خان عبدالغفار خان(باچا خان) رهبر اصلاحگر پشتون ها

من یک سرباز ساده و خدای خدمتگار(خدمتگزار بندگان خدا) هستم، و من فقط می‌خواهم خدمت کنم.این فرمان خان عبدالغفار خان در کنگره ملی هند بود. خان عبدالغفار خان، که به نام‌های باچا خان و فخر افغان نیز شناخته می‌شود، یکی از برجسته‌ترین رهبران آزادی‌خواه و فعالان سیاسی هندوستان و بعدها پاکستان بود. او به‌ویژه به دلیل نقش کلیدی خود در جنبش‌های ضد استعماری و تلاش‌هایش برای استقلال هندوستان و حقوق پشتون‌ها شناخته می‌شود.

من یک سرباز ساده و خدای خدمتگار(خدمتگزار بندگان خدا) هستم، و من فقط می‌خواهم خدمت کنم.

خان عبدالغفار خان(باچا خان) رهبر اصلاحگر پشتون ها

این فرمان خان عبدالغفار خان در کنگره ملی هند بود. خان عبدالغفار خان، که به نام‌  های باچا خان و فخر افغان نیز شناخته می‌شود، یکی از برجسته‌ترین رهبران آزادی‌خواه و فعالان سیاسی هندوستان و بعدها پاکستان بود. او به‌ویژه به دلیل نقش کلیدی خود در جنبش‌های ضد استعماری و تلاش‌هایش برای استقلال هندوستان و حقوق پشتون‌ها شناخته می‌شود.

تولد و کودکی

خان عبدالغفار خان در ۶ فوریه ۱۸۹۰ در روستای اتمانزای، نزدیکی چارسده در منطقه پشتون‌نشین شمال غربی پاکستان به دنیا آمد. خانواده او از طایفه‌های برجسته و متنفذ پشتون بودند و پدرش، به نام بهرام خان، یک زمیندار و رهبر قبیله‌ای معتبر بود.

تحصیلات و اوایل فعالیت

باچا خان تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه‌ای محلی به پایان رساند و سپس به مدرسه ادوارد که از مدارس تبشیری بود وارد شد. در این مدرسه غفار جوان با تلاش زیاد استعداد خئد را نشان داد و از مربی خود ریورند ویگرام برای توسعه تعلیم و تربیت در جهت خدمت به جامعه الهام گرفت. او در سال آخر دبیرستان توسط کمیسیون راهنمای نخبگان به عنوان سرباز پشتون راج بریتانیا، معرفی شد.

غفار خان جوان در این کمیسیون به عنوان افسر درجه دوم برگزیده شد. او تصمیم گرفت تحصیلات عالی دانشگاهی را ادامه داده و به توصیه مربی خود ریورند ویگرام، همراه برادر خود دکتر خان صاحب، به تحصیل در لندن مشغول شود. موقعیتی در دانشگاه علیگره مسلمان به وجود آمد، او در نهایت اجازه پدرش را کسب کرد، اما مادر غفار تمایلی به از دست دادن فرهنگ و مذهب پسرش در لندن نداشت؛ بنابراین غفار به شاورزی بر روی زمین‌های پدرش پرداخت. وی در پاسخ به عدم توانایی خود برای ادامه تحصیل، به شهر پدری خود بازگشت و به کمک به دیگران پرداخت. مانند بسیاری از مناطق جهان، اهمیت استراتژیک استان سرحد شمال غرب(خیبر پختونخوا فعلی) که به تازگی شکل گرفته به عنوان یک موقعیت برای راج بریتانیا در برابر نفوذ روسیه بود. ظلم و ستم بریتانیا، سرکوب علمای دینی، و خشونت و انتقام‌گیری فرهنگ باستانی، غفار را بر آن داشت که برای ارتقاء سطح دانش مردان و زنان اقدام کند. در سن ۲۰ سالگی، غفار اولین مدرسه خود را در یوتزای افتتاح کرد. این موفقیت شروع توفیقات بعدی بود و او چندی بعد به انجمنی از متفکران اصلاحگر دعوت شد.

تأسیس مدارس و جنبش اصلاحات اجتماعی

باچا خان از جوانی علاقه خاصی به اصلاحات اجتماعی و آموزش داشت. او به تأسیس مدارس در منطقه خود پرداخت و تلاش کرد تا با ایجاد آگاهی در میان مردم، آنها را از جهالت و نادانی دور کند.

باچا خان توانست در ماه می سال ۱۹۱۰ مدرسه ای را در آتمان زی تأسیس کند تا تعلیم و تربیت را در میان پشتون ها رواج دهد و به تدریج مدارسی را در مناطق دیگر تأسیس کرد.

وی از طریق دوست خود مولوی تاج با علمای دیوبند رفت و آمد کرد. بدین ترتیب با شیخ الهند مولانا محمود حسن و مولانا عبیدالله سندی ارتباط برقرار نمود که این روابط علاوه بر ارتقاء سطح سواد قوم پشتون، در برابر برده داری انگلیسی بسیار سودمند بود.

