مقدمه
افغانستان از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱ شاهد تأسیس صدها نهاد سیاسی، اجتماعی، مدنی و فرهنگی بوده است که با اهداف گوناگونی مانند ترویج مشارکت عمومی، ارائهی خدمات اجتماعی، و تقویت جامعهی مدنی، شکل گرفتند. براساس گزارش وزارت عدلیهی افغانستان، تا سال ۲۰۲۱ بیش از ۷۳ حزب سیاسی و سه هزار و ۵۰۰ نهاد مدنی در این کشور به ثبت رسیدهاند.[۱] ارقام احزاب سیاسی تا سال ۲۰۰۹ به ۱۰۵ حزب سیاسی رسیده است.[۲]
این نهادها با شعارهایی چون عدالت اجتماعی، برابری و توسعه پایدار وارد میدان شدند و بسیاری از آنها حتی ساختارهای ارتباطی مدرن، نظیر وبسایتها و صفحات اجتماعی را نیز ایجاد کردند.
با این وجود؛ بخش قابلتوجهی از این سازمانها به دلایل مختلف، از جمله ضعف مدیریتی، محدودیت منابع مالی، یا نداشتن برنامههای استراتژیک و اهداف روشن، فعالیت خود را به تدریج کاهش دادند یا به کلی از بین رفتند. براساس مطالعهای که توسط مؤسسه تحقیقات توسعه افغانستان[۳] در سال ۲۰۲۰ انجام شد، تنها ۱۰ درصد از نهادهای مدنی ثبتشده توانستهاند بهصورت مستمر فعالیت کنند[۴]. علاوه بر این؛ بسیاری از احزاب سیاسی که ادعای رهبری جامعه را داشتند، به مرور زمان به گروههایی غیرمؤثر تبدیل شدند و نقش قابلتوجهی در فضای سیاسی و اجتماعی کشور ایفا نکردند.
چرا این نهادهای سیاسی، اجتماعی و مدنی با وجود دریافت مجوزهای قانونی، حمایتهای اولیه و اهداف اعلامشده به فروپاشی دچار میشوند؟
آیا این شکستها ناشی از عوامل انسانی و مدیریتی، محدودیتهای مادی و مالی، یا موانع قانونی و اداری است؟
یا اینکه مشکل اصلی در عدم وجود «چرای بنیادین» و مأموریت روشن، آنطور که سایمون سینک در نظریهاش مطرح میکند، نهفته است؟
به نظر میرسد بسیاری از این سازمانها از همان ابتدا اهداف مبهم، ساختارهای ناکارآمد و عدم مطابق مأموریتهای خود با نیازهای واقعی جامعه را بهعنوان نقاط ضعف اساسی به همراه داشتهاند.
با توجه به شرایط افغانستان، که نهادهای دولتی آن غالبا با ضعف مدیریتی، ناکارآمدی و تبعیض ساختاری مواجه هستند و توانایی پاسخگویی به انتظارات مردم را ندارند، نهادهای مدنی و مردمی میتوانند نقش اساسی در تکمیل این خلاء ایفا کنند. این نهادها میتوانند در راستای ارائهی خدمات، حمایت از حقوق اقشار آسیبپذیر و تقویت مشارکت عمومی عمل کنند. اما شکست پیدرپی این نهادها، نه تنها اعتماد عمومی به آنها را کاهش میدهد، بلکه توانایی جامعه در ایجاد تغییرات مثبت را نیز محدود میکند.
موضوع تأسیس و تداوم سازمانهای اجتماعی و سیاسی، بهویژه در جوامع درگیر بحران و در شرایط سیاسی جدید و فضای اختناقآمیز فعلی افغانستان، بیش از گذشته اهمیت فوقالعادهای یافته است. در شرایطی که این کشور با بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی متعدد روبهرو است، و نظام سیاسی ناکارآمد و تمامیتخواه بدون پشتوانههای مردمی و اجتماعی کشور را در اختیار خود دارد، اهمیت آن بیشتر میشود. بررسی عوامل مؤثر در بقای سازمانها میتواند به الگویی مؤثر برای تداوم و اثربخشی آنها منجر شود. یکی از مباحث مهم در این زمینه، مفهوم «چرایی» یا هدف بنیادین تشکیل و ادامهی فعالیت این نهادها است. سینک در کتاب مشهور خود «با چرا شروع کنی» تأکید میکند که تنها سازمانهایی که پاسخهای روشن و صادقانهای به چرایی فعالیتهای خود دارند، میتوانند وفاداری و تغییرات پایدار را جلب کنند.
