کارکرد اجتماعی کلیسای کاتولیک و پروتستان در ونزوئلا

در ونزوئلا، کلیساهای انجیلی یا اونجلیک در چند دهه‌ی گذشته به یکی از پدیده‌های اصلی دینی و اجتماعی تبدیل شده‌اند. آن‌ها برخلاف کلیسای کاتولیک که تاریخی طولانی و ساختاری رسمی دارد، از دل مردم و در محلات فقیرنشین زاده شدند. جنبشی بودند خودجوش، بی‌تشریفات، پرشور و عمیقاً انسانی. جایی که دیگر هیچ نهاد دولتی حضور نداشت، کلیساهای انجیلی ماندند تا مأمنی برای انسان خسته باشند؛ جایی برای شنیدن، دعا کردن و دوباره ایستادن. در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۶۰ نخستین گروه‌های پروتستان و پنتیکاستی از کلمبیا و آمریکای مرکزی به ونزوئلا رسیدند. این حرکت‌ها در مناطق حاشیه‌ای شهرها ریشه گرفت و از همان آغاز با زبان مردم سخن گفتند. ایمان در این کلیساها به معنای تجربه‌ی مستقیم با خدا بود، نه انجام تشریفات مذهبی. کشیشان از مردم معمولی بودند و زنان و جوانان در کنار مردان مسئولیت می‌پذیرفتند. موسیقی، دعاهای دسته‌جمعی و حال و هوای شوق‌آور، فضای این جماعت‌ها را از هر شکل خشک و رسمی جدا می‌کرد. برای بسیاری از خانواده‌ها، این ایمانِ نو همان چیزی بود که به زندگی‌شان معنا می‌داد.

تحلیل وضعیت کلیسای کاتولیک و پروتستان در ساختار اجتماعی ونزوئلا

وضعیت شناسی دینی در ونزوئلا

تحلیل وضعیت کلیساهای کاتولیک و پروتستان در ساختار اجتماعی

 ونزوئلای معاصر

اونجلیک:

در ونزوئلا، کلیساهای انجیلی یا اونجلیک در چند دهه‌ی گذشته به یکی از پدیده‌های اصلی دینی و اجتماعی تبدیل شده‌اند. آن‌ها برخلاف کلیسای کاتولیک که تاریخی طولانی و ساختاری رسمی دارد، از دل مردم و در محلات فقیرنشین زاده شدند. جنبشی بودند خودجوش، بی‌تشریفات، پرشور و عمیقاً انسانی. جایی که دیگر هیچ نهاد دولتی حضور نداشت، کلیساهای انجیلی ماندند تا مأمنی برای انسان خسته باشند؛ جایی برای شنیدن، دعا کردن و دوباره ایستادن.

در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۶۰ نخستین گروه‌های پروتستان و پنتیکاستی از کلمبیا و آمریکای مرکزی به ونزوئلا رسیدند. این حرکت‌ها در مناطق حاشیه‌ای شهرها ریشه گرفت و از همان آغاز با زبان مردم سخن گفتند. ایمان در این کلیساها به معنای تجربه‌ی مستقیم با خدا بود، نه انجام تشریفات مذهبی. کشیشان از مردم معمولی بودند و زنان و جوانان در کنار مردان مسئولیت می‌پذیرفتند. موسیقی، دعاهای دسته‌جمعی و حال و هوای شوق‌آور، فضای این جماعت‌ها را از هر شکل خشک و رسمی جدا می‌کرد. برای بسیاری از خانواده‌ها، این ایمانِ نو همان چیزی بود که به زندگی‌شان معنا می‌داد.

در آغاز، دولت ونزوئلا تهدیدی در آن‌ها نمی‌دید. چون باعث نظم خانوادگی، پرهیز از خشونت و اعتیاد می‌شدند، حتی مورد تشویق قرار گرفتند. روابط میان کلیسا و دولت در این دوران آرام و دوستانه بود. با گذشت زمان و به‌ویژه در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۹۰، تعداد جماعت‌های انجیلی به سرعت افزایش یافت. آن‌ها به محلاتی رفتند که نه کتابخانه داشتند، نه درمانگاه و نه امید. در این فضاها کلیساهای کوچک، اما زنده، رشد کردند.

