۱۲ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۰

ترویج هویت فرهنگی و ملی پاکستان

نهادهای فرهنگی در پاکستان

مقاله: دکتر محبت علی شاه و دکتر محمد شعبان ساهتو
نهادهای فرهنگی در پاکستان

این پژوهش به بررسی مطالعات موجود در زمینه سیاست های هویتی می‌پردازد. در این تحقیق، حفاظت از هویت فرهنگی و ملی در نهادهای فرهنگی پاکستان مورد بررسی قرار گرفته و تحلیل می‌شود که چگونه به‌صورت جمعی خود را با دیگران همسان یا متفاوت تعریف می‌کنند.

چکیده:

این پژوهش به بررسی مطالعات موجود در زمینه سیاست هویت می‌پردازد[1] . در این تحقیق، حفاظت از هویت فرهنگی و ملی در نهادهای فرهنگی پاکستان مورد بررسی قرار گرفته و تحلیل می‌شود که چگونه به‌صورت جمعی خود را با دیگران همسان یا متفاوت تعریف می‌کنیم. یکی دیگر از ابعاد مهم این مطالعه، نقش دولت به‌عنوان تنظیم‌کننده در شکل‌دهی هویت جمعیت، به‌ویژه در تقسیم‌بندی‌های مبتنی بر قومیت، فرهنگ یا مذهب است. این تحقیق از رویکرد کیفی برای تحلیل منابع مختلف، از جمله کتاب‌ها، منابع اینترنتی و مصاحبه با 9 عضو ارشد از نهادهای فرهنگی و دانشگاه‌های اسلام‌آباد و همچنین مقامات استانی در ایالت سند استفاده کرده است تا بینش‌های ارزشمندی درباره تلاش‌های پاکستان برای حفظ هویت فرهنگی ارائه دهد. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که پاکستان دارای چندین نهاد فرهنگی است که وظیفه حفاظت از هویت فرهنگی و ملی را بر عهده دارند ... این مطالعه بر ضرورت درک مسائل مرتبط با هویت فرهنگی و ملی در پاکستان تأکید دارد و به بررسی آثار اخیر در این زمینه می‌پردازد. همچنین، پیشنهاد می‌کند که مدل‌هایی برای سیاست‌گذاران توسعه داده شود تا این مسائل را در تدوین سیاست‌های استانی و ملی مدنظر قرار دهند.

مقدمه:
هویت از جنبه‌های گوناگونی برخوردار است و موضوعی است که می‌توان از زوایای مختلف به آن پرداخت. هویت به مفهومی اشاره دارد که فرد از طریق آن خود را با دیگران مرتبط ساخته یا از آن‌ها متمایز می‌سازد. بنابراین، هویت در عین حال که برای شناسایی است، به‌منظور تمایز از دیگران نیز به کار می‌رود؛ بدین معنا که ما هویت خود را در رابطه با دیگران تعریف و ادعا می‌کنیم (اندرسون، 2004). وی همچنین استدلال می‌کند که همین حس ارتباط یا تمایز از دیگران، نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری دیدگاه‌های ما در خصوص هویت فردی، گروهی یا اجتماعی ایفا می‌کند. بعد دیگری از این موضوع که ایلیانا جورجی با استناد به نظریه بیلگرامی درباره نحوه شکل‌گیری هویت سیاسی به آن پرداخته است (وایل، 2007)، بیان می‌کند که مواجهه با پدیده‌ای جدید و ناشناخته که ما را شگفت‌زده می‌سازد، می‌تواند درک ما از هویت یا خودآگاهی را تحت تأثیر قرار دهد. این مسئله در چارچوب تمایل به حفظ نظام ارزشی موجود قابل بررسی است؛ به همین دلیل، هر پدیده جدید به‌عنوان یک چالش تلقی می‌شود (هیوکن، شودر و کریستین، 2021) . این امر نشان می‌دهد که افراد نه تنها هویت خود را ترویج می‌دهند، بلکه از آن دفاع نیز می‌کنند. این بعد از هویت در سطح فردی، به درک بهتر ما از خود و دیگران در جامعه از طریق روابط اجتماعی کمک می‌کند.

در این پژوهش، تمرکز اصلی بر ابعاد اجتماعی و سیاسی هویت است و کمتر به هویت شخصی پرداخته شده است. بر این اساس، ادعا می‌شود که در جوامع چندفرهنگی، وجود یک هویت ملی فراگیر، برای حفظ انسجام و کارکرد صحیح جامعه ضروری است. با این حال، حفظ این هویت به دلیل وجود افراد متعلق به فرهنگ‌های متنوع، چالشی دشوار محسوب می‌شود (اورسکاگ، استفنسن و اندرسن، 2022). در بررسی‌های تطبیقی میان مهاجران پاکستانی و دیگر هویت‌های قومی در اسکاتلند، مشاهده شده است که مهاجران پاکستانی در اسکاتلند تمایل بیشتری به هویت‌یابی با این کشور دارند. این امر عمدتاً به دلیل هویت‌های فرهنگی، به‌ویژه هویت مذهبی (مسلمان بودن)، است که نسبت به هویت‌های سرزمینی قوی‌تر هستند. در ادبیات مربوط به هویت، چگونگی تجمع جمعیت در یک ساختار جمعی، به‌ویژه در مکان‌هایی نظیر روسیه، برای ایجاد هویت ملی بر اساس مفهوم «بیوپلیتیک» بررسی شده است. بیوپلیتیک یا زیست سیاست به چگونگی ارتباط انسان‌ها در ساختارهای جمعی می‌پردازد و این مفهوم با توجه به پراکندگی هویت‌ها و شکاف‌های ایدئولوژیک، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است (اندرسون، استورکزدیک و اسپاک، 2007). ماکاریچف و یاتسیک، با استناد به نظریه میشل فوکو، نقش قدرت مدرن دولت در مدیریت و تنظیم زندگی فردی را تحلیل کرده‌اند. آن‌ها بر این نکته تأکید دارند که دولت‌ها از طریق سیاست‌گذاری و ایجاد تمایز «خود-دیگری»، جمعیت را تحت انضباط قرار می‌دهند. در این میان، موضوعاتی نظیر جنسیت، نژاد و قومیت که پیش‌تر در حوزه خصوصی تعریف می‌شدند، به عرصه عمومی وارد شده‌اند. در غیاب جامعه مدنی، زیست سیاست به ابزاری در دست قدرتمندان تبدیل می‌شود تا منافع خود را به نام هویت بر جمعیت گسترده تحمیل کنند (ماکاریچف و یاتسیک، 2019).

 از سوی دیگر، جهانی‌شدن قدرت دولت-ملت را فراتر از مرزهای جغرافیایی گسترش داده است. این امر در مسائلی همچون بحران پناهجویان، آوارگی جمعیت، تروریسم فراملی و افزایش تدابیر سختگیرانه در کشورها از جمله تقویت امنیت مرزی و افزایش سرمایه‌گذاری در امور امنیتی مشهود است. در حالی که این چالش‌ها میان کشورهای توسعه‌یافته و درحال‌توسعه مشترک است، کشورهای درحال‌توسعه به دلیل سیاست‌های نامنسجم، ناآرامی‌های سیاسی و وابستگی به کشورهای غربی، سهم بیشتری از این مشکلات را متحمل می‌شوند (ماکاریچف و یاتسیک، 2017). در سطح محلی، در خصوص هویت‌های قومی در پاکستان، دو گروه قومی که بیشترین بحث‌ها درباره آن‌ها مطرح شده، بلوچ‌ها و پشتون‌ها در بلوچستان و استان شمال غربی (که اکنون خیبر پختونخوا نامیده می‌شود) هستند. پل تیتوس (1998) در مقاله خود تحت عنوان «به بلوچ‌ها احترام بگذارید، پشتون‌ها را بخرید: کلیشه‌ها، سازمان اجتماعی و تاریخ در غرب پاکستان» ، به بررسی ساختارهای قبیله‌ای در دوره استعمار در شبه‌قاره هند و پاکستان پرداخته است. وی در این مقاله، چگونگی شکل‌گیری کلیشه‌ها در خصوص ویژگی‌های فرهنگی گروه‌های مختلف را مورد بررسی قرار داده است. به‌عنوان مثال، او به سیاست‌های استعماری بریتانیا اشاره می‌کند که شعارشان «بر پنجاب‌ها حکومت کن، سندی‌ها را بترسان، پشتون‌ها را بخر و به بلوچ‌ها احترام بگذار» بود.

