نام ایشان سید عنایت علی شاه و تخلص وی ضیا بود. از نوادگان حضرت امام جعفر صادق(ع) به شمار میرفت. سید ضیا جعفری(ره) در سال ۱۹۰۵ میلادی در جاتلی متولد شدند و سپس به پیشاور آمد. دوران کودکی و نوجوانی را در روستای پدری خود، ترناب فارم گذراند و پس از چندی به پیشاوربازگشته و در محله گنج سکونت گزید. پدر بزرگوارش سید میر مرتضی شاه جعفری، زمیندار منطقه ترناب فارم بود و در پلیس به عنوان افسر بازرسی خدمت میکرد. سپس به پاسگاه جاتلی (منطقهای در کمبلپور - بخشی از اَتک امروزی) منتقل شد و مدتی طولانی در جاتلی اقامت گزید.
سید ضیاء جعفری در جوانی به عنوان افسر پلیس منصوب شد و اولین مأموریت وی در کلانتری بازارقصهخوانی بود. روزی در حین گشت، با مجذوبی روبرو شد که پیوسته ذکر "علی علی" بر زبان داشت. این دیدار گویی انقلابی در زندگی وی ایجاد کرد و چراغ روحانیت را در وجودش روشن کرد. سید ضیا جعفری علاوه بر اینکه از چهرههای برجسته علمی و ادبی پیشاور بود، شاعری بلندپایه در هر دو زبان فارسی و اردو نیز محسوب میشد و سبک رباعیات خیام را در پیشاور رواج داد. حفیظ جالندری شاعر سرود ملی پاکستان به همین مناسبت به ایشان لقب "خیام هند" اعطا کرد. به گفته سید فارغ بخاری، ضیا جعفری با سرودن رباعیات به سبک خیام، عنوان "خیام سرحد" را به دست آورد.
در مجله "خیابان" دانشگاه پیشاور، مشتاق احمد در مقالهای با عنوان "انجمن های گمنام ادبی پیشاور" درباره "بزم انیس پیشاور" مینویسد: درباره نخستین رئیس این انجمن که چند سال فعالیت داشت، اختلاف نظر وجود دارد. سجاد سرحدی معتقد است آقای جگر شاه کاظمی اولین رئیس این انجمن بود، در حالی که یونس قیاسی، ملک ناصر علی را به این سمت معرفی میکند. ندا کلکتوی نیز به عنوان دبیر انجمن فعالیت میکرد. اعضای این انجمن عمدتاً از اهل تشیع بودند و محور اصلی فعالیتهایشان شعر و مرثیهسرایی آیینی عاشورایی با الهام از سبک قصیدههای میرانیس بود. از جمله اعضای برجسته این انجمن میتوان به ضیا جعفری، ابوالکیف کیفی، محمود الحسن کُب، استاد غلام رسول گھائل، خادم کربلائی، حیرت جعفری و ساجد سرحدی اشاره کرد. محافل شعری این انجمن عمدتاً به مرثیه و سلام اختصاص داشت و پیروی از سبک میرانیس امری رایج و معتبر محسوب میشد.
تائیگر طلا محمد سدوزئی در کتاب "زندگی نامه تائیگر طلا" در صفحه ۱۸۰ چنین مینویسد: "سید فضل علی شاه، چهره درخشان خاندان سادات در این منطقه، مرا به منزل خود دعوت کردند. در این محفل، برخی از بستگانشان نیز حضور داشتند از جمله: پسرعمویشان سید ابوطالب جعفری (وکیل)، برادر کوچکترشان سید میر محمد جعفری، برادر بزرگتر میزبان نجف علی شاه جعفری، حضرت آقا سید ضیا جعفری، قاضی محمد گل خان، سلیم جان، عنایت الله جان و چند تن دیگر."
تائیگر طلا در ادامه میافزاید:
"من همواره به ضیا جعفری احترام و علاقه زائدالوصف داشتم. ایشان پیوسته مرا به تقوا سفارش میکردند و من تا وقتی که ایشان مرخص نمی شد، در محضر آن روح نورانی میماندم. گاهی اگر در حضور یافتن تأخیری پیش میآمد، آغا میر محمد جعفری با مهربانی صدا میزدند: «تائیگر! چایت انتظار میکشد.» چه انسانهای با برکتی بودند! یادشان روح را آرامش میبخشد."