تاسیس جنبش خدایی خدمتگار

خان عبدالغفار خان(باچا خان) رهبر اصلاحگر پشتون ها

آرزوی باچا خان ایجاد یک هند متحد، مستقل و سکولار بود. برای رسیدن به این منظور، وی در سال ۱۹۲۹ یک جنبش اجتماعی به نام "خدایی خدمتگار" (خدمتگزاران خدا) راه‌اندازی کرد که معمولاً با "پیراهن قرمز" (سرخ‌پوش) شناخته می‌شدند، که هدف آن در واقع بهسازی اجتماعی سازمان، متمرکزسازی تحصیل و حذف جنگ‌های خونین، اصلاحات اجتماعی، مبارزه با استبداد و خشونت، و تلاش برای دستیابی به استقلال بود. شمار زیادی از زنان نیز به آن پیوستند.

این جنبش در اوج خود قریب به صد هزار عضو داشت. در ابتدا جنبش بر روی اصلاح اجتماعی به عنوان وسیله‌ای برای پیشرفت و بهبود وضعیت پشتون‌ها در برابر بریتانیا متمرکز شد. غفارخان چندین جنبش اصلاحی قبلی برای تشکیل خدمتکار خدا، تأسیس انجمن اصلاح افغان در ۱۹۲۱، سازمان

خان عبدالغفار خان(باچا خان) رهبر اصلاحگر پشتون ها

کشاورزان، انجمن زمین داران در ۱۹۲۷ را راه انداخت. تلاش برای گسترش آگاهی بیشتر درباره مسائل مربوط به پشتون‌ها توسط عبدالغفار خان در روزنامه پختون در می ۱۹۲۸ صورت گرفت. نهایتاً در نوامبر ۱۹۲۹ و تقریباً در سالگرد قتل‌عام بازار قصه خوانی، جنبش خدمتکار خدا شکل گرفت.

نخستین اعضای حزب عبدالغفار خان که فارغ‌التحصیل جوان از مدارس وی بودند فعالیت خود را شروع کردند. آن‌ها آموزش دیده و با لباس فرم پشت سر افسران خود قرار داشتند و به روستاهای مختلف برای خدمت می رفتند. آنها با پوشش ردای سفید ساده که زود کثیف می ‌شد کار خود را آغاز کردند. گروهی از مردان رداهایشان را در یک دباغخانه محلی رنگ‌آمیزی کردند و رنگ قرمز آجری به نماد پیشرفت پیروزمندانه و نشان جنبش خدایی خدمتگار تبدیل گشت و این تحریک نام سرخ‌پوش (ردای قرمز) را به خود گرفت.

این جنبش، تحت نفوذ خان عبدالغفار خان، اعتراضات غیر خشونت‌آمیز را حمایت و فعالیت‌هایشان را از طریق یک بستر اسلامی توجیه کرد. عبدالغفارخان اسلام و پرهیز از خشونت را با هم سازگار دید. جنبش خدایی خدمتگار ذاتاً غیر فرقه‌ای و دینی بود. در یک رویداد، زمانیکه هندوها و سیک‌ها در پیشاور مورد حمله قرار گرفتند، اعضا جنبش خدمتکار خدا به حفظ دارایی و زندگی آن‌ها کمک کردند.

عبدالغفار می گفت: محمد پیامبر (ص) به این جهان آمد و به ما آموخت آن کسی مسلمان است که هرگز کسی را با حرفی یا عملی نرنجاند، اما کسی که برای نفع و سعادت خلق خدا کار کند، ایمانش به خدا محکم است. خان عبدالغفارخان می گفت: هیچ چیز شگفت‌انگیز تر از این در یک فرد پتان(پشتون) مثل من نیست که به کیش خشونت پرهیزی متعهد باشد و این کیش جدیدی نیست ۱۴۰۰سال پیش بوسیله پیامبر(صلی الله علیه و آله) معرفی شده بود.

