میرزا یزدگرد، متخلص به «کوهی سمنگانی»، یکی از چهرههای هنری خودآموختهی افغانستان در سدهی چهاردهم خورشیدی بود. او در روستای «منکبود» در کوهستان های سمنگان زاده شد و در محیط طبیعی و کوهستانی آن دیار، استعداد هنریاش را بدون آموزش رسمی پرورش داد. کوهی در زمینههای خوشنویسی، نگارگری و مینیاتوری آثار ارزشمندی خلق کرد. او با نبوغ شخصی، توانست سبکی منحصر بهفرد در نگارگری ایجاد کند که بازتاب سنّتهای شرقی و در عین حال نوآورانه بود. این مقاله بر پایهی روایت دکتر عنایتالله شهرانی، گفتوگو با بستگان، و دیگر منابع محلی، زندگی، سبک هنری و سرنوشت تلخ آثار هنری او را واکاوی میکند.
کوهی سمنگانی نمایندهی نسل نادری از هنرمندان افغانستان است که در مناطقی محروم متولد شدند، اما هنرشان به مرکز توجه رسید.
دکتر عنایتالله شهرانی که در سال ۱۳۵۳ خورشیدی با او در کابل دیدار داشته، سن وی را در آن زمان بین ۴۰ تا ۵۰ سال تخمین زده است. اگر این تخمین را بپذیریم، تولد او باید در حدود سال ۱۳۰۳ خورشیدی بوده باشد. کوهی در محیطی کاملا طبیعی و کوهستانی رشد کرد؛ جایی که از استاد و آموزش رسمی خبری نبود. بااینحال، استعداد ذاتی، مشاهدهی دقیق طبیعت و اشیاء و ذوق هنری درونی، او را به هنرمندی توانمند بدل کرد.
سبک هنری و نوآوری در مینیاتور
کوهی سمنگانی در زمینهی خوشنویسی، نقاشی و بهویژه مینیاتوری، مهارت کمنظیری داشت. عنایتالله شهرانی در کتاب «صورتگران معاصر افغانستان» نهتنها به معرفی زندگی و آثار او پرداخته، بلکه به ابتکارات خاص وی در نگارگری نیز اشاره کرده است. بهگفتهی او، کوهی توانسته بود سبکی خاص و مستقل خلق کند که از سنّتهای نگارگری شرقی (ایرانی-هندی) الهام میگرفت، اما در عین حال واجد امضا و شخصیت فردی بود.
این نوآوریها در نحوهی ترکیب رنگ، سازماندهی صحنهها، چهرهپردازی و انتخاب موضوعات نمود مییافت. دکتر شهرانی، آثار کوهی را یادآور دنیای نگارههایی میداند که در ادبیات داستانی کلاسیک چون «امیرحمزه»، «سبزپری»، «زردپری»، «گلاندام»، «شهزاده بهرام» و «ورقه و گلشاه» به کار رفتهاند.
نمایشگاه و ارتباط با جامعهی هنری
در سال ۱۳۵۳ خورشیدی، آثار کوهی سمنگانی در انستیتو گوته کابل با حمایت دکتر شهرانی به نمایش گذاشته شد. این نمایشگاه نقطهی عطفی در زندگی او بود و موجب شهرت گستردهاش در محافل فرهنگی کابل شد. برخی از آثار او در همان نمایشگاه فروخته شد و برای مدت کوتاهی وضعیت مالی او بهبود یافت، اما دوباره به زندگی ساده و محقر خود بازگشت.
کوهی روابط نزدیکی با چهرههای فرهنگی و هنری چون استاد غوثالدینخان، محمداسماعیل مبلغ، استاد مرتضی پردیس، سید زمانالدین عدیم و خود دکتر شهرانی داشت.
سرنوشت تلخ آثار کوهی سمنگانی
براساس بررسی های انجام شده از طریق بستگان مرحوم کوهی سمنگانی، پس از شهرت او، تعدادی از علاقمندان از آلمان و روسیه به دیدارش آمدند و پیشنهاد مهاجرت دادند؛ اما او بهدلیل دلبستگی عمیق به زادگاهش، این دعوتها را نپذیرفت. بهگفتهی بستگان، بیشتر آثار هنری او امروز نزد مجموعهداران در آلمان و هندوستان نگهداری میشوند، در حالی که تنها تعداد اندکی نزد دوستان و خانوادهاش باقی ماندهاند.
در سالهای تاریک ۱۹۹۶ تا ۱۹۹۸ میلادی، برخی از آثار باقیماندهی او نیز بهدلیل ترس از پیگرد یا آزار، توسط نزدیکانش سوزانده شدند. این واقعه، یکی از نمونههای تلخ نابودی آثار هنری در بسترهای سیاسی پرخطر افغانستان به شمار میرود.
مرگ در گمنامی
کوهی سمنگانی در سال ۱۳۶۸ خورشیدی، در اوج جنگ و بیثباتی افغانستان، دار فانی را وداع گفت. او در حالی در سکوت و گمنامی به خاک سپرده شد که هنر و شخصیتش شایستهی توجه و بزرگداشت بسیار بیشتری بود.
میرزا یزدگرد (کوهی سمنگانی) هنرمندی خودساخته، خلاق و ریشهدار در بطن طبیعت و فرهنگ محلی افغانستان بود. آثار او نهتنها از نظر تکنیک هنری، بلکه از حیث محتوا، روایت، و نگاه زیباییشناختی دارای ارزش ویژه اند.
لینک:
https://www.etilaatroz.com/236166/kohi-samangani/
نظر شما