معرفی قبایل پشتون – بخش سوم

قبیله مُلّاگوری(ملّاغوری) یکی از قبایل پشتون ساکن در مناطق مرزی پاکستان و افغانستان است که نام آن همواره در کنار گذرگاه خیبر، نواحی مومند و بخش‌هایی از ولایت ننگرهار افغانستان مطرح بوده است. این قبیله اگرچه از نظر جمعیتی در شمار قبایل بزرگ پشتون قرار نمی‌گیرد، اما از حیث موقعیت جغرافیایی، پیشینه تاریخی، پیوندهای قبیله‌ای و نقش فرهنگی، جایگاهی قابل توجه در ساختار اجتماعی منطقه دارد.

پوشش فرهنگی مولاگوری

ملّاگوری‌ها به‌طور سنتی در تحصیل ملّاگوری از ناحیه خیبر در ایالت خیبرپختونخوا پاکستان سکونت داشته‌اند. افزون بر این، گروه‌هایی از آنان در تحصیل پرنگ‌غر(پلنگ کوه) از ناحیه مهمند، در مناطق چارسده، مردان، پیشاور، و حتی در بخش‌هایی از بلوچستان حضور دارند. در آن سوی مرز، جمعیت قابل توجهی از این قبیله در ولایت ننگرهار افغانستان، به‌ویژه در مناطق نزدیک به تپه‌های تیراه، لعل‌پورَه، کُنَر و هلمند زندگی می‌کنند. این پراکندگی جغرافیایی باعث شده است که ملّاگوری‌ها همواره در تماس نزدیک با قبایل گوناگون پشتون باشند و هویت آنان در تعامل دائمی با محیط پیرامون شکل گیرد.

نام قبیله ملّاگوری از همان آغاز مورد بحث و اختلاف نظر بوده است. در روایت‌های مختلف، این نام گاه به معنای «مُلّایی که نگاه می‌کند» تفسیر شده و گاه ریشه آن را در پیوند با «غوری» و مهمند غوری جست‌وجو کرده‌اند. آنچه مسلم است، این‌که نام ملّاگوری نه‌تنها یک عنوان قبیله‌ای، بلکه حامل بخشی از حافظه تاریخی و روایت‌های شفاهی این قوم است.

در منابع تاریخی، به‌ویژه در کتاب حیات افغانی، ملّاگوری‌ها به‌عنوان طایفه‌ای معرفی می‌شوند که از چهار شاخه اصلی تشکیل شده‌اند: پَهَرخِیل، تَرخِیل، احمدخِیل و دولت‌خِیل. هر یک از این شاخه‌ها در گذشته ساختار درونی خاص خود را داشته و توسط ملک‌ها و بزرگان محلی اداره می‌شده‌اند. این بزرگان نه‌تنها نقش رهبری اجتماعی را ایفا می‌کردند، بلکه در حل‌وفصل اختلافات، نمایندگی قبیله در جرگه‌ها و مدیریت روابط با قبایل همسایه نیز مسئولیت داشتند.

درباره منشأ قومی ملّاگوری‌ها دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد. برخی منابع، به‌ویژه گزارش‌های قدیمی‌تر، بر این باورند که ملّاگوری‌ها در اصل از تبار افغان نبوده‌اند و نیای آنان فردی بیگانه بوده است که بعدها به قوم مهمند پیوسته است. بر اساس این دیدگاه، پیوند ملّاگوری‌ها با مهمندها بیشتر حاصل هم‌زیستی و منافع مشترک بوده تا اشتراک خونی. در مقابل، بسیاری از مورخان پشتون و منابع محلی، ملّاگوری‌ها را بخشی جدایی‌ناپذیر از قوم مهمند می‌دانند و تأکید می‌کنند که شباهت‌های فرهنگی، زبانی و رفتاری آنان با مهمندها به‌قدری گسترده است که فرض جدایی قومی را دشوار می‌سازد.