با روی کار آمدن هوگو چاوز و دولت بولیواری در سال ۱۹۹۹، شرایط تازه‌ای برای این کلیساها به وجود آمد. دولت جدید شعار عدالت و حمایت از محرومان را می‌داد و کلیساهای انجیلی دقیقاً در میان همان فقیرترین مردم قرار داشتند. همین باعث شد میان دولت و این جماعت‌ها نوعی هم‌پیمانی اجتماعی شکل بگیرد. دولت به آن‌ها مجوز و امکانات اندک داد و در رسانه‌ها معرفی‌شان کرد، و کلیساها نیز در بسیاری از برنامه‌های اجتماعی مثل توزیع غذا و مراقبت از خانواده‌ها نقش گرفتند. هر دو طرف هدف مشترکی داشتند: کمک به مردم.

با این حال، این هم‌سویی بیشتر بر پایه‌ی نیاز و شرایط بود تا یک اتفاق فکری یا الهیاتی. کلیساهای انجیلی مأموریت خود را در نجات جان انسان‌ها می‌دیدند، نه حمایت از قدرت سیاسی. پس وقتی بحران اقتصادی و سیاسی کشور از سال ۲۰۱۴ آغاز شد، این رابطه دچار تغییر شد. فقر، مهاجرت، تورم و فساد، زندگی مردم را فرسوده کرده بود. در این شرایط، کلیساهای انجیلی دوباره به ریشه‌ی اصلی خود برگشتند: خدمت به انسان.

در بسیاری از محلات، تنها صدایی که هنوز از ایمان و امید سخن می‌گفت، صدای دعاهای انجیلی بود. کشیشان و داوطلبان با امکانات ناچیز، برای نیازمندان غذا جمع می‌کردند، برای کودکان برنامه‌های آموزشی و معنوی می‌گذاشتند و برای زنان آسیب‌دیده پناه فراهم می‌کردند. برخی از رهبران همچنان به همکاری محدود با دولت ادامه دادند تا بتوانند کمک‌های مردمی را حفظ کنند، اما بسیاری از نسل تازه‌ی کشیشان ترجیح دادند مستقل بمانند. آنان گفتند وظیفه‌ی ما قضاوت سیاسی نیست، بلکه وفاداری به حقیقت و دفاع از کرامت انسان است. این استقلال اخلاقی باعث شد اعتبار آن‌ها در میان مردم افزایش یابد. کلیساها بار دیگر به پناهگاه اعصاب و روح جامعه‌ای خسته تبدیل شدند.

امروز، کلیساهای انجیلی از نظر تعداد و نفوذ مردمی حتی از برخی نهادهای رسمی قوی‌تر شده‌اند. در شهرهای بزرگ و روستاهای کوچک، شب‌های دعا صحنه‌ای است از هم‌بستگی: مادرانی که فرزندشان مهاجرت کرده، جوانانی که دنبال امیدند، و پیرانی که دیگر دارویی ندارند. همه با هم دعا می‌کنند و باور دارند خدا هنوز با آن‌هاست. این جمع‌ها تنها مکان عبادت نیستند، بلکه مرکز اخلاق، آموزش و همدلی‌اند. کشیشان و داوطلبان در کنار مردم ایستاده‌اند و کارشان بیش از سخن گفتن، عمل کردن است.

در سطح اجتماعی، کلیساهای انجیلی سه نقش اصلی دارند: یکم، بازسازی اخلاقی و روانی جامعه از راه آموزش خانواده و مشاوره‌ی زندگی؛ دوم، کارهای داوطلبانه‌ی امدادی مثل غذا، دارو و حمایت از کودکان؛ سوم، پرورش امید جمعی در میان اضطراب و ناامیدی. آن‌ها به نوعی وجدان زنده‌ی ملت بدل شده‌اند؛ وجدان بی‌ادعا، بی‌تریبون و صادق.

با این‌حال، سه چالش بزرگ هم دارند. نخست، حفظ استقلال اخلاقی در برابر سیاست. هرچقدر دولت یا گروه‌های سیاسی بخواهند از محبوبیت این کلیساها بهره ببرند، رهبران آگاه می‌دانند که اگر به قدرت تکیه کنند، روح کلیسا از میان می‌رود. دوم، چالش مالی و سازمانی است. با کمبود منابع و مهاجرت مؤمنان، کلیساها مجبورند خودشان را خودکفا کنند. به همین خاطر نظام داوطلبی و تعاون محلی میان اعضا قوت گرفته است. سوم، ارتباط با نسل جدید است. جوانان امروز در فضای مجازی زندگی می‌کنند و نسبت به دین رسمی بی‌اعتمادند. کشیشان جوان تلاش می‌کنند زبان تازه‌ای برای گفت‌وگو پیدا کنند — از موسیقی و هنر خیابانی تا برنامه‌های گفت‌وگومحور درباره‌ی صلح، عشق و وجدان جمعی.

