در سال ۲۰۱۵، زمانی که راحیله تنها ۱۸ سال داشت، زندگیاش با یک حملهٔ اسیدپاشی برای همیشه دگرگون شد. دختری که رویای پزشک شدن در سر میپروراند، در یک لحظه چهره و جسم خود را در آتش اسید از دست داد؛ یکی از چشمانش کور شد و زندگی روزمرهاش به مبارزهای مداوم تبدیل گردید.
اما او تسلیم نشد. راحیله پس از ماهها رنج و درمان، تجارت آنلاین را آموخت و امروز با وجود زخمهای عمیق و رنج ماندگار، ماهانه حدود ۳۵ تا ۴۰ هزار روپیه درآمد دارد. او اکنون در اسلامآباد زندگی میکند و همچنان چشمانتظار تحقق وعدههای عدالت است.
ریشهٔ تراژدی
راحیله اهل منطقهٔ گلشن اقبال کراچی است. به گفتهٔ او، یک افسر پلیس به نام ذیشان عمر پس از آنکه خانوادهٔ راحیله پیشنهاد ازدواجش را رد کردند، با انگیزهٔ انتقام بر او اسید پاشید. ذیشان هنگام حمله فریاد زد:
«اگر تو از آنِ من نیستی، از هیچکس دیگری هم نخواهی بود! »
این فاجعه در روز جمعهالوداعِ ماه رمضان رخ داد. مجرم قفل درِ خانه را با چسب صنعتی مسدود کرده بود و هنگامی که راحیله برای باز کردن در بیرون آمد، اسید را بر چهره و بدن او پاشید. کودک ششماههای که در آغوش خواهرش بود نیز آسیب دید.
راحیله با یادآوری آن روز میگوید:
«پوست صورتم در چند ثانیه ذوب شد. خواهرم وقتی دوپتّهاش را بر صورتم گذاشت، پوست از بدنم جدا شد».
او چند روز در بخش مراقبتهای ویژه بستری بود و پزشکان در ابتدا از زنده ماندنش ناامید بودند.
پیامدهای جسمی و روانی
در این حمله، بخش بزرگی از چهره و بدن او سوخت و بینایی یکی از چشمانش از دست رفت؛ با چشم دیگر نیز تنها حدود ۳۰ درصد میبیند. راحیله میگوید:
«وقتی برای نخستین بار در آینه نگاه کردم، احساس کردم در حال تماشای شخصیت یک فیلم ترسناک هستم. خودم را نمیشناختم؛ آن لحظه، سختترین لحظهٔ زندگیام بود».
عدالت و وعدههای ناتمام
دادگاه محلی کراچی، افسر پلیس ذیشان عمر را به حبس ابد و پرداخت ده لک روپیه جریمه محکوم کرد، اما به گفتهٔ راحیله، هنوز مبلغی دریافت نکرده است.
ابعاد اجتماعی و فرهنگی پدیدهٔ اسیدپاشی
اسیدپاشی در پاکستان، معضلی دیرپا و ساختاری است. طبق آمار سازمانهای غیردولتی، بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۸ حدود ۱۴۸۵ پروندهٔ رسمی ثبت شده، اما کارشناسان میگویند آمار واقعی بسیار بالاتر است زیرا بسیاری از قربانیان از ترس آبرو یا تهدید، گزارش نمیدهند. در دو دههٔ اخیر، بیش از ۳۴۰۰ پرونده ثبت گردیده است.
قربانیان، عمدتاً زنان و کودکان هستند که پس از حادثه با سه چالش روبهرو میشوند: نبود عدالت مؤثر، کمبود امکانات درمانی و طرد اجتماعی.
بازتاب رسانهای و بینالمللی
داستان راحیله در رسانههای محلی و حتی در بالیوود بازتاب یافت. فیلم معروف «Chhapaak» (چهاپاک) محصول سال ۲۰۲۰ با بازی «دپیکا پادوکان» از تجربهٔ زنانی چون راحیله الهام گرفته بود. او میگوید:
«وقتی هنوز در وِنتیلیتر بودم، از بالیوود با خانوادهام تماس گرفتند. صحنههای فیلم، دردها و زخمهای من را زنده میکرد».
نگاه جامعه و تابوهای فرهنگی
به گفتهٔ راحیله، خانوادهاش بزرگترین پشتیبان او بودند، اما رفتار جامعه همواره مهربان نبود:
«برخی دلسوزی میکردند، اما بسیاری با نگاهی سنگین و پر از ترحم به من مینگریستند. در جامعهٔ ما، قربانی را دوباره مجازات میکنند».
او میگوید از دست رفتن رؤیای پزشک شدن بزرگترین اندوه زندگیاش بود. اما با گذر زمان دریافت که ادامهٔ زندگیاش میتواند پیامآور امید باشد.
راحیله اکنون با زخمهایش زندگی میکند و از جامعه میخواهد که با قربانیان اسیدپاشی نه با ترحم، بلکه با احترام و حمایت واقعی برخورد کند. او تأکید میکند که دولت باید برای این افراد امکانات درمانی، روانشناختی و مالی پایدار فراهم آورد تا بازسازی زندگیشان ممکن شود.
جمعبندی
حادثهٔ راحیله صرفاً تراژدی فردی نیست، بلکه آینهای است از فرهنگ مالکیت و خشونت جنسیتی در جوامع پدرسالار. در این ساختار، «نه» گفتن زن به رابطه یا ازدواج، اغلب به مثابهٔ تهدیدی علیه مرد تفسیر میشود.
اسید در اینجا فقط سلاحی شیمیایی نیست؛ نمادی است از میل مردانه به سلطه و انتقام. راحیله با مقاومت و خودسازیاش، روایت «قربانی» را به روایت «بقا و کنشگری» بدل کرده است. داستان او، یادآور این حقیقت است که توان زن، از خاکستر رنج نیز میتواند شکوفا شود.
نظر شما