نگاه طالبان به آموزش و پرورش

طالبان؛ سرسخت‌ترین مخالف آموزش مدرن؛ به ویژه آموزش به زنان هستند. این گروه، در ۱۹۹۶ که بر افغانستان تسلط یافت، بنیاد آموزش، از هم گسسته بود. گروه طالبان هم به دلیل مخالفت با آن، برای احیای آموزش مدرن تلاش نکرد. به جای آن؛ برخی مدارس دینی را تأسیس کرد تا نیروهای جنگی این گروه را تربیت کنند.

دوره اول امارت

طالبان؛ سرسخت‌ترین مخالف آموزش مدرن؛ به ویژه آموزش به زنان هستند. این گروه، در ۱۹۹۶ که بر افغانستان تسلط یافت، بنیاد آموزش، از هم گسسته بود. گروه طالبان هم به دلیل مخالفت با آن، برای احیای آموزش مدرن تلاش نکرد. به جای آن؛ برخی مدارس دینی را تأسیس کرد تا نیروهای جنگی این گروه را تربیت کنند. آموزش و کار زنان، کاملا از سوی این گروه منع شد و زنان در چهاردیواری خانه‌ها، سیاه‌ترین دوره تاریخ را از سر گذراندند. طالبان در طول پنج سال حاکمیت خود، پیوسته وعده بازگشایی مدارس «پس از فراهم شدن زمینه مناسب» را دادند؛ اما هیچ‌گاه به آن وعده وفا نکردند. همان‌گونه که این بار نیز وعده بازگشایی مدارس را پس از فراهم شدن زمینه مناسب می‌دهند؛ اما به آن عهد وفا نمی‌کنند. مخالفت طالبان با آموزش مدرن و آموزش زنان، دلایل مختلفی دارد. یکی از آن دلایل، به خاستگاه این گروه ارتباط دارد. وحید مژده در «افغانستان در پنج سال سلطه طالبان»، آنها را گروهی برخاسته از روستا می‌داند که به دلیل وجود بدبینی نسبت به شهرنشینان، نمی‌توانستند در جامعه شهری ادغام شوند و آن را بپذیرند؛ بنابراین سعی کردند شهر را به روستا تبدیل کنند: "اکثریتی که نمی‌توانستند جذب محیط شهر گردند و ارزش‌های نظام شهری را بپذیرند، سعی کردند تا شهر را به روستا مبدل سازند" (مژده، ۱۳۸۲: ۱۰۹). رهبران و جنگ‌جویان این گروه، روستاییانی بی‌سواد هستند که نمی‌توانند با مظاهر دنیای مدرن به‌سادگی آشتی کنند. تعداد اندکی که سواد ملایی دارند، آنها هم بسیار متحجّرند و به گفته خواجه بشیراحمد انصاری در کتاب «مذهب طالبان»، این گروه از تولید علم کاملا عاجز است. انصاری، طالبان را «خوارج نوین» می‌داند و در کتاب خود به شباهت‌ها میان آنچه او خوارج قدیم و خوارج جدید (طالبان) می‌خواند، پرداخته است. او یکی از این خصوصیت‌های مشترک این دو دسته را ناتوانی در تولید علم و به جای آن؛ علاقمندی به جنگ و خون‌ریزی و گیر افتادن در دام تحجر مذهبی خوانده است. او نوشته است: "اگر مذاهب فقهی، عقیدتی و کلامی مسلمانان، دایره‌المعارف‌های قطوری را برای ما به یادگار گذاشتند؛ در مقابل؛ خوارج از تولید هر گونه فکری عاجز بوده‌اند. طالبان که در عرصه‌های علم کاملا عاجزند، در میان تمامی دستاوردهای تمدن غرب، تنها به سلاح و شیوه‌های جنگی آن عشق می‌ورزند." (انصاری، ۱۳۹۱: ۴۴)

