شعر اردو:
بدل کے بھیس پھر آتے ہیں ہر زمانے میں
اگرچہ پیر ہے آدم جواں ہیں لات و منات
اقبال، هم شاعر "امروز" و "فردا" است و هم معتقد به بازگشت به گذشته برای ایجاد تحول در نقشهای زندگی. در کلام او نوعی گرایش مثبت به گذشته مشاهده میشود و وی گذشته را تفسیر مقدمهای برای استقبال از آینده میداند. بهعنوان شاعری انقلابی، اقبال به اهمیت نقش فرد در زندگی عملی آگاه بود و از هیجانات و احساسات انسانی غافل نبود.
در عصر اقبال، مضامینی که در شعر اردو غالب شدند، یکی از مهمترین آنها "فرد" بهعنوان موضوع اصلی بود. بهویژه با در نظر گرفتن تثلیث زمانی (گذشته، حال، آینده)، این موضوع با سبکهای متنوعی در شعر او بازتاب یافت. اقبال، برای انتقال رنگ و آهنگ انقلابیاش، فرد را بهعنوان موضوع مرکزی برگزید و در فلسفهی "سلسله روز و شب" نکاتی منحصربهفرد مطرح کرد. او پیامآور تعیین هویت، دعوت به عمل و تحریک حیات است. اقبال نهتنها از اهمیت لحظه اکنون آگاه است و به تحرک مداوم در زمان جاری دعوت میکند، بلکه آینده را در آیینه گذشته مینگرد. چنانکه میگوید:
شعر اردو:
سامنے رکھتا ہوں اُس دورِ نشاط افزا کو مَیں
دیکھتا ہوں دوش کے آئینے میں فردا کو میَں
یادِ عہدِ رفتہ میری خاک کو اِکسیر ہے
میرا ماضی میرے استقبال کی تفسیر ہے
اقبال در بازگشت به گذشته، نخست به شخصیتها و وقایع مذکور در قرآن کریم رجوع میکند تا پیوندی میان گذشته و حال ایجاد کند. او با نشان دادن زوایای درخشان زندگی پیامبران، خواننده را به مقابله با مسائل امروز و ساختن آیندهای روشن فرا میخواند. معجزات پیامبران در نظر او نماد خیر هستند که با نیروهای شر مانند فرعون، سامری، قارون و نمرود میجنگند.
اقبال مردم عصر خود را تشویق میکند تا از این شخصیتهای تاریخی الهام بگیرند و در نزاع میان حق و باطل از آنان راهنمایی بجویند. این شخصیتها صرفاً جنبه تاریخی ندارند، بلکه در کلام اقبال معنایی نمادین و اصلاحگرایانه دارند که برای هر دوران کاربرد دارد. اشعار زیر نیز گواهی بر این نگرش هستند:
شعر اردو:
نظر آئی نہ مجھے قافلہ سالاروں میں
وہ شبانی کہ ہے تمہیدِ کلیم اللّٰہی!
خالی ہے کلیموں سے یہ کوہ و کمر ورنہ
تو شعلہ سینائی، میَں شعلہ سینائی!
رہے ہیں اور ہیں فرعون میری گھات میں اب تک
مگر کیا غم کہ میری آستیں میں ہے یدِ بیضا
صنم کدہ ہے جہاں اور مردِ حق ہے خلیل
یہ نکتہ وہ ہے کہ پوشیدہ لا اِلٰہ میں ہے
بدل کے بھیس پھر آتے ہیں ہر زمانے میں
اگرچہ پیر ہے آدم جواں ہیں لات و منات
مشکلیں اُمّتِ مرحوم کی آساں کر دے
مُورِ بے مایہ کو ہمدوشِ ثرّیا کر دے
در کلام اقبال، بازگشت به گذشته نهتنها در قالب مفاهیم قرآنی، بلکه از طریق بازنگری تاریخ مسلمانان و حتی غیر مسلمانان نیز بهصورت رمزی و اصلاحطلبانه بازتاب یافته است. او تنها از شخصیتهایی یاد میکند که دارای افکار پویا و عملی بودهاند و در برابر نیروهای مخالف ایستادگی کردهاند و با خودشناسی در تاریخ جاودانه شدهاند. شعر او از تاریخ اسلام نمایانگر کمال و حقانیت این دین است و در حل بحرانهای دینی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زمان حاضر مفید واقع میشود. اقبال آینده روشن امت اسلامی را چنین ترسیم میکند:
شعر اردو:
ستیزہ کار رہا ہے ازل سے تا امروز
چراغِ مصطفویؐ سے شرارِ بولہبی
حقیقتِ ابدی ہے مقامِ شبیّری
بدلتے رہتے ہیں اندازِ کوفی و شامی
قافلہ حجاز میں ایک حسینؓ بھی نہیں
گرچہ ہے تابدار ابھی گیسوئے دِجلہ و فرات