تدریجاً این حرکت سیاسی شد و به وسیله حکومت انگلیس مورد هدف قرار گرفت. در ۱۹۲۹ رهبری جنبش دستگیر و از ایالت تبعید و تعداد زیادی از اعضا نیز دستگیر شدند. در پی اتحاد حزب مسلم لیگ و کنگره ملی هند، در سال۱۹۲۹ میلادی این جنبش، به‌طور رسمی به عضویت حزبی کنگره درآمد. با توجه به فشار وارد آمده در سرتاسر هند، دولت بریتانیا در نهایت باچاخان را آزاد و محدودیت‌ها از حزب برداشت. در ۱۹۳۵ طی مصوبه‌ای به عنوان بخشی از دولت هند، برای اولین بار حق رأی دادن محدود در استان مرزی شمالغرب پیدا کرد و در خان عبدالغفار خان(باچا خان) رهبر اصلاحگر پشتون هاانتخاب بعدی دکتر صاحب خان، برادر باچا خان به عنوان نخست‌وزیر انتخاب شد. جنبش "خدایی خدمتگار" (خدمتگزاران خدا)  به علت نقش خود در جنبش رهاسازی هندوستان در ۱۹۴۰ در برابر سرکوب دیگری قرار گرفت. در آن دوره، جنبش مواجهه با افزایش مخالفت از سوی حزب مسلم لیگ در ایالت شروع شد. با وجود اینکه کنگره‌های وابسته در انتخابات ۱۹۴۶ پیروز شدند، با افزایش اعتراضات حامیان جنبش پاکستان روبرو شد. در میان مذاکرات خروج بریتانیا از هند، حزب کنگره با تهیه تقسیم نامه هند برای مشخص کردن برگزاری رفراندم موافقت کرد که آیا ایالت خیبرپختونخوا(آن زمان ایالت سرحد) ترجیح می‌دهد که بخشی از دولت هند باشد یا دولت تازه تأسیس پاکستان. درک این نکته که آن‌ها در موقعیت غیرقابل دفاع قرار داشتند و تصمیم جنبش به تحریم رفراندم، پیروزی محدودی برای رأی به پاکستان به‌شمار می‌آمد. جنبش "خدایی خدمتگار" (خدمتگزاران خدا) با واکنش شدید از سوی بخش تابعه دولت جدید پاکستان روبرو شد، که جنبش را از این کشور اخراج و فعالیت‌های جنبش ممنوع اعلام شد.

حادثه قصه خوانی بازار

حادثه "قصه خوانی بازار" یکی از رویدادهای تلخ و مهم در تاریخ جنبش آزادی‌خواهی شبه‌قاره هند است که در ۲۳ آوریل ۱۹۳۰ در پیشاور رخ داد. این حادثه به‌ویژه به دلیل مشارکت جنبش "خدایی خدمتگار" و تأثیرات آن بر روابط میان مسلمانان هند و استعمار بریتانیا شناخته می‌شود.

زمینه و شرایط

در دهه ۱۹۳۰، جنبش استقلال‌طلبی هند به رهبری مهاتما گاندی و کنگره ملی هند در اوج خود بود. در این دوران، خان عبدالغفار خان (باچا خان) با الهام از فلسفه عدم خشونت گاندی، جنبش "خدایی خدمتگار" را در مناطق پشتون‌نشین شمال غربی هند (امروزه پاکستان) به راه انداخت. این جنبش با هدف مبارزه با استعمار بریتانیا، اصلاحات اجتماعی، و ارتقای آگاهی و تحصیل در میان مردم پشتون ایجاد شده بود.

در اوایل سال ۱۹۳۰، دولت بریتانیا قوانینی جدیدی را تصویب کرد که مالیات‌ها و محدودیت‌های بیشتری را بر مردم تحمیل می‌کرد. این قوانین باعث خشم و اعتراضات گسترده‌ای در سراسر هند شد. در همین حال، باچا خان به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش دستگیر شد، که این موضوع اعتراضات بیشتری را در منطقه پشتون‌نشین به دنبال داشت.

حادثه بازار قصه خوانی پیشاور

خان عبدالغفار خان(باچا خان) رهبر اصلاحگر پشتون ها

در ۲۳ آوریل ۱۹۳۰، هزاران نفر از مردم پیشاور، از جمله اعضای جنبش خدایی خدمتگار، در بازار قصه خوانی جمع شدند تا علیه دستگیری باچا خان و سیاست‌های استعماری بریتانیا اعتراض کنند. این تجمع کاملاً مسالمت‌آمیز بود و معترضان تنها با شعارها و درخواست‌های خود مخالفت خود را اعلام می‌کردند.

در پاسخ به این تجمع، نیروهای بریتانیایی با استفاده از سربازان مسلح (عمدتاً از میان سربازان هندی) به معترضان حمله کردند. در این حمله، نیروهای بریتانیایی به سمت جمعیت آتش گشودند. اما معترضان که به اصول عدم خشونت باچا خان پایبند بودند، نه تنها به خشونت پاسخ ندادند بلکه به صورت صلح‌آمیز در محل باقی ماندند.

گزارش‌ها حاکی از آن است که معترضان به قدری به اصول عدم خشونت باور داشتند که حتی زمانی که هم‌نوعانشان به زمین می‌افتادند، حاضر به تلافی یا فرار نشدند. این نشان‌دهنده عمق تعهد اعضای خدایی خدمتگار به فلسفه عدم خشونت باچا خان بود!.

تلفات و پیامدها

در نتیجه این حادثه، تعداد زیادی از معترضان کشته و زخمی شدند. برآوردهای مختلف نشان می‌دهد که بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ نفر در این حادثه جان باختند. این کشتار وحشیانه به سرعت به یک خبر بین‌المللی تبدیل شد و توجه جهانیان را به وضعیت هند و مبارزه مردم آن علیه استعمار جلب کرد.