 وی تأکید دارد که این کلیشه‌ها، اغلب مبتنی بر ساده‌سازی و تعمیم‌های نادرست درباره پدیده‌های پیچیده بوده‌اند. تیتوس استدلال می‌کند که این دسته‌بندی‌ها باید در بستر تاریخی و فرهنگی مورد بررسی قرار گیرند. وی همچنین به این نکته اشاره دارد که حتی افراد متعلق به این هویت‌ها نیز درک‌های مشابه یا برداشت‌های نادرستی از یکدیگر دارند که این امر ریشه در تصورات دیرینه‌ای دارد که در دوره استعمار شکل گرفته‌اند (باند، 2017).

بنابراین، هرگونه بحث درباره هویت باید این عوامل را در بستر تاریخی در نظر گیرد. هدف این پژوهش بررسی نحوه ترویج و حفظ هویت فرهنگی و ملی از سوی نهادهای فرهنگی در پاکستان است.

ادبیات و پیشینه پژوهش

موزه‌ها به‌عنوان نگهدارندگان اساسی میراث فرهنگی عمل می‌کنند، گذشته را حفظ کرده و آن را به نسل‌های حال و آینده ارائه می‌دهند. موزه‌ها به‌عنوان مراکز دانش و آموزش، جایگاه حیاتی در تقویت یادگیری، گردشگری و حفظ هویت فرهنگی دارند. این مقاله به عملکردهای چندوجهی موزه‌ها پرداخته و اهمیت اجتماعی آن‌ها و چالش‌های معاصری که با آن مواجه هستند را برجسته می‌کند (تیتوس، ۱۹۹۸). ریشه‌های موزه‌ها به تمدن‌های باستانی باز می‌گردد، جایی که مجموعه‌هایی از آثار هنری برای مقاصد مختلف گردآوری شده اند. با این حال، موزه معاصر، به‌عنوان آنچه که امروزه می‌شناسیم، در دوران رنسانس و روشنگری شکل گرفت و به مؤسسات ساختارمند تبدیل شد که به آموزش و مشارکت عمومی اختصاص داشتند(پوری، ۱۹۹۵). قرن‌های نوزدهم و بیستم شاهد رشد بی‌سابقه‌ای در تعداد موزه‌ها در سطح جهانی بود که نشان‌دهنده افزایش علاقه‌ به اکتشافات علمی، میراث فرهنگی و هویت ملی بود (شیخ، ۲۰۱۸). موزه‌ها در جامعه نقش‌های متنوعی ایفا می‌کنند، از جمله آموزش، حفظ، تحقیق و مشارکت اجتماعی. ابتکارات آموزشی که توسط موزه‌ها ارائه می‌شود به افراد در هر سنی پاسخ می‌دهند و تجربیات تعاملی را فراهم می‌کنند که فهم در زمینه‌های مختلف، از هنر و تاریخ گرفته تا علم و فناوری را غنی‌تر می‌سازد (تیتوس و سویدلر، ۲۰۰۰). علاوه بر این، موزه‌ها نقش حیاتی در حفظ میراث فرهنگی از طریق گردآوری و حفظ آثار هنری، اشیاء تاریخی و اسناد برای نسل‌های آینده ایفا می‌کنند (جورجیا، ۲۰۱۹).

تجربه بازدیدکنندگان در مرکز موفقیت موزه‌ها قرار دارد و مؤسسات را وادار می‌کند تا به‌طور مداوم روش‌های نوآورانه‌ای برای جذب مخاطبان و اطمینان از دسترسی به جوامع متنوع جستجو کنند (لینوسکی، ۲۰۱۵). علیرغم تأثیر عمیق اجتماعی، موزه‌ها در قرن بیست و یکم با چالش‌های مختلفی مواجه هستند، از جمله کمبود بودجه، ارتباط با مخاطبان و ملاحظات اخلاقی در خصوص مدیریت مجموعه‌ها و بازپس‌گیری آثار تاریخی و فرهنگی. علاوه بر این، ظهور عصر دیجیتال موجب انقلاب در مصرف محتوای فرهنگی شده است که موزه‌ها را مجبور می‌کند تا با فناوری‌های جدید و پلتفرم‌های آنلاین سازگار شوند، در حالی که آثار فیزیکی را حفظ کنند (کیس، ۲۰۱۸). موزه‌ها به‌عنوان نگهدارندگان حیاتی میراث فرهنگی، آموزش عمومی را تسهیل کرده و گفت‌وگو و درک میان جوامع مختلف را تقویت می‌کنند. به‌عنوان موجودات پویا، موزه‌ها باید به‌طور مداوم تحول یابند تا به نیازها و انتظارات در حال تغییر مخاطبان خود پاسخ دهند، در حالی که ارزش‌های اساسی خود در حفظ، آموزش و شمولیت را حفظ کنند.

مواد و روش‌ها
مقاله حاضر بر اساس تحقیق کیفی و کار میدانی، داده‌های اولیه و مصاحبه‌ با مدیران موزه‌های فدرال و استانی، باستان‌شناسان و اساتید دانشگاه استوار است. همچنین از داده‌های ثانویه برای ادبیات و پیشینه پژوهش استفاده شده است. ما تحقیق خود را با مرور ادبیات در زمینه هویت، هویت فرهنگی، هویت سیاسی و هویت ملی آغاز کردیم. علاوه بر این، ادبیات مربوط به نقش نهادهای فرهنگی در حفظ هویت فرهنگی و ملی نیز مورد بررسی قرار گرفت. چندین مقاله تحقیقاتی از طریق پورتال وب دانشگاه قائداعظم دسترسی پیدا کرده‌ایم. یافته‌ها و تحلیل‌های این تحقیق بر اساس کتاب‌ها، مقالات و منابع آنلاین، از جمله صفحات وب نهادهای فرهنگی در پاکستان است. مصاحبه‌هایی با نه نفر از کارکنان کلیدی در نهادهای فرهنگی در اسلام‌آباد و در سطح ایالت سند انجام شد. این امر به تیم تحقیقاتی این امکان را داد تا درک دقیقی از نحوه ترویج و حفظ هویت فرهنگی و ملی توسط نهادها در سطوح مختلف پیدا کنند.

