حباب فرهنگی مهاجران افغانستانی
در ظاهر امنیت، در باطن تهدیدکننده‌ی فرصت‌ و هویت

«حباب فرهنگی» حالتی است که در آن گروهی از مهاجران برای حفظ دین، زبان، آداب و رسوم خود، شبکه‌ای بسته از روابط می‌سازند؛ شبکه‌ای که بیشتر یا حتی فقط شامل هم‌قومان، هم‌مذهبان و هم‌زبانانشان می‌شود. برخی از افغانستانی‌های مهاجر در غرب، آن‌قدر در این دایره‌ی امن می‌چرخند که سال‌ها می‌گذرد و هنوز با جامعه‌ی میزبان بیگانه‌اند.

«حباب فرهنگی» حالتی است که در آن گروهی از مهاجران برای حفظ دین، زبان، آداب و رسوم خود، شبکه‌ای بسته از روابط می‌سازند؛ شبکه‌ای که بیشتر یا حتی فقط شامل هم‌قومان، هم‌مذهبان و هم‌زبانانشان می‌شود. برخی از افغانستانی‌های مهاجر در غرب، آن‌قدر در این دایره‌ی امن می‌چرخند که سال‌ها می‌گذرد و هنوز با جامعه‌ی میزبان بیگانه‌اند.

برنامه‌هایی که می‌توانستند نقش کلیدی در آشنایی فرهنگ جدید و ارتقای فرصت‌های اجتماعی داشته باشند-مانند مسابقات ورزشی- به‌صورت انحصاری و محدود به جمع‌های افغانستانی برگزار می‌شوند. جشن‌ها، مراسم مذهبی، گردهمایی‌ها و فعالیت‌های آموزشی یا شغلی نیز اغلب بسته و محصور در همان حلقه‌های کوچک باقی می‌مانند. رسانه‌های داخلی و شبکه‌های اجتماعی این جامعه نیز کمتر توجهی به واقعیت‌های جامعه‌ی میزبان دارند و به شکل یک‌طرفه صرفا به مسائل و فرهنگ افغانستان می‌پردازند.

آنان می‌گویند این‌گونه «هویت» حفظ می‌شود، اما در عمل چه پی‌آمدهایی دارد؟

۱. فرصت‌های شغلی و تحصیلی از دست می‌رود: یکی از کلیدهای موفقیت در هر جامعه، برخورداری از شبکه‌ی ارتباطی متنوع و پویا است. این شبکه‌ها شامل افراد مختلفی می‌شوند که می‌توانند فرصت‌های شغلی، اطلاعات به‌روز بازار کار و آموزش‌های غیررسمی ارزشمند را به اشتراک بگذارند. مهاجرانی که در «حباب فرهنگی» محصور می‌مانند، معمولا تنها با کسانی تعامل دارند که شرایط، زبان و دیدگاه‌های مشابهی دارند. این محدودیت باعث می‌شود دسترسی آنان به بازار کار واقعی، فرصت‌های پنهان و شبکه‌های تأثیرگذار در جامعه‌ی میزبان به‌شدت کاهش یابد و مسیر پیشرفت برایشان دشوار شود.

ماندن در این حباب فرهنگی باعث می‌شود شبکه‌سازی در زمینه‌های شغلی و تحصیلی شکل نگیرد و شناخت از فرهنگ کاری و آموزشی جامعه‌ی میزبان محدود بماند. این وضعیت موجب از دست رفتن فرصت‌های شغلی و تحصیلی، به‌ویژه فرصت‌های پنهان و غیررسمی می‌شود. در نتیجه، بسیاری از مهاجران حتی با داشتن تحصیلات و مهارت‌های بالا، در مشاغل کم‌درآمد و بدون چشم‌انداز رشد باقی می‌مانند و پتانسیل واقعی خود را به کار نمی‌گیرند.

۲. زبان کشور میزبان ضعیف می‌ماند: وقتی ارتباطات روزمره‌ی‌ ما بیشتر با هم‌زبانان باشد، نیاز واقعی به استفاده از زبان رسمی کشور میزبان کاهش می‌یابد. نبود غوطه‌وری زبانی باعث می‌شود مهارت گفتاری و شنیداری رشد نکند، واژگان تخصصی کاری و تحصیلی یاد گرفته نشود، ترس از اشتباه ادامه پیدا کند و وابستگی به مترجم یا واسطه‌ها بیشتر شود. این ضعف زبانی، در نهایت، مانع بزرگ پیشرفت شغلی، تحصیلی و اجتماعی می‌شود.