معرفی قبایل پشتون – بخش سوم

یکی از روایت‌های مشهور درباره نام‌گذاری ملّاگوری‌ها به داستانی بازمی‌گردد که در آن، فردی از قوم مهمند به نام «ملا» همراه گروهی در منازعه ای شرکت داشته است. گفته می‌شود که پس از پایان این اقدام، ملا از همراهانش جدا شده و در حالی که با نگاهی ثابت و حالتی متفکرانه ایستاده بوده، توجه دیگران را جلب کرده است. یکی از همراهان به زبان پشتو گفته است: «مُلّا گوری»، یعنی «ملا نگاه می‌کند» یا «ملا خیره شده است». این عبارت به‌تدریج به لقب آن فرد و سپس به نام نسل و تبار او تبدیل شده است. هرچند صحت تاریخی این روایت به‌طور قطعی قابل اثبات نیست، اما اهمیت آن در نشان دادن نقش روایت‌های شفاهی در شکل‌گیری هویت قبیله‌ای انکارناپذیر است.

در کنار این روایت، نظریه دیگری نیز وجود دارد که ملّاگوری‌ها را بازماندگان قوم دِلازَک می‌داند. ویلیام مِرک، پژوهشگر و افسر بریتانیایی که گزارشی مفصل درباره مهمندها تهیه کرده است، بر این باور بود که ملّاگوری‌ها ممکن است بقایای دلازک‌ها باشند؛ قومی که پیش از گسترش قبایل پشتون در بخش‌هایی از ننگرهار و پیشاور سکونت داشتند. به گفته او، در میان ملّاگوری‌ها این باور وجود داشته که نیاکانشان پادشاهی بزرگی بنیان نهاده‌اند که پایتخت آن در نزدیکی پِش بولَک در ننگرهار قرار داشته است. این روایت، هرچند از سوی همه پژوهشگران پذیرفته نشده، اما نشان‌دهنده پیچیدگی لایه‌های تاریخی هویت ملّاگوری‌هاست.

از نظر جغرافیایی، قلمرو اصلی ملّاگوری‌ها در تحصیل ملّاگوری از ناحیه خیبر، منطقه‌ای کوهستانی و راهبردی است. این قلمرو از غرب به حوالی چوکی اسپرسنگ، از شرق به خط‌الرأس تپه دبرئی، از شمال به رود کابل و از جنوب به لَکّه‌سَر می‌رسد. این منطقه با سرزمین‌های کوکی‌خِیل و زخه‌خِیل از شاخه‌های آفریدی و نیز با برخی طوایف شینواری هم‌مرز است. همسایگان غربی ملّاگوری‌ها شَلمانی‌ها و همسایگان شمالی آنان مهمندهای ترکزی هستند. این هم‌جواری جغرافیایی، نقش مهمی در شکل‌گیری روابط قبیله‌ای، اتحادها و گاه درگیری‌های محلی داشته است.

در دوران حکومت بریتانیا در شبه‌قاره هند، ملّاگوری‌ها به‌عنوان قبیله‌ای جنگجو و سخت‌جان شناخته می‌شدند. گزارش‌های استعماری آنان را مردمانی شجاع، آشنا به جنگ‌های کوهستانی و مسلط بر مسیرهای صعب‌العبور معرفی می‌کنند. سکونت آنان در نزدیکی گذرگاه خیبر، که یکی از مهم‌ترین مسیرهای ارتباطی و نظامی منطقه به‌شمار می‌رفت، سبب شده بود که همواره در کانون توجه نیروهای استعماری قرار داشته باشند. در همین دوره، ملّاگوری‌ها گاه در کنار مهمندها و دیگر قبایل، و گاه در رقابت با آنان، نقش‌آفرینی می‌کردند.

با وجود این پیشینه جنگی، زندگی ملّاگوری‌ها تنها به نبرد و درگیری محدود نبوده است. کشاورزی و دامداری همواره بخش مهمی از معیشت آنان را تشکیل می‌داده و بسیاری از خانواده‌ها زمان و نیروی خود را میان کار بر زمین و دفاع از قلمرو قبیله‌ای تقسیم می‌کرده‌اند. این دوگانگی میان جنگ و کار، تصویری روشن از شرایط زیستی قبایل کوهستانی در مناطق مرزی ارائه می‌دهد.