حادثه بازار قصه خوانی تأثیر عمیقی بر جنبش استقلال‌طلبی هند داشت. این حادثه نه تنها خشونت و بی‌رحمی نیروهای بریتانیایی را به نمایش گذاشت، بلکه مقاومت مسالمت‌آمیز و ایمان عمیق مردم به اصول عدم خشونت را نیز برجسته کرد.

نقش باچا خان و خدایی خدمتگار

باچا خان و جنبش خدایی خدمتگار به دلیل نقش خود در این حادثه به عنوان نماد مقاومت مسالمت‌آمیز در برابر استعمار بریتانیا شناخته شدند. این جنبش که بر اساس اصول عدم خشونت، خدمت به مردم، و اصلاحات اجتماعی بنا شده بود، توانست با این حادثه جایگاه ویژه‌ای در تاریخ مبارزات آزادی‌خواهانه هند کسب کند.

حادثه کشتار اعضای خدای خدمتگار در منطقه بابره چارسده

کشتار بابره (Babrra) در چارسده یکی از وحشتناک‌ترین و تاریک‌ترین رویدادهای تاریخ پاکستان است که در ۱۲ اوت ۱۹۴۸ رخ داد. این حادثه در جریان تقابل دولت جدید پاکستان با جنبش خدایی خدمتگار و هواداران باچا خان، رهبر پشتون‌ها، به وقوع پیوست و به یکی از نمادهای سرکوب دولتی و مقاومت مسالمت‌آمیز تبدیل شد که اکنون نیز از آن به نام کربلای بابره، کربلای پشتون ها و کربلای چارسده یاد می شود.

زمینه‌های تاریخی و سیاسی

خان عبدالغفار خان(باچا خان) رهبر اصلاحگر پشتون ها

پس از استقلال هند و تشکیل پاکستان در سال ۱۹۴۷، جنبش‌های سیاسی و قومی مختلف در مناطق پشتون‌نشین، به ویژه در ایالت خیبر پختونخوا (که در آن زمان به عنوان استان مرزی شمال غربی شناخته می‌شد)، با چالش‌های جدیدی مواجه شدند. جنبش خدایی خدمتگار، به رهبری خان عبدالغفار خان (باچا خان)، که در طول مبارزات ضد استعماری با اصول عدم خشونت و اصلاحات اجتماعی شناخته شده بود، به دلیل مخالفت با تقسیم هند و تلاش برای کسب حقوق بیشتر برای پشتون‌ها در دولت جدید پاکستان، با دولت مرکزی درگیر شد.

دولت پاکستان به رهبری محمد علی جناح و دیگر رهبران مسلمان، خدایی خدمتگار را به عنوان تهدیدی برای وحدت و تمامیت ارضی کشور تلقی می‌کردند. نگرانی از اینکه این جنبش ممکن است به تجزیه‌طلبی منجر شود، باعث شد که دولت سیاست سرکوب شدیدی را علیه آن اتخاذ کند. عبدالقیوم خان، وزیر امور داخلی وقت خیبر پختونخوا، نقش کلیدی در سرکوب این جنبش داشت.

وقوع حادثه بابره

در ۱۲ اوت ۱۹۴۸، هزاران نفر از اعضای خدایی خدمتگار و حامیان باچا خان در منطقه بابره، در نزدیکی چارسده، گرد هم آمدند تا علیه دستگیری‌های گسترده اعضای این جنبش و سرکوب‌های دولت پاکستان اعتراض کنند. این تجمع، همانند بسیاری از اعتراضات جنبش خدایی خدمتگار، مسالمت‌آمیز بود و شرکت‌کنندگان به اصول عدم خشونت پایبند بودند.

با این حال، نیروهای دولتی به فرمان عبدالقیوم خان به سمت جمعیت معترضین آتش گشودند. در این حمله، از سلاح‌های سنگین و گلوله‌های زنده استفاده شد و صدها نفر از معترضان بی‌دفاع کشته و زخمی شدند. تعداد دقیق تلفات همچنان موضوع بحث است، اما برآوردها نشان می‌دهد که بین ۶۰۰ تا ۱۴۰۰ نفر در این حادثه جان باختند.

واکنش‌ها به کشتار بابره

این کشتار وحشیانه به شدت توسط مردم پشتون و دیگر گروه‌های قومی و سیاسی در پاکستان و هند محکوم شد. باچا خان و دیگر رهبران خدایی خدمتگار این حادثه را به عنوان نمونه‌ای از ظلم و بی‌عدالتی دولت مرکزی پاکستان علیه مردم پشتون و مخالفان سیاسی توصیف کردند.

در پی این کشتار، اعتراضات و ناآرامی‌های بیشتری در خیبر پختونخوا و دیگر مناطق پشتون‌نشین رخ داد. این حادثه به نمادی از مقاومت مسالمت‌آمیز در برابر سرکوب دولتی و به عنوان نقطه عطفی در تاریخ مقاومت پشتون‌ها در برابر دولت مرکزی پاکستان تبدیل شد.

