هنگامی که پنج سال پیش خطوط هوایی بریتیش ایرویز پرواز مستقیم از لندن به اسلامآباد را راهاندازی کرد و مجله فوربز، پاکستان را یکی از ده مقصد برتر گردشگری جهان اعلام کرد، این پیامی روشن به دولت پاکستان بود: این کشور ظرفیت عظیمی برای گردشگری دارد. همچنین فرصتی طلایی برای ترمیم چهرهی بینالمللی مخدوششدهاش فراهم شده بود. اما امروز، بخش زیادی از این وعده محقق نشده است — نه به دلیل کمبود زیبایی طبیعی یا مهماننوازی، بلکه به خاطر نابرابریهای عمیق اجتماعی، زیرساختهای فرسوده و بیتوجهی دولت به خدمات عمومی.
سفری در تضاد: زیبایی و بیرحمی
پیشتر همراه همسرم به پاکستان سفر کرده بودم، اما این نخستین سفرم با فرزندان خردسالم بود. به عنوان یک مادر، اینبار کشور را با نگاهی متفاوت و حساستر دیدم. فقر شدیدی که قبلاً هم دیده بودم، اکنون به شکل عمیقتری مرا تحت تأثیر قرار داد. در خیابانهای اسلامآباد — حتی در محلههای مرفه — واقعیت تلخ به چشم میخورد: زنانی با نوزادان در بغل وسط ترافیک مشغول گداییاند. کودکان، همسن دختر سه سالهام، به سمت میزهای کافههای لوکس میآیند، صورتشان خاکآلود، دستانشان دراز برای پول. یکی از این پسرها شروع به بازی با دخترم کرد، گویی دوست قدیمیاش است — کودکانی که هنوز از تبعیض طبقاتی و مادی آلوده نشدهاند. صحنهای هم دلگرمکننده بود و هم دردناک.
مردم محلی اغلب مسئله را غیرقابل حل میدانند. یکی از میزبانان مهربان ما گفت: "مگر اینکه هر روز با یک بغل پول بیرون بروی، نمیتوانی کمکی بکنی". این ناامیدی ناخوشایند، برای گردشگران بیگانهکننده است. نابرابری ساختاری نه تنها آزاردهنده، بلکه نشاندهنده شکست دولت در مراقبت از مردمش است.
آنچه گردشگری میتواند باشد
از کوههای برفی شمال تا کویرهای جنوب، پاکستان از نظر مناظر طبیعی غنی است. مردمش گرم و مهماننوازند، غذاها بینظیر و فرهنگش سرزنده و پررنگ. پاکستانیها عاشق کودکاناند و در بسیاری جهات، زندگی در آنجا نسبت به بریتانیا کمتر خشک و رسمی است. اما این نقاط قوت با بیتوجهی مزمن تضعیف شدهاند.
کارهای سادهای مثل حرکت با کالسکه کودک در پیادهروها، به چالش تبدیل میشود. پیادهروها شکستهاند، خط عابر پیاده وجود ندارد و ترافیک بیوقفه است. حتی در پایتخت، بهندرت میتوانستم بدون تاکسی از خانه خارج شوم.
جاذبههای فروپاشیده: باغوحش مرغزار
بازدید ما از باغوحش مرغزار به نمادی از اولویتهای غلط در پاکستان بدل شد. باغوحش پر از خانوادههایی بود که با لباسهای مجلل برای روز تفریح آمده بودند. اما شرایط حیوانات، دلخراش بود. فیل بهنام "کاوان" در قفسی بتنی، بیوقفه تاب میخورد — دیوانهشده از ۳۵ سال حبس. یک خرس هم، به شکل مشابهی رفتارهای آشفته داشت — آشکارا درگیر آسیبهای روانی بود.
چگونه کشوری که حتی در پایتختش چنین وضعیت اسفباری برای حیوانات دارد، میخواهد گردشگران خارجی را جذب کند؟ آزادی کاوان تنها پس از فشارهای گسترده بینالمللی و کارزارهای آنلاین تصویب شد — نه از سوی سیاستگذاران فعال، بلکه واکنشی دیرهنگام به خشم جهانی.
این باغوحش نیاز فوری به بازسازی دارد. تنها کسری کوچک از بودجهی ۲ هزار میلیارد روپیهای ارتش — نزدیک به یکسوم بودجهی ملی — میتواند شرایط آن را بهکلی تغییر دهد: محوطههای انسانی برای حیوانات، آموزش پرسنل و امکانات مدرن.
دولتی در دل دولت: امتیاز نظامی و نابرابری ملی
پاکستان خود را دموکراسی معرفی میکند، اما تسلط ارتش در همهجا مشهود است. در حالی که بخش زیادی از مردم با فقر دستوپنجه نرم میکنند، خانوادههای ارتشی در رفاه زندگی میکنند: خانههای بزرگ، خدمتکار، پرستار کودک. همسر یک نظامی بازنشسته به من گفت که در دوران خدمت همسرش، هیچگاه کمبودی احساس نکردند. در مقابل، میلیونها کودک تنها بهدلیل محل تولدشان، محکوم به رنجاند.
مراسمهایی مانند رژه روز پاکستان در ۲۳ مارس، این نابرابری را پررنگتر میکنند. شمشیرهای براق، کارناوالهای پرزرقوبرق و نمایشهای نظامی، بیش از آنکه نماد وحدت باشند، نمایشی از قدرتاند. رسانههای دولتی این رویدادها را با افتخار پوشش میدهند، اما خیابانها چیز دیگری نشان میدهند: شهروندانی فراموششده و زیرساختهایی در حال فروپاشی.
چه چیزی باید تغییر کند
ظرفیت گردشگری پاکستان بینظیر است. میتواند اشتغال ایجاد کند، درآمد ملی را افزایش دهد و تصویر بینالمللی کشور را بهبود بخشد. اما سرمایهگذاری واقعی در رفاه اجتماعی، خدمات عمومی و زیرساختها ضروری است. این یعنی ترمیم پیادهروها، ایجاد مناطق عابرپیاده، بهبود جاذبهها و از همه مهمتر، مقابله با نابرابریهای فلجکنندهای که چهرهی روزمره زندگیاند.
فراتر از این، تغییر فرهنگی لازم است — بهسوی همدلی، شفافیت و تلاش صادقانه برای توانمندسازی فرودستان. همچنین نیاز است که سهم بیرویه ارتش از بودجه ملی کنترل شود. دفاع لازم است — اما کرامت نیز حیاتی است.
ملتی در دوراهی
پاکستان سرزمینی پر تضاد است: زیبایی خیرهکنندهاش زیر سایهی فقر شدید؛ مردمی گرم در دل جامعهای طبقاتی. این کشور ناامیدکننده نیست — بههیچوجه. اما گردشگران همان چیزی را میبینند که شهروندان زندگی میکنند: سیستمهای معیوب، شانه بالا انداختنهای بیتفاوت، و کودکان در رنج. اینها در ذهن میماند.
دولت باید اقدام کند — نه فقط برای جذب گردشگر خارجی، بلکه برای پاسداشت کرامت شهروندان خود. تا آن زمان، زیباترین رازهای پاکستان همچنان پنهان، فراموششده و دردناک باقی خواهند ماند.
https://thefridaytimes.com/15-Apr-2025/british-mum-s-experience-of-pakistan
نظر شما