زندگی قبیله مُلّاگوری، مانند بسیاری از قبایل پشتون، در پیوندی عمیق با جغرافیای کوهستانی و شرایط طبیعی منطقه شکل گرفته است. محل سکونت آنان، چه در ناحیه خیبر و چه در مناطق مهمند و ننگرهار، اغلب شامل دره‌ها، تپه‌ها و مسیرهای صعب‌العبوری است که نه‌تنها بر شیوه معیشت، بلکه بر خلق‌وخو، ساختار اجتماعی و حتی نظام ارزشی آنان اثر گذاشته است. این محیط سخت، ملّاگوری‌ها را به مردمانی مقاوم، چابک و سازگار با دشواری‌ها بدل کرده است.

در تحصیل ملّاگوری از ناحیه خیبر، روستاها و آبادی‌های قبیله به‌گونه‌ای پراکنده اما در عین حال مرتبط با یکدیگر شکل گرفته‌اند. هر آبادی معمولاً شامل چند خانواده خویشاوند است که در کنار هم زندگی می‌کنند و پیوندهای خونی و سببی میان آنان، شبکه‌ای منسجم از روابط اجتماعی ایجاد کرده است. در این ساختار، خانواده نه‌تنها واحد اصلی زندگی روزمره، بلکه پایه هویت قبیله‌ای به‌شمار می‌آید. تصمیم‌های مهم، از ازدواج گرفته تا حل اختلافات، اغلب در چارچوب همین پیوندهای خانوادگی و قبیله‌ای اتخاذ می‌شود.

ساختار اجتماعی و فرهنگ

از نظر ساختار اجتماعی، ملّاگوری‌ها جامعه‌ای مبتنی بر سلسله‌مراتب سنتی دارند که در آن، بزرگان و ملک‌ها نقش محوری ایفا می‌کنند. ملک‌ها معمولاً از میان خانواده‌هایی انتخاب می‌شوند که سابقه طولانی در رهبری، شجاعت یا میانجی‌گری داشته‌اند. احترام به ملک و بزرگان، بخشی جدایی‌ناپذیر از فرهنگ ملّاگوری است و سخن آنان در بسیاری از مسائل، از تعیین حدود زمین تا حل منازعات خانوادگی، فصل‌الخطاب محسوب می‌شود.

جرگه

جرگه، به‌عنوان نهادی سنتی، مهم‌ترین ابزار تصمیم‌گیری جمعی در میان ملّاگوری‌هاست. هرگاه اختلافی جدی میان افراد یا خانواده‌ها پیش آید، جرگه‌ای از بزرگان تشکیل می‌شود تا با شنیدن سخنان طرفین و بررسی عرف قبیله‌ای، راه‌حلی عادلانه ارائه دهد. تصمیم جرگه معمولاً مورد پذیرش همگان قرار می‌گیرد، زیرا نافرمانی از آن نه‌تنها بی‌احترامی به بزرگان، بلکه نقض اصول شرف قبیله‌ای تلقی می‌شود.

زندگی روزمره ملّاگوری‌ها، به‌ویژه در مناطق روستایی، ساده و کم‌تجمل است. خانه‌ها اغلب از سنگ و گل ساخته می‌شوند و معماری آن‌ها بیشتر تابع کارکرد و امنیت است تا زیبایی ظاهری. دیوارهای ضخیم، پنجره‌های کوچک و دروازه‌های مستحکم، نشان‌دهنده توجه به حفاظت از خانواده و دارایی‌هاست. در بسیاری از خانه‌ها، دام‌ها نیز در همان فضای مسکونی نگهداری می‌شوند که این امر، پیوند نزدیک میان زندگی انسانی و معیشت دامداری را نشان می‌دهد.