هویت فرهنگی و ملی در پاکستان

پاکستان دارای میراث فرهنگی غنی است که برگرفته از تاریخ دیرینه و متنوع آن می‌باشد. میراث فرهنگی این کشور با دوره‌های تمدن سند، تمدن گندهارا، دوره اسلامی، دوره سیک‌ها، دوره استعمار بریتانیا و دوره پس از استقلال متمایز شده است. هرچند در مورد چگونگی تعریف این دوره‌ها اختلاف‌نظرهایی وجود دارد، یکی از آثار برجسته در این زمینه کتاب "فرهنگ پاکستان: یک نمایه" نوشته یوسف عباسی است که در سال 1992 توسط مؤسسه ملی تحقیقات تاریخی و فرهنگی در اسلام‌آباد منتشر شده است. نویسنده این کتاب معتقد است که بحث درباره هویت فرهنگی و ملی بدون پرداختن به موضوعات هویت، فرهنگ و ساختارهای مرتبط ممکن نیست. پرسش کلیدی این است که هویت فرهنگی پاکستانی چیست و نقش نهادهای فرهنگی در حفظ و ترویج این هویت چگونه است؟ پیش از آنکه عمیق‌تر وارد این بحث شویم، لازم است هویت فرهنگی و ملی را با گذشته مشترک این کشور، که اکنون پاکستان را تشکیل می‌دهد، پیوند دهیم. مصاحبه‌ای که در شورای ملی هنرهای پاکستان (PNCA) انجام شد، نشان داد که تا زمانی که به درکی عمیق از چگونگی ریشه‌های فرهنگ در تاریخ باستان، متون شفاهی و مکتوب و دیگر منابع نرسیم، هرگز نمی‌توانیم یک سیاست جامع و فراگیر برای فعالیت‌های نهادهای فرهنگی در پاکستان تدوین کنیم. مصاحبه‌های صورت‌گرفته در مؤسسه ملی تحقیقات تاریخی و فرهنگی (NIHCR) نیز نشان داد که نیاز به پرداختن به مسائل مرتبط و میان‌رشته‌ای به‌شدت احساس می‌شود. برای درک بهتر میراث فرهنگی پاکستان، ضروری است که زمان و فضای این میراث تعریف شود. یوسف عباسی معتقد است که مرزهای فرهنگی به هزاره سوم پیش از میلاد بازمی گردند. این دوره شامل تمدن‌های موهن‌جو دارو در سند و هاراپا در پنجاب است.

تحقیقات نشان می دهند که تمدن‌های موهن‌جو دارو و هاراپا هم‌دوره تمدن‌های مصر و سومر بوده‌اند. مردم ایالت سند از طریق مسیرهای زمینی و دریایی به تجارت می‌پرداختند و آثار هنری ارزشمندی را با کشورهای همسایه در منطقه خلیج فارس تبادل می‌کردند. این امر نشان‌دهنده پیوند تاریخی میان مناطق جغرافیایی است. این تمدن و منطقه تحت نفوذ آن تا حد زیادی مرزهای فیزیکی پاکستان امروزی را تعیین می‌کند. به همراه رود سند، این منطقه یک پایه طبیعی برای شکل‌گیری پاکستان فراهم می‌کند. جریان آب رود سند، که از شمال کشور آغاز شده و به پنجاب مرکزی و در نهایت به جنوب پاکستان می‌رسد و به دریا می‌ریزد، قرن‌ها شاهد استفاده مردم از منابع غنی آن برای کشاورزی، تجارت و هنرهای دستی بوده است. زندگی در امتداد رود سند و شاخه‌های آن به تدریج فرهنگی را شکل داده که با داستان‌های عاشقانه، افسانه‌های تلاش انسان در برابر بلایای طبیعی و انسانی، اسطوره‌ها و ادیانی که از تعامل با بازرگانان، مصلحان و مهاجمان نشأت گرفته‌اند، درهم‌تنیده شده است.

نتایج و بحث
در پاکستان چندین نهاد فرهنگی وجود دارد که وظیفه حفظ هویت فرهنگی و ملی را بر عهده دارند. با این حال، این خط مرزی بین آن‌ها تا حدی مبهم است و بیشتر این نهادها در راستای اهداف خاص خود برای خدمت به برنامه فرهنگی، فعالیت می‌کنند. این نهادها به دو دسته دولتی و خصوصی تقسیم شده‌اند. این نهادها شامل مؤسسات فرهنگی مانند شورای ملی هنرهای پاکستان (PNCA)، لوک ورثه و مجموعه وسیعی از موزه‌ها هستند. علاوه بر این، نهادها ادعا می‌کنند که حفظ هویت ملی در حیطه وظایف آن‌ها قرار دارد. همچنین، این نهادها به صورت اداری بین مرکز در سطح فدرال و استان‌ها تقسیم شده‌اند. به‌علاوه، در پی هجدهمین اصلاحات قانون اساسی، به‌دلیل شکاف‌های ظرفیت در مدیریت نهادهای فرهنگی در سطح استان‌ها، استان‌ها با چالش‌های زیادی مواجه شدند.

tنقش نهادهای فرهنگی در ترویج هویت ملی و فرهنگی

بر اساس گفته‌های مدیر اجرایی لوک ورثه، مأموریت این مؤسسه به طور سنتی بر حفظ و مستندسازی میراث فرهنگی متمرکز بوده است. با این حال، در چند سال اخیر، این مأموریت همچنین شامل ترویج میراث فرهنگی به شیوه‌های ملموس و ناملموس نیز شده است. مأموریت لوک ورثه همچنین ایجاد فضایی برای تنوع فرهنگی و ترویج ارزش‌های دموکراتیک در کشور از طریق حفظ و ترویج فرهنگ است. مدیر اجرایی این مؤسسه در مصاحبه‌ای، مواردی بسیاری را ذکر کرد که نشان می‌دهد این سازمان نقش اساسی در ترویج و حفظ فرهنگ محلی جوامع مختلف که در معرض انقراض به واسطه فرهنگ غالب قرار دارند، ایفا کرده است. به عنوان مثال، فعالیت‌هایی برای ترویج فرهنگ کایلاشا و فرهنگ گیلگیت بلتستان و چترال از طریق مفهوم "نشست موسیقی" که در آن هنرمندان و علاقه‌مندان به موسیقی شب‌ها گرد هم می‌آیند و از موسیقی لذت می‌برند. این مؤسسه نه تنها فرهنگ محلی را ترویج کرده است بلکه در یک سنت فرامرزی، مانند برنامه‌ای درباره مولانا جلال‌الدین رومی که سنت‌های صوفیانه را فراتر از مرزها و محدودیت‌های ملی ترویج کرده است، نیز فعال بوده است. موزه میراث در لوک ورثه فرهنگ و سنت‌های جوامع مختلف در پاکستان را به نمایش می‌گذارد. همچنین نمایش‌های سنتی داستان‌های مردم عامیانه را به شکلی زیبا ارائه می‌دهد. لوک ورثه همچنین تلاش‌هایی برای احیای سینمای کلاسیک در پاکستان انجام داده است.

