۱۵ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۱
تنها چشم امید خانواده هستم

افغانستان سرزمینی است که جنگ‌های چندین ساله‌ در آن؛ سبب شده تا هزاران زن بیوه و کودکان بی‌سرپرست داشته باشد. در این کشور؛ صدها کودک بی‌سرپناه زندگی می‌کنند و زنان و دختران زیادی تنها نان‌آور خانواده‌هایشان هستند، در حالی که به‌سختی می‌توانند شغلی برای خود دست ‌و پا کنند.

افغانستان سرزمینی است که جنگ‌های چندین ساله‌ در آن؛ سبب شده تا هزاران زن بیوه و کودکان بی‌سرپرست داشته باشد. در این کشور؛ صدها کودک بی‌سرپناه زندگی می‌کنند و زنان و دختران زیادی تنها نان‌آور خانواده‌هایشان هستند، در حالی که به‌سختی می‌توانند شغلی برای خود دست ‌و پا کنند. مردم نیز به این زنان می‌گویند که «مردی بالای سر خود ندارند تا احتیاجاتشان را برآورده سازند». بدون ‌آنکه به تلاش و زحمت این زنان نگاه کنند، به نبودن دست مرد بالای آنها تمرکز می‌کنند. حاکمین فعلی کشور هم هر روز فرمان جدیدی برای محدود ساختن و به حاشیه راندن زنان صادر می‌کنند. از ممنوعیت دانشگاه و مدرسه گرفته تا کسر حقوق کارمندان زن و بستن آرایشگاه و بالاخره ممنوعیت کار در ادارات غیردولتی. با ممنوعیت کار، شرایط برای آن عده از زنان که تنها نان‌آور خانواده بودند، بحرانی‌تر از قبل شده است. سوسن یکی از این زنان است.

با گوش دادن به داستان سوسن؛ می‌توان گوشه‌ کوچکی از تأثیر دهه‌ها جنگ خانمان‌سوز و بدبختی را در این کشور دید. سوسن، زن خوش‌سیما، جوان و تحصیل‌یافته است که مسئولیت همسرش، که معلول است، و سه فرزند قد و نیم ‌قد خود را بر عهده دارد.

او تا قبل از سقوط نظام جمهوریت؛ در یکی از وزارت‌خانه‌ها کار می‌کرد. علت خانه‌نشینی و زمین‌گیر شدن همسرش را جنگ‌های چندین ساله افغانستان می‌داند: "همسرم از نظامیان بلندرتبه‌ کشور بود و اکثر وقتش را در راه‌اندازی عملیات‌های ضد جنگجویان مسلح و برقراری امنیت کشور صرف می‌کرد. با سربازان به خط نبرد می‌رفت و برای آوردن صلح و امنیت در سرزمینش از آرامش خانواده، عزیزان و حتی جانش گذشته بود. ادامه دادن در این راه، این آرمان و هدف نیز باعث شد تا دیگر نتواند راه برود."

همسر او در هنگام اجرای یکی از عملیات‌های ضد طالبان با مین‌های کارگذاری شده‌ این گروه برخورد می‌کند و پاهایش را از دست می‌دهد. از آن پس، سوسن هم زمان همسر، مادر کودکانش، پرستار همسر بیمارش و تنها نان‌آور خانواده‌اش شد. اما با سقوط حکومت و تسلط دوباره طالبان بر افغانستان، وزارت امور زنان، از کابینه حذف شد و سوسن و هزاران زن دیگر بیکار شدند. اما شرایط برای او به‌گونه‌ای نبود که تن به تقدیر داده و خانه‌نشین شود. او می‌گوید: "پس از حادثه‌ای که برای همسرم افتاد، تنها چشم امید خانواده‌ در هر شرایطی من بودم و هنوز هم هستم. برای همین بود که تسلیم نشدم و به دنبال کار و درآمد به چندین اداره‌ غیردولتی مراجعه کردم. و ازآن‌جایی که گذشته‌ کاری موفق و مدرک تحصیلی خوبی در دست داشتم، در مدت زمان نه‌چندان زیادی دوباره در یکی از سازمان‌های غیردولتی شاغل شدم."

او بازگشت به کار را این‌گونه بیان می‌کند: "با آغاز دوباره‌ کار؛ حس می‌کردم روحیه باخته‌شده‌ام را به دست آورده‌ام و راه‌های پیشرفتم در شرایط بد کشور همچنان باز خواهد بود. اما نمی‌دانستم که این گروه برای حذف من و هم‌جنسانم از صحنه، به هر دری خواهد زد."

او مشتاقانه به کارش ادامه داده و نهایت سعی خود را می‌کند تا از عهده‌ مسئولیت‌هایی که بر دوش دارد، برآید. اما با صدور حکم گروه طالبان علیه زنان شاغل، محیط کاری برای سوسن و همکارانش تنگ و تنگ‌تر شده و همواره بر آنها فشار وارد می‎شد تا از صحنه کنار بروند. تا اینکه با صدور حکم منع فعالیت زنان در ادارات غیردولتی، اجازه‌ کار از او و هزاران زن دیگری که تنها چشم امید و نان‌آور خانه‌هایشان بودند، گرفته شد: "نمی‌دانم هدف طالبان از صدور این احکام و حذف و به حاشیه راندن ما از جامعه چیست؟"

سوسن که مثل هزاران زن دیگر در این کشور طعم فقر، جنگ و بدبختی را چشیده است، در درونش آتش خشم علیه طالبان شعله می‌زند. او می‌گوید: "شاید طالبان نمی‌دانند که زنان افغانستان امروز با زنان افغانستان بیست ‌و چند سال قبل یکی نیستند و امروز از این گروه با چنگ و دندان هم که شده، حق خود را خواهند گرفت".

با گذشت هر روز، بدبختی تازه‌ای به زندگی زنان افزوده می‌شود. تا گروه طالبان بر افغانستان مسلط باشد، هیچ آبی از آب تکان نخواهد خورد، مگر این‌که وضعیت بحرانی‌تر از چیزی که هست، شود.

منبع: روزنامه هشت صبح

لینک:

 https://8am.media/fa/i-am-the-only-hope-of-the-family/

کد خبر 23277

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 7 =