دلیل دیگر مخالفت طالبان با آموزش زنان، وعده‌های این گروه به جنگجویانش است؛ کسانی که زنان را برده‌های جنسی خود می‌دانند. وحید مژده که خود در دستگاه دیپلماسی امارت اول طالبان کار می‌کرد، می‌نویسد: "چند هفته بعد از سقوط کابل به دست طالبان، زمانی که دیدگاه طالبان در مورد تحصیل و کار زنان شدیداً مورد انتقاد جامعه جهانی قرار گرفت؛ ملا محمدغوث، وزیر امور خارجه طالبان، در یک دیدار با هیأتی از سازمان ملل متحد مشکل طالبان را در این رابطه به‌سادگی بسیار، چنین بیان کرد: "ما نسبت به نیروهای نظامی خویش تعهداتی داریم که از آن جمله، ممانعت از کار و تحصیل زنان است. اگر ما این تعهد را نقض نماییم، نظامیان، خطوط جبهه را رها خواهند کرد و به روستاهای خود باز خواهند گشت. بنابراین، تا زمانی که مخالفین در برابر ما قرار دارند و برای جنگ با آنان، نیاز به جنگجویان دهات و قبایل است، ما مجبور به ادامه این سیاست هستیم. تغییر این سیاست زمانی ممکن است که جنگ به پایان برسد." (مژده، ۱۱۰)

به گفته وحید مژده؛ طالبان در اوایل ادعا می‌کردند که به دلیل مشکلات اقتصادی، نمی‌توانند زمینه آموزش را برای زنان در محیطی امن فراهم کنند. چنین ادعایی هم بازی با کلمات و به نحوی زمان خریدن بوده است. این بار نیز شبیه چنین استدلال‌هایی از زبان آنها شنیده شده است. اکنون که دیگر هزینه آموزش و بهداشت را سازمان ملل می‌پردازد و نیازی به تحمل هزینه‌ ندارند، بازهم با آموزش زنان دشمنی خود را ادامه می‌دهند. اگر حتی هزینه‌ای هم داشته باشد، باز هم هر نظامی باید آن هزینه را تأمین کند. تاکنون طالبان هر چه دلیل آورده اند، عملکرد بعدی‌ آنها، دلیل قبلی را نفی کرده است. آنها عملا برعکس آنچه می‌گویند، رفتار می‌کنند. این گروه با آموزش مدرن و آموزش زنان دشمنی دارد؛ برای همین، بهانه‌هایی می‌تراشد. امیرخان متقی، وزیر خارجه کنونی طالبان که زمانی وزیر اطلاعات و فرهنگ و مدتی هم وزیر آمورش و پرورش این گروه در دور اول بود، مخالفت خود با آموزش مدرن و توسل به مدارس دینی را چنین مستدل کرده است: "در سفر حج؛ دیداری با یکی از رهبران مسلمانان هندوستان داشتم. وی که پیرمرد بسیار سالخورده‌ای بود، به من گفت: طالبان اگر می‌خواهند نظام خود را تقویت کنند و از آسیب مصون سازند، باید به تحصیل علوم دینی بیش از هر چیز توجه نمایند و برای این کار لازم است تا تعداد مدارس دینی را زیاد سازند." تصمیم‌گیری در مورد سرنوشت یک‌ کشور با جامعه‌ای چند ده‌ میلیونی، براساس نصیحت‌های یک پیرمرد هندوستانی، فقط می‌تواند یک بهانه غیر منطقی باشد. چنین استدلال‌هایی حتی برای مخالفان آموزش مدرن هم مضحک است. طالبان وقتی با زبان دیپلماتیک سخن می‌گویند، طوری وانمود می‌کنند که آنها مخالف آموزش نیستند، هرچند در جاهایی ادعا کرده‌اند که مردم افغانستان مخالف آموزش دختران و زنان هستند (این استدلال را نادر خان هم کرده بود).

این بار هم وقتی طالبان چنین استدلال کردند؛ مردم در نقاط مختلف کشور علیه آن واکنش نشان دادند و اظهار داشتند که آنها از آموزش زنان حمایت می‌کنند. اما زمانی که وجه طالب بودن آنها بر سیاستمدار بودنشان غلبه می‌کند، مواضع و استدلال‌های اصلی خود را بیان می‌کنند. تعیین معیار تعداد مین‌های کارگذاری‌شده توسط کاندیدای استادی دانشگاه؛‌ توسط مولوی ندامحمد ندیم- وزیر کنونی تحصیلات عالی این گروه-، یکی از مواردی است که در آن زمان آقای وزیر بیشتر یک طالب بوده است تا یک سیاستمدار. در مورد مخالفت این گروه با آموزش زنان نیز چنین استدلال‌های عریان شده است. مژده نوشته است که سیاست طالبان در دشمنی با آموزش و کار زنان در دور اول، مورد انتقاد جامعه جهانی قرار گرفته بود و محمدعباس استانکزی، معاون وزارت خارجه این گروه، مجبور بود به افکار جامعه جهانی و پرسش‌های آنها پاسخ دهد و او طوری وانمود می‌کرد که گویا این گروه مخالف آموزش نیست، اما سخنانش در آژانس خبری باختر سانسور می‌شد. مژده ادامه می‌دهد: "من به‌عنوان سرپرست ریاست اطلاعات و نشرات وزارت خارجه؛ وقتی با آژانس باختر تماس گرفتم، معاون آژانس باختر در جواب گفت، این دستور از قندهار است که وعده‌ای در مورد کار و تحصیل زن نباید داده شود. وی اظهار عقیده نمود که این کار بخشی از اصولی است که تحریک در ابتدای تاسیس آنها را پذیرفته و انحراف از آن ناممکن است." (مژده، ۱۱۱)