تمرکز این مؤسسه بیشتر بر تنوع فرهنگی و ارزش‌های کثرت گرایی و همچنین پرورش همکاری‌های ملی و بین‌المللی از طریق برگزاری سمینار، همایش، کارگاه‌ها و برنامه‌های مختلف با همکاری سازمان‌های ملی و بین‌المللی است. این مؤسسه با سایر سازمان‌ها مانند فیض گر برای برگزاری فعالیت‌هایی همچون اجرای کودکان هنرمند در جشنواره بین‌المللی فیض در الحمرا، لاهور همکاری می‌کند. همچنین مناسبت های بین‌المللی مانند روز جهانی موزه را نیز جشن گرفته است. این مؤسسه همچنین رویدادهایی مانند "دهکده اروپا" را برگزار می‌کند که در آن اتحادیه اروپا با برپایی غرفه‌های فرهنگی خود همکاری می‌کند. لوک ورثه همچنین رویدادهایی مانند کریسمس و نوروز را برگزار می‌کند تا همبستگی خود را با جوامع مختلف در پاکستان نشان دهد و حس قوی کثرت گرایی (Pluralism) را در کشور ترویج دهد. نوروز که آغاز فصل بهار است، توسط جوامع مختلف در پاکستان مانند واهی، شینا، بلتی، باروشاشکی، خوار، هزاره، اسماعیلیه، پارسی‌ها و جامعه بهائی جشن گرفته می‌شود. لوک ورثه همچنین از شیوه‌های ارتباطی مدرن مانند پخش آنلاین در یوتیوب و رسانه‌های اجتماعی و ضبط برنامه‌ها در تلویزیون و فیلم‌برداری استفاده کرده است. این مؤسسه همچنین در حال دیجیتال‌سازی آرشیوهای خود است و تلاش می‌کند تا داده‌ها را به صورت دیجیتال در دسترس عموم قرار دهد.

یکی دیگر از مؤسسات فرهنگی که تیم تحقیقاتی از آن بازدید کرد، شورای ملی هنرهای پاکستان (PNCA) بود که تمرکز بیشتری بر ترویج فرهنگ از طریق برگزاری رویدادهای فرهنگی در نشست‌هایی که توسط وزارتخانه‌ها و مؤسسات هم‌راستا برای کنفرانس‌ها و نمایندگان ملی و بین‌المللی فراهم می‌شود، دارد. تفاوت‌هایی در ارائه رویدادهای هنرهای نمایشی مانند رقص‌ها مشاهده می‌شود. برای مثال، نشریه‌ای قدیمی به نام "رقص‌های مردم عامیانه پاکستان" که توسط PNCA منتشر شده است، شامل انواع رقص‌ها است که نماد رنگ‌های روستایی هستند، مانند رقص چوب، رقص بسنت، رقص موهن‌جو دارو، رقص ماهیگیران، رقص افسونگران مار، رقص دمال و رقص مراسم ازدواج.

نشریه‌ای جدیدتر به نام "رنگ‌های پاکستان" که توسط PNCA منتشر شده است، به رقص‌ها اشاره دارد اما تمرکز بیشتری بر ظرافت‌های رقص‌ها و تکنیک‌ها دارد. یکی دیگر از ویژگی‌هایی که تیم تحقیقاتی با آن آشنا شد، نشریه فصلی "فرهنگ" است که توسط PNCA منتشر می‌شود ولی از مدت‌ها پیش به چاپ نرسیده است. آخرین شماره‌ای که چاپ شد، مربوط به دوران مدیریت خالد سعید بت، مدیر کل وقت و سال اول ریاست‌جمهوری ضیاءالحق بود. شورای مشورتی برای این نشریه شامل افرادی چون دکتر احمد حسن دانی و دکتر بلوچ بودند. این نشریه با پیامی از زبان محمد علی جناح، بنیانگذار پاکستان آغاز می‌شد که در سخنرانی سال 1946 خود به اعضای مسلمان مجلس‌های استانی و ملی آن زمان بیان کرده بود که باید در برابر هر پیشنهادی که بدون توافق آن‌ها باشد، مخالفت کنند و در صورت پیشنهاد خلاف، اقدام به شورش کنند. در کنار این پیام، تصاویری از محمد علی جناح نشان داده شده که دیدگاه مدرن او را از طریق لباس او به تصویر کشیده است، ترکیبی از شرق و غرب، با شروانی (این لباس معمولاً به صورت یک پوشش بلند و بسته است و به عنوان لباس رسمی یا مذهبی در مراسم‌های خاص یا در برخی از مراسم‌های فرهنگی پوشیده می‌شود) و کت و شلوار سه‌تکه، در حالی که بر تابی در کنار میز بیلیارد نشسته و سیگار می کشد.

خالد سعید بت در مقدمه‌اش بسیاری از مسائل مربوط به فرهنگ را با جملات مشروط و شرطی ترکیب کرده است، مانند اگر ما مردم پاکستان درک درستی از میراث فرهنگی مشترک و هویت ملی خود داشته باشیم، در کشف پتانسیل واقعی خود موفق خواهیم بود و عواملی را پیدا خواهیم کرد که ما را مقاوم نگه می‌دارد و ملت ما را با تغییرات زمان‌ قوی می‌سازد. به طور مشابه، بیانیه‌ سردبیر نیز بر لزوم تعیین اولویت‌های فرهنگی تأکید دارد. این مسئله بسیار مهم است که در زمینه حکومت نظامی ژنرال ضیاءالحق که به تازگی در کشور آغاز شده بود، بسیاری از اقداماتی که در دوره پیشین، توسط ذوالفقار علی بوتو انجام شده بود، کنار گذاشته شدند. "مسئولیت ترویج هنر و فرهنگ ملی و محافظت از آن‌ها در برابر حملات فرهنگی از خارج کشور بر عهده وسایل ارتباطی ما است و استفاده هدفمند از آن‌ها بستگی به سیاست فرهنگی ملی دارد که باید ارزش‌های فرهنگی ما را تعیین کند و چگونگی اولویت‌بندی این ارزش‌ها را مشخص نماید. هدف این سیاست حفظ حس تداوم تاریخی در کنار تغییرات واقعی در جامعه است. "

این نشریه نکات برجسته‌ای دارد که مشخص می‌کند مقامات شورای ملی هنرهای پاکستان در مورد مسائل کلیدی که هویت ملی را ترویج می‌دهند و همچنین حفظ و ادامه فعالیت‌های این مؤسسه را توجیه می‌کنند، چه فکر می‌کردند. به عنوان مثال، یکی از مقالات به لزوم تأسیس یک تئاتر برای ترویج هویت ملی، نمایش میراث ملی تاکید دارد. مقاله دیگری در مورد نقاشی‌های استاد الله بخش به بررسی مکاتب فکری مختلف می‌پردازد، مانند مدرسه‌ای که توسط عبد الرحمان چغتایی رهبری می‌شود، هنر مینیاتور مغولی و هنر سورئالیسم که توسط شاکر علی رهبری می‌شود و مدرسه طبیعت‌گرایی که توسط استاد الله بخش هدایت می‌شود، با اولویت دادن به استاد الله بخش به دلیل ارتباط طبیعی، جذابیت عمومی و پیوند آن با مردم عادی. این نشان می‌دهد که سیستم حکومت و اولویت‌های سیاست‌های حزبی در زمان ذوالفقار علی بوتو هنوز هم طنین‌انداز بود، حتی یک سال پس از آنکه دولت بوتو توسط حکومت نظامی ژنرال ضیاءالحق در پاکستان جایگزین شد.

با توجه به انتقال از رژیم بوتو به رژیم ضیاء، دولت پروژه حفظ فرهنگ را از طریق مؤسسات دیگر به غیر از مؤسسات ذکر شده آغاز کرد. یکی از این مؤسسات، مؤسسه ملی تحقیقات تاریخی و فرهنگی National Institute of Historical and Cultural Research است که در آوریل 1979 به عنوان یک مؤسسه وابسته به دانشگاه قائداعظم تأسیس شد و بعدها به عنوان بخشی از تلاش‌های دولت وقت برای ارتباط دادن آن با دین، در مارس 1981 به دانشگاه اسلامی منتقل شد و به مؤسسه تاریخ اسلامی، فرهنگ و تمدن تغییر نام یافت. به زودی این مؤسسه در آگوست 1983 به دانشگاه مادر خود بازگشت. اکنون این مؤسسه به عنوان یک مرکز برتر در تاریخ و فرهنگ شناخته می‌شود. مأموریت آن شامل ارزیابی تحقیقات در جنوب آسیا و پاکستان، ترویج و حفظ سوابق تاریخی و فرهنگی، و سفارش آثار علمی در زمینه تاریخ و فرهنگ است.