خود کشی یکی از اعضای جنبش خدایی خدمتگار

با همه این وضعیت، باچا خان پرچم عدم خشونت را بالا نگه داشت. ولی خان پسر عبدالغفارخان در کتاب خود می نویسد که خدایی خدمتگار با مشکلات مضاعف روبرو بودند، آنها پختون بودند، انتقام گرفتن جزء ذات آنان بود و گرفتن سلاح در ایالت سرحد(ایالت خیبرپختونخوا اکنون) مشکلی نداشت.

او می نویسد که تنها مشکل آنان این بود که اگر راه خشونت را می رفتند، در نقض فلسفه عدم خشونت نزد رهبر خود باچا خان مقصر می شدند، اما از طرف دیگر بی احترامی به خانواده و ناموس آنان را نیز تحریک می کرد.

از جمله اعضای خدایی خدمتگار فردی با اسم مشابه عبدالغفار از منطقه کرک کوهات بود. در مورد او نوشته شده است که او را برهنه کرده و همراه با دیگر فعالان به بازارها برده شده بود، تا دیگر نامی از نهضت و جنبش خدایی خدمتگار را بر زبان نیاورد.

ولی خان در کتاب خود می نویسد زمانیکه عبدالغفار از زندان آزاد شد و برگشت، آن فرد نامه ای را به عنوان عذرخواهی برای باچا خان فرستاده بود.

او در این نامه نوشته بود: به شما(خان عبدالغفار خان) قول داده ام که به عدم خشونت پایبند باشم و هر چه باشد این فلسفه را ترک نخواهم کرد. در این مدت شلاق خوردم، اموالم مصادره شد، و کارگزاران حزب قیوم خان با پلیس به خانه های ما می آیند و ما را اذیت می کنند.

من هم می خواستم همه را از جمله قیوم خان را بکشم، اما فلسفه عدم خشونت شما در ذهنم بود. لذا از خداوند برای اقدام خودکشی و از شما برای پایان صبرم طلب آمرزش می کنم، زیرا دیگر قابل تحمل نیست.

بعد از نوشتن این نامه، آن فرد با شلیک گلوله خودکشی کرد.

ریشه‌های فلسفه عدم خشونت

خان عبدالغفار خان یک مسلمان مؤمن بود و آموزه‌های اسلام را با اعتقادات شخصی خود در زمینه اخلاق و انسانیت ترکیب کرد. او باور داشت که خشونت نه تنها مشکلات را حل نمی‌کند بلکه موجب افزایش نفرت و تقسیم در جامعه می‌شود. به همین دلیل، او به دنبال راه‌هایی برای مقاومت در برابر ظلم و استبداد بود که بر پایه محبت، انسانیت و عدم خشونت بنا شده باشد.

تأثیر مهاتما گاندی

باچا خان به شدت تحت تأثیر مهاتما گاندی و فلسفه "ساتیاگراها" (قدرت حقیقت) او قرار گرفت. گاندی معتقد بود که حقیقت و عدم خشونت قوی‌ترین سلاح‌ها برای مبارزه با ظلم و بی‌عدالتی هستند. باچا خان این فلسفه را پذیرفت و آن را با باورهای خود در زمینه خدمت به خدا و انسان‌ها ترکیب کرد.

اجرای فلسفه عدم خشونت در جنبش خدایی خدمتگار

جنبش "خدایی خدمتگار" که توسط باچا خان تأسیس شد، به طور کامل بر مبنای فلسفه عدم تشدد بنا شد. اعضای این جنبش به عدم خشونت به عنوان یک اصل اساسی پایبند بودند و هرگز به خشونت متوسل نشدند، حتی زمانی که خودشان هدف خشونت قرار گرفتند. باچا خان به پیروان خود آموخت که با عشق و همدلی به مقابله با ظلم بپردازند و به جای استفاده از سلاح، از ابزارهای مسالمت‌آمیز مانند آموزش، آگاهی‌بخشی و نافرمانی مدنی استفاده کنند.

اهمیت اخلاقی و دینی

از نگاه باچا خان، عدم خشونت نه تنها یک استراتژی سیاسی بلکه یک وظیفه اخلاقی و دینی بود. او معتقد بود که هرگونه خشونت در تضاد با اصول اخلاقی و دینی انسانیت قرار دارد و کسانی که به خشونت متوسل می‌شوند، در واقع از مسیر حقیقی ایمان و اخلاق خارج شده‌اند. به همین دلیل، او همیشه بر این نکته تأکید داشت که مبارزه با ظلم باید با رعایت اصول انسانی و دینی انجام شود.

نقش در تقسیم هند و پاکستان

پس از تقسیم هند در سال ۱۹۴۷، خان عبدالغفار خان مخالف شدید تقسیم کشور بود و به دلیل همین مخالفت با دولت پاکستان مشکلات زیادی را تجربه کرد. او بر این باور بود که پشتون‌ها باید حق تعیین سرنوشت خود را داشته باشند و تقسیم هندوستان به نفع آنها نیست. باچا خان بارها توسط دولت پاکستان زندانی شد و به حبس‌های طولانی مدت محکوم گردید.