کیا نہیں اور غزنوی کارگہِ حیات میں
بیٹھے ہیں کب سے منتظر اہلِ حرم کے سومنات
چون موضوع اصلی اقبال "اثباتِ خودی" است، او حتی در تاریخ غیر مسلمانان نیز آنجا که پویایی و عمل میبیند، با هنرمندی آنها را در قالب شعر میآورد. چه قدرت پادشاهان ایرانی و رومی و چه جلال شاهان چینی و ترکی، همه را در چارچوب نقد استعمار و سلطنت مطلقه بهکار میگیرد. او فردِ امروز را به قیام علیه این قدرتها فرا میخواند:
شعر اردو:
غیرت ہے بڑی چیز جہانِ تگ و دو میں
پہناتی ہے درویش کو تاجِ سرِ دارا
موت کا پیغام ہر نوعِ غلامی کے لیے
نَے کوئی فغفور و خاقاں، نے فقیرِ رہ نشیں
جلالِ پادشاہی ہو کہ جمہوری تماشا ہو
جدا ہو دیں سیاست سے تو رہ جاتی ہے چنگیزی
قلم توانای اقبال، حتی در پرداختن به روایات نیمهتاریخی و ادبی نیز جلوهای نو پدید میآورد که سرشار از اخلاص و عمل است. برای مثال، در زمینه اصلاح تمدن معاصر، میگوید:
شعر اردو:
گرچہ اسکندر رہا محرومِ آبِ زندگی
فطرتِ اسکندری اب تک ہے گرمِ نائو نوش
زمامِ کار اگر مزدور کے ہاتھوں میں ہو تو پھر کیا
طریقِ کوہکن میں بھی وہی حیلے ہیں پرویزی
ترا اے قیس کیونکر ہو گیا سوزِ دروں ٹھنڈا
کہ لیلیٰ میں تو ہیں اب تک وہی انداز لیلائی!
اقبال برای اصلاح اوضاع فقط به گذشتههای دور نمیپردازد، بلکه نگاهی ژرف به تاریخ معاصر نیز دارد. شعرهایی از او هنوز توانایی بیدار کردن وجدان جهان اسلام را دارند، مانند:
شعر اردو:
ہے خاکِ فلسطیں پہ یہودی کا اگر حق
ہسپانیہ پر حق نہیں کیوں اہلِ عرب کا
ہے جو ہنگامہ بپا یورشِ بلغاری کا
غافلوں کے لیے پیغام ہے بیداری کا
طہران ہو گر عالمِ مشرق کا جنیوا
شاید کرئہ ارض کی تقدیر بدل جائے
سُنا ہے میں نے سخن رس ہے ترکِ عثمانی
سنائے کون اسے اقبال کا یہ شعرِ غریب
سمجھ رہے ہیں وہ یورپ کو ہم جوار اپنا
ستارے جن کے نشیمن سے ہیں زیادہ قریب
امروزه برخی از "اقبال شناسان" بهطور مکرر بر لزوم مطالعه "تمام اقبال" تأکید میکنند و میگویند چرا فقط پیامهای پرشور انقلابی او نقل میشود؟ آیا پیامهای صلح و محبت در کلام او نیست؟ باید گفت اقبال، شاعر شرایط بحرانی است، و در چنین وضعیتی، "جرمِ ضعیفی کی سزا مرگِ مفاجات" است.
امروز برای امت اسلامی، لحظهای چون قیامت است، و ما در میانه قیامت ایستادهایم. این همان پیامی است که اقبال از ۱۹۰۸ تا ۱۹۳۸، پیوسته و مکرر ارائه داد. این پیام، پیام حرکت، عمل و انقلاب است. وقتی ظلم، تبعیض، فساد و بیعدالتی آشکار گردد، خاموشی یا صدای ضعیف، نشانه ضعف است. در چنین شرایطی، این پیام اقبال نوعی اعلام جنگ است—همان "ضربِ کلیمی" که در شرق و غرب او را متمایز میسازد. ملتهای مسلمان—از مصر و ایران گرفته تا ترکیه، اندونزی، تونس و بنگلادش—با شور به ندای او پاسخ گفتند.
از چشم اندیشمندان پنهان نیست که بزرگانی چون دکتر عبدالوهاب عزام، دکتر طه حسین، محمد عاکف، دکتر علی نهاد تارلان، سید محیط طباطبایی، آیت الله علی خامنهای، دکتر غلام حسین یوسفی، دکتر حسین خطیبی، دکتر علی شریعتی، دکتر بهادر جوهان و دکتر احمد خالد، تحت تأثیر صداقت، دردآگاهی و عمق فکری اقبال قرار گرفتند. آنان بهخوبی درک کرده بودند که اقبال تنها شاعری است که با بینشی عمیق به گذشته، حال و آینده امت اسلامی مینگرد و در هر دوران تاریک، کلامش راهنماست.
نویسنده: پروفسور دکتر بصیره عنبرین
https://www.express.pk/story/2766139/kalam-e-iqbal-mazi-haal-aur-mustaqbil-2766139
نظر شما