مصاحبه‌ها در ایالت سند نشان می‌دهد که مأموریت موسسه «سندولوژی» حفظ مطالعات فرهنگی مرتبط با سند است، مانند تاریخ، فرهنگ، باستان‌شناسی، انسان‌شناسی، زبان‌ها، آیین‌ها، سنت‌ها، آداب و رسوم، موسیقی، هنر، فرهنگ عامه، افسانه‌ها، و فرهنگ ملموس و غیرملموس سند. این موسسه دارای سه بخش اصلی است: گالری/موزه سند که فرهنگ‌های سند در آن به نمایش گذاشته می‌شود، بخش‌های صوتی و تصویری که مصاحبه‌ها، موسیقی، سایت‌ها، مستندات و محتوای مختلف تلویزیونی به زبان سندی در آن نگهداری می‌شود، و کتابخانه/مؤسسه تحقیقاتی چندرشته‌ای. «سندولوژی دارای واحد ترجمه است که آثار ادبیات، کتاب‌ها و تاریخ را به زبان سندی ترجمه می‌کند. کارهای تحقیقاتی سندولوژی در کتاب‌ها و نشریات تخصصی منتشر می‌شود. محققان برای انجام تحقیقات در تمام جنبه‌های فرهنگ سند تسهیلات دریافت می‌کنند. سندولوژی با برگزاری نمایشگاه‌ها در سطوح محلی، ملی و بین‌المللی فرهنگ محلی را ترویج می‌دهد. گالری‌هایی در این موزه به نمایش گذاشته شده‌اند تا فرهنگ سند را ترویج و حفظ کنند. همچنین سندولوژی سایت‌های باستان‌شناسی دوره‌ای سند را حفظ کرده است.» (مدیر موسسه سندولوژی در مصاحبه با موسسه سندولوژی، جامشورو، سند)

سادگی زندگی روستایی که در تمدن دره سند با ارابه‌های گاوکش به نمایش درآمده، هنوز هم به‌طور واقعی و ملموس در روستاهای ایالت سند و پنجاب به چشم می‌خورد. با توجه به این نمادهای فرهنگی موجود و میراث غنی هم از نوع ملموس و هم غیرملموس، چرا در نهایی کردن و تثبیت سیاست فرهنگی خود موفق نبوده‌ایم؟ ممکن است دلایل مختلفی وجود داشته باشد؛ یکی از آن‌ها تأثیرات مذهبی پیش از اسلام است. تمدن‌هایی که به پنج هزار سال پیش بازمی‌گردند، تأثیرات دیگر ادیان را در خود دارند که سیاست‌گذاران در برقراری هماهنگی و سکوت در برابر آن‌ها دچار مشکل شدند. بنابراین، این تعارض اجازه نداد که پیش‌نویس سیاست فرهنگی به یک سند تأیید شده تبدیل شود، مگر اینکه این تعارض درونی حل شود. اکثر افراد کلیدی مصاحبه‌شونده آثار موجود در مراکز یا موزه‌های خود را از نظر مردم شناسی و مردم نگاری فرهنگی تمایز قائل نشده‌اند. مدیر موسسه سندولوژی بیان کرد که این موسسه از یک سو مسئول نشر و پخش تحقیقات انجام شده در زمینه فرهنگ است. «ما فرهنگ را از طریق بایگانی‌های صوتی و تصویری حفظ می‌کنیم. همچنین آثار باستانی را جمع‌آوری و آن‌ها را در موزه خود به نمایش می‌گذاریم. در اینجا سوابق و آثار مختلف از مناطق مختلف سند داریم؛ بنابراین می‌توان آن را آثار مردم نگاری نامید. با این حال، ما همچنین داده‌های انسان‌شناسی فرهنگی را در کتابخانه تحقیقاتی سندولوژی منتشر می‌کنیم. بنابراین ترکیبی از هر دو است: مردم شناسی و مردم نگاری فرهنگی. موسسه سندولوژی کنفرانس‌های ملی و بین‌المللی برگزار می‌کند تا فرهنگ را ترویج دهد. این موسسه نمایشگاه‌های کتاب فرهنگی، جشنواره‌های هنرهای فرهنگ عامه، برنامه‌های موسیقی فولکلور، مراسم جوایز فرهنگی را برگزار می‌کند و هنرمندان فولکلور از سراسر پاکستان را برای ترویج فرهنگ دعوت می‌کند.» (مدیر موسسه سندولوژی در مصاحبه با موسسه سندولوژی، جامشورو)

مدیر موسسه سندولوژی در مصاحبه ای اظهار داشت که سندولوژی یک موسسه فرهنگی است که هنرمندان محلی و ملی را تشویق می‌کند تا استعداد خود را به نمایش بگذارند و فرهنگ منطقه‌ای خود را در سطح ملی و بین‌المللی ترویج دهند. این موسسه مستقل نیست. این موسسه تحت نظر دانشگاه سند است و هیچ‌گونه بودجه فدرالی دریافت نمی‌کند. منابع و بودجه بسیار محدودی دارد که کافی نیست. این موسسه باید مستقل و خودگردان باشد و باید هیئت مدیره جداگانه و بودجه‌ای مستقل داشته باشد تا بتواند به طور مستقل عمل کند.

ارائه و ترویج فرهنگ ملموس و غیرملموس

مشاور در کمیسیون ملی هنرهای پاکستان (PNCA)  اظهار داشت که از زمان استقلال پاکستان، تلاش برای حفظ و ترویج فرهنگ در قالب‌های ملموس و غیرملموس در حال انجام است که شامل ادبیات، نقاشی، آثار هنری، هنرهای نمایشی، موسیقی و دیگر هنرها و همچنین اشکال ملموس‌تر مانند آثار باستانی می‌شود. نویسندگان، نقاشان و هنرمندانی چون عبدالرئوف چغتای، فیض احمد فیض و استاد الله‌بخش، زندگی قبل و بعد از استقلال پاکستان تجربه کرده‌اند و در زمینه‌های خود شناخته‌شده و برجسته هستند. نقش فراگیر دین که به‌عنوان نیروی پیونددهنده برای وحدت واحدهای فدرالی در پاکستان شناخته می‌شد، یک واقعیت جدید بود که برای نویسندگان و هنرمندانی که به جبهه نویسندگان پیشرو تعلق داشتند، دشوار بود. نخبگان حاکم در پاکستان تمام تلاش خود را کردند تا گذشته مشترک مسلمانان و هندوها را از یکدیگر جدا کنند، همان‌طور که در هند نیز چنین شد و زبان هندی جایگزین زبان اردو شد. در حالی که در پاکستان زبان انگلیسی به‌عنوان زبان مشترک باقی ماند، اما اردو به‌عنوان نماد وحدت شناخته می‌شود. این موضوع از یک سو بر روابط متقابل مردم پاکستان غربی و پاکستان شرقی تأثیر گذاشت. بنابراین نویسندگانی چون فیض احمد فیض در سال‌های ابتدایی پاکستان احساس بی‌راهه بودن می‌کردند. نخبگان آن دوران احساس می‌کردند که برای خلق دنیای ایده‌آل برای مستضعفان باید تلاش بیشتری کنند.

