۲۷ آذر ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۷
  معرفی کتاب رمان«هرمس تی یا راز نهایی آخناتون»

عبدول ادوارد جا Abdoul Edouard Dia با تسلط نفس گیر، اولین بار با شخصیت فرامرزی، فراملّی و فرانسلی خود را معرفی می کند. «هرمس تی، یا راز نهایی آخناتون» رمانی 247 صفحه ای (انتشارات بودلر، 2024) است که طعمی قوی از معنویت و صوفی گری را در معنای خلوص ارائه می دهد. این کتاب خواستار مذاکره مجدد در مورد هویت و ساختارشکنی یقینات سعادتمند است.  ما را به سمت قرائتی هوشمندانه و تسامح آمیز از ادیان سوق می دهد و نشان می دهد که عظمت واقعی خدا را در نظر بگیریم .

 رمان«هرمس تی یا راز نهایی آخناتون»

مصاحبه با نویسنده کتاب

عبدول ادوارد جا Abdoul Edouard Dia با تسلط نفس گیر، اولین بار با شخصیت فرامرزی، فراملّی و فرانسلی خود را معرفی می کند. «هرمس تی، یا راز نهایی آخناتون» رمانی 247 صفحه ای (انتشارات بودلر، 2024) است که طعمی قوی از معنویت و صوفی گری را در معنای خلوص ارائه می دهد.

این کتاب خواستار مذاکره مجدد در مورد هویت و ساختارشکنی یقینات سعادتمند است.  ما را به سمت قرائتی هوشمندانه و تسامح آمیز از ادیان سوق می دهد و نشان می دهد که عظمت واقعی خدا را در نظر بگیریم .«عبدول ادوارد جا» یک بانکدار بین المللی، یک مهندس با مدرک از Grandes Ecoles در فرانسه و مدرسه بازرگانی هاروارد، با اشتیاق به تاریخ، فلسفه و ادبیات است. وی از طرف مادرش رومانیایی است که در کانادا زندگی می کند و به سراسر جهان سفر می کند، موضوع ادبی خود را اینجا مورد بحث قرار می دهد.

وقتی صحبت از ادبیات شد، این رمان با دقت و ریتمی جذاب نوشته شده است. ساختار و تفکر آن چقدر طول کشید؟

راستش را بخواهم به روش های نگارشی به عنوان یک سازه از پیش ساخته شده یا نوعی کار سازه ای در یک ساختمان فکر نمی کردم. من یک ایده کلی از آنچه می خواستم بگویم داشتم، ده صفحه اول را همانطور که به من رسید نوشتم. صفحات دیگر، جایی، خودشان نوشته اند. این یک ماجراجویی خارق‌العاده است که من با این رمان اول تجربه کردم. این کتاب برای من بدیهی به نظر می رسید.

از طرفی و شاید این به دلیل تربیت علمی من باشد، هر بار که استدلال هایی را مطرح می کردم یا جایی را ذکر می کردم، همیشه یک برهان یا مکان واقعی وجود داشت که می شناختم یا تأیید می کردم. این مانند یک نمایش ریاضی است که در آن هر پیشرفت شناخته شده و تایید شده است.

در واقع یک دفتر خاطرات سفر طعمی قوی دارد.  آیا این مکان هایی که توصیف می کنید را تجربه کرده اید؟

دفتر خاطرات سفر کاملاً با کاری که انجام دادم مطابقت دارد. اینها مکان هایی هستند که من لزوما تجربه نکرده ام، اما آنها را دوست داشته ام. و دریافتم که در طرح کتاب، این مکان‌ها کاملاً با آنچه که می‌خواهم در رابطه با شخصیت‌ها یا موقعیت‌ها توصیف کنم، مطابقت دارند.