قندهار پایتخت سیاسی طالبان در امارت اول و امارت دوم است. اصل دلیل مخالفت طالبان با آموزش و کار زنان، شاید همین عقیده معاون آژانس باختر باشد که انحراف از این «اصل پذیرفته‌شده در آغاز تأسیس تحریک طالبان» ناممکن است. آنچه غیر از این در رسانه‌ها و محافل دیپلماتیک گفته می‌شود، ترفندهای سیاسی است. طالبان همان آموزش و پرورش نیمه‌جان مردانه را نیز دچار دگردیسی‌هایی کرده بودند. آنها نام مکتب/ مدرسه را به «مدرسه/ حوزه»، نام دانش آموز را به «طالب العلم» و نام معلم را به «مدرس» تغییر دادند. احمدی وردک می‌نویسد که افراد مسلح طالبان در دور اول وارد مراکز علمی می‌شدند و معلمان و دانش‌آموزان را در مقابل یکدیگر مورد ضرب و شتم و توهین قرار می دادند. آنها موی معلمان و دانش‌آموزان را قیچی می‌کردند؛ کاری که در نقاط مختلف کشور محتسبان[ناظرین] «نهی از منکر» طالبان در هر دو دوره به آن دست زده‌اند. همچنین به گفته آقای احمدی وردک، طالبان؛ دانش‌آموزان بالاتر از کلاس سوم را به بستن لنگی مجبور کرده و معلمان و دانش‌آموزان نوجوان و دانشجویان مجبور بودند ریش بلند بگذارند.