با تمرکز بر چرایی مأموریت و هدف روشن، نه تنها میتوان به این نهادها معنای عمیقتری بخشید، بلکه امکان جلب اعتماد و ایجاد تعامل مؤثرتر با جامعه نیز افزایش مییابد. بنابراین، بررسی اهمیت و نقش مأموریت، اهداف روشن و چرایی معنادار در تأسیس و تداوم سازمانهای اجتماعی و سیاسی افغانستان ضروری به نظر میرسد.
این نوشته بر مبنای نظریههای مدیریتی و رهبری، از جمله نظریه سایمون سینک دربارهی «چرای بنیادین»، به تحلیل دلایل شکست این نهادها میپردازد. این نوشتار به این پرسش پاسخ میدهد که چگونه آگاهی از مأموریت، اهداف روشن و «چرایی بنیادین» تأسیس میتواند بهعنوان عاملی مؤثر در جلب حمایت عمومی، تداوم و موفقیت بلندمدت سازمانهای اجتماعی و سیاسی عمل کند. هرچند شکست سازمانها دلایل مختلف و چند بعدی دارند، اما هدف اصلی ما در این نوشتار، بررسی این شکستها از زوایه تحلیل چرایی بنیادین و مأموریتهای آن است. همچنین در پایان، راهکارهایی برای بهبود پایداری و اثربخشی نهادهای سیاسی و اجتماعی که میخواهند در افغانستان و یا در رابطه و با موضوع افغانستان فعالیت کنند، پیشنهاد میکند.
تبیین مأموریت و اهداف روشن سازمانی
سازمانهای اجتماعی نیازمند مأموریت و اهداف شفاف و جذاب هستند تا هم بتوانند در درون خود همبستگی ایجاد کنند و هم مخاطبان و جامعه را بهسوی خود جذب نمایند. سایمون سینک در اثر خود به بررسی اهمیت چرایی و هدف سازمانی میپردازد. او بر این باور است که برای الهام بخشیدن به دیگران و دستیابی به موفقیت پایدار، سازمانها باید ابتدا به سئوال «چرا؟» پاسخ دهند. در ادامه، مفهوم هدف و چرایی سازمانی را براساس مفاهیم کلیدی این نظریه توضیح داده میشود:
چرایی: چرا ما اینجا هستیم؟
چرایی هر سازمان به هدف، علت یا باور آن اشاره دارد. این مفهوم از درون سازمان به بیرون گسترش مییابد و باید برای اعضای سازمان و مخاطبین روشن باشد.
هدف و چرایی سازمانی از طریق تعریف واضح و الهامبخش چرایی آغاز میشود. این چرایی نه تنها تعیینکنندهی مسیر حرکت سازمان است، بلکه باعث ایجاد وفاداری و الهامبخشی در میان اعضای سازمان و طرفداران و مخاطبین میشود. در نتیجه، سازمانها باید با تمرکز بر چرایی خود، برای ایجاد ارتباطات مؤثر و پایدار تلاش کنند تا بتوانند به موفقیتهای بلندمدت دست یابند.
چرایی در این معنا، نیرویی محرک است که افراد را فراتر از وظایف روزمره به سمت تعهد و وفاداری سوق میدهد. سازمانهای اجتماعی که مأموریتی مبتنی بر چرایی الهامبخش داشته باشند، شانس بیشتری برای جلب حمایت و ایجاد تعهد در بین اعضا و مخاطبان خواهند داشت. زمانی که مأموریت و چرایی سازمان اجتماعی به وضوح تبیین شود، افراد بهجای اینکه صرفاً برای مزایای مالی یا انگیزههای کوتاهمدت در سازمان حضور یابند، احساس تعهدی عمیقتر پیدا میکنند و این احساس تعهد به پایداری و انسجام سازمان کمک میکند.