با اعطای«مدال فیلد» به رمان ، شوخی می کنید یا اشتباهی را اصلاح می کنید (می خندد)

می دانید، هر ریاضیدانی این آرزوی مطلق «مدال فیلد» را دارد. این اشتیاق من، آموزش اولیه من است و باید به دنیای مالی منشعب می شدم. اما در اعماق وجود، این یک رویای پنهانی بود. متأسفانه برای «مدال فیلد» خیلی دیر شده است زیرا باید زیر 40 سال سن داشته باشید.

آیا این واقعا یک رمان است؟

من ظرافت را درک می کنم و می گویم که این یک رمان زندگی نامه ای نیست. اما درست است که شخصیت‌ها، مکان‌ها و موقعیت‌ها به موجوداتی اشاره می‌کنند که وجود دارند. برخی از شخصیت‌ها ساخته‌های چند نفری هستند که من می‌شناسم، برخی دیگر افرادی هستند که من خوانده‌ام یا مورد احترامشان هستم. اما این یک رمان معتبر است به این معنا که من خیلی از خودم را دادم. این رمان خیلی شبیه من است. این به معنای زمانی زندگی‌نامه‌ای نیست، اما پیام‌ها و طعمی که در آن وجود دارد هویت من را نشان می‌دهد.

آیا شما را تعریف می کند؟

نمی گویم که مرا تعریف می کند، زیرا مانند هر انسان دیگری پیچیده تر از آنچه می نویسم هستم. اما این رمان صمیمانه است، نه کاملاً درباره آنچه هستم، بلکه درباره آنچه که فکر می کنم. این یک رمان نسبتاً التقاطی است که در مورد چندین مکان صحبت می کند. این آمیزه ای از جهان است. از این نظر او به من شبیه است زیرا در تمام عمرم جز سفر کاری انجام نداده ام. او از علم، تصوف، باطن شناسی، تاریخ و... صحبت می کند و این نیز از نظر اندیشه، من هستم. در مورد رابطه معنویت و دین، من با آنچه در این رمان وجود دارد، حق با شما نیست که از اصطلاح التقاطی استفاده کنید.

شما  چهار شخصیت غنی و بسیار متفاوت از سیستم های آنها را گرد هم می آورید تا پیام مشیت را منتقل کنند. چرا این انتخاب؟

اینکه بگوییم جهان پیچیده و چندگانه است. به طور فزاینده ای، با وجود پیشرفت های تکنولوژیکی، با وجود گردش فوق العاده اطلاعات، تمدن ها حتی بیشتر قطبی می شوند. مردم باید خود را بر اساس نژاد، جامعه، مذهب و غیره شناسایی کنند.

من فکر می کنم که آینده بشریت در تلفیق نهفته است، که انسان بسیار پیچیده تر از یک موجود است. ما نمی توانیم از نژادهای مختلط بخواهیم که تصمیم خود را بگیرند، آنها هر کدام از نژادهای مختلط خودشان هستند. او همه جا هست. فلسفه کلی این است که بگوییم ما می توانیم همزمان چندین چیز باشیم، باید خودمان را واسازی کنیم.ما باید از تاریک گرایی که آفتی بر سر بشریت است و روز به روز در حال افزایش است، خودداری کنیم.

ما آنجا نیستیم زیرا به دنبال کاریکاتورسازی یا تصویرسازی تقریباً همه چیز هستیم، تا همه چیز را در یک جنبه منجمد کنیم؟

کاملاً موافقم من همچنین فکر می کنم که این به منظور ساده سازی است. کاریکاتور می تواند یک فقر معنوی باشد که باعث می شود چیزها را ساده کنیم تا از پیچیدگی آنها جلوگیری کنیم.

و با ساده سازی، بسیاری از ظرافت ها را که منعکس کننده ذائقه موضوع است حذف می کنیم. وقتی صحبت از دین و علم شد، یکی از تفاوت های اساسی آنها این است که ادیان غالباً مبتنی بر یقین هستند، در حالی که روش های علمی مبتنی بر جستجوی اعتقادات آنها است.

