توطئهها برای تضعیف میهن عزیز
اسرائیل بار دیگر آنچه را که در سوریه میخواست انجام دهد، به اجرا درآورد؛ اما پیش از پرداختن به اوضاع سوریه، بیان دیدگاههایی دربارهی میهن عزیزمان ضروری است تا بتوانیم از شرایط سوریه عبرت گرفته و درسی بیاموزیم. روشن است که کمینگاه دشمن همواره در حال تغییر است؛ گاه همچون روز روشن آشکار است و گاه در پردهای از ابهام و پنهانکاری باقی میماند.
زمانی که پاکستان، هند را در میدان جنگ نظامی با خاک یکسان کرد، از همان لحظه روشن بود که هند سیاست گسترش تروریسم را با شدت و جدیت بیشتری دنبال خواهد کرد. یک حقیقت مسلم آن است که پاکستان دیگر نه در جنگهای متعارف و نه در جنگهای نامتعارف با تهدیدی جدی مواجه نیست، و این ادعا که پیروزی پاکستان بهخاطر حمایت مستقیم این یا آن کشور بوده، صرفاً یک تبلیغات بیاساس است که بارها از سوی پاکستان تکذیب شده است.
پس دشمن چه میخواهد؟
دشمن بهخوبی میداند که تنها از راه پوچ و تهی ساختن درونی پاکستان است که میتواند—نعوذبالله—به اهداف شوم خود دست یابد. از همین رو، حمایت از جنبشهای تروریستی در ابعاد گوناگون، بهعنوان بخشی از یک سیاست حسابشده، در پیش گرفته شده است؛ چراکه دشمن دریافته که حسرت بستن دست دوستی به دشمنان پاکستان، در دل برخیها خانه کرده است. البته دشمن کوچکترین همدلی و شفقتی نسبت به این افراد ندارد، بلکه تنها میخواهد با سوءاستفاده از آنان، ستونهای نظام و انسجام پاکستان را به لرزه درآورد.
ما، بهسبب خطاهای خود، از لحاظ اقتصادی دچار ضعف شدهایم. زمانی که در سال ۲۰۱۵ تلاش شد تا از مسیر پروژهی سیپیک (CPEC) این ضعف جبران گردد، ناگهان با یک دکترین (نظریهی هدایتشده) مواجه شدیم. با فردی(نواز شریف) که در آن سال، بهرغم تمامی فشارها، در پی نجات کشور از بحران اقتصادی بود، چنان رفتاری صورت گرفت که حتی در واپسین لحظات زندگی همسر در حال احتضارش، نتوانست احوال او را جویا شود.
این تنها یادآوری تلخی از تاریخِ نهچندان دور است، تا دریابیم چرا تاکنون از بحران اقتصادی عبور نکردهایم. اکنون، فقط قدرت نظامی است که همچون خاری در چشم دشمنان پاکستان فرو رفته است، و از همینرو میکوشند با دسیسهی تروریسم، همان قدرت را نیز خدشهدار سازند.
اما پرسش مهم اینجاست: دشمن چه میخواهد؟
در دو دههی گذشته، جهانیان شاهد بودهاند که چگونه نظامهای حکومتی کشورهای آزاد و مستقل، صرفاً با تکیه بر قدرت نظامی، ویران و واژگون گشتهاند.
از افغانستان آغاز کنیم. درست است که در آن زمان نیز طالبان بهطور کامل بر افغانستان سلطه نداشتند، اما با این حال، پس از برکناری ظاهر شاه و ورود نیروهای اتحاد جماهیر شوروی به این کشور، آن حکومت، یکی از باثباتترین ساختارهای سیاسی افغانستان به شمار میرفت. با سقوط آن نیز، افغانستان تا به امروز با مشکلات فزایندهای در ادارهی امور حکومتی مواجه بوده است.
سپس نوبت به عراق رسید. در آنجا ابتدا کار به درگیریهای خونین داخلی کشید و بهتدریج کشور عملاً به چندین بخش تقسیم شد. همین امر باعث گردید که حتی تصور احیای قدرت نظامی عراق نیز از میان برود. یادآوری توان نظامی عراق از این رو اهمیت دارد که اسرائیل زمانی بهدلیل همین قدرت نظامی، به عراق حمله کرده و تأسیسات هستهای آن را هدف قرار داده بود. بعدها نیز، همین قدرت نظامی بهانهای شد برای حملهی گسترده به عراق.
مثال لیبی نیز در برابر دیدگان همگان روشن است. معمر قذافی حتی در برههای تلاش کرد تا روابط خود را با غرب بهبود بخشد، و همین توهم موجب شد که جان خود را از دست دهد. با پایان دوران طولانی حکومت او، لیبی نیز عملاً به بخشهای مختلف تقسیم شد و با فروپاشی حکومت مرکزی قدرتمند، این کشور دیگر توان آن را نداشت که برای هیچ قدرتی، تهدیدی محسوب شود.
در آغاز، سخن از سوریه به میان آمد. زمانی که بشار اسد بر این گمان بود که توانسته است دشمنان خود در جامعهی جهانی را آرام و رام سازد، همان زمان، نقشههایی برای حذف او از صحنه، با شدت و جدیت در حال تدوین و اجرا بود.
در همان آغاز جنگ داخلی سوریه، مناطق شبهخودمختار یکییکی در این کشور پدیدار شدند، و به همین دلیل بود که نواز شریف، نخستوزیر وقت پاکستان، با ردّ فشارهای بینالمللی، آشکارا با رویهی براندازی حکومتها از راه زور و قدرت مخالفت نمود. به هر حال، در سوریه، موضوعات مربوط به علویها، دروزیها، کردها و دیگر اقوام، بهگونهای بهرهبرداری شد تا این کشور، در حالت متحد باقی نمانده و توان گفتوگو با اسرائیل در سطحی برابر را از دست بدهد.
در همین حال، در ایران نیز، با سردادن شعار "تغییر رژیم"، تلاش گستردهای صورت گرفت تا این کشور نیز به سمت همان سرنوشت سوق داده شود.
هدف از بیان تمام این سخنان، تنها این است که روشن شود دشمنان، علیرغم آگاهی از قدرت نظامی پاکستان، میکوشند با افزایش فعالیتهای تروریستی، کشور را از درون تضعیف کنند تا مبادا—نعوذبالله—پاکستان نیز به سمت شرایطی خطرناک کشیده شود.
اگر ما در برابر این تهدیدات، چارهاندیشی جدی نکنیم و تنها به گفتار و وعدههای بیعمل بسنده کنیم، نیروهای ارتش، پلیس و مردم بیگناه، همچنان بهای آن را خواهند پرداخت. اما آنچه نگرانکنندهتر است، عواقب هولناکیست که در کمین میهن عزیز ما نشستهاند؛ چراکه این تصور، روزبهروز تقویت میشود که تروریسم نهتنها تضعیف نشده، بلکه هر دم قویتر و خطرناکتر میشود.
منابع:[1]
ترجمه : محمد عسکری
[1] . https://jang.com.pk/news/1493418
نظر شما