من برای خاطر یارم ‌به مکتب می‌روم!

در شرق دور، باور عموم مربیان این است که کودکان برای به‌خاطر سپردن درس‌های ریاضی یا علوم به مدرسه نمی‌آیند؛ آنها برای دیدار با دوستانشان به مدرسه می‌آیند؛ بنابراین همه همت مربیان در گام نخســت، این اســت که مراقب پیوندهای دوســتی، همیاری، همکاری و همدلی بین آنها باشــند. براساس این باور رایج، فرصت‌های یادگیری به‌نحوی سازماندهی می‌شوند که کودک در مدرسه و کلاس درس تنها نباشد!

این باور همگانی در شرق دور، پایه فرهنگی اراده بازگشایی مدارس، حتی در شرایط ناامن شیوع ویروس کروناست. به علاوه پاسخ روشن این پرسش اساسی است که چرا پناه بردن به فضای مجازی ضامن تمهید فرصت‌های اثربخش یادگیری کودکان نیست و حضور در شبکه‌های برخط(آنلاین) نمی‌تواند جای حضور در مدرسه را بگیرد. به زعم آنها، مدرســه جایی اســت که به کــودکان کمک می‌کند تا در تعامل با دیگران جهان خود را بســازند، رویاهای بلند خود را بپرورانند، جســارت پیدا کنند تا به دوردست‌ها چشــم بدوزند و تحقق آرزوهای خود را در ارتباط با یکدیگر و تمرین مهارت‌های یادگیری مستمر (خودشکوفایی) جست‌وجو کنند و از احساس خستگی خوشایند ناشی از آن لذت ببرند.  شاید با خواندن این عبارات، بلافاصله با خود نجوا کنید که کدام‌یک از ما جهان خود را ساخته‌ایم؟ کی به ما اجازه داده است جهان خود را بســازیم؟ ما آیا جهانی داریم؟ آیا در این جهان کســی می‌تواند به دیگری کمک کند که جهان خودش را بســازد؟ اگر فرصت ساختن جهانی داشته‌ایم آیا تصویری از آن داریم؟ آیا جســارت ارائه کردن آن را برای دیگران داشته‌ایم؟ آیا فرصتی برای ارائه آن یافته‌ایم؟  اندیشه در این پرسش‌ها، نیاز به بازاندیشی پیش‌فرض‌های ذهنی و فرهنگی درباره آموزش مدرسه‌ای را بیشتر می‌کند. برای مثال، تا دیروز وقتی کودکی را با عصا در معابر می‌دیدیم، به فرزندان سالم خود نگاهی دوباره می‌کردیم و به شکرانه سلامت و مصونیت آنها، دعا می‌کردیم. در عین حال، زیر لب می‌گفتیم: چه حیف، بیچاره این طفل، چه عذابی می‌کشه، آخی، بیچاره چه رنجی می‌بره و...! اما به‌تدریج در بحران‌ها می‌آموزیم که وقتی به صحنه مشــابهی در گذرگاه‌های روزانه برمی‌خوریم، چشم در چشم کودکان خود با صدایی رسا بگوییم: چه با اراده، خــودش را چه خوب مدیریت می‌کند.
 وای، توانایی این کودک شــگفت‌انگیز است. این همه انگیزه و انرژی عالی است! او فراسوی مهرطلبی ایستاده است. نمونه دیگر از ضرورت بازاندیشی در انگاره‌های فرهنگی درباره آموزش مدرسه‌ای، توجه به این مهم است که«حقِ» کودکان اســت که فرصت‌های یادگیری غنی داشته باشند و «تکلیف» دولت‌ها و خانواده‌هاســت که این حق را ادا کنند؛ این گام بســیار مهمی است که بشر در سیر تحول اجتماعی خود برای ارتقای حقوق انسان برداشته اســت؛ چراکه کودکان در این مرحله از رشد نسبت به سایر گونه‌های زیستی نیازمنــد مراقبت، امنیت، حمایت، مشارکت و برنامه‌های پرورشی بیشــتری برای توانمندتر شــدن، بودن و تمرین هنر زیستن هستند.