نقاشانی چون عبدالرئوف چغتای تحت حمایت دولت قرار گرفتند چرا که آن‌ها واقعیت‌های جدید را با نقاشی‌های مربوط به شکوه اسلامی ارتباط داده بودند، که این امر از طریق آثارهایی چون "مراقعه چغتای" و "عمل چغتای" برجسته شد. از یک سو، چغتای و صادقین اشعار اقبال و غالب را نقاشی می‌کردند و از سوی دیگر نقاشانی چون استاد الله‌بخش زندگی روستایی در پاکستان را به تصویر می‌کشیدند. نقاشانی همچون عبد الرحمان چغتائی در پیوند دادن پاکستان با فرهنگ اسلامی سهم به سزایی داشتند. استاد الله بخش زندگی تصاویری یکپارچگی از روستایی در و ابعاد مختلف آن را به تصویر می‌کشید، که ترکیبی از زندگی خیالی و واقعی بود. هنرمندانی همچون آنا ملک احمد و غلام رسول، زندگی معاصر و مدرن در کوچه و بازارهای پاکستان را به تصویر کشیدند. در عرصه مدرن، نقاشانی همچون شاکر علی، انور جلال شمزه، بشیر مرزا، حاجره منصور، زبیده آغا و غیره با استفاده از انتزاع‌گرایی، لحن جدیدی برای پاکستان مدرن ایجاد کردند.

نقاشان در پاکستان نیز با چالش های زیادی روبرو بودند. صدیقین به دلیل سبک جسورانه‌اش در نقاشی با مشکلات زیادی مواجه شد که بر زندگی و سلامت روانی او تأثیر گذاشت. او به شدت ناامید شده بود و به دلیل وضعیت پاک‌گرایانه‌ای که تلاش می‌کرد افرادی را که مطابق نظر خود نبودند از جریان اصلی هنر و فرهنگ کنار بزند، به خطاطی پناه برد. این وضعیت نشان‌دهنده شرایط دشواری است که در آن صدای مخالف سرکوب می‌شد و مذهب و دستور کار ملی به عنوان ابزارهایی برای این سرکوب به‌کار می‌رفتند. آثار دانشکده هنرهای ملی در لاهور و دانشکده های هنر در دانشگاه‌های عمومی در ایالت خیبر پختونخوا و سند به طور عمده در حفظ هنر و فرهنگ نقش داشته‌اند، اما نمایندگی بلوچستان در جریان اصلی هنر و فرهنگ کمتر است که نیاز به تشویق دارد.

در جریان اصلی و در مراکز قدرت، یک نکته مشترک وجود داشت: تلاش برای برقراری ارتباط میان مردم و نواحی جغرافیایی که پاکستان در آن واقع شده است. سال‌ها، فرهنگ محلی و فرافرهنگی تحت تأثیر این اندیشه قرار داشت که به دنبال یافتن نیرویی وحدت‌بخش بود تا اجزای مختلف فرهنگ را مانند قطعات یک پازل به هم پیوند دهد. از این رو، مسئله ترویج و حفظ هویت ملی اهمیت زیادی داشت و نهادهایی برای ترویج هویت ملی از طریق نمایش پاکستان به عنوان یک واحد، مجموعه‌ای طبیعی از مناطق جغرافیایی که به هم پیوسته‌اند، تأسیس شدند. پروژه‌هایی همچون شورای ملی هنرها و لوک مورثه نهادهایی هستند که برای ترویج همبستگی میان مردم از قومیت‌های مختلف و هویت‌های چندگانه تحت یک پرچم، یعنی هویت اصلی آنها به عنوان مسلمان، و سپس هویت طبقاتی و هویت منطقه‌ای، مانند پشتون، پنجابی، سندی، بلوچ و غیره، فعالیت می کنند.

«ما از سوی دولت محدودیت‌هایی داریم که فرهنگ خود را در سطح محلی و منطقه‌ای محدود کنیم، اما ما (سندھی‌ها) معتقدیم که نمی‌توانیم فرهنگ خود در سطح محلی و منطقه‌ای محدود کنیم، بلکه می‌خواهیم هویت ملی خود را در سطح ملی و بین‌المللی ترویج دهیم.» (برگرفته از مصاحبه با منابع کلیدی در مؤسسه سندولوژی، جامشورو، سند) همچنین اشاره شده است که در سند، هر گروه قومی منحصر به فرد است زیرا این گروه‌ها هویت، فرهنگ عامه، موسیقی محلی، رقص محلی، لباس فرهنگی و زبان خاص خود را دارند که باعث می‌شود فرهنگ سند زیباتر و غنی تر شود. هدف اصلی سندولوژی این است که فرهنگ‌های نادیده گرفته شده ترویج و حفظ شوند و ارتباط آن‌ها با هویت ملی مورد بررسی قرار گیرد. گفته شده است که سندولوژی می خواهد جشنواره‌هایی برای این گروه‌های قومی در سند برگزار کند و حضور آن‌ها را در تمامی رویدادهای فرهنگی تضمین کند تا هویت و فرهنگ آن‌ها ترویج یابد. با این حال، آن‌ها با مسائلی همچون کمبود بودجه روبرو هستند.

 پس از تشکیل پاکستان، این کشور با چالش‌های زیادی از جمله هویت ملی، آموزش و مسائل اصلی مرتبط با زبان‌های ملی و منطقه‌ای مواجه شد. پاکستان پس از 70 سال هنوز با همان مشکلات روبرو است که باید به آن‌ رسیدگی شود. سیاست‌های پاکستان بر مبنای فرهنگ، قومیت‌ها و زبان‌ها کنترل می‌شود. (مصاحبه با منابع کلیدی در مؤسسه سندولوژی، جامشورو) مانند دیگر کشورهای پس از استعمار، در پاکستان نقدهای زیادی بر سیاست‌های زبان، فرهنگ و قومیت‌ وجود دارد. کشورهای پس از استعمار به‌طور جامع و فراگیر عمل نکردند، زیرا طبقه نخبگان و حاکم نمی‌خواستند افراد متعلق به گروه‌های قومی، فرهنگی و زبانی مختلف در کنار هم زندگی کنند. طبقه حاکم به تسلط سیاسی رسیدند و فرهنگ‌ و زبان‌های محلی را به نفع خود سرکوب و کنترل کردند. به همین دلیل بحران‌های سیاسی پس از کنترل فرهنگ‌ و زبان‌های منطقه‌ای و محلی، به‌ویژه در ایالت هایی که جمعیت زیادی ندارند، به وجود آمد. زمانیکه مسأله زبان و هویت مطرح شد، محمد علی جناح زبان اردو را به عنوان زبان ملی برای پاکستان متحد ترجیح داد، در حالی که اکثریت جمعیت از پاکستان شرقی (بنگلادش کنونی) بودند. این اقدام پیامدهای زیادی در سیاست هویت در پاکستان داشت. از سوی دیگر، در هند، نهرو، نخستین نخست‌وزیر وقت هند پس از استقلال این کشور از بریتانیا زبان هندی را بر تمام ایالت ها تحمیل نکرد و به زبان‌های منطقه‌ای جایگاه برابر با زبان‌ ملی داد. عنوان شده است که زبان‌های محلی باید هم سطح با زبان ملی باشند، وگرنه بی‌اعتمادی میان ایالت ها به وجود خواهد آمد. ذوالفقار علی بوتو نهادهای فرهنگی بسیاری  را برای ترویج فرهنگ تأسیس کرد، اما در زمان حکومت ژنرال ضیاءالحق تمامی این نهادهای فرهنگی غیر فعال شدند.