فرق می کند! یقین حقیقتی است که ما به آن می چسبیم و از زیر سوال بردن آن خودداری می کنیم یا می ترسیم. زیرا اگر آن را زیر سوال ببریم، این تعادل خودش است که تغییر می کند، از این رو واکنش های خشونت آمیز و غیره. حتی در مواجهه با شواهد، یقین همچنان سرسخت است. اما حقیقت علمی یک حقیقت لحظه ای است.

اگر حقیقت برتر دیگری با آن مخالفت شود، علم با تغییر این حقیقت موافقت می کند. ما فکر می کردیم که زمین صاف است، گالیله مدعی بود که گرد است و امروز می دانیم که در قطب ها صاف شده است.

در نهایت، من یک مقیاس ارزشی بین این دو قائل نیستم، من فقط به این نکته اشاره می کنم که انتخاب امین و میانجی چیست، که به چند دلیل شگفتی بزرگ کتاب است.

ابتدا می خواستم راز و غافلگیری در کتاب وجود داشته باشد. با سوال شما می توانم بگویم که موفق شدم (می خندد). من هم دوست داشتم که یک زن انتخاب شود، زیرا اکثر فلسفه های دینی مرد را در مرکز قرار می دهند. می خواستم این رمز را بشکنم که بگویم زن ها هم مرد هستند. من هیچ دین وحیانی را نمی شناسم که در آن زن پیام را حمل کند.

این که رسول نگهبان طبیعت است هم واقعاً برایم جذاب بود. من فکر می کنم که در طبیعت، ما می توانیم این خدایی را پیدا کنیم که انسان ها غرغره می کنند. او همچنین زنی است که از هیچ به وجود آمده است، که زندگی از هم گسیخته ای داشته، زندگی او را سخت کرده و پیروز شده است.

من این نماد را ترجیح دادم که بگویم برای رساندن پیام انسانیت، فقط بحث دانش نیست. عمیق تر از آن است.

دقیقاً، وقتی صحبت از محیط زیست می شود، چگونه انسان ها باید در محیط زیست یا بهتر است بگوییم با محیطی که تمایل به تحقیر آن دارند، زندگی کنند؟

این یک بحث گسترده است. و بحث ها آنقدر قطبی شده است که مدیریت بهینه طبیعت در مقابل نیاز به رشد، توسعه، غذا برای جمعیت و غیره قرار می گیرد. این یک موضوع سیاسی است، گرفتن پاسخ روشن از آن پیچیده است.

اما می دانم که ما به هر طریقی موظف هستیم با طبیعت اجماع پیدا کنیم. زیرا طبیعت همیشه انتقام می گیرد. باز هم اساساً طبیعت نیازی به انسان ندارد، اما انسان به طبیعت نیاز دارد.

بیایید همه چیز را به حد نهایی خود پیش ببریم: تصور کنید که انسان طبیعت را به معنای زمینی کلمه مثلاً با یک بمب اتمی نابود می کند تا همه چیز را بسوزاند. اتفاقی که در چند قرن آینده رخ خواهد داد این است که طبیعت بازسازی خواهد شد و انسان دیگر آنجا نخواهد بود. پنج انقراض دسته جمعی در تاریخ زمین رخ داده است. تنها 1٪ باقی مانده است، و با این حال طبیعت به جهان بازگشت. انسان به طبیعت نیاز دارد و نه برعکس. زمین برای شش میلیارد سال وجود داشته است، اما موجود بشری  150000 سال پیش ظاهر شد. زمین یکی از کوچکترین سیارات منظومه شمسی است.

منظومه شمسی بخشی از کهکشان راه شیری است که میلیاردها خورشید دارد. کهکشان راه شیری خود یک کهکشان کوچک در میان میلیاردها کهکشان دیگر است. همه اینها در جهان مرئی یافت می شود که 1٪ از کل جهان را تشکیل می دهد. شما باید قرآن بخوانید. سوالاتی وجود دارد که باید پرسیده شود.