۳. نسل جوان از جامعه‌ی افغانستانی فاصله می‌گیرد: نسل جوان مهاجر افغانستانی که در کشورهای غربی رشد می‌کند، ناخواسته در تقابل جدی با ساختارهای سنّتی و فرهنگی بسته‌ی خانواده‌ها و جامعه‌ی افغانستانی قرار می‌گیرد. فرآیند جذب فرهنگی یا acculturation که به‌طور طبیعی در شرایط مهاجرت رخ می‌دهد، به‌جای آن‌که به‌عنوان فرصتی برای رشد و تطبیق هویت تلقی شود، در بسیاری موارد به‌دلیل مقاومت‌های غیرمنطقی و محافظه‌کارانه‌ی خانواده‌ها و نهادهای فرهنگی به شکافی عمیق و مخرب میان نسل‌ها تبدیل شده است.

فشارهای غیرواقع‌بینانه و سخت‌گیرانه برای حفظ سنّت‌های کهنه و قواعد بسته، نه‌تنها موجب حفظ فرهنگ نمی‌شود، بلکه جوانان را از جامعه‌ی خود دور و بی‌اعتنا می‌سازد. تسلط زبان نسل جدید به زبان میزبان، که باید فرصتی برای گسترش ارتباطات باشد، در واقع به یک سد ارتباطی با نسل‌های قبلی تبدیل شده است. این شکاف زبانی به وضوح نشان‌دهنده‌ی شکست در انتقال ارزش‌ها و هنجارهای فرهنگی است و از تضعیف بنیان‌های خانوادگی و اجتماعی حکایت دارد.

نگاه‌های قضاوت‌گرانه، تعصب‌آمیز و اغلب واپس‌گرایانه نسبت به سبک زندگی مدرن جوانان، آنان را به حاشیه رانده و مانع از مشارکت فعالشان در جامعه می‌شود. کمبود برنامه‌ها و فعالیت‌های متناسب با نیازهای نسل جوان، ضعف مزمن جامعه‌ی سنّتی در پاسخگویی به تغییرات زمانه را نشان می‌دهد و منجر به شکل‌گیری «حباب فرهنگی» می‌شود؛ حبابی که نه‌تنها محافظ جوانان نیست، بلکه زندانی برای آنان است که از هر دو طرف احساس بیگانگی و طردشدگی می‌کنند.

ادامه‌ی این روند، نشانه‌ای آشکار از بحران عمیق فرهنگی و هویتی است که می‌تواند باعث فروپاشی سرمایه‌های اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ی مهاجر افغانستانی شود. به‌جای انعطاف و گفت‌وگوی سازنده، بسیاری از ساختارهای فرهنگی با انکار واقعیت‌های جدید و پافشاری بر اصول گذشته، زمینه‌ساز شکاف‌های عمیق‌تر و نسل‌هایی سرخورده و گسسته می‌شوند.

اگر جامعه‌ی مهاجر افغانستانی به این روند بی‌توجهی کند، باید آماده باشد که سرمایه‌های فرهنگی و اجتماعی خود را به بهای بیگانگی نسل‌های آینده از دست بدهد. تنها با پذیرش تنوع هویتی، گفت‌وگوهای میان‌نسلی واقعی و ایجاد فضاهای خلاق و باز می‌توان امید داشت که نسل جوان به‌جای سرگردانی و فاصله‌گیری، هویتی پویا و سازگار با زندگی مدرن بیابد و به عاملی مؤثر در پیشرفت و پویایی جامعه تبدیل شود.

۴. تصویر ما نزد دیگران محدود، کلیشه‌ای و گاه منفی می‌شود: وقتی ارتباط ما با جامعه‌ی میزبان کم باشد، دیگران شناختشان را فقط از طریق رسانه‌ها، شایعات یا نمونه‌های محدود از رفتار اعضای جامعه‌ی ما به‌دست می‌آورند. این باعث شکل‌گیری کلیشه‌هایی می‌شود؛ مثل اینکه «افغانستانی‌ها منزوی‌ هستند» یا «نمی‌خواهند با دیگران ادغام شوند». در نبود ارتباط مستقیم، این تصویرها تصحیح نمی‌شوند و حتی ممکن است در تصمیم‌گیری‌های شغلی، تحصیلی یا اجتماعی علیه ما عمل کنند.

فرهنگ با ارتباط زنده می‌ماند، نه با انزوا.

حباب فرهنگی در آغاز حس امنیت می‌بخشد، اما در درازمدت، به زندانی بدل می‌شود که فرصت‌ها، روابط و حتی آینده‌ی‌مان را در خود حبس می‌کند. اگر نمی‌خواهیم در غرب فقط «میهمانان طولانی‌مدت» باشیم، باید پنجره‌ها را باز کنیم، با جامعه‌ی میزبان تعامل کنیم و به‌جای ترس از تغییر، به رشد و بالندگی بیندیشیم.

منبع: روزنامه اطلاعات روز

لینک:

HTTPS://WWW.ETILAATROZ.COM/239011/AFGHAN-MIGRANTS-CULTURAL-BUBBLE

کد خبر 25013

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 6 =