موزه‌ها و مؤسسات فرهنگی: مطالعات فرهنگ‌ از دیدگاه مردم‌شناسی است یا مردم نگاری؟

 مصاحبه با منابع کلیدی تفاوت بین مردم نگاری و مردم شناسی را نشان می‌دهد. مردم شناسی بر نوشتن درباره مردم یک فرهنگ خاص تمرکز دارد، در حالی که مردم نگاری مطالعه مقایسه‌ای فرهنگ‌ها است. یک مطالعه مردم نگاری بر اساس فرضیه‌ی کل‌گرایی در انسان‌شناسی فرهنگی استوار است، به این معنا که کل بزرگ‌تر از مجموع اجزای فردی فرهنگ است. بنابراین، طبق نظر مردم شناسان فرهنگی، یک فرهنگ به‌طور کلی از طریق مطالعه جنبه‌های مختلف آن قابل بررسی است. مردم شناسی داده‌هایی را درباره فرهنگ‌های خاص از طریق کار میدانی جمع‌آوری می‌کند. کار میدانی برای یک مردم شناس به معنای زندگی کردن و نفس کشیدن در همان فضای شرکت‌کنندگان در تحقیق به مدت طولانی است. در حالی که مردم نگاری، مطالعه مقایسه‌ای فرهنگ‌ها است. فرهنگ شناس ها داده‌های اولیه و خام را فراهم می‌کنند تا تحلیل‌های بیشتری انجام دهند.

از آنجا که فرهنگ‌ از منطقه‌ای به منطقه دیگر متفاوت است، بنابراین ضروری است که فرهنگ‌های خاص مورد مطالعه قرار گیرند تا این تفاوت‌ها ثبت و شناسایی شوند. این تفاوت‌ها زمانیکه با یکدیگر مقایسه می‌شوند، مردم نگاری را تشکیل می‌دهند. با توجه به مباحث مطرح‌شده در مصاحبه با منابع کلیدی، تیم تحقیقاتی به درک مشترکی رسید که طبق آن، موزه تکسیلا را می‌توان موزه مردم شناسی دانست چرا که به‌طور مفصل به تمدن گانداره می‌پردازد. موزه لاهور موزه مردم نگاری است زیرا علاوه بر مطالعه باستان‌شناسی، شامل بسیاری از گزارش‌های مردم شناسی از فرهنگ‌های مختلف است. موزه ملی کراچی نیز موزه‌ مردم نگاری است. در حالی که موزه موهنجودارو یک موزه مردم شناسی است.

همچنین موزه فقیرخانه در مجموعه خصوصی آثار و موزه منزل اقبال در لاهور موزه مردم شناسی هستند. با این حال، موزه‌های کویته و پیشاور موزه‌های مردم نگاری هستند. در خصوص موزه‌ها، منابع کلیدی در سند توضیح دادند که چگونه آثار هنری برای شناسایی در موزه‌ها نگهداری می‌شوند. این آثار به‌صورت ترتیب زمانی و دوره‌ای نگهداری می‌شوند تا بتوان فرهنگ و تمدن‌های مختلف را از دوره‌های مختلف شناسایی کرد که به کدام یک از دوران سنگی، برنز یا نوسنگی تعلق دارند. تاریخ‌ بر روی آثار درج شده اند تا قدمت آثار و مکانی که در آن پیدا شده اند، مشخص گردد. زمانی که بازدیدکنندگان به موزه‌های باستان‌شناسی مراجعه می‌کنند، تاریخچه، مکان و طلاهات مربوط به آثار را مشاهده می‌کنند. همه این آثار اطلاعاتی درباره فرهنگ، تمدن، فعالیت، تجارت، ادیان و اختراعات مردم در دوره های مختلف را نشان می دهند. در پاکستان تعداد موزه‌ها کم است. اگر به ایالت سند نگاه کنیم، موزه‌های کمی وجود دارند مانند موزه‌کراچی، موزه‌ سند در حیدرآباد و موزه‌ سندولوژی. علاوه بر تعداد کم موزه ها، افراد ماهر و متخصص در این زمینه نیز بسیار کم هستند. منابع کلیدی اشاره کردند که برای ترویج فرهنگ از طریق موزه‌ها، باید در تمامی موزه‌های پاکستان نگهبانان و کارشناسان ماهر و آموزش‌دیده در زمینه‌های مربوطه منصوب شوند، زیرا آن‌ها می‌توانند فرهنگ را ترویج و حفظ کنند. مردم باید از اهمیت موزه‌ها آگاه شوند. بازدید از موزه‌ها باید از مقطع ابتدایی تا دانشگاهی به‌عنوان یک درس اجباری باشد تا کودکان بتوانند درباره تمدن و فرهنگ سؤال کنند و تفکر کنند. همچنین گفته شد که باید در هر اتحادیه و منطقه‌ای از پاکستان موزه‌هایی تأسیس شود تا جزئیات و دیدگاه‌های مردم را به نمایش بگذارد. تاریخ، فرهنگ، هنر، موسیقی و آثار هنری هر منطقه باید به نمایش گذاشته شود تا کودکان و مردم بتوانند فرهنگ منطقه‌ای، محلی و ملی خود را بشناسند.

مکانیزم‌های نهادی برای حفظ فرهنگ

اطلاعاتی که از منابع کلیدی در ایالت سند به دست آمده است، نشان می‌دهد که بودجه‌هایی برای موزه‌ها اختصاص داده می شود به درستی استفاده نمی‌شوند. افراد ماهر استخدام نمی‌شوند و آن‌ها از اهمیت و نحوه استفاده و مراقبت از موزه‌ها مطلع نیستند و از این رو قادر به حفظ و تاسیس موزه‌های جدید نیستند. همچنین، آن‌ها توانایی برقراری ارتباط با موزه‌های ملی و بین‌المللی را ندارند و مهارت لازم برای ارتقاء موزه‌ها و جذب منابع مالی از دیگر سازمان‌ها را ندارند. (مصاحبه با منابع کلیدی در ایالت سند)

بر اساس گزارشات از دانشکده باستان‌شناسی در ایالت سند، هیچ سیاست فرهنگی برای موزه‌ها وجود ندارد و هیچ ساختار مدیریتی برای اداره موزه‌ها تعیین نشده است. قبل از هجدهمین اصلاحات قانون اساسی، انتقادهایی مطرح بود که مقامات فدرال همکاری نمی کنند، اما اکنون همه چیز تحت کنترل ایالت ها است. دانشکده فرهنگ ایالت سند افراد مناسبی را استخدام نکرده است و آن‌ها نمی‌دانند چگونه فرهنگ و موزه‌ها را حفظ و ترویج کنند. هیچ گونه همکاری بین دولت ایالت ها و دولت فدرال وجود ندارد. بر اساس نظر این منابع، وظیفه دولت ایالتی و دانشکده فرهنگ ایالت سند است که با دولت فدرال ارتباط برقرار کرده و با تمام سطوح ملی و بین‌المللی همکاری کنند تا فرهنگ خود را ترویج دهند. همچنین اشاره شده است که کشورهایی نظیر چین، ژاپن و سایر کشورهای اروپایی موزه‌های خود را با بهره‌گیری از فناوری دیجیتال توسعه داده و به تجهیزات پیشرفته مجهز کرده‌اند، پاکستان نیز باید در این زمینه اقدام کند تا بهتر بتواند فرهنگ خود را حفظ و ترویج کند. وقتی بازدیدکنندگان وارد موزه‌های دیجیتالی می‌شوند، احساس می‌کنند که در همان فضایی قرار دارند که از طریق تکنولوژی به تصویر کشیده شده است. (مصاحبه با منابع کلیدی در ایالت سند)

