اقتصاد خانواده کمک نمی‌کند، بلکه عامل تشدیدکننده‌ی فقر اقتصادی در نظر گرفته می‌شود. به همین منظور خانواده‌ها، حتی خلاف میل دخترانشان ممکن است، آنها را مجبور به ازدواج کنند؛ خصوصا اگر این کار، نفعی هم به اقتصاد خانواده داشته باشد.

گاه اتفاق می‌افتد که خانواده‌ها عضوی از فامیل را در عوض بدهیشان به طلب‌کار پیش کش می‌کنند، که در بسیاری اوقات، عضو تبادل شده دختر است و مجبور به ازدواج اجباری می‌شود.

ازدواج‌ اجباری هر نتیجه‌ای هم که در پی داشته باشد؛ نتایج آن مثبت نیست و آسیب‌های روانی،‌ جسمی، خودکشی،‌ فرار از منزل، محرومیت و احساس ناکامی از پیامدهای آن است. آسیب‌های روانی در هرگونه ازدواج اجباری ممکن است پدید آید. از این جهت که ممکن است فرد قربانی، در زندگی مشترک موفق نباشد و این خود زمینه‌ساز بسیاری از خشونت‌ها و پدیدآمدن آسیب‌های روانی خواهد شد. چه بسا ازدواج‌ در سنین کودکی هم که شامل ازدواج‌ اجباری می‌شود، آسیب‌های روانی و جسمی حتمی در پی دارد. انواع مختلف آسیب‌های جسمی به دلیل آماده نبودن فیزیک بدن کودکانی که قربانی ازدواج‌ اجباری می‌شوند، حتمی است. چنین است که قربانیان ازدواج‌ اجباری به فرار از زندگی، منزل و خودکشی ممکن روی آورند.

بر اساس گزارش دفتر سرمفتش ایالت متحده برای بازسازی افغانستان (سیگار) ازدواج‌های اجباری با سلطه حاکمان فعلی افغانستان افزایش یافته است.

آمارهای این سازمان نشان می‌دهد که پس از سال ۲۰۲۱ میلادی ۳۵ درصد دختران در افغانستان پیش از رسیدن به ۱۸ سالگی و ۱۷ درصد پیش از رسیدن به سن ۱۵ سالگی وادار به ازدواج شده‌اند.

سیگار تأکید کرده که ۵۷۸ مورد ازدواج اجباری بین دسامبر ۲۰۲۲ تا فبروری ۲۰۲۳ ثبت شده که این تعداد ۳۶۱ مورد مربوط ازدواج در سنین پائین بوده است.

دلایل افزایش ازدواج اجباری؛ بسته بودن مدارس، دانشگاه‌ها و ممنوعیت زنان از کار عنوان شده است. ممنوعیت‌هایی که باعث شده شمار زیادی از خانواده‌ها دخترانشان حتی آنهایی که کودک هستند و درک درستی از ازدواج ندارند را وادار به ازدواج سازند. و اینگونه چرخه‌ی ازدواج اجباری به گردش افتاده است و تعدادی زیادی از دختران نوجوان و کودکان قربانی آن شده اند.

منبع: رسانه گوهرشاد

لینک:

https://gowharshadmedia.com/50b-2/

کد خبر 23801

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 0 =