حجره

در هر مجموعه مسکونی، وجود «حُجره» اهمیت ویژه‌ای دارد. حُجره فضایی است که مردان قبیله روزانه در آن گرد هم می‌آیند، از احوال یکدیگر باخبر می‌شوند، درباره مسائل محلی گفتگو می‌کنند و مهمانان را پذیرایی می‌نمایند. این مکان نه‌تنها مرکز تعامل اجتماعی، بلکه نماد همبستگی قبیله‌ای است. بسیاری از تصمیم‌های مهم، از اعلام آتش‌بس گرفته تا برنامه‌ریزی برای مراسم عروسی یا مقابله با تهدیدات بیرونی، در حُجره اتخاذ می‌شود.

لباس

پوشاک ملّاگوری‌ها بازتابی از محیط زندگی و ارزش‌های فرهنگی آنان است. مردان معمولاً پیراهن و شلوار گشاد می‌پوشند که برای حرکت در مناطق کوهستانی مناسب است. عمامه یا لُنگی، به‌ویژه در میان بزرگان، نشانه‌ای از شأن اجتماعی به‌شمار می‌آید. این لُنگی‌ها اغلب به‌گونه‌ای بسته می‌شوند که امکان حمل سلاح، خنجر یا فشنگدان را فراهم سازند؛ امری که نشان‌دهنده پیوند میان پوشاک و نیازهای دفاعی است.

زنان ملّاگوری، در بیشتر مناطق، لباس‌هایی از پارچه تیره یا مشکی نقش‌دار می‌پوشند. تفاوت میان لباس روزمره و لباس مراسمی چندان زیاد نیست، اما در جشن‌ها و عروسی‌ها، پوشیدن لباس نو نشانه‌ای از شادی و احترام به مناسبت تلقی می‌شود. زیورآلات جایگاه ویژه‌ای در فرهنگ زنان دارد و استفاده از دستبند، پابند، گوشواره و حلقه بینی، نه‌تنها جنبه زیبایی، بلکه کارکرد هویتی و نمادین دارد.

غذا

خوراک ملّاگوری‌ها نیز ساده اما مقوی است. غذاهایی مانند تیکه‌کراهی، وَریته و پَتَی تیکه، که عمدتاً بر پایه گوشت تهیه می‌شوند، نشان‌دهنده اهمیت دامداری در معیشت قبیله‌اند. نوشیدن چای سبز یا شَنه چای در طول روز، به‌ویژه در حُجره‌ها، بخشی از عادت‌های روزمره است و فرصتی برای گفتگو و تعامل اجتماعی فراهم می‌کند.

موسیقی

موسیقی و آواز نیز در زندگی ملّاگوری‌ها حضور دارد، هرچند همواره با وقار و چارچوب‌های سنتی همراه است. سازهایی مانند رَباب و مُنگَی در محافل شادی نواخته می‌شوند و فضای حُجره را زنده می‌کنند. تیراندازی هوایی در مناسبت‌هایی چون عروسی، تولد فرزند یا اعیاد مذهبی، نشانه‌ای از شادی جمعی و قدرت‌نمایی مردان قبیله است.

رسم ازدواج

ازدواج در میان ملّاگوری‌ها معمولاً ساده و کوتاه‌مدت برگزار می‌شود و اغلب بیش از دو روز به طول نمی‌انجامد. پیوندهای زناشویی بیشتر درون قبیله یا با قبایل همسایه، به‌ویژه مهمندها، صورت می‌گیرد. این ازدواج‌ها نقش مهمی در تحکیم روابط قبیله‌ای و کاهش تنش‌های احتمالی دارند.

ازدواج در میان ملّاگوری‌ها، همچنان نهادی قبیله‌محور است. پیوندهای خویشاوندی، ملاحظات طایفه‌ای و حفظ اتحادهای درون‌قبیله‌ای، نقش مهمی در انتخاب همسر دارند. اگرچه ازدواج‌های عاشقانه در حال افزایش است، اما رضایت خانواده و بزرگان، هنوز عامل تعیین‌کننده محسوب می‌شود. مراسم ازدواج، با آیین‌ها و رسوم خاص، فرصتی برای نمایش همبستگی قبیله‌ای و تقویت روابط اجتماعی است.