در میان این مشکلات، پیام امید هنوز زنده است. کلیساهای انجیلی یاد گرفته‌اند ایمان را محدود به مراسم نکنند، بلکه آن را در زندگی روزمره معنا کنند. کشیش‌ها با کاتولیک‌ها، مسلمانان و کسانی از ادیان دیگر گفت‌وگو و همکاری می‌کنند؛ برای غذارسانی، آموزش و آرام‌سازی محلات. ایمان در اینجا نه شعار است و نه وسیله‌ی تبلیغ، بلکه نوعی زیستن است: مراقبت از انسان چون مخلوق خدا.

آینده‌ی این جنبش، از جنس بلوغ و آگاهی است. اگر کلیساهای انجیلی بتوانند میان ایمان فردی و مسئولیت اجتماعی تعادل برقرار کنند، به نیرویی ملی برای بازسازی اخلاقی کشور تبدیل خواهند شد. امروز بسیاری از رهبران دینی ونزوئلا—از هر مذهب—می‌دانند که بدون همکاری و روح وحدت، وطنشان از درون آرام نمی‌شود. انجیلی‌ها در این میان نقش ویژه‌ای دارند، چون از درد مردم برخاسته‌اند و زبان محبت و عمل را بهتر از همه بلدند.

در جمع‌بندی می‌توان گفت رابطه‌ی کلیساهای انجیلی با دولت ونزوئلا دیگر رابطه‌ی اطاعت یا تقابل نیست؛ به سطح تازه‌ای از همزیستی و گفت‌وگوی صادقانه رسیده است. ایمان و قدرت دو حوزه‌ی جدا، اما نیازمند درک متقابل‌اند. کلیسا باید به دولت یادآوری کند که بدون وجدان، عدالت از معنا خالی می‌شود و دولت به کلیسا بیاموزد که بدون نظم و کار عملی، ایمان به توهم می‌گراید. در میانه‌ی این دو، مردم ونزوئلا اند که هر شب در کلیساهای کوچک و روشن، در گوش یکدیگر می‌گویند: «برادر، ناامید نباش، خدا هنوز میان ماست.»

کاتولیک:

کلیسای کاتولیک در ونزوئلا تنها یک نهاد دینی نیست، بلکه بخشی از هویت فرهنگی و اجتماعی ملت به شمار می‌آید. کمتر خانواده‌ای در این کشور را می‌توان یافت که تجربه‌ای از آیین‌های کلیسا مانند غسل تعمید، ازدواج یا مراسم خداحافظی مذهبی نداشته باشد. این حضور دائم در زندگی مردم سبب شده رابطه‌ای عمیق و تاریخی میان کلیسا و دولت شکل گیرد؛ رابطه‌ای که از هم‌پیمانی و همکاری آغاز شد، از مسیر نقد و فاصله گذشت، و امروز در قالب استقلال اخلاقی و مسئولیت اجتماعی ادامه دارد.

در دوران شکل‌گیری دولت‌ ملی در قرن نوزدهم، هنگامی که کشور هنوز نهادهای اداری، آموزشی و درمانی محکمی نداشت، کلیسا نخستین نیروی سازمان‌یافته و باثبات ونزوئلا بود. کشیشان به کودکان خواندن و نوشتن یاد می‌دادند، راهبه‌ها بیمارستان‌های کوچک را اداره می‌کردند، و آیین‌های مذهبی حلقه‌ی پیوند جامعه بود. در واقع، دولت نظم بیرونی را سامان می‌داد و کلیسا معنا و همبستگی درونی جامعه را حفظ می‌کرد. این هم‌پیمانی، هسته‌ی اخلاق عمومی و هویت ملی ونزوئلا را شکل داد و کلیسا را به پناه مردم در روزگار بی‌ثباتی تبدیل کرد.

اما از نیمه‌ی قرن بیستم، جامعه‌ی ونزوئلا چهره‌ای تازه گرفت: شهرنشینی، اصلاحات ارضی و جهش درآمد نفتی سبب رشد آگاهی اجتماعی شد. بخشی از روحانیت کاتولیک نیز در این فضای جدید به تفکری فعال‌تر رو آورد. کشیشان و راهبه‌هایی که در مناطق فقیر خدمت می‌کردند، دریافتند رسالت مذهبی تنها در نیایش و موعظه خلاصه نمی‌شود، بلکه باید از عدالت و کرامت انسانی نیز دفاع کند. در آمریکای لاتین، الهیات رهایی با شعار «ایمان در خدمت عدالت» پدید آمد و در ونزوئلا نیز پژواکی جدی یافت. از این زمان بود که رابطه‌ی کلیسا و دولت شکل تازه‌ای به خود گرفت: دولت‌ها از نفوذ اخلاقی کلیسا بهره می‌بردند اما از صدای انتقادش بیم داشتند. نتیجه آن شد که میانشان فاصله‌ای از جنس احترام و احتیاط شکل گرفت.

