موزه ملی پاکستان که در کراچی واقع شده است، میزبان نسخههایی کلاسیک از دستنوشتههای فارسی است که گنجینهای کمیاب از خوشنویسی، هنر و خلاقیت قرون وسطی محسوب میشوند. سه سال حضور من در این موزه برای مطالعات باستانشناسیام حیاتی بود، چراکه در این مدت چیزهای زیادی در مورد روند پژوهشهای پالیوگرافیک آموختم. صادقانه بگویم، آن علاقه قدیمی در فشار ضربالاجلهای کاری روزنامهنگاری از بین رفته بود، اما در بازدید اخیرم از موزه، مجموعه بیقیمت دستنوشتهها که در نگارخانه به نمایش درآمدهاند، دوباره توجهام را جلب کرد.
نسخههایی از آثار حماسی ابوالقاسم فردوسی و شیخ سعدی از جمله نمونههای برجستهای هستند که فراتر از واقعیت به نظر میرسند. جوهر آنها به دلیل فرسایش مواد محو شده و نور کمرنگی که بر روی جعبههای شیشهای تابیده شده، کاغذهای زرد و قدیمی را رنگپریدهتر کرده است. بازدیدکنندهای که وارد این فضای سنگین و موقر میشود، میتواند دوران گذشته را حس کند؛ زمانی که کاتبانی بزرگ با رنگ، جوهر و قلم این آثار حماسی را بازآفرینی کردهاند. تصویرسازیهای زیبا داستانهای روایتشده در جلدهای شاهنامه، بوستان، گلستان و یوسف و زلیخا را جانبخشیدهاند.
دستنوشتههای غنی و کمیابی که در موزه ملی نگهداری میشوند، منبعی شگفتانگیز برای پژوهشهای بایگانی و پالیوگرافیک به شمار میآیند.
این دستنوشتهها، که برخی از آنها رسالهها و نمونههای خوشنویسی هستند، نمایش باشکوهی از سبک نستعلیق فارسی بهحساب میآیند؛ سبکی بسیار زیبا که اساس فونت نستعلیق امروزی در نرمافزارهایی مانند اینپیج برای تایپ اردو است. نستعلیق یک سبک فونت شکسته و روان است که در ابتدا برای نوشتن متون ادبی و غیرقرآنی طراحی شد. این سبک، شکل توسعهیافتهای از خط نسخ و تعلیق اولیهای است که در ایران استفاده میشد؛ جایی که حروف دارای ساقههای عمودی کوتاه و کشیدگیهای افقی پهن و روان هستند، در حالی که اشکال، عمیق و قلابدار به نظر میرسند. خطوط کمی شیبدار هستند و کلمات بهگونهای نوشته میشوند که گویی آویزاناند.
شاهنامه فردوسی که حدود هزار سال پیش نوشته شده، طولانیترین منظومه حماسی در جهان است که بهدست یک شاعر نوشته شده است. با این حال، نسخهای که به خط خود شاعر باشد تاکنون یافت نشده است. نسخهای که در موزه به نمایش درآمده، متعلق به سال ۱۰۲۹ هجری قمری (۱۹۱۹ میلادی) است. یادداشت همراه نسخه، از ۹۹ نگاره مینیاتوری خبر میدهد، با این حال، صفحه ۳۵۷ که باز و در معرض دید است، تصویری ندارد. بیستوپنج خط در چهار ستون با جوهر سیاه نوشته شدهاند. یادداشتی نیز احتمالاً برای تأکید بر بخش خاصی یا برجستهکردن یک داستان، با متن سرخرنگ در یکی از صفحات افزوده شده است.
بههمین ترتیب، آثار معروف سعدی شیرازی یعنی بوستان (که سراسر منظوم است) و گلستان (باغ گلها) در سالهای ۱۲۵۷ و ۱۲۵۸ میلادی کامل شدهاند. نسخه موجود توسط امام وردی، خوشنویس مشهور آن دوران، کتابت شده است. صفحه نمایشدادهشده، تصویری زیبا از پادشاه و دربارش را نشان میدهد. مینیاتور با رنگهای مات سبز و طلایی اثری هنری بینظیر است، در حالی که صفحه شامل ۱۳ سطر در چهار ستون خوشنویسی نستعلیق ظریف با جوهر سیاه است.
نسخه گلستان ویژگی منحصربهفردی دارد، چراکه با خط شکستهای خاص نوشته شده که به سال ۱۲۵۳ هجری قمری (۱۸۳۷ میلادی) بازمیگردد. در قالبی ۲۳ سطری، این اثر پر از هنر زیبا و ترکیبی از طلا و نقشمایههای رنگارنگ است. حاشیههای داخلی با سبز و طلایی غالب تزئین شدهاند. بخش بیرونی دارای قابهای ارغوانی کمرنگ است و سرصفحه تزئیناتی بسیار ظریف دارد. تکنیک درخشان استفاده از رنگ و طرحهای هندسی بر پایه طلایی در سراسر صفحه خودنمایی میکند. بهروشنی، نثر و شعر از هم با ستونهای هندسی کوچک تفکیک شدهاند.
آیه قرآن درباره یوسف و زلیخا بارها به زبانهای گوناگون ترجمه شده است. معروفترین روایت این داستان توسط شاعر بزرگ فارسی، جامی، نوشته شده است. این نسخه مرا به یاد ترجمهای از رالف تی. اچ. گریفیت، پژوهشگر هندیشناسی، انداخت که زیبایی زلیخا را چنین توصیف میکند:
هزار گوهرِ کمیاب و درخشان
بر بسته بود زلفش را با آن بند جان
جز دست او نبود هنر آنکه پیچد
آن دستبند نازک که به مچ میپیچد
پایبند زرین درخشان به پا داشت
دیگر چه گویم از گوهر که در بر داشت؟
نظر شما