در بطن همه این جنبه‌های زندگی، نظام ارزشی پشتونوالی نقش هدایت‌کننده دارد. ملّاگوری‌ها مانند دیگر قبایل پشتون، به اصول شرف، مهمان‌نوازی، وفاداری و انتقام مشروع پایبندند. این اصول نه‌تنها رفتار فردی، بلکه روابط جمعی و تصمیم‌گیری‌های قبیله‌ای را شکل می‌دهد.

برای درک عمیق‌تر زندگی قبیله مُلّاگوری، نمی‌توان از نظام ارزشی حاکم بر رفتار و روابط آنان چشم پوشید. این نظام که در میان همه قبایل پشتون با عنوان «پشتونوالی» شناخته می‌شود، مجموعه‌ای از اصول نانوشته اما الزام‌آور است که نسل به نسل منتقل شده و همچون قانونی عرفی، چارچوب رفتار فردی و جمعی را تعیین می‌کند. ملّاگوری‌ها، به‌ویژه در مناطق سنتی خیبر، به این اصول پایبندی آشکاری دارند و آن را معیار اصلی سنجش درست و نادرست می‌دانند.

ننگ(شرف)

یکی از بنیادی‌ترین اصول پشتونوالی در میان ملّاگوری‌ها، مفهوم «نَنگ» یا شرف است. ننگ برای یک فرد ملّاگوری، تنها به معنای آبروی شخصی نیست، بلکه حیثیت خانواده، تبار و کل قبیله را دربرمی‌گیرد. کوچک‌ترین خدشه به ننگ یک فرد، می‌تواند واکنشی گسترده در سطح قبیله ایجاد کند. از همین رو، رفتار اجتماعی افراد با دقت و حساسیت فراوان همراه است و هرکس می‌کوشد با کردار و گفتار خود، شرافت خانوادگی را حفظ کند.

ملمستیا(مهمان نوازی)

در کنار ننگ، اصل «مِلمَستیا» یا مهمان‌نوازی جایگاه ویژه‌ای در فرهنگ ملّاگوری دارد. مهمان، فارغ از اینکه دوست باشد یا دشمن، تا زمانی که وارد قلمرو خانه یا قبیله می‌شود، تحت حمایت کامل میزبان قرار می‌گیرد. پذیرایی از مهمان نه‌تنها یک وظیفه اخلاقی، بلکه مایه افتخار است. در بسیاری از روایت‌های محلی، داستان‌هایی نقل می‌شود که ملّاگوری‌ها جان خود را برای حفظ حرمت مهمان به خطر انداخته‌اند.

ننواتی(پناه خواستن)

اصل دیگر، «نَنوَاتی» است؛ به معنای پناه‌خواستن. اگر فردی، حتی دشمن، با فروتنی و پذیرش خطا به در خانه یا نزد بزرگان قبیله پناه آورد، رد کردن او خلاف عرف و شرافت محسوب می‌شود. ملّاگوری‌ها باور دارند که پذیرش ننوَاتی، نشانه بزرگواری و قدرت اخلاقی است. در چنین مواردی، حتی اگر میان دو طرف خون‌خواهی یا دشمنی دیرینه وجود داشته باشد، جرگه تلاش می‌کند راهی برای صلح و پایان خصومت بیابد.

بدل(انتقام)

در مقابل این اصول انسانی، مفهوم «بَدَل» یا انتقام نیز بخش جدایی‌ناپذیر پشتونوالی است. بدل به معنای واکنش متناسب به ظلم یا توهین است و هدف آن، بازگرداندن توازن از دست‌رفته شرف محسوب می‌شود. در فرهنگ ملّاگوری، بدل لزوماً به معنای خشونت فوری نیست؛ بلکه می‌تواند از طریق جرگه و مصالحه نیز تحقق یابد. با این حال، اگر راه‌های مسالمت‌آمیز بسته شود، تأخیر در گرفتن بدل به‌عنوان ضعف تلقی می‌شود.