مصاحبه شونده همچنین اشاره کرد که نیاز فوری به تکنولوژی در موزه‌ها وجود دارد و همه موزه‌ها باید دیجیتالی شوند. موزه‌ها باید در هر مکانی تاسیس شوند و اثر هنری مناطق و محله های مختلف را به نمایش بگذارند. دانشکده فرهنگ باید تلاش‌های جدی برای ترویج موزه‌ها انجام دهد. مشکلات زیادی در ترویج فرهنگ و هویت ملی وجود دارد زیرا سیاست فرهنگی در پاکستان هنوز تصویب نشده است. قانون اساسی پاکستان فرهنگ را از طریق ادبیات، هنر، صنایع دستی و موسیقی حفظ می‌کند. واضح است که در سطح ایالتی هیچ نقشی برای هیچ نهاد فدرالی در سیاست فرهنگی وجود ندارد و مقامات فدرال به طور مستقیم با ذینفعان ایالتی در این زمینه ارتباط برقرار نمی‌کنند. همچنین، در حمایت از زبان‌های منطقه‌ای، خواسته‌های قوی‌ای مطرح شده است که باید زبان سندی و دیگر زبان‌های منطقه‌ای مانند پنجابی، سرائیکی، پشتو، شینا و بلوچی به عنوان زبان‌های ملی شناخته شوند. منابع همچنین تأکید کرده‌اند که نباید زبان و فرهنگ دیگری بر زبان‌های منطقه‌ای تحمیل شود، زیرا اردو زبان مادری اکثریت مردم پاکستان نیست، ولی به‌عنوان زبان ملی شناخته شده است که این موضوع برای ملی‌گرایان و کسانی که برای حقوق زبان و فرهنگ خود در سطح استان‌ها فعالیت می‌کنند، قابل قبول نیست.

دانشکده فرهنگ سند یکی از سازمان‌هایی است که از موسسه «سندولوژی» در برگزاری جشنواره‌ها، موسیقی و دیگر رویدادهای فرهنگی حمایت کرده است. این امر باعث شده است تا «سندولوژی» قادر باشد کنفرانس‌ها و رویدادهایی در سطح ملی و بین‌المللی برای ترویج هویت و فرهنگ ملی برگزار کند. موسسه سندولوژی همچنین قراردادی با صندوق قابل معامله (EFT) امضا کرده است که 10 میلیون روپیه پاکستانی برای حفظ فرهنگ ارائه کرده است. آکادمی همچنین از سندولوژی حمایت می‌کند و هر ساله دویست هزار روپیه پاکستانی برای خرید و نشر کتاب‌ها اختصاص می‌دهد. موسسه سندولوژی دارای سیاستی مکتوب است که هدف اصلی آن حفظ جنبه‌های مختلف فرهنگ ایالت سند و تعامل با دیگر موسسات برای حفظ و ترویج این فرهنگ است. با این حال، هجدهمین متمم قانون اساسی به‌طور کامل در سند به مرحله اجرا درنیامده است و موسسات فرهنگی نتوانسته اند از این قانون بهره برداری کنند. همچنین سنتی وجود دارد که به نهادهای اصلی در چشم‌انداز فرهنگی در سطح منطقه‌ای فرصت می دهد. در سطح استان، گروه‌ها و اقوام فرعی وجود دارند که نادیده گرفته‌ شده اند و می‌توانند از طریق انجمن‌هایی مانند «سندولوژی» به حفظ و ترویج فرهنگشان کمک کنند. "کسانی که فقط به زبان سندی صحبت می‌کنند، سندی نیستند، بلکه هر کسی که در سند زندگی کند و حتی به زبان‌های دیگر صحبت کند، نیز سندی است. " (مصاحبه با مدیر موسسه سندولوژی)

این موضوع همچنین نشان‌دهنده عدم نمایندگی فرعی‌ در فرهنگ‌های اصلی است که باعث حاشیه‌نشینی بیشتر آن‌ها می‌شود. مگر اینکه گروه‌های قومی اقلیتی در مباحث اصلی فرهنگی نمایندگی داشته باشند، آن‌ها در پذیرش هویت ملی خود تردید خواهند داشت. منابع همچنین اشاره کردند که اگر پاکستان توجه کاملی به حفظ و ترویج فرهنگ داشته باشد، با مسائلی مانند افراط‌گرایی با ساختن روایت‌های جایگزین می‌توان مقابله شود. فرهنگ تنها وسیله‌ای است که می‌تواند مانع از بروز افراط‌گرایی و تروریسم شود. افراط‌گرایی زمانی شکل می‌گیرد که انحراف از فرهنگ و جامعه اصلی ایجاد شود. هنر و فرهنگ می‌تواند نگرش و ذهنیت افراط‌گرایان را تغییر دهد. منابع در سطح فدرال اظهار داشتند که آن‌ها در حال دیجیتال‌سازی آرشیوها به‌صورت مدرن و هماهنگ با نیازهای مخاطبینی هستند که به ابزار دیجیتال علاقه دارند. اما منابع در سطح استان چالش‌های زیادی را شناسایی کرده‌اند، مانند اینکه چگونه سندولوژی را دیجیتال سازی کنند. همچنین نیاز به دیجیتال‌سازی کتابخانه تحقیقاتی موجود در سندولوژی وجود دارد. همچنین گفته شده که فرهنگ می‌تواند با گردشگری مرتبط شود، بنابراین ترویج آن ممکن خواهد بود. از آنجا که بیشتر مؤسسات فرهنگی خود قربانی افراط‌گرایی شده‌اند، ممنوعیت‌هایی مانند ممنوعیت رقص، موسیقی و تئاتر وجود دارد. برخی موضوعات تنها در چارچوب‌های خاصی از طریق تئاتر قابل مطرح شدن هستند و بسیاری از مسائل همچنان به عنوان تابو باقی مانده‌اند. "رویای ما این است که هر فردی بتواند از هر نقطه‌ای در جهان به منابع فرهنگی دسترسی پیدا کند. " موسسه سندولوژی چالش عمده‌ای از نظر تأمین مالی دارد؛ زیرا بودجه کافی برای ادامه پروژه‌های جدید ندارد. (مصاحبه با مدیر موسسه سندولوژی)

نتیجه‌گیری

مصاحبه ها نشان می دهد که پاکستان دارای میراث فرهنگی غنی است که هزاران سال قدمت دارد. با این حال، آنچه اهمیت دارد این است که ما این میراث را مال خود بدانیم؛ در غیر این صورت تمام این ادعاها بی‌اعتبار خواهد بود. همچنین سنتی وجود دارد که تنها بخشی از میراث را انتخاب می‌کنند. این کار نمی‌تواند به این شکل انجام شود. باید آن را به‌عنوان یک مجموعه کامل در نظر گرفت که شامل سنت‌های مختلف شفاهی، نوشتاری، بصری و هنرهای اجرایی باشد. در تاریخ افراد زیادی بوده‌اند که در ترویج هنر و صنایع دستی سهم داشته‌اند. آنچه که امروز به ارث برده‌ایم، مدیون آن مشارکت‌های غنی و متنوع از طریق تاریخ شفاهی، ادبیات، هنرهای اجرایی، هنرهای بصری و صنایع دستی است. نتیجه‌گیری این است که تعدادی از موسسات در بخش‌های عمومی و خصوصی در حال کمک به فضای فرهنگی کشور هستند که شامل خرده‌فرهنگ‌ها در پاکستان می‌شود.

منبع:

کد خبر 23253

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 2 =