دکتراقبال جسات[۱]
علی رغم اظهارات متناقض رسمی دولت ترامپ در مورد دلیل تصمیم خود برای هدف قرار دادن مشهورترین مقام نظامی ایران، ایالات متحده مصرّاست که ترور او و خودداری از ترک عراق به خاطر "محافظت از آمریکایی ها" است.
بر اساس روایت منتشر شده از پمپئو رئیس سابق CIA، که اکنون به عنوان وزیر امور خارجه دست به اسلحه ترامپ شناخته می شود، او به جهان اعلام کرد که قاسم سلیمانی کشته شد، چون او تهدیدی "قریب الوقوع" بود.
این بیانیه "رسمی" برای متقاعد کردن مخاطبان داخلی ترامپ مطرح شد و با وجودی که دموکراتها در مقابل او موضع گرفته بودند، او همچنان نگران امنیت آمریکا بود و به همین دلیل، افراد "بد" را حذف کرد.
ترور هدفمند قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندیس، از فرماندهان ارشد نظامی عراق، سوالاتی جدی را در مورد انگیزه واقعی ترامپ مطرح کرده است.
با وجود مطرح کردن این توجیه که ادعایی مبهم و اثبات نشده است، ترامپ اظهار داشت این که "سلیمانی و المهندیس تهدیدی قریب الوقوع بودند، " واقعاً مهم نیست ".
ترامپ گفت، "به عبارت دیگر، من، دونالد ترامپ، به عنوان فرمانده کل قوای آمریکا، می توانم اجازه کشتن هر کسی را صادر کنم، اصلا مهم نیست که شخصی که برای اعدام بدون دادگاه انتخاب شده است، مقام رسمی هر کشوری است، و مهم نیست که آیا فرد تهدید قریب الوقوعی محسوب می شود یا نه. "
عجیب است که به واقعیت های ارائه شده توسط پارلمان عراق و به خصوص، اظهارات نخست وزیر عادل عبدالمهدی در مورد دلیل سفر قاسم سلیمانی به بغداد در روز سرنوشتسازی که او ترور شد، توجهی نشده یا نادیده گرفته شدهاند.
علاوه بر این، در جلسه پارلمان عراق مشخص شد که چگونه ظهور چین و توسعه روابط قوی با بغداد می تواند استراتژی جدید آمریکا در خاورمیانه را شکل دهد.
بدیهی است که نمی توان آنچه را که به عنوان یکی از مهمترین دلایل پشت پرده سیاست فعلی ترامپ درمورد عراق توصیف شده است را نادیده گرفت و آن جلوگیری از گسترش حضور چین در خاورمیانه است.
در واقع، برخی از مفسران استدلال کرده اند که زمانبندی ترور سردار سلیمانی ارتباط مستقیمی با نقش دیپلماتیک او در عراق و انگیزه او برای کمک به عراق در کسب استقلال نفتی خود دارد.
تأکید نخست وزیر عبدالمهدی مبنی بر این که فشار آمریکا بر دولت عراق ناشی از روابط فزاینده چین بهویژه در بخش نفت است، مورد توجه رسانه ها قرار نگرفته است. در حالی که این مسئله ممکن است ناشی از فشارهای زیادی باشد که ایالات متحده مخفیانه و پشت درهای بسته بر دولت موقت اعمال می کند.
اکنون که نخست وزیر عراق تاکتیک های وحشیانه و تهدیدآمیز ترامپ را فاش کرده است، رسانههای اصلی دلیلی برای نادیده گرفتن آن ندارند. شواهد به روشنی نشان می دهند که آمریکا تحت رهبری ترامپ نمی تواند نه حضور چین و نه نفوذ قابل توجه ایران در عراق را بپذیرد.
آن روی دیگر قضیه این است که هر دو کشور چین و ایران مشتاق رها شدن عراق از شر نیروهای آمریکایی هستند. هر دو روش متفاوتی برای انجام این کار دارند که این توانایی را دارد که ترامپ را به خروج ارتش خود با بی آبرویی وادار کند.
بنابراین دولت ترامپ با یک معضل بزرگ روبرو شده است: چگونه می توان محترمانه رفت و در عین حال، حضور خود را حفظ کرد؟
مشخص است که تصمیم مجلس برای اخراج نیروهای آمریکایی همراه با همه نیروهای خارجی به معنای پایان راه است. مقابله با این تصمیم، آن چنان که پمپئو انجام می دهد، قابل تداوم نیست و مخالفت با عراق در واقع نادیده گرفتن کنوانسیون های بین المللی است.
شهادت حاج قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و تعدادی از همکاران آنها در خاک عراق، مثل کاردی است که به استخوان رسیده است.
با این قتل های هدفمند، ترامپ نه تنها به اهداف از پیش تعیین شده خود نمی رسد، بلکه پیامدهای بسیار نامطلوبی برای خود به بار خواهد آورد.
ملت ایران پشت سر رهبری انقلابی خود کاملاً ایستاده است، در حالی که ترامپ در کشوری که به شدت تقسیم شده است، در معرض استیضاح قرار گرفته است. مفهوم ابرقدرت درهم شکسته است، در حالی که نفوذ منطقه ای ایران بسیار گسترش یافته است.
ورود چین به منطقه برای آمریکا پیامدهای بیشتری خواهد داشت. بنا به گفته یکی از مفسران، "چین از ابزارها و تواناییهایی برخوردار است که نه تنها کنترل ایالات متحده بر نفت عراق بلکه کل سیستم دلار نفتی، که ایالات متحده به عنوان یک ابرقدرت مالی و نظامی، به طور مستقیم، به آن بستگی دارد، را به طور چشمگیری تضعیف میکند".
[۱] Iqbal Jassat
نظر شما