 دوره امارت دوم

در امارت دوم؛ مشابه امارت اول طالبان؛ زنان از آموزش و کار محروم شده‌اند. این بار اما این محرومیت‌ها آهسته و پیوسته انجام شده است. اولین اقدام طالبان، ممانعت از آموزش دختران بالاتر از کلاس ششم بود. پس از آن، بر نوع پوشش دانشجویان دختر محدودیت وضع کردند و آنها را مجبور به پوشیدن لباس‌های بلند سیاه و چادر سیاه نمودند. سپس برنامه‌هایی را در دست گرفتند که باعث می‌شد تا زنان از تدریس در مدارس باز بمانند. یکی از آن طرح‌ها که در غزنی پیاده شد، انتقال آموزگاران زن از مدارس شهری به شهرستان های دوردست این ولایت بود. علاوه بر آن، طالبان پوشیدن یونیفورم مدارس را منع کردند و اخیرا خودشان یونیفورم جدیدی را به‌شکل مکتوبی به مدارس اعلام کرده‌اند که در آن؛ بر اسلامی بودن لباس و صورت استادان و دانش‌آموزان تأکید شده است. در اوایل؛ میان دانشجویان پسر و دختر، «پرده شرعی» کشیدند و پس از آن، روزهای آموزش دختران و پسران را از هم جدا کردند. سپس در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۱ دانشجویان دختر را از تحصیل منع کردند و هنوز از بازگشایی دانشگاه‌ها و مدارس به روی دختران خبری نیست. پس از آن هم در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۱ مراکز آموزشی را به روی دختران بستند. طالبان همین چند روز پیش هم یک برنامه آموزشی خبرنگاری در شهر جلال‌آباد ننگرهار را به دلیل حضور خبرنگاران زن مختل کردند. در طی شانزده ماه از آغاز تسلط مجدد طالبان، آنها به نیروهای خود که درس های دینی خوانده بودند؛ مدارک تحصیلی توزیع کردند تا به‌عنوان استاد؛ وارد دانشگاه‌ها و مدارس شوند. برخی مضامین از جمله فرهنگ، تعلیمات مدنی و هنر نقتشی را حذف کرده و بسیاری از نیروهای خود را استاد تعیین کرده‌اند. واحدهای معارف اسلامی در دانشگاه‌ها را سه برابر کرده و طرح تأسیس هزاران مدرسه دینی را اجرا نمودند. ساختمان‌های مدارس مدرن را به «مدارس جهادی» مبدل کرده اند و هدف تربیت جنگجو را تعیین کرده اند. این گروه همچنین گفته است که در هر شهرستان ۱۰ مدرسه دینی و در هر ولایت یک مدرسه بزرگ جهادی ایجاد می‌کنند. تاکنون برخی از این مدارس ایجاد شده‌اند که اکثرا ساختمان‌های عمومی و املاک خصوصی را برای آنها غصب کرده‌اند. در این مدت؛ مجسمه‌های دانشکده هنر دانشگاه کابل را شکسته و رشته موسیقی را حذف کرده‌اند. علاوه بر آن، آموزش فقه جعفری را در دانشگاه‌ها منع نموده‌اند. پیش از آنکه طالبان برای بار دوم به قدرت برسند، کمیته‌ای را برای بررسی برنامه آموزشی آموزش و پرورش ایجاد کرده بودند که آن‌ کمیته، پس از ماه‌ها کار؛ گزارش خود را به رهبری طالبان ارائه کرد. آخرین بار هم این گروه تشکیلات تربیت معلم را از ساختار وزارت آموزش و پرورش حذف کرده و آن را غیرمؤثر خوانده است. بنابراین، چشم‌انداز آینده آموزش در کوتاه‌مدت، تاریک به نظر می‌رسد. تا زمانی که طالبان در رأس قدرت باشند و امارت این گروه برقرار باشد، ستیز با دانش و آموزش مدرن، از ویژگی‌های اصلی آن باقی خواهد ماند. بنابراین، دوران تاریک و سیاه آموزش مدرن، به اندازه عمر حکومت طالبان استمرار خواهد داشت. حتی اگر این گروه زیر فشار جامعه جهانی مجبور به بازگشایی مدارس شود یا این محدودیت خود را به جهان بفروشد؛ باز هم با توجه به برنامه درسی که این گروه در نظر دارد و از سوی دیگر پایین آمدن کیفیت آموزش با استخدام نیروهای طالبان که مکتب‌ ندیده و دانشگاه ‌نرفته هستند؛ این دوران برای آموزش مدرن، سیاه و تاریک خواهد بود.‌ گروه طالبان، مانند دور قبلی خود، بزرگ‌ترین سنگی است که پیش روی آموزش مدرن گذاشته شده است و به‌سادگی دورشدنی هم نیست. با این حال، سرنوشت جوامع، رشد و ترقی آنها، با توسل به آموزش مدرن است و همان‌طوری که این آموزش از سنگ‌اندازی‌های کوچک و بزرگ گذشته عبور کرده است، از این سنگ‌اندازی نیز عبور خواهد کرد. تا آن زمان، صدها هزار دانش‌آموز و دانشجو یا کاملا از آموزش محروم خواهند شد و یا به آموزش بی‌کیفیت دسترسی خواهند داشت.