خان عبدالغفار خان(باچا خان) رهبر اصلاحگر پشتون ها

همکاری با مهاتما گاندی

باچا خان و مهاتما گاندی برای اولین بار در دهه ۱۹۲۰ با یکدیگر آشنا شدند. این زمانی بود که باچا خان در حال تلاش برای ایجاد اصلاحات اجتماعی و آموزشی در مناطق پشتون‌نشین شمال غربی هند بود و گاندی نیز رهبری جنبش استقلال هند را بر عهده داشت. گاندی به شدت تحت تأثیر فعالیت‌ها و اصول اخلاقی باچا خان قرار گرفت. گاندی همان طور که بیان شد، احترام زیادی برای باچا خان قائل بود و او را به دلیل تعهدش به عدم خشونت و مبارزه برای عدالت اجتماعی تحسین می‌کرد.

باچا خان و مهاتما گاندی در چندین حرکت مهم ضد استعماری با یکدیگر همکاری کردند، ازجمله:

جنبش نافرمانی مدنی

در سال ۱۹۳۰، گاندی جنبش نافرمانی مدنی را با هدف مقابله با قوانین استعماری بریتانیا به راه انداخت. باچا خان به این جنبش پیوست و به همراه اعضای خدایی خدمتگار در مناطق پشتون‌نشین به اجرای این نافرمانی پرداخت. این جنبش شامل اقداماتی مانند عدم پرداخت مالیات، تحریم کالاهای بریتانیایی، و تظاهرات مسالمت‌آمیز بود. نقش باچا خان در این جنبش بسیار برجسته بود و او توانست پشتون‌ها را به این مبارزه دعوت کند.

حمایت از اصول عدم خشونت

هر دو رهبر به شدت به اصول عدم خشونت پایبند بودند. گاندی و باچا خان بارها در مورد اهمیت مبارزه مسالمت‌آمیز صحبت کردند و تأکید داشتند که خشونت تنها باعث افزایش نفرت و تقسیم می‌شود. این باور مشترک به آنها اجازه داد تا با هم در راستای اهداف مشترکشان حرکت کنند.

جنبش استقلال هند

باچا خان به عنوان یکی از رهبران برجسته مسلمان در جنبش استقلال هند، نقش مهمی در همراهی و حمایت از گاندی و کنگره ملی هند داشت. او معتقد بود که اتحاد میان مسلمانان و هندوها برای دستیابی به استقلال ضروری است و به همین دلیل در بسیاری از مواقع از تلاش‌های گاندی و کنگره حمایت کرد.

باچا خان و مسئله فلسطین

خان عبدالغفار خان(باچا خان) رهبر اصلاحگر پشتون ها

در دوران زندگی باچا خان، مسئله فلسطین یکی از مسائل مهم بین‌المللی بود که همزمان با مبارزات مردم شبه‌قاره هند علیه استعمار بریتانیا مطرح شد. در اوایل قرن بیستم، استعمار بریتانیا در فلسطین نقش کلیدی داشت و با صدور بیانیه بالفور در سال ۱۹۱۷، حمایت خود را از تشکیل "یک وطن ملی یهودیان" در سرزمین فلسطین اعلام کرد. این بیانیه به شدت مورد مخالفت مسلمانان و اعراب فلسطین قرار گرفت و در نهایت به تشدید درگیری‌ها بین یهودیان و فلسطینی‌ها منجر شد.

باچا خان نه تنها در مبارزات داخلی خود در هند و پاکستان به عنوان یک رهبر ضد استعماری و مدافع عدالت شناخته می‌شود، بلکه در مسائل جهانی نیز به حمایت از مردم ستمدیده، از جمله مردم فلسطین، پرداخت. او با اصول اخلاقی و فلسفه عدم خشونت خود، همواره بر حمایت از حقوق انسانی و عدالت تأکید داشت و در مسیر مبارزه برای آزادی، همواره از فلسطینی‌ها و حقوقشان حمایت کرد.

باچا خان به عنوان یک مسلمان و رهبر جنبش خدایی خدمتگار، همواره از مردم فلسطین و حقوق آنها دفاع می‌کرد. او استعمار بریتانیا را در فلسطین محکوم می‌کرد و معتقد بود که قدرت‌های غربی، به ویژه بریتانیا، به دلیل منافع استعماری خود در منطقه خاورمیانه، حقوق مردم فلسطین را نادیده گرفته‌اند.

موضع باچا خان درباره فلسطین

حمایت از فلسطینی‌ها: باچا خان به عنوان یک مسلمان و رهبر جنبش خدایی خدمتگار، همواره از مردم فلسطین و حقوق آنها دفاع می‌کرد. او استعمار بریتانیا را در فلسطین محکوم می‌کرد و معتقد بود که قدرت‌های غربی، به ویژه بریتانیا، به دلیل منافع استعماری خود در منطقه خاورمیانه، حقوق مردم فلسطین را نادیده گرفته‌اند.