تگا(آتش بس)

«تِگا» یا آتش‌بس موقت، یکی دیگر از سازوکارهای مهم در مدیریت بحران‌هاست. هنگامی که تنش یا درگیری میان خانواده‌ها یا قبایل بالا می‌گیرد، بزرگان با تعیین تِگا، طرفین را ملزم به توقف خصومت می‌کنند تا زمینه برای گفت‌وگو و داوری فراهم شود. احترام به تِگا نشانه بلوغ اجتماعی قبیله است و نقض آن، پیامدهای سنگینی در پی دارد.

اعتماد اجتماعی در میان ملّاگوری‌ها بر پایه همین اصول شکل می‌گیرد. قول و وعده، حتی اگر شفاهی باشد، اهمیت بالایی دارد و شکستن آن می‌تواند به از دست رفتن اعتبار فرد یا خانواده بینجامد. در بسیاری از معاملات، به‌ویژه در گذشته، نیازی به سند مکتوب نبود و یک دست‌دادن یا سوگند نزد بزرگان، کفایت می‌کرد.

روابط با همسایه ها

روابط ملّاگوری‌ها با قبایل همسایه، تاریخی پیچیده و چندلایه دارد. از یک سو، پیوندهای خویشاوندی و ازدواج، زمینه همکاری و همزیستی را فراهم کرده است؛ و از سوی دیگر، رقابت بر سر زمین، آب و نفوذ محلی، گاه به درگیری‌های طولانی منجر شده است. قبیله مهمند، به‌عنوان نزدیک‌ترین همسایه ملّاگوری‌ها، نقش پررنگی در این تاریخ مشترک دارد. دوره‌هایی از اتحاد و همکاری، در کنار دوره‌هایی از خصومت و جنگ، تصویر کلی این رابطه را شکل می‌دهد.

در بسیاری از موارد، این درگیری‌ها نه از سر دشمنی شخصی، بلکه نتیجه فشارهای اقتصادی و جغرافیایی بوده است. کمبود زمین‌های قابل کشت، مسیرهای تجاری محدود و رقابت برای کنترل گذرگاه‌های مهم، عواملی بودند که تنش را تشدید می‌کردند. با این حال، نقش جرگه‌ها در مهار بحران و بازگرداندن آرامش، همواره تعیین‌کننده بوده است.

با ورود دولت‌های مدرن و ساختارهای اداری جدید، زندگی ملّاگوری‌ها دستخوش تغییراتی شد. ایجاد مرزهای رسمی، به‌ویژه خط دیورند، ارتباط سنتی میان ملّاگوری‌های ساکن در دو سوی مرز را با چالش مواجه کرد. خانواده‌هایی که پیش‌تر آزادانه رفت‌وآمد داشتند، ناگهان با محدودیت‌های سیاسی روبه‌رو شدند. این مسئله، هرچند به‌تدریج پذیرفته شد، اما در حافظه جمعی قبیله، همچنان به‌عنوان زخمی تاریخی باقی مانده است.

در دوره‌های مختلف، ملّاگوری‌ها ناگزیر شدند با قدرت‌های خارجی و دولت‌های مرکزی تعامل داشته باشند. گاه این تعامل در قالب مقاومت و مخالفت جلوه‌گر شد و گاه به‌صورت سازگاری و پذیرش نسبی. آنچه در همه این دوره‌ها ثابت مانده، تمایل قبیله به حفظ استقلال نسبی و اداره امور داخلی بر اساس عرف و سنت‌های خود بوده است.

تحولات امنیتی دهه‌های اخیر، به‌ویژه در مناطق قبایلی، تأثیر عمیقی بر زندگی ملّاگوری‌ها گذاشته است. عملیات نظامی، مهاجرت‌های اجباری و تغییر بافت جمعیتی، چالش‌های تازه‌ای ایجاد کرده‌اند. بسیاری از خانواده‌ها برای مدتی به شهرهای اطراف کوچ کردند و تجربه زندگی شهری، نگاه آنان به آموزش، اشتغال و آینده فرزندان را دگرگون ساخت.

