طوفان الاقصی نهتنها یک حمله نظامی، بلکه یک تحول رسانهای و روانی نیز بود. این عملیات، قلب ملتهای مسلمان را بیدار کرد و حتی در کشورهای غربی غیرمسلمان نیز موجی سهمگین و مهارناپذیر از اعتراضات و حمایت تاریخی بیسابقه از فلسطین را برانگیخت. تاریخ هفت اکتبر در حافظه جهانی یادآور دو رویداد بزرگ و تأثیرگذار است: آغاز اشغال افغانستان توسط آمریکا در سال ۲۰۰۱ که افغانستان را وارد مرحله تازهای از مقاومت علیه بیگانگان کرد؛ و عملیات «طوفان الاقصی» مقاومت اسلامی حماس علیه رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۲۳ که شوک و شکست اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی اسرائیل را به نمایش گذاشت. این دو رویداد، اگرچه در دو جغرافیا و شرایط متفاوت اتفاق افتادند، اما در ذات خود یک معنا دارند: مقاومت ملتها در برابر اشغال و سلطهجویی قدرتهای متجاوز خارجی. در هفتم اکتبر و پس از حملات یازدهم سپتامبر به برجهای دوقلوی تجارت جهانی در قلب آمریکا، ایالات متحده با شعار مبارزه با تروریسم به افغانستان لشکرکشی کرد و این حمله، سرآغاز بیست سال اشغال و مداخله در امور داخلی کشوری شد که نهایتاً نهتنها امنیت و ثبات را تجربه نکرد، بلکه با دهها هزار کشته، میلیونها آواره و ویرانی گسترده روبرو گردید؛ اما پایان ماجرا برخلاف انتظار واشنگتن رقم خورد؛ طالبان بازگشتند، آمریکا مجبور به خروج شد و پروژه «ملتسازی آمریکایی» در افغانستان به شکست انجامید. این رویداد، پایان یک دوره از تکقطبیگری و آغاز افول نظم آمریکامحور در جهان را به نمایش گذاشت.
اما ۲۲ سال بعد در همان تاریخ، هفت اکتبر ۲۰۲۳، جنبش حماس با اجرای عملیات برقآسای «طوفان الاقصی» معادلات سیاسی و امنیتی خاورمیانه را برهم زد. این عملیات، نهتنها رژیم صهیونیستی را در شوک نظامی و روانی فرو برد، بلکه مسئله فلسطین را بار دیگر به صدر گفتوگوهای جهانی بازگرداند. از نگاه کارشناسان، طوفان الاقصی نماد احیای مقاومت و بیانگر تغییر توازن قدرت در منطقه است. اسرائیلی که خود را شکستناپذیر میدانست، در برابر گروهی مقاوم و چابک، ناتوان از کنترل اوضاع شد. وجه اشتراک این دو واقعه در ماهیت امپریالیستی دشمنان است. همانگونه که آمریکا با ادعای آزادی و دموکراسی افغانستان را اشغال کرد، اما در عمل بذر بیثباتی و نفرت کاشت؛ رژیم صهیونیستی نیز با ادعای امنیت، دههها است که سیاست اشغال و نسلکشی در فلسطین را اجرا میکند. با وجود این، تاریخ نشان داده که اشغالگری پایدار نیست. همانطور که واشنگتن پس از دو دهه حضور در افغانستان با شکست بیرون رفت، اشغالگران قدس نیز امروز در مرحله فرسایش و فروپاشی تدریجی قرار دارند.
طوفان الاقصی نهتنها یک حمله نظامی، بلکه یک تحول رسانهای و روانی نیز بود. این عملیات، قلب ملتهای مسلمان را بیدار کرد و حتی در کشورهای غربی غیرمسلمان نیز موجی سهمگین و مهارناپذیر از اعتراضات و حمایت تاریخی بیسابقه از فلسطین را برانگیخت؛ به گونهای که اکنون روزی نیست که غرب شاهد راهپیماییهای گسترده صدها هزار نفری در حمایت از مردم مظلوم فلسطین و اعلام انزجار از قتل عام و نسلکشی رژیم فاشیست و کودککش اسرائیل در نوار غزه نباشد.
از سوی دیگر، در دو سال گذشته، رژیم صهیونیستی سیاستهای سرکوبگرانه خود را با نسلکشی بیسابقه در تاریخ به اوج رساند و این، سبب شد که نهتنها مشروعیت اخلاقی این رژیم از بین برود، بلکه شکاف داخلی جامعه اسرائیلی نیز عمیقتر شود. امروز، از کابل تا غزه، روایت مشترکی جریان دارد؛ روایت سربلندی ملتهایی که زیر فشار اشغال و سلطه، تسلیم نشدند و با پایمردی و استقامت مثالزدنی، عزت و کرامت دینی و انسانی خود را ـ اگرچه با دادن قربانیهای بسیار و تحمل فشارهای سنگین ـ حفظ کردند. در این میان، تهدیدهای اخیر دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا درباره بازپسگیری بگرام و تبدیل کردن غزه به حمام خون، یا شعارهای اسرائیل برای نابودی حماس، بیش از آن که نشان و بیان اقتدار باشد، نماد و نمود استیصال و درماندگی است. آمریکا پس از بیست سال اشغالگری و کشتار، بیآنکه به کمترین هدف خود در افغانستان دست یابد، ناگزیر شد این جغرافیای مردخیز و بیگانهستیز را با ذلت و زبونی ترک کند. اسرائیل نیز پس از دو سال کشتار و ویرانگری در جغرافیای کوچک و اندک غزه، همچنان در نابودی حماس و آزادی گروگانهای خود درمانده و زمینگیر شده و جز آن که با پادرمیانی حامی بزرگ خود آمریکای جنایتکار، طبق شرایط حماس تن به سازش بدهد، راهی ندارد. به این ترتیب، هفت اکتبر، اکنون دیگر فقط یک تاریخ نیست، بلکه نماد گذار از دوران سلطهپذیری به دوران بیداری ملتها است. از افغانستان تا فلسطین، مقاومت ادامه دارد و همانگونه که اشغال کابل پایان یافت، پایان اشغال قدس نیز دیر نخواهد بود.
منبع: خبرگزاری دید
لینک:
https://didpress.com/175477/
نظر شما