در کشورهایی مانند افغانستان، بحرانهای مزمن موجب شده تا بسیاری از نهادهای اجتماعی و سیاسی، بهدلیل نداشتن اهداف روشن و استراتژیهای بنیادین، در پاسخگویی به نیازهای جامعه ناتوان بمانند. عدم وضوح در اهداف و نبود نقشهای شفاف برای آینده، منجر به چالشهایی مانند کاهش اعتماد عمومی، افت حمایت و پشتیبانی مردمی، و در نهایت ناکامی در تأثیرگذاری شده است. برعکس، سازمانهایی که براساس اهداف روشن و دلایل محکم بنیان نهاده شدهاند، اغلب توانستهاند از حمایت مستمر مردم بهرهمند شوند و در مواجهه با بحرانها تابآورتر باشند.
در این شرایط سازمانهایی که دلیل وجودی شفاف و معنادار دارند، میتوانند مخاطبان و اعضای خود را در مواجهه با بحرانهای سیاسی و اجتماعی وفادار نگه دارند. چنین سازمانهایی به دلیل اهداف و باورهای مشترک و درونی، به راحتی تسلیم مشکلات داخلی و چالشهای خارجی نمیشوند و میتوانند ماندگاری بیشتری در جامعه داشته باشند. همچنین این سازمانها چنانچه مأموریت خود را بر محور دغدغهها و ارزشهای واقعی و بنیادی جامعه تعریف کنند، میتوانند به راهنمایی برای ارائهی راهحلهای پایدار در جهت رفع نیازهای جامعه تبدیل شوند. این سازمانها باید بتوانند هدف فراتر از کسب منافع مالی و اهداف کوتاهمدت ارائه کنند و بهصورت الهامبخش فعالیت کنند.
تحلیل عملکرد سازمانها بر مبنای این نظریه
سازمانهای اجتماعی که در دودههی اخیر در افغانستان فعالیت داشتند، با چالشهای پیچیدهای همچون عدم ثبات سیاسی، فساد و سوءمدیریت و رهبری، ضعف زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی روبهرو بوده و هستند. این شرایط نشان میدهد که در چنین محیط پرفشاری، تنها سازمانهایی قادر به بقا و اثرگذاری هستند که هدف و مأموریت قوی داشته باشند و بتوانند چرایی وجودی خود را به شکل مؤثّر به اعضا و جامعه منتقل کنند. مأموریت روشن و هدفمند نه تنها سازمانهای اجتماعی را از مسیر انحراف دور نگه میدارد، بلکه نقش محافظی در برابر بیثباتیها و نوسانات محیطی ایفا میکند. این در صورتی است که بسیاری از سازمانها و نهادهای اجتماعی که در طول بیش از دودههی اخیر در کشور فعالیت میکردند؛ تصور روشن و واضحی از چرایی تأسیس و مأموریت خود نداشتند و حتی مرام نامهها و اساسنامههای این نهادها بالاتر از ۹۰ درصد به هم شباهت داشتند و بدون تفکّر عمیق و اندیشهی کافی از روی همدیگر نوشته میشدند بدون اینکه اعضا و حتی مسئولان نهادها در مورد محتوای آن تفکّر عمیق و بحث کرده باشند.
برای مثال، سازمانهایی که برای رفع معضلات اجتماعی و بهبود شرایط زندگی مردم افغانستان تأسیس شدهاند، نیاز دارند که اعضای خود را بهباور و تحقق این اهداف متعهد سازند. این سازمانها میتوانند از الگوی رهبرانی الهامبخش پیروی کنند که چرایی وجودی خود را به وضوح تعریف کرده و توانستهاند به کمک این شفّافیت، افراد را بهسوی اهداف خود جذب کنند.
نقش مأموریت و «چرایی» در شکلگیری و پایداری سازمانهای اجتماعی اساسی و انکارناپذیر است. برخلاف سازمانهای تجاری که میتوانند به مزایا و ویژگیهای محصولات خود تکیه کنند، سازمانهای اجتماعی برای جذب و حفظ اعضا و مخاطبان خود نیازمند مأموریت الهامبخش هستند؛ مأموریتی که حس همبستگی و انگیزهای عمیق ایجاد کند و افراد را بهواسطهی باور به ارزشها و اهداف بنیادین سازمان به همراهی بلندمدت ترغیب کند. افراد معمولا جذب محصول یا خدمت نمیشوند؛ بلکه انگیزه و چرایی بنیادین پشت آن را میپذیرند. بنابراین، مأموریت سازمانهای اجتماعی نه تنها هویتی منحصر به فرد به سازمان میبخشد، بلکه جایگاهی ویژه در خلق ارزش مشترک ایجاد میکند که آن را از سایر سازمانها متمایز میسازد.