با آغاز قرن بیست‌ویکم و ظهور دولت بولیواری به رهبری هوگو چاوز، الگوی تازه‌ای از این رابطه به‌وجود آمد. دولت جدید شعار عدالت، برابری و حمایت از محرومان را در دستور کار قرار داد ـ اهدافی که کلیسای کاتولیک نیز از دیرباز به آن اعتقاد داشت. در ابتدا نوعی همگرایی میان ارزش‌های اخلاقی دو طرف دیده می‌شد، اما رویکرد متفاوت دولت در تمرکز قدرت و نادیده‌گرفتن نهادهای مدنی، موجب شد کلیسا فاصله‌ی محتاطانه‌ای بگیرد. هرچند هر دو بر عدالت و کرامت انسان تأکید داشتند، اما در روش و فلسفه‌ی اجرا اختلاف پیدا کردند.

با تشدید بحران اقتصادی و اجتماعی در دهه‌ی اخیر، نقش کلیسا پررنگ‌تر شد. شبکه‌ی گسترده‌ی کاریتاس و صدها مرکز خیریه و اسقف‌نشین، در نبود امکانات دولتی، تأمین غذا، دارو و مراقبت از نیازمندان را برعهده گرفتند. در شرایطی که ادارات گرفتار فساد و کمبود بودند، کلیسا با تکیه بر اعتماد مردم توانست نمونه‌ای از خدمت صادقانه و کارآمد ارائه دهد. حضور آن نشان داد که نهاد دینی، حتی بدون اتکا به بودجه‌ی دولت، می‌تواند ستون معنوی جامعه باقی بماند. دولت نیز ناگزیر نقش عملی کلیسا را در حوزه‌هایی چون آموزش اخلاق، مراقبت از سالمندان و تربیت داوطلبان خدمات اجتماعی پذیرفت. بدین ترتیب، دوران تازه‌ای از هم‌زیستی مسئولانه شکل گرفت — هم‌زیستی‌ای که نه بر مبنای وابستگی سیاسی، بلکه بر پایه‌ی نیاز متقابل و احترام متقابل استوار بود.

در سال‌های اخیر، کلیسای کاتولیک ونزوئلا بیش از هر زمان دیگر نقش «وجدان جمعی» ملت را ایفا می‌کند. در حالی‌که اعتماد عمومی به نهادهای رسمی آسیب دیده، مردم هنوز کلیسا را نهادی راست‌گو، نزدیک و قابل اعتماد می‌دانند. این اعتماد از قدرت و سیاست نمی‌آید، بلکه از رفتار انسانی، فروتنی و حضور همیشگی در کنار مردم سرچشمه دارد. کلیسا پناهگاه روانی هزاران خانواده شده است؛ کشیشان درد مهاجرت و فقر را با مردم تقسیم می‌کنند و مسیر دعا را به مسیر صبر و امید بدل می‌سازند. راهبه‌ها و داوطلبان در صومعه‌ها و کلیساها روزانه صدها خانواده را اطعام می‌کنند و بیمارستان‌های کوچک دینی همچنان با کمترین امکانات، درمان را بی‌تبعیض ادامه می‌دهند.

شورای ملی اسقفان ونزوئلا بارها در بیانیه‌های خود از دولت و مخالفان خواسته راه گفت‌وگو و صلح را در پیش گیرند، آزادی‌های مدنی را پاس دارند و از خشونت سیاسی پرهیز کنند. در خطبه‌های یکشنبه نیز، اسقفان همواره مردم را به امید، کار، صلح و اخلاق دعوت کرده‌اند. در جامعه‌ای که خستگی و مهاجرت و بی‌اعتمادی گسترده است، این پیام‌ها نقش درمانی دارد. برای اکثریت مردم، کلیسا نه حزب است و نه ابزار قدرت، بلکه آخرین صدای صادق امید به شمار می‌رود.