در کتاب شما هنر را تعالی می دهید

هنرمندان اغلب در مقابل دانشمندان قرار می گیرند. این دومی افراد بسیار منطقی و با چیزهای بسیار مستقیم و چند وجهی به حساب می آیند و گفته می شود که هنرمندان به همه جهات می روند. با این حال، بزرگترین دانشمندان اغلب هنرمندان هستند.

یکی با دیگری می رود. هنر چشم انداز زیبا، دلپذیر، خوب است. آنچه زیباست لزوماً مفید نیست. این زیبایی شناسی است. برای من هنر به حواس جذابیت دارد. من هم فکر می‌کنم دنیا همین است که هست چون در هنر کم است. ما آنقدر به دنبال فایده گرا هستیم، آنقدر به دنبال چیزهای مکانیکی هستیم که فراموش می کنیم حواس خود را تغذیه کنیم.

نقاشی، موسیقی، غذا، نمایش و غیره. این هنر است و این ما هستیم.

آیا کتاب دیگری بعد از این کتاب اول برنامه ریزی شده است؟

بله بعضی ها هستند که فکر می کنم تا پایان سال تمامشان کنم.

یک طعم؟

این کتابی خواهد بود که همچنان شبیه من خواهد بود. این یک داستان تخیلی بر اساس وقایع واقعی است. من می توانم بگویم که این یک واقعیت بیش از حد است. داستانی است که در قرن چهاردهم اتفاق می‌افتد و امپراتوری مالی و فرانسه را با پادشاهی کاپتی‌ها پیوند می‌دهد. هنوز این پیوند بین قاره هاست.

https://www.seneplus.com/culture/le-monde-est-peut-etre-ce-quil-est-car-il-est-en-deficit-dart


هرمس تی یا راز نهایی آخناتون

«عبدول ادوارد جا» در اولین رمان خود ما را به یک جستجوی عرفانی غیرمنتظره در قلب سنگال می برد. نویسنده زندگی روزمره یک فروشنده زغال سنگ را به دریچه ای به سوی واقعیت و عرفان خارق العاده تبدیل می کند.

 دو دست پینه‌دار پر از تکه‌های زغال چوبی که مانند پیشکشی بر روی زمینه‌ای تیره که با بریده‌ای نورانی کوچک سوراخ شده و صفحه جلد کتاب «عبدول ادوارد جا» را تشکیل می‌دهند، آدم را بی‌تفاوت نمی‌گذارد. این روکش با زیبایی تجسمی خود در عین جذابیت بلافاصله نظرها را به خود جلب می کند. فراتر از عنوان غیرمعمول آن، « هرمس تی یا راز نهایی آخناتون»، می‌توان حدس زد که نمی‌توان آن را فقط یک فروشنده زغال سنگ دانست که در پشت این حضور پیش پا افتاده قطعاً برخی از قدرت های مرموز یا حتی عرفانی پنهان می شود که گفته می شود قاره آفریقا بسیار به آنها علاقه دارد. مثل این آدم‌های کوچک که ظاهر، سادگی متحرک، بدون عمق مادی به خود نمی‌گیرند و ذخیره‌گاه برخی هدایا یا حتی دانش باطنی هستند که می‌توانند روند عادی امور را تغییر دهند.