مناقب اهل بیت سروده ایشان همواره توسط: سردار ذکاء حسین زاهد، سردار ارتضی حسن زاهد، آقا سید جاوید حسین نقوی، آغا سید ابوالفضل عباس جعفری، ظفر علی ذاکر اهل بیت در حسینیه های پیشاور قرائت می شد.
برخی از رباعیات ایشان تقدیم می گردد:
شعر فارسی:
متاع کاروان ما محمد
جهان بیکران ما محمد
ورای این زمین و این سماوات
زمین و آسمان ما محمد
ز مهر حیدرم تابنده کردند
چو جان عارفان پاینده کردند
ز حسنش جلوه پاشیدند برگل
علی گفتند و خاکم زنده کردند
مسلمانی و شمشیری نداری
کف خاکی گراکسیری نداری
تو داری کربلای تازه امروز
و لیکن خون شبیری نداری
مسلمانی و ایمان نه داری
چه دریایی که طوفا نی نداری
تو غارت گشته از دین ملا
که قالب داری و جانی نداری
حسین ابن علی عالی مقامی
بود پروانه اش ماه تمامی
به چشم کیمیای خاک کویش
فزون از جلوه حسن تمامی
شعر دو زبانه اردو و فارسی:
اے شهوار کر بالا اے جادہ پیمائے حیات
تیری موج خوں سے ہے رنگین جبین کاینات
عالم انسانیت پر تیرا احسان عظیم
تیرے نقش پا کی منزلہے صراط مستقیم
گل بدا من ہے تیرے خوں سے قباے زندگی
تیرے نقش پا کے ذریعے کیمیاے زندگی
اے حسین ابن علی اے مرکز پر کار عشق
مشرق خورشید حق، اے مطلع انوار عشق
خمس آل عباد، اے گلشن حیدر کے پھول
سیدہ کالال ہے تو را کب دوش رسول
وہ پدر خیبر شکن شیر خدا گر دوں وقار
لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
شعراردو:
جھجھک جھجھک کے ستارے سلام کہتے ھیں
سبک سبک کے بیچارے سلام کہتے ھیں
تیرے غریبوں کو ، انصار کو محبوں کو
یہ تیرے درد کے مارے سلام کہتے ھیں
جہاں حضور کے میچوں پہ آگئی تھی خزاں
وہ عالقمہ کی کنارے سلام کہتے ھیں
تیرے خیام کو اپنی لپیٹ میں لیکر
لہک لہک کے شرارے سلام کہتے ھیں
تیرے پیاسوں کی قسمت میں تھی نہ بوند جہاں
وهی فرات کے دھارے سلام کہتے ہیں
وہ تشنگی وہ تلائم وہ پیکسی ، وہ ظلم
وہ کربلا کے نظارے سلام کہتے ہیں
اجل کی چھاں میں وہ مسکرا رھا ھے کوئی
مذاق عشق کے جو ھر دکھا رھا ھے کوئی
حوالے بو بھی تند و تیز ھے لیکن
چراغ مصطفوی پھر چلا ر جاھے کوئی
جوان پسر کا وہ لاشہ اٹھا کے پیری میں
کمال صبر کے جوہر دکھا رھا ھے کوئی
لگا کے چہرہ اقدس پر خون اصغر کا
جہان عشق کو رنگیں بنارہا ھے کوئی
جیں ھے سجدہ میں سر پر ھے تیغ خون آشام
خدا کی راہ میں سجدے لٹا رہا ھے کوئی
علی کا لال نہ شاہ مشرقین نہ ھو
یہ کوہ عزم کا پیکر کہیں حسین نہ ھو۔
در روز ۲۰ می ۱۹۷۰ میلادی، مصادف با ۱۶ ربیعالاول، ایشان دیده از جهان فروبستند. پیکر مطهرشان در محوطهی «شیخ جنید» در منطقهی شیخآباد به خاک سپرده شد. هماکنون هر ساله مراسم «عُرس» بزرگداشت ایشان با شکوه تمام و در فضایی آکنده از عقیده و احترام در همین مکان برگزار میگردد.
نظر شما