با همه‌ی این جایگاه، کلیسا و دولت هنوز با چالش‌هایی روبه‌رو هستند. مهم‌ترین چالش، مرز میان «نقش اخلاقی» و «دخالت سیاسی» است. دولت گاهی لحن صریح کلیسا را تهدید می‌پندارد، در حالی‌که کلیسا هدفی جز دفاع از حقیقت و کرامت انسان ندارد. رهبران کلیسا بارها تأکید کرده‌اند که مأموریت آنان حزب‌سازی نیست، بلکه پاسداری از وجدان جمعی جامعه است. دومین چالش، استقلال مالی و نهادی کلیساست که با بحران اقتصادی آسیب دیده و باعث مهاجرت بخشی از نیروهای خدمت‌رسان شده است. پاسخ کلیسا به این مشکل، گسترش همیاری مردمی و داوطلبی است: کلیساهای محلی با تکیه بر نیروهای عادی، خدمات کوچک اما پیوسته‌ای ارائه می‌دهند. این الگو همان چیزی است که پاپ فرانسیس آن را «کلیسای فقیر برای فقرا» می‌نامد.

چالش دیگر، ارتباط با نسل جوان است. بسیاری از جوانان در فضای بحران از دین رسمی فاصله گرفته‌اند. کلیسا برای پاسخ به این وضعیت، در حال بازتعریف زبان و شیوه‌ی ارتباط خود است: استفاده از هنر، موسیقی، رسانه‌های اجتماعی و بیان امیدبخش، تا ایمان دوباره با زندگی پیوند بخورد. همین رویکرد انسانی و استقبال از گفت‌وگو می‌تواند کلیسا را به نیرویی تازه در بازسازی فرهنگی کشور بدل کند.

در مجموع، رابطه‌ی کلیسای کاتولیک و دولت ونزوئلا طی دو قرن راهی دراز پیموده است — از هم‌پیمانی تاریخی و هم‌سویی اولیه تا فاصله و نقد سازنده، و اکنون تا مرحله‌ای که می‌توان آن را استقلال اخلاقی نامید. کلیسا امروز بیش از هر زمان دیگر، خود را در نقش نگهبان وجدان ملت می‌بیند، نهادی که نه برای قدرت بلکه برای معنویت ایستاده است. هدفش پیوند دوباره ایمان با زندگی روزمره است، بی‌آنکه ابزار سیاست شود.

این رابطه‌ی تازه، نشانه‌ی بلوغ هر دو نهاد است: دولت درمی‌یابد که بدون همیاری نیروهای اخلاقی، عدالت برقرار نمی‌شود، و کلیسا آموخته است که ایمان تنها زمانی زنده می‌ماند که درد مردم را بشنود. در این همزیستی متعادل، ونزوئلا می‌تواند نمونه‌ای برای منطقه باشد — نمونه‌ای از کشوری که در آن دین نه عامل جدایی، بلکه پلی است میان اخلاق و عدالت اجتماعی.

منابع:

۱. Álvarez, C. (2021). Religión y política en Venezuela contemporánea: entre el catolicismo, el cristianismo evangélico y las religiones emergentes. Caracas: Universidad Católica Andrés Bello.

۲. Ramírez, M. (2020). Iglesia y Estado en la Venezuela de la Revolución Bolivariana. Quito: FLACSO–Andes.

۳. Smilde, D. (2018). Public religion and state reform in Venezuela: Negotiating pluralism in a polarized context. Latin American Perspectives, 45(6) , 35–52.

۴. Pereira, L. (2022). Evolución de la religiosidad popular venezolana: sincretismo, identidad y resistencia. Estudios Latinoamericanos de Religión y Sociedad, 7(2) , 55–74.

۵. Centro de Estudios Sociales y Culturales (CESYC). (2020). Informe sobre diversidad religiosa en Venezuela 2010–2020. Caracas: Universidad Central de Venezuela.

۶. Smilde, D., & Hellinger, D. (2011). Venezuela’s Bolivarian Democracy: Participation, Politics, and Culture under Chávez. Durham, NC: Duke University Press.

۷. Instituto Nacional de Estadística (INE). (2019). Censo nacional de población: afiliación religiosa y prácticas espirituales en Venezuela. Caracas: Instituto Nacional de Estadística.

۸. Casanova, J. (2017). Religión y espacio público en América Latina: el caso venezolano. Revista de Ciencias Sociales (UCV), 23(2) , 41–65.

۹. Alcalá, J. (2023). Movimientos evangélicos y su influencia sociopolítica en Venezuela contemporánea. Mérida: Universidad de Los Andes.

۱۰. Pew Research Center. (2014). Religion in Latin America: Widespread change in a historically Catholic region. Washington, D.C.: Pew Forum on Religion and Public Life.

کد خبر 25781

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 4 =