علاوه بر همبستگی و جذب مخاطبان، مأموریت سازمان نقش پررنگی در انگیزش کارکنان و داوطلبان نیز دارد. افرادی که با باورهای مشترک به سازمان میپیوندند، حس کارآمدی و همبستگی بیشتری را تجربه کرده و این احساسات موجب افزایش انگیزه و همدلی آنان با اهداف سازمان میشود. از آنجا که سازمانهای اجتماعی اغلب با محدودیت منابع مواجهند، مأموریت قدرتمند همچون چراغی هدایتگر افراد را بهسوی همکاریهای مؤثّر سوق میدهد. این همافزایی در نهایت تحقق اهداف سازمان را تسریع کرده و پایداری بلندمدتی را برای آن به ارمغان میآورد.
نتیجهگیری
این مقاله با هدف بررسی چرایی بنیادین و مأموریت سازمانهای اجتماعی و سیاسی و دلایل شکست آنها نوشته شده است. در شرایط پیچیدهی افغانستان، پایداری و اثربخشی سازمانهای اجتماعی و سیاسی نیازمند تعهد عمیق به مأموریت و چرایی بنیادین آنهاست. مأموریت هر سازمان باید بهعنوان یک نیروی الهامبخش و هدایتگر عمل کند و از طریق رویکرد هدفمند و استراتژیک، این سازمانها را بهسوی ایجاد تغییرات مثبت و اثرات پایدار اجتماعی سوق دهد.
بنابراین، مأموریت و چرایی؛ تنها نقطهی آغاز فعالیتهای سازمان نیست، بلکه بهعنوان نیروی محرکهی اصلی در رشد و پایداری آن نیز عمل میکند. مأموریت شفاف و الهامبخش، مسیر سازمان را در برابر چالشها هموار کرده و با جلب اعتماد و وفاداری مخاطبان، این سازمانها را از سطح صرف ارائهی خدمات به سطحی از هویّت و تأثیر اجتماعی ماندگار و عمیق میرساند. مأموریتی که روشن، معتبر و از دغدغههای واقعی جامعه نشأت گرفته باشد، با پیوند افراد همفکر و همهدف به یکدیگر، شبکهای از حامیان و همکاران ارزشمند برای سازمان ایجاد میکند. این شبکهی حمایتی برای سازمانهای اجتماعی که برای بقا به مشارکت و همکاری جامعه نیاز دارند، حیاتی است.
برای دستیابی به پایداری و موفقیت بلندمدت، سازمانهای اجتماعی باید مأموریت معنادار، معتبر و الهامبخش داشته باشند. طبق نظریههای سایمون سینک، این سازمانها تنها زمانی به ماندگاری و اثربخشی واقعی میرسند که چرایی و مأموریت خود را با وضوح بیان کنند. چنین مأموریتی موجب جلب اعتماد و وفاداری اعضا و مخاطبان میشود و سازمان را در مواجهه با چالشهای پیچیدهی اجتماعی و سیاسی مقاومتر میسازد.
بنابراین، توجه به مفهوم چرایی و هدف در سازمانهای اجتماعی مانند یک قطبنما، مسیر صحیح را برای دستیابی به اهداف بلندمدت در جامعه ترسیم میکند و ابزار مؤثّری برای مقابله با موانع و چالشهای اجتماعی و سیاسی فراهم میآورد.
منبع: روزنامه اطلاعات روز
لینک:
/۲۱۹۹۶۵/%da%۸۶%d۸%b۱%d۸%a۷-%d۹%۸۶%d۹%۸۷%d۸%a۷%d۸%af%d۹%۸۷%d۸%a۷%db%۸c-%d۹%۸۵%d۸%a۷-%d۸%b۴%da%a۹%d۸%b۳%d۸%aa-%d۹%۸۵%db%۸c%d۸%ae%d۹%۸۸%d۸%b۱%d۹%۸۶%d۸%af%d۸%۹f/
نظر شما