طرح ایده‌های انتقادی که عطای مدرســه را به لقایش می‌بخشــد، نگاه‌ها را به آسیب‌های موجود مدرســه‌داری و انگاره‌های ذهنی بعضا منبعث از خــط تولید، تولید انبوه، تحکم ایدئولوژی و... که آن را هدایت می‌کند، متوجه ســاخته است. جوهره اساسی این نقدها، تبدیل مدرسه صرفاً به جایی برای جابه‌جایی بسته‌های دانش، تجربه و هنجارهای بزرگسالان، نمره، رتبه و پیشرفت تحصیلی است. گسترش ویروس کرونا دل‌نگرانی‌های انتقادی ‌از این دست را بیشتر نیز کرده است و در نتیجه پناه بردن به دنیای مجازی بیش از پیش توصیه می‌شود. از این نظر، آموزش مدرسه‌ای اغلب محور منازعات جناح‌های مختلف اجتماعی و سیاســی است و تسلط بر نظام آموزشی به‌معنای تحمیل آرمان‌ها، ارزش‌ها و هویت آموزشــی و فرهنگی نظام مسلط است؛ به همین دلیل گفته‌اند که «آموزش» امری سیاسی است و احتمالاً به این تسلط و عدم‌تعادل میان «حقوق» کودک از یک‌سو و «تکلیف» خانواده و دولت از سوی دیگر، که درواقع حاصل ســلطه گروهی خاص در اجباری و همگانی کردن آموزش و تحمیل آرمان‌های خــود به کودکان است، نقدهای بسیار وارد است.

این نقدها می‌تواند شامل سطر سطر محتوای کتاب‌های درسی، بند بند هدف‌های آموزش مدرسه‌ای، صفحه به صفحه بخشنامه‌های شیوه اداره مدارس، ساعت به ساعت کلاس‌های درس، کلمه به کلمه دکلمه‌های معلمان در فرایند تدریس و... باشد. در این میان، نگاه نقادانه به روش و محتوای رایج آموزش مدرســه‌ای که به جای اینکه زمینه رشد و بالندگی اجتماعی را فراهم کند، در عمل دچار آشفتگی است، بهتر فهم می‌شود. در عین حال، پیشنهاد می‌شود به جای صرف‌نظر کردن از سامانه آموزش مدرسه‌ای، از معلمان بخواهیم برای ایجاد پیوندهای دوســتانه میان دانش‌آموزان آگاهانه‌تر رفتار کنند. از مدیران آموزشی بخواهیم به مناطق آموزشی اختیار عمل بیشتری بدهند تا برنامه‌های درسی به‌نحوی بازسازی شود تا زمینه مناســبات دوســتانه میان دانش‌آموزان، احساس تعلق به محیط‌زیست و رشــد اجتماعی آنها بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.
به‌نظر می‌رسد هدف از پیگیری‌های جهانی برای بازگشایی مدارس، با وجود شیوع ویروس کرونا، عبارت است از ترویج احســاس صمیمت دانش‌آموزان با همشاگردی‌ها و دیگر افرادی که در مدرسه هستند و لذت بردن از زندگی و بودن در مدرسه و کلاس درس و تمرین هنر زیستن. بنابر این با بازگشایی مدارس از معلمان بخواهیم از میــان ده‌ها هدف ‌آموزش مدرسه‌ای، رشــد عاطفی، رشد اجتماعی و رشد خودادراکی (خودفهمی) و مهارت‌های ارتباطات انسانی را در اولویت قرار دهند. به‌خاطر داشته باشید، هدف‌های مربوط به پیشرفت تحصیلی، حتی در فضای مجازی نیز بر این بنیادهای تربیتی قابل پیگیری است. غافل نباشیم که ویروس کرونا یک مسئله است و پرسش‌های تازه‌ای درباره سامانه آموزش مدرسه‌ای ایجاد کرده است، بهانه‌هایی برای تفکر درباره هدف‌ها، محتوا و روش‌های آموزش را فراهم آورده است، ولی به جای راه‌حل مسئله نمی‌نشیند. انگاره «این نیز بگذرد»، «امیدواریم روزی بیاید که...»، «تا خانواده...، تا مدرسه...، تا دولت...»، «از فرمایشات شما استفاده کردیم، ولی...» و... با اندیشیدن و فهم‌پذیری مسئله و گفت‌وشنود برای یافتن راه‌حل آن یکسان نیست! گفت‌وشنودی چندجانبه نیاز است، دست‌کم میان معلمان، کودکان، اولیا و مدیران. راه‌حل‌های بهبود درون مسئله‌ها نهفته‌اند، اندیشه‌ای برای تبیین و فهم‌پذیری آنها لازم است!(همشهری)

دکتر محمدرضا سرکار آرانی‌

ژاپن شناس و استاد آموزش و پداگوژی دانشگاه ناگویای ژاپن

کد خبر 1821

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 3 =