مبارزه مشترک علیه استعمار: باچا خان به فلسطین از زاویه‌ای نگاه می‌کرد که آن را مشابه با مبارزات مردم هند علیه استعمار می‌دید. او باور داشت که مبارزات مردم فلسطین و مردم هند علیه استعمار بریتانیا یک مبارزه مشترک برای آزادی و عدالت است. همانطور که مردم هند علیه تسلط استعمار مبارزه می‌کردند، فلسطینی‌ها نیز حق داشتند که برای استقلال و آزادی خود تلاش کنند.

اصول عدم خشونت: باچا خان در طول زندگی‌اش به شدت به اصول عدم خشونت پایبند بود و آن را به عنوان راه حل اساسی برای مقابله با ظلم و بی‌عدالتی معرفی می‌کرد. او معتقد بود که مردم فلسطین نیز می‌توانند با استفاده از اصول عدم خشونت به حقوق خود دست یابند، هرچند که شرایط آنها به دلیل دخالت قدرت‌های استعماری و تنش‌های بین‌المللی پیچیده‌تر بود. او همواره توصیه می‌کرد که مبارزه برای حقوق باید با اصول اخلاقی و انسانی همراه باشد.

همبستگی جهان اسلام: باچا خان همواره بر همبستگی مسلمانان و جهان اسلام تأکید داشت. او مسئله فلسطین را به عنوان یک موضوع مهم برای کل جهان اسلام مطرح می‌کرد و معتقد بود که مسلمانان باید به صورت یکپارچه از حقوق مردم فلسطین حمایت کنند. برای باچا خان، مبارزه فلسطینی‌ها نه تنها یک مبارزه ملی بود، بلکه جنبه‌های اسلامی و مذهبی نیز داشت، زیرا سرزمین فلسطین دارای اهمیت مذهبی ویژه‌ای برای مسلمانان بود.

سفرهای باچا خان به خاورمیانه

باچا خان در طول زندگی‌اش سفرهایی به کشورهای مختلف از جمله کشورهای خاورمیانه داشت. این سفرها به او فرصت داد تا با رهبران مختلف عرب و فلسطینی دیدار کند و از نزدیک وضعیت مبارزات آنها را مشاهده نماید. او در این سفرها همواره حمایت خود را از حقوق مردم فلسطین اعلام می‌کرد و به دنبال راه‌های صلح‌آمیز برای حل این مناقشه بود.

تأثیرات فکری و سیاسی

حمایت باچا خان از فلسطین نه تنها در میان پشتون‌ها و مسلمانان شبه‌قاره هند بلکه در سطح بین‌المللی نیز بازتاب داشت. او به عنوان یکی از رهبران مهم جهان اسلام، نقشی مهم در مطرح‌کردن موضوع فلسطین در میان جنبش‌های آزادی‌بخش و ضد استعماری ایفا کرد. اندیشه‌های او در زمینه حمایت از حقوق ملت‌های ستمدیده و مبارزه مسالمت‌آمیز الهام‌بخش بسیاری از جنبش‌های آزادی‌خواه در سراسر جهان شد.

۳۷سال زندگی زندانی

خان عبدالغفار خان، به عنوان یک رهبر بزرگ اجتماعی و سیاسی، به ویژه به خاطر فعالیت‌هایش در زمینه مقاومت مسالمت‌آمیز و مبارزه برای حقوق پشتون‌ها و استقلال هند، با دستگیری‌ها و زندانی‌شدن‌های متعدد همراه بود. او بخش عمده‌ای از زندگی خود را در زندان‌های استعماری بریتانیا و بعد از استقلال، در زندان‌های پاکستان سپری کرد. این زندان‌ها به دلیل مقاومت او در برابر استعمار و بعدها در برابر دولت پاکستان بود.

دستگیری‌ها در دوران استعماری بریتانیا

  1. اولین دستگیری‌ها: باچا خان در دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰، زمانی که جنبش خدایی خدمتگار را برای مبارزه با ظلم و استبداد در منطقه پشتون‌نشین هند بنیان گذاشت، بارها توسط مقامات بریتانیایی دستگیر شد. او به دلیل سخنرانی‌هایش علیه استعمار، سازماندهی تظاهرات مسالمت‌آمیز، و تلاش برای ایجاد آگاهی در میان مردم، هدف مقامات بریتانیایی قرار گرفت.
  2. سال ۱۹۳۰ و حادثه قصه‌خوانی: یکی از برجسته‌ترین دوره‌های زندانی بودن باچا خان مربوط به دستگیری او پس از حادثه قصه‌خوانی بازار در سال ۱۹۳۰ است. این حادثه، که منجر به کشتار صدها نفر از معترضان مسالمت‌آمیز شد، باعث شد که باچا خان به عنوان یک رهبر خطرناک برای حکومت استعماری بریتانیا تلقی شود و او به مدت شش سال در زندان‌های مختلف بریتانیا محبوس شد.
  3. زندگی در زندان: باچا خان در دوران زندانی بودنش با شرایط سختی روبه‌رو بود. او بارها به مناطق دورافتاده و زندان‌های دور از دسترس منتقل شد تا از هواداران و خانواده‌اش دور باشد. با این حال، او در زندان‌ها به مطالعه و تعمق در فلسفه‌های مختلف، به ویژه اصول عدم خشونت و مقاومت مدنی ادامه داد. او این اصول را نه تنها به عنوان یک استراتژی سیاسی بلکه به عنوان یک شیوه زندگی و یک وظیفه اخلاقی می‌دید.