همچنین، چرنو آمادو، شخصیت اصلی رمان، آنجا بود و در محوطه زغال سنگ نشسته بود، حتی اگر خیلی زود از خانه عمه‌اش راکی، واقع در منطقه کاسناک کائولاک، به دنبال هوای تازه، حیرت‌زده رفته بود. یک شب بی خوابی بعد از یک پرواز طولانی که روز قبل او را در فرودگاه «بلز جاین» فرود آورده بود. برخی از خاطرات برای او زنده شد، به یاد او در کودکی، اغلب او را می دیدم که در گوشه خیابان نشسته بود، بدون اینکه توجه خاصی به او کند، روی فروش زغال سنگ خود تمرکز کرده بود و امروز، به دنبال دعوت او، سحرگاه آمد تا کنارش بنشیند تا نحوه  تهیه زغال را بیاموزد، اما به شرطی که هیچ سوالی نپرسد و ذهن آزاد را در آرامش کامل مشاهده کند. او که استاد بازنشسته ریاضیات در سطح بین‌المللی بود، اکنون خود را مجبور به شنیدن و نوشیدن کلمات یک پیرمرد بی‌سواد ژنده‌پوش و کثیف کرد. دلیلی برای زیر سوال بردن اطرافیانش که سوالات زیادی از خود می پرسیدند وجود داشت، به خصوص که او مرد عجیبی بود. هیچ کس نمی دانست کجا زندگی می کند. هیچ کس خانواده، همسر و فرزندانش را نمی شناخت. چه اتفاقی افتاده بود که این شخصیت مرموز ناگهان خود را در حال دعوت او به گفتگو یافت، حتی اگر به طرز عجیبی، به دنبال پذیرش او، دوباره خود را در خواب برای یک شب آرام و آرام یافت. مبادله بی صدا خنده دار در عین حال، بی کلام بود؛ اطرافیانش نگران بودند که او را اینگونه در محوطه سکو بارایا ببینند، همه کثیف، پابرهنه، زغال می فروشد. آیا روح شیطانی او را طلسم کرده بود یا به دنبال مطالعات طاقت فرسا و درخشان ریاضیات به سادگی عقل خود را از دست داده بود؟ مگر این که این زغال فروش لعنتی دژخیمان شیطان باشد. در پایان این سه روز گفت‌وگوی غیرمحتمل، او همکارش را که مدام در حال ترمیم لباس محلی«بوبو» بود، زیر نظر داشت. در روز چهارم، دیگر سک بارایا نیست، به جای آنها طلبه جوانی(دانش آموز مکتبخانه قرآنی) که صدقه می خواهد. او خیلی دیرتر دوباره ظاهر خواهد شد، کاملاً دگرگون شده، «در جامه آبی تیره که پارچه آن پارچه‌ای غنی بین ترمه و آستر بود». آه اگر این رنگ های پر آواز، آبی مانند لاجوردی، زرد مانند طلا، سبز مانند زمرد فقط ردپایی آشکار می کردند؛ «سک بارایا» چیست؟ رمز و راز و...   سپس ناگهان برای چرنو ظاهر شد که همه چیز نشانه ای است، به طور خلاصه، دال هایی که به مدلول ها اشاره می کنند باید رمزگشایی شوند  و در مرکز، این ژست معروف که قلب را در فضا می کشد. هیچ چیز قطعاً نتیجه شانس نبود، حتی نام آن که سرنوشت استثنایی آن را اعلام می کرد. چرنو در جهان قبیله فولانی به رهبران معنوی یا افراد خردمند اشاره می کند. «آمادو» یا «احمد» نام کوچک پیامبر(ص) است. بنابراین همه چیز نوشته شد تا وقایعی که روی می دهد فقط آنچه را پنهان است آشکار کند. اجتناب ناپذیر مانند آرزویی که تجلی آن از شخص سومی می گذرد که روایت را به وجود می آورد، در برخوردهای «چرنو الحسن» در سراسر سرگردانی اش به نظر می رسید که او برگزیده ای بود که برای یافتن و ادغام پوسته پراکنده در سراسر جهان در یکی از آنها انتخاب شد. بزرگترین خوشبختی بشری نویسنده از طریق نوشته‌های دل‌انگیز و ظریف، تخیلی که می‌تواند بیدار باشد، ما را به پیچ و خم‌های فتنه‌ای گیرا بکشاند که تمام تلاش خود را می‌کنیم تا کلاف را از هم باز کنیم. «عبدول ادوارد جا» اولین رمان شگفت‌آور تازه‌ای را نگارش کرده که در اصالت و عمق بازتاب‌های وجودی‌اش شبیه یک رویداد به نظر می‌رسد.

https://www.seneplus.com/opinions/hermes-t-ou-lultime-secret-dakhenaton

کد خبر 22321

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 4 =