با این حال، بازگشت به زادگاه و احیای زندگی قبیله‌ای، همچنان آرزوی مشترک بسیاری از ملّاگوری‌هاست. پیوند عاطفی با زمین آبا و اجدادی، نیرویی قدرتمند است که حتی سال‌ها دوری را کمرنگ می‌کند. مراسم سنتی، زبان مادری و خاطرات جمعی، ابزارهایی هستند که هویت قبیله‌ای را زنده نگه می‌دارند.

با ورود تدریجی آموزش رسمی به مناطق قبایلی، جامعه ملّاگوری نیز آرام‌آرام با مفهومی تازه به نام مدرسه و تحصیل آشنا شد. اگرچه در آغاز، آموزش نوین با تردید و حتی بدبینی نگریسته می‌شد، اما تجربه نسل‌های جدید نشان داد که سواد و دانش می‌تواند ابزاری برای بقا و پیشرفت در دنیای در حال تغییر باشد. خانواده‌هایی که فرزندانشان را به مدرسه فرستادند، به‌تدریج شاهد گشوده‌شدن افق‌های تازه‌ای شدند که پیش‌تر برای آنان ناشناخته بود.

در نسل‌های قدیمی‌تر، آموزش عمدتاً به مکتب‌خانه‌ها و تعلیمات دینی محدود می‌شد. قرآن، فقه ابتدایی و آداب مذهبی، هسته اصلی دانسته‌ها را تشکیل می‌داد. این نوع آموزش، گرچه پایه‌های اخلاقی و دینی را تقویت می‌کرد، اما پاسخ‌گوی نیازهای پیچیده جامعه جدید نبود. با افزایش تماس ملّاگوری‌ها با شهرهای اطراف مانند پیشاور و جمرود، ضرورت آشنایی با علوم جدید، زبان‌های دیگر و مهارت‌های فنی بیش از پیش احساس شد.

مهاجرت:

مهاجرت، یکی از مهم‌ترین عوامل دگرگونی اجتماعی در میان ملّاگوری‌ها بوده است. در دوره‌های مختلف، به‌ویژه در دهه‌های اخیر، فشارهای اقتصادی، ناامنی و کمبود فرصت‌های شغلی، بسیاری از جوانان را وادار کرد تا زادگاه خود را ترک کنند. برخی راهی شهرهای بزرگ پاکستان شدند و برخی دیگر، با عبور از مرزها، به کشورهای حوزه خلیج فارس یا حتی فراتر از آن مهاجرت کردند. این مهاجرت‌ها، هرچند به بهبود وضعیت مالی برخی خانواده‌ها انجامید، اما پیامدهای فرهنگی و اجتماعی عمیقی نیز به همراه داشت.

جایگاه زنان در قبیله ملاگوری

جایگاه زنان در جامعه ملّاگوری، موضوعی حساس و چندوجهی است. در ساختار سنتی قبیله، زنان بیشتر در حوزه خانواده و خانه تعریف می‌شوند و نقش آنان در عرصه عمومی محدود است. با این حال، این محدودیت به معنای بی‌اهمیتی یا انفعال نیست. زنان ملّاگوری، ستون‌های اصلی خانواده‌اند و مدیریت امور داخلی، تربیت فرزندان و حفظ انسجام خانوادگی بر عهده آنان است.

در سال‌های اخیر، با گسترش آموزش دختران و افزایش آگاهی اجتماعی، تغییرات تدریجی در نقش زنان مشاهده می‌شود. هرچند این تغییرات با احتیاط و گام‌های آهسته همراه است، اما نمی‌توان آن را نادیده گرفت. دخترانی که تحصیل کرده‌اند، در خانواده و جامعه جایگاه متفاوتی پیدا کرده‌اند و نگاه به توانایی‌های آنان در حال تحول است. با این وجود، این روند همچنان با چالش‌ها و مقاومت‌هایی روبه‌روست.