دستگیری‌ها پس از استقلال پاکستان

  1. مخالفت با تقسیم هند: باچا خان به شدت مخالف تقسیم هند و تشکیل پاکستان بود. او به همراه حزب خدایی خدمتگار، که بیشتر پشتون‌ها را نمایندگی می‌کرد، از یک هند واحد حمایت می‌کرد. پس از تشکیل پاکستان، دولت جدید او را به دلیل دیدگاه‌هایش و همچنین به دلیل نگرانی از نفوذ او در مناطق پشتون‌نشین به عنوان یک تهدید جدی می‌دید.
  2. زندانی‌شدن در پاکستان: پس از استقلال، باچا خان بارها توسط دولت پاکستان دستگیر شد. او به اتهام‌هایی چون تلاش برای تجزیه‌طلبی، تحریک مردم به شورش، و مخالفت با سیاست‌های دولت زندانی شد. در مجموع، او حدود ۱۵ سال از عمر خود را در زندان‌های پاکستان گذراند.
  3. شرایط زندان در پاکستان: شرایط زندانی بودن باچا خان در پاکستان نیز بسیار سخت بود. او اغلب در زندان‌های دورافتاده و در شرایط ناگواری نگهداری می‌شد. با این حال، او همچنان به اصول خود وفادار ماند و حتی در زندان‌ها نیز به تعلیم و تربیت دیگر زندانیان پرداخت و به آنها درباره اهمیت عدم خشونت و مقاومت مسالمت‌آمیز آموزش می‌داد.

تأثیر زندان بر باچا خان

زندگی زندانی باچا خان تأثیر عمیقی بر شخصیت و فلسفه او گذاشت. او به عنوان یک رهبر اخلاقی و مدافع حقوق بشر، هرگز از اصول عدم خشونت و مبارزه مسالمت‌آمیز خود دست برنداشت. زندانی‌شدن‌های متعدد او نه تنها عزم او را تضعیف نکرد بلکه باعث تقویت بیشتر ایمان او به راه و روش انتخابی‌اش شد. این تجارب سخت او را به یک نماد جهانی مقاومت و ایستادگی در برابر ظلم و بی‌عدالتی تبدیل کرد.

میراث زندان‌های باچا خان

باچا خان پس از آزادی نهایی خود، به ادامه مبارزه برای حقوق پشتون‌ها و دیگر اقوام محروم در پاکستان پرداخت. او تا پایان عمر به دفاع از اصول خود ادامه داد و به دلیل مقاومت و پایداری‌اش، به عنوان "گاندی سرحد" شناخته شد. زندگی زندانی باچا خان یک الگوی اخلاقی و سیاسی برای نسل‌های آینده شد و نام او را به عنوان یکی از بزرگترین رهبران عدم خشونت در تاریخ جهان به ثبت رساند.

اواخر زندگی و میراث

خان عبدالغفار خان(باچا خان) رهبر اصلاحگر پشتون ها

خان عبدالغفار خان در سال‌های آخر عمر خود نیز به مبارزه خود ادامه داد و به نماد مقاومت در برابر ظلم و استبداد تبدیل شد. او در نهایت در ۲۰ ژانویه ۱۹۸۸ در سن ۹۸ سالگی درگذشت. او در جلال‌آباد افغانستان، در خاک پشتون‌ها، به خاک سپرده شد.

میراث خان عبدالغفار خان به عنوان یک رهبر آزادی‌خواه و مدافع حقوق بشر همچنان در تاریخ هند و پاکستان جاودان است. او نه تنها برای پشتون‌ها بلکه برای تمامی مردم شبه‌قاره هند به عنوان یک نماد مقاومت و اصلاح‌طلبی شناخته می‌شود.

منابع:

t.ly/Q۹۹qA

https://ur.wikipedia.org/wiki

https://www.bbc.com/urdu/pakistan-۵۷۴۷۷۹۵۲

https://www.bbc.com/urdu/pakistan-۴۰۵۰۷۷۷۹

https://www.independenturdu.com/node/۵۸۶۵۱

https://www.independenturdu.com/node/۹۶۲۳۶

https://www.independenturdu.com/node/۱۵۹۹۵۱

https://archive.org/details/۲۰۲۱۰۱۱۷_۲۰۲۱۰۱۱۷_۱۰۱۹/page/n۳۷/mode/۲up

https://www.qaumiawaz.com/column/mir-karwan-khan-abdul-ghaffar-khan-of-the-war-of-independence

کد خبر 21153

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 4 =