طالبان به دنبال کدام نسخه از آموزش می‌گردند؟

برنامه آموزشی افغانستان، مطابق میل طالبان نیست. در این برنامه آموزشی، تلاش شده تا خشونت تبلیغ نشود و دانش‌آموزان و دانشجویان به بازتولید خشونت تشویق نگردند. طالبان چنین آموزشی را نیاز ندارند. از آنجا که آنها از مدارس و حوزه ها به‌عنوان مرکز تولید و مکان‌های آموزشی جنگجو استفاده می‌کنند، هر برنامه درسی که این گروه را به چنین هدفی نزدیک نسازد، مورد پذیرش قرار نمی‌گیرد. در عوض، نسخه‌ای که طالبان علاقه دارند در افغانستان اجرا شود، نسخه مدارس دینی پاکستان است؛ جایی که اکثر نیروها و رهبران این گروه در آن‌ آموزش دیده‌اند. گفته می‌شود که در آن مدارس؛ ضمن آموزش مضامین دینی با خوانش طالبانی، دانش‌آموزان با روحیه جنگجو بودن تربیت می‌شوند و حتی ساختن مین و استفاده از سلاح را نیز آموزش می‌بینند. طالبان در دور اول حاکمیت خود نیز برای هدایت آموزش به سمت تربیت جنگجو، مشابه آنچه در مدارس دینی پاکستان جریان دارد، تلاش کردند. وحید مژده می‌نویسد: "ملا امیرخان متقی در ساختمان علوم اجتماعی نزدیک پلی‌تکنیک کابل؛ مدرسه بسیار بزرگی به نام «مدرسه فاروقیه» را پایه گذاشت و یک نفر پاکستانی را به‌ عنوان مدیر در آنجا تعیین نمود تا شیوه تدریس به‌شکل مدارس پاکستانی عملی گردد." (مژده، ۱۱۵). آنچه طی دو سال اخیر به نام «مدارس جهادی» در نقاط مختلف کشور تأسیس کرده‌اند، احتمالا نسخه‌برداری‌شده از مدارس پاکستان است. چنین مدارسی، برای استمرار خشونت و بازتولید آن، نیروهای جدید تربیت می‌کنند و در اختیار حکومت قرار می‌دهند. اما به نظر نمی‌رسد که این هدف همیشه موفقیت آمیز باشد. همان‌طوری که تیر طالبان با تأسیس مدرسه فاروقیه به سنگ خورد. مژده در ادامه می‌نویسد: "توجه به مدارس دینی یا ساختن مدارس، یک هدف عمده را دنبال می‌کرد و آن تربیت طالب به منظور جنگ بود. زمانی که تهدیدات آمریکا برای حمله به افغانستان آغاز شد، از شاگردان مدرسه فاروقیه خواستند تا برای جنگ به جبهه بروند. اما شاگردان مدرسه را رها کردند و همه فراری شدند."

علاوه بر این، طالبان که تلاش می‌کنند بُعد مذهبی هویت خود را برجسته‌تر کنند تا در هنگام مشروعیت سیاسی به مردم نیاز نداشته باشند و مشروعیت را از دین بگیرند؛ با هر نوع از آموزش دینی هم سازگاری ندارند. نمونه آن، ممانعت آموزش فقه جعفری است. از سوی دیگر، مدارس جهادی که در نقاط مختلف کشور ایجاد شده، بخش بزرگی از فرزندان یتیم اعضای کشته‌شده طالبان را به‌عنوان دانش‌آموز تعلیم می‌دهند. خانواده‌های آنها که مردان جوان را به عنوان جنگجو و انتحاری به پای گروه طالبان قربانی کرده‌اند، این بار فرزندان آنها را به مدارس جهادی می‌فرستند تا نیروی جنگی و انتحاری آینده طالبان را تشکیل دهند. در کتاب‌هایی که برای سوادآموزی توسط طالبان تهیه شده نیز، کلیدواژگانی مانند «کافر»، «مجاهد»، «جهاد» آمده است. این کتاب‌ها که برخی از صفحات آنها در شبکه‌های اجتماعی نشر شده، بسیار مضحک و خطرناک است. در آنها برای آموزش الفبا، رهبران طالبان معرفی شده‌اند. در یک صفحه آن برای آموزش «ی» آمده است: "در یخچال ما یخ است. ملا محمدیعقوب مجاهد فرزند ملا محمدعمر است. ملا محمدیعقوب در مقابل اشغالگران مرتدان آمریکایی جهاد کرده است." این گروه تلاش می‌کند برخی از مضامین مدرن را نیز در این مدارس وارد نمایند تا تحصیلکرگان آن؛ بتوانند در ادارات دولتی کار کنند و آشنایی ابتدایی تئوریک با برخی مشاغل تکنیکی داشته باشند. مولوی عبدالکبیر، معاون سیاسی رئیس‌الوزرای طالبان، در ماه خرداد سال جاری گفت که باید برخی مضامین جدید نیز وارد دروس مدارس دینی شود تا آنها توان کار در ادارات دولتی را پیدا کنند. بنابراین، طالبان از آموزش؛ برآیندی را می‌خواهند که نیروهای مسلح با ایدئولوژی کور آموزش ببینند تا بتوانند جنگجویان جان بر کف آینده این گروه را تشکیل دهند و در زمان فروکش کردن جنگ، در ادارات دولتی کار کنند و بدین طریق؛ ادارات نیز از نیروهای غیرطالبانی خالی شوند.

منابع:

  1. روزنامه هشت صبح
  2. انصاری، خواجه بشیراحمد (۱۳۹۱)، مذهب طالبان.
  3. مژده، وحید (۱۳۸۲)، افغانستان و پنج سال سلطه طالبان، تهران: نشر نی.

لینک: https://8am.media/fa/part-i-taliban-and-history-of-enmity-with-modern-education-in-afghanistan/

کد خبر 22665

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 3 =