بازارهای محلی و شهرهای اطراف، به‌ویژه پیشاور، به کانون‌های مهم اقتصادی برای ملّاگوری‌ها تبدیل شده‌اند. حضور در این فضاها، آنان را با سبک‌های جدید زندگی و تعامل اجتماعی آشنا کرده است. این تجربه، هم فرصت‌هایی برای رشد فراهم کرده و هم تهدیدهایی برای هویت سنتی ایجاد کرده است.

از منظر هویتی، ملّاگوری‌ها خود را بخشی جدایی‌ناپذیر از جامعه پشتون می‌دانند. پیوند با زبان، فرهنگ و تاریخ مشترک پشتون‌ها، احساس تعلق عمیقی ایجاد می‌کند. در عین حال، نام ملّاگوری به‌عنوان یک هویت فرعی، همچنان اهمیت دارد و مایه تمایز و افتخار است. این دو سطح هویتی، یعنی پشتون‌بودن و ملّاگوری‌بودن، در کنار هم معنا پیدا می‌کنند.

تحولات رسانه‌ای و گسترش شبکه‌های اجتماعی، نسل جدید ملّاگوری‌ها را به جهان وسیع‌تری متصل کرده است. اخبار، ایده‌ها و الگوهای رفتاری جدید، به‌سرعت وارد فضای قبیله می‌شوند. این جریان اطلاعات، هم می‌تواند آگاهی‌بخش باشد و هم زمینه سردرگمی هویتی را فراهم کند. واکنش جامعه ملّاگوری به این پدیده، همچنان در حال شکل‌گیری است.

در نهایت، قبیله ملّاگوری را می‌توان نمونه‌ای از جوامع سنتی دانست که در تقاطع تاریخ، جغرافیا و مدرنیته قرار گرفته‌اند. آنان نه کاملاً در گذشته مانده‌اند و نه بی‌قیدوشرط به آینده‌ای ناشناخته تن داده‌اند. زندگی آنان، تلاشی مداوم برای حفظ ریشه‌ها و سازگاری با تغییرات است.

این گزارش، تصویری روایی از قبیله‌ای ارائه می‌دهد که با وجود کوچکی جمعیت، تاریخ، روایت‌ها و تجربه‌های پیچیده‌ای را در خود جای داده است. ملّاگوری‌ها، با تمام فراز و نشیب‌ها، همچنان به‌عنوان بخشی زنده از بافت فرهنگی و انسانی منطقه خیبر حضور دارند؛ حضوری که گذشته را به حال پیوند می‌زند و راهی برای آینده می‌جوید.

مردان قبیله ملّاگوری، حدود سال ۱۸۹۰ میلادی. برگرفته از مجموعه عکس‌های «قبایل در مرزهای ما» اثر بورن و شپرد.
مردان قبیله ملّاگوری، حدود سال ۱۸۹۰ میلادی. برگرفته از مجموعه عکس‌های «قبایل در مرزهای ما» اثر بورن و شپرد.عنوان

تهیه شده توسط خانه فرهنگ ج.ا.ایران در پیشاور

منابع:

  1. ترجمه انگلیسی اثر هنری پریستلی، ص. ۱۳۹
  2. «مهمدها» اثر W.R.H. Merk، ص. ۸۵
  3. "Pukhtana da Tarikh pa Ranra key" by Bahadur Shah Zafar Kaka Khel, 1963
  4.  "The Pathan Borderland" by James W. Spain, Moutin, 1963. ASIN: B0000CR0HH
  5.  Khan, Muhammad Hayat (1867). Hayat-i-Afghani (in Punjabi). [Place of publication not specified]. p. 139.
  6. "Pukhtane Qabile Wapijany" by Dr Latif Yaad
  7.  Afghanistan, Mullagoree tribal - The tribes on the Frontier - Mullagoree
  8. William R. H. Merk. The Mohmands. Vanguard Publications, ISBN 9694024277, p. 85.(1870)
  9.  Eighteen years in the Khyber, 1879-1898. London, J. Murray. 1900. OCLC 6528454.
کد خبر 25828

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 7 =